شما نمیتوانید موارد درون زبالهدان را ویرایش کنید. مورد را به بیرون از زبالهدان منتقل و سپس آن را ویرایش کنید.
- به ماهیت وجود خود پیمیبرد و از تأثیر رفتار خود روی دیگران آگاه است.
- در موارد به خصوص و حاد حق دارد که خشمگین و عصبانی شود.
- هم در میان جمع احساست خوشی میکند و هم در تنهایی.
- دیگران را تحقیر نمیکند و برای خود مزیت اضافی تأمل نمیشود.
- قبول دارد که کشمکش ها و ناسازگاری ها همیشه وجود خواهد داشت، باید به هر صورتی با ناسازگاری ها و کشمکش ها مقابله کند.
- شخص سالم بذلهگویی دارد که اغلب با آگاهی و خوش خلقی همراه است و از فرصتهای عادی برای شادی و دور بودن از غصه و نگرانی استفاده میکند.
- آشفتگی و ناراحتی هایش را به نحوی ظاهر میکند که قابل قبول جامعهای که در آن زندگی می کند باشد.
- تأثیر و آشفتگی خود را مهار می کند که باعث ناراحتی اطرافیان نشود و در بدترین شرایط با حقایق روبرو شده و از مبارزه با مشکلات، خصوصاً هنگامی که از گرفتاری به سوی موفقیت پیش میرود لذت میبرد.
- با دیگران خوب تماس میگیرد، خود را به دیگران می فهماند و دوستان مخصوص را انتخاب شده دارد.
- خود مختار، متکی به خود و مستقل، آرام و روشنبین است.
- از موقعیت جدید احساس رضایت و لذت دارد.
- بردباری و مهارتی که فرد برای مسائل بروز میدهد و یا به عبارت دیگر احساس این که از عهده وضیفه محوله برمیآید.
- مسائل را در مرکز قرار میدهد، نه این که خود را در مرکز قرار دهد یعنی کارکردن روی مسئله نه روی خود(حاجی آقا جانی، اسدی نوقابی، ۱۳۷۸: ۲۵).
۲-۳-۵- انجمن ملی بهداشت روانی[۶۶]
انجمن ملی بهداشت روانی در آمریکا در ارتباط با اثرات هیجانی و سودمندی ورزش و فعالیتهای ورزشی بر سلامت روانی و جسمانی به موارد ذیل اشاره می نماید:
معمولاً ورزش با کاهش حالت اضطراب همراه است.
ورزش و فعالیتهای ورزشی، باعث می شود که افسردگی به طور مناسبی کاهش یابد.
فعالیتهای طولانی مدت معمولاً با کاهش صفاتی همچون اضطراب و عصبانیت همراه است(سالاری، ۱۳۹۲).
اگرچه از تاریخچه بهداشت روانی در ایران اطلاعات کافی در دسترس نیست ولی از مدارک ناکافی بدست آمده و با توجه با اعتقادات مذهبی، سنت و علمی آن زمان در کشورهای ایران و عربی می توان قبول کرد که رفتار یا بیماران روانی به محو مطلوب انجام می شود و از زمان های قدیم معلم هایی برای نگهداری بیماران روانی وجود داشته است اکثر تصورها این است که علوم پزشکی یونان در نگرش کشورهای عربی زبان و ایران تأثیر گذارده ولی شواهد وجود داشته و از کتابهای یونانی حتی به صورت ترجمه در این مدرسه استفاده می شد. از زمان ساسانیان در جندی شاپور اهواز برای بیماران روانی مکان بخصوصی ترکیب یافته و در قرن هشتم چندین بیمارستان در بغداد وجود داشته است که از پرشکان حاذق در اسلام ابو علی سینا و نیز مانند زکریای رازی برای بیماران روانی که آنها را هر مریض های دماغی نیز میگفتند دستورات دارویی تجویز می کرد ابوعلی سینا برای درمان بیماران روانی عقیده به تلقین داشت و به عقیده اکثر مورخان به پیوند اعصاب را برای اولین بار عرضه کرده است از تألیفات او می توان به کتاب قانون که معرفیت جهانی دارد اشاره کرد که در این کتاب فصولی برای بیماران روانی وجود دارد که تا چند قرن در کتب اروپایی چنین چیزی به چشم نمی خورد و همچنین در کتاب (شفا) که مربوط به فلسفه است درباره مزاجها آنها را به چهار نوع ملانکولی دموی صفرایی، بلغمی، بودایی، اشاره کرد ابعاد سرشتی در سایت پاتولوژی بیماران داشته است حدود دو دهه قبل برای اولین بار نخستین کتاب بهداشت روانی توسط دکتر سعید شاملو به رشته تحریر درآمد در این زمان در ایران تنها عده محدودی نسبت به این موضوع بسیار مهم توجه، علاقه و یا اطلاعات دقیق و صحیحی داشته اند و مسئله بهداشت روانی نه تنها مطرح نبود بلکه حتی از سوی مسئولان و متخصصان به درمان بیماران روانی که به سبب مشکلات فردی و اجتماعی باید مورد توجه قرار گیرند(ابراهیم پور، ۱۳۹۰).
در سال های اخیر در کشور ایران مانند سایر کشورهای جهان علاقه مخصوص هم از طرف مقامات دولتی و هم از جانب مردم به امر بهداشت روانی نشان داده است اگر چه هنوز مدت زمانی از توجه علاقه نگذشته ولی اثرات آن در بهبود اوضاع بیمارستانها و بکاربردن روش های صحیح در پیشگیری مشاهده می گردد تأثیر وقایع مهم زندگی بر سلامی بارها و به دفعات نشان داده شده است(کریم پور، ۱۳۸۹).
۲-۳-۶- تاریخچه بهداشت روانی در ایران
نگاهی به تاریخچه بهداشت روان در ایران نشان میدهد که در طی چند دهه گذشته پیشرفتهای قابل توجهی در زمینه ارائه خدمات بهداشت روان در ایران صورت گرفته است، بالاخص در سال های اخیر، برنامه ادغام بهداشت روان در نظام مراقبتهای بهداشتی اولیه در ایران به عنوان الگویی برای سایر کشورهای منطقه پذیرفته شده است. به همین دلیل در چهل و چهارمین اجلاس سالانه وزرای بهداشت کشورهای منطقه مدیترانه شرقی در تهران در سال ۱۳۸۰، برنامههای بهداشت روان ایران به عنوان یکی از بهترین الگوهای موجود شناخته شد (شاملو، ۱۳۸۱).
مورتی (۱۳۸۱) به نقل از خیر و شیخ الاسلامی(۱۳۸۱) تاریخچه پیشرفت و گسترش برنامههای بهداشت روان در ایران را به ۴ دوره زمانی تقسیم نمودهاند:
الف) در دوره اول که تا سالهای ۱۳۲۰ ادامه داشت، شرایط بسیار نامناسبی از نظر خدمات بهداشت روان وجود داشت. در این دوره در شهرهای تهران، همدان، شیراز و اصفهان تیمارستانهایی با امکانات بسیار محدود و ضعیفی وجود داشتند که در آنها بیماران با شرایط بسیار رقت باری نگهداری میشدند.
ب) در دوره دوم، که از اواخر دهه ۱۳۲۰ شروع و تا سالهای ۱۳۵۰ ادامه داشت. در این دوره، فعالیتهائی در زمینه بهداشت روان انجام گرفت. به عنوان مثال، در سال ۱۳۳۶ پخش برنامههای روانشناسی و بهداشت روانی از رادیو ایران شروع شد و در سال ۱۳۳۸، اداره بهداشت روانی در اداره کل بهداشت وزارت بهداری تأسیس شد (میلانی فر، ۱۳۷۴). همچنین از دهه ۱۳۴۰ فعالیتهای پژوهشی در زمینه همهگیرشناسی اختلالات روانی و برنامهریزی برای ارائه خدمات بهداشت روان در ایران آغاز شد.
با تأسیس دانشکده پزشکی در کشور و معرفی روانپزشکی به عنوان شاخهای از طب مدرن و ایجاد و گسترش دپارتمانها و بیمارستانهای روانپزشکی، بهبود قابل ملاحظهای در اداره وارائه خدمات در بیمارستانهای روانپزشکی حاصل شد. در اوائل دهه ۱۳۴۰ آموزش دستیاری روانپزشکی در بیمارستان روزبه وابسته به دانشگاه تهران شروع شد و بعد از آن، برنامههای مشابهی در دانشگاههای شیراز، اصفهان، تبریز و مشهد به مرحله اجراء درآمد.
ج) در دوره سوم که از سالهای ۱۳۵۰ شروع شد، تلاشهایی در جهت ارائه خدمات بهداشت روان جامعهنگر آغاز گردید. برنامههای این دوره شامل ارائه خدمات جامعه بهداشت روان، ایجاد بیمارستانها و مراکز جدید روانپزشکی در استانهای مختلف و انجام پژوهشهای همهگیرشناسی بود (مورتی، ۱۳۸۱). در سال ۱۳۵۰ اداره بهداشت روان به اداره کل تبدیل شد. ولی بعد از دو سال مجدداً تحت نظارت اداره کل خدمات بهداشتی قرار گرفت. اولین دوره بازآموزی پزشکان عمومی تهران و شهرستانها در سال ۱۳۵۴ به مدت یک ماه در مرکز بهداشت روان تهران و مرکز روانپزشکی رازی به مدت یک ماه انجام گرفت. موفقیت این برنامه باعث شد که در سال ۱۳۵۵ دو دوره بازاموزی برای پزشکان عمومی، متخصصین رشتههای مختلف، پرستاران، لیسانسیههای مامایی برگزار شود. در همان سال پس از ادغام دو وزارت بهداری و رفاه اجتماعی، بیمارستانهای روانی و مراکز وابسته، به انجمن توانبخشی وابسته به وزارت بهداری و بهزیستی واگذار شد. از همان سال مراکز جامع روانپزشکی منطقهای در نقاط مختلف تهران تأسیس شد.
د) چهارمین دوره از مهر ماه ۱۳۶۵، زمانی که برنامه کشوری بهداشت روان تدوین و مورد تأیید دولت قرار گرفت شروع شد. در این سال،برنامه کشوری بهداشت روان ایران توسط کمیتهای متشکل از کارشناسان و متخصصان بهداشت روان کشور و مشاور وقت بهداشت روان منطقهای سازمان جهانی بهداشت تدوین و در سال ۱۳۶۷ پس از تصویب وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی به مرحله اجرا گذاشته شد. اولین مرحله آزمایشی این طرح در سال ۱۳۶۷ در شهر کرد و شهرضا به اجرا درآمد. هدف این برنامه آزمایشی بررسی اثربخشی ادغام بهداشت روان در نظام مراقبتهای بهداشتی اولیه بود. نتایج این برنامه آزمایشی اثربخشی این برنامه را نشان داد (شاهمحمدی، ۱۳۷۲؛ حسنزاده، ۱۳۷۱). موفقیت چشمگیر طرح آزمایشی منجر به گسترش فعالیتها در این زمینه شد. در سال ۱۳۷۰، این طرح در منطقه هشتگرد نیز به اجراء درآمد، که نتایج آن اثربخشی و کارآیی ارائه خدمات بهداشت روان به عنوان بخشی از مراقبتهای بهداشتی اولیه را مورد تأیید قرار داد.
۲-۳-۷- دستاوردها
موفقیت طرحهای آزمایشی موجب توجه بیشتر وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی و سیاستگزاران کشور به امر بهداشت روان شد. گسترش برنامههای بهداشت روان در مناطق روستایی از دستاوردهای این برنامههای آزمایشی بود. علاوه بر این، تلاشهای انجام گرفته نتایج بسیار مهمی در پی داشتند که مورتی (۱۳۸۱) به شرح زیر به آنها اشاره نموده است:
الف) ایجاد واحد بهداشت روان در وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی.
ب) تشکیل کمیته کشوری سلامت روان.
ج) مشارکت دانشگاههای علوم پزشکی در برنامه کشوری سلامت روان.
د) اعلام بهداشت روان به عنوان نهمین جزءمراقبتهای بهداشتی اولیه.
هـ) آماده نمودن متون آموزشی برای بهورزان، پزشکان و ایجاد نظام گزارش دهی و آموزش کلیه پرسنل بهداشتی.
و) برگزاری مراسم هفته سلامت روان در پایان مهر ماه هر سال.
ز) برگزاری کارگاههای آموزشی بازنگری برنامه کشوری سلامت روان.
ح) ارزشیابی مستقل بینالمللی از برنامه در سال ۱۳۷۴٫
ط) برگزاری سمینارها و کنفرانسهای گوناگون.
ی) آموزش همگانی سلامت روان از طریق رسانههای گروهی و دیگر نهادها.
ک) ایجاد بخشهای روانپزشکی در بیمارستانهای عمومی.
ل) برنامه سلامت روان شهری و مدارس.
در نتیجه تلاشهای مستمر، تا پایان سال ۱۳۷۴، حدود ۶ میلیون نفر تحت پوشش قرار گرفتند که ۴ میلیون نفر روستایی بودند. میزان جمعیت تحت پوشش در سال ۱۳۷۶ به ۱۰ میلیون نفر رسید. به گزارش یاسمی و همکاران (۱۳۸۱)، از کل جمعیت کشور، ۱/۳۰ درصد (۶۳ در صد از جمعیت روستانشین و ۸/۱۰ در صد جمعیت شهرنشین) تحت پوشش طرح ادغام بهداشت روان در مراقبتهای بهداشتی اولیه قرار دارند.
علاوه بر اجرای طرح ادغام سلامت روان در نظام مراقبتهای اولیه، پیشرفتهای قابل توجهی نیز در حوزه های دیگر خدمات سلامت روان در ایران انجام گرفته است که در ذیل به طور خلاصه به آنها اشاره میشود.
در زمینه پیشگیری و درمان اعتیاد، در سالهای اخیر اقدامات مؤثری انجام گرفته که مهمترین آنها تلاش در جهت جرمزدائی از پدیده اعتیاد، ایجاد مراکز ترک اعتیاد، و تدوین برنامههای مختلف سم زدائی و ترک، ایجاد چند کلینیک متادون، و اجرای طرحهای کاهش آسیب بوده است. اما با توجه به شیوع نسبتاً بالای سوء مصرف مواد و مشکلات مرتبط با آن که میتواند عواقب بسیار زیانباری را در پی داشته باشد، از جمله انتقال بیماریهای خطرناکی مانند HIV/AIDS، بالا رفتن میزان جرم و جنایت، افزایش رفتارهای پرخطر، از هم پاشیدن خانوادهها، و آسیبهای دیگر اجتماعی، لزوم توجه بیشتر به این معضل اجتماعی کاملاً احساس میشود.
بر اساس روند همجوشی سوخت دوتریوم و هلیوم ۳ میدانیم که محصولات واکنش، ذرات باردار آلفا و پروتونهای بار دار پر انرژی میباشند. اما به دلیل وجود واکنشهای میانی بین مواد اولیه مانند دوتریوم و دوتریوم که از دو کانال اتفاق میافتد که از طریق یک کانال ذرات نوترون پر انرژی و ذرات هلیوم ۳ تولید شده و از طریق کانال دیگر ذرات پروتن و ذرات تریتیوم که ذرات تریتیوم به نوبه خود در واکنش با ذرات دوتریوم تولید نوترونهای پر انرژی و ذرات آلفا میکنند و این مجموعه از واکنشها نیاز به حفاظت از سیستم راکتور در برابرشار نوترونی قوی که با دیواره برخورد میکند و جلوگیری از انتشار این ذرات و همچنین محافظت از محیط در برابر ذرات تریتیوم که جزو موا رادیو اکتیو میباشند، حکم می کند که اجزای تشکیل دهنده دیواره نسبت به تخریب نوترون مقاوم باشد. دیوار محفظهای که با پلاسما در تماس میباشد، دیواره اولیه نامیده میشود. ذرات پلاسما با انرژی زیاد به این دیواره برخورد می کنند. این موجب تخریب دیواره و همچنین از عمر دیواره میکاهد و پلاسما را آلوده میسازد. جهت جلوگیری از این تخریب از یک منحرف کننده یا پوشش گازی استفاده می کنند. انرژی ذرات آلفای حاصل از واکنش D-3He در حدود MeV76/3 است و انرژی ذرات پروتن تولید شده برابر MeV7/14است. از آنجا که این ذرات دارای بار الکتریکی هستند، توسط میدان مغناطیسی مهار شده، انرژی خود را در برخورد با پلاسما از دست می دهند و از پلاسمای مرکزی جدا میشوند [۴۶].
ذرات نوترون تولید شده در واکنش میانیD-T با انرژی و ذرات نوترونی تولید شده توسط واکنش میانی D-D با انرژی MeV4/2 از دیواره اولیه عبور کرده و جذب پوششی در پشت آن میشود.
پوشش توسط یک لایهی حفاظتی احاطه شده است که از خروج نوترون و اشعهی گاما جلوگیری می کند. پیچهی مغناطیسی ابررسانا نیز در خارج لایهی حفاظتی، محصورسازی پلاسما را در مرکز راکتور امکان پذیر می کند. سیستم خنک کننده راکتور، انرژی حرارتی جذب شده پوشش را جهت سرد شدن به مبدل حرارتی هدایت می کند. مغناطیس ابر رسانا از طریق یک سیستم برودتی خنک میشود. پلاسمای مرکزی تا دمای لازم برای همجوشی با یک سیستم حرارتی گرم میشود. همانطور که گفته شد برای جلوگیری از تخریب دیواره از پوشش گازی استفاده میشود، در روش پوشش گازی، سوخت گاز خنثی، فضای بین پلاسمای مرکزی و دیواره را پر می کند. این گاز خنثی با پخش شدن در داخل پلاسما، سوخت مورد نیاز راکتور را تامین می کند. همچنین موجب حفاظت از دیواره اولیه و مانع ورود ذرات ناخالص به پلاسما و پخش ذرات از پلاسمای مرکزی خواهد بود. ذرات آلفا و پروتن تولید شده به همراه مقادیر مصرف نشده یونهای تریتیوم و هلیوم ۳ در دمای بالا در اثر پخش، پلاسمای مرکزی را ترک می کنند. یونها قبل از برخورد با اولین دیواره، با گاز خنثی برخورد کرده و انرژی خود را از دست می دهند و پس از جذب الکترون خنثی شده، ار محفظهی راکتور خارج میشوند. به این ترتیب گاز خنثی اولین دیواره را از تخریب توسط یونهای پر انرژی حفظ خواهد کرد. ذرات پلاسمای مصرف نشده از محفظهی راکتور خارج میشوند. به طور کلی روشهایی که برای حفاظت به کار میروند به دو جنبه مکانیکی و غیر مکانیکی تقسیم میشوند. روش مکانیکی شامل تکنیک منحرف کننده مغناطیسی و پوشش در برابر شارش گاز است. روش غیر مکانیکی نیز شامل موقعیت سطوح حفاظتی بین پلاسما و محفظهی دیواره خلا را شامل میشود [۴۳].
۲-۱۲- بارگذاری دیواره راکتور
منظور از بارگذرای دیواره، شارهای انرژی مختلفی است که با اولین دیواره در واحد سطح و در واحد زمان برخورد می کند. بار دیواره معیاری از شرایطی است که دیواره در تماس با پلاسما تحمل می کند. وقتی بار دیواره زیاد باشد، تخریب شدید میشود و عمر دیواره کوتاه خواهد بود. اما جهت کاهش بار دیواره، باید ابعاد راکتور افزایش یابد تا سطح دیواره برای همان خروجی وسیعتر شود. تعیین میزان بار دیواره مستقیما به اقتصاد راکتور بستگی دارد. واحد مورد استفاده برای بارگیری میباشد. در راکتورهای اولیه برای بار دیواره مقادیر بزرگی نظیر در نظر گرفته شده بود. این مقدار پس از تخریب شدیدی که در اثر تابش بر دیواره به وقوع پیوست، با عبور شار انرژی قوی ار آن به میزان مناسبی کاهش داده شد. اما امروزه میزان یک بار مناسب برای راکتور به شمار می آید [۴۱].
اساس روش محصورسازی
اساس روش محصورسازی مغناطیسی، اثر میدان مغناطیسی روی حرکت ذرات باردار است. پلاسما دارای ذرات باردار بوده و تحت تاثیر میدان مغناطیسی، ذرات باردار پلاسما مسیرهای مارپیچی حول خطوط میدان با فرکانس سیکلوترونی(ѡ) پیدا میکنند [۲۲, ۴۱].
برای حالت میدان مغناطیسی همگن ، یک یون ایزوله شده، دارای مسیر مارپیچی حول خطوط میدان ، با فرکانس سیکلوترونی زیر است.
(۲-۱۹)
و شعاع لامور در صفحه عمود بر ، در رابطه زیر ارائه میشود:
(۲-۲۰)
میدان مغناطیسی مورد نظر B=Bz، از یک سولونوئید بزرگ تولید میشود در نتیجه این میدان را در داخل میتوان به اندازهی کافی یکنواخت در نظر گرفت. معادلهی حرکت ذره عبارتست از:
(۲-۲۱)
(۲-۲۲)
(۲-۲۳)
(۲-۲۴)
(۲-۲۵)
(۲-۲۶)
(۲-۲۷)
علامت نشاندهندهی q است. میتوان فاز را طوری انتخاب کرد که:
(۲-۲۸)
که ثابت مثبت و نشاندهندهی سرعت در صفحهی عمود بر B میباشد. در نتیجه:
(۲-۲۹)
با انتگرالگیری مجدد داریم:
(۲-۳۰)
(۲-۳۱)
با در نظر گرفتن رابطهی شعاع لارمور داریم:
(۲-۳۲)
(۲-۳۳)
که مدار دایرهای را حول مرکز راهنمای[۴۶] ( ) که ثابت است، توصیف میکند. شکل۲-۳ مدارهای لامور در یک میدان مغناطیسی را نشان میدهد.
شکل۲‑۳: مدارهای لارمور در یک میدان مغناطیسی [۴۷]
اگر یک میدان الکتریکی نیز در فضا وجود داشته باشد، حرکت به صورت مجموع دو حرکتِ چرخش لارمور دایرهای عادی به علاوهی سوق مرکز راهنما است.
در این حالت، معادلهی حرکت عبارتست از:
(۲-۳۴)
یون در نیمدور اول خود از میدان الکتریکی انرژی میگیرد و و در نتیجه شعاع لارمور افزایش مییابد و در نیمدور دوم انرژی از دست میدهد و شعاع لارمور کاهش مییابد. این اختلاف در شعاع لارمور در طرف چپ و راست مدار، موجب سوق میشود. برای جلوگیری از فرار ذرات از بخشهای انتهایی سولونوئید، یکی از راهحلهای ممکن، خمکردن سولونوئید به شکل چمبرهای است که به این ترتیب، دو انتها را از بین میبرد که در (شکل ۲-۴) نشان داده شده است.
شکل ۲-۴: نمایش میدان مغناطیسی توروئیدی و پولوئیدی و تبدیل چرخشی [۵۶]
راهحل دیگر، استفاده از میدان بسیار نیرومند در بخشهای انتهایی برای بازگرداندن ذرات به سوی مرکز است که این شیوه، آینه مغناطیسی نامیده میشود.
اگر جهت و مقدار بردار میدان مغناطیسی تغییر کند، مقدار و نیز مطابق آن تغییر خواهد کرد. این امر، همراه با نیروی وارد بر ذرهی باردار است که در اثر گرادیان میدان مغناطیسی موجود، بوجود آمده است.
(۲-۳۵)
بنابراین یک انتقال ذره که آن را انتقال گراد B[47] مینامیم، که عمود بر خطوط میدان معرفی میشود. هنگامی که یون در یک میدان مغناطیسی رو به افزایش وارد میشود، شعاع خمیدگی ذره بسیار کوچک میشود. این کار ادامه مییابد تا ذره به میدان مغناطیسی کاهشی انتقال یابد؛ جاییکه شعاع شروع به افزایش می کند. بنابراین یون یا ذرهی باردار به وسیله میدان مغناطیسی افزایشی منعکس شده و در نتیجه به ناحیهای متمایل میشود که دانسیتهی مغناطیسی کاهش یافته است. جهت حرکت ذره توسط نشانهی بار، و شعاع خمیدگی توسط جرم ذره تعیین میشود. بنابراین، یونها و الکترونها، مسیرهای مختلفی را دنبال خواهند کرد[۲۲].
شکلهای ۲-۵ و ۲-۶ نشاندهنده تفاوت شعاع لارمور برای الکترونها و یونها میباشد. که این تفاوت به سبب متفاوت بودن جرم آنها میباشد.
شکل ۲-۵: سوقگیری ذره، در میدانهای الکتریکی و مغناطیسی متعامد [۲۲]
شکل ۲-۶: حرکت مارپیچی الکترونها و یونها در امتداد خطوط مغناطیسی [۵۰]
اتلاف انرژی پلاسما
۲-۱۴-۱-تابش ترمزی [۴۸]
۲-۲-۳ گردن درد غیر اختصاصی
در تقسیم بندی از گردن درد که پژوهشگران گرایش زیادی به آن پیدا کرده اند و در بسیاری از تحقیقات مورد استفاده قرار می گیرد، تقسیم بندی بر اساس درگیری ساختارهای آناتومیک یا روند آسیب می باشد. بدین ترتیب و بر اساس این مدل تقسیم بندی، بیماران در دو گروه گردن درد اختصاصی و گردن درد غیراختصاصی قرار می گیرند. از نظر اپیدمیولوژی اکثر بیماران دارای گردن درد را گروه گردن درد غیراختصاصی تشکیل می دهد. گردن درد غیراختصاصی به آن دسته از گردن دردهایی اطلاق می شود که نتوان یک تشخیص پاتومکانیکی و بیماری خاصی برایش در نظر گرفت. برخی مولفان از آن به عنوان گردن درد مکانیکال نیز نام برده اند (قادری ۱۳۸۹). این گردن درد بدون علت پاتولوژی مشخص مثل فتق دیسک، فشار روی ریشه عصب و تغییرات تخریبی استخوان تعریف می شود. تغییرات عملکرد حسی-حرکتی در این نوع گردن درد شامل درد والتهاب، افزایش واسطه های التهابی، کاهش دقت حس وضعیت، خستگی، تغییر الگوهای حرکت واختلال در عملکرد عضلات است که باعث تغییر درکمیت و کیفیت اطلاعات حس عمقی این ناحیه می شود. حرکات تکراری با بار کم، وضعیت های مداوم یاغلط و استرس های روانشناسی می توانند از عوامل بوجود آورنده آن باشند (سعادت ۲۰۱۲).
در ۷۰ درصد از بیماران گردن دردی تشخیص تعریف شده ای بر اساس ساختار درگیر وجود ندارد و عمدتا مجموعه ای از عوامل می تواند منجر به این عارضه شود (سلیمی ۱۳۹۲). بر اساس شواهد عملکرد سیستم عضلانی از جمله عضلات عمقی فلکسور گردن در شروع گردن درد مختل می- شود (آرامی ۱۳۹۰) .
گردن درد غیر اختصاصی می تواند عملکرد روزانه را به شدت محدود کند و باعث مرخصی استعلاجی و ناتوانی قابل توجهی شود و یک بار سنگین برای افراد،کارفرمایان و خدمات بهداشتی و درمانی به بار آورد. بنابراین در تلاش برای کاهش بار فردی و اجتماعی گردن درد و اختلالات مرتبط به آن و با توجه به رشد انفجاری گردن درد در سالهای اخیر ضرورت این تحقیق آشکارتر می شود (تساکیتزیدیس۲۰۱۳) .
۳-۲-۲-۱ شیوع و فراوانی گردن درد
گردن درد یکی از شایع ترین و دردناک ترین شرایط اسکلتی عضلانی است (تساکیتزیدیس۲۰۱۳). بنابراین در کشورهای صنعتی گردن درد مزمن بسیار شایع می باشد و براورد شده که ۶۷ درصد از مردم گردن درد را در برخی مواقع زندگی تجربه می کنند (مورفی[۲۴] ۲۰۰۹). بروز یک ساله گردن درد در سال بر اساس مطالعات موجود در دامنه ای بین ۴/ ۱۰ تا۳/ ۲۱ درصد بود، در حالیکه بعضی مطالعات گردن درد را بین ۳۳ تا ۶۵ درصد در یک سال گزارش کردند (هوی[۲۵] ۲۰۱۰). همچنین گردن دردشیوعی حدود ۹ تا ۱۸ درصد در جمعیت عادی دارد و از هر سه نفر یک نفر این درد را در طول زندگی تجربه می- کنند. در دهه اخیر درد گردن وشانه در بین جوانان و نوجوانان افزایش یافته است به طوری که در یک مطالعه شیوعی در حدود ۲۶درصد گزارش شده است (افتخار سادات ۲۰۱۳) . یک مطالعه در کانادا شیوع آن را ۳۰ تا ۵۰ درصد و مطالعه دیگری در اروپا شیوع آن را در زنان به میزان ۴۶ درصد گزارش کرده اند(هاگ[۲۶]۲۰۰۸ ، فیجر۲۰۰۶). همچنین گردن درد یکی از چهار اختلال شایع اسکلتی-عضلانی گزارش شده در انگلیس می باشد و تقریبا یک پنجم از بزرگسالان انگلیسی گزارشی از گردن درد را در طول ۱۲ ماه گذشته خود دارند. تحقیقات بین المللی نیز نشان می دهد که تقریبا۵۴-۴ /۳۴ درصد از جمعیت دنیا در طول ۱۲ماه گذشته خود گردن درد را تجربه کرده اند(طاهری ۱۳۸۹).
بر خلاف باور مرسوم گردن درد مشکلی نیست که همیشه بخودی خود حل شود . در مطالعه ای در
سوئد روی گروهی از افراد معلوم شد ۵ /۱۸ درصد زنان و۲/ ۱۳ درصد مردان به گردن درد طولانی مدت مبتلا هستند. در مطالعه ای در فنلاند، گردن درد مزمن در ۵/۱۳ درصد زنان و ۵/۹ درصد مردان گزارش گردید. به نظر می رسد که تقریبا ۱۵درصد جمعیت زنان و ۱۰درصد مردان در مقطعی از زندگی خود به گردن درد مزمن مبتلا می شوند. گردن درد مزمن میزان بالایی از مشکلات اجتماعی را بدلیل تاثیر بر فعالیت های شغلی افراد سبب می شود. رشد فزاینده ی توجه به گردن درد عمدتا به دلیل ناتوانی ناشی از آن و هزینه های مستقیم و غیرمستقیم گردن درد می باشد (جوانشیر ۱۳۸۹) .
بطور کلی شیوع گردن درد در زنان نسبت به مردان ،کشورهای با درامد بالاتر در مقایسه با کشورهای با درامد متوسط و در مناطق شهری نسبت به مناطق روستایی بالاتر است (هوی ۲۰۱۰).
۲-۲-۴ تعادل
تعادل به عنوان توانایی حفظ یک وضعیت برای انجام فعالیت های ارادی و مقابله با اغتشاش ها (درونی یا بیرونی) و از لحاظ بیومکانیکی، نگهداری مرکز جرم بدن در محدودۀ سطح اتکا تعریف می -شود(قاسمی ۱۳۹۰).
وجود و حفظ تعادل مناسب و طبیعی بدن، در بسیاری از فعالیت های روزانه و حین حرکت ورزشی اهمیت بسیار زیادی دارد و مستلزم تعامل سیستم های حسی (بینایی، دهلیزی و حسی پیکری) و سیستم حرکتی توسط سیستم عصبی مرکزی است. کنترل تعادل اغلب استاتیک (توانایی حفظ مرکز ثقل در محدوده سطح اتکا در وضعیت های ثابت) یادینامیک (حفظ سطح اتکای پایدار در حین اجرای یک حرکت) خوانده می شود (قاسمی ۱۳۹۰).
بطور کلی تعادل یک جسم به عواملی مثل مساحت سطح اتکا، جرم جسم، ارتفاع مرکز ثقل در رابطه با سطح اتکا، طرز قرار گرفتن خط ثقل نسبت به محدوده سطح اتکا بستگی دارد. هریک از این عوامل در حفظ،از دست رفتن و بازیابی تعال در انسان دارای اهمیت هستند، اگرچه در موقعیت های خاص سهم هریک از آنها متفاوت هست برای مثال در تعادل ایستا سطح اتکا و جرم جسم و درتعادل پویا ارتفاع مرکز ثقل و موقعیت خط ثقل نسبت به محدوده سطح اتکا بیشتر حائز اهمیت هستند(علیزاده و همکاران ۱۳۹۱).
هوشیاری بدن از وضعیت بخش های مختلف خود در ارتباط با هم و در ارتباط با فضا است که با کمک اطلاعات دریافتی از سیستم بینایی ، دستگاه دهلیزی گوش، حس عمقی مفاصل ، عضلات و پوست ، عقده های قاعده ای و مخچه بدست می آید، یا می توان گفت وضعیتی فیزیولوژیک - مکانیکی بدن است که میل به جا به جایی مرکز ثقل در محدوده سطح اتکا دارد . زمانی که ساختار اسکلتی انسان در حال تعادل باشد، دستگاه های اهرمی بدن در حداکثر کارایی و حداقل انرژی مصرفی هستند، عضلات انرژی کمتری مصرف می کنند و رباط ها تنش کمتری متحمل می شوند (جلالی۱۳۹۲).
تعادل از نظر فیزیولوژیکی، تعامل میان سطوح مکانیسم های کنترل تعادل و از نظر بیومکانیکی به عنوان توانایی حفظ و برگشت مرکز ثقل بدن در محدوده ی پایداری که توسط سطح اتکا تعیین می شود، تعریف می گردد. توانایی حفظ و کنترل وضعیت بدن در فضا حاصل تداخل عمل پیچیده ای است که بین سیستم های عضلانی، اسکلتی و عصبی رخ می دهد(چنگ۲۰۰۷).
۲-۲-۵ سازوکارهای فیزیولوژیک حفظ تعادل
سه سازوکار فیزیولوژیک اصلی در حفظ تعادل بدن وجود دارد تا بدن را نسبت به تغییرات آگاه سازد
و یک سری از واکنشها را بر ای حفظ وضعیت بدن مشخص سازد. این سازو کارها شامل دستگاه های گیرنده های حس حرکت ، دستگاه بینایی و هلیزی است. این واکنشها خودکار بوده و شامل تغییرات قابل پیش بینی در قدام عضله به تناسب با و ضعیت سر و تنه است . توانایی کنترل تعادل بستگی به درون داده های حسی از حس پیکری(گیرنده های حسی و پیکری) بینایی و دستگاه دهلیزی دارد (حسینی ۱۳۹۰).
- گیرنده های حس حرکتی:
اطلاعات مربوط به موقعیت و حرکت بخش های بدن نسبت به یکدیگر و سطح اتکا و انبساط عضلات مربوط از طریق گیرنده های حس پیکری شامل گیرنده های عمقی، حساسیت مکانیکی بافت های پوستی و زیر پوستی مهیا می شود. گیرنده های عمقی در عضلات، تاندون هاو مفاصل قرار گرفته اند و شامل گیرنده های پایانه های دوک های عضلانی اولیه(نوع( I ، پایانه های دوک های عضلانی ثانویه(II)، اندام های وتری گلژی و گیرنده های مفصلی می باشد. سیستم حس پیکری از دو طریق عمل می کند، یکی حس مکانیکی لمس، ارتعاش و… که به حس لامسه معروف است ودیگری حس وضعیت نسبی که اطلاعات را از گیرنده های مکانیکی شامل دوک عضلانی، گیرنده های مفصلی، گلژی تاندون و… می گیرد (شاموای ۲۰۰۷ وحسینی ۱۳۹۰) .
هدف کلی از عملکرد سیستم حسی- پیکری فراهم کردن اطلاعاتی راجع به جهت گیری بدن و سگمانهای آن نسبت به یکدیگر و نسبت به سطح اتکاست. در شرایط بی حرکت بودن سطح اتکا این سیستم برای حفظ تعادل به کار می رود و این اطلاعات می توانند کاهش اطلاعات ناشی از بستن چشم و نقص وستیبولار را جبران نماید. اطلاعات حسی- پیکری حاصل از گیرنده های فشار در پا و گیرنده های موجود در عضلات و مفاصل برای حفظ ثبات قامت در حرکاتی با فرکانس پایین اهمیت دارد ولی در جابه جایی های سریع دروندادهای حسی- پیکری دریافت شده از اندام تحتانی، حساس ترین راه درک نوسان قامت هستند. در حالی که در نوسان های سریع تر، اطلاعات بینایی، حساس ترین روش درک نوسان می باشد و برای اینکه مکانیزم های وستیبولار در مورد نوسان بدن اطلاعاتی فراهم نماید باید تعادل شدیدا به هم بخورد(حصاری۱۳۸۷، چنگ[۲۷]۲۰۰۴).
-سیستم بینایی
گیرنده های بصری اطلاعاتی درباره موقعیت و حرکت بدن در ارتباط با محیط را مهیا می کند. بینایی نقش بسیار مهمی در کنترل تعادل دارد اما ضروری نیست، چرا که می تواند بوسیله دیگر درون داده های حسی جبران می شود بدین معنا که در نبود اطلاعات دریافتی از سیستم بینایی درون داده های دریافتی از گیرنده های پیکری و دستگاه دهلیزی برای حفظ تعادل کافی می باشند(حسینی ۱۳۹۰).
-سیستم دهلیزی
این سیستم اطلاعاتی درباره وضعیت و حرکت سر در فضا با در نظر گرفتن جاذبه فراهم می کند. این سیستم دو نوع گیرنده داردکه جنبه های متفاوتی از وضعیت وحرکت سردر فضا را تشخیص می دهند
مجاری نیم دایره واتولیت ها. مجاری نیم دایره هر گونه حرکت سر که توام با شتاب زاویه ای باشد، موجب تحریک آن ها می گردد ومعمولا به حرکات سریع سر نظیر لیز خوردن هنگام راه رفتن یا برهم خوردن تعادل حساسیت زیادی دارند و اتولیت ها وضعیت خطی را گزارش می کنند. از آنجایی که جاذبه در ارتباط با وضعیت یا حرکت خطی سر در فضا درک می شود. آن ها عمدتا با حرکات آهسته سر نظیر آنچه هنگام نوسان بدن رخ می دهد، فعال می شوند. اطلاعات این سیستم به تنهایی نمی توانند
تصویر دقیقی از جابجا شدن بدن در فضا ایجاد کنند (شاموای[۲۸] ۲۰۰۷).
۲-۲-۶ نقش گردن در حفظ تعادل
گردن شامل مکانیسم هایی است که مستقیما در کنترل تعادل نقش دارند و اتصالات خاصی بین گیرنده های گردن و سیستم بینایی و دهلیزی و سیستم عصبی سمپاتیک وجود دارد. سیستم حس عمقی گردن نقش مهمی در حفظ تعادل بدن ایجاد می کند و مهمترین اطلاعات حس عمقی لازم برای تعادل از گیرنده های موجود در مفاصل گردن نشات می گیرند.آوران های حس عمقی گردن توسط رفلکس- های گردنی و رفلکس گردنی-چشمی که در تعامل با دیگر رفلکس های سیستم بینایی و دهلیزی هستند باعث حفظ ثبات سر، چشم و حفظ وضعیت بدن می شوند (تاوانی ۲۰۱۳).
ستون فقرات گردنی به دلیل فراوانی گیرنده های دوک عضلانی و ارتباط رفلکسی و مرکزی با سیستم های بینایی و به خصوص دهلیزی، ناحیه مهم و کلیدی در کنترل وضعیت بدن است. تراکم دوک های عضلانی درعضلات بزرگ گردنی، بیشتر از دیگر عضلات بزرگ بدن است و عضلات عمقی گردنی فوقانی بیشترین تعداددوک عضلانی در بدن را دارند (تریلیون ۲۰۰۸).
در تحقیق کالبرگ پوشیدن گردن بند به مدت ۵ روز در افراد سالم باعث کاهش اطلاعات حسی-پیکری از این ناحیه و افزایش نوسان وضعیتی دربدن آنها شد (سعادت ۲۰۱۲). باو و همکاران با به کار بردن ویبریشن بر عضلات گردن در افراد سالم، که آوران های دوک عضلانی را تحریک می کند، تغییرات نوسان وضعیتی بدن را گزارش کردند که در بیماران گردن درد غیراختصاصی مزمن مواردی همچون اختلال در ارسال اطلاعات حسی به علت خستگی عضلات گردن، کاهش دامنه حرکتی، افزایش تنشن عضلات و افزایش واسطه های التهابی و تغییرحساسیت دوک عضلانی وجود دارد(سعادت ۲۰۱۲).
بنابراین برای کنترل وضعیت بدن، اطلاعات آوران های سیستم های حسی- پیکری، بینایی و دهلیزی درچند ناحیه از سیستم عصبی-مرکزی در تعامل باهم قرار می گیرند. ۶٠ درصداین اطلاعات از سیستم حسی-پیکری تامین می شود، پس ستون فقرات گردنی،نقش مهمی در ایجاد اطلاعات حس عمقی دارد .(تریلیون ۲۰۰۸)
۲-۲-۷ حس وضعیت:
حس عمقی، توانایی احساس یا درک موقعیت فضایی مفصل و حرکات بدن بدون استفاده از چشم است. به عبارت دیگر، حس عمقی یک واژه جامع از حس وضعیت فضایی مفصل و حرکت انجام شده در اندام ها می باشد که ورودی حسی را از گیرنده های دوک عضلانی، تاندون، مفاصل و گیرنده های موجود در پوست دریافت می کند و موقعیت و حرکت مفصل را تعیین نموده و جهت، شدت و سرعت حرکات مفاصل را به خوبی مشخص می کند. این حس شامل سه جز است: حس وضعیت مفصل، حس تشخیص حرکت و شتاب و حس مقاومت وحس اعمال نیرو می باشد. (کوروش فرد ۱۳۹۰ ،فیل پیچ ۲۰۰۶).
گیرنده های حس وضعیت که شامل گیرنده های دوک های عضلانی، اندام وتری گلژی و گیرنده های مفصلی می باشد، اطلاعات مربوط به این حس ها را به سیستم عصبی مرکزی منتقل می کنند. این گیرنده ها در پاسخ به هرگونه تغییر در طول یا تنش عضله، اطلاعات غیر بصری حرکت مفصل را فراهم می کنند(تاوانی ۲۰۱۳،تریلیون ۲۰۰۸).
اطلاعات ارسالی از گیرنده های مفصلی گردن، از جمله مهم ترین اطلاعات حس عمقی لازم برای حفظ تعادل است. با خم شدن سر به یک طرف، همزمان ایمپالس هایی از گیرنده های حس عمقی گردن و دستگاه دهلیزی به سیستم عصبی ارسال می شود. ایمپالس های ارسالی از گیرنده های عمقی گردن، از پیدایش عدم تعادل در فرد به وسیله دستگاه دهلیزی جلوگیری می کنند. بنابراین فرد در این حالت تغییری در وضع تعادل کل بدن احساس نمی کند (علیزاده۱۳۹۱) .
۲-۲-۸ علت های احتمالی تغییر اطلاعات حسی-پیکری ستون فقرات گردنی:
۱) اختلال در عملکرد عضلات گردن: تغییر در کنترل حرکت، اعم از ناکارایی فعالیت ازپیش تعیین شده عضلات عمقی، کاهش فرکانس ومدت دوره های استراحت آن ها وافزایش فعالیت سطحی عضلات گردن باعث آزادی موادالتهابی وتغییر حساسیت گیرنده های مکانیکی می شود (جول[۲۹] ۲۰۰۸، پاساتور[۳۰] ۲۰۰۶،کالبرگ[۳۱] ۱۹۹۶).
۲) درد: درد ممکن است باعث تغییر اطلاعات حسی - پیکری درسطح نخاعی وفوق نخاعی شود. در سطح موضعی افزایش درد، باعث آزاد شدن واسطه های شیمیایی شده که در نتیجه آن آستانه گیرنده- ها پایین آمده وفعالیت خودبخودی آن ها افزایش می یابد. در درد مزمن، در نتیجه تغییراتی که در سیستم عصبی مرکزی بوجود آمده از طریق اثری که درد بر کورتکس حرکتی و زیر قشری می گذارد، بالا بودن حساسیت گیرنده های مکانیکی ادامه می یابد. این حساسیت مزمن ممکن است برهم خوردن طولانی مدت پیام های حسی – پیکری از ناحیه گردن را به دنبال داشته باشد. در مطالعه ای گزارش شده که پایین آمدن میزان برادی کینین در عضلات گردن نسبت به اندام ها حساسیت عصب حرکتی گاما رابیشتر افزایش می دهد. ممکن است این عضلات نسبت به بقیه نواحی به درد حساس تر باشند (جول۲۰۰۸، پاساتور ۲۰۰۶،کالبرگ ۱۹۹۶) .
-
- ضربه به ساختارهای گردن در اثر کشش یا نیروی شدید می تواند به طور مستقیم باعث آسیب به پایانه های عصبی و غیر طبیعی شدن پیام های آوران از این ناحیه شود (جول ۲۰۰۸، پاساتور ۲۰۰۶،کالبرگ ۱۹۹۶،).
۲-۲-۹ تمرینات ثبات دهنده
تمرینات ثبات دهنده از طریق انقباضات همزمان عضلات آگونیست و آنتاگونیست، تاکید بر بالا بردن سفتی عضلانی، فعال شدن دائمی با لود پایین فیبرهای تونیک(مانند عضلات مولتی فیدوس)، تمرکز روی طول عضله و آگاهی بر حس حرکت، سبب بازگرداندن حس عمقی و اصلاح عملکرد در عضلات اطراف مفصل می شود ( صالحی۱۳۹۲).
اگرچه همه عضلات در کنترل حرکات و ثبات ستون فقرات مشارکت می کنند ؛ عضلات عمقی نقش حیاتی درکنترل حرکات بین مهره ای دارند، با این مزیت که در وضعیت های دینامیک نیز ستون فقرات را کنترل می کنند، دیگر این که در بیماران مبتلا به درد گردن استراتژی کنترل عضلات تنه تغییر یافته و فعالیت عضلات عمقی مختل شده واین عضلات آتروفی می شوند. سرانجام عدم درمان ایجاد شده در عضلات سیستم عمقی منجر به بازگشت دردگردن می شود(اکبری ۱۳۸۸).
در بیماران با درد گردن قدرت عضلات اطراف گردن نسبت به افراد سالم کمتر است. همچنین عضلات کوچک یک یا دو مفصلی ستون فقرات در قطعه های بی ثبات ستون فقرات گردن ضعیف یا آتروفی می شوند. بنابراین هدف اصلی از کاربرد تمرینات ثبات دهنده گردن به حداکثر رساندن عملکرد، محدود نمودن پیشرفت تغییرات تخریبی و ممانعت از آسیب بیشتر است (فیلادلفیا[۳۲] ۲۰۰۱).
عضلات ثبات دهنده گردن در ایجاد وضعیت مناسب در سر و گردن اهمیت دارند و در صورت وجود درد این عضلات آتروفی شده و کارایی مناسب را ندارند. بر اساس مطالعات انجام شده عملکرد ثباتی عضلات ضدجاذبه گردن در افراد با درد گردن متاثر می شود. وجود رابطه بین اختلال عملکرد عضلات موضعی و درد گردن تایید شده و اختلال عملکرد عضلات فلکسور عمقی گردن در بیماران گردن درد مزمن نیز مشخص شده است. همچنین عضلات ثبات دهنده گردن نقش حیاتی در حرکات، حفظ قامت و همچنین ثبات در ستون فقرات گردنی دارند، در حقیقت ثبات ستون فقرات گردنی توسط مجموعه ای از عضلات که فلکسور عمقی گردن نامیده می شوند، تامین می شود(آشتیانی ۱۳۹۲).
تمرین های ثبات دهنده با تقویت عضلات اختصاصی گردن سبب محدود شدن یا به حداقل رسیدن حرکات مفصلی در جهتی که تحرک مفصل بیشتر شده است، می شوند(اکبری ۱۳۸۸).
این تمرینات از طریق انقباض همزمان عضلات آنتاگونیست و آگونیست یعنی عضلات تحت پس سری، مولتی فیدوس ها و فلکسورهای عمقی گردن که مهم ترین ثبات دهنده های ناحیه گردنی می -باشند، کنترل وضعیت بدن را تحت تاثیر قرار می دهند. از این رو تمرینات ثبات دهنده با افزایش فعالیت تونیک و توانایی حفظ انقباض در عضله آگونیست، بهبود رفلکس های سر و گردن و افزایش ورودی های محیطی منجر به بهبود حس عمقی گردن و عضلات اطراف مفصل می شود (صالحی ۱۳۹۲).
۲-۳ پیشینه تحقیق
تحقیقات انجام شده در زمینه گردن درد در داخل کشور فراوان می باشد، اما تحقیقاتی که موضوع گردن درد را بر تعادل و حس وضعیت گردن در دانشجویان را بررسی نموده باشند اندک است. در ادامه به تحقیقاتی که در این زمینه و یا زمینه های مشابه می باشد اشاره می شود. پیشینه تحقیق حاضر به دو بخش تحقیقات داخلی و خارجی تقسیم شده وتحقیقات انجام شده در این حوزه را بر اساس تقدم و تأخر زمان مرور خواهیم کرد.
وزیر جنگ سردار سپه، خود را لایقتر از دیگران برای نخستوزیری میدانست. وی بعد از اخراج سیدضیاءالدین خود را آماده کسب سمت نخستوزیری کرده بود. به همین دلیل سردار سپه با نخستوزیران کنار نمیآمد و آنان را رقیب خود میدانست. علاوه بر بحث رقابت، عدم موفقیت قوامالسلطنه در رفع بحران مالی دولت، سردار سپه را مصمم کرد که بیشتر به دولت قوامالسلطنه فشار آورد و زمینهی فروپاشی آن را فراهم کند. به دستور سردار سپه، برخی از صاحبمنصبان قشون در جلسات و سخنرانیها شرکت میکردند و در این مراسمها به انتقاد شدید از نخستوزیر و عملکرد او میپرداختند. این انتقادات شدید از طرف صاحبمنصبان قشون که در نظر مردم ارمغان آورندگان امنیت و نظم در کشور بودند تأثیر به سزایی داشت. علاوه بر این فرماندهان قشون از دستورات نخست وزیر چندان اطاعت نمیکردند. این اقدام نیز به نوبهی خود در تضعیف پایگاه نخست وزیر در انظار بیتأثیر نبود. به عنوان مثال زمانی که از حسین خزاعی خواسته شد که طبق دستور نخستوزیر قوامالسلطنه زندانیان سیاسی زندانی در مشهد را آزاد کند وی در جواب دستور پاسخ داد که فقط با دستور وزیر جنگ زندانیان را آزاد میکند. (میرزا صالح، ۱۳۶۶: ۱۸۲).
علاوه بر این اقدامات، سیاستهای وزیر جنگ در وزارت جنگ باعث رنجش قوامالسلطنه میشد. از جمله این سیاستها، درخواست سردار سپه از قوامالسلطنه مبنی بر موافقت با ادغام ژاندارمری و نظمیه[۴۱] در وزارت جنگ بود. (عاقلی، ۱۳۸۴: ۳۳). نخستوزیر به شدت با این درخواست مخالفت کرد. وی میدانست که ادغام ژاندارمری و نظمیه در وزارت جنگ به معنی تسلط سردار سپه بر این دو سازمان است. با این ادغام قدرت سردار سپه بیش از گذشته میشد. در واقع ژاندارمری سازمانی بود که نخست وزیران اگر مایل بودند میتوانستند از آن به عنوان سدی در برابر نفوذ بیش از حد قزاقان استفاده کنند. قوامالسلطنه این مطلب را به خوبی میدانست و با ادغام آن در وزارت جنگ مخالفت کرد.
اقدامات وزیر جنگ برای تضعیف و فشار بر قوامالسلطنه مانند: انتقاد از عملکرد وی در جلسات توسط فرماندهان قشون، زیر پا گذاشتن دستورات قوامالسلطنه و عملی کردن سیاست تشکیل قشون متحدالشکل، در سقوط کابینهی قوامالسلطنه دخیل بود اما آنچه بیش از این عوامل و در حقیقت عامل اصلی سقوط کابینه محسوب میشود بحران مالی دولت بود. قوامالسلطنه که دولتش با بحران شدید مالی روبرو بود در جریان عقد قرارداد با شرکت استاندارد اویل که با شکست مواجه شد، در تلگرافی به حسین علاء[۴۲] با اشاره به وضعیت نامساعد دولت و اینکه کابینهاش به دلیل بیپولی ناچار به استعفا خواهد بود، از وی خواسته بود چنانچه تهیه پول از آمریکا (شرکت استاندارد اویل) ممکن نیست بدون تأخیر او را مطلع سازد تا از مقام خود استعفا دهد. (اسنادی از امتیاز نفت شمال، ۱۳۷۸: ۲۴-۲۳).
بیپولی در دولت قوامالسلطنه نهتنها او بلکه دیگر بزرگان را نیز به هراس انداخته بود و آنان را به این فکر سوق میداد که باید شخص با کفایتتری زمام دولت را در دست گیرد و بحران مالی را حل کند. از جمله این بزرگان احمدشاه بود. وزیر جنگ بر احمدشاه نیز برای دریافت پول از وی و پرداخت حقوق قشون فشار میآورد. وزیر جنگ در یکی از ملاقاتهای خود با احمدشاه به او گفته بود که برای مخارج قشون و پرداخت حقوق نظامیان به پول نیاز دارد و شاه باید از محل درآمدهای خود به بودجهی وزارت جنگ کمک کند. احمدشاه با عصبانیت محل ملاقات را ترک کرده بود. (میرزا صالح، ۱۳۶۹: ۱۰۱). اینگونه اقدامات وزیر جنگ شاید احمدشاه را نیز متقاعد کرده بوده که قوامالسلطنه قادر به رفع بحران و اداره دولت نیست. تنها چند روز قبل از استعفای قوامالسلطنه، وزیر جنگ با سرپرسی لورن ملاقات کرده بود. وی در این ملاقات گفته بود که قوامالسلطنه در اداره امور بیکفایت است. او و سایر اعضای کابینهاش تنها به دنبال پر کردن جیبهای خود هستند. او تأکید کرده بود که از ادامه کار دولت قوامالسلطنه جلوگیری خواهد کرد. ( همان: ۱۱۹). به دنبال اقدامات فرسایشی وزیر جنگ و مهمتر از آن فقر مالی، قوامالسلطنه در ۲۷ دی ماه۱۳۰۰ هجری شمسی از مقام نخستوزیری استعفا داد و آن را به احمدشاه اعلام کرد. (روزنامه ایران، ۲۹ دی ماه ۱۳۰۰: ۱).
۵-۲-کابینه اول مشیرالدوله
پس از استعفای قوامالسلطنه از طرف احمدشاه به مشیرالدوله اصرار شد که ریاستالوزرایی را قبول کند. مشیرالدوله در ملاقات اولیهی خود با احمدشاه از قبول این مقام خودداری نمود، اما پس از اصرار زیاد شاه و همچنین مشورت با عدهای از نمایندگان، به شرط اینکه اکثریت و اقلیت بیطرف مجلس برای کمک و همراهی با دولت حاضر باشند. در سوم بهمنماه ۱۳۰۰ هجری شمسی سمت ریاستالوزرایی را قبول کرد. (مکی، ۱۳۵۸: ۱/۵۶۵). در کابینهی مشیرالدوله، سردار سپه همچنان وزیر جنگ معرفی شد. در این موقعیت حساس که همه از اقدامات وزیرجنگ در هراس بودند آمدن مشیرالدوله به نظر بهترین گزینه میآمد. به همین دلیل هم بود که احمدشاه تأکید و اصرار داشت که مشیرالدوله باید رئیسالوزراء شود. احمدشاه نیز مانند دیگران تصور می کرد «که او [میتواند] حدود قانون اساسی را حفظ کند که نگاه دارندهی سلطنت او بوده باشد. شاه تصور میکند این کار در این وقت از مشیرالدوله ساخته است. و خواهد توانست که سردار سپه را وادارد در مقابل قانوناساسی سلام نظامی داده او را حاکم برخود بداند اما در صورتیکه برای خود شاه در مقام سلطنت قدرت و اختیاری نیست برای دستنشاندهی وی در مقام ریاست دولت چه قدرت و اختیاری خواهد بود.» (دولت آبادی، ۱۳۶۱: ۴/ ۲۴۸). احمدشاه نیز طبق نقشهی خود عمل کرد. وی قبل از ریاستالوزرایی مشیرالدوله، به علت اقدامات خودسرانهی سردار سپه تصمیم داشت به اروپا سفر کند. چون میدانست که مشیرالدوله به هیچ عنوان حاضر نیست از حدود قانون اساسی تجاوز کند، در نبود وی (احمدشاه) مشیرالدوله بهترین گزینه بود. احمدشاه حداقل مطمئن بود که مشیرالدوله با سردار سپه کنار نخواهد آمد که در نبود شاه زیر پای او را جاروب کنند.
اقدامات وزیرجنگ روز به روز احمدشاه را بیشتر به هراس میانداخت. احمدشاه نیز که قدرت مقابله با وزیر جنگ سردار سپه، را نداشت و نمیخواست که مسئولیت کارها را نیز به عهده گیرد، چارهای ندید جز اینکه موقتاً به اروپا سفر کند. (اعظامالوزراء، بیتا: ۲/۴۵). خبر حرکت احمد شاه به اروپا همه محافل را به حرکت واداشت. روتشتین سفیر شوروی در ایران با شاه ملاقات کرد و در مقام منصرف کردن او از این سفر به وی قول داد که براساس عهدنامه ترکمنچای[۴۳] آنها (روسها) از سلطنت او حمایت خواهند کرد. نمایندگان مجلس نیز با احمدشاه ملاقات کردند و عواقب خروج او از کشور را در این زمان گوشزد کردند. علاوه بر نمایندگان عدهای از آقایان علمای تهران به وی پیغام دادند که این مسافرت صلاح نیست و آنها انتظار دارند که وی از این مسافرت صرفنظر کند (همان: ۴۶-۴۵). احمدشاه بیآنکه به درخواستها توجه داشته باشد و منتظر بازگشت ولیعهد از اروپا شود، در ۵ بهمنماه ۱۳۰۰ هجری شمسی تهران را به قصد اروپا ترک کرد. وی برادر ارشد خود، اعتضادالسلطنه را تا بازگشت ولیعهد از اروپا به نیابت سلطنت برگزید. سردار سپه وزیر جنگ احمدشاه را تا مرز ایران همراهی کرد. (همان: ۴۸).
خروج احمدشاه از کشور به قدرت مانور وزیرجنگ و وزارتخانه او در عرصه سیاست افزود. اما آنچه پیش از این قدرت وی را بیشتر کرده بود ادغام ژاندارمری در وزارت جنگ و تسلط بر این سازمان در دورهی فاصلهی بین استعفای قوامالسلطنه و روی کارآمدن مشیرالدوله بود. سردار سپه از تزلزل کابینهها استفاده کرد و با ادغام قزاقخانه، ژاندارمری، بریگاد مرکزی و پلیس جنوب، قشون متحدالشکل را تشکیل داد.
علاوه بر مجلس شورای ملی، روزنامهها و جراید نیز از اقدامات خودسرانهی وزیرجنگ به تنگ آمده بودند و علیه او مقالات زیادی مینوشتند. سردار سپه از یک طرف نمیخواست بر ضد آزادی مطبوعات برای حفظ ظاهر هم که شده اقدامی انجام دهد از همین رو با پول دادن به برخی از جراید آنها را ساکت کرد. (دولتآبادی، ۱۳۶۱: ۴/ ۲۸۲). برخی دیگر از جراید بودند که به هیچ عنوان راضی به مصالحه با وزیر نبودند. ضیاءالواعظین نماینده مجلس شورای ملی در مقالهای به سردار سپه تاخت و از او خواست که به وعدههای خود عمل کند. در روزنامۀ نجات ایران، ناصرالذاکرین در مقالهای خطاب به سردار سپه گفت: عامل کودتا تو نبودی بلکه نصرتالدوله و انگلیسها بودند. اگر تو دست به این کودتا نمیزدی یک صاحبمنصب «افسر» دیگر را به جای تو میآوردند. علاوه بر این فرخی یزدی مدیر روزنامه طوفان و فلسفی مدیر روزنامه حیات جاوید نیز به سردار سپه سخت اعتراض کردند خواهان عزل سردار سپه و اجرای قانون اساسی شدند. (مکی، ۱۳۵۹: ۲/ ۴۴-۴۲). سردار سپه بیش از این نتوانست با روزنامه نگاران مدارا کند. وی روزنامههای ستاره ایران و ستاره شرق را به علت توهین به اعضای دولت توقیف کرد. (میرزا صالح، ۱۳۶۹: ۱۳۰). علاوه بر اینها «مدیر روزنامه حیات جاوید را با خورد کردن دندانهای او بواسطه مشت خود سیاست کرد و بدن مدیر [روزنامه] ستاره ایران حسین صبا را با زدن سیصد شلاق مجروح ساخت… نظامیان به اداره روزنامه وطن ریخته مدیر آن میرزا هاشم خان را بطوری که مشرف بمرگ شده است زدهاند و روزنامههای او را در آتش سوزانیدهاند…» (دولتآبادی، ۱۳۶۱: ۴/ ۲۸۲). توقیف روزنامهها برای سردار سپه وزیر جنگ دو مزیت داشت. اول اینکه آنان را خاموش میکرد. چه این روزنامهها علیه اقدامات او اعتراض و افکار عمومی را بر ضد وی و نیروهایش تحریک میکردند . دوم اینکه توقیف روزنامهها باعث اعتراض به دولت و مشیرالدوله نیز میشد. سردار سپه از این طریق توانست بر مشیرالدوله فشار بیاورد و وی را تضعیف کند. به جز برخی سیاسیون که از پشت پردهی حوادث مطلع بودند، بسیاری از مردم این خفقان آزادی قلم را به حساب ضعف و بیعدالتی دولت مشیرالدوله میگذاشتند.
سردار سپه و فرماندهان نظامی وزارت جنگ تنها به توقیف جراید دست نزدند بلکه اقدامات دیگری نیز در جهت افزایش هر چه بیشتر قدرت خود و تضعیف دولت مشیرالدوله انجام میدادند. یکی از این اقدامات به دست گرفتن امور اداره غله و اداره خالصجات دولت بود. از همین رو دستور داد محمدطاهرخان میرپنج که از صاحبمنصبان قزاق بود، انبار غله دولتی را که تا آن روز تحت اختیار و نظر وزارت مالیه اداره میشد، تحت اختیار خود درآورد و آنرا تحت نظر وزارت جنگ قرار دهد؛ یعنی مستقیم زیر نظر خود سردار سپه اداره شود، تا بدین وسیله بتواند رشته حیات مردم تهران را در دست بگیرد. برای تکمیل این عمل در صدد برآمد مالیه و خالصجات تهران را هم که مربوط به انبار گندم میباشد تصرف نماید. لذا خدایارخان که سالها بود از قزاقخانه خارج و مشغول اجارهداری املاک مزروعی در شهریار بود برای ریاست مالیه تهران انتخاب شد. (اعظامالوزاره، بیتا: ۲/ ۴۵). سردار سپه، وزیر جنگ مسئولیت اداره دو منبع مهم عایدات دولت، مالیاتهای غیرمستقیم و خالصجات را به عهده گرفت و در اعلانی تا آخر اسفندماه به دارندگان تریاک مهلت داد تا مالیات تریاکهای خود را بپردازند. (روزنامه ایران،۲۲ اسفندماه۱۳۰۰: ۴). وی سپس در اعلانی دیگر از کسانی که اطلاعاتی از این دو منبع عایدات دولت دارند و میتوانند پیشنهادهایی جهت افزایش عایدات مذکور ارائه دهند دعوت به همکاری کرد. (همان، ۲۵ اسفندماه۱۳۰۰: ۱).
فشار وزیر جنگ از طریق ابزارهایی که در این وزارتخانه در دست داشت از هر جانب بر مشیرالدوله تحمیل میشد. بسیاری از افسران و دیگر افراد وابسته به وزارت جنگ در اجتماعات علیه دولت سخنرانی میکردند. علاوه براین بسیاری از روزنامهها نیز که سروسری با سردار سپه داشتند بر علیه مشیرالدوله مقالاتی منتشر میکردند. روزنامه اقدام در سر مقالهای با عنوان «ما حقایق را میگوییم، میگوییم و میرویم» به انتقاد از مشیرالدوله رئیسالوزراء پرداخت و او را بیکفایت دانست. تعطیلی مطبوعات، کشته شدن شیخ محمد خیابانی، عدم استقلال سیاسی، شکست نهضت جنگل و محمدتقی خان پسیان را مستقیم و غیرمستقیم به مشیرالدوله نسبت داد. نویسنده انتقاد خود را متوجه شاه نیز کرد و نوشت: «شاه غایب و ولیعهد غایب. و اگر حاضر باشند حاصل چیست؟ ملتی که بیوه زنان وی به جمع [آوری] کتیرا مشغول میشوند و از دسترنج آنان مالیات به دولت میدهند و برای شاه حقوق گزافی معین میکند، عمل میخواهد واقدام. شاه وطن دوست و غیوری میخواهد. شاه بایستی به مصالح ملت توجه نموده و شبها را به بیخوابی و تفکر و ترقی و تعالی قوم احیاء کند. فعلاً شاه کجا، ولیعهد کجاست؟ ما نمیدانیم مهاجرت و اقامت آنها در اروپا بهتر است یا عودت و رجوع؟» (فراهانی، ۲/۱۳۸۵: ۴۹). علاوه براینگونه اقدامات گروههایی که گفته میشد از اصناف هستند و شمار آنان بالغ بر سیصد نفر میشد به خانه وزیر جنگ میرفتند و از اقدامات وی تمجید میکردند و خواستار تداوم آن میشدند. برخی خواستار دخالت وی در قانون اساسی میشدند و عدهای دیگر از امنیتی که او فراهم کرده بود سخن میراندند. وی نیز در پاسخ آنان می گفت: «تا جان در بدن دارد به مردم خدمت می کند.» (همان: ۵۸).
به دنبال اقدامات سختگیرانه و خودسرانه وزیرجنگ، و مبارزات برخی از روزنامهنگاران با اقدامات وی، فرخی یزدی و چند نفر دیگر از همکاران او از ترس دستگیر شدن توسط وزیرجنگ سردار سپه به سفارت روسیه پناهنده شدند. بعد از این واقعه عدهای دیگر از جمله فلسفی مدیر روزنامه حیات جاوید به حرم حضرت عبدالعظیم رفتند و علیه اقدامات سردار سپه تظاهرات کردند و در همانجا متحصن شدند. پس از چند روز تحصن در حرم، متحصنین محرمانه از حرم خارج شدند و به متحصنین در سفارت روسیه ملحق گردیدند. به این ترتیب عدهی زیادی از مدیران جراید و آزادیخواهان و مخالفین سردار سپه در سفارت روس جمع شده بر علیه وی شروع به اقدامات نمودند و لغو حکومت نظامی و عزل سردار سپه و اجرای قانون اساسی را خواستار شدند. (مکی، ۱۳۵۹: ۲/ ۴۴-۴۳). علاوه بر روزنامهنگاران و مدیران جراید، نمایندگان مجلس نیز به مبارزه علیه سردار سپه پرداختند. حدود شصت تا هفتاد نفر از آزادیخواهان و نمایندگان و معاریف شهر به مجلس شورای ملی رفتند و در آنجا متحصن شدند. خواستههای آنان نیز اجرای قانون اساسی و عزل سردار سپه بود. مشیرالدوله ومؤتمنالملک، رئیس مجلس، نیز که از اقدامات سردار سپه به تنگ آمده بودند این متحصنین را حمایت مادی و معنوی میکردند. سردار سپه که از این تحصنها به هراس افتاده بود دست به کار شد. وی چند مرتبه خدایارخان را به مجلس فرستاد تا آنان را با وعده پول و پست و مقام از تحصن باز دارد. اما متحصنین به هیچ عنوان راضی به ترک مجلس نشدند. سرانجام سردار سپه موفق شد میان برخی از متحصنین اختلاف و نفاق بیندازد. از طرف دیگر «بر اثر تهدید خدایارخان که پیغام داده بود اگر از تحصن خارج نشوید سر شما را روی سینهتان خواهم گذاشت..» (همان: ۵۶-۵۵) پایگاه متحصنین مجلس سست شد و تحصن پایان یافت.
به دنبال این اقدامات متحصنین و طرفداری مشیرالدوله از آنان، سردار سپه نیز دست به برپایی تظاهرات و آشوب علیه مشیرالدوله زد. در اواخر فروردین ۱۳۰۰ هجری شمسی عدهای در صحن وزارت عدلیه جمع شدند و علیه دولت مشیرالدوله سخنرانی و تظاهرات کردند. آنها خرابی وضع شهر را نشانهای از بیکفایتی رئیس دولت دانستند. این تظاهرات کاملاً میرسانید که منظور از این عملیات تحریک افکار عمومی علیه کابینه میباشد و هدف از آن استعفای مشیرالدوله است. (همان:۵۴-۵۳). در اواسط اردیبهشتماه ۱۳۰۰ هجری شمسی نیز عدهای در قرائتخانه جمهور علیه رئیسالوزراء و به نفع وزیرجنگ سخنرانی کردند و حتی کار به زد و خورد کشید. (همان: ۶۱). در حقیقت هدف وزارت جنگ از این گونه تظاهراتها این بود که به مشیرالدوله بفهماند که اگر او مردم را علیه وی (سردار سپه) تشویق به تحصن در مجلس میکند، وی نیز میتواند مردم را علیه دولت و مجلس تحریک کند.
وزارت جنگ و وزیر آن علاوه بر استفاده از ابزار سیاست، از امور اقتصادی نیز برای ضربه زدن به دولت مشیرالدوله استفاده میکردند. در اردیبهشتماه ۱۳۰۱ هجری شمسی وزارت مالیه در دستورالعملی که به همه ادارات خود در ولایات فرستاد، امر کرد که هر مقدار کالا که نیاز افراد قشون باشد «به حواله رئیس قشون تحویل داده مقدار و قیمت آن را به نرخ روز با تعیین تاریخ تحویل به امضای رئیس قشون و پیشکار مالیه تلگرافاً مخابره نمایند.» (فراهانی،۱۳۸۵: ۲/ ۶۸). این حمایت از تشکیلات وزارت جنگ در حالی صورت میگرفت که این وزارتخانه کنترل مستقیم کلیه سازمان های درآمدزا، املاک سلطنتی، بلدیه، ادارات مالیه غیرمستقیم، شوارع، گمرکات، انحصار تریاک را هم بر عهده داشت و درآمدهای آنها را به امور نظامی اختصاص میداد. (کرونین، ۱۳۷۷: ۲۱۴).
مشیرالدوله حریف وزیر جنگ خود، سردار سپه نبود. وی از مدتها قبل تصمیم به استعفا گرفته بود. در اواسط اردیبهشت ۱۳۰۱ هجری شمسی از طرف مشیرالدوله به کسانی که علیه اقدامات وزیرجنگ در مجلس تحصن کرده بودند، گفته شد که دست از تحصن بردارند. مشیرالدوله با برخی از متحصنین در خانهی خود محرمانه دیدار کرد و گفت که قصد استعفا دارد و ترتیب خروج آنها از تحصن را توسط قوامالسلطنه خواهد داد. (مکی، ۱۳۵۹: ۲/ ۵۷-۵۶). سفارت انگلیس نیز از استعفای مشیرالدوله خبر داشت. سفیر انگلیس در تهران خبر داده بود که «کابینه مشیرالدوله به دلیل بیکفایتی در اداره امور و مشکلات مالی در آستانه سقوط است.» (میرزا صالح، ۱۳۶۹: ۱۵۳). در ۱۸ اردیبهشتماه ۱۳۰۱ هجری شمسی بود که مشیرالدوله علناً از سمت خود استعفا داد. به دنبال اعلام خبر استعفای مشیرالدوله، در یک حرکت هماهنگ شده عباس میرزا خلیلی مدیر روزنامه اقدام با سردار سپه مصاحبه کرد. در این مصاحبه خلیلی با اشاره به این مطلب که سردار سپه یکی از گزینههای کسب مقام نخستوزیری است، ضمن تمجید از سردار سپه به شکلی تلویحی از برنامههای او سؤال کرد و سردار سپه نیز پاسخ صریحی نداد و گفت که تا آخرین نفس برای دفاع از ایران مبارزه خواهد کرد. (فراهانی، ۱۳۸۵: ۲/۱۰۴) سردار سپه علناً هدایت دولت را به دست گرفت. او به همه معاونین وزارتخانهها دستور داد که به وزارتخانههای خود آمده و شروع به کار کنند. وی در دربار حاضر میشد و همان نقشی را که مشیرالدوله به عنوان نخست وزیر ایفا میکرد به عهده میگرفت. (روزنامه ایران، ۲۰ اردیبهشتماه ۱۳۰۱: ۲). علیرغم رایزنیهای نمایندگان مجلس و بزرگان و همچنین پیامهای احمدشاه به مشیرالدوله به منظور ترغیب وی به ماندن در سمت نخست وزیری، مشیرالدوله در خردادماه ۱۳۰۱ هجری شمسی از مقام خود استعفا داد و تا تعیین نخست وزیر جدید، وزیر جنگ سردار سپه همچنان اداره امور دولت را بر عهده داشت.
۵-۳-کابینه دوم قوامالسلطنه
با استعفای مشیرالدوله از ریاست دولت، قوامالسلطنه دومین کابینه خود پس از کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ هجری شمسی را تشکیل داد. در جریان انتخاب جانشین مشیرالدوله، قرعه فال در اطراف دو نفر دور میزد. اکثریت مجلس طرفدار قوامالسلطنه و اقلیت طرفدار مستوفی الممالک بودند. پس از رأیگیری در مجلس شورای ملی از هشتاد نفر رأیدهنده، شصت و پنج نفر به قوامالسلطنه و پانزده نفر به مستوفیالممالک اظهار تمایل کردند. (مکی، ۱۳۵۹: ۲/ ۷۹-۷۸). به این ترتیب قوامالسلطنه مجاز شد که دومین کابینه خود پس از کودتای ۱۲۹۹ هجری شمسی را تشکیل دهد. در ۲۱ خرداد ۱۳۰۱ هجری شمسی نتیجه رأیگیری مجلس به سمع و نظر احمدشاه رسید. احمدشاه نیز بلافاصله در تلگرافی به قوامالسلطنه، انتخاب او به عنوان نخستوزیر جدید را تأیید کرد. در این تلگراف آمده بود: «مسرور هستم که بار دیگر موقع خدمتگزاری شما رسیده و نظر به اعتمادی که به شما داشته و دارم شما را به ریاست وزراء منصوب میداریم…». (همان: ۷۹). به دنبال دستور احمدشاه به قوامالسلطنه برای تشکیل دولت، وی بلافاصله مشغول فراهم آوردن مقدمات و رایزنی برای رسیدن به ترکیب هیأت دولت شد. بالاخره در ۲۷ خردادماه ۱۳۰۱ هجری شمسی قوامالسلطنه در مجلس شورای ملی چهارم کابینه خود را معرفی کرد و برنامههای خود را برای مجلس و نمایندگان آن توضیح داد. در این کابینه سردار سپه همچنان وزیر جنگ معرفی شد. ایجاد امنیت، سازماندهی به امور مالی از طریق استخدام متخصصان خارجی و بهبود وضع اقتصادی از جمله اموری بود که قوام السلطنه آنها را در اولویت کار خود دانست. علاوه بر اینها وی دادن امتیاز نفت شمال را در رونق اقتصادی کشور مؤثر دانست. او تصویب قانون هیئت منصفه را برای پایان دادن به وضع هرج و مرج حاکم بر برخی مطبوعات ضروری شمرد. (روزنامه ایران، ۲۸ خردادماه ۱۳۰۱: ۱).
قوامالسلطنه از دوران کابینه اول خود درس مهمی گرفته بود. به این معنی که وی به دلیل مشکلات مالی چنانکه به آن اشاره شد، مجبور شد در کابینه اول خود استعفا بدهد. اکنون او دریافته بود که خزانه خالی برای او و کابینهاش حتی از وزیرجنگ سردار سپه نیز خطرناکتر است.
نخستوزیر جدید به دنبال تأمین منابع مالی برای دولت، در تلگرافی به نماینده دولت برای مذاکره با شرکتهای نفتی آمریکایی نوشت که نمایندگان مجلس تصمیم به رقابتی کردن نفت شمال دارند و از او خواست تمام تلاش خود را برای منعقد شدن این امتیاز انجام دهد. (اسنادی از امتیاز نفت شمال، ۱۳۷۸: ۱۲۲-۱۲۱). قوامالسلطنه در صدد بود که با بستن قرارداد نفتی با شرکتهای آمریکایی، دولت را از مرداب فقر مالی بیرون بکشد. اما بستن قرارداد به راحتی امکانپذیر نبود. روسها ادعا داشتند که نفت شمال بر اساس قراردادی در سالها قبل به یک روسی به نام خوشتاریا داده شده است. در عین حال انگلیسها نیز ادعا میکردند که آنها این امتیاز را از خوشتاریا خریدهاند. به همین دلیل هر دو کشور در کار قرارداد نفتی دولت قوامالسلطنه سنگاندازی میکردند. حقیقت امر این بود که چه روسها و چه انگلیسها از آمدن قدرت سومی (آمریکا) در ایران هراس داشتند، و اینگونه ادعاها تنها به دلیل جلوگیری از ورود آمریکاییان به ایران و برعکس، ایجاد ارتباط با آمریکا بود.
با تمام این احوال، دولت و مجلس شورای ملی چهارم در صدد بودند که با هرکدام از شرکتهای آمریکایی که حاضر به کار با دولت ایران هستند قرارداد را منقعد و هرچه زودتر پول حاصل از این قرارداد را به دولت تزریق کنند. دو شرکت آمریکایی به نام های «سینکلر» و «استاندارد اویل» رقیب یکدیگر و خواهان عقد این قرارداد با دولت ایران بودند. قوامالسلطنه در تلگرافی به حسین علاء از او خواسته بود که با هردو شرکت مذاکره کند و با هرکدام که جدیتر و راغبتر بودند وارد مذاکره و عقد قرارداد شود. (اسنادی از امتیاز نفت شمال، ۱۳۷۸: ۱۴۳-۱۴۲). شرکتهای آمریکایی و دولت و مجلس شورای ملی به سرمفاد قرارداد با یکدیگر مذاکره میکردند. سرانجام نیز با سنگاندازیهای روسها و مخالفت برخی از نمایندگان مجلس با برخی مفاد قرارداد، قوامالسلطنه موفق به بستن قرارداد با شرکتهای آمریکایی نشد. قراردادی که نخستوزیر به خوبی از محسنات آن برای دولت خود آگاه بود و به همان اندازه نیز آگاه بود که شکست در آن به منزلهی فروپاشی کابینه است.
نخست وزیر علاوه بر خزانه تهی، با وزیر جنگی نیز روبه رو بود که خود را لایق مقام نخست وزیری میدانست و بر همین اساس تمام تلاش خود را مصروف تضعیف کابینهها میکرد تا راه را برای نخست وزیری خود هموار کند. سردار سپه در امور داخلی دولت فراتر از اختیاراتش دخالت میکرد. آغاز درگیری وی با قوامالسلطنه نیز با دخالت در امور ولایت آذربایجان شروع شد. امانالله جهانبانی از طرف وزیر جنگ به عنوان فرمانده کل قوای آذربایجان به آن ایالت فرستاده شده بود. در این زمان مصدقالسلطنه نیز والی آذربایجان بود. جهانبانی در نامهای به وزیرجنگ سردار سپه اذعان کرد والی ایالت مصدقالسلطنه در کارهای قشون دخالت میکند و معتقد است که باید در همه امور مربوط به ایالت با او مشورت کرد. وی نیز در جواب نامه به جهانبانی گفت که از دستورات والی اطاعت نکند و تابع دستورات وزیر جنگ باشد. (جهانبانی، ۱۳۴۶: ۱۷۹-۱۷۷). مصدقالسلطنه در اثر دخالتهای سردار سپه در امور ایالت آذربایجان از طریق فرمانده قشون (امان الله جهانبانی) در محظور بزرگی قرار گرفت. ممکن بود اقداماتی که رؤسای قشون در ایالت آذربایجان انجام میدهند خلاف مصالح دولت و کشور باشد. و این اقدامات قشون میتوانست برای وی به عنوان والی ایالت دردسرساز باشد. همچنین او متوجه شده بود که سردار سپه میخواهد با استقلال دادن به فرماندهان قشون در ایالات، قدرت والیان ایالات را کاهش دهد. در نتیجه مصدقالسلطنه از والیگری ایالت آذربایجان استعفا داد. سردار سپه بلافاصله در ۲۱ تیرماه ۱۳۰۱ هجری شمسی بدون اجازه و مشورت با قوامالسلطنه و بدون اینکه از نظر قانونی صلاحیت و اختیار چنینکاری را داشته باشد امانالله جهانبانی را به عنوان کفیل ایالت آذربایجان معرفی کرد. (مکی، ۱۳۵۹: ۲/ ۱۰۸). وزیر جنگ به راحتی در عزل و نصب حکام ایالات دخالت میکرد. به دستور وی در تیرماه ۱۳۰۱ هجری شمسی امیر اقتدارالدوله حاکم مازندران نیز از سمت خود عزل شد و امیر اکرم به جای وی گماشته شد. (روزنامه ایران، ۲۱ تیرماه ۱۳۰۱: ۲).
قوامالسلطنه با مطبوعات نیز در جدال بود. برخی از این جراید از طرف وزیر جنگ تحریک میشدند و علیه دولت مقالاتی انتقادی مینوشتند. سردار سپه با عدهای از جراید زد و بند کرده و آنها را مطیع خود کرده بود. (مکی، ۱۳۵۹: ۲/ ۸۳). قوامالسلطنه برای بستن دهان برخی جراید و مصون داشتن خود از تیغ تیز قلم آنها پیشنهاد تشکیل یک هیئت منصفه برای نظارت بر جراید و مطالب آنان را داد. تا تشکیل این هیئت منصفه و تصویب آن در مجلس شورای ملی، قوامالسلطنه از آنان خواست که از هرگونه تعرض و تجاوز بیرویه خودداری کنند در غیر این صورت «نظر به حفظ مصالح مملکت و نظر به اینکه محاکمه مطبوعات فعلاً مقدور نیست هر روزنامه که از حدود نزاکت خارج شده و به تعرضات نامناسب و حملات بیرویه مبادرت ورزد تا تشکیل محکمه صالحه آن روزنامه تعطیل خواهد شد.» (روزنامه ایران، ۲۸ خردادماه ۱۳۰۱: ۱). در اواخر مرداد ۱۳۰۱ هجری شمسی سرپرسی لورن وزیر مختار انگلیس در ایران در نامهای اعتراضآمیز به قوامالسلطنه گفت که از زمان نخستوزیری وی حمله روزنامهها به دولت انگلیس افزایش یافته است. سرپرسی لورن به روزنامه شفق سرخ اشاره کرد که مقالهای علیه دولت انگلستان نوشته بود. «در این مقاله به دولت اعلیحضرت پادشاه انگلستان و نمایندگان آن در ایران تهمت زده عمداً محرک رعایای ایرانی هستند که بر ضد دولت علیه طغیان نمایند و مسئولیت حادثهای که در این اواخر برای یک دسته قشون ایرانی در خاک بختیاری رخ داده بر عهده سیاست دولت انگلیس وارد می آورند.» (فراهانی، ۱۳۸۵: ۲/۳۱۱). به دنبال این اعتراض، قوامالسلطنه روزنامه شفق را تعطیل کرد. وسپس در بیانیهای به روزنامههایی که به بدگویی از کشورهای دیگر میپرداختند هشدار داد. وی در این بیانیه هدف اینگونه روزنامهها را تولید هرج و مرج، آشوب و انقلاب دانست. وی همچنین بیان کرد که ناچار است برخی از مطبوعات را تعطیل کند و این وضع تا به تصویب رسیدن قانون هیئت منصفه در محاکمات مربوط به جراید ادامه خواهد یافت. (روزنامه ایران، ۱۵ شهریورماه ۱۳۰۱: ۱). تا اواسط شهریور ۱۳۰۱ هجری شمسی قوامالسلطنه نُه روزنامه را توقیف کرده بود. مدیران این روزنامهها سرانجام در نامهای که به مجلس شورای ملی نوشتند تقاضای استیضاح دولت قوام را مطرح کردند. (فراهانی، ۱۳۸۵: ۲/۳۳۸). عدهای از نمایندگان مجلس تصمیم به استیضاح دولت گرفتند و موضوع غیرمستقیم به قوامالسلطنه اطلاع داده شد و تهدید شد که اگر تا سه روز دیگر روزنامههای توقیف شده رفع توقیف نشوند، استیضاح به رئیس مجلس تقدیم خواهد شد. (همان،۱۳۸۵: ۲/۳۳۸). سرانجام قوامالسلطنه پس از مدتها کشمکش و جنجال در توقیف نُه روزنامه دستور رفع توقیف آنها را صادر کرد. جدال با مطبوعات بخش زیادی از وقت و توان قوامالسلطنه را گرفت. این موضوع بیش از هرکس دیگر، وزیر جنگ سردار سپه را خوشحال میکرد. علاوه بر تضعیف قوامالسلطنه در این جریان، اکنون وجهه او نیز در میان جراید خراب شده بود.
از میان مجالس شورای ملی، مجلس چهارم بهترین عملکرد را داشت. مجلس چهارم تا حدودی توانست به سردار سپه بفهماند که باید از قانون اساسی تبعیت کند. مجلس چهارم و برخی نمایندگان آن به دنبال طرفداری از نخست وزیر قوامالسلطنه و از طرفی دخالتهای وزیر جنگ، از اقدامات سردارسپه انتقاد میکردند. در اواسط مهرماه ۱۳۰۱ هجری شمسی به دنبال انتقاد معتمدالتجار نمایندهی تبریز از حکومتنظامی و همچنین بیانات سیدحسن مدرس در جلسه دوازدهم مهر مجلس شورای ملی علیه برخی اقدامات وزیر جنگ، سردار سپه استعفای خود را به ولیعهد تسلیم کرد. (بهار،۱۳۵۷: ۱/ ۲۲۶). وزیرجنگ دو روز بعد در حضور نظامیان نیز استعفای خود را اعلام کرد. وی در این جلسه در حضور نظامیان اشاره کرد که امنیت را وارد ایران کرده و به طور غیرمستقیم از نمایندگان مجلس که علیه او صحبت کردند انتقاد کرد. وی تاریخچه این مخالفتها را در انحلال ژاندارمری و قزاقخانه دانست که از همان زمان با ایجاد مشکلات در انحلال این دو سازمان غیرایرانی و تشکیل وزارت جنگ ایرانی سنگاندازی میکردند. (روزنامه ایران، ۱۵ مهرماه ۱۳۰۱: ۲). به دنبال سخنرانی معتمدالتجار نماینده آذربایجان در مجلس شورای ملی و انتقادات او از زیرپا گذاشتن اصول مشروطیت توسط رضاخان وزیر جنگ، رضاخان طی نامهای از حاکم نظامی آذربایجان خواست که از طرف اهالی آذربایجان نامهای به جراید و مقامات مرکز ارسال شود و در آن خواستار اخراج معتمدالتجار از مجلس شوند و او را نماینده واقعی خود ندانند و بخواهند که نماینده دیگری به مجلس بفرستند. (اسناد مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، پ۴: ۷۴-۷۵). علاوه بر این وزیر جنگ از امرای لشکر در ولایات درخواست کرد که تظاهرات کنند. بر اثر این دستور در برخی از شهرستانها از جمله گیلان، انزلی، بروجرد، لرستان، گلپایگان، قزوین و… با تحریک صاحبمنصبان قشون، تعطیل عمومی اعلام شد. همچنین تلگرافهای متعددی مبنی بر عدم پذیرش استعفای سردار سپه از نواحی مختلف به مجلس فرستاده شد. (بهار،۱۳۵۷: ۱/ ۲۳۹). به دنبال این هیاهو، مجلس شورای ملی و برخی از بزرگان درصدد برآمدند که با مذاکره با وزیرجنگ و قوامالسلطنه، آنها را آشتی داده و مانع از استعفای سردار سپه شوند. استعفای وزیرجنگ برای اوضای آن روزهای تهران به منزلهی بروز طاعون در شهر بود. این مطلب را سید حسن مدرس در جلسه مجلس شورای ملی چهارم به دیگران گوشزد کرد. وی گفت: «چیزی که هست اینست که باید تعیین صلاح را نمود. آقای وزیر جنگ منافعی دارد و مضاری هم دارد اینها را باید سنجید دید منافعش بیشتر است یا مضارش…» (مکی،۱۳۵۹: ۲/ ۱۴۷).
در هوای آن روزهای تهران، مجلس شورای ملی تشخیص داد که وجود سردار سپه در عرصه سیاست بر نبودش رجحان دارد. مجلس جلسات متعددی با حضور ولیعهد، رئیس مجلس، نخستوزیر و وزیر جنگ تشکیل داد و سرانجام سردار سپه استعفای خود را پس گرفت، دستور داد که حکومت نظامی به استثنای آذربایجان[۴۴] در تمام ایالات لغو شود و امور مالیه به وزارت داخله سپرده شود. ( فراهانی،۱۳۸۵: ۲/۴۱۵).
هرچند که وزارت جنگ و وزیر آن، امور مالی را در اختیار وزارت داخله قرارداد و در جریان استعفای خود در واقع از مجلس شورای ملی چهارم شکست خورد، اما دست از دخالت در امور دولت قوامالسلطنه برنداشت. قوامالسلطنه در کابینه اول خود موضوع استخدام مستشار از آمریکا را مطرح کرده بود و سرانجام در کابینه دوم خود توانست این پیشنهاد را جامه عمل بپوشاند. با تصویب مجلس شورای ملی چهارم عده ای از مستشاران آمریکایی به ریاست دکتر میلسپو وارد ایران شدند و امور مالی قوامالسلطنه را در دست گرفتند. از آنجا که وزارت دارایی امور مالی دولت را در دست داشت، بدون تردید با وزیرجنگ درگیر میشد. در اواسط آذرماه ۱۳۰۱ هجری شمسی رئیس اداره مالیه همدان چون از دادن پول به قشون این شهر به دلیل نبودن وجه، امتناع کرده بود توسط صاحبمنصبان قشون دستگیر شد. با اقدامات میلسپو و مذاکرات وی با وزیرجنگ وی را آزاد کردند. ( فراهانی، ۱۳۸۵: ۲/۵۳۷). هرچند که میلسپو توانست تا حدودی اوضاع مالی را سر و سامان دهد اما زیادهخواهیهای وزیر جنگ سردار سپه مانعی بزرگ بر سر اقدامات او و قوامالسلطنه محسوب میشد.
اقدامات تخریبی و فرسایشی وزیرجنگ علیه دولت قوامالسلطنه همچنان ادامه داشت. وزیر این وزارتخانه در نامههای خود به امرای لشکر در ایالات آنها را ترغیب میکرد که تنها در برابر دستورات او سر تعظیم فرود آورند. به عنوان مثال پس از آنکه امیر لشکر غرب، سردار سپه وزیر جنگ را از نامهی وزارت امور خارجه باخبر کرد که در آن خواستار آزادی برخی از زندانیان شده بودند، سردار سپه به او نوشت که به این گونه مکاتبات و نامهها از سایر دوایر یا وزارتخانهها به هیچ وجه ترتیب اثر ندهد. (اسناد مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، پ ۳: ۱۱۳). در موردی دیگر به تحریک وزیر جنگ، روزنامه قیام مقالهای تحت عنوان «ایران آزاد» و «وضعیت پوشالی» نوشت. که مفاد آن علیه احمدشاه و پیش از او دولت قوامالسلطنه بود. در این مقاله آمده بودکه چرا شاه دولت قوامالسلطنه را ساقط نمیکند. (مکی،۱۳۵۹: ۲/۲۲۴). اینگونه مقالات برای زیر فشار گذاشتن احمدشاه در جهت ساقط کردن کابینه قوامالسلطنه بود. وزیر جنگ سردار سپه با کمک عوامل وزارت جنگ در صدد بودند که کابینهها را ساقط کرده و وی (سردار سپه) به عنوان رئیسالوزراء انتخاب شود. از همین رو بود که بنای حملات شدید به کابینهها میگذاشتند. قوامالسلطنه که از جدال با مشکلات و سردار سپه خسته شده بود سرانجام در ۵ بهمن ۱۳۰۱ هجری شمسی استعفای خود را به احمدشاه داد و شاه نیز استعفای وی را قبول کرد. قوامالسلطنه نیز نتوانست در مقابل مشکلات عدیدهی کشور و سوء استفادههای وزارت جنگ از این مشکلات ایستادگی کند.
۵-۴-کابینه مستوفیالممالک
مجلس شورای ملی چهارم و احمدشاه همهی راهها را برای پایان دادن به اوضاع متشنج داخلی امتحان میکردند. در بهمنماه ۱۳۰۱ هجری شمسی مجلس شورای ملی جلسهای خصوصی تشکیل داد و با ۵۵ رأی نسبت به مستوفیالممالک و ریاستالوزرائی او ابراز تمایل کرد. (روزنامه ایران، ۶ بهمنماه ۱۳۰۱: ۱). بدون تردید وزیرجنگ که در کابینههای قبل تلاش کرد تا با سنگاندازی و تزلزل، آنها را ساقط کند و خود مقام نخستوزیری را کسب کند، در کابینهی مستوفیالممالک نیز از هیچ تلاشی در رسیدن به هدف خود فروگذار نکرد. این وزارتخانه با اقدامات خود توانسته بود نخستوزیر با نفوذ و سرسختی مثل قوامالسلطنه را از میدان به در کند؛ اکنون مستوفیالممالک ملایم و معتدل برای او حریف قدری به شمار نمیآمد. در کابینه مستوفیالممالک درگیری بین نمایندگان مجلس چهارم و وی به اندازهای بود که وزارت جنگ را مانند کابینههای قبلی به زحمت نیاندازد. در واقع اگر بخواهیم دخالت این وزارتخانه را در کابینههای قبل و کابینهی مستوفیالممالک مقایسه کنیم، باید بگوییم که در این کابینه وزارت جنگ تلاش جدی و بزرگی برای براندازی آن نکرد. اختلاف میان برخی نمایندگان مجلس به ویژه مدرس با سیاستهای مستوفیالممالک بیش از هر چیز دیگر عامل تضعیف مستوفی شد.
به هر ترتیب دولت قوامالسلطنه در ۵ بهمن ۱۳۰۱ هجری شمسی استعفا داد و سپس مجلس شورای ملی چهارم با اکثریت به مستوفیالممالک رأی داد. مستوفیالممالک در ۲۵ بهمنماه ۱۳۰۱ هجری شمسی کابینهی خود را معرفی کرد که باز سردار سپه وزیر جنگ معرفی شد. (مکی، ۱۳۵۹: ۲/ ۲۲۷-۲۲۵). نخستوزیر جدید در جریان معرفی کابینهی خود، برنامههای کابینه را نیز معرفی کرد. مهمترین این برنامهها عبارت بودند از: «حفظ مناسبات حسنه با دول… و انجام قراردادهای تجاری و پستی و تلگرافی با دولت روسیه به طریقی که با مصالح مملکت توافق داشته باشد و عقد قرارداد پستی با دولت افغانستان؛ تسریع در تهیۀ وسائل انتخابات دورۀ پنجم و مراقبت در صحت جریان آن؛ پیشنهاد لایحۀ قانونی در اصلاح و تربیت سربازگیری و تهیۀ وسائل نظامی از قبیل اسلحه و…» (مکی، ۱۳۵۹: ۲/ ۲۳۲).
سردار سپه وزیر جنگ با هیچ کدام از نخستوزیران سرسازگاری نداشت. وی در میان سیاستمداران هیچ کس را لایقتر از خود برای نخست وزیری نمیدانست. کابینه مستوفیالممالک نیز تحت تأثیر این نگرش وزیر جنگ، از گزند او در امان نبود. وزیر جنگ با تحریک برخی مطبوعات و جراید، آنها را علیه دولت میشوراند. برخی از جراید مقالات متعدد و انتقادآمیزی علیه مستوفیالممالک و کابینهی او چاپ میکردند. چنان که حسین مکی میگوید: «رفقای سردار سپه نیز برای آنکه زمینه را برای ریاستالوزرایی سردار سپه حاضر نمایند انتشارات سوئی نسبت به کابینه داده در تزلزل و سقوط آن پافشاری می کردند.» (همان:۲۵۸).
وزیرجنگ در امور تغییر حکام ایالات دخالت داشت. وی از این اقدام دو هدف عمده را دنبال میکرد. اول: فشار بر دولت مستوفیالممالک و تزلزل کابینه او. دوم: گماشتن حکام مورد نظر و همسو با اهداف خود برای دخالت در انتخابات مجلس شورای ملی پنجم. از جمله حاکمانی که از نظر سردار سپه باید عوض میشد، حاکم کرمانشاه بود. سردار سپه در برنامهای به وزارت داخله با این توجیه نوشت که: «امورات صفحۀ غرب جنبه مهمی به خود گرفته… و مخصوصاً باید یک نفر صاحبمنصب کاردان و با کفایت برای این ایالت انتخاب گردد». وی در این نامه درخواست کرد که قائممقام از حکومت کرمانشاه معزول و سردار عظیم حاکم خمسه به جای وی بنشیند. (اسناد مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، پ۲۰: ۴۵). پس از مدتها درگیری و جدال بین وزارت داخله و وزارت جنگ در نهایت با فشار وزارت جنگ، وزارت داخله در نامهای به وزارت جنگ نوشت که با عزل حاکم کرمانشاه و نصب سردار عظیم به جای او موافق است. (همان، پ۷۵: ۹۳-۹۴). این عزل و نصب که خارج از محدودهی اختیارات وزارت جنگ و وزیر آن بود، به نوبهی خود دولت را تحت فشار میگذاشت و وجههی آن را در نزد اذهان خراب و آن را بیکفایت نشان میداد.
سردار سپه وزیر جنگ در فکر ایجاد تزلزل در کابینه مستوفیالممالک، بنا به ضربالمثلی «آنچه را که از خدا میخواست از بنده نصیبش شد.» مدرس و برخی از همقطاران او در مجلس شورای ملی چهارم با مستوفیالممالک به مخالفت برخاستند. علت اصلی مخالفت مدرس با مستوفیالممالک این بود که عمر مجلس چهارم رو به پایان بود و به تبع، انتخابات مجلس شورای ملی پنجم باید انجام میگرفت. مدرس و برخی نمایندگان مجلس شورای ملی آن لیاقت و شایستگی که برای برگزاری انتخابات مجلس شورای ملی پنجم لازم بود را در مستوفیالممالک نمیدیدند. آنها معتقد بودند که مستوفی نمیتواند آزادی انتخابات را در مقابل وزارت جنگ و نظامیان حفظ کند و این وزارتخانه و نظامیان در آن دخالت خواهند کرد و نتیجهی مورد نظر خود را خواهند گرفت. علاوه بر این چون موقع تشکیل کابینه، رئیسالوزراء انتظارات مدرس و رفقای او را در انتخاب وزرای خود برآورده نکرده و از او نظری نخواسته بود، بنابراین دستۀ مدرس هم از تشکیل کابینه با آن صورت ناراضی بودند. (مکی،۱۳۵۹: ۲/ ۳۱۵).
مدرس و نمایندگان موافق با او تصمیم گرفتند که دولت را استیضاح کنند و از این طریق به مستوفیالممالک و کابینهی او فشار آوردند تا استعفا دهد. وزیر امور خارجه، فروغی مورد استیضاح قرار گرفت. در روز ۲۱ خردادماه ۱۳۰۲ هجری شمسی در مجلس شورای ملی فروغی وزیر امور خارجه با حضور مستوفیالممالک استیضاح شد. در این جلسه از وزیر امور خارجه در مورد سیاست نزدیکی به روسیه شکایت شد و وی نیز به استیضاحکنندگان جواب داد. بعد از فروغی، مستوفیالممالک از خود دفاع کرد و به برخی از حاضران به ویژه استیضاحکنندگان تازید. وی در اعتراض به آنها گفت: «موقع برهکشی فرا رسیده است و معدۀ من برای بره خوردن مستعد نیست- من نه آجیل میدهم و نه آجیل میخورم…» (بهار،۱۳۵۷: ۱/ ۳۳۳-۳۳۲). مستوفیالممالک پس از این نطق بدون آنکه منتظر رأی نمایندگان بماند مجلس را ترک کرد. کابینه او در همان روز سقوط کرد.
همانطور که گفته شد سردار سپه وزیر جنگ به اندازهی لزوم در تزلزل و سقوط کابینهی مستوفیالممالک دخالت داشت و هدفش هم این بود که پس از استعفای مستوفیالممالک، خود به نخستوزیری برسد. «از طرف همسایه جنوبی [انگلستان] هم بدواً پیغام و سپس فشار آورده شد که سردار سپه را به ریاستالوزرائی انتخاب نمایند. ولی سلطان احمدشاه… از عواقب این امر هراسناک بود، بنابراین زیر بار نرفته و جواب داد که سردار سپه همان خوبست که وزیر جنگ باشد زیرا اگر رئیسالوزراء گردد پست وزارت جنگ معطل خواهد ماند و اگر هم رئیسالوزراء هم وزیر جنگ باشد هر دو پست بخوبی اداره نخواهد شد…» (مکی، ۱۳۵۹: ۲/ ۳۲۹).
وزیرجنگ که خود مدتها بود با مدرس درگیر بود و میدانست که وی حریف زورمندی است در دولت مستوفیالممالک به صورت مستقیم دخالت چندانی برای تضعیف آن نکرد. وی به خوبی میدانست که در این جدال مدرس پیروز خواهد شد و خود به خود به هدف خود که کسب سمت نخست وزیری بود نزدیکتر میشود. از سوی دیگر وزیرجنگ متوجه شده بود که حتی حریفان رو در روی او از جمله مدرس به این امر اذعان دارند که در حال حاضر هیچکس بهتر از وی برای نشستن به سمت وزارت جنگ آماده و لایق نیست. مدرس خود بارها در مجلس شورای ملی چهارم گفته بود که هیچ کس به اندازهی سردار سپه شایستگی ادارهی وزارت جنگ را ندارد. این احتیاج به او باعث میشد که وی با آسودگی خاطر بیشتری در جهت تحقق اهداف دیکتاتوری و خارج از قانون و اختیارات خود قدم بردارد و هرکجا که لازم میشد با تهدید به استعفا از مقام وزیر جنگ، دولت و نمایندگان را زیر فشار میگذاشت. به هر ترتیب با سقوط مستوفیالممالک، سردار سپه آماده نخست وزیری بود. اگر وی قبلاً در جریان سقوط کابینهها علناً حرفی از نخستوزیر شدن نمیزد، این بار علناً به احمدشاه فهماند که دیگر نوبت اوست.
۵-۵-کابینه دوم مشیرالدوله
بعد از استعفای مستوفیالممالک در ۲۴ خردادماه ۱۳۰۲ هجری شمسی، دوباره مشیرالدوله فرمان نخست وزیری را از احمدشاه دریافت کرد. در این فرمان آمده بود: «چون برای خدمت مهم ریاستوزرائی وجود شخص کافی لایقی لازم بود، لذا جناب اشرف مشیرالدوله را که کمال مرحمت و اعتماد بایشان داریم به ریاست وزراء منصوب و برقرار فرمودیم که با نهایت اطمینان به مراحم مخصوص شاهانه بانجام وظایف مشغول شوند.» (مکی، ۱۳۵۹: ۲/ ۳۳۵). دو روز بعد در ۲۶ خرداد ماه ۱۳۰۲ هجری شمسی مشیرالدوله اعضای دولت هیئت دولت را به مجلس معرفی کرد. در این کابینه نیز سردار سپه به عنوان وزیر جنگ معرفی شد. (روزنامه ایران، ۲۷ خردادماه ۱۳۰۲: ۲).
مشیرالدوله با تصمیم مجلس شورای ملی و حکم احمدشاه مسئولیت کشور را به عهده گرفت اما سردار سپه در تلاشی خستگیناپذیر همچنان علیه کابینهها مبارزه میکرد. چون سردار سپه تصمیم داشت که کابینه را به هر نحوی که ممکن است ساقط نموده و در موقعی که مجلس مجلس[۴۵] در حال فترت است ریاستالوزرایی را به دست گیرد، لذا علیه کابینه شروع به تحریکات کرد و حتی در پارهای از تماسهای سیاسی، کابینه را تهدید مینمود تا شاید کابینه یعنی رئیسالوزراء مجبور به استعفا شود و او بتواند در راه موفقیتهای خویش قدمهای مؤثری بردارد، ولی مشیرالدوله هم برخلاف سایر مواقع زمامداری خود، مقاومت میکرد زیرا این نکته را مشیرالدوله پی برده بود که اهمیت موقع و اصطکاک سیاستهای خارجی و جریانات انتخابات و تحریکاتی که پیدرپی میشود علاقهمندی مردم را به کابینه شدیدتر میکند و اگر او در این موقع خطرناک سنگر حساس ریاست وزرائی را خالی بکند حریف فوراً جای او را خواهد گرفت و این کار در غیاب مجلس زیانهای زیادی برای کشور خواهد داشت. (مکی، ۱۳۵۹: ۲/۳۵۷-۳۵۶). سردار سپه وزیر جنگ در فاصلهی استعفای مستوفیالممالک تا نخستوزیری دوباره مشیرالدوله خود را آمادهی نخستوزیری کرده بود. با اظهار تمایل مجلس شورای ملی به مشیرالدوله و تشکیل کابینه از طرف او، سردار سپه متوجه شد که هنوز دولهها و سلطنهها و میرزاها به او که پایگاه خانوادگی بزرگی ندارد ترجیح داده میشوند. این بود که او بیش از گذشته خود را از نهاد سلطنت و دولت جدا دید. این جدایی به حدی بود که بنا به گفته سلیمان بهبودی سردار سپه تا مدتها بعد از تشکیل کابینه دوم مشیرالدوله از رفتن به جلسۀ دولت خودداری کرد. و نخستوزیر نیز پیدرپی به او پیغام میداد که مطالب مهمی در دولت مطرح میشود که باید با او نیز در میان بگذارد. (بهبودی، ۱۳۷۲: ۵۶-۵۵).
از اولین اقدامات فرسایشی وزارت جنگ در تضعیف دولت مشیرالدوله سرکوب روزنامهها وجراید بود. از یک طرف وزیر جنگ میتوانست با سرکوب آنها حجم زیادی از انتقادات علیه خود سریهای خود را کاهش دهد و از طرف دیگر وقتی که جراید سرکوب میشدند علیه دولت اعتراض میکردند و دولت را متهم میکردند که جلوی آزادی مطبوعات را گرفته است. پس سرکوبی و توقیف جراید و روزنامهها دو مزیت برای سردار سپه وزیر جنگ دربر داشت. در راستای همین اهداف در اواخر خرداد ماه ۱۳۰۲ هجری شمسی روزنامه ستاره ایران به دلیل چاپ مقالهای علیه سردار سپه، توقیف و مدیر آن نیز باز داشت شد. نشریه ناهید نیز به دستور وزیر جنگ توقیف شد. (روزنامه ایران، ۲۴ مهرماه ۱۳۰۲: ۲). روزنامه خراسان نیز در مشهد توقیف شد. سید محمد طباطبایی مدیر این روزنامه توسط سردار اسعد جعفرقلیخان بختیاری زندانی شده بود. توقیف این روزنامه باعث درگیری زیادی میان وزارت داخله و وزارت جنگ شد. تا اینکه در نهایت در تلگرافی وزارت داخله از سردار اسعد بختیاری خواست که طباطبایی را آزاد و روزنامه را رفع توقیف نماید. در این تلگراف آمده بود: مدیر روزنامه خراسان به قدر لزوم مجازات شده است. او را رها کرده و اجازه انتشار روزنامهاش را بدهید. (بهبودی، ۱۳۹۰: ۳/ ۲۱۷). در ایالات دور از تهران، صاحبمنصبان نظامی به شدت روزنامهها و مطبوعات را زیر نظر داشتند. احمدخان ایرم، از تیپ شمال در نامهای به وزارت جنگ نوشت که «امتیاز به هیچ روزنامهای در گیلان ندهید. چون که کلیه جرایدی که از این جا امتیاز میگیرند فقط به تحریک روسها و مقاصد آنان طبع خواهد شد.» (اسناد مؤسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی ، پ۱۰۷: ۴۷). از سوی دیگر برخی از روزنامهها در جهت اهداف وزارت جنگ قدم بر میداشتند. از جمله این روزنامهها، اتحاد بود. این روزنامه در مقالهای با عنوان «حکومت دیکتاتوری»، دیکتاتوری را نظامی ضروری در ایران دانست و با ذکر یک نمونهای از حکومت دیکتاتوری ناپلئون در فرانسه نوشت: «خلاصه تشکیل یک حکومت قوی و یک دیکتاتوری در ایران این میشود هرج و مرج فکری و ضعف بنیه مالی ما را رفع و ما را در مقابل زورگویی همسایگان، مقتدر و رشید… مینمایند.» (بهبودی،۱۳۹۰: ۳/۳۲۵). در حقیقت اینگونه مقالات زمینهساز حرکت وزیرجنگ به طرف نخستوزیری و بالا رفتن از پلههای قدرت تا رسیدن به مقام سلطنت بود. روزنامه اتحاد یکی از جراید طرفدار سردار سپه بود.
سردار سپه جلوی هر تصمیمی را که بدون هماهنگی با او و در جهت خلاف اهدافش بود، چه از طرف مشیرالدوله و چه احمدشاه، میگرفت. یکی از این موارد که به شدت موجب تضعیف پایگاه نخست وزیر و شاه در اذهان شد جلوگیری از مسافرت ولیعهد از تهران به آذربایجان بود. هدف احمدشاه از این کار این بود که با اعزام ولیعهد به آذربایجان مرکز قدرتی در مقابل وزارت جنگ ایجاد کند. (مکی، ۱۳۵۹: ۲/ ۲۵۳). وزارت جنگ از طریق بازوهای اصلی خود یعنی فرماندهان نظامی مستقر در مناطق در همه کارها دخالت میکرد. به دنبال خبر حرکت قریبالوقوع ولیعهد به آذربایجان و مخالفت سردار سپه وزیر جنگ با این اقدام، فرمانده لشکر شمال غرب مردم آن ناحیه را تحریک میکرد که در نامههایی به تهران از آمدن ولیعهد به آذربایجان اظهار انزجار کنند. برخی از مردم تبریز در دیداری با علمای آنجا گفتند که آمدن ولیعهد باعث ناآرامی و ناامنی خواهد شد و آنها خواهان این اقدام نیستند. (اسناد مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، پ۴۵: ۱۴). در اواسط شهریور ۱۳۰۲ هجری شمسی از طرف مردم تبریز تلگرافی به احمدشاه فرستاده شد که در آن از آمدن ولیعهد به تبریز ابراز نگرانی شده بود. (همان، پ۷۸: ۷۳-۷۰). وزیر جنگ مانع از سفر ولیعهد به تبریز شد و توانست ضعف دولت و شاه را در برابر قدرت خود عیان کند.
او خواست که فرمان نخستوزیری او را صادر کند. در این دیدار احمدشاه این درخواست را رد کرد اما سردار سپه هرچه بیشتر در راستای هدف و خواستهی خود تلاش کرد. بعد از این دیدار، سردار سپه با برخی از طرفداران خود مسأله نخستوزیری خود را مطرح کرد و از آنان خواستار حمایت و کمک شد. برخی از حضار بیان کردند که فوراً باید از شاه مقام نخستوزیری را دریافت کند، عدهای دیگر معتقد بودند تا بازگشایی مجلس شورای ملی باید صبر کرد. (هروی،۱۳۷۲: ۱۲۴-۱۲۳). سردار سپه به دنبال یافتن پشتوانههای محکم برای کسب مقام نخستوزیری با برخی از رجال با نفوذ و سیاسی نیز مذاکره کرد و از آنان خواست تا در رسیدن او به نخستوزیری و سپس زمامداری به او کمک کنند. این چهار نفر که عبارت بودند از سلیمانمیرزا، عبدالکریمخان رشتی، محمدصادق طباطبایی و امیر لشکر خدایارخان در یک عهدنامهی ۱۲ مادهای تعهد کردند که سردار سپه را یاری کنند. (بهبودی، ۱۳۷۲: ۷۱-۶۹).
تیر خلاصی وزیرجنگ به کابینه دوم مشیرالدوله، دستگیری قوامالسلطنه بود. سرهنگ محمد درگاهی، قوامالسلطنه را به جرم توطئِه علیه وزیر جنگ دستگیر کرد. این اقدام در حقیقت یک تهدید برای مشیرالدوله محسوب میشد. «سردار سپه چوب را به بید زد که چنار بلرزد!» (مکی،۱۳۵۹: ۲/ ۳۵۸). برای مشیرالدوله آنچه بیش از همه چیز مهم بهنظر میرسید، حفظ وجاهت و آبروی خود بود. این مطلب را رقیب زورمندی چون سردار سپه به خوبی میدانست. قوامالسلطنه در زندان از سردار سپه تقاضا کرد که او را آزاد کند تا او به اروپا سفر کند. (اسناد مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، پ۶۱: ۱۰-۸). به دنبال تقاضای قوامالسلطنه، در ۲۵ مهرماه ۱۳۰۲ هجری شمسی همسر قوام نیز از احمدشاه و وزیر جنگ درخواست کرد که قوام را آزاد کنند و وی به اروپا مسافرت کند (روزنامه ایران، ۲۹ مهرماه ۱۳۰۲: ۱). سرانجام در اواخر مهرماه، قوامالسلطنه از زندان آزاد شد و راهی اروپا گشت. بدین ترتیب قوامالسلطنه که حقیقتاً تنها کسی بود که به یاری مدرس میتوانست به میدان مبارزه با سردار سپه برود و پس از سقوط مشیرالدوله دوباره تشکیل کابینه بدهد، به اروپا تبعید شد. تنها مانع بر سر راه نخستوزیر شدن سردار سپه مشیرالدوله بود که او نیز به زودی استعفا داد. «پس از دستگیری قوامالسلطنه بوسیلهی یکی دو نفر از امرای لشکر سردار سپه، رئیسالوزراء و برخی از وزرای دیگر را تهدید کرد که اگر استعفا ندهد چنین و چنان خواهم کرد و بر اثر همین تهدیدات هم کابینۀ مشیرالدوله تصمیم به استعفا گرفته قبل از ظهر روز ۲۹ میزان[۴۶] ۱۳۰۲ خورشیدی مشیرالدوله در قصر صاحبقرانیه بحضور شاه رفته تصمیم خود را راجع به کنارهگیری از زمامداری بعرض رسانیده استعفاء نامهی خود را تقدیم کرد.» (مکی،۱۳۵۹: ۲/ ۳۸۴). آخرین کابینهای که مجلس شورای ملی چهارم به آن رأی اعتماد داد نیز سقوط کرد و وزیر جنگ سردار سپه آماده نخستوزیر شدن بود. آنچه که سردار سپه در جدال با مجلس شورای ملی چهارم و کابینههای آن متوجه شد، این بود که اگر حمایت نمایندگان مجلس را داشته باشد به راحتی میتواند به هر اقدامی دست بزند و به آن جنبهی قانونی بدهد. از این رو بود که در انتخابات مجلس شورای ملی پنجم به جد در تلاش بود که نمایندگان موافق با خود را راهی مجلس پنجم کند.
۵-۶-انتخابات مجلس شورای ملی پنجم
وزیر جنگ و دیگر فرماندهان وزارت جنگ که از کودتا به بعد در عرصه سیاست بسیار چیزها یاد گرفته بودند، این را نیز آموختند که در کشوری که همهی سیاستمداران و بزرگان به مشروطه بودن آن مینازند، برای حفظ ظاهر و جلب نظر یا برنیانگیختن دشمنی آنان هم که شده همه چیز باید براساس قانون باشد. آنها دریافته بودند که بودجهها و همه قوانینی را که بخواهند از طریق آن دست به اقداماتی برای رسیدن به اهداف خود بزنند باید مجلس شورای ملی تصویب کند. بهطورکلی آنها پی برده بودند که مجلس از اصولیترین ابزارهای هر دولت است. وزارت جنگ و وزیر آن از جدالهای خود با مجلس چهارم و کابینههایی که آن مجلس به آنها رأی اعتماد میداد متوجه شده بودند که اگر میخواهند در کارهای آینده خود موفق شوند باید حمایت مجلس شورای ملی را به دست آورند. به همین دلیل بود که آنها سعی کردند در مجلس شورای ملی پنجم اکثریت را به طرف خود بکشانند و آنان را مطیع خود سازند.
کار انتخابات مجلس شورای ملی پنجم با روی کارآمدن مستوفیالممالک آغاز شد. یکی از برنامههای اصلی این دولت تسریع در تهیه مقدمات و وسایل انتخابات و نظارت بر روند آن بود. دولت مستوفی انتخابات را شروع کرد. انجمن نظارتکنندگان به ریاست مشیرالدوله انتخاب شد و قرار شد برگههای رأی پخش شود و رأیگیری را آغاز کنند.
در جریان انتخابات وزارت جنگ فعالانه در امور دخالت میکرد. امرای لشکر در مناطق مختلف اهرمهای اصلی وزارت جنگ برای دخالت در انتخابات بودند. وزیر جنگ در نامهای که به امیر لشکر غرب نوشت در آن ذکر کرده بود که چه افرادی باید به نمایندگی مجلس شورای ملی پنجم از طریق مداخلات او انتخاب شوند. در این نامه نوشته شده بود که از برگزیده شدن افراد وابسته به گروههای تندرو مثل دموکرات یا سوسیالیست جلوگیری کنید و سعی شود که نمایندگان از حزب اعتدالیون انتخاب شوند. (اسناد مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، س۱۳۰۲، پ۱۷: ص۱۷۵). فرماندهان نظامی که زیر نظر وزارت جنگ کار میکردند در جریان انتخابات، کاندیداهایی را که مضر تشخیص میدادند از قرار گرفتن در روند انتخابات دور میکردند. معینالرعایا از جمله اینگونه افراد بود. وی بنا به دستور وزیر جنگ از مازندران به خراسان تبعید شد. (همان: س۱۳۰۲، پ۴۳: ۲۲-۲۰). فرماندهان نظامی وزارت جنگ از سوی دیگر در انتخاب افرادی که مورد اطمینان این وزارتخانه و وزیر آن بود از هیچ تلاشی دریغ نمیکردند. نصرتالدوله از جمله افرادی بود که سعی میکردند وی را به عنوان نماینده کرمانشاه به مجلس شورای ملی پنجم بفرستند. (همان، س۱۳۰۲، پ۱۷: ۲۶۳).
علاوه بر اینها از طرف وزارت جنگ اسامی کسانی که باید از هر منطقه برای نمایندگی در مجلس شورای ملی پنجم انتخاب شوند به فرماندهان نظامی هر منطقه فرستاده میشد. در تلگرافی به امیر لشکر جنوب دستور داده شده بود که از شیراز میرزا علیاصغرخان حکمت، حاجی معینالتجار، مصدقالسلطنه و سلطانالعلماء انتخاب شوند. علاوه بر آن اسامی نمایندگانی که باید از آباده، بوشهر و بندرعباس نیز انتخاب میشدند آورده شده بود. (همان، س۱۳۰۲، پ۱۷: ۴۱۴). به دنبال دخالتهای بیحد و اندازه وزارت جنگ و نظامیان در امر انتخابات، از بسیاری مناطق نامههایی به این وزارتخانه فرستاده میشد که در آنها از دخالت فرماندهان نظامی در روند انتخابات شکایت داشتند. از رشت نامهای فرستاده شده بود که در آن آمده بود که نظامیان از طریق اعلام حکومت نظامی در برخی مناطق آنجا در جریان انتخابات دخالت میکنند. (همان، س۱۳۰۲، پ۸۳: ۲۸-۲۷). از خوانسار نیز نامهای به وزارت داخله نوشته شده بود که در آن تصریح شده بود که حکام محلی و فرماندهان نظامی از تهدید و تطمیع برای رأی گرفتن از مردم به نفع نمایندگان مود نظر خود استفاده میکنند. (همان، س۱۳۰۲، پ۱۷، ۲۵۰-۲۴۹).
با استعفای مستوفیالممالک، مشیرالدوله در ۲۴ خرداد ۱۳۰۲ هجری شمسی به نخستوزیری انتخاب شد. در کابینه مشیرالدوله نیز وزارت جنگ دست از مداخله در انتخابات برنداشت. وزیر جنگ برای به دست گرفتن مجلس شورای ملی پنجم در دست خود، سعی کرد اشخاصی را به نمایندگی برساند که اولاً حرف آنها در جامعه خریدار و طرفدار داشته باشد، دوماً با سیاستها و اقدامات وی همراه و هماهنگ باشند. در همین راستا فرماندهان لشکرها در ولایت برای اشخاص دارای وجاهت ملی و موافق با سردار سپه تبلیغات می کردند و موانع را ازجلوی راه آنان برای رسیدن به نمایندگی مجلس پنجم برمیداشتند. (دولتآبادی، ۱۳۶۱: ۴/ ۳۰۵). همانطور که وزارت جنگ برای موفقیت نمایندگان مورد نظر خود تلاش میکرد، از پیروزی نمایندگان دیگر جلوگیری به عمل میآورد. پس از آتش گرفتن و سوختن صندوقهای رأی در شیراز و استعفای حاکم آنجا صارمالدوله، مشخص شد که این آتشسوزی کار نظامیان بوده است. (اسناد مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، س۱۳۰۲، پ۱۶، ۲۰۸-۲۰۷). تقریباً در اکثر مناطق و ایالات ایران فرماندهان قشون و نظامیان در امور و روند انتخابات همهگونه دخالتی انجام میدادند تا نمایندگان مجلس مشخص شده هر منطقه به پیروزی برسند.
با استعفای مشیرالدوله و به نخست وزیری رسیدن سردار سپه در آبان ماه ۱۳۰۲ هجری شمسی، وزارت جنگ بیش از پیش بر امور انتخابات مسلط شد. در تهران کمیتهای به ریاست امیرلشکر خدایارخان و برخی از فرماندهان نظامی و سیاستمداران نزدیک به سردار سپه تشکیل شد. سردار سپه به آنان اختیار داد که امور انتخابات را در دست گیرند. بعد از به نخستوزیری رسیدن سردار سپه این کمیته بود که تمام دستورات را در مورد انتخابات و انتخاب نمایندگان در ولایات به فرماندهان لشکر در ولایات مختلف میداد. (بهار،۱۳۵۷: ۱/۳۰۷). این کمیته در حقیقت مرکز و افراد آن مغز متفکر مهندسی کردن انتخابات مجلس شورای ملی پنجم به شمار میآمد تا زمستان ۱۳۰۲ هجری شمسی تقریباً انتخابات در اکثر نقاط ایران به پایان رسیده بود و نمایندگان انتخاب شده بودند. در ۲۲ بهمن ماه ۱۳۰۲ هجری شمسی بود که مجلس شورای ملی پنجم گشایش یافت. (روزنامه ایران، ۲۲ بهمنماه ۱۳۰۲: ۲).