برای بهبود کیفیت زندگانی کودکان لازم است چند عقیده ای که درواقع هیچ پایه واساسی ندارند ازبین بروند یکی اینکه داشتن فرزند مهمترین، آسانترین وتنها راه ارضای حس زنانگی است . دیگراینکه نوزاد مثل یک دستگاه تلویزیون یا یخچال، خلاء زندگی خانواده را پرمی کند.این عقیده که داشتن فرزند ازدواج نا موفق را استحکام می بخشد. اینکه فرزند مثل سایرمایملک پدر و مادر است که می توانند ازحقوق انحصاری آن بهره مند شوند. درنهایت کودک تنها امانتی موقت در نزد آنهاست لازم است تأکید بر اهمیت حقوق پدر و مادر جای خود را به تأکید بیشتر بر وظایف پدرو مادر بدهد و نیز به جای آنکه کودک را به عنوان یکی ازاموال شخصی تلقی کنند .حقوق اورا برای برخوردارشدن ازمراقبتی محبت آمیزبه رسمیت بشناسند. (ترجمه ایجادی وشافعی مقدم، ۱۳۸۶: ۱۱۷)
۲-۱-۱۳- محبت مهمترین عامل سلامت روح فرزند:
محبت نیاز اساسی وطبیعی کودک وهرانسان دیگراست واساس رشد وسعادت اوبدان بستگی دارد یکی از عللی که آدمی از تنهایی گریزان ودرجمع سرخوش است این است که درتنهای محبت نیست و تمایلات آدمی در آن بر آورده و ارضاء نمی شود. محبت برای کودک یک نیازمهم است از آن بابت که رشد جسمی و روانی او در سایه آن است طفلی که محبت نبیند هرگز بزرگ نخواهد شد و رشد نخواهد کرد .
بررسیهای متعدد درباره کودک ثابت کرده است که محبت مهمترین عامل سلامت روح کودک و عدم آن موجب نابهنجاری روانی است .کمبود محبت مشکلاتی را پدید می آورد که نه تنها برای خود طفل زیان بخش است بلکه زمینه را برای آشفتگیهای اجتماعی فراهم می سازد هیچ چیز به اندازه محبت والدین طفل را آرام و مطمئن نمی سازد به همین نظر روانشناسان تربیتی آن را تنها نقطه امید و شادی و نشاط کودک ذکر کرده اند .محبت موجبی برای سازندگی در کودک است از طریق آن می توان بسیاری از نا بهنجاری های اخلاقی را در او اصلاح کرد وکودک را به جهت مورد نظر سوق داد . میزان سازندگی در کودک بستگی به میزان محبت اندیشی والدین دارد و وابسته به میزان اعتمادی است که طفل به مهر ومحبت والدین دارد . یک تعریف ساده یک دلجویی حتی سطحی گاهی مسیر زندگی آدمی را عوض میکند و پایه های فساد اخلاقی را در هم میشکند.محبت زمینه ای برای تشکیل اخلاق در ذهن کودک است طفل به هنگامی که در محیط محبت آمیز رشد میکند قادر میشود در بزرگی با مشکلات مواجه شود بدون اینکه اضطراب و تشویش داشته باشد و نیز فراموش نکنیم برای اینکه در آینده انسانی پر مهر و فردی دارای رفتار محبت آمیز باشیم ناچاریم در دوران کودکی به او محبت کنیم وراه محبت کردن را به او نشان دهیم (قائمی،۱۳۶۳: ۱۴۴)
انسان موجودی است با نیازهای متعدد که نمی توان او را ازنیازهایش جدا ساخت. برخی ازاین نیازها مربوط به جسم وتن وبعضی مرتبط با روح وروان اواست . بخشی ازاین نیازها درزمینه حیات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی اوست و بخش دیگردرزمینه مسائل فرهنگی، اخلاقی ومذهبی و… البته این نیازها به جهت رتبه واهمیت واولویت نیزقابل تقسیم هستند. اما آنچه مسلم است این نیازمندی وفقر لازمه وجودی انسان برای طی مراحل کمال درتقرب الی لله است که درمسیرتعلیم وتربیت دینی باید به صورت مناسب ومتناسب با مراحل رشد انسانی به آنها پاسخ داده شود. (نیک خو،۱۳۸۷: ۹۵).
از نظر اسلام تبادل محبت ومهرورزی باید ازدوران کودکی آغازوپایه ریزی بشود وبهترین وبرترین کسانی که باید آن را پایه گذاری می کنند پدرومادر، مخصوصاً مادراست به همین جهت تمام مربیان را امر به محبت به کودکان می نماید. پیامبراسلام (ص) (بارها در تاریخ زندگی ایشان گزارش شده است) که نسبت به کودکان ابرازعلاقه ومحبت می کردند دربازیها وتفریحات کودکانه آنان را کمک می کردند ودرحق کودکان دعا نموده وآن ها را برای خیروصلاح تشویق می کردند. شعرهایی منسوب به فاطمه زهرا(س) است که در حال بازی کردن فرزندانشان می خوانند. این اشعارهمچون زمزمه هایی آگاهی بخش و آکنده مهرومحبت گوش وهوش فرزندان را می نواخت به عنوان نمونه روایت کرده اند که فاطمه زهرا (س) خطاب به امام حسن (ع) چنین می خوانند :
اَشبِهِ اَباکَ یا حَسَنُ وَاخلَع عَنِ الحَّقِ الرسَن
واعبُد الهَا ذامَنَــن وَلا تُــوالِ ذَا الحَسَـن
حسن جانم همانند پدرت باش وحق را ازبند رها کن
خدای صاحب احسان ومنت را بندگی کن وازکینه ورزان پیروی مکن .
آری این کودک از اینکه دردامان گرم مادرآرمیده وازنگاهها ونوازشهای محبتآمیز او بهرهمند میشود احساس لذت میکند. مراقبت وحمایت نمودن، خواندن وزمزمه کردن ولبخند زدن مادر بر روی کودک نشانه های مهرورزی به فرزندش است که کودک آن را به خوبی دریافت میکند . به یقین محبت و مهربانی در خانواده پایه اساسی پرورش صحیح عواطف کودک است ودر پرتوآن میتوان احساسات کودک را به خوبی هدایت نمود واو را به راه صحیح ومسیرسعادت بخش سوق داد. بینش اسلامی حتی برای تحریک وتحریض جامعه انسانی به انجام کارهای نیک وشایسته وبازداشتن آنان از بدی ها وکژی ها به عنصر محبت ومهرورزی تکیه کرده وبا زبان احساس وعاطفه سخن گرفته است برای نمونه می توان به آیاتی اشاره کرد که خداوند دوستی خود را با گروه مورد نظراعلام داشته است.
به عنوان مثال:
«اِنَّ اللهَ یُحِبُّ التَوابین» ( بقره :۲۲۲)
همانا خداوند دوست دارد توبه کنندگان را
«واللهُ یُحبُّ المُحسِنین» : ( آل عمران :۱۴۸-۱۴۶)
خداوند دوست دارد نیکوکاران را
«وَاللهُ یُحبُّ الصابِرین» : ( آل عمران :۱۴۸-۱۴۶)
خداوند دوست دارد صابرین را
«اِنَّ اللهَ یُحبُّ المُقسِطین» (مائده :۴۲)
خداوند افراد عدالت پیشه را دوست دارد
«اِنَّ اللهَ یُحبُّ المُتَقین» ( توبه :۴)
خداوند پروا پیشگان را دوست دارد.
درمقابل برای بازداشتن ازکردارزشت وناروا نیزهمین روش واسلوب استفاده می کنند وناخرسندی خداوند را ازخطاکاران ومعصیت کاران به زبان احساس وعاطفه بیان می کنند وبه عنوان مثال :
« وَاللهُ لایُحبُّ الظالِمین » (آل عمران : ۵۷)
خداوند دوست ندارد ستمگران را .
« اِنَّهُ لایُحبُّ المُستَکبِرین » ( نحل : ۲۳)
خداوند سرکشان را دوست نمی دارد.
« وَاللهُ لایُحبُّ الفِساد» ( بقره : ۲۰۵)
خداوند کارهای فاسد را دوست ندارد.
« وَالله لایُحبُّ کُلَّ کَفارٍ اَثیم» (بقره : ۲۷۶)
خداوند ناسپاس گناهکاررا دوست نمی دارد.
« اِنَّ الله لایُحبُّ الخائِنین » ( انفال : ۵۸)
خداوند خائنان را دوست نمی دارد.
با توجه به آیات فوق معلوم می شود که محبت نیرومندترین قدرت تحرک بشردرتمام مظاهر گوناگون زندگی است . محبت اساس مطبوع ودلپذیری است که با وجود آن مشکلات آسان وسختی ها قابل تحمل می گردد.درمسیرتربیت عامل محبت ، قوی ترین عنصربرای پذیرش وتحمل وتفاهم است اگردرخانواده محبت متقابل حاکم شود وپدرومادربتوانند محیطی آکنده ازمهروعواطف به وجود آورند راه تفاهم وهمکاری برای فرزندان بازمی شود، مآلاً پرورش وتربیت درچنین محیط خانوادگی ، فرزندان را درمحیط بزرگ اجتماعی نیزبا مردم مهربان ورئوف می سازد. ( نیک خو،۱۳۸۷: ۹۹-۹۶)
۲-۱-۱۴- آثار محبت به کودکان :
۱- رفع وارضای نیاز طبیعی درکودک ، افزون براینکه او ،او را ازپیامدهای ارضاء نشدن آن مصون می دارد.دراو حالت اعتدال روانی وروحی پدید می آورد.
۲-کودکان برخوردار ازمحبت ، سلامت جسما نی دارند .کودکانی که با کمبود محبت روبروهستند به ناراحتی هایی مانند رنگ پریدگی ، ازدست دادن شادابی طبیعی تنفس نامنظم وحتی بیماریهای معده ای و روده ای منتهی به اسهال واستفراغ دچارمی شوند.
۳- اعتمادبه نفس ازدیگر آثار محبت به کودک وازعوامل موفقیت فرد درزندگی فردی واجتماعی است زیرا محبت به کودک احساس ارزشمند بودن را دروی برمی انگیزد.
۴- با محبت به کودک می توان علاقه اورابدست آورد. درنتیجه کودک به کسی که به او محبت می کند اعتماد و اطمینان می یابد وازاوحرف شنوی دارد وازاین راه ، زمینه تربیت های بعدی فراهم خواهد شد.
۵-با محبت به کودک می توان ازبسیاری ازانحرافها که او را تهدید می کند جلوگیری کرد زیرا کمبود محبت در بیشتر موارد از عوامل بسیـار قـوی گـرایـش کـودکـان و نـوجـوانـان به بـزهکاری است .
۶-اصولاً درطبیعت نقش کلیدی دارد ازمهمترین اموردرتربیت ایجاد ارتباط بین مربی ومتربی است وبهترین نوع رابطه ، رابطه ای است که براساس محبت باشد. زیرا چنین رابطه ای ، رابطه طبیعی است .
(حسینی ،۱۳۸۹: ۹۰)
والدین می توانند وباید بازو وپشتیبان وپشتوانه فرزندانشان درکارهای نیک باشند . این وظیفه درروایات مکرری با عبارتی ازاین قبیل « رَحِمَ اللهُ مَن اَعانَ وَلِدِهِ عَلی البِرِ» : بیان شده است آسان سازی کارهای شایسته و پرهیز ازسختگیری های نابجا وجلوگیری اززمینه های بروزعقوق ونافرمانی ازاین باب است . پیامبر(ص) می فرمایند: خداوند رحمت کند کسی را که فرزندش را در مسیرنیکی اش یاری رساند پرسیدند چگونه درنیکی یاریاش کند؟ فرمودند : کارهای آسان وشدنی را درآن ها بپذیرند وازکارهای سخت ودشواراو درگذرد. و با او به تندی وخشونت رفتارنکنند، چرا که میان فرزندان ووارد شدن به قلمروکفر، چیزی جزاین فاصله نیست که عاق شوند یا دچارقطع رحم گردند.
انس والفت داشتن با فرزندان ، صمیمیت ومحبت ودوستی با آنان به خوب شدن وخوبی کردن آنان کمک می کند ورابطه عاطفی سبب جذب خواسته های تربیتی می شود. ازرسول خدا(ص) چنین روایت شده است: «رَحِمَ اللهُ عَبداً اَعانَ وَلَدِهِ عَلی بِرِهِ بِالاِحسانِ اِلیَِه، وَالتَالُفُ لَهُ وَتَعلیمُهُ وَتَأدیبُهُ» : خداوند رحمت کند کسی را که به فرزندش کمک کند تا او نیکوکارشود و به وسیله نیکی کردن به او ، الفت داشتن وگرم گرفتن با آموزش وتربیت او اگرکسی فرزندانش را دوست بدارد ومحبت خود را ابرازکند ودرابرازمحبت هم مراعات ومساوات وعدالت کند ، هم موجب رضای الهی است وهم رشد دهنده معنوی فرزندان وتأمین نیازهای عاطفی آنان است .
این گونه نگاه محبت آمیز« عبادت » نیزبه شمارآمده است . بوسیدن فرزندان ازروی محبت نیزعبادت است و« حسنه » محسوب می شود ، پیامبراکرم (ص) می فرماید: « نَظَرَوالِدِ اِلی وَلَدِهِ حُبٌّ اِلی عِبادَهِ » ونیزازکلمات نورانی آن حضرت است که : « مَن قَبِلَ وَلَدِهِ کَتِبَ اللهُ لَهُ حَسَنَهٌ »
شاید نگاه محبت آمیزیا بوسیدن فرزند درابتدای نظرازمقوله های تربیت فرزند به شمارنیاید، ولی آیا مگر نه اینکه در تربیت، توجه به نیازها و تأ مین خواسته ها و رشد دادن به ابعاد روحی و فکری واخلاقی مهم است؟ و مگر نه اینکه بسیاری از کودکان از کمبود محبت « رنج » می برند و در سایه بی مهری والدین وسردی محیط خانه وروابط والدین با آنان گرفتار عقده می شوند وگاهی دست به خود کشی و فرار از خانه می زنند در تعالیم اسلام ، بر مسائل همچون دست کشیدن بر سر کودکان از روی محبت، نکوهش از نبوسیدن اولاد ، مساوات در محبت و بوسه، عدالت در توجه فرزندان بازی کردن با کودکان لزوم وفا به وعده ای که به آنان می دهیم . توجه به نظافت و تمیزی بچه ها و غیره تاکید شده است. اینها جلوه هایی از رهنمود های « تربیت مکتبی» است. خانواده مکتبی لزوماً باید شیوه تربیت فرزند را نیز از تعالیم مکتب فرا گیرد، تا فرزندانش آبرو بخش خانواده مکتب و مایه آسایش و آبروی خانواده و روشنایی کامل خانه شوند . فرزندان شیوه صحیح اخلاق وادب را درمعاشرت ازکجا باید بیاموزند ودرکدام مکتب؟ جزمکتب والدین؟
- من آرام هستم، من خشمگین
نمی شوم.
- به هیچ کس اجازه ندهید که به
قلمرو شما تجاوز کند.
- افراد اگر بخواهند، باید مواد
مخدر مصرف کنند.
- با انصاف باشید.
- قلدر و زورگو نباشید.
- ببخشید و فراموش کنید.
- دیگران را تحقیر نکنید.
- شیطان همیشه مجازات
می شود.
- صداقت بهترین سیاست است.
دیدگاه هایی که ارتکاب جرم را توجیه می کند
دیدگاه هایی که از ارتکاب جرم جلوگیری می کند
شکل ۳-۱۱- پیوندهای افتراقی. منبع: (سیگل، ۲۰۱۲: ۲۳۸).
۳-۲-۴-۲-۱-۲- نظریه هویت پذیری افتراقی دانیل گلیزر
دانیل گلیزر[۲۴۲] بر این باور است که نظریه ساترلند رویکردی ماشین انگارانه نسبت به کجرفتاران دارد و بیان می کند که تعامل با بزهکاران، شخص را به طور مکانیکی درگیر امور بزهکارانه می کند. با این کار قابلیت های تصمیم سازی و پذیرش نقش فرد نادیده گرفته شده است. گلیزر تلاش نموده تا این تصویر ماشین انگارانه از کجرفتاران را اصلاح نموده و مدعی است که تعامل با کجرفتاران(واقعی یا مجازی) به خودی خود ضرری ندارد، مگر اینکه به حدی برسد که فرد خود را با کجرفتاران یکی بداند و از آنها هویت بگیرد(گلیزر، ۱۹۵۶؛ به نقل از صدیق سروستانی، ۱۳۹۰: ۴۹). وی با مطرح کردن نظریه ی هویت پذیری افتراقی[۲۴۳]، بیان می کند که این فرایند، میزان هویت پذیری فرد با اشخاص دیگر، چه به شکل واقعی و چه به شکل خیالی را معلوم می کند، زمانی که اخذ و اقتباس ارزش ها شخص را مستعد انجام رفتار بزهکارانه یا قانون شکن می نماید. این وضعیت(تغییر و تبدیل)، موجب شکل گیری نقش یاد دهنده برای رسانه ها می شود. مطابق با هویت پذیری افتراقی، یک فرد عام مانند یک ورزشکار می تواند تأثیر بیشتری نسبت به افرادی که با یک شخص مستقیماً در تعامل هستند، بر وی داشته باشد(براون و همکاران، ۲۰۱۳: ۳۲۱). بنابراین، به نظر می رسد که گلیزر از تعامل افراد با کجرفتاران در جهان واقع یا در کتاب ها و فیلم ها، در صورتی که کسی از آنها هویت نپذیرد و با آنها به عنوان الگو و قهرمان برخورد نکند، هراسی ندارد، چون پیوند افتراقی را شکل دهنده کجرفتاری نمی داند و علت اصلی کجرفتاری را هویت پذیری از کجرفتاران یا هویتپذیری افتراقی قلمداد می کند(صدیق سروستانی، ۱۳۹۰: ۴۹-۵۰).
۳-۲-۴-۲-۱-۳- نظریه تقویت افتراقی رانلد آکرز و رابرت بورگس
نظریه تقویت افتراقی[۲۴۴] تلاش دیگری برای توضیح جرم به عنوان نوعی رفتار آموخته شده میباشد. این نظریه در ابتدا توسط رانلد آکرز[۲۴۵] با همکاری رابرت بورگس[۲۴۶] در سال ۱۹۶۶ ارائه شد، و نسخه دیگری از دیدگاه یادگیری اجتماعی است که مفاهیم پیوند افتراقی را با عناصر نظریه یادگیری روانشناختی ترکیب نموده است(سیگل، ۲۰۱۲: ۲۴۰).
آکرز معتقد است که فرایند مشابهی در یادگیری هر دو رفتار انحرافی و متعارف(مرسوم) وجود دارد. افراد نه یاد می گیرند که کاملاً منحرف باشند و نه کاملاً همنوا و مطیع. بلکه بیشتر تعادل بین این دو قطب متضاد رفتار را می پسندند. این تعادل معمولاً پایدار و ثابت است، اما در طول زمان می تواند مورد تجدیدنظر و بازبینی قرار گیرد(بروئر و بولن، ۲۰۱۵: ۱۱۱).
آکرز چهار عنصر اساسی که رفتار را شکل می دهند، شناسایی نمود: پیوندهای افتراقی، تعاریف، تقویت افتراقی و تقلید. از نظر وی، این عناصر بخشی از فرایند پیچیده یادگیری است و رفتار مجرمانه، زمانی قابل پیش بینی است که تقویت شده و به عنوان رفتار مطلوب تعریف شده باشد(براون و همکاران، ۲۰۱۳: ۳۲۱-۳۲۲).
بورگس و آکرز براساس نظریه تقویت در روانشناسی که مدعی است ادامه یا توقف هر نوع رفتاری بستگی به تشویق یا مجازات دارد، یعنی تشویق موجب ادامه رفتاری خاص و مجازات باعث توقف آن خواهد شد، نظریه ی ساترلند را مورد سؤال قرار داده اند. به بیان دیگر، آنها بیان می کنند که صرف تعامل با کجرفتاران کسی را کجرفتار نمی کند، بلکه همین افراد، کجرفتاری را در صورتی که رضایت بخش تر باشد، به همنوایی ترجیح خواهند داد. بورگس و آکرز براساس قانون نیروی تقویت افتراقی می گویند اگر تعداد عواملی نیروهای تقویت کننده تولید کنند، آن عاملی بیشترین احتمال وقوع را دارد که بیشترین تقویت کننده را به لحاظ مقدار، فراوانی و احتمال تولید کند. بنابراین، از نظر آن ها دخالت متغیر سوم یعنی تقویت افتراقی در فضای پیوند افتراقی، علت اصلی کجرفتاری است(صدیق سروستانی، ۱۳۹۰: ۵۰).
بورگس و آکرز، رفتار مجرمانه را بر اساس هفت مرحله مورد بررسی قرار دادند:
-
- رفتار بزهکارانه از طریق شرطی سازی مستقیم یا تقلید فراگرفته می شود.
-
- رفتار بزهکارانه در موقعیت های تقویت کننده غیراجتماعی (به عنوان مثال تأثیر فیزیکی استفاده از مواد مخدر) و نیز در موقعیت های تبعیضی غیر اجتماعی و از طریق تعامل اجتماعی که در آن رفتار دیگران بر علیه رفتار مجرمانه است و یا با آن همخوانی دارد فراگرفته می شود.
-
- رفتارهای مجرمانه، اساساً در گروههایی که منبع اصلی تقویت و تشویق فرد هستند، فرا گرفته می شوند: گروههای همسالان، خانواده، مدرسه، کلیسا.
-
- یادگیری رفتار مجرمانه، که شامل یادگیری روش ها و نگرش های خاص و اجتناب از برخی رویه ها است، به وجود تقویت کننده های مؤثر و قابل دسترس، بستگی دارد.
-
- نوع رفتار یاد گرفته شده و تکرار آن، به وجود تقویت کننده های مؤثر وهمچنین معیارهایی بستگی دارد که تقویت کننده ها بر مبنای آن، مورد استفاده قرار می گیرند.
-
- رفتار مجرمانه تابع معیارهایی است. از طریق این معیارها، رفتار مجرمانه از دیگر رفتارها متمایز می گردد. بنابراین، یادگیری رفتارهای مجرمانه، هنگامی ممکن است که چنین رفتارهایی در قیاس با رفتار غیرمجرمانه، بیشترمورد تقویت قرار گیرد.
-
- شدت رفتار مجرمانه، مستقیماً تابع میزان، تعداد، و احتمال دستیابی به تقویت کننده ها میباشد(بیرن و مزراشمیت، ۲۰۱۱: ۱۶۶-۱۶۷).
۳-۲-۴-۲-۱-۴- نظریه خنثیسازی دیوید ماتزا و گرشام سایکز
نظریه خنثی سازی[۲۴۷] از طریق آثار دیوید ماتزا[۲۴۸] و همکارش گرشام سایکز[۲۴۹] شناخته شده است. آنها فرایند تبدیل شدن به یک مجرم را به عنوان تجربه یادگیری ملاحظه نمودند که در آن، بزهکاران و مجرمان بالقوه روش هایی را یاد می گیرند که آنها را قادر می سازد تا ارزش های مرسوم و متعارف را خنثی نموده و بین رفتار مشروع و نامشروع بی اراده عمل کنند. یک دلیل برای آن، ساختار ارزشی نهفته در جامعه آمریکا است. ارزش های نهفته آثار اخلاقی متنوعی هستند که در فرهنگ استوار شده اند، اما عموماً به وسیله مصلحت اندیشی اعضای جامعه مردود شده اند. این ارزش ها در کنار ارزش های مرسوم و متعارف قرار دارند و اگرچه به طور عام مردود شده اند، اما ممکن است در قلمروی خصوصی تحسین شده و اجرا شوند. این ارزشها شامل مواردی مانند دیدن فیلم های تحریک کننده، مصرف افراطی الکل یا قماربازی درباره رویدادهای ورزشی می باشند. در فرهنگ آمریکایی، نگهداری هر دو دسته ارزش های مرسوم و نهفته امری عادی است؛ تعداد کمی از افراد کاملاً خوب یا کاملاً بد هستند(سیگل، ۲۰۱۲: ۲۴۱).
دلالت اصلی توجه به نظریه فنون خنثی سازی به عنوان نظریه بزهکاری، گفته های ساترلند بود که یادگیری رفتار مجرمانه یا بزهکارانه شامل ارزش ها و عقلانی سازی ها، همین طور روش های ارتکاب تخلف می باشد. سایکز و ماتزا مدعی هستند که یادگیری به پسران جوان اجازهی درگیری در رفتارهایی را می دهد که ناقض نظام ارزشی پذیرفته شده به وسیله آنها است. آنها برای حمایت از این اظهارنظر، شواهدی را ذکر می کنند که متخلفان نوعاً احساس شرم و گناه را تجربه می نمایند. به علاوه، آن ها مشاهده نمودند که متخلفان برخی گزینش ها را در انتخاب قربانی های شان نشان می دهند، تمایل دارند تا از آن هایی که ارزشهای اصلی جامعه را به دقت انعکاس می دهند، اجتناب ورزند و اهداف بی ارزش یا کم ارزش را جستجو نمایند(براون و همکاران، ۲۰۱۳: ۳۳۵-۳۳۶).
سایکز و ماتزا بیان می کنند که افراد مجموعه مشخصی از توجیهات را برای رفتار بزهکارانه و قانون شکن خود به کار می برند:
۱-انکار مسئولیت[۲۵۰]: تا آنجا صورت میگیرد که بزهکار، دیگر خود را مسئول رفتارهای نابهنجار و بزهکارانهاش نمیداند. عدم رضایت از خود و دیگران همراه با انکار مسئولیت منجر به کاهش شدید کارآیی و اثربخشی مکانیزم های نظارتی می شود. در نتیجه، این تصور ذهنی در افراد ایجاد می شود که رفتارهای بزهکارانه، از عوامل و نیروهایی خارج از کنترل آنان نشأت می گیرد: همانند، عدم عطوفت والدین، محلات فقیرنشین، معاشرت و همنشینیهای بد و …
۲-انکار آسیبرسانی[۲۵۱]: در این حالت فرد بزهکار پیوسته به گونه ای مبهم و نامشخص احساس می کند که رفتارش به رغم مغایرت با قانون، موجب آسیب جدی دیگران نمی شود.
۳-انکار قربانی[۲۵۲]: برخی از بزهکاران، اگرچه مسئولیت رفتارهای نابهنجار خود را میپذیرند، اما به نحو دیگری به خنثیسازی جراحت و آسیب های حاصل از آن میپردازند. در چنین وضعیتی فرد ممکن است تنفر اخلاقی را علت جراحت و آسیب های وارده به قربانی بداند. لذا، رفتار خود را متناسب با موقعیت و شرایط موجود بداند. یا آن که جراحت و آسیبهای وارده به قربانی را مجازاتی عادلانه یا نوعی قصاص وانتقام در نظر می گیرد.
۴-سرزنش سرزنش کنندگان[۲۵۳]: زمانی که توجه بزهکار از رفتارهای نابهنجار خود به محرکها و انگیزه های مؤثر بر شکل گیری رفتارهایش، معطوف میگردد (بعنوان مثال سرزنش والدین به علت تربیت نامناسب شان).
۵-توسل به وفاداری[۲۵۴]: بر مبنای این وضعیت، مکانیزم های کنترل اجتماعی (درونی و بیرونی) یک جامعه به دلیل تعلق خاطر و وفاداری فرد نسبت به اجتماع بزهکاران و دارودستههای بزهکار، گروه همسالان، خانواده و … خنثی و بیاثر میگردد. تضاد بین تعهد به قانون در مقابل وفاداری به دوستان علت استفاده فرد بزهکار از این نوع فنون خنثیسازی است که در قالب عباراتی مثل: (همواره به دوستانت کمک کن، هرگز رفیقت را لو نده، حتی اگر به خاطر او دچار مشکلات جدی شوی) بیان شود(سیگل، ۲۰۱۲: ۲۴۲؛ بیرن و مزراشمیت، ۲۰۱۱: ۱۴۷).
این فنون به مجرمان کمک می کند که مجموعه متمایزی از استدلال ها و توجیهات را برای رفتارهای غیرقانونی شان به کار ببرند و به آنها اجازه می دهد که به طور موقتی از قوانین متعارف جامعه دور شده و در رفتارهای نهانی مشارکت کنند.
در مجموع، نظریه خنثی سازی شرایطی را در نظر می گیرد که به افراد اجازه می دهد تا هنجارها و ارزش های غیرعادی و نامتعارف را با بهره گرفتن از گفته هایی مانند “منظور من انجام آن نبود"، “من واقعاً به کسی آسیب نزدم"، “آنها خودشان موجب آن اتفاق شدند"، “همه مرا مقصر می دانند” و “من آن کار را برای خودم انجام ندادم"، خنثی نمایند(سیگل، ۲۰۱۲: ۲۴۲).
شکل ۳-۱۲- فنون خنثی سازی ماتزا. منبع: (سیگل، ۲۰۱۲: ۲۴۲).
نقد: نظریه های یادگیری اجتماعی نقش نظام های اجتماعی در ایجاد زمینه های بزهکاری را نادیده میگیرند. همچنین این نظریه ها نمی توانند تمام انواع بزهکاری و جرم را تبیین نمایند، زیرا در بسیاری از موارد بزهکاری و جرم رابطه ای با همنشینی ندارد و شخص می تواند بدون همنشینی با افراد منحرف، بزهکار شود. یکی دیگر از انتقادات وارده این است که متغیرهای به کار رفته در نظریه های یادگیری اجتماعی، تعریف عملیاتی مشخصی ندارند. تعریف و اندازه گیری متغیرهایی مانند تعاریف فرد از قانون، فراوانی، دوام، اولویت و شدت و پیوند افتراقی کار بسیار دشواری است. نظریه های یادگیری در توجیه منشاً و علل مربوط به بزهکاری و انحراف عاجزند. چگونه اولین مجرم، نگرش ها و رفتارهای انحرافی را یاد گرفته و به دیگران انتقال داده است؟ به علاوه، این نظریه ها نمی توانند به خوبی تبیین کنند که چرا یک جوان که در معرض عوامل انحراف قرار دارد، سرانجام مغلوب آنها می شود، در حالی که شخص دیگری با زندگی کردن در همان شرایط، از آنها اجتناب می کند.
۳-۲-۴-۲-۲- نظریه کنترل اجتماعی
۳-۱۲ پایایی[۹۴] ابزار تحقیق
«پایایی به خطاهای گوناگونی که ممکن است در ابزار اندازه گیری وجود داشته باشد اشاره می کند. خطایی که از یک مشاهده به مشاهدۀ دیگر، برای یک واحد تحلیل و دو یا چند اندازه گیری با یک وسیلۀ سنجش به وجود می آید.» (فرانکفورد ،۱۳۸۱: ۲۴۳)
«پایایی ابزار که از آن به اعتبار، دقت و اعتمادپذیری نیز تعبیر می شود، عبارت است از یک وسیلۀ اندازه گیری برای سنجس یک متغیر، که در شرایط مشابه در هر مکان و زمان دیگر نتایج مشابهی به دست دهد.» (حافظنیا، ۱۳۸۳: ۱۵۵)
«برای سنجش پایایی یک ابزار پژوهش سه راه مختلف وجود دارد:
۱- پایایی پایداری[۹۵] ۲- پایایی نمایا[۹۶] ۳- پایایی همپا[۹۷] » (منصوریان، ۱۳۸۱: ۸۱)
«برای برآورد اعتبار ابزار سنجش پنج شاخص وجود دارد که عبارتند از ۱- اعتبار بازآزمایی ۲- اجرای فرمهای همتا ۳- دو نیمه کردن ۴- آلفای کرانباخ[۹۸] ۵-اعتبار نمرهگذاری» (پاشاشریفی، ۱۳۸۳: ۲۴۳).
در این تحقیق به منظور محاسبۀ پایایی ابزار تحقیق(پرسشنامه) از روش پایایی همپا و مهمترین شاخص آن یعنی آلفای کرانباخ (منصوریان، ۱۳۸۱: ۸۳) سود جستهایم. این آزمون به ما میگوید که آیا اجزای درونی یک شاخص با هم سازگاری دارند. اگرمقدار آلفا از ۷/۰ بیشتر باشد، سازگاری درونی مناسبی بین گویه ها وجود دارد و اگر بین ۶/۰ تا۷/۰ باشد، نشاندهندۀ سازگاری درونی تقریباً مناسب و یا قابل قبول است .اما اگرمقدار آلفا کمتر ۵/۰ باشد، سازگاری درونی ضعیفی بین گویه ها را نشان میدهد که قابل قبول نیست.
بدین منظور برای Pre-test پرسشنامه، ابتدا با ۴۰ نفر از پس از انجام محاسبات آماری، نتایج آزمون کرانباخ به شرح زیر به دست آمد:
متغیر | |||||||||
آلفای کرانباخ |
از آنجا که ضریب اعتبار همه مفاهیم، بالاتر از ۷/۰ است، نتیجه میگیریم که ابزار ما از ضریب اعتبار قابل قبولی برخوردار است. لازم به ذکر است، از آنجا که افراد مورد مصاحبه به منظور سنجش ضریب اعتبار درونی سؤالات تحقیق، از روش نمونه گیری تصادفی انتخاب شده اند، لذا در جامعۀ نمونۀ نهایی تحقیق منظور نشدهاند.
۳-۱۳ رویۀ جمعآوری داده ها
پس از تهیۀ پرسشنامه و انجام Pre-test و رفع ابهامات موجود در آن و حذف گویه های ناهماهنگ مفاهیم و متغیرهای تحقیق، حال باید به سراغ جامعه رفته و داده های اصلی خود را جمعآوری کنیم.
متداولترین روش پرسش، از طریق توزیع پرسشنامه است که در واقع نوعی مصاحبۀ فردی است که فرد طی آن یک پرسشنامه را تکمیل می کند. همچنین مصاحبهشونده وقت زیادی را در اختیار دارد و در حقیقت پرسشنامه ابزار کتبی و ثابتِ آگاهی از نظرات افراد محسوب می شود.
همانطور که در بخشهای قبلی ذکر شد، در این تحقیق برای دسترسی به نگرشها و دیدگاه های دانش آموزان تعداد ۲۰۰ پرسشنامه در مدارس هوشمند(نیمه هوشمند)و ۲۰۰ پرسشنامه در مدارس غیر هوشمند پر شده است.
۳-۱۴ فنون تجزیه و تحلیل داده ها
بعد از اینکه داده ها با بهره گرفتن از ابزار پرسشنامه گردآوری شد، نوبت به آماده سازی داده ها جهت تحلیلهای مورد نـظر مـیرسد. در این مرحله ابتدا داده ها را کدگذاری - کمی کردن داده های خام- کرده و سپس وارد نرم افزار رایانهای میکنیم. دراین بررسی، جهت پردازش داده ها از برنـامۀ SPSS نسخۀ ۱۶ تحت وینـدوز استفـاده شده است و برای طراحی جداول و نمودارها از برنامه های Excle و Word نسخۀ ۲۰۰۷ استفاده شد. همچنین جهت تحلیل داده ها - یعنی آزمون فرضیه های مطرح شده در تحقیق – آزمونهای مختلف آماری با بهره گرفتن از قابلیت های نرم افزار SPSS در دو سطح صورت گرفت:
الف) سطح توصیف: در این سطح، به تجزیه و تحلیل یک بعدی (یک متغیره) یا توصیف متغیرها با بهره گرفتن از جداول توزیع فراوانی و آماره های توصیفی، متناسب با سطح سنجش متغیرها، همچون میانگین، میانه، مد، واریانس، انحراف معیار پرداخته شد.
ب) سطح تبیین: در این سطح، به منظور بررسی نحوۀ تأثیرات میزان سواد رسانه ای دبیران بر توسعه مدل تفکر انعکاسی دانش آموزان(پاسخگویان)، از آزمونهای مختلف آماری، متناسب با سطح سنجش متغیرها، همچون کایاسکوئر، گاما و… استفاده شد.
مدیریت کلید
با توجه به اینکه در شبکه ای که کاربران زیادی دارد، نیازمند تعداد زیادی کلید است، مدیریت ناکارآمد این کلیدها می تواند، سبب بروز خطرات بزرگی در حفظ امنیت سیستم شود (پنگ و همکاران، ۲۰۰۴).
راه حلهای بسیاری در ادبیات ارتباطات گروهی، برای مدیریت کلید در گروه های مسطح (گروههایی که تنها یک جریان داده دارند)، پیشنهاد شده است که شامل معماری متمرکز[۱۶۱]، غیر متمرکز[۱۶۲] و توزیع شده[۱۶۳] میباشد. در روش متمرکز، یک وجود منطقی به نام گروه کنترلگر و سرور کلیدی، خدمات مدیریت کلید (تولید کلید، توزیع کلید و کلید گذاری
مجدد) را ارائه می دهند. در رویکرد غیرمتمرکز، مجموعه ای از مدیران به صورت اشتراکی کار مدیریت کلید را انجام می دهند، در نهایت در رویکرد توزیع شده، مجموعه ای از مدیران برای توافق در زمینۀ گروه کلید و توزیع مواد کلید، همکاری می کنند (راقب حسن و همکاران، ۲۰۱۲).
از سوی دیگر لازم به ذکر است که مدیریت کلید یک مسئلۀ مهم در سیستم رمزگذاری متقارن است و به طور کلی یک کلید رمزگذاری، باید دو شرط را برآورده سازد؛ نخست باید حدس زدن آن توسط فریب دهندگان دشوار باشد. دوم، باید توسط کاربر مشروع به راحتی قابل باز تولید باشد. باید در نظر داشت که موضوع مدیریت کلید، به طور گستردهای در ادبیات، مورد بحث قرار گرفته است (سینی و سینها[۱۶۴]، ۲۰۱۳). علاوه براین زمانی که با کلیدهای رمزنگاری سروکار داریم، اقدامات احتیاطی یکسانی همانند کلیدهای فیزیکی برای امنیت منطقی آنها لازم است؛ در نتیجه، مؤلفه های مدیریت کلید عبارت است از: توزیع کلید[۱۶۵]، ابطال کلید[۱۶۶]، بازیابی کلید[۱۶۷]، تجدید کلید[۱۶۸]، از بین رفتن کلید[۱۶۹]، کلیدهای چندگانه[۱۷۰] که به اختصار به بررسی آنها میپردازیم.
توزیع کلید
باتوجه به اینکه بعضی از ابزارها برای توزیع کلیدهای مخفی شامل ملاقات چهره به چهره برای تبادل کلیدها، فرستادن کلیدها از طریق یک پیامک امن و برخی دیگر از کانالهای جایگزین امن میباشند. روش مناسب دیگر، به رمز درآوردن کلید مخفی با کلیدی دیگر است که یک کلید رمزنگاری کلید خوانده می شود و کلید مخفی رمزنگاری شده به گیرندۀ در نظر گرفته شده، ارسال می شود.
ابطال کلید
یک گواهی دیجیتال، حاوی یک برچسب دورهای برای اعتبار گواهی است، همچنین اگر امنیت یک کلید به خطر بیفتد یا به خاطر کسب و کار یا موضوعات شخصی بیاعتبار شده باشد، باید لغو گردد. صادرکنندۀ گواهی دیجیتال، یک لیست از تمام گواهیهای بیاعتبار شده را نگهداری مینماید و کاربران به طور مداوم باید این لیست را بررسی نمایند.
بازیابی کلید
باید یک سیستم برای رمزگشایی اطلاعات حساس پیادهسازی شود تا در صورت از دست رفتن یا فراموش شدن کلید رمزنگاری بتوان اطلاعات را بازیابی نمود. یکی از روشها در این زمینه سپردن کلید[۱۷۱] میباشد، در این روش، کلید به بخشهای مختلف تقسیم میگردد که هرکدام رمزنگاری شده و سپس به افراد مورد اعتماد مختلف در یک سازمان ارسال می شود.
تجدید کلید
اگر یک کلید مخفی برای مدت طولانیتری بدون تغییر مورد استفاده قرار گیرد، بیشتر در معرض خطر قرار دارد. تعداد دفعاتی که یک کلید تغییر داده می شود، با ارزش داده های رمزگذاری و انتقال داده شده رابطۀ مستقیم دارد و همینطور اگر کلید مخفی یکسانی برای رمزگذاری اطلاعات ارزشمند و در طول یک دورۀ زمانی نسبتاً طولانی استفاده شود، حجم بیشتری از داده ها در زمان شکسته شدن کلید در معرض خطر قرار میگیرند. یکی دیگر از نگرانیها در زمانی که کلید به طور مکرر تغییر نمیکند، این است که حمله کننده می تواند پیام را رهگیری نموده، تغییر داده و سپس به گیرنده ارسال نماید.
ازبین رفتن کلید:
کلیدهایی که برای مدت طولانی مورد استفاده بوده و کلیدهای دیگری جایگزین آنها شده است باید نابود شود؛ زیرا اگر این کلیدها به خطر بیفتد، پیامهای قدیمیتر رمزگذاری شده با آنها را میتوان خواند.
کلیدهای چندگانه (چندین کلید):
معمولاً یک فرد بیش از یک جفت کلید خصوصی و عمومی دارد که ممکن است آنها در اندازه های مختلف و برای سطوح امنیتی متفاوت در نظر گرفته شده باشند، در این حالت کلیدها با اندازۀ بزرگتر، را میتوان برای امضاء دیجیتالی اسناد مورد استفاده قرار داد و با اندازۀ کوچکتر برای رمزنگاری مورد استفاده قرار میگیرند (ناهاری و کراتز، ۲۰۱۱).
مدیریت رمزعبور کاربران، الزام اجرای رمزعبور پیچیده و دورۀ زمانی برای آن
امروزه سازمانها محدودیت دسترسی به اطلاعات را برای کاربران مجاز و کارکنان، از طریق فرایند تصدیق هویت و مجوز انجام می دهند که رایجترین روش در این زمینه تصدیق هویت با بهره گرفتن از ترکیب نام کاربری و کلمۀ عبور مؤثر میباشد. اولین نکته در این روش انتخاب رمزعبور مناسب است؛ آزمایشهای انجام شده در لابراتوارهای بل[۱۷۲] و مؤسسۀ مهندسی نرم افزار [۱۷۳] و…، تأیید کردند که درصد بالایی از رمزعبورهای کاربران به راحتی قابل حدس زدن میباشد.
در واقع سادهترین حمله بر ضد یک سیستم مبتنی بر رمز عبور، حدس زدن کلمۀ عبور است که این اقدام مستلزم دسترسی به توابع مکمل، متمم و توابع احراز هویت بدست آمده میباشد. اگر هیچیک از اینها در طول زمان حدس زدن رمزعبور تغییر نکنند، مهاجم می تواند از رمزعبور برای دسترسی به سیستم استفاده نماید (سنگوپتا و همکاران، ۲۰۰۵). از این رو با دانستن اینکه کاربران چه نوع رمزعبوری را انتخاب می کنند، قادر خواهیم بود که مانع از استفاده از رمزعبورهایی شویم که به راحتی قابل حدسزدن هستند (بیشاپ وکلاین[۱۷۴]، ۱۹۹۵)؛ درنتیجه میتوان گفت که مسائل مربوط به مدیریت رمزعبور، بیشترین رشد را در مدیریت سیستمها و امنیت کامپیوتر دارد که برای حل آن تلاش می شود.
لازم به ذکر است که کاربران به ندرت در زمینۀ انتخاب عاقلانۀ کلمۀ عبور، آموزش دیدهاند. در واقع بیشتر افراد رمزعبوری ضعیف را به منظور دریافت اطلاعات با بیشترین سرعت و کمترین زحمت، انتخاب می کنند و این امر باعث
می شود که در نظر گرفتن رمزعبور به عنوان یک هدف برای اندازه گیری امنیت، با شکست مواجه شود (ناهاری و کراتز، ۲۰۱۱). از آنجا که فایل رمزعبور به طور کامل توسط همۀ کاربران قابل خواندن است، کلمات عبور رمز شده، نسبت به کرک شدن در داخل و خارج از سایت، آسیب پذیر میباشند. در نتیجه به عنوان بخشی از فرایند مدیریت رمزعبور، باید علت مناسب نبودن رمزعبور و نمونۀ یک رمزعبور قابل قبول، برای کاربران تبیین شود. امروزه تکنیکهایی به منظور تعیین میزان در معرض خطر بودن رمزعبور مورد استفاده قرار میگیرند، اما باید دانست که دسترسی به یک سیستم، اولین مرحلۀ نفوذ به آن است؛ بنابراین اولین موضوع مرتبط با مدیریت رمزعبور، انتخاب رمزعبوری است که حدس آن توسط دیگران به منظور بازداشتن حملات مشکل باشد. مسئلۀ دوم مدیریت داده های مرتبط با کلمههای عبور، به منظور قادر ساختن سیستم برای تصمیم گرفتن در زمانی که یک کاربر رمزعبور صحیح را وارد کرده، میباشد. باید در نظر داشت که این داده ها، باید به صورت آنلاین و در عین حال غیرقابل دسترس یا فاقد ارزش برای مهاجم باشد.
انتخاب رمزعبور:
استفاده از یک جستجوگر قوی رمزعبور، ایدۀ هیجانانگیزی در این زمینه است. این برنامه، جستجوگر فعال رمزعبور نامیده می شود که به مدیر سیستم اجازه میدهد تا بر انتخاب رمزعبور توسط کاربران در سایتها، گروه ها و پروژه ها، محدودیت اعمال نماید. آزمونهایی که در این زمینه استفاده می شود، نه تنها لیستهای دلخواه، بلکه الگوها، خروجی برنامه ها و پرسنل پایگاه داده را دربر میگیرد. این آزمونها انعطافپذیر بوده و ممکن است بدون تدوین مجدد برنامه، تغییر داده شوند که این موضوع امکان پیکربندی مجدد و سریع رمزعبور را فراهم مینماید (بیشاپ[۱۷۵]، ۱۹۹۱).
الزام اجرای رمزعبور پیچیده:
کاربران باید رمزعبوری قوی و مقاوم در برابر حدس زدن و کرک شدن، ایجاد نمایند؛ با این وجود عموماً بین بازیابی و امنیت رمزعبور، تقابل وجود دارد.
رمزعبور امن، از حروف اولیهای که به راحتی به خاطر میآیند، تشکیل می شود و نه از عبارات بیش از حد معمول؛ رمزعبورهایی که آسان هستند، شامل کلمات سادهای میباشند که میتوانند به راحتی توسط افراد دیگر حدس زده شده یا کرک شوند. از این رو مطالعات نشان میدهد که کاربران، تمایل به ایجاد رمزعبورهایی دارند که به راحتی به خاطر میآیند.
دراین راستا روشهای متعددی برای تقویت کلمات عبور ارائه شده است که اهداف زیر را دنبال می کند :
بهبود کیفیت رمزعبورهای اولیه
قابلیت یادآوری رمزعبور تولید شده
پیچیدگی روش رمزنگاری، برای ذخیره رمزهای عبور درون فایلهای سیستم
تلاشها برای بهبود کیفیت رمزهای عبور، شامل اعمال محدودیتهای رمزعبور، به روز رسانی منظم رمزعبور و آموزش اشخاص در ایجاد رمزعبور مناسب، میباشد و برای اینکه بگوییم یک رمزعبور قوی است، باید طولانی بوده، حدس زدن آن دشوار و شامل کاراکترهای غیرالفبایی، باشد و ترکیبی از حروف کوچک و بزرگ متغیر باشد.
دوره زمانی برای رمزعبور:
کنترل مداوم رمزعبورهایی که باید معیارهای خاصی را برآورده سازند، یکی از روشهای بهبود امنیت رمزعبور است (وو، پراکتور، بارگاو اسپانتزل، تای، کوک، اییوجین شولتز[۱۷۶]، ۲۰۰۷).
از این رو دورۀ زمانی برای رمزعبور تکنیکی است که این امکان را میدهد تا رمزعبور برای یک مدت زمان مشخص غیرقابل تغییر بماند؛ بعد از آن کاربر باید پیش از رسیدن به تاریخ انقضاء، پسورد خود را تغییر دهد و هدف این است که پیش از اینکه مهاجمان بتوانند پسورد یک کاربر را حدس بزنند، تغییر پیدا کند. لازم به ذکر است که پیادهسازی سادۀ دوره زمانی برای کلمهعبور، فاقد ارزش است، زیرا کاربران به راحتی میتوانند رمز را تغییر داده و به حالت قبل بازگردانند؛ در نتیجه به منظور مؤثر واقع شدن کلمه عبور جدید تا قبل از تغییر، پیادهسازی پیچیده لازم است، اما باید در نظر داشت که یکی از مشکلات اساسی در زمینۀ بسیاری از مکانیزم های دوره زمانی برای رمزعبور، عدم وجود هشدار به کاربر قبل از انقضای رمزعبور میباشد. علاوه براین، مشکل دیگر این است که افراد به استفاده از رمزعبورهای یکسان برای چندین حساب کاربری تمایل دارند(آیوس و همکاران، ۲۰۰۴)؛ اما اگر رمزعبور یکی از حسابهای کاربری افشا گردد، امنیت سایر حسابها هم به خطر خواهد افتاد (آیوس و همکاران، ۲۰۰۴، به نقل از وو و همکاران، ۲۰۰۷).
مدیریت امتیازات
مدیریت امتیاز یکی از جنبه های امنیتی است که بسیار در مورد آن صحبت شده و نیز می تواند منافع زیادی دربر داشته باشد و به سرعت تأثیرگذار باشد. در واقع مدیریت امتیاز، تصمیم گیری در مورد امکان و کنترل دسترسی، براساس نقشهای نشان داده شده توسط گواهینامهها است. این نشانها معمولاً برای هویتی منحصر به فرد ارائه و با یک زیرساخت کلید عمومی، معتبر شده اند (بلوبل، هوپنر، جوپ، کارنوسکوز، کلاین هوییس و استاسینو پلوس، ۲۰۰۳) و مجوزها، دارایی ها، ویژگیها، حقوق و اختیارات نمونههای عمومی از واگذاری اشیا و شکل اولیۀ تمرکز بر مدیریت امتیاز هستند (لورچ، آدامز، کافورا، کاننی، راتی و شاه[۱۷۷]، ۲۰۰۳).
رویکرد واگذاری حداقل امتیاز که در آن هر کاربر نباید بیش از اندازهای که برای انجام وظایف ضروری است، دسترسی داشته باشند در این حوزه مطرح و این نکته خاطر نشان شده است که مدیریت حداقل امتیاز، اکسیری برای رفع تمام مشکلات امنیتی نیست؛ اما یک مسیر طولانی را برای برطرف سازی آنها طی کرده است؛ البته مشکل این است که برنامه ریزی امنیتی سیستم عامل، اجازه این موضوع را نمیدهد (چپل[۱۷۸]، ۲۰۱۳).
از سوی دیگر مدل PRTMA، توصیف کنندۀ مدیریت امتیاز است که به کاربران اختیار میدهد، باعث ایجاد اعتماد مستقیم بین همکاران می شود و به طور کامل غیرمتمرکز میباشد. محول کردن امتیازات در این مدل از طریق قواعد بیان شده در سیاستهای مدیریت امتیاز که توسط منابع و مدیران سایت تعریف شده اند، محدود گشته است. مدل PRIMA، اصل حداقل امتیاز دسترسی و جدایی اصول مرتبط را توسعه داده است؛ این اصل ایجاب می کند که یک تقاضا برای یک منبع، باید با حداقل مقدار امتیاز درخواست شده برای ارائۀ خدمات مورد تقاضا به کار رود.
ترکیب امتیازات از منابع مختلف، سناریوهای مشارکت را امکان پذیر میسازد که در آن شرکت کنندگان میتوانند منابع خود را برای عموم به اشتراک بگذارند. امکان تشخیص دقیق اینکه چه امتیازاتی، با یک مجوز دسترسی خاص، مورد استفاده قرار گیرد، برای تعریف درخواستهای دسترسی با حداقل امتیازات، مورد نیاز است (لورچ و همکاران، ۲۰۰۳).
که دین بهی را زند بر زمین
جهان کرده از خویش بینام و ننگ
بود بتّری در سرانجام او
مگر، کینه و فتنه و شور و شر
نه پیرانشان را بود حشمتی
ز دین دشمنان جانش آید ستوه
نباشد به گفتارشان اعتماد
نه با نیک مردان بود قدر و آب
(ابیات۱۳۴۵-۱۳۵۳)
همان مرد دیندار کمتر شود
چو شد کار و کردارشان بینوا
صد آتش به یک جای باز آمده
ز دین دشمنانشان رسد گفت وگوی
نه پیدا مر آن بیسران را سری
برآرند آن قوم ناپاک دین
به فرمان ایشان گروگان بوند
(ابیات۱۳۶۴-۱۳۷۰)
ز پیمان شکستن ندارند عار
فتد پادشاهی به بد گوهران
نرانند جز بر جفا بارگی
(ابیات۱۳۷۵-۱۳۷۸)
ز هرمزد دادار پیروز گر
بود دین به را کسی خواستار؟
کند هیچکس یاری دین به؟
چگونه شود دیو ناپاک پست؟
چگونه شود کار ایشان بساز؟
که بی کار کرفه ز دنیا شود
ازین حال کن بندگان را خبر
دلم زین شر و شور بریان شدست
که ای مرد دیندار انده مدار
نماند بکس بر دو گونه ستم
بمینو چنان دان که مرحوم گشت
که کس دین به را بود خواستار
دگرگون شود ساز و آیین راه
از آن ترک بی رحمت تنگ چشم
(ابیات۱۴۳۴-۱۴۴۷).
آنچه این متون به ما میگویند این است که باید تصور ارتباط میان ابومسلم و دین زردشتی را رها کنیم.[۳۰۳]
در آخر باید اشاره داشت که وجود گروه های فکری و مذهبی گوناگون- به خصوص زردشتیان- در جنبش ابومسلم نشان دهنده همکاری آنان با ابومسلم در براندازی امویان بوده است و اینکه ابومسلم عقاید هر کدام از این گروه ها را در چهارچوب عقیدتی سیاهجامگان جای داده بود، هرگز به معنای اعتقاد قلبی وی به این عقاید نبوده است.
به سختی میتوان پذیرفت که ابومسلم به دلیل گرایشهای دینی به عقایدِ این گروه ها، آنان را به خود جذب کرده است؛ چرا که در این صورت، عقاید او شامل عقایدی در هم آمیخته و بینظم میشد که ترکیبی بود از عقاید مختلف این گروه ها. زردشتیان، مزدکیان، خوارج، کیسانیان و غیره هر کدام عقاید خاص خود را داشتند و وحدت بخشیدن به آنها از نظر اعتقادی اگر کار غیر ممکنی نباشد، اما کار بسیار دشواری به نظر میرسد. برخی از محققان بر این نظرند که ابومسلم عقاید ادیان مختلف را به منظور تحقق اهداف خود مورد سوء استفاده قرار داده است[۳۰۴] و در جنبش وی مقاصد مذهبی تأثیر کمتری داشته است.[۳۰۵]
۴- انعکاس باورهای ایران باستان در عقاید و افکار سیاهجامگان
سیاهجامگان در ادوار مختلف تاریخی از اندیشه های ایرانی متأثر بودهاند. در بین عقاید ایشان نشانههایی از عقاید زردشتی و مزدکی به چشم میخورد. از جمله این عقاید میتوان به رسم ازدواج با محارم و اشتراک در ناموس اشاره کرد. در کنار این دو مورد، برخی از محققان چوبدستی سیاهجامگان را با خرفسترغن زردشتیان یکی دانستهاند. در ادامه به بررسی این اندیشه ها در سیاهجامگان میپردازیم.
۴-۱- ازدواج با محارم
در عین حال که نمیتوان ابومسلم و جنبش او را به عنوان جنبشی زردشتی شناخت، میتوان در آراء سیاهجامگان بنمایههایی زردشتی پیدا نمود. به تعبیر دیگر، سیاهجامگان در آراء و عقاید خویش از دین زردشتی متأثر بودهاند. یکی از این اندیشه ها، اندیشه ازدواج با محارم است.
در میان آداب و رسوم سیاهجامگان، رسم ازدواج با محارم به چشم میخورد. لازم به ذکر است که پس از کشته شدن ابومسلم، هوادارانش به دو گروه ابومسلمیه[۳۰۶] و رزامیه[۳۰۷] تقسیم شدند. از بین این دو، ابومسلمیه ازدواج با محارم را جایز میدانستند.[۳۰۸] این موضوع که عدهای از هواداران ابومسلم، پس از مرگش، رسمی زردشتی چون ازدواج با محارم را ترویج کردند، نشان دهنده ارتباط بین سیاهجامگان و دین زردشتی است. هر چند منابع رسم ازدواج با محارم را در میان سیاهجامگان تأیید کردهاند، اما در مورد چگونگی آن توضیحی ندادهاند.
با مطالعه متون مربوط به دین زردشتی درمییابیم که ازدواج با محارم یا «خُوِیْدودَه»[۳۰۹] در دین زردشتی نه تنها جایز است، بلکه مورد تأکید و تشویق قرار گرفته است. در این دین، ازدواج با محارم از اهمیت بالایی برخوردار است و ثواب انجام هیچ کاری به پای آن نمیرسد (صد در بندهش، در ۷۴، بند۹). آن چنانکه گفته شده اولینبار این اهورهمزدا بود که با دختر خود سپندارمذ خویدوده نمود (روایت پهلوی،[۳۱۰] بخش هشتم). اعتقاد بر این است که بهترین اندیشه ها، بهترین کردارها و بهترین گفتارها خویدوده است؛ چرا که در اولین نزدیکی، دو هزار دیو و چهار هزار جادو و پری نابود میشوند و در چهارمین نزدیکی، زن و مرد هر دو رستگار میشوند. همچنین گفته شده یک سال خویدوده برابر است با صدقه دادن یک سوم جهان و دو سال خویدوده برابر است با صدقه دادن دو سوم جهان (روایت پهلوی، بخش ۸). در جایی دیگر گفته شده هر کس چهار بار با چنان همسری نزدیکی کند، به درجهای میرسد که اهریمن با تمام قدرت خود نمیتواند به او آسیبی برساند (شایست ناشایست، ۱۸: ۲).
از دید زردشتیان، خویدوده نشانهای از جنگ بر ضد دنیای اهریمنی است و به ایجاد جهان پاک و خالی از تباهی کمک میکند؛ از آنجا که هر فردی نژاد خود را میشناسد، به افراد خانواده خود اطمینان دارد و میداند که آنان اسیر اهریمن و آلوده به پلیدیهای او نخواهند شد و با وفاداری و پشتکار در نابودی دنیای اهریمنی خواهند کوشید، با ازدواج با فردی از خانواده خود، راه را برای فراهم آمدن جهانی پاک هموار میسازد. به این شکل فرزندان و نوادگانی که حاصل این ازدواجاند، در خاندانی که همه آنان پاکند، رشد میکنند.[۳۱۱]
در دین زردشتی، برای خویدوده پاداشهای مختلفی در نظر گرفته شده است؛ برای نمونه انجام آن موجب دوری از فقر؛ نیاز و قحطی (روایت پهلوی، بخش ۸)؛ دستیابی به بهشت (مینوی خرد، ۳: ۴؛ ۳۵: ۷؛ ۳۶: ۱۲)؛ بخشیده شدن گناهان (دینکرد پنجم، ۹: ۵)؛ نابودی و آسیب رسیدن به دیوان و بدخواهان؛ پاکی نسل؛ پرورش بهتر فرزندان؛ سازگاری در زندگی زناشویی؛ عشق متقابل و خشنودی و همدردی بین اعضای خانواده میشود (همان، ۱۸: ۶-۱۲). علاوه بر این، نیکوکاران با انجام خویدوده به مقام والایی میرسند و بدکاران با انجام آن، از دوزخ و رنج و عذابهای آن رها خواهند شد. همچنین گفته شده اگر شخصی نیت انجام خویدوده را داشته باشد، اما به دلیل ناتوانی، بیماری و پیری نتواند آن را انجام دهد، همین نیت او موجب آمرزش گناهانش خواهد شد (روایت امید اشوهیشتان، ص ۱۷۹، ۱۸۸).
خویدوده با مادربزرگ، مادر، دختر، خواهر[۳۱۲] و دختری که از طریق نامشروع متولد شده، به ترتیب بیشترین اهمیت را در دین زردشتی دارند؛ اعتقاد بر آن است که فرزند حاصل از ازدواج با مادربزرگ به مراتب باهوشتر و زیباتر از سایر فرزندان خواهد بود[۳۱۳] و پس از آن به ترتیب، فرزند حاصل از ازدواج با مادر، فرزند حاصل ازدواج با دختر و فرزند حاصل از ازدواج با خواهر بهتر از سایر فرزندان خواهد بود (روایت پهلوی، بخش ۸).
به زردشتیان مژده داده شده که روان کسانی که این کار را انجام دهند، در روشنی به سر خواهند برد (ارداویرافنامه،[۳۱۴] ۸:۱۲) و برعکس، روان کسانی که آن را انجام ندهند، در دوزخ با ماری وحشتناک، مجازات خواهند شد (ارداویرافنامه، ۸۶ :۱-۳).