نه برای چاه آب چوب آبکشی است نه برای مستراح چارچوب.
na čāh sarə kərdə xaləyə na movālərə čārčob.
n نه شَلَه شَفا دَهَه ، نه کورَ عَصا. نه آدم چلاق را شفا میدهد ، نه کور را عصا.
na šalə šafā dahə na kora āsā.
n واگُودَه ، کولوش، دسَتّه مانه. شبیه دسته کاه باز شده را میماند.
vagudə kološ dassā manə.
n از تَنبَلی، خَرسَ دُوخَانَا آق دَایی. از تنبلی خرس را آقا دایی صدا میزند.
az tanbali xarsə doxanə āqdāyi.
n وختی گب زنه ،خیال کونی ، کورریف را شوره .
زمانی که حرف میزند فکر میکنی که مار خانگی درحال راه رفتن است .
vxti gəb zəna xəyāl koni korif rā šora .
n اَفتُو به اَفتو، چل قَدم راه شَه. آفتاب به آفتاب چهل قدم راه می رود.
aftow be aftow čel qədəm rāša.
- زبانزدهای مذکور بیانگر شخصیت آدمهای بیخاصیت که از خودشان چیزی ندارند و قادر به حل مشکل خود و دیگران نیستند، و بود و نبودشان فرقی به حال جامعه ندارد. آدمهای بیخیر و بیعاطفه، که حاضر نیستند کار و تلاشی را انجام دهند، همیشه منتظرند دیگران برای آنها کاری انجام دهند.
۴-۳-۳-۲ شخصّیت منفی(سمج، زرنگ)
n فلان کَسَه، اُوردِیکَا مَانَه. فلانی شبیه به اُردک است.
falān kasay urdika manə.
- بعضی از زیانزدهای منطقه گیلان نسبت به سایر نقاط دیگر ایران، از نظر تخریب شخصیت قابل قیاس نیست. به گونهای که بیشتر این شخصیتها مضحک و بی ارزش جلوه میکنند و حتی گاهی نیز این گونه شخصیتها را به حیوان و یا اشیاء به صورت هجوآمیز، مانند میکنند. این زبانزد، شخصیت آدمها پوست کلفت و بی تفاوت را نشان میدهند و زبانزدهای زیررا نیز شامل میگردد.
n دیچیک زُولیهَ مانه. زالوی چسبیده را میماند.
dičikə zuleyə manə.
- مانند کردن شخصیت آدمی به حیوان، و از آن اراده انسان پُررو، وسمج
- در این زبانزدها نوعی خشونت دیده میشود زیرا مردم عامی به راحتی حرف خود را میزنند و از لفّافه و پنهان کاری دور هستند.
n اَز اوشُونَه ، نُو، دوُ لَبهَ پا بَنَه از آنهاست که به هر دو طرف کناره قایق پا گذاشته است.
āz ušonə now du ləba pā banə.
- در خصوص معرفی شخصیتها و شناساندن آن به مخاطب زبانزدهای مختلفی وجود دارد که لازم است بعضی اوقات هر زبانزد را به مقتضای حال آن بررسی کرد، بعضی از زبانزدها منطقه گیلان از جمله منطقه لشت نشاء از این قاعده مستثنی نیست، به گونهای که زبانزدهای این منطقه با مانند کردن آدمها به موجودات زشت و بد ترکیب، اهریمنی از ضرب المثلهای دیگر اقوام قابل تشخیص است.
در بسیاری از زبانزدها این منطقه شخصیت آدمها را به چند گونه بیان میکنند، مثلاً شخصیت زیرک، حُقهباز، هُرهُری مذهبی، خبیث، باد به پرچم، عجول، حریص، قدرناشناس، پرحرف، کینه توز، لااُبالی، کلاه بردار، دم دمی مزاج، گاهی این زبانزدها به صورت ناخودآگاه در بعضی موارد به نوعی زیرکی و ترفندسازی مثبت شخص را بیان میکند که این زبانزد از جمله این موارد است. این زبانزد در خود نوعی مصلحتاندیشی را نیز به دنبال دارد.
هوش، زیرکی، خرد، همیشه مایه تحول و افتخار یک جامعه محسوب میگردد، و واقعیت جدید اجتماعی ایجاب مینماید که جامعه به سمت آن در حرکت باشد. در بحث جامعه شناختی، با طرح این گفتمان که آیا جامعه پذیرای خدعه و نیرنگ است؟ آیا زیرکی و ذکاوت نوعی نیرنگ تلقی میگردد؟ چنانچه بخواهیم پاسخ آن را از دیدگاه سنت بیان کنیم، میتوانیم بگوییم که سنّت قاطعانه با هر آنچه که ضد اخلاق باشد به ستیزه بر میخیزد، در این راستا ایدئولوژیهای جدید بدین باورند که نه تنها رعایت کامل اخلاقیات مانع تحرک و جنبش میگردد، بلکه جامعه را از وضعیت ایستایی کنونی که دارد، به طرف قهقرا سوق میدهد.
سادگی یک جامعه مایه زوال اندیشههایی است که به طور تصاعدی، جامعه را پویا میسازد. «رشد و نمو نیروهای مولد باعث انفجار یک ساخت اجتماعی و مناسبات تولید میشوند و درهم ریختگی و بشولیدگی وجدان اجتماعی و فردی و درهم شوریدگی و آشفتگی آثار تمدنی را موجب میگردند و انحطاط ایدئولوژیهای کهن و شکفتگی ایدئولوژیهای نو را باعث میشوند.»(گورویچ، ۱۳۵۱: ۱۶۱)
n سُورخُو مُو ، پَاچَه قد ، شیطانَ . آنکه موی قرمز و قد کوتاه دارد ، شیطان است.
surxu mu , pāčəqəd , šeytān.
- آنچه که از این زبانزد مستفاد میگردد بیان شخصیت آدمهای زیرک، مرموز، نوعی هجو و تخریب شخصیت است، و از طرفی نیز در بسیاری از فرهنگها، آدمهای کوتاه قد، فسقلی، بندانگشتی را آدمهای حیله گر و زیرک میپندارند، و در مقابل آدمهای بلند قد را ساده لوح و احمق فرض میکنند.
۴-۳-۳-۳ شخصّیت منفی(مفتخور)
n تقی کولا ، نقی سر، نقی کولا تقی سر. کلاه تقی به سر نقی،کلاه نقی بر سرتقی .
təqi kulā naqi sər naqi kulā təqi sər.
- بعضی از زبانزدها از نظر ساختاری و فرم این قابلیت را دارا هستند که تبدیل به یک جامعه فعلیه شوند. به این ترتیب در زبانزد مذکور تقی کُولا نقی سر «نَهه» naha می توان فعل (نهه: گذارد) را بر آن افزود.
زبانزدهایی که به صورت جمله دارای فعل باشند(جملات فعلیه) در ادبیات عامه و ادبیات رسمی کشور از مقبولیت خاص برخوردارند و یک نوع پویایی را با خود به همراه دارند، و نشانگر این موضوع است که ادبیات عوام پویا است و تمایل فرهنگ نویسان و پژوهشگران به این کار چه به صورت آگاهانه و یا ناخواسته به همین آگاهی آنان بر میگردد.
اما آنچه که از این زبانزد استنباط میگردد این است که شخص با قرض گرفتن از این و آن گذران زندگی کند، و در واقع نوعی مفت خوری نیز محسوب میگردد واز نظرصنایع بدیعی نوعی صنعت
طرد و عکس ، یا طباق و تضاد نیز دارد.
n نَه بیل بَزَه نه پایه[۲۸]، انگور خُوره بسایه. نه بیل می زند نه چوب، انگور را در سایه میخورد.
nə bil bəza nə pāyə angurə xurə besāyə.
بعضی از زبانزد هستند که از نظر صنایع بدیعی قابل بررسیاند. این زبانزد از نظر اوزان عروضی دارای وزن و قافیه است واز نظر زیباشناختی مفهوم دل انگیزی را به شنونده انتقال میدهد. اما آنچه که این زبانزد میگوید بیان شخصیت آدمهای تنبل و تن پرور است. منتظره فرصتی هستند که بدون این که کار و تلاشی انجام دهند از دسترنج دیگران استفاده نمایند. به همین سبک وسیاق زبانزد دیگری مثل: نه چک بَزیم ، نه چانه، عروس بَمَا بخُونَه. (بدون هیچ گونه بگوی و مگویی عروس را به خانه آوردیم.)
۴-۳-۳-۴ شخصّیت منفی (بیقیدیغریزی)
n مورغانه دوز، شاه دوز بَه تخم مرغ دزده شاه دزد میشود.
murqānə duz šā duz bə.
- بعضی از زبانزدها همچنان که در تحلیلهای پیشین بدان اشاره گردید، خود قصه گونهاند و یا اشاره به قصه و داستانی دارد. این زبانزد نیز اشاره به داستانی دارد که در گذشته های دور اتفاق افتاده است، و به عنوان یک پند و عبرت برای دیگران باقی ماند. ماجرا از این قرار بود که مادری با بچهاش بر روی زمین خدا زندگی میکردند. روزی از روزها، بچه تخم مرغی را که از خانه همسایه دزدیده بود به خانه آورد. مادر با دیدن تخم مرغ بسیار پسر را نواخت، پسربچه پیش خود فکر میکرد که لاُبد کار خوبی انجام داده است .
پسر همچنان به کار خلاف خود ادامه میداد، و هر روز چیز جدیدی به خانه میآورد تا این که روزی به ارتکاب دزدی از مال شاه، دستگیر و به زندان افتاد، و محکوم به اعدام گردید.
روز اعدام فرا رسید به پسر بچه گفتند، اگر چنانچه آرزوی داری میتوانی بگویی تا برآورده گردد. پسر بچّه گفت، من میخواهم برای آخرین بار مادرم را ببینم و از او خداحافظی کنم. دستور دادند ،مادرش را به نزد وی آورند. پسر بچّه رو به مادرش کرد و گفت، مادرم، در طول سالهای متمادی زحمت زیادی برایم کشیدی میخواهم که زبانت را بیرون بیآوری تا من آن را ببوسم. مادر در مقابل فرزند قرارگرفت، در حالی که زبانش را بیرون آورده بود فرزند به او نزدیک شد و بلافاصله زبان مادرش را به دندان گرفت و به زمین انداخت و گفت، این سزای آن راهنمایی که تو کردی! اگر روز اول که من دزدی کرده بودم مرا نصیحت میکردی عواقب کارم این نمیشد.
- آنچه که این زبانزد در خود نهفته دارد این است که شیرینی و حلاوت مال مفت آدمی را گمراه و به ناکجا آباد میکشاند.
n قُرآنَا، بُوفُوروختَه، دی یاره، بیهِه. قرآن را فروخت با پولش دف خرید.
qurānə bofruxtə diyārə bihe.
دانلود فایل ها در رابطه با شناخت زبانزدهای منطقه لشت نشاء- فایل ۱۱