۵-۱-۳-۲-۲ جنیفر کراس[۳۲]
کراس، رابطه انسان و مکان را در شش گروه زیستی، روحی، عقیدتی، روایتی، متاعی و وابستگی طبقهبندی نموده است. اولین پیوند انسان و فضا، “رابطه زیستی” و از جنس پیوند خانوادگی است. مکانی که فرد در آن متولد شده و رشدیافته برای او واجد ارزش است. دوران کودکی همواره با خاطراتی همراه با مکان به عنوان محل رخداد خاطرات عجین است. “رابطه روحی” بر اساس چیزی نامحسوستر از ارتباط ممتد با مکان است و فرد حس تعلق و مسئولیت نسبت به مکان دارد. برخلاف “رابطه روحی” که غیرارادی و احساسی است، “رابطه عقیدتی” هوشمندانه و بر اساس ارزشها و عقاید فرد شکل میگیرد. مکانهای توصیف شده در داستانها و روایتها منجر به شکل گیری چهارمین نوع رابطه، یعنی “رابطه روایتی” میگردند. روایات میتوانند شامل تاریخ خانواده، خیالی، اسطورهای و یا علمی و تخیلی باشند و اثر آنها در فرهنگهای مختلف متفاوت است. پنجمین نوع “رابطه متاعی” است، خصوصیت اصلی این رابطه(انتخاب) است. این رابطه با مکانی حاصل میگردد که افراد بنا به ترجیحهای خود انتخاب نموده اند و ربطی به حافظه تاریخی ندارد. “رابطه متاعی” بر اساس مقایسه تصویر ذهنی شخص از اجتماع ایدهآل و خصوصیات کالبدی آن حاصل می شود. با گذشت زمان، این رابطه به “رابطه زیستی” و یا “رابطه روحی” تغییر می کند. آخرین رابطه انسان و مکان “رابطه وابستگی"، بر اساس اجبار شخص به ماندن در مکانی خاص است. هرچند فرد می تواند وابسته به مکان باشد، اما این رابطه از سر اجبار و حتی اکراه صورت میگیرد و ادامه حضور در این فضا به دلیل الزامات بیرونی، عدم تمکن برای خروج و اختیار مکانی دیگر و یا عدم وجود انتخاب دیگر برای زندگی است(Cross,2001). تقسیم بندی کِراس بر اساس نوع پیوند انسان و مکان صورت گرفته است و با توجه به میزان رابطه، میتوان مقیاسهای متفاوت دیگری به آن اضافه نمود.
کراس بر مبنای رابطه انسان و مکان، سطوح مختلف تعلق به مکان را ریشه داشتن منسجم در مکان(رابطه بیوگرافی، روحی، ایدئولوژیکی فرد با مکان)، ریشه داشتن نامنسجم در مکان(رابطه روحی، وابستگی، بیوگرافی فرد با مکان)، بیگانگی با مکان(رابطه وابستگی فرد با مکان)، وابستگی به مکان(رابطه انطباقی، بیوگرافی، وابستگی فرد با مکان) و بیمکانی غیرمتعهد(رابطهای بین فرد با مکان وجود ندارد) طبقه بندی کرد(Cross,2001 به نقل از پیربابایی و سجادزاده،۲۱:۱۳۹۰).
قویترین سطح تعلق به مکان، ریشه داشتن در مکان است و در عوض افرادی که نسبت به مکان بیگانهاند، چندان از مکان راضی نیستند. افرادی که تعلق آنها به مکان، تنها تعلق از نوع وابستگی است، ریشه قوی در تعلق به مکان ندارند. به عبارت دیگر، آنها توسط هیچ اجتماعی شناسانده نمیشوند و هویت آنها پیوندی قوی با همسایگی آنها ندارد(پیربابایی و سجادزاده،۲۱:۱۳۹۰).
رویکرد روانشناختی به پیوند شناختی، عاطفی با مکان و تعلق عاطفی فرد به مکان توجه دارد و به بیان انواع روابط میان انسان و مکان که منجر به شکل گیری تعلق مکانی می شود، می پردازد. به منظور فهم بیشتر این مفهوم میتوان از دیدگاه جامعه شناسی نیز کمک گرفت. در میان رویکردهای گوناگون جامعه شناسی- رویکرد پدیدارشناسی- بیشتر به این مفهوم پرداخته، گرچه تعلق مکانی را بیشتر به صورت ذهنی، انتزاعی و بر پایه مفهوم حسمکان مورد مطالعه قرار داده، اما برای درک بیشتر و عمیقتر حس تعلق به مکان در زیر مختصراً به آن پرداخته می شود.
۲-۳-۲-۲ رویکرد جامعهشناختی(پدیدارشناسی)
در بین نظریه های جامعهشناسی، پدیدارشناسی بیش از سایر دیدگاه ها به مقوله حسمکان و حس تعلق به مکان توجه کرده است. یی فو توآن، ادوارد رِلف[۳۳]، کریستیان نوربرگ شولتز[۳۴]، کریستوفر الکساندر[۳۵] و دیوید سیمون[۳۶] از جمله نظریهپردازانی هستند که به مکان از جنبه پدیدارشناسی مینگرند. از دیدگاه پدیدارشناسان گرچه چیزی بدیهیتر از فضا نیست، اما “زمانی که فضا مبدل به مکان می شود، شناخت آن به آسانی میسر نیست، زیرا با زیستجهان مردم عجین می شود” (شکوئی و تبریزی،۱۵۳:۱۳۸۲).
از نگاه پدیدارشناسان جغرافیای انسانی، حس تعلق به معنای پیوندی محکم و عاملی تاثیرگذار میان مردم و مکان- با اجزاء تشکیلدهنده آن است که این پیوند به صورت مثبت بوده و سبب گسترش عمق ارتباط و تعامل فرد با محیط میگردد و با گذر زمان عمق و گسترش بیشتری مییابد(Tuan,1974.Relph,1976). از نگاه این رویکرد، تجربه اصلیترین رکن ادراک مفاهیم و معنای یک مکان است و لذا معنا در یک مکان، ارتباط مستقیم با نحوه ادراک انسانی و مقولات مربوط به آن دارد. تحقیقات نشان میدهد که هر چه مدت زمان ارتباط افراد با یک مکان بیشتر می شود، به همان نسبت شناخت و ادراک انسانها از آن مکان افزایش یافته و امکان ایجاد معنای تعلق در محیط نیز افزایش مییابد(Hidalgo et al,2001.Bonaiuto et al,1999 به نقل از جوان فروزنده و مطلبی، ۲۹:۱۳۹۰). تعاریف نظریهپردازان این رویکرد بر پایه ماهیت حسمکان و مدت و عمق تجربیات در مکان است. آنان بیشتر به مفهوم حسمکان پرداخته و حس تعلق به مکان را به عنوان مرحله ای در ادامه و تکمیل حسمکان مورد توجه قرار دادهاند.
۱-۲-۳-۲-۲ یی فو توآن[۳۷]
مکاندوستی اصطلاحی است که توسط جغرافیدانان پدیدارشناس، همتراز با حسمکان تعریف می شود، توآن از این اصطلاح استفاده می کند و آن را پیوندی پرمحبت و تاثیرگذار میان مردم و مکانها یا قرارگاهها میداند(Tuan,2001:21).
کارهای توآن(۱۹۷۷- ۱۹۷۴)، از ابتدا بر مبنای آزمودن روشهایی که منتهی به وابستگی معنایی انسان به مکان می شود، استوار است. او در مورد اینکه هنگامی که فضاهای گوناگون به مکان نمود پیدا می کنند و زمانی که ما به مکانهای شناخته شده میرویم چه اتفاقی میافتد که ما احساس بهتری داریم و آن مکانها برای ما ارزشمند جلوه می کنند، بحث می کند. بنابراین مکانها یک معنای عمیق و کلی در باب یکپارچگی مداوم احساس و تجربه دارند(Tuan,1974:33). توآن و پدیدار شناسان علاقهمند به مکان خواهان بازگشت به زیستجهان روزمره تجربه زندگی هستند و از شیءوارگی مکان گریزانند(Manzo,Perkins,2006:337).
به اعتقاد توآن، حسمکان به نوعی به فاصله بین شخص و مکان اشاره دارد، چنانچه به شخص امکان میدهد مکان را درک و ارزیابی کند. اما اصالت(ریشهداری) به معنای احساس بودن در موطن به شکلی ناآگاهانه است. در چنین شرایطی، بین شخص و مکان فاصلهای نیست و شخص جزئی از مکان است(توآن،۱۲۶:۱۳۸۴- ۱۳۹). از نظر توآن ریشه داری مکانی به پیوندی بسیار قوی به مکان اشاره دارد که می تواند بیانگر حس تعلق به مکان باشد.
۲-۲-۳-۲-۲ ادوارد رِلف[۳۸]
رِلف در تعریف مکان تاکید می کند که مکانها بر خلاف فضا انتزاعی نبوده بلکه پدیدههایی هستند که به طور مستقیم از جهان تجربه میشوند؛ بنابراین سرشار از معانی، چیزهای واقعی و فعالیتهای جاری در آن هستند. مکانها منابع مهم شناسایی اشخاص و اجتماعها بوده، اغلب کانون اصلی شکل گیری روابط عمیق احساسی فیزیکی میان انسانها را شکل می دهند(پاکزاد،۱۹۴:۱۳۸۸). از دید او معنای اصلی مکان فراتر از عملکردهای پیش پا اُفتادهای است که مکان تامین می کند، بالاتر از اجتماعی است که آن را اشغال می کند و ورای تجارب مصنوعی و دنیوی مکان است. اگرچه همه این موارد جنبه های لازم مکان هستند، اما ماهیت مکان در تجربه، یعنی از جهت التفات ناخودآگاهانه به مکان است که مکان را به مثابه مرکزی پرمحتوا و عمیق از هستی و وجود بشر، تعریف می کند (Seamon,1996:119-140). رلف در کتاب مکان و بیمکانی، مکانها را ترکیبی از نظم طبیعی و نظم انسانی میداند که از مراکز با اهمیت تجارب بلافصل ما از جهان محسوب میشوند(پرتوی،۷۵:۱۳۸۷). از دیدگاه او هر گاه ما فضایی را احساس کنیم یا بشناسیم هرچند احساسی “بیشکل” و “لمسنشدنی” باشد، آنجا می تواند یک مکان انگاشته شود. برای رلف مکانها ذاتاً کانون گردآمدن معناها هستند؛ معناهایی که در تجربه های ما شکل گرفتهاند(پاکزاد،۱۸۲:۱۳۸۸).
رِلف با بیان ارتباط ادراک با تجربه از مکان، اعتقاد دارد که در حسمکان انسانها مفهومی فراتر از خصوصیات و عناصر کالبدی در یک مکان را درک می کنند و به نوعی، پیوستگی و ارتباط ممتد با روح مکان را احساس مینمایند(R.Cuthbert,2006). وی با بیان این امر به ارتباط اساسی و جداییناپذیر مفهوم حسمکان با جنبه های انسانی اشاره داشته و اعلام میدارد آنچه که یک فضا را به یک مکان اعتلا میبخشد، آغشته شدن آن با معانی و مفاهیم عمیق است که در طول زمان گسترش و عمق پیدا می کند. از این رو مکان مورد نظر در تعریف رلف حاصل معانی است که در طول زمان و با ادراک به دست می آید. این تعریف مفهومی از مکان در طول زمان و ضرورت شکل گیری معنا ناشی از تعامل و ادراک انسانی در بستر زمان، مسئلهای است که به بُعدی از حسمکان اشاره مینماید که عمدتاً به بُعد ناآگاهانه و ادراکی در لایه های خاموش تجربه افراد دلالت دارد و از آن به وابستگی و حستعلق تعبیر می شود که حسی توام با عاطفه در مکان میباشد. مکان در این حس به صورت ریشهدار تجربه می شود و لایه های مختلف اجتماعی و فرهنگی را نیز دربرمیگیرد. رلف از این حس به عنوان نقطه امن اتکایی فرد از دنیای اطراف خود اشاره می کند و تعلق مهم روحی و روانی فرد به مکان خاص را نتیجه این احساس بیان می کند. آنچه که رلف از آن به عنوان ماهیت مکان و بُعدی ناآگاهانه اعلام میدارد، نوعی تجربه و ادراک مکانی از گفتمان قلمرو کالبدی داخل و بیرون را بیان مینماید که آن را جزئی از هویت فردی ناشی از هویت مکان میداند. علاوه بر وی افراد دیگری نظیر تویگرراس و اوزل[۳۹] با تاکید بر تمایز مکانی به عنوان یکی از مشخصههای هویت مکانی در شکل گیری هویت فردی، نظریه رلف را گسترش دادند. مفهومی که عمدتاً با عنوان قلمرو[۴۰] شناخته و با ابعاد کالبدی و منطق روانی شناخت مکان مرتبط میباشد(Carmona,2010).
۳-۲-۳-۲-۲ کریستین نوربرگ شولتز[۴۱]
شولتز، نظریهپرداز و معمار نروژی از مدافعان بزرگ پدیدارشناسی در معماری است. شولتز، بر مبنای نظریه های پدیدارشناسی هوسرل و هایدگر، نظریه های متعددی در مورد معماری و به طور خاصتر مکان و فضا اظهار مینماید. وی بر پایه طبیعت و ساختار مکان به توصیف و تحلیل مکان و فضا به عنوان فضای هستی پرداخته و به روح مکان به معنای جوهره ارتباطی مکان با انسان اشاره مینماید. وی معماری مدرنیست را شکل گرفته بر پایه نظریه ها و داده های کمّی دانسته و نبود معنا در معماری را خاطر نشان می کند(Norberg Schultz,1980) و معماری گذشته زندگی بشری را که در آن معانی با مکان پیوند خورده و با وجود سختی زندگی و بی عدالتی اجتماعی، انسانها در مجموع به مکان احساس تعلق میکردند را تاکید می کند(نوربرگ شولتز، ۱۳۸۲).
شولتز، حسمکان را پدیدهای کلی با ارزشهای ساختاری، فضایی و وجودی میداند که انسان از طریق ادراک، جهتیابی و شناسایی به آن نایل میگردد و در مکانهایی یافت می شود که دارای شخصیت مشخص و متمایز هستند. از نظر وی انسان به هنگام سکونتگزینی، همزمان در فضایی جای گرفته و در معرض ماهیت محیطی مشخصی قرار میگیرد، این دو کارکرد روانشناختی درگیر، می تواند جهتیابی یعنی تعیین موقعیت و تعیین هویت نامیده شود. تعیین هویت اساس حس تعلق است و آزادی واقعی، تعلق داشتن را پیشفرض میگیرد و “سکونت گزیدن"، به مفهوم تعلق داشتن به یک مکان محسوس است(Norberg Schults,1996). از آنجایی که تعلق مکانی در شاخه پدیدارشناسی، کمتر مطرح شده است و بیشتر به مفهوم هویت اشاره شده است، شولتز نیز حس تعلق را زیرمجموعهی تعیین هویت انسانها در نظر میگیرد.
آنچه تاکنون بیان گردید، رویکردهای نظری بود که در قالب(روانشناسیمحیطی و پدیدارشناسی) به حس تعلق مکانی پرداخته بودند. آنچه پس از این مطمح نظر قرار خواهد گرفت، عوامل مؤثر بر ایجاد این حس در میان ساکنین یک مکان است. به طور کلی میتوان به دو دستهبندی از عوامل مؤثر بر حس تعلق به مکان اشاره کرد، عوامل اجتماعی- فرهنگی و عوامل کالبدی- فضایی.
۳-۲ عوامل اجتماعی- فرهنگی
برای بررسی جامع حس تعلق به مکان باید به عوامل اجتماعی- فرهنگی و ویژگیهای فردی در شکل گیری این حس اشاره نمود. به دلیل گستردگی عناصر فرهنگی و اجتماعی، در پژوهش حاضر برای تدقیق و تحدید متغیرها، سرمایهاجتماعی و سرمایهفرهنگی به عنوان عوامل مؤثر بر حس تعلق به مکان گزینش شدند. همچنین در مورد سرمایه اجتماعی و فرهنگی نیز نخست تعاریف این مفاهیم ارائه شد و پس از آن ابعاد و مؤلفه های هریک از آنها در قالب دیدگاه های مهمترین نظریهپردازان این حوزه مطرح گردید.
۱-۳-۲ سرمایه اجتماعی
۱-۱-۳-۲ تعاریف و ابعاد
مفهوم سرمایه اجتماعی را نخستین بار در سال ۱۹۲۰، شخصی به نام هنی فن[۴۲] به کار برد و پس از نیم قرن تاخیر، مجدداً در سال۱۹۶۰، جین جاکوب[۴۳] به آن پرداخت. به دنبال او در دهه ۱۹۷۰، گلن لوری[۴۴] منتقد و ایوان لایت[۴۵] جامعهشناس، این واژه را برای شناسایی منابع مفید اجتماعی، توسعه سرمایهانسانی و توصیف مشکل اقتصاد درونشهری بکار بردند(فوکویاما،۱۰:۱۳۸۵). نظریهپردازان و اندیشمندان بسیاری به این مفهوم توجه کرده و در حین پردازش این مفهوم به جرح و تعدیل دیدگاه های یکدیگر و بسط آن پرداختهاند، از میان آنان میتوان به افراد ذیل اشاره کرد: پیر بوردیو[۴۶]، رابرت پاتنام[۴۷]، فرانسیس فوکویاما[۴۸]، جیمز کلمن[۴۹]، افه و فوش[۵۰] و… . هر یک از این نظریهپردازان تعریفی را از سرمایهاجتماعی ارائه دادهاند که در زیر بیان شده است؛ پس از ارائه تعاریف متعدد تلاش می شود تا تعریفی از سرمایهاجتماعی که ملهم از دیدگاه های نظریهپردازان است ارائه گردد.
سرمایه اجتماعی از تعهدات و ارتباطات اجتماعی به وجود می آید که در شرایط خاصی میتوان آن را به سرمایه اقتصادی تبدیل کرد(Bourdieu,1986:243). به عبارتی سرمایه اجتماعی، تراکم منابع واقعی یا بالقوه و حاصل شبکه ای بادوام از روابط کم و بیش نهادینه شده از آگاهی و شناخت متقابل یا عضویت در یک گروه است(Bourdieu,1986:248).
سرمایه اجتماعی مجموعه ای از تعهدات و انتظارات، کانالهای اطلاعاتی و هنجارهای اجتماعی است که توسط کارکردش تعریف می شود(Coleman,1998:95) و موجودیت مستقلی نیست؛ بلکه مجموعه ای از عناصر متفاوت است که دو ویژگی مشترک دارند، تمام آنها شامل برخی ساختارهای اجتماعیاند و بعضی از کنشهای کنشگران محدوده ساختار را تسهیل می کنند؛ پس سرمایه اجتماعی مولد است(Coleman,1990:304).
سرمایه اجتماعی مجموعه ای از عناصر ساختار اجتماعی است که بر روابط میان مردم تاثیر می گذارد و نهادهای تابع تولید یا مطلوبیت را تشکیل میدهد(Schiff,1992:161).
سرمایه اجتماعی از روابط میان دوستان، همکاران و به طور کلی از ارتباطات عمومی شکل میگیرد و موجب ایجاد فرصتهایی برای فرد به منظور استفاده از سرمایه مالی و انسانیاش می شود(Burt,1992:9).
سرمایه اجتماعی به مشخصههای سازمان اجتماعی مانند اعتماد، هنجارها و شبکه ها اشاره دارد که هماهنگی برای کسب سود متقابل را تسهیل می کنند(Putnam,1995:67).
سرمایه اجتماعی امکانات و فرآیندهای داوطلبانه به وجود آمده در جامعه مدنی است که توسعه و تکامل جمعی را ترویج می کنند(Thomas,1996:11).
سرمایه اجتماعی، فرهنگ اعتماد و مداراست که در آن شبکه های گستردهی سازمانهای داوطلبانه میروید(Inglehart,1997:188).
سرمایه اجتماعی، یک مفهوم جمعی است که اساس و شالوده آن را تمایلات، نگرشها و رفتار افراد تشکیل میدهد. شبکه های روابط مبتنی بر همکاری میان شهروندان که حل مشکلات اقدام جمعی را تسهیل می کنند(Bream & Rahn,1997:999).
سرمایه اجتماعی نشان میدهد که کنشگران این توانایی را دارند که در پرتو عضویت در شبکه های اجتماعی یا ساختارهای اجتماعی، به منافعی دست یابند(Portes,1998:6).
سرمایه اجتماعی محصول فعالیتهای اجتماعی و شبکه های عمیق تعاملی است که اعضای جامعه را به همکاری، تعاون و مشارکت ترغیب می کند(Moline’s,1998:16).
سرمایه اجتماعی به ذخیرهی شبکه های رسمی و غیررسمی که افراد برای تخصیص یا تولید کالاها و خدمات از آن استفاده می کنند، گفته می شود. نکته این است که موضوع سرمایه اجتماعی رابطه مکرر میان افراد است(Rose,1999:148).
سرمایه اجتماعی، یک هنجار غیررسمی است که موجب ارتقای همکاری بین دو یا چند فرد می شود(Fukuyama,1999:1).
سرمایه اجتماعی جوامع را بهم متصل می کند و اعتماد، مشارکت و شبکه های اجتماعی، مؤلفه های آن هستند(Paldam,2000:11).
سرمایه اجتماعی دربرگیرنده آگاهی، اعتماد و هنجارهای نهفته در شبکه های اجتماعی است(Woolcock,1998:153)، هنجارها و شبکه هایی که کنش جمعی را تسهیل می کنند و هر تعریفی از سرمایه اجتماعی باید روی منابع(نه نتیاج)متمرکز باشد(Woolcock,2001:13).
منظور از سرمایه اجتماعی، آن دسته از روابط اجتماعی است که تولید کالاهای مادی یا غیرمادی را تسهیل می کند(Paxton,2002:256).
سرمایه اجتماعی در سطح فردی به دسترسیهای افراد به منابع از طریق شبکه های متقابل اجتماعی اشاره دارد(Ciabattari,2007:35).
سرمایه اجتماعی مدرن، شیوهای برای ایجاد جامعهای منسجم با اعتماد عمومی بالا در حین اهمیت دادن به انتخابهای فردی است(Ferragina,2010:76).
تعاریف بالا که از سوی نظریهپردازان مختلف درباره مفهوم سرمایه اجتماعی ارائه شد، به نقل از کتاب(موسوی و علی پور،۱۶:۱۳۹۱- ۱۹) میباشد. مفهوم سرمایه اجتماعی را به طور کلی میتوان روابط اجتماعی بین افراد دانست که از طریق تعهدات، ارتباطات اجتماعی، شبکه های عمیق تعاملی و فرایند اجتماعی شدن حاصل می شود و دربرگیرندهی شاخص های آگاهی و توجه، اعتماد، هنجارهای مشارکتی و شبکه های اجتماعی است که موجب ارتقای همکاری بین افراد به صورتی منسجم و با ثبات به منظور تامین هدفی مشترک می شود و آنان را به ایجاد کنش جمعی توانا میسازد.
۲-۱-۳-۲ نظریهپردازان سرمایه اجتماعی
۱-۲-۱-۳-۲ پیر بوردیو[۵۱]
بوردیو، نخستین تحلیل منظم از سرمایه اجتماعی را مطرح کرده است، بعضی از صاحبنظران ادعا دارند که نظریه بوردیو منسجمترین نظریه جامعهشناسانه در تبیین مفهوم سرمایه اجتماعی است. دیدگاه بوردیو، رویکردی چپگرایانه است. به اعتقاد او، سرمایه به فرد اجازه میدهد که سرنوشت خود و دیگران را در اختیار بگیرد(ریتزر،۷۲۴:۱۳۸۴). بنا به تعریف بوردیو سرمایه عبارت است از کار تجمعیافته که در انحصار عاملان یا گروهی از عاملان است و آنان را قادر میسازد که نیروهای اجتماعی را به تصرف درآورند(Bourdieu,1986:284). به منظور شناخت و درک اندیشه بوردیو در مورد سرمایه اجتماعی، به دو مورد خواهیم پرداخت: ۱) روش بهره گیری بوردیو از مفهوم سرمایه ۲) درک او از هرم اجتماعی.
بحث اولی که می تواند ما را به درک افکار بوردیو در مورد سرمایه اجتماعی رهنمون شود، این است که وی چگونه از واژهی سرمایه بهره میگیرد(فاین،۱۳۸۵: ۱۰۲- ۱۰۹).
وی سرمایه را به چند مقوله گسترده تقسیم می کند، به باور او توضییح ساختار و کارکرد جهان اجتماعی ناممکن مینماید، مگر اینکه مجدداً سرمایه را در تمام شکلهایش- نه تنها به صورتی که در نظریه اقتصادی مطرح است- معرفی کنیم. سرمایه، بسته به زمینهای که در آن عمل می کند و هزینه کم و بیش گرانِ تغییر شکلهایی که پیش شرط اثربخشی آن هستند، به سه شکل اساسی خود را نشان میدهد: سرمایه اقتصادی، که بیدرنگ و به صورت مستقیم، میتوان آن را به پول تبدیل کرد و ممکن است در اشکال حقوق مالکیت نهادینه شود؛ سرمایه فرهنگی که در شرایط معینی میتوان آن را به سرمایه اقتصادی تبدیل کرد و ممکن است در اشکالی از مهارت های آموزشی نهادینه شود؛ و سرانجام سرمایه اجتماعی که از تعهدات ساخته شده و در شرایط معینی به سرمایه اقتصادی تبدیل می شود یا ممکن است به شکل اصالت و اشرافیت درآید(بوردیو،۲۴۳:۱۳۸۶). جایگاهی که بوردیو برای سرمایه اجتماعی قایل است، بر گسترهی پیوندها یا شبکه های اجتماعی متمرکز است. او اولین بار سرمایه اجتماعی را در سال ۱۹۷۳ در مبحثی درباره راه هایی که اعضای گروه های حرفهای برای تثبیت جایگاه خود و بچههایشان به کار میبندند، اینگونه تعریف کرد:
سرمایه اجتماعی عبارت است از سرمایه ارتباطات اجتماعی که در صورت لزوم، حمایتهای مفید را ایجاد می کنند. سرمایهای از مقبولیت و احترام که اغلب، زمانی که شخص میخواهد توجه مردم را به یک موقعیت اجتماعی مهم جلب کند ضروری است و شاید مانند پول در حرفهی سیاسی به کار آید.
او بعدها این تعریف را به این نحو اصلاح کرد: سرمایه اجتماعی، مجموعه ای از منابع بالفعل یا بالقوه است که با مالکیت یک شبکه بادوام از روابط کم و بیش نهادینه شده از آشنایی و شناخت متقابل و دوجانبه، پیوند یافته است. به عبارت دیگر، عضویت در یک گروه، هر یک از اعضایش را از پشتیبانی سرمایه جمعی برخوردار میسازد؛ صلاحیتی که آنان را سزاوار “اعتبار” به معانی مختلف کلمه می کند(Bourdieu,1986:248-249).
به تعبیری دیگر از بوردیو، سرمایه تنها قدرت عام نیست، حتی اگر آن را به ردههای گوناگون همچون سرمایه اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی یا نمادین تقسیم کنیم، بلکه هر گونه قدرت خاص را نیز شامل می شود. افزون بر این، سرمایه در شکل اقتصادی آن آزادانه مانند یک استعاره به کار گرفته می شود. درواقع گونه های مختلف سرمایه کم و بیش به یکدیگر تبدیل پذیرند؛ به طوری که انواع متفاوت سرمایه را میتوان از سرمایه اقتصادی استخراج کرد(Bourdieu,1986:252). به تعبیر لین، سرمایه اجتماعی در نظر بوردیو لباس مبدل برای سرمایه اقتصادی است، با این حال او معتقد است شکلهای دگرگون شده سرمایه اقتصادی، هرگز تماماً به این تعریف تبدیلپذیر نیست (توسلی و موسوی،۹:۱۳۸۴). بوردیو برای نمایش تعامل بین سرمایه اجتماعی و سرمایه اقتصادی یا فرهنگی، اعضای حرفهها را مثال میزند، مانند وکلا یا پزشکان که با بهره برداری از سرمایه اجتماعی - ارتباطات، مقبولیت و احترام- اعتماد و اطمینان مشتریان را در یک جامعه سطح بالا به دست میآورند، یا حتی از آن در زمینه شغلی و سیاسی بهره برداری می کنند. برعکس بوردیو معتقد است آنانی که فقط به کیفیت تحصیلات خود متکی هستند، بیشتر از همه در قبال کسادی مدرک زخم پذیرند؛ زیرا نه فقط دچار نبود ارتباطات هستند، بلکه ضعف سرمایه فرهنگی آنان سبب کاهش آگاهی در مورد نوسانات بازاری درباره مدارک آنان می شود(فیلد،۲۶:۱۳۸۵). با این حال چون قدرت نسبی است، به طور کلی منابع در دسترس همگان است. سرمایه به آسانی ممکن است با گروه های اقتصادی، اجتماعی یا حتی افراد یکسان انگاشته شود. بر این اساس، مسئله مقدار سرمایه اجتماعی، فرهنگی و نمادین که یک کارگزار در تملک دارد، مطرح می شود. به اعتقاد بوردیو، حجم سرمایه اجتماعی تحت تملک یک فرد به دو عامل بستگی دارد:
اندازه شبکه پیوندهایی که می تواند به طور مؤثری آنها را بسیج کند؛
حجم سرمایه(اقتصادی، فرهنگی یا نمادین) تحت مالکیت هر یک از کسانی که با آنان مرتبط است(Bourdeiu,1986:243).
بحث دومی که می تواند ما را به درک افکار بوردیو در مورد سرمایه اجتماعی رهنمون شود، این است که توجه اصلی وی بر مبنای آن بوده است که به درک هرم اجتماعی برسد(فیلد،۲۴:۱۳۸۵).
- تحقیق توصیفی(غیر آزمایشی): تحقیق توصیفی شامل مجموعه روش هایی است که هدف آنها توصیف کردن شرایط یا پدیده های مورد بررسی است. اجرای تحقیق توصیفی می تواند صرفاً برای شناخت بیشتر شرایط موجود یا یاری دادن به فرایند تصمیم گیری باشد.
تحقیق توصیفی را می توان به دسته های زیر تقسیم کرد:
-
- تحقیق پیمایشی
-
- تحقیق همبستگی
-
- اقدام پژوهی
-
- بررسی موردی
-
- تحقیقات پس- رویدادی(علی- مقایسه ای)
- تحقیق آزمایشی: به منظور برقراری رابطه علی- معلولی میان دو یا چند متغیر از
طرح های آزمایشی استفاده می شود. برای این منظور، گروه های آزمایشی و گواه، مورد نظر قرار می گیرند و از طریق آنها تفاوت های میان آزمودنی ها کنترل می شود. این کنترل را
می توان از طریق یکی از شیوه های ذیل به عمل آورد:
الف: انتساب تصادفی
ب: همتا کردن تصادفی
ج: انتخاب همگن
د: تحلیل کواریانس
ه: استفاده از آزمودنی ها به عنوان کنترل خودشان(سرمد، و دیگران،۱۳۸۵).
این تحقیق از لحاظ هدف کاربردی و از لحاظ روش تحقیق از نوع توصیفی- پیمایشی است.
۳-۲ جامعه آماری
جامعه آماری عبارت است از مجموعه ای از افراد یا واحدهایی که دارای حداقل یک صفت مشترک باشند. معمولاً در هر پژوهش جامعه مورد بررسی یک جامعه آماری است که پژوهشگر مایل است درباره صفت متغیر واحدهای آن به مطالعه بپردازد(سرمد و دیگران،۱۳۸۵).
جامعه آماری تحقیق شامل مودیان مالیاتی(اشخاص حقوقی ) اداره کل مالیاتی استان قم می باشد.که تعدادآن ۲۳۰شرکت می باشد.
۳-۳ حجم نمونه
از آنجا که جوامع آماری از حجم و وسعت جغرافیائی زیادی برخوردارند و امکان مراجعه محقق به تمام آنها میسر نمی باشد، و ناگزیر به انتخاب جمعی از آنها به عنوان نمونه و تعمیم نتایج آن به جامعه مورد مطالعه هستند، بنابراین محقق راه نمونهگیری را انتخاب میکند.نمونه عبارت است از تعدادی از افراد جامعه که صفات آنها با صفات جامعه مشابهت داشته، معرف جامعه بوده و از تجانس و همگنی با افراد جامعه برخوردار باشد. لذا محقق برای گردآوری داده ها جهت تصمیم گیری در خصوص فرضیات تحقیق اقدام به نمونه گیری کرده و سپس نتایج حاصله را با سطح اطمینان ۹۵ درصد به جامعه تعمیم داده است.
تعیین حجم نمونه یکی از اساسی ترین و مشکلترین گامهای هر تحقیق میدانی بوده و دقت در تعیین حجم نمونه متضمن صحت تعمیم و نتیجهگیری میباشد. در این تحقیق از جدول مورگان جهت تعیین حجم نمونه استفاده شده است که حجم نمونه ۱۴۰ شرکت میباشد (آذر و مؤمنی،۱۳۸۰).
۳-۴ روش نمونه گیری
در این تحقیق برای نمونه گیری از روش غیر تصادفی (دسترس) استفاده شد. تعداد ۱۴۰ پرسشنامه توزیع شد و ۱۱۸ عدد از کاملترین آنها مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
۳-۵ ابزار تحقیق
پرسشنامه[۲] یکی از ابزارهای رایج تحقیق و روشی مستقیم برای کسب داده های تحقیق است. پرسشنامه مجموعه ای از سوال ها(گویه ها[۳]) است که پاسخ دهنده با ملاحظه آن ها پاسخ لازم را ارائه می دهد. این پاسخ، داده مورد نیاز پژوهشگر را تشکیل می دهد. سؤال های پرسشنامه را نوعی محرک- پاسخ می توان محسوب کرد. از طریق سؤال های پرسشنامه می توان دانش، علایق، نگرش و عقاید فرد را مورد ارزیابی قرار داد، به تجربیات قبلی وی پی برده و به آنچه در حال حاضر انجام می دهد آگاهی یافت. باید توجه داشت که در برخی فرهنگ ها با توجه به شرایط اجتماعی، پرسشنامه نمی تواند داده ها را با دقت لازم، همانند یک مصاحبه عمیق، بدست دهد. بنابراین برای بالا بردن دقت داده های گردآوری شده توصیه می شود که تکمیل پرسشنامه همراه با سایر ابزارهای گردآوری داده ها باشد. در غیر این صورت باید داده های حاصله را با قید احتیاط به کار برد. اصول کلی تنظیم پرسشنامه عبارتند از:
-
- سوال های پرسشنامه باید بر اساس هدف ها یا سوال های تحقیق تنظیم گردد؛
-
- پرسشنامه باید پاسخ دهنده را جذب نموده و سوال های آن برای او جالب باشد؛
-
- پرسشنامه باید تا حد امکان کوتاه باشد و داده های مورد نیاز پژوهشگر را فراهم آورد؛
-
- دستورالعمل تکمیل پرسشنامه باید کوتاه بوده و حاوی کلیه اطلاعات مورد نیاز پاسخ دهنده، برای کامل کردن پرسشنامه باشد. پرسشنامه باید همراه دستورالعمل تکمیل آن بوده و چگونگی پاسخ دادن به سؤال ها را برای پاسخ دهنده تشریح کند.
به طور کلی سوال های پرسشنامه به دو صورت ارائه می شود:
-
- سوال های بسته- پاسخ: سوال های بسته- پاسخ مجموعه ای از گزینه ها را ارائه می دهد تا پاسخ دهنده از میان آنها یکی را انتخاب کند. پاسخ دهنده این نوع سوال ها را به سرعت درک کرده و به سهولت به آن پاسخ می دهد. پرسشنامه های بسته- پاسخ به حالت های متفاوتی ارائه می شود. این حالت ها به قرار زیر است:
- حالت چند جوابی: در این نوع سوال، پاسخ دهنده یکی از گزینه های ارائه شده را انتخاب کرده و علامت گذاری می کند.
- حالت مقیاس چند درجه ای: در این نوع سوال پاسخ دهنده موضع خود را در مورد موضوعی بر روی یک طیف با انتخابی که به بهترین وجه نمایانگر باورها، عقاید یا نگرش او درباره آن گویه باشد، مشخص می کند.
- حالت تعیین اولویت نسبت به موارد ارائه شده: در این حالت یک سری گویه ارائه شده و از پاسخ دهنده خواسته می شود تا ترتیب اهمیت آن ها را مشخص کند.
-
- سوال های باز- پاسخ: سوال هایی هستند که در آن ها پاسخ دهنده می تواند پاسخ را به اختیار خود بیان کند. این پاسخ ها می تواند از چند کلمه تا چند جمله باشد. از این نوع سوال ها برای بررسی و مطالعه عقاید در یک زمینه خاص استفاده می شود. باید یادآوری نمود که تجزیه و تحلیل داده های حاصل از این نوع سوال ها مشکل بوده و نیازمند یک سیستم کدکذاری ویژه می باشد(سرمد و دیگران،۱۳۸۵).
در این تحقیق از پرسشنامه بسته(پرسشنامه استاندارد خارجی مدل) استفاده شده است و در سوالات پرسشنامه که برای سنجش متغیرهای اصلی مورد استفاده قرار گرفته از مقیاس لیکرت ۵ گزینه ای(جدول۳-۱) استفاده شده است.
جدول۳-۱: طیف لیکرت
کاملا موافق | موافق | بی نظر |
- با توجه به تاثیر رهبری اخلاقی بر تعهد سازمانی مدیران و مزایای این معقوله ، سازمان ها باید به اخلاق و رفتارهای اخلاقی مدیران خود اهمیت دهند و در صورت امکان اداره کل مدیریت منابع انسانی و مدیران ارشد سازمان (شامل اعضای هیات مدیره و روسای ادارات امور و ادارات مرکزی) که وظیفه سنجش ، جذب و انتصاب مدیران را دارند با تدوین استراتژی های جدید ، با تاکید بر رعایت اصول اخلاقی این سبک از رهبری و مدیریت را یکی از پارامترهای با اهمیت ارزیابی ایشان به حساب آورند و همچنین مدیران زیر مجموعه خود را بدان تشویق نمایند .
ادامه جدول ۵-۱
۲
بین بعد مدیر اخلاقی رهبری اخلاقی و هر سه بعد تعهد سازمانی شامل : تعهد عاطفی ، مستمر و هنجاری ارتباط معنی داری وجود دارد
- سازمان می بایست از طریق واحد های ذیصلاح مانند اداره کل آموزش با برگزاری کلاس ها و دوره ها و سمینارهای آموزشی و یا ارائه مطالب متناسب در مجله و نشریات مرتبط با سازمان و یا بخشنامه ها و دستور العمل ها ، مدیران سازمان را با رهبری اخلاقی ، اهداف ، ویژگی ها و نتایج مثبت آن در سازمان آشنا سازند و از این طریق بر تقویت هر سه بعد تعهد سازمانی کارکنان شامل تعهد عاطفی ، مستمر و هنجاری و در نهایت افزایش سطح تعهد سازمانی کارکنان در راستای نیل به اهداف سازمانی تاثیر بگذارند .
۳
بین بعد فرد اخلاقی رهبری اخلاقی و هر سه بعد تعهد سازمانی شامل : تعهد عاطفی ، مستمر و هنجاری ارتباط مستقیم وجود دارد
- با توجه به رابطه مستقیم بین بعد فرد اخلاقی مدیران و تعهد سازمانی کارکنان ، اگر مدیران به طور اخلاقی رفتار کنند و با کارکنان خود صادق باشند قابل اعتماد باشند و رفتار هایی از این قبیل از خود نشان دهند بر احساس دلبستگی کارکنان به سازمان ، احساس التزام به ماندن در سازمان و احساس اجبار کارکنان به ماندن در سازمان موثر خواهد بود و در مجموع بر ارتباط روانی بین کارکنان و سازمانشان موثر می باشد که در نتیجه باعث می شود که احتمال اینکه کارکنان داوطلبانه سازمان را ترک کنند ، کمتر شود .لذا پیشنهاد می گردد اداره کل منابع انسانی با همکاری اداره کل آموزش نسبت به برگزاری کلاس ها و یا کارگاه های آموزشی ، مدیران را در رعایت و به کارگیری هر چه بیشتر مشخصه های فرد اخلاقی مساعدت و هدایت نمایند.
۴
جنسیت :
میزان تعهد سازمانی کارکنان مرد بانک ملی در واحد های ستادی شهر تهران بیشتر از کارکنان زن است. ولی رابطه معنی داری بین جنسیت و درک شاخص های رهبری اخلاقی مدیران از دید کارکنان وجود ندارد
- از آنجا که بر اساس نتایج تحقیق تعهد سازمانی کارکنان مرد بیشتر از زنان می باشد پیشنهاد می گردد اداره کل منابع انسانی برای افزایش تعهد سازمانی زنان در سازمان توجه بیشتری نشان داده و با اخذ سیاست های مناسب و درک ایشان نسبت به افزایش تعهد سازمانی آنان مبادرت ورزد.
ادامه جدول ۵-۱
۵
تاهل:
میزان تعهد سازمانی کارکنان و نیز درک شاخص های رهبری اخلاقی مدیران توسط کارکنان متاهل بیشتر از کارکنان مجرد است.
- با توجه به نتایج تحقیق مبنی بر میزان بالاتر تعهد سازمانی و درک شاخص های رهبری اخلاقی کارکنان متاهل نسبت به افراد مجرد ، پیشنهاد می گردد اداره رفاه کارکنان با بکار گیری استراتژی و تمهیدات مناسب زمینه را برای ازدواج کارکنان مجرد هموار نماید . این مهم می تواند با ارائه برخی خدمات از جمله اعطای وام تهیه جهیزیه و یا تخفیف ویژه سالن های پذیرایی سازمان و … برای این افراد باشد.
۶
سن :
کارکنانی که سن کمتری دارند از سایرین تعهد سازمانی کمتری نیز دارند. ولی رابطه معنی داری بین سن افراد و درک شاخص های رهبری اخلاقی مدیران از دید کارکنان وجود ندارد
- با توجه به نتایج توصیفی تحقیق ، کارکنان بانک ملی در واحد های ستادی از متوسط سن و سابقه خدمتی بالا برخوردارند که اگر چه این موضوع نشان دهنده تجربه بالاو پختگی بیشتر این افراد می باشد ولی باید به این نکته نیز توجه گرددکه افراد در سنین و سابقه خدمتی بالا در شرف بازنشستگی بوده و اداره کل منابع انسانی می بایست با بکارگیری استراتژی مناسب و بهره گیری از افراد جوان تر در واحد های صف و یا جذب نیرو نسبت به انتقال تجربیات این افراد اقدام نموده و همچنین با اتخاذ تدابیر مناسب از بازنشستگی زود هنگام کارکنان باسابقه و پیش کسوت در حد امکان و در صورت عدم مغایرت با سایر سیاست های کلان سازمان ، ممانعت به عمل آورند و زمینه را برای بهره مندی هر چه بیشتر سازمان از همکاران با سابقه و سن بالاتر که نسبت به سایر افراد دارای تعهد و تجربه بالاتری نیز هستند ، فراهم آورد .این امر علاوه بر مزایای قید شده انگیزه های کاری را برای کارکنان جوان تر و با سابقه کمتر که آینده خود را در همکاران مسن تر با سابقه تر از خود متصور می شوند ، افزایش می دهد.
۷
سابقه خدمت :
با افزایش سابقه خدمتی ، تعهد سازمانی کارکنان افزایش می یابد ولی درک شاخص های رهبری اخلاقی مدیران از دید کارکنان با سابقه خدمت مختلف ، تفاوت معناداری ندارد
ادامه جدول ۵-۱
۸
محدودیت های پژوهش:
با توجه به محرمانه بودن اطلاعات مربوط به خانواده خصوصاً در نظر خانواده های ایرانی، و یا ترس از افشای اطلاعات نزد دیگران و خصوصا همسران نمونه ها، احتمال داده می شود که برخی از نمونه ها صادقانه به سوالات پاسخ نداده باشند. با وجود اینکه برای رفع این مشکل، قبل از تحویل پرسشنامه ها به واحدهای پژوهش در مورد محرمانه بودن اطلاعات اطمینان خاطر کامل داده می شد وسعی در جلب اعتماد ایشان می شد اما بازهم احتمال دارد که تعدادی از واحدها با صداقت به سوالات پاسخ نداده باشند.
فصل دوّم :
دانستنی های موجود در پژوهش
این فصل از ۲ قسمت مروری بر متون تجربی و نظری تشکیل شده است. چارچوب پنداشتی پژوهش بر اساس دانستنیهای موجود در مورد بیماری سرطان به نگارش در آمده است که در قالب آن تاثیر ابتلاء یکی از زوجین به سرطان بر عملکرد خانواده آنها مورد بحث و بررسی قرار می گیرد.
مفاهیم نظری:
سرطان چیست؟
سرطان فرآیندی بیماری زا است که باعث تکثیر غیر طبیعی سلول ها می شود و سیگنال های تنظیم کننده رشد را در محیط اطراف سلول ها نادیده می گیرد. سرطان یک بیماری مستقل با علت واحد نیست، بلکه در بر گیرنده مجموعه ای از بیماری های مجزاست که دارای علل، تظاهرات، درمانها و پیش آگهی های متفاوت می باشد(۳۶). سرطان در واقع بیماری سلولهاست نه ارگان ها. هربدخیمی، از یک سلول یا گروهی از سلول ها شروع می شود که ذاتاً نرمال بوده اند اما به طریقی تغییر پیدا کرده اند. نتیجه نهایی این تغییر یا تبدیل، از دست دادن تمام یا قسمتی از خصوصیات طبیعی و تجلی خصوصیات غیرطبیعی در سلول هاست. تغییری که ایجاد می شود بر ظاهر سلول و سطح غشایی آن و خصوصیات رشد آن اثر می گذارد(۳۷).
پاتو فیزیولوژی فر آیند بدخیمی: سرطان فرآیندی بیماریزا است و هنگامی آغاز می شود که DNA سلول طبیعی به دلیل جهش ژنتیکی تغییر شکل می دهد.
این سلول غیر طبیعی یک کلون را به وجود آورده و بدون توجه به پیام ها یا سیگنال های تنظیم کننده رشد در محیط اطراف سلول بطور غیرطبیعی شروع به تکثیر می نماید. سپس سلول ها، ویژگی های تهاجمی یافته و تغییراتی در بافت اطراف به وقوع می پیوندد. سلول ها از درون این بافت ها به عروق لنفی و خونی نفوذ پیدا می کنند و عروق خونی و لنفی نیز به نوبه خود سلولهای مذکور را به دیگر مناطق بدن حمل می نمایند. این پدیده، متاستاز (گسترش سرطان به مناطق دیگر بدن) نامیده می شود.
علت شناسی:
عوامل یا فاکتورهایی که به نوعی در فرایند کارسینوژنز دخالت دارند، عبارتند از ویروس ها و باکتری ها، عوامل فیزیکی، عوامل شیمیایی، عوامل ژنتیکی یا خانوادگی، عوامل غذایی و عوامل هورمونی(۳۶).
ویروس ها و باکتری ها: به سختی می توان ویروس هایی را که علت بروز سرطان در انسانها هستند تعیین نمود، چرا که مجزا کردن ویروسها از هم دشوار می باشد. تنها در موارد سرطان های خاصی که به صورت گروهی تظاهر می یابند، می توان وجود علل عفونی را مورد ملاحظه قرار داده یا نسبت به وجود این عوامل مشکوک شد. اعتقاد بر این است که ویروس ها با ساختار ژنتیکی سلول یکی می شوند و در نتیجه نسل بعدی همان سلول دچار تغییر و یا شاید سرطان نمایند(۳۶).
عوامل فیزیکی: مهمترین عوامل فیزیکی مرتبط با کارسینوژنز عبارتند از: تماس با نور آفتاب یا اشعه، تحریک یا التهاب های مزمن و استفاده از توتون و تنباکو(۳۶).
عوامل شیمیایی: تصور می شود حدود ۷۵% کل سرطان ها با محیط در ارتباط باشند. دود حاصل از سوختن توتون، کشنده ترین کارسینوژن شیمیایی است که حداقل ۳۰% موارد مرگ ناشی از سرطان را به خود اختصاص می دهد(۳۶).
خطرناک ترین عوامل شیمیایی، موادی هستند که با تغییر ساختمان DNA اثرات سمی خود را آشکار می سازند و این کار را بر روی مناطقی از بدن انجام می دهند که دور از ناحیه تماس شیمیایی قرار داشته اند. در این رابطه کبد، ریه ها و کلیه ها از جمله سیستم های عضوی هستند که بیش از بقیه تحت تاثیر موارد مذکور قرار می گیرند، شاید بتوان علت را نقش آنها در سم زدایی مواد شیمیایی دانست(۳۶).
عوامل ژنتیکی و خانوادگی: مشخص گردیده که تقریبا هر نوع سرطانی می تواند در خانواده ها بوجود آید، که علت آن را باید به زمینه های ژنتیکی محیط های مشترک، عوامل فرهنگی و شیوه زندگی منسوب دانست، گاه نیز پیداش سرطان در خانواده ها تصادفی و اتفاقی است و به عامل خاصی بستگی ندارد (۳۶).
فاکتورهای ژنتیکی هم در ایجاد سلول های سرطانی نقش ایفا می کنند. وجود کروموزوم های اضافه، تعداد بسیار اندک کروموزوم ها و جابجایی کروموزوم ها با الگوهای غیر طبیعی کروموزومی با سرطان در ارتباطند. در تقریبا ۵% سرطانهای دوران کودکی و بزرگسالی نوعی گرایش و زمینه خانوادگی وجود دارد(۳۶).
عوامل غذایی: این عوامل با سرطان های محیطی در ارتباط می باشند. مواد غذایی را می توان به ۳ نوع، کارسینوژن، کمک کارسینوژن، و پیشگیری کننده (محافظ) تقسیم کرد. فقدان مواد غذایی پیشگیری کننده در رژیم غذایی برای مدت طولانی و وجود مواد غذایی کارسینوژن و کمک کارسینوژن خطر ابتلا به سرطان را بالا می برند. چربی ها، الکل، گوشت های دودی و نمک سود، غذاهای حاوی نیتر ات و نیتریت و رژیم های پر کالری، از جمله عواملی هستند که با خطر بالای ابتلا به سرطان همراه می باشند(۳۶).
عوامل هورمونی: اختلال بوجود آمده در تعادل هورمونی که یا ناشی از تولید هورمون توسط خود بدن است(اندروژن) و یا مصرف هورمون های خارجی(اگزوژن) سرچشمه می گیرد، می تواند موجب پیشرفت رشد تومور گردد(۳۶).
در کل، واژه “سرطان” مانند اصطلاح “چتر” برای تحت پوشش قرار دادن گروه بزرگی از بیماری ها (بیش از ۲۰۰ نوع بیماری) استفاده می شود که با اینکه عوارض، درمان و پیش آگهی های متفاوتی دارند، در هر قسمت از بدن که ایجاد شوند خصوصیات مشترکی ایجاد می کنند. ایراد واژه “سرطان” این است که معمولا معانی منفی برای مردم در پی دارد. بنابراین پاسخ دادن به این سوال که” سرطان چیست؟” مشکل است. یک راه برای فهم سرطان این است که بدانیم چگونه دربین جمعیت بروز می کند(۳۸). بنابراین در این قسمت اپیدمیولوژی مختصری از سرطان توضیح داده می شود.
اپیدمیولوژی:
سرطان یک بیماری معمول است که ۱ نفر از هر ۳ نفر در یک مقطع از زندگی خود با آن مواجه خواهند شد(۳۹).
اگرچه سرطان می تواند تمامی گروه های سنی را مبتلا سازد اما و قوع آن در سنین بالای ۶۵ سال بیشتر است. بطور کلی، مردان بیشتر از زنان به سرطان مبتلا می شوند(۳۶) و بیش از نیمی از موارد سرطان در کشورهای در حال توسعه به وقوع می پیوندد. در اکثر کشورهای در حال توسعه سرطان، دومین علت مرگ، بعد از بیماری های قلبی- عروقی است(۴). البته در ایران علت سوم است.
سالیانه ۵/۷ میلیون مورد جدید به آمار سرطان در جهان اضافه می شود. تنها در انگلستان سالیانه ۲۵۰۰۰ نفر مبتلا به سرطان می شوند(۵). انجمن سرطان آمریکا هر ساله تعداد موارد جدید ابتلا به سرطان و مرگ ناشی از سرطان را تخمین میزند. بطوریکه در سال ۲۰۱۲ پیش بینی شده است که در سال ۲۰۱۴ تعداد ۱۶۶۵۵۴۰ مورد جدید ابتلا به سرطان و۵۸۵۷۲۰ مورد مرگ ناشی از سرطان در آمریکا رخ خواهد داد که این آمار نشان دهنده افزایش ۸/۱% ابتلاء مردان و افزایش ۴/۱% ابتلاء زنان به سرطان در ایالات متحده آمریکا می باشد(۴۰). اما در کل میزان مرگ و میر سرطان در سال ۲۰۰۹ نسبت به سال ۱۹۹۱ که بیشترین آمار مرگ درآن سال گزارش شده است،۲۰% کاهش داشته است(۴۱).
درکشور ایران نیز به عنوان یک کشور در حال توسعه، سرطان سومین علت مرگ پس از بیماری های قلبی، تصادفات و سایر پدیده هاست. طبق نتایج مطالعه موسوی در سال ۲۰۰۹، آمار سالیانه وقوع سرطان در بین زنان و مردان ایرانی، به ترتیب، ۹۸ و۱۱۰ نفر به ازای هر ۰۰۰/۱۰۰ نفر می باشد(۵). طبق پیش بینی سازمان جهانی بهداشت، تعداد مرگ ناشی از سرطان در جهان، از سال ۲۰۰۷ تا سال ۲۰۳۰، ۴۵%، افزایش خواهد داشت (از۹/۷ میلیون به ۵/۱۱ میلیون مرگ)(۴). بنابر این سرطان بار عظیمی از بیماری را ایجاد می کند. بطوریکه در ایران سالانه ۳۰۰۰ نفر بر اثر ابتلاء به سرطان جان خود را از دست می دهند(۴۲).
گزارش شده است که ۵۰ درصد از سرطان های شایع ایران مربوط به دستگاه گوارش است و از میان سرطان های دستگاه گوارش، سرطان روده بزرگ بعد از سرطان معده بیشترین بروز را دارد. این سرطان در زنان در رتبه سوم در مردان در رتبه پنجم قراردارد. شیوع این بیماری در کشور در هر دو جنس رو به افزایش است و به عنوان یکی از مهمترین سرطان ها محسوب می شود که آمار مرگ و میر بایی دارد(۴۳).
همچنین، از آنجا که بیشتر سرطان ها در افراد مسن بروز می کند و کشور ایران جمعیت نسبتا جوانی دارد، با افزایش امید به زندگی انتظار می رود که در آینده نزدیک میزان بروز و مرگ و میر این بیماری مهلک در کشور به سرعت افزایش یابد. بنابراین، توجه به اهمیت مبارزه با این بیماری مهلک و وجود برنامه کنترل سرطان در کشور ضرورت دارد(۴۲).
تاثیر سرطان بر فرد:
تشخیص سرطان می تواند یک شوک و خشم در بیماران ایجاد کند که باعث بروز وقفه در زندگی طبیعی آنها می شود(۴۴). این شوک در ابتدا منتهی به ایجاد احساسات ژرف از بی اعتقادی و در برخی موارد انکار آشکار بیماری می گردد. این واکنشها اغلب، با ترس و تنش حاد مشخص می شود و به ” تب” یا “عفونت روحی” تشبیه می شود. سازگاری با تشخیص سرطان تحت تاثیر برخی از فاکتور ها قرار می گیرد که شامل نحوه انتقال تشخیص قطعی سرطان به فرد، عقاید فردی در مورد بیماری، تاخیر در تشخیص، شخصیت فردی و شیوه های سازگاری که فرد در موقعیت های بحران زا استفاده می کند، می باشد(۳۸).
بیماران مبتلا به سرطان به طور معمول دامنه ای از علایم شامل در دو انواع ناراحتی های جسمی و روانی را تجربه می کنند. بلافاصله بعد از تشخیص بیماری، ممکن است اضطراب و دیگر اختلالات خلقی در فرد به وجود آید که این علایم با گذشت زمان و در پاسخ به تشخیص، عود و بهبود بیماری دستخوش تغییر می شوند(۴۵).
این بیماری از لحاظ احساس درماندگی و ترس عمیقی که در فرد ایجاد میکند بی همتاست(۴۶). تردیدی نیست که تشخیص بیماری های تهدید کننده حیات چون سرطان اثرات متعددی بر کیفیت زندگی فرد می گذارد. سرطان صرفا یک رویداد با پایانی معین نیست، بلکه یک موقعیت دائمی مبهم است که با تاثیرات دیررس تاخیری ناشی از بیماری، درمان و مسایل روانشناختی مربوط به آن ها مشخص می گردد(۴۷).
تاثیر سرطان بر خانواده:
مطالعات متعددی، تاثیرسرطان براحساس خوب بودن جسمی، اجتماعی و روانی خانواده را تایید کرده اند(۱۴). بطور گسترده پذیرفته شده است که مبارزه با سرطان، یک امر خانوادگی است. نه فقط بیمار، بلکه هر کسی که او را دوست دارد نیز، با عواقب ناشی از بیماری و درمان مقابله می کند، که ممکن است شامل اختلال در زندگی روزمره، اضطراب، افسردگی، نگرانی در مورد عود سرطان، ترس از دست دادن فرد مبتلا و مرگ باشد(۷).
خبر تشخیص سرطان در همسر، دوست یا خویشاوندان می تواند اختلال شدید عاطفی در شکل غم و اندوه، افسردگی، اضطراب یا خشم ایجاد کند. همچنین، عملکرد روزانه می تواند تغییر یابد یا مختل شود. این تغییر به علت کاهش وزن، خستگی یا بی خوابی می باشد. این تجربه نه فقط برای فردی که مبتلا به سرطان شده است، بلکه برای اعضای خانواده بیمار نیز در طول سیر بیماری اتفاق می افتد. یک حس تهدید برای از دست دادن فرد به دلیل سرطان در خانواده ایجاد می شود که باعث شروع احساس اندوه در خانواده می شود و به دنبال آن سازماندهی و توصیف احساسات، فعالیت ها، ارزش ها و اولویت ها مختل می شود. بنا براین، احساس غم و اندوه، نه فقط به علت از دست دادن شخص، بلکه به علت از دست دادن قسمتی از تجارب زندگی نیز می تواند باشد. زندگی خانواده ممکن است بطور کاملا اساسی در نتیجه تشخیص سرطان تغییر کند و اعضای خانواده علاوه بر وظایف معمول زندگی، وظایف جدیدی نیز بر عهده بگیرند. همچنین، جنبه های مهم شیوه زندگی خانواده ممکن است دچار نقص شود. به عنوان مثال، تعطیلات خانواده بصورت کوتاه مدت برنامه ریزی شوند، یا ممکن است خانواده با مشکلات مالی مواجه شود زیرا قسمت عمده در آمد خانواده صرف هزینه های درمان سرطان می شود و در نتیجه ممکن است خانواده برای پرداخت هزینه های درمان حتی مجبور به فروش خانه خود شود. همچنین، تغییراتی در برنامه زندگی روزانه که کمتر آشکار هستند، مانند احساس عدم اطمینان و ابهام درمورد برنامه ها و امیدها برای آینده، اتفاق می افتد(۳۸). همچنین، اعضای خانواده در یک حالت ناامنی، عدم اطمینان و ترس احتمالی که ممکن است به واقعیت تبدیل شود، به سر می برند و خودشان را برای یک زندگی هولناک بدون فردی که دوستش دارند، آماده می کنند(۲۳).
بیماری شدید می تواند باعث مختل شدن زندگی خانواده، عملکرد معیوب خانواده، آسیب یا تغییر شکل منابع و بار تحمیل شده بر مراقبت کننده شود. توانایی خانواده برای مقابله با بحران به منابعشان وابسته است. منابع خانواده، شامل:
منابع اجتماعی: شبکه اجتماعی قوی که می تواند شامل همسر، فرزند، والدین، خواهر و برادر، دوستان و غیره باشد.
منابع فرهنگی: ارزشهای فرهنگی که می تواند توانایی خانواده یا فرد را برای مراقبت از بیمار و سازگاری با استرس تحت تاثیر قرار دهد.
منابع مذهبی: شامل اعتقادات دینی، آداب و رسوم مذهبی.
منابع تحصیلی: سطح تحصیلات رسمی که توسط یک فرد اخذ شده و به او اجازه می دهد، شرایط بیمار را درک کند و مراقبت مناسب به او ارائه دهد.
منابع پزشکی: شامل دسترسی به تسهیلات و تجهیزات پزشکی که به مراقبت کنندگان کمک می کند(۱۱).
تاثیر سرطان بر روابط زوجین:
مطالعات متعددی نشان داده است که سرطان تاثیر مهمی بر همسران دارد و بسیار مهم است که در بررسی اعضاء خانواده افراد مبتلا به سرطان بیشتر بر همسران، تمرکز شود. به احتمال زیاد، اطلاعات در مورد موضوعات غیرپزشکی مانند سازگاری با سرطان یا تاثیر سرطان بر روابط، در همسران و اعضاء خانواده بیماران بیشتر از اطلاعات پزشکی، مورد غفلت قرار می گیرد(۴۸).
احساس از دست دادن امنیت به دنبال تشخیص سرطان در همسر، ممکن است تجربه شود. دلیل این احساس این است که هنگام شنیدن خبر تشخیص سرطان، اولین فکری که به سراغ همسران بیماران می آید، این است که شخصی که دوستش دارند، در شرف مرگ است. در واقع، همسران، بیشتر از خود بیماران، از مرگ می ترسند(۳۸). همچنین، مطالعات صورت گرفته برروی همسران زنان مبتلا به سرطان سینه نشان داده است که سرطان سینه بیماری زوجین است(۴۹) و برای همسران آن بیماران نیز، فوق العاده استرس زا است(۵۰). بنابر این، سرطان تاثیر مهمی بر بیمار و همسر او در مورد تصویر ذهنی از بدن، جنسیت و روابط آنها دارد (۵۱). همسران از آینده خود، آینده فرزندانشان و از پیشرفت و عود سرطان در طول دوره فعال سرطان می ترسند(۴۹).
میزان استرس و تنشی که به زنان و مردان هنگام ابتلاء همسرانشان وارد می شود متفاوت است. بطوری که نتایج مطالعات نشان داده اند، استرسی که زنان هنگام ابتلاء همسرانشان به سرطان دریافت می کنند به اندازه استرسی است که خود زنان هنگام ابتلاء دریافت می کنند. اما میزان استرسی که به مردان هنگام ابتلا خودشان به سرطان وارد می شود، بیشتر از زمانی است که همسرانشان مبتلا شده اند. بنابر این زنان بیشتر از مردان تحت تاثیر بیماری همسر خود قرار می گیرند(۵۲). محققین دو دلیل برای این تفاوت ذکر کرده اند: دلیل اول اینکه، زنان استرس بیشتری متحمل می شوند زیرا زمان بیشتری را صرف وظایف مربوط به امور مراقبت صرف می کنند و دلیل دوم اینکه، مراقبت از همسر بیمار، مردان را بیشتر از زنان ارضا می کند و عزت نفس آنها را بالاتر می برد. بطور سنتی، به زنان به عنوان مراقبان خانواده نگریسته می شود. در نتیجه، آنها ممکن است استانداردهایی بالایی برای نقش مراقبت کنندگی خود قائل شوند و انتظاراتشان از خودشان بالا باشد. در مقابل، مردان احساس خوبی نسبت به خود دارند، زیرا نقشی که هنگام بیماری همسرانشان ایفا می کنند، در شرایط عادی از آنها انتظار نمی رود(۵۳).
تعدادی از مطالعات صورت گرفته بر روی زوجین نیز نشان دهنده این است که روابط زوجین هنگامی که یکی از آنها دچار سرطان است، مثبت تر شده است و سرطان باعث گردیده است که کیفیت زندگی آنها بهتر شده و به عنوان یک فرصت برای ارتقاء رابطه زوجین و نزدیکتر کردن آنها بهم عمل می کند(۵۰،۵۴ تا ۵۵).
تاثیرسرطان والدین بر کودکان:
وقتی که در والدین تشخیص سرطان گذاشته شود، کودکان آنها استرس قابل توجهی را دریافت می کنند(۵۶). زیرا فرزندان اطلاعات کمی نسبت به ماهیت این بیماری دارند(۵۷). افزایش مسئولیتهای کودکان و کاهش فعالیت اجتماعی آنان به عنوان قابل توجه ترین تغییرات زندگی کودکان به شمار می آید (۵۶). وجود بیماری تهدید کننده زندگی در والدین، باعث بروز اختلال در فرایند طبیعی خانواده و تنش در اعضای آن، خصوصاً کودکان می شود و باعث بروز مشکلات جسمی، روانی و اجتماعی در کودک می شود که باعث ایجاد یک ساختار شخصیتی متزلزل در بزرگسالی آنان خواهد شد(۱).
بسیاری از محققین بر این امر توافق نظر دارند که کودکانی که یکی از والدینشان به بیماری مزمن مبتلا است در معرض خطر بروز مشکلات رفتاری قرار دارند. با توجه به آمار بالای بیماری مزمن، تعداد کودکان در معرض خطر برای افسردگی، اضطراب و علائم روانی زیاد می باشد. بنابر این، دست اندرکاران مراقبت، باید از این مشکلات برای انجام مداخلات آگاه باشند و در نظر داشته باشند که کودکان خانواده های نوپا، تک سرپرست، خانواده های با درآمد کم و نیز والدینی که طول مدت بیماریشان بیشتر است، نیاز بیشتری به حمایت دارند. بنابراین، شناسایی سریع کودکان در معرض خطر بعد از ابتلا والدین به بیماری مهمترین قدم برای پیشگیری از ایجاد مشکلات رفتاری کودکان می باشد(۵۸). زیرا کارکنان پزشکی اغلب، به والد بیمار و همسر وی توجه می کنند و کودکان در حاشیه قرار می گیرند. در حالیکه همین کودکان ممکن است مراقبت کننده مادام العمر والدین بیمار خود باشند(۵۹) حتی پدرانی که همسرانشان مبتلا به سرطان است گاهی اوقات ناراحتی فرزندان خود را تشخیص نمی دهند و برخی از واکنش های آنها را به عنوان “بدرفتاری” کودک تعبیر می کنند، در حالیکه کودکان غالباً از وضعیت عاطفی پدر خود آگاه هستند و سعی می کنند از او حفاظت کنند(۶۰).
وضعیت فیزیکی بیماران مبتلا به سرطان، با اختلال زیاد در نقش ها و در نتیجه ارتباط با کودکانشان همراه است. وقتی که والدین بیمار توانایی کمتری برای مراقبت از اعضای خانواده دارند، کودکان باید با وظایف جدید روبه رو می شوند(۱۹،۶۱). همچنین، تحقیقات نشان می دهد فرزندان والدین مبتلا به سرطان که تحصیلات لیسانس یا بالاتری دارند نسبت به فرزندان والدینی که تحصیلات پایین تر دارند در معرض خطر کمتر برای بروز مشکلات روانی قرار دارند و نیز نسبت فرزندان مبتلا به مشکلات روانی در مادران مبتلا به سرطان مشابه این نسبت در پدران مبتلا می باشد(۶۲). در مقابل، برخی محققین اعتقاد دارند فرزندان والدین مبتلا در مقایسه با گروه شاهد، مشکلات جدی روانی و اجتماعی ندارند و در معرض خطر اندک مشکلات روانی هستند. کودکان مونث به نظر می رسد بیشتر تحت تاثیر اثرات منفی بیماری والدین قرار می گیرند (۶۳).
France[6] اعتقاد دارد که تاثیر سرطان بر فرزندان نباید آسیب شناسی شود زیرا اگرچه تنش و آشفتگی در فرزندان وجود دارد، سرطان والدین یک مرحله گذر غیرمعمول در زندگی فرزندان هست تا یک فرایند پاتولوژیک! به همین دلیل مداخلات باید در جهت حرکت به سوی برنامه هایی باشد که بتواند چشم انداز کودک را زمانی که والدین سرطان دارند شکل بدهد تا کودکان بتوانند با این مرحله از زندگی خود روبرو شده و سازگاری کسب کنند. به عبارتی، به جای تغییر مسیر رودخانه، آنرا همراه با سنگ های موجود در مسیر رودخانه بپذیریم و سازماندهی کنیم(۶۴).
قبل از پرداختن به مفهوم عملکرد خانواده، در ابتدا نیاز است تا مفهوم خانواده و اهمیت آن را در مطالعات بهداشت جامعه مورد توجه قرار دهیم.
مفهوم خانواده و اهمیت آن:
در کشورهایی همچون استرالیا، انگلستان، کانادا و آفریقای جنوبی، حمایت شکلی از انتظارهای شهروندان، مبتنی بر دو اصل کلی از اصول عدالت طبیعی، یعنی« اصل استماع منصفانه» و« اصل قضاوت بی طرفانه»، صورت می گیرد. درمقابل، در کشورهایی نظیر فرانسه، بلژیک، دانمارک و سوئد، به مدد استفاده از اصول «حق بر دفاع »و«بی طرفی» به مثابه اصولی که با اصول کلی پیش گفته کاربرد مشابهی دارند، به حمایت از انتظارها پرداخته می شود[۲۴۰].
لازم به ذکر است که اصول کلی شکلی پذیرفته شده در آرای قضایی همواره با رویه های ویژه قانونی در حیطه هایی نظیر استخدام، مهاجرت، بیمه و رفاه اجتماعی، ساخت وساز و مسکن و صدور انواع مجوزهای اشتغال، بازرگانی و اداری، روزآمد و تکمیل می شوند.
علاوه بر اصول شکلی مبتنی بر رویه قضایی، آئین و تشریفات مقرر در قوانین و مقررات عمومی نیز از منابع مهم انصاف رویه ای محسوب می شوند. برای مثال، امروزه در انگلستان، برخی اصول و قواعد شکلی، به موجب « قانون تحقیقات و محاکم اداری»[۲۴۱] در مراجع دادرسی به اجرا گذاشته شده[۲۴۲]
و یا در فرانسه، بر اساس قانون ۱۱ جولای ۱۹۷۹ « اصل الزام به بیان مبانی و دلایل تصمیم» در مورد اکثر تصمیم های اداری مقام های محلی و ملی به رسمیت شناخته شده است[۲۴۳]
در ایران نیز صرفنظر از پیش نویس لایحه « قانون اصول و آئین های تصمیم گیری اداری» که به تازگی توسط قوه قضائیه تهیه شده و هنوز به صورت قانون لازم الاجرا تلقی نمی شود، مصادیق مختلفی از اصول کلی شکلی را در قانون اساسی و قوانین عمومی نظیر قانون دیوان عدالت اداری، قانون آئین دادرسی دیوان عدالت اداری و قانون رسیدگی به تخلفات اداری می توان شناسایی کرد که بر اساس آنها در حقیقت، احترام به انصاف رویه ای، مورد تعریف و شناسایی قرار گرفته است.
این واقعیت نشان می دهد که حمایت از انتظارهای مشروع بر مبنای انصاف رویه ای، به طور صریح یا ضمنی، در بیشتر کشورها پذیرفته شده و حتی در کشوری نظیر ایران که هنوز مفهوم «انتظار مشروع» را مورد شناسایی قرار نداده، منابع لازم برای پذیرش سازوکار حمایت حقوقی مبتنی بر انصاف رویه ای، وجود دارد و با اندکی تغییر و اصلاح می توان بستر لازم برای تحقق این مهم را فراهم کرد[۲۴۴]
۳.رعایت انصاف رویه ای در مواقع لغو تصمیم های اداری
لغو تصمیم های اداریِ مطلوبِ شهروندان نظیر مجوزهای ساخت و ساز یا پروانه های اشتغال، ممکن است منافع موجود افراد را به شدت تحت تأثیر قرار دهد؛ بویژه که اغلب شهروندان تصور می کنند تصمیم های اداری مستند و مطلوب «قطعی و لغو ناپذیرند»[۲۴۵]
بنابراین، انصراف از تصمیم های سابق بر اساس اتخاذ تصمیم های جدید و جایگزین، ممکن است خواسته ها و انتظارهای ناشی ازتصمیم های گذشته را زایل کند و موجب آسیب شهروندان شود. به این جهت، رعایت عدالت وانصاف ایجاب می کند که شهروندانِ متضرر از لغو تصمیم های اداری مستند و مطلوب، دست کم تاحدودی مستحق حمایت شکلی مبتنی بر رعایت انصاف رویه ای شناخته شوند.
با این حال، رویکرد نظام های حقوقی نسبت به اعمال این نوع حمایت از انتظارها، متفاوت بوده است. برای مثال، در قوانین کشورهایی همچون استرالیا، انگلستان و کانادا، عمدتاً پیش از لغو تصمیم های اداری مستند و مطلوب، صدور و ارائه اخطار مکتوب، توصیه شده است. در این کشورها حمایت حقوقی از انتظارها با ابتنا بر اصول انصاف رویه ای، اغلب زمانی اعمال می شود که تصمیم جدید منجر به الغای تصمیم مستند و مطلوب سابق، تأثیر زیان بار فاحشی بر« حقوق یا منافع اقتصادی » اشخاص بر جای گذارد.
در این خصوص، قضیه« بینکس»[۲۴۶] در انگلستان، یک نمونه کلاسیک و مشهور محسوب می شود.
در این دعوا، مجوز فعالیت یک فروشنده خیابانی برای فروش اغذیه که طی توافقی مستند با یک مرجع محلی، اخذ شده بود و تنها ممر درآمد و معاش وی محسوب می شد، لغو گردید. با اعتراض فروشنده، دادگاه در مقام نظارت قضایی، به ظاهر بنا بر دلایل مختلفی از جمله عدم ارسال اخطارجلسه رسیدگی به موضوع پیش از لغو مجوز مربوطه و عدم استماع اظهارات فروشنده، تصمیم اداریِ جدید مبنی بر لغو مجوز مربوطه را با توجه به عدم رعایت اصول انصاف رویه ای، باطل شناخت.
اما در واقعیت، آنچه در این قضیه مورد توجه دادگاه قرار گرفته بود« تاثیر زیان بار شدید بر منافع اقتصادی» شهروند در نتیجه لغو مجوزی بود که تنها منبع کسب درآمد فروشنده محسوب می شد[۲۴۷]
علاوه بر مثال فوق، شواهد و نمونه های دیگری هم وجود دارد که طی آنها، رعایت انصاف رویه ای در دادگاه ها، به طور تلویحی بر این ایده استوار بوده که لغو یک تصمیم مستند و مطلوب، موجب ایراد صدمه به انتظارهای یک شهروند می شود. برای مثال، می توان به قضیه « دیاموندز[۲۴۸]» در استرالیا، اشاره کرد. در این قضیه، یکی از کودکان تحت سرپرستی یک مرکز خیریه دولتی، توسط یک زن و شوهر فاقد فرزند، به فرزندخواندگی پذیرفته شد. پس از انقضای حدود هفت سال از این موضوع و به دنبال پیدا شدن و شکایت مادرِ واقعیِ کودک، رئیس مرکز خیریه مربوطه، ضمن صدور تصمیم جدیدی، فرزندخواندگی خانواده دیاموندز را لغو کرد و رأی به استرداد کودک به مادرِ واقعی اش داد. در پی این تصمیم و با اعتراض خانواده دیاموندز، دادگاه وارد رسیدگی شد و با استدلال اینکه حداقلِ انتظار مشروعِ خانواده دیاموندز این بوده که پیش از استرداد طفل، اخطار جلسه رسیدگی برای ایشان ارسال شود، تا به لحاظ روحی و روانی، آمادگی مواجه شدن با واقعیت را داشته باشند، و بعلاوه، با ایشان مشورت گردد و اظهارات و ادله آنها مورد استماع و بررسی قرار گیرد، به جهت عدم رعایت اصول انصاف رویه ای به شرح مذکور، تصمیم جدید رئیس مرکز خیریه دولتی را لغو کرد[۲۴۹].
از طرفی، یکی از آثار بسیار مهم حمایت از انتظار مشروع شهروندان بر مبنای رعایت انصاف رویه ای را باید تقویت کاربست و توجه بیشتر به« اصل الزام به بیان دلایل و مبانی تصمیم»دانست . دامنه شُمول این اصل که در ارتباط با انتظارهای مشروع، مفهوماً همان«اصل دلیل خواهی برای لغو یا جایگزینی تصمیم های مطلوب» محسوب می شود، به مراتب محدودتر از قلمرو اعمال« حق بر استماع » است، به طوری که کارگزاران عمومی در بسیاری از حیطه های اداری، مشمول الزام ناشی از آن قرار نمی گیرند[۲۵۰].
با این حال، در رأی مهم صادره در قضیه«دودی» در انگلستان، دادگاه با اعمال«اصل الزام به بیان دلایل و مبانی تصمیم» انتظار معقول محکومان به حبس ابد مبنی بر ارائه دلیل و توضیح توسط وزیر کشور درخصوص تغییر حداقل مدت زمانی که این قبیل زندانیان باید سپری کنند تا با «آزادی مشروطشان»[۲۵۱] موافقت شود، به رسمیت شناخت[۲۵۲].
در پی صدور این رأی، اینکه انصاف ایجاب می کند«در مواقعی که تصمیم اداری بر حقوق و منافع مهمی نظیر حسن اعتبار، شهرت و آبرو، آزادی تن یا معاش شخص تأثیر می گذارد، باید مبانی ودلایل اخذ تصمیم به مخاطب آن ارائه شود»،به طور کلی پذیرفته شد[۲۵۳]
بنابراین در رویکرد حمایت قضایی از انتظارها بر مبنای رعایت انصاف رویه ای، لغو تصمیم های اداری مستند و مطلوبِ سابق،اغلب مستلزم ارائه مبانی و دلایل تصمیم اداری جدید است.
بر این اساس، در قضیه«بیکنس»که پیش از این مورد اشاره قرار گرفت، از دیگر استدلال های دادگاه برای ابطال تصمیمِ منجر به لغو مجوز فعالیت بینکس به عنوان یک فروشنده خیابانی، عدم ارائه دلایل شفاف و پرهیز از ارائه توضیحات روشن توسط مقام اداری تصمیم گیرنده درخصوص نحوه تأثیرگذاری فعالیت بینکس بر ایجاد اختلال در نظم، امنیت و بهداشت عمومی خیابان بود[۲۵۴] .
به هر حال، امروزه برخی از کشورها، با تصویب قوانین خاص، در قالب حمایت از انتظارها، بر لزوم رعایت هرچه بیشتر اصل الزام به بیان دلایل و مبانی تصمیم به عنوان یکی از اصول فرعی کنترل قضایی اَعمال دولت نیز، تأکید کرده اند.
در مقابلِ رویکرد کشورهای استرالیا، انگلستان و کانادا، برخی دیگر از کشورها نظیر ایتالیا، فرانسه، بلژیک و دانمارک، دیدگاه متفاوتی نسبت به اعمال حمایت شکلی از انتظارهای مشروع شهروندان بر مبنای رعایت انصاف رویه ای دارند. برای مثال، قوانین اداری ایتالیا و بلژیک، ضمن تفکیک قلمرو و موضوع تصمیم های مختلف اداری، فقط در برخی حیطه ها، انتظارهای اشخاص متضرر از لغو تصمیم های اداری سابق را بر مبنای انصاف رویه ای، مورد حمایت قرار می دهند، و یا قوانین اداری دانمارک، مقام ها و مراجع عمومی دولتی [۲۵۵]را در وضعیتهای بسیاری موظف به رعایت حق استماع و لغو تصمیم هایی که بدون توجه به این حق اتخاذ شده است، می کنند[۲۵۶].
با این حال، جالب اینجاست که در برخی از همین کشورها، اکثر مراجع و مقام های محلی، تابع قوانین و مقررات اداریِ دولت مرکزی نیستند.
در فرانسه، ادارات دولتی به موجب ماده ۸ فرمان سال ۱۹۸۳ موظفند ،قبل از اتخاذ هر تصمیم اداری «نامطلوب» ،ضمن اطلاع رسانی پیشینی به کسانی که احتمالاً در نتیجه اخذ این قبیل تصمیم ها دچار زیان و خُسران می شوند، فرصتی برای اظهارنظر مکتوب به ایشان داده و در صورت تقاضا، امکانی برای تبادل نظر شفاهی به آنها، اعطأ کنند. در صورتی که هر یک از این اقدامات بویژه اقدام به اطلاع رسانی پیشینی، قبل از اتخاذ هر تصمیم اداری «نامطلوب[۲۵۷] انجام نشود، تصمیم مذکور با اعتراض هر شهروند متضرر، لغو خواهد شد. محاکم فرانسه تاکنون در رویه خود، تصمیم هایی نظیر اخراج، بازنشستگی اجباری یا تبدیل وضعیت مستخدم دولت از حالت رسمی تمام وقت به پاره وقت، لغو مجوزهای ساخت و ساز، لغو مجوزهای راه اندازی داروخانه ها و یتیم خانه ها و تعلیق انواع پروانه های شخصی مثل گواهینامه ها را به مثابه تصمیم های اداری «نامطلوب»شناخته اند[۲۵۸].
لذا، درکشوری نظیر فرانسه، حمایت از انتظارهای ناشی از تصمیم های اداری بر مبنای انصاف رویه ای را فقط باید در نحوه اعمال و رعایت اطلاع رسانیِ پیشینی و حق دفاع طی جریان اخذ تصمیم های اداری«نامطلوب » جستجو کرد. در این بین باید توجه داشت که اگر تصمیم اداری، به مثابه یک «مجوز انتظامی » و صراحتاً به قصد حفظ نظم، امنیت و بهداشت عمومی اتخاذ شده باشد، نوعی تصمیم «مطلوب» برای عموم شهروندان تلقی می شود و به هیچ وجه مستلزم رعایت حق ارسال اخطار پیشینی، حق استماع یا حق دفاع برای مخاطبان و حمایت شکلی از انتظارهای آنان، نیست.
بنابراین در جریان اخذ تصمیم های اداری، هر زمان که تصمیمِ جدید، مبتنی بر لغو، تعدیل یا تعلیق منافع و امتیازات مستقر و جاری شهروند ناشی از تصمیم سابق باشد و یا تأثیر منفی شدیدی بر وضعیت مالی و اقتصادی شهروند برجای گذارد، حق بر اخطار پیشینی و اظهارنظر مکتوبِ قبلی و دفاع از منافع و امتیازات مستقر و موجود، به مثابه مصادیق انصاف رویه ای برای شهروند وجود خواهد داشت.
مقایسه آرای نمونه مورد اشاره، تفاوت رویکرد کشورهای مختلف با نظام های حقوقی متفاوت را در اعمال حمایت شکلی از انتظارها بر مبنای رعایت اصول انصاف رویه ای، به خوبی نشان می دهد. برخلاف اندیشه رایج در برخی کشورها نظیر استرالیا، انگلستان و کانادا، که به منظور رعایت انصاف رویه ای و اعمال حمایت شکلی از انتظارها، ارائه دلایل و مبانی تصمیم را در تمامی انواع تصمیم های اداری و به هر عنوانی که اتخاذ شده باشد، ضروری می دانند، در کشورهای نمونه تابع سایر نظام های حقوقی، یا اعمال حمایت شکلی از انتظارها بر مبنای رعایت انصاف رویه ای، تنها در شرایط خاص و نسبت به برخی از تصمیم های اداری، شناسایی شده و یا در مواردی نادر، به طور کامل پذیرفته نشده است.
حمایت از الزام به بیان دلایل به جهت نقض رویه ها و آیین های اداری ، در حقیقت حمایت از حقوق افراد مبنی بر پاسخ گویی و بیان دلیل مقامات بر چرایی نقض آنهاست.در واقع حمایت از توقعات و خواسته های معقول شهروندی است که به جهت عدم رعایت رویه های اداری ثابت و دائمی سابق، نتایج قابل پیش بینیِ پیشینیِ خویش را از دست رفته یافته و از این رو، دچار زیان و خُسران شده است[۲۵۹].
صدور اخطارهای پیشینی، استماع نظرات در خلال فرایند تصمیم گیری، اعطای مهلت مقتضی برای ارائه پاسخ، اطلاع رسانی صحیح، مکرّر و شفاف، ارائه فرصت اظهارنظر شفاهی به مخاطب، استماع شهادت شهود و گواهی گواهان و بالاخره، رعایت بی طرفی در تصمیم گیری، شایع ترین آئین ها و رویه های اداری است که نقض هر یک می تواند موجب تضییع حقوق شهروند باشد[۲۶۰].
رعایت رویه های شکلی در فرایند تصمیم گیری، خطر عدم تحقق انتظارها را به نحوی که موجب نارضایتی شهروندان و ایجاد حس بی اعتمادی به دولت شود، کاهش می دهد. زیرا برای مثال، اگر پیشاپیش به اشخاص تحت تأثیر اقدامات اداره، اخطار شود که تصمیم یا اعلام سابق در حال تغییر است، چه بسا ممکن است انتظارهای خود را تعدیل، و به نحوی عمل کنند که از زیان های احتمالی ناشی از اتکأ به تصمیم ها، اعلام ها و رویه های اداری پیشین جلوگیری یا کاسته شود؛ و یا اگر با اشخاصی که مخاطب اصلی تصمیم ها و اعلام های جدید هستند، مشورت، و حتی الامکان، ضمن استماع نظرات ایشان، اقدام و تصمیم گیری شود، انتظارها و اتکای به آنها، تا حدودی مورد توجه اداره قرار گیرد و از شدت ایراد صدمات احتمالی به تمایلات و خواسته های سابق شهروندان، کاسته شود.
در این بین، بدیهی است اگر تصمیم ها، اعلام ها و رویه های اداری جدید که انتظارها و خواسته های ناشی از تصمیم ها، اعلام ها و رویه های سابق را تحت تأثیر قرار می دهند، مبتنی بر دلایل و مستنداتی باشند، در این صورت لُزوم رعایت عدالت و انصاف ایجاب می کند که اداره، ناگزیر، توجیهات عدم حمایت از انتظارها را به شهروندان ذینفع و(احتمالاً) مقام های قضایی مربوطه، ارائه کند[۲۶۱]
مطالعات تطبیقی نشان می دهد که ضرورت و لُزوم احترام به آئین ها، رویه ها و تشریفات شکلیِ اداری به طورکلی در کشورهای تابع کامن لا بیش از سایر کشورها، پذیرفته شده است. در مقابل، در کشورهایی از نظام کامن لا نظیر استرالیا، انگلستان و کانادا، اصل بر این است که عدم رعایت رویه های شکلی در فرایند اخذ تصمیم ها و اعلام های اداری جدید، بر پیشبرد مشارکت عمومی با اداره، تأثیر مستقیم خواهد داشت و همین امر، برای عدم نیل به نتایج ماهوی صحیح کافیست. لذا در صورت عدم رعایت رویه های شکلی سابق در فرایند تصمیم گیری های جدید، لُزوماً باید رأی به لغو و ابطال تصمیم ها یا اعلام های جدید صادر کرد. بر این اساس، تصمیم های ناقض رویه های شکلی، اکثراً بدون نیاز به نشان دادن پیوند میان شکل و محتوا، به طور معمول در
فرایند نظارت قضایی لغو می شوند.۲
گفتار دوم :جایگاه اصل در رویه قضایی ایران و انگلستان
۱)انگستا ن: هم اکنون سه منبع اصلی برای ارائه دلیل وجود دارد
۱-۱)اصل عمل /فعل برای دسترسی به اطلاعات دولت
۲-۱)قانون وعرف
۳-۱)مفاد موجود در قوانین پارلمان و قوانین مربوط به ارائه دلایل
اصول مربوط به عمل یک تعهد در مورد بعضی از مقامات دولتی برای ارائه دلیل از اصل عمل برای دسترسی به اطلاعات دولت نشات می گیرد[۲۶۲].
این مطلب اولین بار توسط دولت محافظه کار در سال ۱۹۹۴ به عنوان بخشی از برنامه منشور شهروندان به چاپ رسید، و یک سری تاثیرات عملی برای فرضیه هایی داشت که در مقاله سفید تحت عنوان دولت باز منتشر شده بودند.یکی از اهداف این اصل حفاظت از منافع افراد و شرکتها با تضمین این نکته است که دلایل برای تصمیمات اجرایی داده شده اند بجز وقتی که مقامات قراردادی را بر خلاف آن وضع کرده باشند .
وظیفه تهیه اطلاعات یا دلایل شامل روابط بین المللی ،امنیت ودفاعی ،مهاجرت و ملیت،مدیریت موثر اقتصاد،جمع آوری مالیات و ارتباط با افراد سلطنتی می باشد.
چندین نقطه ضعف در زمینه حق ارائه دلیل برطبق اصل مطرح شده دیده می شود . ابتدا اینکه خود اصل ارتباطی با تعهدات قانونی ندارد و به صورت مستقیم بر دادگاه اعمال شده است . این اصل خود در قانون نیست بلکه به صورت داوطلبانه توسط دولت اجرا می شود و گفته می شود که کمیسرهای پارلمان در بخش اجرا به عدم هماهنگی با این اصل به عنوان اجرای نامناسب قانون می نگرند .
بنابراین به عنوان مثال ، وقتی شورای ورزشی برای والز از ارائه دلیل برای عدم پاداش به ورزشکاران سرباز زد بر علیه او شکایتی مطرح شد . [۲۶۳]
دومین ضعف با توجه به اصل اجرا این است، این اصل برای مدت طولانی در بخش های اجرایی قابل قبول شمرده نشد. دولت در زمان شروع دامنه و محتوا ی حق ارائه دلیل را تعیین نکرده بود .سوم اینکه ، یکسری انتقادات بر علیه اصل بیان شده مطرح شد واین موضوع اشتباه است که بعضی از بخش های اجرایی مثل مهاجرت ،ملیت ،کنسولگری باید جزءاستثناء نباشند.
بلکه باید بر اساس منافع عمومی در هر پرونده عمل کنند. در آخر ،اصل بیان شده تنها به افرادی اشاره دارد که توسط PCAموضوع بررسی قرار گرفته اند و مقامات محلی و سایر مقامات دولتی تحت پوشش آن قرار نمی گیرند.[۲۶۴]
۱-۱)فاکتورهای مقدماتی برای دلایل موضوعه
روش های زیادی وجود دارد تا درک کنیم که وظیفه ارائه دلیل هم اکنون تحت حوزه مطالب موضوعه قرار دارد . با انواع فاکتورهای مقدماتی شروع می کنیم که باعث شدند پارلمان برای ارائه دلیل به قانون گذاری بپردازد در این میان دو چیز کاملا مشخص است . یکی اینکه بسیاری از وظایف وضع شده در مورد ارائه دلیل هم اکنون وجود داردو هر گونه اصلاحیه فرض شده باید این موضوع را مورد توجه قرار دهند . با توجه به اینکه اصول مد نظر را می توان در حکمیت های قضایی پیدا کرد ولی مطالب زیادی در ارتباط با این موضوع در کتا ب های قانونی وجود دارد .
۱)ممانعت کلی از ارائه هر گونه دلیل : در اینجا پارلمان تصمیم می گیرد که نیاز به ممانعت شدید بر علیه ارائه دلیل وجود داشته باشد به ویژه در ارتباط با تصمیمات مربوط به جاسوسی .
۱-۱)فرد تصمیم گیرنده نباید یا نیازی نیست که به ارائه دلیل بپردازد . در اینجا مقامات دولتی نباید و یا نیازی ندارند که به ارائه دلیل بپردازند گرچه ممکن است در صورت تمایل خود این کار را انجام دهند . بنابراین در دسامبر ۱۹۹۷،بعد از قانون گزاری توسط برادران «فید»[۲۶۵]
بعد از کاربرد آن در مورد قانون شهروندی« جک استراو»[۲۶۶] علام کرد که این دلایل باید برای این تصمیمات ارائه شوند درست همانند بخش ۴۴ از قانون ملیت انگلیس در سال ۱۹۸۱.
۱-۲)دلایل باید به صورتی ارائه شوند که در قوانین قابل تعیین باشند . قانون پارلمان ممکن است به ارائه دلیل نیاز داشته باشداما جزئیات باید با ابزار قانون موضوعه بیان شوند. به عنوان یک مدل برای ایجاد وظیفه باعث ایجاد انصاف پذیری می شود گرچه به طور مشخصی واضح است که قوانین تعیین شده موضوع قانون وضع شده باشند .
۲)دلایل براساس در خواست : بعضی از قوانین نشان می دهند که دلایل باید ارائه شوند اگر فرد تحت تاثیر تصمیمات درخواست شده قرار بگیرد . این مدل توسط شورای «جاستیک آل»[۲۶۷] در سال ۱۹۸۸ مطرح شده است .
۳)همیشه باید دلایل ارائه شوند،در مثال های متعدد قانون گذاری به ارائه دلیل از جانب تصمیم گیرنده نیاز دارد و مهم نیست که تاثیر این تصمیم بر فرد مثبت است یا منفی .
۱-۳)دلایل باید زمانی ارائه شوند که آزادی فرد تحت تاثیر قرار گرفته است ،بطور طبیعی پارلمان به نیاز ارائه دلیل در زمانی اشاره دارد که آزادی فرد توسطاقدام مقامات تحت تاثیر قرار بگیرد .