Si=امتیاز کامل پروژه i
Sij=امتیاز پروژه i در معیارj
Wj=وزن معیار j
وزن ها ممکن است که یا استفاده از هر تکنیکی که برای تعیین کنندگان خط مشی سازمان قابل قبول باشد، ایجاد گردد. چندین تکنیک، برای ایجاد چنین اعدادی وجود دارد، که مؤثرترین و پرکاربردترین آنها روش دلفی است که به وسیله براون و دالکی از شرکت راند در طول دهه های ۵۰و ۶۰ میلادی ایجاد گردید. این روش در واقع تکنیکی برای ایجاد مقادیر عددی که معادل ذهنی ارزش نسبی مقیاسهای لفظی هستند، می باشد. (سودر،۱۹۹۸،ص۱۳۰)
روش مقایسه پی در پی (مقایسه دو به دو ) هم ممکن است که برای همان منظور بکار گرفته شود . رویکرد کاملا” مشابه و معروف دیگر، فرایند تحلیل سلسله مراتبی می باشد که به وسیله دکتر ساعتی گسترش پیدا کرد. (یزدانپناه،۱۳۸۸،ص۱۰۲)
د) مدل امتیازی وزنی با محدودیتهای اجباری
در ان مدل ما می توانیم با تغییری که در مدل امتیازی وزنی ایجاد می کنیم، محدودیتها و معیار های حاشیه ای را به مدل وارد کنیم. این محدودیتها در واقع مشخصه های ویژه پروژه را نمایش داده که باید برای اینکه پروژه مورد پذیرش قرار گیرد باید به صورت مشخص و عینی لحاظ شود.
فرم کلی این مدلها بصورت زیر می باشد:
Si
که در آن Cik=1 است اگر پروژه iام محدودیت kام را پوشش دهد و صفر است اگر نتواند آنرا پوشش دهد.
۲-۳-۴- ۱-۵ مدلهای تصمیم گیری چند معیاره
گروه مهمی از مسایل تصمیم گیری هستند که در آنها بهینه یابی را باید با توجه به وجود چند معیار مختلف و عموما” متعارض با هم انجام داد. تصمیم گیری در اینگونه مسائل را اصطلاحا” تصمیم گیری چند معیاره یا اختصارا” MCDM می نامند. مدلهای تصمیم گیری چند معیاره با در نظر گرفتن چندین معیار، به مسائل بهینه سازی می پردازد. در این مدلها، تعدادی گزینه، مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرند و در مورد آنها، یک نوع اولویت بندی انجام می شود که گاهی به جای گزینه، از مترادف های آن مانند استراتژی، راهکار استفاده می شود. علاوه بر گزینه ها، همانطور که از نام تصمیم گیری چند شاخصه بر می آید، چندین شاخص نیز وجود دارند که تصمیم گیرنده باید آنها را به دقت در مسائل خود مشخص کند. این شاخصها در ارتباط با هر یک از گزینه ها مورد بررسی قرار می گیرند. این مدلها را معمولا” با ماتریس تصمیم گیری فرموله می کنند که در این ماتریسها گزینه ها و شاخصها به عنوان سطر و ستونهای ماتریس بکار برده می شوند. (مومنی،۱۳۸۵،ص۱۸)
مدلهای مختلفی برای تصمیم گیری چند معیاره وجود دارند که معروفترین آنها عبارتند از: SAW,TOPSIS,AHP,ELECTRA
الف) SAW1
مدل مجموع ساده وزنی، یکی از ساده ترین روشها ی تصمیم گیری چند معیاره است، که با محاسبه اوزان شاخصها، می توان به راحتی از این روش استفاده کرد. برای استفاده از این روش، مراحل زیر ضرورت دارد. (میرنژاد،۱۳۸۲،ص۱۳)
۱- کمی کردن ماتریس تصمیم گیری
۲- بی مقیاس سازی خطی مقادیر ماتریس تصمیم گیری
۳- ضرب ماتریس بی مقیاس شده در اوزان شاخصها
۴- انتخاب بهترین گزینه با بهره گرفتن از معیار زیر
۱-Simple Additive Weighting
ب) مدل topsis1
در این مدل نیزm گزینه به وسیله n شاخص مورد ارزیابی قرار می گیرند. اساس این تکنیک، بر این مفهوم استوار است که گزینه انتخابی، باید کمترین فاصله را با راه حل ایده ال مثبت و بیشترین فاصله را با راه حل ایده آل منفی داشته باشد. فرض بر این است که مطلوبیت هر شاخص، بطور یکنواخت افزایشی یا کاهشی است.
مراحل حل این مسأله بصورت زیر است:
-کمی کردن و بی مقیاس سازی ماتریس تصمیم با بهره گرفتن از بی مقیاس سازی تورم
-به دست آوردن ماتریس بی مقیاس موزون
-تعیین راه حل ایده آل مثبت و راه حل ایده ال منفی
راه حل ایده آل مثبت: بردار بهترین مقادیر هر شاخص ماتریس بی مقیاس موزون
راه حل ایده آل منفی: بردار بدترین مقادیر هر شاخص ماتریس بی مقیاس موزون
-بدست آوردن میزان فاصله هر گزینه تا ایده آل مثبت و منفی
-تعیین نزدیکی نسبی C1 یک گزینه به راه حل ایده آل
- رتبه بندی گزینه ها : هر گزینه ای که C1 آن بزرگتر باشد، بهتر است. (میرنژاد،۱۳۸۲،ص۲۷)
۱-Technique for Order Pereference by Similarity to Ideal Solution
ج) مدل ELECTRA
اساس این مدل بر مفهوم ” روابط غیر رتبه ای ” است. یعنی لزوما” به رتبه بندی گزینه ها منتهی نمی شود، بلکه ممکن است گزینه هایی را حذف کند. الگوریتم حل این مدل تصمیم گیری بصورت زیر است:
-بی مقیاس سازی ماتریس تصمیم گیری با بهره گرفتن از تورم.
- بدست اوردن ماتریس بی مقیاس موزون.
-دراین مرحله تمامی گزینه ها، نسبت به تمام شاخصها مورد ارزیابی قرار می گیرند و مجموعه ماتریسهای هماهنگ و ناهماهنگ تشکیل می شود.
- بدست آوردن ماتریس هماهنگ با بهره گرفتن از جمع اوزان شاخصهای متعلق به مجموعه هماهنگ و فاقد عنصر قطر اصلی آن.
- محاسبه ماتریس ناهماهنگی با بهره گرفتن از ماتریس بی مقیاس شده موزون و فاقد عنصر قطر اصلی آن.
- محاسبه ماتریس هاهنگ موثر که نشان دهنده ارجحیت یک گزینه بر گزینه دیگر است.
- محاسبه ماتریس ناهماهنگ موثر
- ترکیب ماتریس های موثر هماهنگ و ناهماهنگ و ایجاد ماتریس کلی برای نشان دادن ترتیب برتری راهکارهای مختلف نسبت به یکدیگر. (مومنی،۱۳۸۵،ص۲۹)
د) روش AHP
فرایند تحلیل سلسله مراتبی تصمیم گیرندگان را قادر می سازد اثرات متقابل و همزمان بسیاری از وضعیتهای پیچیده و نامعین را تعیین کنند. این فرایند، تصمیم گیرندگان را یاری می کند تا اولویتها را بر اساس اهداف، دانش و تجربه خود تنظیم کند. الگوریتم حل این روش بصورت زیر است:
-مشخص کردن گزینه ها و شاخصها
ظرفیت
رسانش
ظرفیت
رسانش
ظرفیت
µf
µf
الف-نوع n
ب-بدون آلاییدگی
ج-نوع p
گاف
شکل ۲‑۱ نیمه هادی ها با انواع آلاییدگی و انرژی فرمی) (µf مختلف الف-نیمه هادی نوع n که سطح فرمی به نوار رسانش نزدیک شده است. ب- نیمه هادی بدون آلاییدگی. ج- نیمه هادی نوع p که سطح فرمی به نوار ظرفیت نزدیک شده است.
در این بازه یعنی بعد از واهلش داخل نواری و قبل از واهلش بین نواری یک توزیع گرمایی تعادلی در هر باند به وجود میآید گرچه که در این زمان کل نیمه هادی در حالت تعادل نیست[۲۳]. در این حالت میتوان از دو احتمال اشغال جدا برای نوارهای رسانش و ظرفیت استفاده کرد. طبق آنچه گفته شد ما دو پتانسیل شیمیایی برای نوارهای رسانش(µc) و ظرفیت(µv) داریم که در شکل ۲‑۲ نشان دادهایم. اگر فرآیندهای واهلش درون نواری در محدوده زمانی ۱۰-۱۲ sec رخ دهد آنگاه ما شبه سطح فرمی را خواهیم داشت[۲۴].
رسانش
ظرفیت
µc
µv
شکل ۲‑۲ شبه سطح فرمی. در این حالت دو پتانسیل شیمیایی µc برای نوار رسانش و µv برای نوار ظرفیت داریم.
موضوع بحث این پایان نامه گرافن است. در گرافن همانطور که در فصل سوم خواهیم گفت فرآیندی شبیه نیمه هادی ها رخ میدهد. یعنی بعد از دمش توسط یک لیزر ما ابتدا فرایند برخورد داخل نواری را داریم، سپس بازترکیب رخ میدهد که این یعنی برای نوشتن تابع توزیع باید مقدار شبه سطح فرمی را بدانیم.
شرط لازم نیمه هادی برای رسیدن به تقویت نوری بعد از دمش
در این بخش شرایط مشاهده گسیل القایی در نیمه هادیها برای حالتی که جابجایی بین دو نوار ظرفیت و رسانش رخ دهد را بررسی میکنیم[۲۵]. اگر یک نیمه هادی را در شرایط تعادل[۳۷] در نظر بگیریم احتمال اشغال هر حالت انرژی سیستم E(k) بهوسیله تابع توزیع فرمی دیراک به صورتی که گفته شد محاسبه میشود. اگر کریستال در شرایط تعادل نباشد آنگاه شاکلی[۳۸][۲۶] نشان داد تحت شرایطی که بیان شد، احتمال اشغال هر حالت بهوسیله رابطه ۲‑۳ داده میشود:
۲‑۳
که در آن شبه سطح فرمی است. این شبه سطح فرمی برای نوار ظرفیت و نوار رسانش جداگانه تعریف میشود که در شرایط تعادل است. یک حالت در نوار ظرفیت بهوسیله انتقال مستقیم الکترون به حالت دیگری در نوار رسانش با جذب یک فوتون اشغال میشود. اگر احتمال رخ دادن این فرایند بر واحد زمان را با نشان دهیم و یک میدان تابشی با چگالی P(V) از فوتون داشته باشیم، که فوتونهای آن انرژی دارد، پارامتر تعداد جذب بر واحد زمان Na بصورت زیر تعریف می شود:
۲‑۴
و برای پارامتر تعداد تابش شده بر واحد زمان توسط گسیل القایی داریم:
۲‑۵
که A چگالی حالات نوار رسانش و ظرفیت است. منظور از c نوار رسانش و v نوار ظرفیت میباشد. حال اگر فاکتور احتمال برای رفتن از نوار ظرفیت به رسانش را با احتمال رفتن از نوار رسانش به ظرفیت مساوی بگیریم شرط لازم برای تقویت این است که Ne>Na و میتوان نوشت:
۲‑۶
و این یعنی:
۲‑۷
حال همانطور که میدانیم برای انتقال بین دو نوار انرژی باید اختلاف آنها به اندازه انرژی داده شده به سیستم باشد:
۲‑۸
که با جایگذاری ۲‑۸ در ۲‑۷ شرط بهصورت به دست میآید:
۲‑۹
پس اگر شرط ۲‑۹ بر قرار باشد شرایط رسیدن به گسیل القایی برای ما فراهم است. شرایطی که در بالا فراهم شد در صورتی است که، بعد از دمش نیمه هادی فرآیندی برای از بین رفتن انرژی حامل مثل برخورد الکترونها با هم یا انتشار فونون یا سایر فرآیندهای ممکن را در سیستم نداشته باشیم. حال شرط رسیدن به گسیل القایی در صورت وجود فونون در سیستم بررسی میکنیم[۲۵]:
۲‑۱۰
در معادله ۲‑۱۰ انرژی q امین فونون تولید شده در سیستم است و است که علامت مثبت انتشار فونون و منفی اشاره به جذب فونون در فرایند تولید جمعیت معکوس دارد. حال اگر مثل قبل روابط را بنویسیم داریم:
۲‑۱۱
که اگر در رابطه ۲‑۱۰ قرار دهیم و آن را بررسی کنیم مشاهده میکنیم که باز هم شرایط رسیدن به گسیل القایی همان شرط ۲‑۸ است. مفهوم شبه سطح فرمی برای یک گروه از حالتها در صورتی صحیح است که الکترونهای گروه در زمانی بسیار کوتاهتر از زمان لازم برای برگشت جمعیت به شرایط تعادل انرژیشان را با حمام گرمایی[۳۹] مبادله کنند. این یک شرط لازم برای رسیدن به تقویت نوری است ولی شرط کافی نیست. در فصلهای سوم و چهارم خواهیم دید شرط لازم دیگر برای رسیدن به تقویت نوری در گرافن افزایش قابل توجه شدت است. در فصل سوم و چهارم ما به جای شبه سطح فرمی از واژه پتانسیل شیمیایی استفاده میکنیم.
گرافن به عنوان ماده فعال لیزر بعد از دمش
وقتی الکترونها در یک ماده بهوسیله نور برانگیخته میشوند با بدست آوردن انرژی حالتهای بالاتر خود را اشغال میکنند که این حالتها در شرایط عدم تعادل[۴۰] هستند. در اکثر نیمه هادیها اگر از لیزر با پالس کوتاه مثل لیزرهای فمتو ثانیه استفاده شود حالتهای الکترونی در حین یا مدت کوتاهی بعد از پالس در یک تراز معین میباشند. اما بعد از این زمان به علت برخورد حاملها با هم یا با فونونها انرژی خود را از دست میدهند[۲۷]. در این حالت میتوان الکترونها را با یک تابع توزیع گرمایی نشان دهیم.
بررسی نیمه هادیهای دو بعدی و سه بعدی نشان میدهد اگر با یک لیزر ۱۰ fs آنها را دمش کنیم، زمان ماندن الکترونها در یک سطح در نوار رسانش خیلی بیشتر از پالس لیزر میباشد. این ویژگی باعث میشود که ما به جمعیت معکوس کمتری و در نتیجه تقویت نوری کمتری دست پیدا کنیم. علت آن این است که اصل طرد پاولی[۴۱] اجازه نمیدهد حالت خاصی از سیستم توسط دو الکترون با اعداد کوانتومی یکسان اشغال شود. در گرافن بعد از دمش الکترونها سریعا شروع به واهلش می کنند به طوری که در همان هنگامی که زمان پالس تمام نشده برخوردهای الکترونها با هم آغاز می شود[۲۷]. بررسی آزمایشهای مختلف نشان میدهد که زمان اتمام برخوردهای الکترونی تقریبا از مرتبه زمان پالس دمش مورد استفاده است. در فصل سوم روی این موضوع بحث خواهد شد. موضوع اهمیت زمان ماندن الکترونها در یک سطح خاص در نوار رسانش این جا مشخص میشود که با افزایش خیلی زیاد شدت دمش و تولید شرایط غیر تعادلی شدید، الکترونهای زیادی به نوار رسانش انتقال پیدا می کنند. اگر حالتهای نوار رسانش پر باشند (طبق اصل طرد پاولی) الکترون اجازه انتقال به نوار رسانش را ندارد. ولی اگر الکترونهای انتقال یافته سریعا حالت مورد نظر را خالی کنند، یعنی به عبارتی واهلش سریع داشته یاشند، میتوان شدت را خیلی بالا برد که نتیجهاش افزایش قابل توجه تقویت نوری است. چون این ویژگی در گرافن وجود دارد میتوان با افزایش شدت، تقویت نوری را تا میزان بسیار بالاتری در مقایسه با لیزرهای نیمه هادی معمولی بالا برد. نکته مهمی که در فصل سوم خواهیم دید این است که دمش مورد استفاده برای لیزر گرافن باید حتما در حد چند ده فمتو ثانیه باشد. همانطور که گفتیم علت این موضوع این است که، برخورد حاملها بسیار سریع شروع میشود که نتیجه آن از دست رفتن انرژی در گرافن و گسیل خود به خودی حاملها است. این موضوع باعث عدم رسیدن به تقویت نوری را می شود.
فصل سوم
فصل سوم: بررسی حاملهای گرافن
بررسی حاملهای گرافن
مقدمه
بررسی ساختار نواری گرافیت تک لایه یا همان گرافن ابتدا توسط والاس[۴۲] در سال ۱۹۴۷ انجام شد. در آن مقاله بررسی ساختار نواری و خواص گرافن در شرایط تعادل[۴۳] به طور کامل انجام شده است. اما رفتار حاملها در گرافن در شرایط غیر تعادلی[۴۴] با شرایط تعادلی متفاوت میباشد. نتایج یکی از اولین بررسی حاملها با بهره گرفتن از دمش فمتو ثانیه نشان میدهد[۲۸] که، اولا گرافیت به علت ناهمسانگردی که دارد از انتشار حامل در جهت عمود بر هر صفحه گرافیتی (گرافن) جلوگیری میکند. این موضوع یعنی اگر انرژی به گرافیت بدهیم، این انرژی در دو بعد درون آن منتشر میشود. این باعث میشود که گرافیت برای مطالعه دینامیک پلاسمای الکترون و حفره دو بعدی بسیار مناسب باشد. ثانیا ویژگی شبه فلزی که دارد هر دو خصوصیت نیمه هادی و فلز را دارا است. یعنی گرافن میتواند الکترون و حفره بهوسیله برانگیختگی تولید کند که این یک رفتار شبیه نیمه هادی ها است و از طرف دیگر به علت عدم وجود گاف شبیه فلزات میباشد.
یکی از کاربردهای وسیع پالسهای فمتو ثانیه مطالعه فرآیندهای دینامیکی شیمیایی، حالت جامد و بیولوژیکی خیلی سریع در مواد است. درست مانند فلاشهای الکترونیکی(سرعت فلاش از مرتبه میلی ثانیه است) که هنگام روشن شدن مثل این هست که توقفی در جسم بوجود(که جابجایی به سرعت آن از مرتبه میلی ثانیه یا کمتر هست) میآورد، تا برای عکس برداری آماده شود. ما برای این که گرافن را در هنگام بر هم کنش با نور بررسی کنیم، ابتدا دادههای مربوط به طیف نگاری را مطالعه کردیم که بتوانیم بهوسیله آن تئوری مورد نیاز برای مدل کردن گرافن را بشناسیم.
در ادامه ابتدا روش طیف نگاری دمش-کاوشگر را بهصورت خلاصه معرفی میکنیم. سپس وضعیت نوری گرافن حین دمش و وضعیت حاملهای آن را بیان خواهیم کرد. در نهایت مدلهای استفاده شده در فصل چهارم را مورد ازریابی قرار خواهیم داد.
معرفی طیف نگاری دمش-کاوشگر
دانشگاه صنعتی اصفهان
دانشکده کشاورزی
تاثیر تیمار کلسیم بر عمر پس از برداشت میوه گوجه فرنگی رقم “دافنیس“
پایان نامه کارشناسی ارشد علوم باغبانی
سکینه بهرامیان
استاد راهنما
دکتر علی اکبر رامین
۱۳۹۳
دانشگاه صنعتی اصفهان
دانشکده کشاورزی
پایاننامه کارشناسی ارشد رشته علوم باغبانی خانم سکینه بهرامیان
تحت عنوان
تاثیر تیمار کلسیم بر عمر پس از برداشت میوه گوجهفرنگی رقم “دافنیس“
در تاریخ ۲۶/۶/۱۳۹۳ توسط کمیته تخصصی زیر مورد بررسی و تصویب نهایی قرار گرفت.
۱- استاد راهنمای پایان نامه دکتر علی اکبر رامین
۲ـ استاد مشاور پایان نامه دکتر فریبا امینی
۳- استاد داور دکتر مصطفی مبلی
۴- استاد داور دکتر قدرت الله سعیدی
سرپرست تحصیلات تکمیلی دانشکده دکتر محمد مهدی مجیدی سپاس خدای را که سخنوران، در ستودن او بمانند و شمارندگان، شمردن نعمت های او ندانند و کوشندگان، حق او را گزاردن نتوانند. و سلام و دورد بر محمّد و خاندان پاک او، طاهران معصوم، هم آنان که وجودمان وامدار وجودشان است؛ و نفرین پیوسته بر دشمنان ایشان تا روز رستاخیز…
بدون شک جایگاه و منزلت معلم، اجّل از آن است که در مقام قدردانی از زحمات بی شائبه ی او، با زبان قاصر و دست ناتوان، چیزی بنگاریم.اما از آنجایی که تجلیل از معلم، سپاس از انسانی است که هدف و غایت آفرینش را تامین می کند و سلامت امانت هایی را که به دستش سپرده اند، تضمین؛ بر حسب وظیفه و از باب ” من لم یشکر المنعم من المخلوقین لم یشکر اللَّه عزّ و جلّ” :
ازپدر و مادر عزیزم این دو معلم بزرگوارم که همواره بر کوتاهی و درشتی من، قلم عفو کشیده و کریمانه از کنار غفلت هایم گذشته اند و در تمام عرصه های زندگی یار و یاوری بی چشم داشت برای من بوده اند؛ خاضعانه سپاسگزاری مینمایم.
صمیمانهترین سپاسم را تقدیم به برادر عزیزم میکنم که در لحظه لحظه های زندگیام یاریم نمود، آرزومند زیباترین آرزوهایش هستم.
از استاد با کمالات و شایسته؛ جناب آقای دکتر علی اکبر رامین که در کمال سعه صدر، با حسن خلق و فروتنی، از هیچ کمکی در این عرصه بر من دریغ ننمودند و زحمت راهنمایی این پایان نامه را بر عهده گرفتند و سعادت شاگردیشان از بزرگترین افتخارات زندگیام است کمال تشکر و قدردانی را دارم؛
از استاد صبور و فرزانه ، سرکار خانم دکترفریبا امینی، که زحمت مشاوره این پایان نامه را متقبل شدند که بدون مساعدت ایشان، این پروژه به نتیجه مطلوب نمی رسید ، تشکر و قدردانی میکنم ؛
و از استاتید فرزانه و دلسوز؛ جناب آقای دکتر مبلی و جناب آقای دکتر سعیدی که زحمت داوری این پایان نامه را متقبل شدند؛ تشکر و قدردانی میکنم.
از کلیه کارشناسان و کارکنان آزمایشگاههای علوم باغبانی تشکر مینمایم.
از کلیه دوستان و همکلاسیهای عزیزم که همواره یاریگرم بودند متشکرم.
سکینه بهرامیان
شهریورماه ۹۳
کلیه حقوق مادی مترتب بر نتایج مطالعات، ابتکارات و نوآوریهای ناشی از تحقیق موضوع این پایان نامه متعلق به دانشگاه صنعتی اصفهان است.
تقدیم به پدرم
کوهی استوار و حامی من در تمام زندگی
تقدیم به مادرم
سنگ صبوری که الفبای زندگی به من آموخت
تقدیم به برادر و خواهرم
که در سایه همدلی و مهربانیشان به این منظور نائل شدم
فهرست مطالب
عنوان صفحه
فهرست مطالب هشت
فهرست جداول یازده
چکیده ۱
فصل اول: مقدمه و بررسی منابع ۲
۱-۱- مقدمه ۲
۱-۲- تاریخچه گوجهفرنگی ۲
۱-۳- گیاهشناسی گوجهفرنگی ۲
۱-۴- ارزش غذایی گوجهفرنگی ۲
۱-۵- میزان تولید گوجهفرنگی در ایران و جهان ۲
۱-۶- شرایط محیطی مطلوب رشد گوجه فرنگی ۲
۱-۶-۱- ویژگی های خاک گوجه فرنگی ۲
۱-۷- فیزیولوژی پس از برداشت ۲
۱-۸- اهمیت کلسیم در تغذیه گیاهی ۲
۱-۹- اهمیت کیفیت محصولات ۲
۱-۱۰-پارامترهای فیزیکی و شیمیایی کیفیت ۲
۱-۱۱- اهمیت کلسیم در کمیت و کیفیت محصول گوجهفرنگی ۲
در ترکستان جغتاییان حاکم بودند. این منطقه کشاورزی بوده و شهرهای مهمی از جمله سمرقند و بخارا را در خود جای داده بود. که از مراکز مهم اسلامی بودند. این منطقه به ترتیب تحت کنترل قراخانیان، مغول ها، جغتاییان و تیموریان قرار داشت. پس از سقوط تیموریان در کنترل ازبک ها ( شیبانیان) قرار گرفت.[۴۵] خان های شیبانی با عنوان خلیفه الرحمان و امام الزمان خوانده می شدند. خود را مرید فرقهی نقشبندیه معرفی می کردند. که مشروعیت رژیم شیبانیان بر پایهی اسلام اهل تسنن و فرهنگ ادب فارسی قرار داشت. سلطهی شیبانیان به ظهور یک دولت و جامعهی اسلامی- ایرانی ویژه در آسیای مرکزی منجر شد.
در قرن نوزدهم سه رژیم متمرکز در سه منطقهی ماوراء النهر( به مرکزیت بخارا)، خورازم( به مرکزیت خیوه) و فرغانه( به مرکزیت خوقند) پدید آمدند. بعد از شیبانیان، آستاراخانیان بر سر کار آمدند. بعد از آستاراخانیان سلسلهی مانگی ها ( ۱۹۲۰-۱۷۸۵) به قدرت رسید.[۴۶] همان الگوی حکومت اسلامی شیبانیان را پیاده کردند. خدمات سلاطینش در دفاع از جامعهی اسلامی و اجرای احکام اسلامی، رسیدن به اصل و تبارش به پیامبر را مبنای مشروعیت حکومت خود قرار داده بود. تشکیلات مذهبی به شدت سازمان یافتهای داشت. این تشکیلات تحت کنترل دولت قرار داشت و توسط یک شیخ الاسلام ( مفتی اعظم ) و یک قاضی اداره می شد. علما نیز در ۱۱۰ مدرسهی عالی و چندین مدرسهی مقدماتی مشغول فعالیت بودند. مذهب در بین مردم بخارا نفوذ فراگیری داشت. این واقعیت در تکریم و تقدیس مراقد صوفیان بزرگ تجلی پیدا می کرد.
به هر ترتیب در قرن نوزدهم جوامع آسیای مرکزی در نتیجهی کشمکش های بین سلسله های حاکم، مردمان یکجانشین و شبانکاره طعمه توسعه طلبی روسیه شدند. و به ترتیب در سال ۱۸۶۵ تاشکند، در سال ۱۸۶۸ سمرقند و بخارا، در سال ۱۸۷۶ خوقند و در سال ۱۸۸۱ منطقهی ماوراء النهر را تصرف کرد. و همهی اقوام تاتار، قزاق و ازبک را تحت سلطهی خود درآوردند.[۴۷]
ج. ترکستان شرقی
منطقه ای متشکل از شهرها و آبادی های مهم کشاورزی و زمین های چراگاهی بود. تحت تسلط خان های جغتایی، جانشینان چنگیزخان، قرار گرفته بود. در دورهی تسلط جغتاییان بر ترکستان شرقی این منطقه به جزئی از قلمرو نفوذ فرهنگ اسلامی-ترکی تبدیل شد. که در طی آن مغولان ساکن ترکستان شرقی مسلمان شدند. تا اواخر قرن شانزدهم اکثر ساکنان آسیای مرکزی به استثنای مغولستان و تبت مسلمان شده بودند و یا تحت سلطهی مسلمانان درآمده بودند. در ادامه برخورداری خواجه ها ( صوفیانی که مدعی دارا بودن ارتباط صلبی و معنوی با پیامبر یا خلفای راشدین بودند ) از اهمیت و ارزش بسیار در ترکستان شرقی، مهمترین گواه بر نفوذ اسلام در این منطقه می باشد. بعدها در سال ۱۸۸۴ چینیها، ترکستان شرقی را سین کیانگ ( ایالت مسلمان نشین ) نامیدند و این منطقه را به عنوان بخشی از خاک خود قرار دادند.[۴۸] در واقع تصرف آسیای مرکزی توسط روسیه و چین به ۳۰۰۰ سال حاکمیت چادرنشینان بر این منطقه پایان داد. به هر حال تا پیش از حضور این قدرت ها در منطقه سه منبع قدرت در جوامع یکجانشین وجود داشت: قبایل، دولت ها و نخبگان مذهبی.
۱-۲-۲ دوران اتحاد شوروی
در اتحاد شوروی حدود ۵/۴۴ میلیون مسلمان در قالب ۹۳ قوم مسلمان زندگی می کردند. که از طرف شرق به مرزهای چین و از طرف غرب تا لهستان پراکنده شده بودند. این اقوام به ۱۵ شاخهی زبان ترکی، ۱۰ شاخهی زبان فارسی، ۳۰ شاخهی زبان قفقازی و زبان های چینی، مغولی تکلم می کردند. بزرگترین اقوام منطقهی ازبک ها، تاجیک ها، ترکمن ها، قزاق ها و قرقیزها هستند. دیگر اقوام ساکن در آسیای مرکزی عبارتند از: روس های مسیحی، یهودیان بخارایی، اقوام بودایی، جمشیدی ها، کولی ها، هزاره ها، بربرها، کاشغریها، قبچاق ها، قرماها، پامیری ها و غلجائی ها که دو قوم آخر شیعه هستند.[۴۹]
در آغاز زمان استقرار حکومت کمونیستی بر عدم تعارض اسلام و کمونیسم در نواحی مسلمان نشین تأکید می کردند و پس از تحکیم اقتدار خود مبارزهی گسترده ای را با آن آغاز کردند زیرا طبق آموزه های مارکسیستی دین از نمادهای ارتجاع و عقب ماندگی تلقی می شد. از انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ تصمیم گیری برای اجرای یک سیاست ضد مذهبی و جدا کردن مذهب از دولت در دستور کار حکومت بلشویک قرار گرفت. دولت انقلابی برخورد های خشونت آمیز با پیروان همهی دین ها داشت. پیش زمینه-ی این تصمیم گیری، آموزه های مارکس بود، مبنی بر این که دین و مذهب مانع نوسازی و توسعه ی جامعه می شود. مسلمانان از این سیاست حکومت بلشویک بسیار ضربه خوردند و مسجدها و مدرسه های مذهبی آن ها بسته شد، رهبران روحانی مورد پیگرد قرار گرفتند. درآمدهای آن ها (وقف) مصادره شد. یکی از پیامدهای مهم این اقدام های خشن، جنبش باسماچی در ۱۹۱۸ بود. در ۱۹۲۴، سیاست های لنین دگرگون شد و سیاست های ضد اسلامی کنار گذاشته شد. دولت کوشید با بازگرداندن داراییهای مسلمانان، اعتماد آنان را جلب کند. مسجدها و مدرسه های آنان باز شد و اجازه ی کار بر پایه ی شریعت اسلامی به آن ها داده شد.[۵۰]
بعد از مدتی در سال های ۱۹۲۵ تا ۱۹۲۷ دستورهای تازهای برای جلوگیری از نفوذ مسلمانان، با بستن مسجدها و مدرسه ها و همچنین جلوگیری از پرداخت پول از راه فرمانداران به مسلمانان، صادر شد. درآمد اوقاف نیز در ۱۹۲۵ ملی اعلام شد و نهادهای آموزشی مذهبی از دریافت کمک های مالی محروم شدند. رهبران مذهبی یا تبعید شدند، یا به زندان افتادند. همه ی مدارس اسلامی بسته شد و متن های لاتین به جای متون عربی تدریس شد.
اما در حوالی ۱۹۲۸، چند سالی بعد از آغاز حمله بر ضد مسیحیت، تهاجم گسترده ای بر اسلام آغاز شد. بدین ترتیب برای نخستین بار در تاریخ، یک جامعهی پراهمیت مسلمان با تهدید سیستماتیک الحاد و خطر نابودی تام و تمام مذهبش روبرو گردید.[۵۱]
در دوران استالین روند حذف و بیرون راندن مسلمانان از صحنه ی فعالیت های سیاسی شدت گرفت و زکات دادن، به حج رفتن و روزه گرفتن غیر قانونی اعلام شد. اقدامات دولت شوروی برای کاستن از نفوذ همهی مذاهب تا آغاز جنگ جهانی دوم ادامه یافت. در آن هنگام سرکوب دین ها و روحانیان تا اندازه ای کم شد و در سال های جنگ، چهار مرکز روحانی یا کانون روحانیان برای اداره امور مسلمانان شوروی ایجاد شد.[۵۲] که مهمترین آن ها مرکز روحانی آسیای مرکزی و قزاقستان است. این مرکز با داشتن یک مفتی، وظیفهی ثبت کردن مساجد، تعیین امام برای هدایت انجمن های محلی و حتی تعیین محتوای سخنرانیهای امامان را بر عهده داشت.
پس از ۱۹۴۵ نیز بهبود روابط با مسلمانان جهان در دستور کار قرار داشت. بی گمان کم شدن فشار بر مسلمانان از نیاز به مشارکت آنان در جنگ مایه می گرفت. با سر بر آوردن اتحاد جماهیر شوروی بهعنوان یک ابرقدرت، این روش برای نفوذ در میان مسلمانان خاورمیانه به کار رفت و تا میانه ی دهه ی ۱۹۵۰ ادامه یافت. هنگامی که دولت شوروی بر پیامدهای دشوار جنگ غلبه یافت، زمامداران آن کشور دیگر نیازی به پشتیبانی از دین نمی دیدند. از این رو رهبران حزب کمونیست حملات خود را به مذاهب آغاز کردند.
حملات اداری و روانی بر ضد اسلام در ایام حکمرانی خروشچف و بر اساس سیاست « بازگشت به لنین » او، از ۱۹۵۳ آغاز شد و بیش از ده سال به طول انجامید. در این دوران تعداد مساجد « فعال » به حدود ۴۰۰ باب و تعداد روحانیون « رسمی و به ثبت رسیده » به ۲۰۰۰ الی ۳۰۰۰ نفر کاهش یافت. ولی بر اساس تمام بررسی های اخیر شوروی، این تهاجم نه تنها به نابودی نهایی احساسات دینی مسلمان ها منجر نشد، بلکه همانگونه که ملاحظه خواهد شد آن را به جانب یک جهت بنیادگرایانه ی جدید، گرایشی محافظه کارانه که در اسلام « متواری » طریقت های مخفی صوفیه متبلور گردید، سوق داد.[۵۳]
خروشچف فرمانی دربارهی نظارت بر مراسم مذهبی صادر کرد. این سیاست که در مارس ۱۹۶۱ اعلام شد، موارد زیر را در بر می گرفت:
-
- نظارت بر روحانیان
-
- تکمیل قوانین ضد مذهبی موجود
-
- کاربرد مجازات های سنگین تر در مورد گروه های مذهبی آشوبگر. این ها قوانینی بود که بر ضد پیروان ادیان از جمله اسلام تا آغاز پرسترویکا اعمال شد. [۵۴]بنابراین سیاست محدودیت علیه اسلام از ۱۹۶۴-۱۹۵۹ کم و بیش ادامه داشت. در این سال ها اکثر مساجد و اماکن زیارتی مسلمانان بسته شد و حملات همه جانبه از طرف روزنامه، رادیو، تلویزیون علیه اسلام گسترش یافت و ۹۲۰ نوع کتاب به زبان های مختلف کشور علیه اسلام منتشر شد.[۵۵]
در دورهی برژنف، وی تاریخ دانان شوروی را وادار کرد تاریخ ملت های روس را بازنویسی کنند و نظریهی آسیای جدید را در آن بگنجانند. بر اساس این نظریه تمامی نهضت های آزادی بخش (مسلمانان) ارتجاعی بوده و همهی ملت های غیر روس داوطلبانه به امپراتوری پیوستهاند. نکتهی مهم در خصوص موارد فوق آن است که با وجود برنامه های وسیع ضد مذهبی رژیم کمونیست حاکم و سرکوب های شدید آن ها، باورهای اسلامی در آسیای مرکزی از بین نرفت. برژنف معتقد بود که در این کشور با وجود پیشرفت تمدن جدید مانند سایر نقاط پیشرفتهی جهان و کوشش مستمر نظام سیاسی جهت افزایش ارتباط بین ملل و اقوام گوناگون و ذوب کلیهی تمایزات قومی در قالب ” فرهنگ واحد سیاسی شوروی"، اکنون دیگر روشن شده است که در بخش های مسلمان نشین این کشور هرگونه تلاش به منظور تغییر طرز فکر و روحیهی مردم با یک واقعیت سیاسی-اجتماعی که نفود در آن بسیار دشوار می نماید، برخورد کرده است.[۵۶]
نگرش گورباچف به اسلام، بازتابی از رویکردهای سنتی کمونیستی بود. وی فرهنگ اسلامی را به دلیل فساد گستردهی آسیای مرکزی نکوهش می کرد و آن را مانع تشکیلات اصلاحاتی اش می دانست. تا آغاز ۱۹۹۰ گورباچف با نفوذ افراطیهای کمونیستی که به وسیلهی یوری لیگاچف، مسئول امور عقیدتی کادرهای کمیته مرکزی، که عامل ادامهی نبرد علیه دین، شناخته می شدند، رویارویی می کرد. بنابراین در سال های ۱۹۸۷-۱۹۸۶ نبرد علیه نفوذ رو به رشد اسلام، حتی در میان تحصیل کرده های جامعه ادامه یافت. در نتیجهی دستگیری روحانیان غیر رسمی و غیر دولتی به ویژه در آسیای مرکزی افزایش یافت. و اسلام به عنوان تهدید سیاسی بالقوه برای یکپارچه کردن اتحاد شوروی مطرح شد.[۵۷]
با اجرای رسمی سیاست های، پرسترویکا ( اصلاح اقتصادی) و گلاسنوست ( آزاد سازی سیاسی) در ۱۹۸۸ جامعهی شوروی دگرگون شد و یکی از پیامدهای پرهیز ناپذیر سیاست های او سر بر آوردن دوباره ی اسلام در آسیای مرکزی و قفقاز بود. از سال ۱۹۸۶ شماری از روشنفکران و اعضای روحانیت ، عموماً مسیحی ارتدوکس، آغاز به دفاع از دین و انتقاد از سیاست های دینی اتحاد شوروی کردند. و کوشیدند میان فرهنگ و اخلاق و جایگاه دین به مثابهی در برگیرندهی همهی فرهنگ ها رابطه پدید آورند. این امر منجر به همراهی گروه های دموکراتیک با گورباچف شد، تا بدین وسیله امکان موفقیت اصلاحات اقتصادی به وسیلهی دمکراتیزه کردن سراسری نظام از جمله در حوزه های دینی و معنوی فراهم آید. و به دلایل زیر روند اصلاحات به احیای اسلام منتهی شد:
-
- برطرف شدن محدودیت های مربوط به بیان احساسات دینی و شرکت در فعالیت های دینی.
-
- برطرف شدن موانع افزایش ارتباط میان مسلمانان شوروی و دیگر نقاط جهان اسلام.
-
- رشد جریان نهادها و افزایش نمایندگان مسلمانی که به ویژه از ترکیه، عربستان سعودی، پاکستان و دیگر دولت های عرب و در برخی موارد از جمهوری هایی چون آذربایجان و نیز ایران، راهی شوروی شده بودند. نمونهی بارز افزایش ارتباط و کنش متقابل میان مسلمانان شوروی و جهان اسلام، ارسال یک میلیون نسخهی قرآن از سوی امیر فهد از عربستان سعودی به آسیای مرکزی بود. شاهد شکل گیری جدیدی در حرکت های اسلامی شوروی و پیدایش ” حزب احیای اسلامی” می شود.[۵۸]که در ادامهی مطالب به آن پرداخته شده است.
۱-۳ روند اسلام گرایی در آسیای مرکزی پیش از فروپاشی
۱-۳-۱ تصوف
تصوف مجموعهای از آداب سلوکی صوفی به سوی خداوند است که در قرن های نخست اسلام پدید آمد. در آغاز، تجربه ای کاملاً فردی و مبتنی بر ارتباط میان مرید و استاد بود که به تفاوت شیخ، مرشد، پیر، استاد یا ایشان نامیده می شد. استاد به تنهایی مسئولیت پیشرفت سالک را در طی طریق به سوی خدا به عهده داشت. در قرن ششم هجری/ دوازدهم م هنگامی که برای نخستین بار در تاریخ دنیای مسلمان، اسلام را مهاجمین کافری چون قره ختایی ها در شرق و صلیبیون در غرب تهدید کرد، صوفیان نقش مدافعان از ایمان و باور های اسلامی را پذیرفتند و تصوف تا حد نهضتی تودهای و مردمی متشکل از طریقت های گوناگون برجستگی یافت. آسیای مرکزی که مرز دنیای اسلام و تقریباً از جوانب با کافران روبرو بود، یکی از فعالترین نواحی توسعهی افکار صوفیانه شد.
از دیرباز درمناطق مسلمان نشین روسیه، همانند دیگر نقاط جهان اسلام، دو گروه از رهبران وجود داشتند. گروه نخست روحانیون رسمی بودند که تحت عناوین گوناگون شیخ الاسلام، قائد، مدرسه، امام و نظایر آن خوانده می شدند. آن ها هر یک تعدادی از طلاب را گرد خویش جمع میآوردند. رهبران سیاسی محلی همواره در پی بهره گیری از قدرت و نفوذ این رهبران بودند و می کوشیدند در تعارض با آن ها قرار نگیرند. گروه دوم رهبران اسلامی به شیوخ، دراویش و ایشان ها مربوط می شد. این افراد معمولاً در برابر گروه نخست قرار می گرفتند. آن ها شبکه ای گسترده از پیروان و هواداران خود به وجود آورده بودند. گرایش های صوفی منشانهی این گروه در پیوند با برخی میراث کهن در نواحی مختلف سکونت مسلمانان در روسیه پیش از ورود اسلام قرار داشت.[۵۹]
تصوف در قرن هشتم در آسیای مرکزی ظاهر شد. هر چند مدت ها پیش از آن مرو و بخارا به عنوان مراکز پیشرو تصوف مشهور بودند. از مهمترین فرقه های صوفی در منطقه می توان نقشبندیه، قادریه، کبرویه و یسویه را نام برد. به گفتهی برخی رونق این سلسله ها و اقبال مردم به آن ها در دورهی تیموریان به اوج خود رسید زیرا سلاطین و شاهزادگان تیموری و امیران آنان به صوفیان ارادت داشتند و اختلاف علما و صوفیان نیز در این دوره از میان رفته بود. نخستین فرقهی صوفی که در این منطقه پیروان زیادی را به خود جلب کرد یسویه بود. طریقت های صوفی به خاطر نقش فراگیر مرشدها به عنوان معلم، طبیب، مشاور در تمام زوایای زندگی رسوخ می کرد، نوع سلسله مراتب و ارتباط آن ها با مریدان خود که به صورت یک شبکهی گسترده همراه با وفاداری گروهی بود، به آن ها این امکان را می داد که در مقابل فشار مخالفان مقاومت کنند. بنابراین طریقت های صوفیه برجستهترین نهضت های مقاومت چه در دوران روسیه تزاری و چه در دوران شوراها بودند. این ویژگی صوفیان درسال های اخیر یکی از عوامل مهم اسلام سیاسی منطقه بوده است.[۶۰]
تصوف در خراسان به مرکزیت نیشابور از سدهی سوم تا ششم به تدریج اهمیت یافت[۶۱] و در همین دوران از طریق مشایخ بزرگ خراسان ــ که حلقهی اتصال تصوف خراسان و ماوراءالنهر بودند ــ به شمال خراسان بزرگ و ماوراءالنهر راه یافت. ماوراءالنهر مرکز تلاقی ادیان و فرهنگ های مهم آسیایی و وارث فرهنگ مانوی در درهی فرغانه و غربیترین مرز سرزمین های بودایی نشین بود. تصوف در ماوراءالنهر با وجود داشتن وجوه مشترک با تصوف در خراسان به سبب موقعیت فرهنگی آسیای مرکزی ویژگی هایی متفاوت یافت از جمله آیین بودا تأثیر بسزایی بر آن نهاد. شاید به سبب همین تأثیر بوده که صوفی بزرگی چون ابراهیم بن ادهم (متوفی ۱۶۱) ــ که سرگذشت و برخی گفته های منسوب به او شباهت فراوانی به زندگی و سخنان بودا دارد ــ چهره ای مهم محسوب شده و در منظومه ها و ادبیات عامهی اقوام آسیای مرکزی به وی اشاره شده است. بخارا از مهمترین مراکز تصوف در ماوراءالنهر بود. این شهر که زمانی آن را «بخارای شریف » می خواندند و به تعبیر جوینی قبلهی اسلام درشهرهای شرقی بود از مراکز بزرگ علوم اسلامی به حساب می آمد.[۶۲]
نخستین و مهمترین سلسلهی صوفیانهی ماوراءالنهر نقشبندیه است. این سلسله منسوب به خواجه بهاءالدین نقشبند (متوفی ۷۹۱) و ادامهی سلسلهی خواجگان است. بنیانگذاران سلسلهی خواجگان، خواجه یوسف همدانی (متوفی ۵۳۵ ) و خواجه عبدالخالق غجدوانی یا خواجهی بزرگ یاکلان (متوفی ۵۷۵) بودند. برخی از صوفیان این سلسله عبارتند از: خواجه احمد صدیق، خواجه اولیای کبیر، خواجه سلیمان (یا سلمان ) کرمینی، خواجه عارف ریوگروی، خواجه محمود انجیرفغنوی، خواجه علی رامیتنی معروف به حضرت عزیزان (متوفی ۷۱۵ )، خواجه محمد باباسماسی (متوفی ۷۵۵ ) و سیدامیر کلال بن حمزه (متوفی ۷۷۲ ) که همگی از بخارا یا روستاهای اطراف آن برخاسته بودند. بهاءالدین نقشبند نیز در قصر عارفان روستایی در یک فرسنگی بخارا به دنیا آمد و در همانجا نیز به خاک سپرده شد و آرامگاهش از همان تاریخ تا کنون مرکز تعالیم صوفیان و زیارتگاه هوادارانش بوده است. سلسلهی نقشبندیه از همان ابتدا به سرعت در سرزمینهای ماوراءالنهر و خراسان رواج یافت. علت این رواج اعتقاد به اصولی چون اعتدال در سلوک و التزام به شریعت و مقید نبودن به نظام خانقاهی در تعالیم این سلسله بود. به علاوه التزام به شریعت سبب پیوستن بیشتر علمای اهل سنت در ماوراءالنهر و خراسان به این سلسله بود..[۶۳]
پس از بهاءالدین نقشبند، خلافت این سلسله را علاءالدین عطار (متوفی ۸۰۲) و خواجه محمد پارسا و یعقوب چرخی (متوفی ۸۵۱) و خواجه عبیدالله احرار (متوفی ۸۹۵) بر عهده گرفتند. نقشبندیه در دورهی خلافت خواجه عبیدالله احرار در تاشکند (چاچ / شاش ) در حیات معنوی و در عرصهی سیاسی و اقتصادی و اجتماعی ماوراءالنهر به عنصری تعیین کننده بدل شد. خواجه عبیدالله به سبب ارتباط مستمر با دیگر حاکمان و داشتن ثروت و املاک و موقوفات بسیار و اجرای قانون الجاء (نوعی نظام حمایتی ) برای کشاورزان و پیشه وران ثروتی فراهم آورد و در میان آنان نفوذی معنوی یافت. وی از این طریق بر شرایط اقتصادی و اجتماعی ماوراءالنهر به ویژه سمرقند و تاشکند و هرات تأثیر گذاشت و حتی در رابطه میان مرید و شیخ تغییراتی پدید آورد. در دورهی تیموری نقشبندیه نقش فعال سیاسی و اقتصادی داشت اما در میان شیوخ این سلسله، خواجه عبیدالله احرار را باید سرمشق شیوخ صوفی دانست که با تأسیس ساختار سازمان یافتهی اقتصادی و به سبب اعتبار و نفوذ مذهبی اش توانست میان حاکمان و کشاورزان و پیشه وران واسطه شود و از میزان مالیاتها بکاهد.[۶۴]
بیشتر شیوخ سلسلهی نقشبندیه پیشه ور بودند. خواجه عبیدالله احرار اولین شیخ نقشبندیه بود که مرکزی برای تعلیم و تربیت مریدان بنیان نهاد. این مرکز نزدیک سمرقند در محلی به نام «محوطهی ملایان » ساخته شد که مزار خواجه عبیدالله نیز در آن واقع شده است[۶۵].
نقشبندیان در سدهی سیزدهم / نوزدهم در اقدامات استقلال طلبانه در ماوراءالنهر شرکت داشتند از جمله در قیام «درهی چرچیک » در ۱۸۷۲/۱۲۸۹به رهبری خوجه ایشان قول قره، در نهضت ترکمانان در آخال تکه در ۱۲۹۸/ ۱۸۸۱ به رهبری شیخ قربان مراد نقشبندی که به شکست انجامید و در شورشی که در ۱۳۱۶/ ۱۸۹۸ به سرکردگی محمدعلی (مدلی ) ایشان در اندیجان به پا شد. تصوف به ویژه سلسلهی نقشبندیه در اشاعهی اسلام در قرقیزستان نیز نقش بسزایی داشته است. سابقهی تصوف در این منطقه به دورهی نفوذ خرقه پوشان ترکستان باز می گردد. توسعهی تصوف با تبعید چچنی ها به این ناحیه پس از جنگ جهانی دوم (۱۹۳۹ـ ۱۹۴۵) بیشتر شد. این سلسله اکنون نیز در قرقیزستان طرفدارانی دارد. تصوف ماوراءالنهر به ویژه سلسلهی نقشبندیه در سدهی دوازدهم / هجدهم به داغستان و قفقاز و در میان رهبران قیام های این مناطق نفوذ کرد و تفکر مسلط قیام های اقوام آن سامان بر ضد روس ها شد. چنانکه گفته شده است که یک صوفی بخارایی نقشبندی شیخ منصور اشرمه (متوفی ۱۲۰۷ یا ۱۷۹۳/۱۲۰۸رهبر نخستین قیام در داغستان ) را در راه سفر به مکه به سلسلهی نقشبندیه در آورد.[۶۶] گرچه قیام شیخ منصور اشرمه شکست خورد و وی دستگیر و در زندان اشلسبورگ اعدام شد، سنت مبارزهی او را دیگر مریدان نقشبندیه در سدهی بعد ادامه دادند.
در سدهی سیزدهم / نوزدهم جنبش صوفیه بین تاتارها در اوج قدرت بود و در ناآرامی هایی که پس از آزادی تاتارهای سرف (دهقانان روسیه ) در ۱۲۷۷ـ ۱۲۷۸/ ۱۸۶۱ در منطقه رخ داد، نقشبندیان احساسات ضد روسی را میان تاتارها تشدید کردند. ازاینرو بسیاری از چهره های فرهنگی تاتار به ویژه در اورنبورگ تمایلات نقشبندی خود را آشکار کردند از جمله ابونصرکرسوی (متوفی ۱۲۲۹/ ۱۸۱۴)، شهاب الدین مرجانی (متوفی ۱۳۱۷/ ۱۸۹۹)، شیخ زین الدین رسولی (متوفی ۱۳۳۵/ ۱۹۱۷) و شیخ عالم جان بارودی (متوفی ۱۳۰۰ ش / ۱۹۲۱)یکی از شیوخ نقشبندی به نام بهاءالدین واسیوف (واعظ اف) متوفی (۱۳۱۰ یا ۱۳۱۱/ ۱۸۹۳) شاخه ای از نقشبندیه را در قازان بنیان نهاد که طرز تفکر آنان آمیزه ای از سوسیالیسم و اندیشه های تولستوی بود. رهبر بعدی آنان پیر بهاءالدین در ۱۳۳۶/ ۱۹۱۸ با بلشویک ها متحد شد اما اندکی بعد به قتل رسید و فرقهی مذکور به سرعت از بین رفت.[۶۷]
نقشبندیان در قیام باسماچیان ــ که در ۱۹۱۸ آغاز شد و تا ۱۹۳۰ ادامه داشت ــ شرکت کردند. دو تن از رهبران این نهضت شیرمحمدبیگ یا کور شیرمت و جنیدخان نقشبندی بودند. این دو تن همچنین در مقاومت های مسلحانه بر ضد حکومت شوروی که به غزوات (۱۳۳۵ـ۱۳۴۰/ ۱۹۱۷ـ۱۹۲۱) شهرت یافت، شرکت کردند. پس از تشکیل مجمع علمای داغستان در( ۱۳۳۵/ اوت ۱۹۱۷) رهبری این غزوات به عهدهی شیخ نقشبندی نجم الدین هوتسو یا گوتسو (به روسی: گوتسینسکی ) گذارده شد. وی با همراهی اوزن حاجی دیگر شیخ نقشبندی ابتدا با نیروهای روس سفید به رهبری ژنرال دنیکین جنگید و پس از مرگ اوزن حاجی در ۱۳۳۸/ مه ۱۹۲۰ مبارزه بر ضد بلشویک ها را سازمان داد که در سیاست بین المللی به ویژه در محدود ساختن قدرت مداخلهی ارتش سرخ در شمال ایران تأثیر گذاشت. از دیگر چهره های نقشبندیه در این دوره می توان از شیخ حاجی یاندارف (از شیوخ چچنی که در۱۳۴۶ـ۱۳۴۷/ ۱۹۲۸ محاکمه و سال بعد اعدام شد) و شیخ علی آقوشه در داغستان مرکزی که در برابر بلشویک ها موضعی بی طرف داشت نام برد. با سرکوبی متوالی قیام های نقشبندیان در قفقاز اندک اندک سلسلهی قادریه رونق گرفت.[۶۸]
سلسلهی دیگر در ماوراءالنهر یسویه است که بنیانگذار آن شیخ احمد یسوی (متوفی ۵۶۲) در شهر یسی به دنیا آمد. شیخ احمد سومین خلیفه بعد از خواجه یوسف همدانی و از خواجگان بود. ازاینرو میان سلسلهی یسویه و سلسلهی خواجگان اشتراک هایی وجود داشت و چون خواجگان سلف نقشبندیه نیز بودند میان دو سلسلهی یسویه و نقشبندیه مناسبات تنگاتنگی برقرار بود. اما مهمترین وجه تمایز یسویه با اخلاف خواجگانی و معاصران نقشبندی خود در نحوهی برگزاری مراسم ذکر بوده است. یسویه هوادار ذکر جلی (جهری ) بوده اند و به همین سبب آنان را«علانیه » یا «جهریه » نیز گفته اند حال آن که نقشبندیه و خواجگان بیشتر بر ذکر خفی تأکید داشتهاند.
سلسلهی یسوی در مسلمان کردن قبایل کوچ نشین دورترین بخش های آسیای مرکزی در طول سیردریا در قزاقستان و قرقیزستان امروزی بیشترین نقش را داشته است. همچنین بنا بر نظر پژوهشگرانی همچون فرانتس بابینگر و بهاد کوپرولو، یسویه زمینه ساز رواج تصوف در میان ترکان آناطولی بوده است. نقش مریدان احمد یسوی به ویژه سلیمان باکیرگان در رواج تصوف در میان تاتارهای ولگا نیز بسیار بوده است با اینهمه میراث معنوی یسویه در بیرون از آسیای مرکزی غالباً نادیده گرفته شده و این سلسله به اقوام ترک آسیای مرکزی محدود شده است.[۶۹]
تعالیم احمد یسوی در اثری منسوب به او به نام دیوان حکمت آمده است. پس از درگذشت احمد یسوی خلفای وی این سلسله را در میان طوایف چادرنشین آسیای مرکزی و شاهزادگان ازبک اشاعه دادند. دامنهی نفوذ یسویه علاوه بر استپ های آسیای مرکزی به شهرهای ماوراءالنهر و حوزهی سنتی فعالیت نقشبندیان نیز کشیده شد .در سدهی یازدهم / شانزدهم یسویه در نقشبندیه مستحیل شد اما پس از مدتی بار دیگر سر بر آورد. دو شاخهی افراطی یسویه (لاچیها و ایشانهای درازگیسو ) در درهی فرغانه فعالیت داشتهاند.
در نیمهی دوم سدهی سیزدهم / نیمهی دوم سدهی نوزدهم شیخی یسوی به نام سنور سلسلهی لاچی ها را بنیان نهاد. خان خوقند بعدها وی را به اتهام ارتداد به دار آویخت. پس از شکست حکومت های محلی از روس ها، لاچی ها که مخفی شده بودند بار دیگر به رهبری قرقیزی از شهر مرکلان به نام باباجان خلف رحمان قلی به عرصه آمدند. باباجان خلف به شرق فرغانه مهاجرت کرد و طریقت خود را رواج داد. لاچی ها به سبب آن که مراسم ذکر جلی را در شب و با حضور زنان همراه با خواندن بخش هایی از دیوان حکمت احمد یسوی و رقص و سماع برگزار می کردند و به برپایی ارجی (ازدواج جمعی ) متهم بودند در میان مسلمانان منزوی شدند. ازاینرو از انقلاب اکتبر استقبال کردند. به نوشتهی بنیگسن و ویمبوش دهکده های لاچی نشین به طور عمده قرقیزند و جوامعی کاملاً بسته اند که نظام ازدواج درون همسری دارند. ایشان های درازگیسو شاخهی دیگر یسویه و از فعالترین و افراطیترین سلسله های تصوف بوده اند اما در سال های اخیر فعالیتشان کاهش چشمگیری یافته است. این سلسله را ابومطلب ساتیبالدیف که در ۱۳۱۵ ش / ۱۹۳۶ اعدام شد بنیان نهاد. مرکز ایشان ها چلگازی در قرقیزستان بود و در کوه های جنوب قرقیزستان و اچ و جلال آباد و ارسلان آباد میان قرقیزها و اقلیتی از ازبک ها و تاجیک ها هوادارانی داشتند. در ۱۳۴۲ ش / ۱۹۶۳ گروهی از ایشان های درازگیسو به اتهام اقدام برای تشکیل دولتی مسلمان در بیشکک محاکمه شدند. شایان ذکر است که در هر دو شاخهی یسویه حلقه هایی ویژهی زنان وجود داشته است.[۷۰]
کبرویه از نظر قدمت نخستین و از حیث نفوذ پس از نقشبندیه و یسویه، سومین سلسله در ماوراءالنهر به ویژه خوارزم است. بنیانگذار آن نجم الدین کبری (متوفی ۶۱۸) بود که پس از کشته شدنش به دست مغولان دو مرید معروفش سیف الدین باخرزی در ماوراءالنهر و باباکمال جندی در ترکستان تعالیم او را اشاعه دادند. با اینهمه خوارزم مرکز کبرویه باقی ماند و دامنهی نفوذ آن در میان قره قالپاق های دلتای آمودریا گسترش یافت.[۷۱]
کبرویه در زمان اسلام آوردن طوایف اردوی زرین بوده اند. ظاهراً سلسلهی کبرویه در دوره هایی از رونق افتاد و اگرچه در سدهی سیزدهم / نوزدهم احیا شد پس از ۱۲۹۰/ ۱۸۷۳ هواداران آن به نقشبندیانی که از بخارا آمده بودند پیوستند. با وجود نفوذ کبرویه در میان قره قالپاق ها و حتی برگزاری مجالس ذکر در نیمهی دوم سدهی چهاردهم / بیستم.[۷۲] آنان اکنون کم نفوذترین سلسلهی آسیای مرکزی و قفقاز محسوب می شوند که فقط میان اندکی از دهقانان به ویژه در محدودهی خوارزم و قونیهی اورگنج در ترکمنستان هوادارانی دارند. در بارهی کبرویه منابع کمی وجود دارد. [۷۳]
دیگر سلسلهی صوفیانهی معروف در این منطقه قادریه منسوب به عبدالقادر جیلانی یا گیلانی (متوفی ۵۶۱) است. گرچه محل شکوفایی قادریه بغداد بود به آسیای مرکزی نیز نفوذ یافت. چنانکه در سدهی ششم حجاج بلغاری و بازرگانان عرب این سلسله را از بغداد به قلمرو پادشاهی ولگا و ترکستان به ویژه شهرهای درهی فرغانه آوردند. سلسلهی قادریه از سدهی هفتم تا نهم در برابر نفوذ نقشبندیه و یسویه از رونق افتاد. در سدهی سیزدهم / نوزدهم قادریان در شمال قفقاز سربرآوردند و با تبعید چچن های قادری به قزاقستان و قرقیزستان به دستور استالین بار دیگر قادریان به محل اولیهی خود درهی فرغانه بازگشتند. عامل تجدید حیات قادریان چوپانی از قیموق ها به نام کونتاحاجی کیشیف بود که به روایتی در سفر به بغداد و زیارت آرامگاه عبدالقادر گیلانی به سلسلهی قادری پیوست و از ۱۲۷۸/ ۱۸۶۲ به اشاعهی آن در قفقاز پرداخت. در نتیجهی شکست نهضت مریدان و ایجاد وقفه در فعالیت نقشبندیان (از ۱۲۷۶تا ۱۲۹۷/۱۸۵۹ـ۱۸۸۰) مریدان که از نبرد طولانی خسته شده بودند به شعار «عدم مقاومت در برابر شر» که کونتاحاجی مطرح کرده بود جذب شدند. دورهی همزیستی مسالمت آمیز میان صوفیان قادری و حکومت روسیهی تزاری دیری نپایید و در پی نفوذ روزافزون قادریان در ۱۲۸۰/ ژانویهی ۱۸۶۴ کونتاحاجی و مریدانش دستگیر شدند. کونتاحاجی در ۱۲۸۴/۱۸۶۷در زندان درگذشت. مرگ وی و حتی مهاجرت گروهی برخی از قادریان به ترکیه در تداوم رونق قادریه خللی پدید نیاورد. این سلسله که بر خلاف نقشبندیه شعارهای عقیدتی ساده تر و ساختار داخلی متمرکزتر و مراسم ذکر جلی جذابتری داشت از غرب به سوی اینگوش و اُستیا و از شرق به داغستان گسترش پیدا کرد و به ویژه در میان مردم فقیر و روستایی رواج یافت. به طور کلی توسعهی قادریه در این مناطق در دهه های ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ ش / ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ بسیار چشمگیر بوده است. [۷۴]
در دورهی حکومت شوروی (۱۹۱۷ تا ۱۹۹۱) در جمهوری های آسیای مرکزی و قفقاز و داغستان، همهی فرقه های تصوف در برخورد با شرایط سیاسی و اجتماعی حاکم ویژگی های کم وبیش مشترکی داشتهاند. برخی از این ویژگی ها عبارتند از: پرهیز از عضویت در سازمان های حزبی و اتحادیه های کارگری، احترام فوق العاده به شیوخ خود به ویژه آنان که در قیام ها کشته شده بودند، امتناع از آموختن زبان روسی، اشتیاق به برگزاری مراسم ذکر، تلاش برای عضوگیری در محیط های جمعی نظیر زندان ها و پادگان های نظامی، داشتن ادبیات زیرزمینی خاص مانند دیگر مخالفان نظام شوروی، حرمت قائل شدن برای بقاع صوفیان و زیارت آن ها. انگیزه های گرایش به تصوف نیز در این دوره تقریباً یکسان است از جمله ناامیدی از توانایی نهادهای رسمی مسلمان (چهار مرکز عمدهی مسلمانان شوروی در اوفا، تاشکند، ماخاچ قلعه و باکو) در حفظ شریعت، جذابیت تصوف برای روشنفکران و دانشگاهیان به منظور گریز از جامعهی ملالآور تک صدایی شوروی، توجه دوباره به سنن ادبی درخشانی که غالباً از آن ادیبان صوفی بوده است، جاذبه های مراسم ذکر و سماع و سرانجام انگیزهی ملی گرایی که متأثر از تلفیق هویت قومی و دینی است. در این دوره رسانه ها بیش از پیش برضد تصوف تبلیغ می کردند.
پس از فروپاشی اتحاد شوروی تمایل به احیای سنن صوفیانه در جمهوری های تازه استقلال یافته که قلمرو سنتی تصوف بودند بیشتر شد و کتاب ها و جزوات و مقالات و روزنامه ها و برنامه های رادیویی و تلویزیونی بسیاری در بارهی صوفیان تهیه گردید. جمهوری ازبکستان بیش از همه مشتاق احیای تصوف بوده است و به ویژه در سیاست خود بر زنده کردن سنت ادبی تصوف به مثابهی جنبهی مهم و اساسی میراث طلایی تأکید داشته است. جلوهی بارز این سیاست در ازبکستان و بیشتر جمهوری های آسیای مرکزی و قفقاز نزدیکی بیش از پیش اسلام رسمی و روحانیان آن با تصوف است چنانکه برخی از این روحانیان از نوادگان صوفیان و یا خود صوفی بودهاند از جمله باباخان بن عبدالمجید (متوفی ۱۳۳۶ ش / ۱۹۵۷) و پسرش ضیاءالدین باباخانف (متوفی ۱۳۶۱ ش / ۱۹۸۲) که هر دو از مفتی های قزاقستان و نقشبندی بودند.[۷۵]
در همین ارتباط مارتا اولکات، پژوهشگر و نویسندهی امریکایی، در مقالهی خود با عنوان«تصوف در آسیای مرکزی، قدرت میانه رو یا مهره سیاسی؟» نظریهها و راهکارهایی را در مورد تصوف پس از فروپاشی ارائه می کند. وی معتقد است که صوفیه می تواند به عنوان عاملی برای برقراری موازنه در اسلام افراطی به کارگرفته شود. اما تلاش آشکار کشورهای این منطقه برای بهره گیری مستقیم و صریح از تصوف می تواند واکنش منفی به همراه داشته باشد. این نویسنده می گوید کشورهای آسیای مرکزی به سیاسی کردن تصوف تمایل دارند. این از نگاه بسیاری، یک ریسک کم خطر می باشد. اما علمای دینی غیر صوفی از رقابت دینی خرسند نیستند. حکومت ازبکستان به طور مشخص تاکنون در مورد کیفیت برخورد و تعامل با احیاگری تصوف در دراز مدت همچنان دچار تردیدند. اما در برابر، رهبران قزاق معتقدند که تصوف برای آنان خطری به شمار نمیآید. به طوری که پیروان عصمت الله شیخ در شبکه های تلویزیونی خصوصی قزاقستان حاضر می شوند. این شبکه ها سخنرانیها، ترانهها و مناسک صوفی را پخش می کنند. اما به اعتقاد تاجیک ها، تصوف مسألهای است که در منطقه آنان گریزی از این جماعت نمیباشد. به باور مارتا اولکوت به احتمال زیاد، جنبش های صوفی در آسیای مرکزی به عرصه سیاست وارد خواهند شد. از عواملی که ممکن است به این امر منجر شود، رفتار نسل دوم و شاید نسل سوم رهبران صوفی باشد. علاوه بر این، باید به رویکردی اشاره نمود که اعضای گروه های صوفی در پیش خواهند گرفت. از جمله اینکه ممکن است میان نسل های بنیانگذار صوفیه و نسل های جوان شکاف به وجود آید. به عنوان مثال رابطه میان شیخ ابراهیم حضرت و شاگردش شیخ قربان علی را نام می برد که قربان علی از مرید خود جدا شد و برای خود شاگردان و مریدانی جمع کرد. مهمتر اینکه شیخ قربان علی، بر عکس استاد خود، تمایل به فعالیت سیاسی دارد. از سوی دیگر، در صورت جذب شماری از فرهیختگان غیر مذهبی به طریقت های صوفی، شاهد تغییر جدی در شکل جنبش های صوفی خواهیم بود.[۷۶]
در مقابل اقدامات و سیاست های ضد مذهبی در منطقهی آسیای مرکزی از زمان روسیهی تزاریسم تا به امروز نهضتها و قیام هایی توسط مسلمانان صورت گرفته، که مقابله با حفظ اسلام و برتری بخشیدن به آن را با شیوه هایی متفاوت مورد توجه قرار می دادند.
۱-۳-۲ نهضت جدیدی
نانو مواد صفر بعدی از سه جهت محدود هستند و درجه آزادی برای ذرات ندارند. نقاط کوانتمی نامی است که به این نانوساختار الحاق شده است. در این نوع از سیستمهای کوانتمی، الکترونها و حفرهها در تمام راستاهای فضایی محدود میباشند. نقطههای کوانتمی یا ساختارهای صفر بعدی، یکی از ساختارهای بسیار ریز است که کاربردهای فراوانی به عنوان لیزرهای نیمرسانا، حسابگرهای کوانتمی، اجزای اصلی آشکارسازهای مادونقرمز، ترانزیستورهای تک الکترونی و … دارند.
نقاط کوانتمی به دلیل عدم پیروی از قوانین فیزیک کلاسیک، اثرات اندازه کوانتمی را از خود نشان میدهند. در این محدوده ابعادی، با کوچکتر شدن اندازه ذرات فاصله میان سطوح انرژی اتمی افزایش مییابد و این پدیده موجب ظهور خواص نوری و الکتریکی شگفتآوری در این نانوساختارها می شود. از نظر تاریخی، کشف نقطههای کوانتمی به سال ۱۹۳۲ باز میگردد. در این سال روکسبای[۲۵] رنگ قرمز و زرد مشاهده شده در شیشههای سیلیکاتی را به ساختارهای کوانتمی درون آنها نسبت داد[۱۷]. پس از آن در سال ۱۹۸۵ مشاهده شد که تغییرات در رنگ، به ترازهای انرژی ناشی از محدودیت کوانتمی نقطههای کوانتمی وابسته میباشد. از آن زمان به بعد، با پیشرفت فناوری باریکه مولکولی به عنوان یک فناوری برتر در زمینه رشد نقطههای کوانتمی در مواد مختلف، پژوهشهای آزمایشگاهی بر نقطههای کوانتمی به طور چشمگیری افزایش یافت[۲۰-۱۸]. در کنار پیشرفتها و پژوهشهای آزمایشگاهی، ایساکی[۲۶] و تسو[۲۷] در سال ۱۹۷۰ مفاهیم نظری نقطههای کوانتمی را برای اولین بار ارائه نمودند[۲۱].
نقاط کوانتمی، نانوساختارهای ساخته دست انسان هستند که ناحیهای از چند نانومتر تا چند صد نانومتر را شامل می شود. مانند یک اتم، ترازهای انرژی الکترونها در نقاط کوانتمی گسسته میباشد، از اینرو نقاط کوانتمی را معمولاً اتمهای مصنوعی مینامند. البته یکی از تفاوتهای عمده نقطههای کوانتمی با اتمها در این است که در نقطههای کوانتمی تعداد الکترونها یا حفرهها قابل تنظیم است. گسستگی ترازهای انرژی نقطههای کوانتمی منشأ خصوصیات بسیار جالبی است که موجب شده از این سیستمها در ساخت وسایل اپتیکی استفاده شود[۲۳و۲۲]. در شکل ۱-۴ ساختار یک چاه، سیم و نقطه کوانتمی نشان داده شده است.
شکل ۱-۴: ساختار چاه، سیم و نقطه کوانتمی
همانطونه از شکل بالا مشخص شده است, چاه کوانتمی در یک بعد، سیم کوانتمی در دو بعد و نقطه کوانتمی در سه بعد فضا محدودیت دارند.
فصل دوم:
پراکندگی رامان در نانو ساختارهای نیمرسانا
پراکندگی نور زمانی اتفاق میافتد که موج الکترومغناطیس به مانع برخورد کند. مادهای که از آن پراکندگی صورت میگیرد می تواند مایع، جامد و یا گاز باشد. در برخورد موج الکترومغناطیس با ماده، مدارهای الکترونی مولکولهای تشکیل دهنده ماده با همان فرکانس اولیه که همان فرکانس میدان الکتریکی است به طور دورهای آشفته میشوند. این نوسانات یا آشفتگیهای الکترونی، دوقطبیهای لحظهای را در محیط به وجود می آورد. نوسانات دوقطبی لحظهای بهعنوان چشمهای از تابش الکترومغناطیس، نتیجهاش پراکندگی نور است، بیشتر نور پراکنده شده با فرکانس یکسان از نور فرودی گسیل می شود که این فرایند به یک پراکندگی کشسان نسبت داده می شود. پراکندگی رامان نمونهای از پراکندگی غیرکشسان است[۲۴]. به طور خلاصه، نظریه پراکندگی نور را بهعنوان یک برخورد پیچیده بین موج فرودی و ساختار مولکولها یا اتمهای ماده در نظر میگیرند.
۲-۱ سطح مقطع پراکندگی رامان
سطح مقطع دیفرانسیلی برای پراکندگی رامان در یک حجم در واحد زاویه فضایی برای نور فرودی با فرکانس و نور پراکنده شده با فرکانس به صورت زیر است[۲۵] :
(۲-۱ )
که به عنوان ضریب شکست و بردار یکه قطبش برای تابش گسیلی ثانویه است. سرعت نور در خلأ و آهنگ گذار برای تابش گسیلی ثانویه با فرکانس و قطبش بوده و مطابق قاعده طلایی فرمی به صورت زیر است:
(۲-۲)
که برای فرایند پراکندگی رامان بدون در نظر گرفتن فونونها داریم
(۲-۳)
بهترتیب معرف الکترون و حفره است. در معادله (۲-۳) ، و بهترتیب حالتهای ابتدایی و نهایی سیستم بوده که با انرژیهای و مشخص شده اند. و حالتهای میانی با انرژیها و است، و طول عمر این حالتها میباشند. عملگر برهمکنش نور فرودی با ماده را توصیف نموده و عبارت است از:
(۲-۴)
که جرم الکترون آزاد است. این عملگر برهمکنش ماده با میدان تابشی فرودی را در تقریب دوقطبی الکتریکی توصیف می کند. برهمکنش با میدان تابشی ثانویه بوسیله عملگر زیر توصیف می شود:
(۲-۵)
در حالت ابتدایی، حالت اولیه کاملاً اشغال شده و تراز نهایی بالاتر اشغال نشده و انرژی فوتون فرودی است. بنابراین
(۲-۶)
در آخر سیستم در حالت نهایی بوده و فوتونی با انرژی گسیل میشود. بنابراین، انرژی نهایی سیستم به صورت زیر نتیجه میشود
(۲-۷)
با توجه به قانون بقای انرژی، مخرج رابطه (۲-۳) را میتوان به صورت زیر ساده نمود[۲۶]:
(۲-۸)
با توجه به روابط بالا، جهت محاسبه سطح مقطع دیفرانسیلی در یک سیستم می بایست ویژه حالتها و ویژه مقدارهای انرژی سیستم را داشته باشیم. در ادامه به بررسی پراکندگی رامان در سارختارهای کوانتمی یک و دو بعدی میپردازیم.
۲-۲ سطح مقطع دیفرانسیلی پراکندگی چاه کوانتمی
برای محاسبه سطح مقطع پراکندگی میبایست ابتدا ویژه مقدارها و ویژه حالتهای انرژی سیستم را بدست آوریم. از این روی، با توجه به معادله شرودینگر مستقل از زمان برای الکترون محبوس در چاه کوانتمی داریم
(۲-۹)
که در آن پتانسیل محدودیت کوانتمی بوده به طوریکه
(۲-۱۰)
در تقریب تابع پوشا تابع موج سیستم را میتوان به شکل زیر نوشت
( ۲-۱۱)
حال با بهره گرفتن از روش جداسازی متغیرها، ویژه حالتهای انرژی به صورت زیر نتیجه میشوند
(۲-۱۲)
در رابطه بالا و میباشد. علاوه براین، داریم
(۲-۱۳)
(۲-۱۴)
(۲-۱۵)
(۲-۱۶)
از طرفی ویژه مقدارهای انرژی نتیجه میشوند
(۲-۱۷)
که الکترون یا حفره است، صفرهای رابطه (۲-۱۶) را نشان داده و ارتفاع پتانسیل دیواره را بیان می کند. جرم مؤثر الکترون یا حفره در نانوساختارها است، حجم بوده و تابع بلاخ[۲۸] را در نشان میدهد. علامت به معنی عمود بر محور تقارن است. با توجه به رابطه (۲-۱۷) ملاحظه میشود که نوارهای انرژی به مجموعه ای از زیر نوارها تجزیه میشود.
۲-۲-۱ شدت پراکندگی رامان
با بهره گرفتن از رابطههای (۲-۱۱) و (۲-۴) میتوانیم عناصر ماتریسی زیر را بهدست آوریم
(۲-۱۸)
که در آن است و
(۲-۱۹)
از طرفی باید توجه داشت که:
الف) بلور دارای حجم بوده که در آن به ترتیب و سلولهای واحد و حجم آنها میباشند.
ب) تابع تابع تند تغییر در حالیکه تابع کند تغییر در حجم مورد نظر میباشد.
پس با توجه به دو نکته بالا معادله (۲-۱۸) بهصورت زیر ساده میشود:
(۲-۲۰)
با توجه به تعامد توابع بلوخ جمله اول سمت چپ رابطه بالا صفر میشود. حال گشتاور دوقطبی بین نوارهای ظرفیت و هدایت را بهصورت زیر تعریف میکنیم
(۲-۲۱)