کیفَ اُحبک فی کل الأشیاء که چگونه تورا در همه چیز دوست بدارم…
فی الجوّ الماطر… فی الأنواء در هوای بارانی… در باد و بوران…
یا أمطاراً من یاقوت … ای بارانها از یاقوت
یا أنهاراً من نهوندٍ (قبانی، ۱۳۸۴: ۱۱۱) ای رودها از نغمه نهاوند
نزار همچنین برای بیان عشق و توصیف معشوق از عناصر طبیعت استفاده می کند، از اینرو تشبیه معشوق و عناصر بدن او به عناصر طبیعت، از ویژگی شعری اوست:
یداک… دستانت….
طریق مَن المَوز… جادهای از موز..
و التَّبغ… و تنباکو…
والزنجبیل … (همان: ۲۸۹) و زنجبیل است…
۵-۵ مقایسۀ عشق و جامعه در اشعار حمید مصدق و نزار قبانی:
نزار عشق را پدیده ای می داند که در جامعه عربی معنی و مفهوم واقعی و مقدس خود را باز نیافته، بلکه برعکس، به عنوان یک معضل اجتماعی و حتی فضیحت معرفی شده است. او با اندیشه منتقدانه خود، این دیدگاه ناصحیح از عشق را در بستر اجتماع عربی و شرقی نمی پذیرد و از اینکه می دید عشق در جامعه عربی همچون افیونی جلوه می کند و اندیشه عرب از آن وحشت داردرنج می برد.
« لماذا..فی مدینَتِنا؟ چرا در شهرهای ما …؟
نعیشُ الحُب تَهریباً.. و تزویرا؟ با عشق در حالت دورویی و نا خشنودی زندگی می کنیم؟
لماذا فی مدینَتِنا؟ چرا در شهرهای ما گنجشکها و عواطف را می کشند؟
یصیدون العواطف و العَصافیرا…» (قبانی،۱۹۹۸،جزء الاول ،۶۱۰)
نزار خسته از اجتماع، به دامن پر مهر شعر پناه می آورد و نا امید و دلزده از همه جا معشوقش را مورد خطاب قرار می دهد و آرزو می کند که ای کاش در زمان دیگری به او دل می باخت. زمانی که عشق و عاشقان در بند اسارت نبودند.
«بانوی من آرزو دارم در روزگار دیگری دوستت می داشتم./ روزگاری مهربانتر و شاعرانه تر روزگاری که شمیم کتاب/ شمیم یاسمن /و شمیم آزادی را/ بیشتر حس می کرد….» (بیدج،۱۳۷۸: ۹۰ )
نزار نسبت به جامعه و مردم بی تفاوت نیست، گرایش او به اجتماع باعث شده که همواره به گذشته های پر از صلح و عدالت که در هر گوشه آرامش بود حسرت بخورد و همواره از نبود مبارزان راه آزادی گله کند:
تتظاهر- حین اُحبک- کل وقتی تو را دوست میدارم همه
مُدن العربیِّه همه شهرهای تازی نشین راهپیمایی می کنند
تتظاهر ضد عُصور القهر برضد دورانهای سرکوب
وضدَّ عصور الثار (قبانی، ۱۳۸۴: ۱۵۳-۱۵۱) بر ضد دورانهای کینهخواهی….
تصویر آرمانشهر ویژگی برجستۀ شعر اوست که بسیار آن را توصیف می کند. او جامعهای را به تصویر می کشد که عشق و دوست داشتن معشوق آن را آرمانی کرده است:
تتکوَّن- حینَ احبُک- وقتی تو را دوست میدارم درهها و
أودیه و جبال کوهها شکل میگیرند
تزدادُ ولادات الأطفال تولد کودکان فراوان می شود
و یزید الرّزق، یزید العشق و روزی فراوان می شود، و عشق فراوان
تزید الکتُب الشّعریه… (همان: ۱۴۷) می شود، کتابهای شعر انبوه می شود…
جامعهای که عشق در بند نیست و مردم آن نسبت به ظلم وستم بیتفاوت نیستند:
یا سیّدتی : بانوی من چه مایه آرزو دارم به
کم أتَّمنی لو سافرنا سرزمینی سفر کنم
نحو بلادَ یحکمها الغیتار که بر آن گیتار فرمانروایی می کند
حیثُ الحبُّ بلا أسوار… (همان: ۳۳۹) آنجا که بر عشق حصاری نیست….
نزار شاعری است به تمام معنی متعهد و وطنی. این حس تعهد و عشق به وطن را از همان اولین آثارش می توان دریافت. البته تعهد او به معنی سیاسی و انقلابی بودن اشعار او نیست و در واقع خط مشی سیاسی با خط مشی وطنی در این دیدگاه خلط نشده است.آنچه که بیشتر در اشعار ابتدائی او به چشم می خورد، بیان دوست داری وطن از دیدگاه شاعری است که تنها زیباییهای وطنش را می بیند و به وصف کوهها و نهرها و بناهای آن می پردازد. اما بعد از شکست ژوئن و در واقع بیداری نزار و ملت عرب از خواب خوش عروبیت، اشعار وطنی نزار شکل دیگری به خود می گیرد. نزار بعد از شکست ژوئن تعهد جدیدی را معرفی می کند و میگوید: شاعر امروز باید آیینه تمام نمای دردهای وطنش باشد چراکه « این دوران ،دوران ِگنجشککها نیست …جهان عرب مثل یک پرتقال پوس کنده خورده می شود، بر روی مسلسل های وحشت می خوابد و از روی مسلسلهای رعب بر می خیزد..» (الخیر، ۲۰۰۶: ۱۶۳،۱۶۴)
نزار در شعرهایی مثل «تاریخنا لیس سوی إشاعه» و «دعوه اصطیاف للخامس من حزیران» و «أنا یا صدیقتی متعب بعروبتی» و «خبز و حشیش و قمر» و «الثقب» و «حکایه انقلاب» و بسیاری اشعار دیگر از تمام چراغ قرمزها و هنجارهای سیاسی و اجتماعی پار ار فراتر گذاشته و و با یاد آوری شکستها و حقارت های اعراب، از آنان میخواهد که از خواب جاهلیت برخیزند و برای حفظ آخرین وجبهای خاک سرزمینشان فکری بکنند. قبانی درباره تعهد و وظیفه شعر و شاعر در قبال وطن و جامعه اش اینگونه می سراید :
«ما هُوَ الشِّعر الَّذی لم یعلن العُصیان؟ شعر چیست اگر اعلام سرکشی نکند؟
و ما هو الشعر إذا لم یسقط الطغاه شعر چیست اگر ظالم را بر نیندازد
و الطُغیان؟ ( الهواری ، دون التاریخ: ۱۸۴ ) و همچنین ظلم را.
مصدق نیز نسبت به مسائل اجتماع بیتفاوت نیست و میتوان گفت از شاعران رمانتیسم اجتماعی- انقلابی است. اشعار اجتماعی او سوز و گداز فراوانی دارد و از این رهگذر تأثیرگذار است ظلم و ستم و پرپر شدن جوانان وطنی موضوعی است که شاعر ازآن آزرده خاطر می شود و بسیار به آن می پردازد:
میان همهمه شهر..
چرا نمیشنوی شیون شهیدان را؟
نعرههای عصیان را(مصدق، ۱۳۷۸: ۳۰۷)
از این رهگذر نوستالوژی جمعی در شعر مصدق فراوان به چشم میخورد:
چگونه سرو کهن در میان باغ شکست
چگونه خون به دل باغبان افتاد
وباغ
باغ پر از گل در آن بهار
چه شد؟(همان: ۳۲۵)
در نتیجه او آرمانشهری را ترسیم می کند که درد و غم و ناراحتی در آن نباشد. جامعهای که چون دوران کودکی پر از صفا و صمیمیت و به دور از کینه و نیرنگ است:
ﻧﮕﺎرش ﻣﻘﺎﻟﻪ ﭘﮋوهشی درباره : بررسی تطبیقی عنصرعشق در اشعارحمیدمصدق و نزارقبانی- فایل ۱۲