نتایج به دست آمده از شاخصهای تحلیل ساختاری نشان داد که از صنایع مورد بررسی با کدهای دو رقمی ISIC صنایع تولید سایر وسایل حمل و نقل، تولید وسایل نقلیه موتوری و تریلر، تولید کاغذ و محصولات کاغذی، تولید فلزات اساسی، صنایع تولید مواد و محصولات شیمیایی و تولید سایر محصولات کانی غیرفلزی نسبت به سال پایه از رشد ارزش افزوده بالایی برخوردار بودهاند، یعنی تغییرات ساختاری مثبتی از خود نشان دادهاند. همچنین در این سالها، در بین گروه های مختلف صنایع، صنایع زغال کک- پالایش و سوختهای هستهای، صنایع تولید مواد و محصولات شیمیائی و تولید فلزات اساسی به ترتیب، با نرخ رشدی معادل ۱۰/۸۱، ۷/۴۹ و ۵/۴۹ درصد، حائز بالاترین میزان نسبت شاخص رقابتپذیری برای نیروی کار بودهاند.
جمع بندی مطالعات موجود و تفاوت تحقیق حاضر با تحقیقات پیشین:
در یک جمعبندی کلی نتایج بررسی ادبیات را میتوان به صورت ذیل دستهبندی نمود:
در بیشتر این مقالات مدلهای بکار رفته جهت بررسی ارتباط بین تمرکز با سوددهی و یا تمرکز با شرایط رقابت و انحصار بازار، از متغیرهای مشترک و مشابهی استفاده شده و اثر هر یک از متغیرها بر متغییر اصلی بررسی میشود. شاخصهای تمرکز استفاده شده نیز غالبأ شاخص CRn و HHI بوده است، که تعیین این شاخصها نشان دهنده شرایط رقابت یا انحصار در بازار مورد بررسی میباشد. همچنین ارتباط بین تمرکز و سوددهی معمولأ معنادار و مثبت گزارش شده است.
در مطالعات تجربی انجام شده، بیشترین عاملهای اثرگذار بر تمرکز، صرفهجویی ناشی از مقیاس، موانع ورود، اندازه بازار و شدت تبلیغات و سرمایه بوده است. به طور کلی یافتهها حاکی از کاهش تمرکز و افزایش رقابت و تسهیل آن و کاهش ضریب تعدیل جزیی در سالهای اخیر بوده، هر چند این کاهش ضریب تعدیل جزیی حرکتی کند و تدریجی را به خصوص برای کشورهای در حال توسعه نشان داده است.
مطالعات انجام شده در کشورهای خارجی، در زمینه تمرکز صنعتی و ارتباطش با سایر متغیرها و عاملها هم در سطح بنگاهها و هم در کل بازار و صنعت انجام شده و این مطالعات فرضیات مربوط به نظریه ساختار- رفتار- عملکرد را آزمون کرده و نتایج مشاهده شده را ارائه نموده اند. در صورتی که مطالعات انجام شده در ایران اغلب با بهره گرفتن از اندازه گیری شاخصها، نوع بازار را مشخص کردهاند.
با توجه به مطالعاتی که تا کنون صورت گرفته، در این تحقیق پویایی تمرکز صنعتی در صنایع ایران و با بهره گرفتن از دادههای “بنگاههای صنعتی” برای کدهای چهار رقمی ISIC بررسی میشود و همچنین تعیین نوع ساختار بازار در صنایع مورد مطالعه و اثرات متغیرهای مدل مورد بررسی بر تمرکز و سرعت ضریب تعدیل جزیی را نیز آزمون مینماییم. لذا تحقیق حاضر، از جامعیت کلی آماری نسبت به مطالعات پیشین و در نظر گرفتن روش های متفاوت اقتصادسنجی در قیاس با مطالعات داخلی، برخوردار میباشد.
فصل سوم
مبانی نظری و ساختار الگو
۳- مبانی نظری و ساختار الگو
۳-۱. مقدمه
این فصل عمدتاً به بیان شاخهای از اقتصاد صنعتی تحت عنوان ساختار صنعتی و به طور خاص تمرکز صنعتی که معمولاً به عنوان مهمترین عامل تعیینکننده ساختار صنعتی معرفی میشود، میپردازد. ساختار بازار(صنعت) آن دسته از خصوصیات سازمانی بازار را شامل میشود که با شناسایی آنها میتوان ماهیت قیمتگذاری و رقابت یا انحصار در بازار را مشخص کرد. از اینرو بررسی تمرکز که از جنبه های مهم ساختار بازار میباشد، از اهمیت ویژهای برخوردار است. با بهره گرفتن از مفهوم تمرکز میتوان در خصوص شدت رقابت و انحصار در بازارهای انفرادی و یا در کل اقتصاد اظهار نظر کرد. تمرکز چگونگی و نحوه تقسیم بازار بین بنگاههای مختلف را نشان میدهد. برای محاسبه تمرکز، شاخصهای مختلفی وجود دارد که هر یک دارای مزایا و معایبی هستند. در این مطالعه از شاخص تمرکز هرفیندال- هیرشمن HHI (به عنوان پراکسی ساختار بازار) برای تمرکز جانب عرضه استفاده شده است. به جرات میتوان گفت شاخص هرفیندال- هیرشمن از مهمترین و کاربردیترین شاخصهای تمرکز میباشد که در اکثر مطالعات مورد استفاده قرار میگیرد؛ لذا این شاخص برای این پژوهش انتخاب شده است.
اصولاً مبحث پویایی در تمامی علوم از جمله علم اقتصاد به مطالعه تغییرات متغیر مورد نظر در طول زمان میپردازد؛ لذا پویایی تمرکز صنعتی، تغییر تمرکز صنعتی را در دو برهه از زمان در بردارد. حالت پویا، بررسی رفتار متغیرها در گذر زمان را دنبال میکند و معین میسازد که آیا این متغیرها به حرکت به سوی تعادل متمایل هستند یا نه؟ پویایی یک متغیر نشان دهنده اختلاف و تفاوت تغییر همان متغیر در طی سالها و دوره های مختلف است؛ که معمولاً این اختلاف با حالت مطلوب و بلندمدت یا حالت یکنواخت در نظر گرفته میشود. در این مطالعه مقصود از پویایی تمرکز صنعتی، چگونگی حرکت تمرکز به سمت مقدار مطلوب و بلندمدت خودش در طول زمان است.
تمرکز صنعتی میتواند نشان دهنده میزان رقابت و انحصار در صنعت باشد. پویایی تمرکز صنعتی از آن جهت اهمیت دارد که تغییرات تمرکز را در طول زمان مورد بررسی قرار داده؛ و میزان انحراف آن را با وضعیت بلندمدت و نحوه حرکت به سمت آن را نشان میدهد.
با محاسبه تمرکز در طول زمان میتوان علاوه بر تعیین درجه تمرکز که میزان رقابت و انحصار در صنایع را مشخص مینماید، تغییرات آن را نیز معین کرد که آیا صنایع با افزایش تمرکز مواجه شدهاند یا کاهش و یا بدون تغییر بودهاند؟ روشن شدن این موضوع راهنمای مناسبی برای دولت، سیاستگذاران و اقتصاددانان در تدوین و ارائه سیاستها میباشد.
با توجه به اندازه گیری شاخص تمرکز بلندمدت، میتوان میزان انحراف و اختلاف تمرکز در هر مقطع از زمان را با آن و همچنین ضریب تعدیل را محاسبه نمود. سرعت ضریب تعدیل بیانگر آن است که تمرکز تحققیافته با چه سرعتی به سمت تمرکز بلندمدت حرکت میکند.
در این فصل ابتدا مبانی نظری که شامل تعریف و تفسیر بازار و اجزای مربوط به آن، انحصار، ساختار صنعت و مباحث مرتبط با آن است را شرح داده، سپس با تعاریف متغیرهای مورد بررسی و داده های مطالعه آشنا شده و نظریهها و الگوهای مختلف را ارزیابی میکنیم. در پایان به بیان ساختار الگوی مورد استفاده در این تحقیق پرداخته میشود.
۳-۲. بازار
قبل از پرداختن به مبحث اصلی مطالعه که پویایی تمرکز صنعتی و انحرافش از سطح یکنواخت در صنایع ایران میباشد، لازم است ابتدا اشارهای به تعریف و اجزای بازار (صنعت) شود. مبحث تعریف بازار و تعیین مرزهای آن در اقتصاد صنعتی از اهمیت زیادی برخودار است؛ زیرا اندازهگیری بسیاری از شاخصها تحت تاثیر ابعاد بازار قرار دارد. مثلاً برای اندازه گیری سهم بازار بنگاهها و میزان تمرکز صنعتی در یک بازار، ابعاد بازار بسیار اثر گذار میباشد.
تعریف بازار اولین قدم در تشخیص و تعیین قدرت بازار است. برای تعیین محدودیت رقابت که یک بنگاه با آن مواجه است، تعریف دقیق بازار ضروری و لازم است تا بتوان یک چارچوب کلی برای سیاست رقابت تهیه کرد. بازار را میتوان بر حسب ابعاد مختلفی تعریف کرد که از آن جمله بعد جغرافیایی و کالایی بازار بیشتر مورد توجه است (بلفلام و پیتز[۳۳]، ۲۰۱۰: ۳).
با توجه به اهمیت تعریف صنعت و بازار و استفاده از معنی و مفهوم آن در این پژوهش، ابتدا تعاریف صنعت و بازار از نقطهنظرهای مختلف ارائه میشود.
بنگاهها و شرکتهایی که در یک بخش معین اقتصادی فعالیت میکنند و دارای خصایص مشترکی هستند، «صنعت» را تشکیل میدهند. لذا بنگاههای فعال در یک بخش اقتصادی را میتوان بر حسب وجوه تمایز و تفاوتهایشان به زیرگروههای مختلف تقسیم نمود، بهطوریکه محصول بنگاههایی که در یک زیرگروه ردهبندی شدهاند، جانشین نزدیک میباشند و در عین حال برای محصولات بنگاههای سایر گروه ها جانشین دور میباشند و یا اصلاً جانشین نمیباشند. هر یک از این زیرگروهها یک صنعت نام دارد. اما بازار به گروهی از خریداران و فروشندگان اطلاق میشود که جهت خرید و فروش با یکدیگر در ارتباط قرار میگیرند. از این رو برای تعریف بازار باید محدوده و مرزهای آن به دقت تعیین شود و صرفاً کالاهایی که به آن تعلق دارند را در نظر بگیریم. تعریف بازار همواره با بحث و جدلهایی همراه بوده است، زیرا اندازه و بزرگی بازار، قدرت انحصاری موثر در آن بازار را تحت تاثیر قرار میدهد. لذا به طور کل برای بازار دو بعد کالایی و جغرافیایی مطرح است. قابلیت جانشینی عنصر کلیدی در تعریف بازار میباشد. محصولاتی که جانشین بسیار نزدیک هستند در یک بازار و در کنار هم قرار میگیرند و بقیه کالاها خارج از آن بازار خواهند بود. برای تعریف دقیق و فنی قابلیت جانشینی از کشش متقاطع تقاضا استفاده میشود (خداداد کاشی، ۱۳۷۷: ۱۰-۹).
بازارها میتوانند بر حسب دو بعد کالایی و جغرافیایی تعریف شوند که بنگاهها آن را پوشش میدهند. در این بازارها، بنگاهها کالاها و خدمات مشابه را از منظر خریداران تولید میکنند. در این مورد جانشینهای نزدیکی در طرف تقاضای صنعت وجود دارد. اما صنعت بر حسب گروهی از تولیدکنندگان تعریف شده است که جانشینهای نزدیکی از نقطهنظر بنگاه هستند. به عنوان یک قانون کلی انتظار میرود صنایع یک گروه وسیعی از بازار باشند (لیپکزنسکی و ویلسن[۳۴]، ۲۰۰۴: ۱۵۵).
محیطی که بنگاهها در آن فعالیت میکنند بازار نام دارد و تجزیه و تحلیل بازار نیازمند شناخت ساختار آن است. قدرت بازار نشان دهنده میزان انحصار هر بنگاه و متأثر از کارکرد اجزای متشکله ساختار بازار و حدود کنترل بنگاه در زمینه قیمت، محصول و نوع کالاهای تولیدی است. بهطور کلی ساختار بازار مبتنی بر تعداد و نحوه توزیع سهام بنگاهها در یک اقتصاد میباشد. ساختار همچنین به اهمیت و مشخصات هر بازار در یک اقتصاد مرتبط است (فرگوسن، پاول و فرگوسن ج، گلنیس : ۱۹۹۸).[۳۵]
۳-۲-۱. عناصر و متغیرهای بازار
مفاهیم ساختار، رفتار و عملکرد بازار تحت عنوان عناصر سه گانه بازار، در ادبیات اقتصاد صنعتی مطرح هستند که نحوه ارتباط این عناصر و چگونگی اثرگذاری متقابل آنها، مورد اختلاف نظر اقتصاددانان و دانشمندان مکاتب مختلف اقتصادی است. لذا جهت علیت بین این عناصر سهگانه، اختلاف اساسی مکاتب مختلف به حساب میآید.
متغیرهای مربوط به هر بازار به سه دسته متغیرهای ساختاری، متغیرهای رفتاری و متغیرهای عملکردی تفکیک میشوند. متغیرهای ساختاری به نحوه در ارتباط قرار گرفتن اجزای بازار اشاره دارند. خصوصیات ساختاری گرایش به تغییر کردن نسبتاً آرام و کند دارد و اغلب میتوانند در کوتاهمدت ثابت باشند. از برجستهترین و مهمترین جنبه ها و متغیرهای ساختاری میتوان توزیع اندازه و تعداد خریداران و فروشندگان که تمرکز را شامل میشود؛ شرایط ورود و خروج؛ ادغام عمودی و تنوع و تفاوت کالا را نام برد.
متغیرهای رفتاری به الگوی رفتاری بنگاهها جهت تطبیق خود با شرایط بازار مربوط میشوند. به طور کل میتوان متغیرهای رفتاری را هدفهای تجارت و کسب و کار؛ سیاستهای قیمتی؛ طرح محصول؛ برند یا مارک تجاری؛ تبلیغات؛ بازاریابی؛ تحقیق و توسعه؛ تبانی و سازش بنگاهها و ادغام را نام برد (لیپکزنسکی، ویلسن و گادارد[۳۶]، ۲۰۰۵: ۱۰-۶).
عملکرد اقتصادی از مجموعه آثار و نتایج فعالیتهای اقتصادی ناشی میشود و دارای ابعاد متنوعی است که به سه جنبه کارایی، پیشرفت فنی و عدالت در توزیع توجه بیشتری نشان میدهد (خداداد کاشی، ۱۳۷۷: ۱۸). متغیرهای عملکردی، نتیجه کار و کوشش بنگاه و کل بازار را اندازه گیری میکند و بیشتر جنبه هایی مانند پیشرفت فنی و سودآوری را در بر میگیرد.
از مهمترین متغیرهای عملکردی میتوان به سودآوری؛ رشد؛ کیفیت محصولات و خدمات؛ پیشرفتهای فنی و تکنولوژیکی و کارایی تخصیصی و تولیدی اشاره کرد (لیپکزنسکی، ویلسن و گادارد، ۲۰۰۵: ۱۰).
در این مطالعه، از میان عناصر سهگانه بازار عمدتاً عنصر ساختار مورد توجه میباشد. ساختار بازار خود به وسیله انواع متغیرها قابل ارزیابی است که از آنجمله میتوان به تمرکز بازار، موانع ورود و تفاوت کالا اشاره نمود. بسیاری از دانشمندان و متخصصان اقتصاد صنعتی معتقدند جهت علیت از ساختار به سوی عملکرد میباشد. به این مفهوم که بسته به نوع ساختار، درجه رقابت و انحصار در بازارها مشخص میگردد؛ یعنی، انحصار در بازارهایی ظاهر میشود که ساختار آنها به نحوی است که امکان تسلط یک یا چند بنگاه را بر بازار فراهم مینماید (گرجی و ساداتیان، ۱۳۷۹).
عامل تعیینکننده در تعریف بازار، تعداد، نحوه توزیع و قدرت بازار فروشندگان و خریداران است که تمرکز بازار خوانده میشود. در عمل، هیچ بازاری منطبق با شرایط آرمانی رقابت کامل نیست و آنچه واقعیت دارد رقابت ناقص است که در نهاییترین شکل آن به انحصار کامل میرسد. این تفاوتها، عمدتاً از سطح تمرکز بازار، مقیاس تولید، درجه تفاوت کالا و سهولت ورود (یا خروج) بنگاههای جدید به بازار ناشی میشود. شاید بتوان گفت تمرکز بیشتر، موجب رفتار انحصاری بیشتر و تمرکز کمتر، موجب رفتار رقابتیتر میشود (بخشی، ۱۳۸۲). هر چند به طور قطع نمیتوان ادعا نمود که با اندازه گیری تمرکز بازار، میتوان به میزان فعالیت انحصاری و قدرت انحصاری اعمال شده در بازارها پی برد؛ زیرا در بسیاری از بازارها، تمرکز و اندازه آن به طور قطعی معرف سطح رقابت یا انحصار نمیباشند.
در بسیاری از موارد ممکن است اندازه گیری موانع ورود و صرفههای مقیاس مشکل باشد، از اینرو معمولاً برای شناسایی ساختار بازار از تمرکز و شاخصهایش استفاده میشود. سادهترین و عملیترین راه برای قضاوت در مورد رقابت و انحصار در بازارها، توجه به اندازه تمرکز است (ابونوری و غلامی، ۱۳۸۷).
۳-۳. انحصار
بطور کلی انحصار، به وضعیتی از بازار اطلاق میشود که سهم یک یا چند بنگاه و یا شرکت از عرضه یا تقاضای بازار به میزانی باشد که قدرت تعیین قیمت و یا مقدار را در بازار دارا باشند و یا ورود اشخاص جدید به بازار با محدودیت مواجه باشد. بنگاهها به دلایل مختلف میتوانند در موقعیت انحصاری قرار گیرند، در مواردی کارایی نسبی بالای بنگاه نسبت به سایر رقیبها سبب رشد بنگاه، تمرکز بازار و در نهایت موقعیت انحصاری آن میشود. در موارد دیگر بنگاهها با همکاری، تبانی و سازش با سایر رقیبان یا حرکت استراتژیک خود، یا تبانی با مراکز تصمیمگیری و سیاستگذاران اقتصادی و سیاسی موفق به کسب قدرت انحصاری میشوند (پورپرتوی، دانشجعفری و جلالآبادی، ۱۳۸۶). روشن است که روش برخورد قانونگذاران و سیاستگذاران اقتصادی با این دو گروه انحصارگر در مقایسه با هم بسیار متفاوت خواهد بود.
در بررسی مطالعات گذشته چنین بر میآید که در بسیاری از بازارهای صنعتی کشور تمرکز زیادی حکمفرماست و برخی بنگاهها به فعالیتهای انحصاری مبادرت میورزند. مشکلی که قدرت انحصاری در بازارهای صنعتی کشور به وجود میآورد تنها در بازار فروش محصولات خلاصه نمیشود؛ بلکه به دلیل این که بسیاری از بنگاههای صنعتی در بازار خرید عوامل نیز دارای قدرت انحصاری هستند، لذا این بنگاههای انحصاری قادر به کنترل بنگاههای متوسط هستند و مانع از رشد بنگاههای کوچک میشوند. بنگاههای انحصاری همچنین از قدرت بیشتری برای جذب و به کارگیری نهادههای تولید برخوردارند و سرمایه و نیروی متخصص را به سمت خود جذب کرده و باعث تشدید قدرت انحصاری خود میشوند (بهشتی، صنوبر و فرزانه کجاباد، ۱۳۸۸).
از نظر اقتصادی، انحصار یکی از ساختارهای متعارف بازار است. بازار به مفهوم یک نهاد و سازوکار اقتصادی دارای طیفی از ساختارهاست که از رقابت کامل آغاز و به انحصار کامل ختم میشود. در رقابت کامل، هیچیک از واحدها نمیتوانند محدودیت یا شرطی را بر دیگر واحدها اعمال کنند. همه فروشندگان و خریداران مجبورند در قیمت بازار خرید و فروش کنند. اما در انحصار، انحصارگر دارای قدرت اعمال محدودیت بر دیگران است و قیمت و مقدار را به نفع خود تعیین میکند. جنبه نامطلوب انحصار، همین قدرت اعمال محدودیت انحصارگر است (جلالآبادی و میرجلیلی، ۱۳۸۶).
در مورد رقابت و انحصار، ذکر چند نکته لازم است. پیشگامان علم اقتصاد رقابت کامل را موثرترین تضمین دستیابی مصرفکنندگان به ارزانترین و با کیفیتترین کالاها و خدمات به شمار آوردهاند؛ هر چند که روند غالب در بسیاری از صنایع، به خصوص صنایع بزرگ، تمرکز بیشتر است و رقابت کامل عملاً در بسیاری زمینه ها وجود ندارد. اغلب صنایع بزرگ زیر نفوذ چند بنگاه قدرتمند قرار دارند (تمرکز بازار) و رقابت معمولاً در قالب تولید کالاهای جانشین است. رشد سریع سهم بازار بنگاههای بزرگ در کشورهای پیشرفته صنعتی موجب شد که دولتهای آنها قوانین و مقررات مختلفی برای حفظ و تشویق رقابت نسبی وضع کنند که از جمله این قوانین، مقررات ضد انحصار است. در ایران این قوانین سابقه طولانی ندارد و از تصویب قانون رقابت زمان زیادی نمیگذرد؛ با این حال اختصاص این قانون در برنامه چهارم توسعه ایران حاکی از اهمیت این موضوع در اقتصاد ایران است.
یکی از معروفترین معیارهای تشخیص انحصار که دولتها به کمک آن قادر به شناسایی و جلوگیری از ایجاد آنها میشوند، محاسبه شاخص تمرکز در یک صنعت یا یک بازار است. اشکال مختلف رقابت و انحصار میتوانند در متغیرهای کلی اقتصاد جامعه نیز اثر بگذارند. به همین دلیل لازم است با در اختیار داشتن شاخصهای کمی، نسبت به محدوده رقابت و انحصار در صنایع مختلف قضاوت درستی ارائه داد.
۳-۳-۱. انواع انحصار و عوامل آن
با توجه به شرایط بازار این امکان وجود دارد که با یکی از انواع ساختارهای بازار انحصاری به صورت انحصار فروش، انحصار خرید، انحصار دوطرفه، رقابت انحصاری و انحصار چندجانبه مواجه شد.[۳۷]
در تئوریهای اقتصادی و در عمل سود اقتصادی بنگاهها در بازارهای رقابتی صفر است، لذا بنگاهها سعی در ایجاد قدرت انحصاری و بازار و کسب سود انحصاری دارند. از این رو بنگاهها درصدد از میان برداشتن شرایط رقابتی هستند و به رقابت با یکدیگر میپردازند. عرضه کالاهای متفاوت و جدید، کاهش هزینه های تولید، ایجاد موانع ورود یا ایجاد هر نوع مزیت نسبی بنگاه را در شرایط انحصاری قرار میدهد. مقایسه هزینه و منافع حاصل از فعالیتهای انحصارطلبانه مورد توجه بنگاه است. به طور کلی در مورد کسب قدرت انحصاری دیدگاه های مختلفی وجود دارد که در اینجا به دیدگاه دو مکتب ساختارگرایی و شیکاگو اشاره شده است (جلالآبادی و میرجلیلی، ۱۳۸۶).
۳-۳-۱-۱. مکتب ساختارگرایی
از نظر تاریخی، مطالعه اقتصاد صنعتی معمولاً به کار مسون و بین[۳۸] به نام سیاست قیمت و تولید نسبت داده میشود. آنها نظریه اقتصاد صنعتی خود را بر اساس انقلاب رقابت انحصاری چمبرلین[۳۹] و تاکید بر بازارهای رقابت ناکامل مطرح نمودند.
یکی از رویکردهای موجود در اقتصاد صنعتی، رویکرد ساختار- رفتار- عملکرد[۴۰] است. بر اساس نظریه اسلد[۴۱] رویکرد ساختار- رفتار- عملکرد که تا اوایل دهه ۸۰ میلادی بر سازمان صنعتی حاکم بود، مبین آن است که ساختار بازار (تعداد و توزیع اندازه بنگاهها در یک صنعت) رفتار بازار را تعیین میکند (طریقی که بنگاهها در آن صنعت روی یکدیگر اثر میگذارند) و رفتار، عملکرد (مانند سودآوری) بنگاه را تعیین میکند. این رویکرد، ساختار بازاری که بنگاهها در آن فعالیت میکنند را پیشبینی میکند که در آن مهمترین عامل، تعیین سودهای بنگاه است تا سود خود را به حداکثر برسانند (ابونوری و غلامی، ۱۳۸۷).
طرفداران مکتب ساختارگرایی یا مکتب هاروارد[۴۲] معتقدند وضعیت رقابت در هر بازار وابسته به ساختار بازار است. ساختار بازار و یا به عبارت دیگر نحوه ارتباط اجزا بازار از طریق برخی از متغیرهای اساسی همچون تمرکز بازار، تفاوت کالا و موانع ورود معرفی میشوند (دونسیمونی، گروسکی و جاکیومین، ۱۹۸۴)[۴۳]، بطوریکه هر چه بازار بطور یکنواختتر بین بنگاهها توزیع شده باشد، غیرمتمرکزتر و هرچه بازار به صورت نابرابر بین بنگاهها توزیع شده باشد، متمرکزتر ارزیابی میشود. براساس این نظریه تمرکز بالا در بازار باعث ایجاد سهمهای نابرابر برای چند بنگاه به منظور استفاده از امکانات موجود بازار میشود. بنابراین بنگاهها قادر میشوند به وضعیت انحصاری نزدیک و سود خود را حداکثر کنند. درجه تمرکز بالا منجر به افزایش قیمتها و سود برای انحصارگر میشود. این مشخصات بیانگر افزایش قدرت بازاری بنگاهها است که به زیان رفاه اجتماعی است.
طرفداران این نظریه برای جلوگیری از انحصار و ارتقای رقابت، دخالت دولت را توجیه میکنند. آنها معتقدند راه حل مناسب این است که میان توانایی کسب سود و میزان تمرکز در بازار رابطهای منطقی برقرار شود. بدین منظور وضع قوانین ضد انحصار و تشکیل آژانسهای ضدتراست[۴۴] برای کاهش میزان تمرکز در بازار ضروری است.
۳-۳-۱-۲. مکتب شیکاگو - یو.سی.ال.ای[۴۵]
در دهه ۷۰ میلادی تعدادی از اقتصاددانان مشهور همچون استیگلر، دمستز، پوزنر[۴۶] و … مکتب شیکاگو را با انتقاد از رویکرد ساختار- رفتار- عملکرد، معرفی و ادعا کردند که عملکرد (سودآوری)، تمرکز (مهمترین متغیر ساختار بازار) را تعیین میکند.
بر خلاف مکتب ساختارگرایی، طرفداران این مکتب جهت علیت را از عملکرد به رفتار و ساختار میدانند. از نظر مکتب شیکاگو، ساختار بازار و نحوه رفتار بنگاهها به کارایی نسبی (یکی از جنبه های عملکرد) بنگاهها مربوط است (پرلف،کارپ و گلان[۴۷]، ۲۰۰۷: ۱۴-۱۳).
این مکتب نقطه مقابل مکتب کینزینهای جدید است و تأکید ویژهای بر اقتصاد و بازارهای آزاد دارد و با دخالت بیش از حد دولت مخالف است. طرفداران این مکتب به بازار اعتماد داشته و معتقدند سیستم قیمتها بهترین تخصیص دهنده منابع است. بر اساس این رویکرد، همواره مضار دخالت دولت بیشتر از فواید آن است. طرفداران این مکتب، مقوله شکست بازار را رد کرده و معتقدند انحصار، پدیدهای نادر و گذرا است و بروز انحصار به عوامل ساختاری مربوط نیست؛ بلکه عملکرد و کارایی برتر و تغییرات تکنولوژیکی عامل تسلط بنگاهها در بازار است (پورپرتوی، دانشجعفری و جلالآبادی، ۱۳۸۶).
از نظر طرفداران این مکتب انحصارهایی که ناشی از کارایی بیشتر باشند چندان تداوم نخواهد داشت. تنها انحصارهایی که به دلیل دخالت دولت و مقررات و آییننامههای دولتی ایجاد میشوند، تداوم دارند. به عبارت دیگر، از دیدگاه این گروه دولت با بکارگیری و در اختیار گذاردن تسهیلات ویژه برای برخی از بنگاهها و سایر دخالتها مانع اساسی رقابت است (پوسنر، قانون ضدتراست، ۲۰۰۶).[۴۸]
پیرو دیدگاه شیکاگو و مقایسه آن با کشورهایی که دولت حضور وسیعی در اقتصاد دارد و از قدرت انحصاری بالایی برخوردار باشد، مانند اقتصاد کشورهای در حال توسعه چون ایران؛ حال به هر نحو و دلیلی که این انحصارها را تحمیل کرده باشد، با بهره گرفتن از اختیارت خود در تدوین آییننامهها، مصوبهها و برنامههای اقتصادی با هزینه بسیار کم، هم میتواند انحصارهای جدیدی ایجاد کرده و هم انحصارهای موجود را حفظ کند. البته هر چه قانونگذار و دولت به یکدیگر نزدیکتر باشند، این مساله بیشتر تشدید میشود (جلالآبادی و میرجلیلی، ۱۳۸۶).
پس از شناخت و مطالعه این مکاتب، دنیای واقعی و کارهای تجربی عمدتاً دیدگاه ساختارگرایان را تایید کردهاند.
۳-۳-۲. نقش ساختار بازار در تجارت خارجی
ساختار بازار هر کشور به طور قطع بر تجارت خارجی آن کشور اثر میگذارد. از عوامل ساختاری بازار مؤثر بر تجارت خارجی میتوان به عوامل زیر اشاره کرد.
پایان نامه های انجام شده درباره : پویایی تمرکز صنعتی در صنایع کارخانه ای ایران- فایل ...