“
گفتار نخست : گونه های دخالت دولت در عرصه ی فرهنگ
بند اول : ایفای نقش حمایتی
«نقشی که امروزه برای دولت در حوزه فرهنگ، در نظر گرفته میشود،به صورت حمایتی است. چنانکه بائومل دولت مرد پیر عرصه اقتصاد فرهنگی،بیان میدارد که محذورات اقتصادی ایجاب میکند که دولت به حمایت از کارهای فرهنگی برخیزد. وی اذعان میدارد که: یک هنر نمایشی با یک صنعت دستی همیشه از بیماری هزینه رنج میبرد و قادر نیز نیست که از شیوه های مربوط به کاستن میزان هزینه ها که از ابتکارات تکنولوژی است ، بهره مند شود. این وضعیت سازمانها را به افزایش قیمت ها، کاهش خروجی برنامه ریزی شده و راه های گسترش مخاطبان سوق میدهد. از همین روست که سیاستهای فرهنگی از تصمیمات روزمرهای در سازمانها پدید میآید که به عنوان مثال تلاش میکنند تا تغییرات خود را با تغییرات محیطی سازگار کنند. یک سازمان غیرانتفاعی سالم نیازمند جریانهای سرمایهای متنوّع است که بتواند در دوره هایی که دچار بحرانهای مالی میشود بر منابع دیگر همچون، نیروی انسانی، خدمات و برنامهریزی تجاوز نکند. از همین روست که این سازمانها در حال تقلید کردن از بازار تجاری وسیعتر هستند. چنانکه آن ها سعی در اتّکای به خود بوده در جستجوی متحّدان خلّاق برای همکاری در حوزه های به دست آوردن حامیان مالی، اعتبارات مالیاتی، و حمایت اعلانی مانند: پیشبرد امور جهت تأثیرگذاری بیشتر، فراهمآوری متدهای تجاری و جستجو برای یافتن راههای جدید جهت افزایش درآمدهای حاصله میباشند. از همین روست که حضور دولت میتواند زمینهای را ایجاد کند که دنیای فرهنگ به وادی اقتصاد کشیده نشود و تولید فرهنگی نقش و کارکرد اصلی خود که همانا ساختن و هویّت بخشیدن به انسان است را فدای کاربرد و نقش اقتصادی و تجاری خود نکند. [۲۲]»
آگوستین ژیرارد معتقد است که «مقامات دولتی محافظان طبیعی هم هنرمندان آفریننده در مرحله درون داد فرایند صنعتی و هم کل مردم (مصرفکنندگان و کاربران) که در انتهای فرایند واقع شدهاند، خطمشیهای به کلی خاص خود را که لزوماًً مغایر با فعالیتهای بخش خصوصی نیست، به کار میبرند»[۲۳] . «وی اختیاراتی برای مقامات دولتی برای دخالت در صنایع امروزه فرهنگی قائل است که از آنجمله به موارد ذیل اشاره دارد:افزایش دسترسی به فرهنگ؛ دمکراتیکسازی، تمرکززدایی و انگیزش زندگی فرهنگی مردم.پرورش فعالیتهای آفریننده، ارائه زمینه فعالیت برای بسیاری از مهارتها و استفاده بهتر از ،استعدادها و بالا بردن سطح زندگی هنرمندان و کسانی که به طور حرفهای دستاندرکار فعالیتهای فرهنگی هستند،نوسازی مؤسسات فرهنگی سنتّی،تقویت توان ملّی برای تولید فرهنگی،حصول اطمینان از نفوذ فرهنگی کشور در خارج و حفاظت از استقلال فرهنگی آن. این اختیارات از طریق ذیل میتواند صورت پذیرد.
کمک مستقیم؛ که عمدتاًً به وسیله پرداخت یارانه یا خرید کالاها و خدمات با بودجه دولتی انجام میشو،.کمک غیرمستقیم؛ به صورت بخشیدن مالیات، تخفیفهای ویژه مالیاتی، ایجاد صندوقهای ویژه حمایتی وتدوین مقرّرات (مشخصات، قراردادهای برنامه ها و امثال آن ها)؛ که برخی شاخهها را ملزم به رعایت قوانین ناظر بر خدمات عمومی میکند. مثل تعیین سقف حداکثر برای نمایش فیلمهای خارجی در تلویزیون و … ، شرکت در موافقتنامههای بینالمللی؛ به ویژه موافقتنامههای مربوط به حقوق نویسندگان و مصنفا،.استفاده از مشوّقهایی همچون جشنوارهها، جوایز بختآزمایی و امثال آن گسترش ضمانتهای بانکی و دادن وامهای صادراتی.[۲۴]»
پییر مولینیر نیز در مورد اختیارات دولتها در زمینه فرهنگ به چند مورد اشاره دارد:
«تشویق آفرینش هنری بدون کوشش برای کنترل آن،ایجاد ابزارهای مالی و قانونی ضروری.،به وجود آوردن زیرساختها و تأسیس نهادهای تخصّصی برای حمایت از فعالیتهایی که به فرهنگ مرتبط است و جزء اینها به منظور توسعه و بسط زندگی فرهنگ،.ایجاد امکانات برای دستیابی آزادانه به زندگی فرهنگی و تشویق به مشارکت مردم در زندگی فرهنگی.[۲۵]»
«از دیگر نقشهای حمایتی دولت نسبت به فرهنگ را باید در عملکرد آن در حوزه های اقتصادی و تجاری جستجو کرد. سیاستگذاران فرهنگی فضای بازی برای شکوفایی و توسعه فرهنگ ایجاد کرده و راهی میان بازار (تجارت) و دولت میتوانند پیدا کنند. نظر به دامنه بینالمللی فعالیت فرهنگی و گسترده بودن حیطه فرهنگ به ایده ها و شکلهای سازمانی جدید، نیاز است تا بتوان میان فعالیتهای فرهنگی، سیاست فرهنگی و فعالیتهای فرهنگی تجاری امکانات مفید و سازندهای را به وجود آورد. “در بیشتر کشورهای صنعتی غربی، غالب اقدامات فرهنگی این هدف را دنبال میکنند که دولت را موظّف کنند از فعالیتهای فرهنگی که به لحاظ تجاری سودمند نیستند (فرهنگ غیرانتفاعی) با پرداخت یارانه و وضع قوانین و تأسیس نهادهای فرهنگی، تعادلی با نهادهای فرهنگی تجاری به وجود آید. از این رو دولت میتواند با پرداخت و ایجاد بودجههایی برای حوزه فرهنگ به حمایت از آفرینش، پخش و نشر آفریدههای فرهنگی و حفظ و نگهداری از میراث فرهنگی و آثار به جای مانده از گذشتگان در فرهنگ دخالت کند و به حمایت از فرهنگ بپردازد.[۲۶]»
بند دوم : ایفای نقش ترویجی
از دیگر نقشهایی که دولت میتواند در عرصه فرهنگ داشته باشد نقش ترویجی آن است: ترویج دربرگیرنده هر چیزی میشود که موجبات دستیابی فرد یا گروه را به زندگی فعالتر و خلاقتر فراهم آورد و باعث شود قدرت انطباق، قدرت برقراری ارتباط با دیگران، قدرت شرکت در زندگی اجتماعی و شخصیت و استقلال او،رشد پیدا کند. از این رو دولتها میتوانند با ترویج فرهنگی زمینه مناسبتری را برای مخاطبان خود ایجاد نمایند تا بتوانند به رشد و توسعه فرهنگ کمک کرده و فعالیت فرهنگی خویش را گستردهتر سازند. علاوه بر آن دولت میتواند از این طریق زمینه درگیر شدن بیشتر شهروندان را با ارزشها و هنجارهای فرهنگی – اجتماعی فراهم کند. بنابرین باید اضافه کرد که دولت از طریق ترویج میتواند زمینههای دسترسی به اهدافی همچون گسترش آگاهی، افزایش ارتباط و توسعه آفرینش فرهنگی را فراهم کند.
۱-«آگاهی: با گسترده کردن ترویج، این شرایط ایجاد میشود که هر فرد یا گروهی از افراد بتوانند به مسایل خویش پی ببرند و بسیاری از مسایلی که هنوز برای آن ها جوابی ندارد را تشخیص دهند. این امر امکان دارد با ارتباط فرد و کارهای هنری یا آفریننده این کارها صورت پذیرد. ۲-ارتباط: ارتباطی که بین گروههای مختلف و بین افراد یک گروه ایجاد میشود و ارتباط با کارهای هنری یا آفرینندگان این کارها با مردم و ارتباط بین سیاستگذاران و برنامهریزان و جامعه که از طریق ترویج میتواند صورت گیرد، از طرف دولت میتواند گستردهتر گشته و تداوم یابد.۳-آفرینش: دولت میتواند از طریق ترویج فرهنگی، افراد را در مقابل سؤالاتی از خود و محیط اطراف، جهان و دیگران قرار دهد و از این طریق موجبات رشد استعدادها و خلاقیتها را فراهم کند که در سطح اجتماعی به صورت قوّه ابتکار و احساس مسئولیت متجلّی شود و نیز تأثیر این چالشها را میتوان در آفرینشهای فردی منجمله در مهارتهای فردی، کارهای دستی، نقاشی و … به وضوح دید. [۲۷]»
بند سوم : ایفای نقش ضمانتی
“