به هرحال مدیران میتوانند باورهای راجع به اهمیت ذینفعان مختلف ازجمله مشتریان و رقبا را که بطور برجسته درمتون تحقیقاتی مربوطه به گرایش وجهتگیری بازار نقش دارند را نیز بهحسابآورند. Cadogan, 2003))
انعطاف پذیری استراتژیک
سانچز۲۰۰۵ درباره اهمیت منابع برانعطافپذیری استراتژیک بحثکردهاست و اینچنین بیانمیداردکه انعطافپذیری استراتژیک توسط روشهایی محدودشده ، که در آن شرکتها قادر به استفاده از منابع موجودند و این باعث تمرکز توجه بر روی نیاز به منابع منعطف و نوعی از انعطاف پذیری به ویژه انعطافپذیری هماهنگی میگردد. Sanchez, 2005)) دیگران نیز به مانندگروال و تانسوهای۲۰۰۱ صحهبر اهمیت ایجاد داراییهای مازاد و نقدینه، منابع کمکی و مخزن منابع منعطف همانطورکه پیشینیان هنگام بحث درباره اشکال انفعالی از انعطاف پذیری استراتژیک ازآن یاد می کردند،گذاشتند . تحقیقات پیشین کمک کوچکی به درک رابطه بین منابع ودیگر موارد مسبوق و انعطاف پذیری استراتژیک کرده و بهرحال منابع به عنوان پیشینه برای انعطاف پذیری استراتژیک عمل کرده است. McGuiness, 2001))
انعطاف پذیری استراتژیک : گزینه های استراتژیک به مانند دوره های جایگزین عمل می باشند (Sanchez, 2005) نویسندگان بسیاری درباره اهمیت آن نسبت به انعطاف پذیری درمفهوم کلی و سطح شرکتی اش بحث کرده اند . توسعه گزینههای استراتژیک باعث ایجادتنوع میشود بهطوریکه گزینه ها برای شرکت و برای جذب شان در دسترس می باشند . (Sanchez,2005) . برای نویسندگانی مانند سانچز ۲۰۰۵ گزینه های استراتژیک از اهمیت خاصی برخوردارند چراکه بسادگی داشتن این اختیارت یاگزینهها بهمانند بودن به عنوان نمایندهای برای انعطافپذیری استراتژیک می باشد. علاوه براین کومبه وگرینلی ۲۰۰۴ برروی گزینههای استراتژیک مختلف بهمانند نتایج حاصل از شناخت مدیریتی وتاثیراحتمالی آنها برروی اشکال مختلف رفتارمنعطف، بحث کردن .علیرغم مباحث مفهومی در رابطه با اهمیت نسبی اختیارات استراتژیک به انعطاف پذیری استراتژیک هیچگونه توسعه نظریه از لحاظ تجربی دردست نمیباشد. از اینرو یکی از مشارکت های اصلی حاضر در اینکار تحقیقی تمرکز بر روی اختیارات استراتژیک متفاوت و اجرا شده توسط مدیران می باشد .
نظرسنجی فعلی حاکی ازاینست که اختیارات استراتژیک مبتنی برباورهای مدیران بوده و منابع در اختیارشان نشان از رابطه مستقیم دارد . انعطاف پذیری استراتژیک در ادبیات موضوع چنین تعریف شده است: توانایی شرکت برای انطباق و پاسخگویی به تغییرات محیطی . Combe and Greenley, 2004,p. 1456)) و یا توانایی سازمانی برای مدیریت اقتصادی و سیاسی ریسک ها با پاسخگویی بلادرنگ به تهدیدات و فرصت های بازار (Grewal and Tansuhaj, 2001,p.72).تحقیقات نشانمیدهد برایدستیابی به انعطافپذیری استراتژیک درفعالیتهایآتی(یعنی ایجادگزینههای واقعی برای شرکت ) صادرکنندگان میتوانند در ساختار صادرات و استراتژیهای صادرات سرمایهگذاریکنند و سیستم قابلیتهای هماهنگ صادرات را ایجادکنند. (e.g., Buckley and Casson, 1998; Johnson et al., 2003; Sanchez, 1995) سرمایهگذاری فعلی در این گزینه ها میتواند درآینده دسترسی به گزینههای تصمیمگیری بیشتری که در نهایت منجربه افزایش سودآوری، سهم بازاربیشتر و رشد فروش می شود را ایجادکند . . سه منبع انعطاف پذیری صادرات شناسایی شده است. ( سه نوع سرمایه گذاری که می تواند گزینه واقعی ایجادکند)این سه منبع براساس ادبیات انعطاف پذیری استراتژیک درتحقیقات می باشند : اول، برمبنای چارچوب مفهومی ارائه شده توسط اولاخ (۲۰۰۰) براذر (۲۰۰۸) و لیبلین (۲۰۰۳) حدی است که در آن شرکتها در هنگام تصمیمگیری صادارت تجربه صادرات خود را با انعطافپذیری در می آمیزند. به ویژه سرمایهگذاری در تجارب صادراتی بزرگتر (ازطریق واردشدن در بازارهای وسیعتر و بیشتر و یا در محدوده زمانی بزرگتر ) به شرکتها این امکان را میدهد تا خروجی ها را تغییرداده و از بازاهای کم سودتر بر بازارهای پرسودتر تمرکزکنند. همچنین به شرکت ها این امکان را می دهدکه تنوع رویدادها و ایده ها را افزایش دهندو این امر به ایجاد فرصت های بیشتر برای توسعه راه های جدید شناسایی گزینه های تجاری جدیدکمک می کند. (Luo and Peng,1999)انعطاف پذیری صادرات به معنای شناسایی و رصد فرصت های صادراتی جدید برای کسب مزیت ازآنها و اقدام به موقع برای صادرات در این فرصتها میباشد.
انعطاف پذیری و شرکت بین المللی
کوگوت عنوان میکند که ویژگی بیهمتای راهبردبینالمللی بیشتربه ایجادانعطافپذیری برای بهره وری ازعدم اطمینان و بادرنظرگرفتن نرخ تبادل، سیاست دولتی وحرکت رقبا مربوط است نه به محتوای آن. درواقع مدتها چنین بوده است که درآمد خالص شرکتهای چندملیتی(MNEs) نسبت به شرکتهای ملی در انعطاف پذیری (بالقوه) MNEsنهفته است. اما به نظرمی رسد شکاف بزرگی بین قابلیت MNEs و عملکردحقیقی انعطاف پذیری آن وجوددارد. هرچند این مسأله به روش تجربی بررسی نشده است، انتظار است که اینرسی، همکاری، جابجایی و هزینه های فراغت مانع انعطافپذیریکنترلشده باشند. بنابراین باکلی و کاسون انعطاف پذیری را برای مدلسازی شرکت چندملیتی به عنوان “موضوعی مهم در دستورکار جدید"تلقی می نمایند. در این دستور کار جدید تحلیل انعطافپذیری استراتژیک در فرایند بینالمللیسازی شرکت نیازمند توجه ویژه است. درواقع پژوهش بازاریابی صادرات از اواسط دهه۱۹۷۰ براساس دیدگاه فرایند بینالمللیسازی شرکت بوده است. دید آشکار از اینکه چگونه انعطاف پذیری در فرایند بینالمللیسازی القا و کنترل میشود، پیشنیاز برای پژوهش کاربردی بازاریابی صادرات است تا انعطافپذیری استراتژیک به عنوان ساختار توضیحی مرکزی لحاظگردد. Zou, S. and Stan, S. 2008))
امروزه چارچوب نظری برای این کوشش در دسترس است . در واکنش به پایداری مدلهای “مراحل” بینالمللیسازی چنانچه در دهه۱۹۷۰و اوایل دهه۱۹۸۰ تعریف شده است ، دیدگاه پویاتر بسوی بینالمللیسازی از اوایل دهه ۱۹۹۰ ظهور یافته است. برای مثال بارکما و دیگران ، اریکسون و دیگران و فورس گرن ازمیان گروهی از پژوهشگران انگارههای نظریه فرایند بینالمللیسازی اصلی را بنانهادهاند تا نقش توضیحی یادگیری تجربی و اثر آن برتعهد بازار بین المللی را بهبودبخشد. بدینترتیب آنها ویژگی اجرایی محدود مدلهای “مراحل” را به عنوان نقطهحرکت برای پژوهش بازاریابی صادرات تجربی رد میکنند . این بهبود نظری و دیگر اصلاحات اخیر دری بسوی همسازی انعطاف پذیری استراتژیک در نظریه فرایند بین المللی سازی گشوده است .
خروج از رقابت در صادرات
کنارهگیری از بازارصادرات بهعنوان عملکردعمدی شرکت برای کاهش قابلتوجه حضور در فعالیتهای مرتبط با بازار در بازار صادرات تعریف میشود . بدینترتیب میتوان این مفهوم را به عنوان ابزاری استراتژیک برای بهینه سازی عملکرد در کوتاه مدت و بلندمدت به کار برد. با فرض بر اینکه یک شرکت عملکرد صادراتی خود را در محدوده بافت درونی دائماً در حال تغییر (یعنی منابع و تمایلات محدود ولی در حال تغییر) و بافت بیرونی پویا (یعنی مجموعه محدودی از تهدیدها و فرصت های مناسب و زودگذر) بهینه سازی مینماید، میتواند سهم خود از شرایط بازار تولید صادرات از طریق تصمیمهای گسترش، بسط و کنارهگیری مدیریت کرده و متعادل خواهدساخت. Madsen, 2007)) دریافت درک معاصر از فرایند بینالمللیسازی، کنارهگیری از بازار صادرات را میتوان به عنوان گزینهاستراتژیک مادیسازیشده مفهوم سازی کرد (یعنی انعطاف پذیری استراتژیک آشکار) که ناشی از افزایش دانش تجربی بین المللی میباشد . در این مورد باید کنارهگیری از بازار صادرات تجلی درجه بالاتری از بینالمللیسازی لحاظشود. در واقع کنارهگیری از بازار صادرات چیزی بیش از یک روش یا سازگاری اجرایی در محدوده استراتژیک صادرات وسهمبازاری تولیدصادرات مشخص است . McGuiness, 2001)) فرضشدهاست که فرآیندهای زمینه انعطافپذیری استراتژیک درموردنهایتهای تجربی مانندکنارهگیری از بازار صادرات آشکارترند. بنابراین منطق یافته های بعدی را میتوان به دیگر تجلیهای انعطافپذیری درگستره صادرات یا فرایند بینالمللیسازی شرکت (که نهایت کمتری دارد) انتقال دارد.
انعطاف پذیری استراتژیک و شبکه اجتماعی
انعطافپذیری راهبردی را میتوان به عنوان قابلیت شرکت در شناسایی تغییرات اصلی در محیط بیرونی و سپردن سریع منابع به جریان های جدید عملکرد در پاسخ به تغییرتعریف کرد. برای مثال، رشد روابط شبکه ای با مدیران ارشد دیگر شرکتها، مشتریان یا عرضهکنندگان میتواند مدیران ارشد را قادر سازد تا به منابع ، اطلاعات ارزشمند و دانشی دستیابند که میتوانند از آنها برای بهبود عدم اطمینان استفاده نمایند و به اتخاذ بهترین تصمیم از طریق در نظر گرفتن محیط بیرونی و احتمالات درونی اجرای موفق عملکردهای راهبردی کمک کرده و در نتیجه انعطاف پذیری راهبردی را تقویت کنند. O’Cass.2003))
ویژگیهای مختلف شبکه های اجتماعی مثل اندازه شبکه و قدرت پیوندها ممکناست پیامدهای مختلفی برای انعطافپذیری راهبردی از منظرسرمایه اجتماعی که فراهممیکنند، داشته باشد.پژوهشها درزمینهی شبکه نشانمیدهد که شبکه های بزرگ انعطافپذیری راهبردی را از طریق پیمایش، تشخیص سریع و ملاحظه ی همزمان جایگزینهای راهبردی پرورش میدهند . شبکه های اجتماعی بزرگ تنوع دیدگاه بیشتری ایجاد می کنند چون دسترسی بیشتری به اطلاعات و دانش جدید و متنوع و توصیههایی برای حل مسأله دارند. برای مثال رابطه با عرضهکنندگان یا مشتریان دسترسی به اطلاعات کیفی، خدمات برتر و تحویل سریع و مطمئن را فراهم می سازد. شبکه های بزرگتر به مدیران امکان میدهند تا از طریق اطلاعات و دانش همگن به محرکهای بیشتری پاسخ داده وبه آنها توجهنمایند و شکاف میان سازگاری حقیقی و سازگاری فراهم شده با محیط را کاهش دهند. مدیرانی که نمیتوانند تغییراتمحیطی مهم را درک نمایند بعید است بتوانند با عملکردهای راهبردی شرکت هماهنگ شوند . شبکه های بزرگتر شرکت ها را قادر می سازند تا آگاهی جامعی از فرصتهای جدید کسب کنند و درنتیجه منابع جدید ایجاد کرده و وضعیت رقابتی شان را سریع تغییر دهند. این شبکه ها بحث گسترده تری از گزینش های راهبردی را ارتقا و احتمال اینرسی شناختی و رفتار وضعیتی را که مانع انعطافپذیری راهبردی میشود کاهش می دهند . Okumus,2003))
گونه شناسی انعطاف پذیری استراتژیک
پژوهشها درزمینه انعطافپذیری استراتژیک حول سهمحور مرتبطبههم شکلمیگیرد : Yaprak, 2005),)
(۱) انعطاف پذیری منابع
(۲) انعطاف پذیری فرایند
(۳) گزینه های استراتژیک
در سطح منابع، انعطافپذیری استراتژیک مفهوم کسادی را شکلمیدهد . زمانیکه دامنهی کاربردهای جایگزین بسیار است و می توان منابع را برای آن به کار برد، هزینه جابجایی بین کاربردهای مختلف یک منبع پایین است و زمان لازم برای جابجایی نیز اندک است، انعطافپذیری منابع بیشتر خواهدبود. ولی پژوهش معاصر نشان می دهدکه انعطافپذیری استراتژیک در سطح منابع به تنهایی قابلیت توزیع بخش قابلتوجهی از عملکرد را ندارد. برعکس، سانچز انعطافپذیری منابع را به عنوان ” گلوگاه انعطاف پذیری ” معرفیمیکند که رشد وسهم نهایی انعطافپذیری استراتژیک را محدود مینماید. (Aaker,2001)دیدگاه مکمل برانعطافپذیری استراتژیک درونی و میانی فرآیندهای استراتژیک تأکید مینماید. فرضیهی اصلی این است که بعید است که سازمانها بتوانند به میزان کافی انعطافپذیر باشند تا منابع را فعالنمایند و درصورت نیاز جایگزینهای استراتژیک ایجادکنند مگراینکه فرآیندتصمیمگیری خود انعطافپذیر باشد. ولی درعوض انعطافپذیری فرایند “برای سازمان لازم است ولی کافی نیست". درنهایت یک واحد کسب وکار قابلیت انعطافپذیری استراتژیک راتنها زمانی داردکه بتواند مجموعهای بهینه ازگزینههای استراتژیک را درمسیر استراتژیک کنونی شرکت ایجاد و فعالسازی نماید . این دیدگاه معاصرشامل دیدگاه های منابع و فرایند دربارهی انعطافپذیری است تا بر قابلیتهای پویایی که به شناسایی، ایجاد و حفظ گزینه ها درصورتنیاز کمککنند، تأکیدمینمایند. برای فعالسازی این گزینه ها، شرکت به"ذهنیات گزینههای حقیقی"نیازدارد که شرکت رابسوی گزینههای استراتژیک جدید درمورد فراریت محیطی مناسب یا زمانی که راهبردهای انحصاری ضروری فرض می شوند، هدایت می نماید. ایوانز با ایجاد این دیدگاه گزینه های استراتژیک گونه شناسی دو بعدی از انعطاف پذیری استراتژیک پیشنهادمینماید. نخستین بعد شامل زمانبندی پیش و پس از فعالسازی یک حقیقت یا حادثهی ضمنی است. بعد دوم به ویژگی گزینهی استراتژیک درخصوص فعالسازی حقایق و مسیر استراتژیک کنونی (یعنی سهم بازار صادرات) اشاره دارد. گزینهی استراتژیک میتواند بیشتر تهاجی یا بیشتر تدافعی باشد. بدین ترتیب چهار مانور نخستین را می توان شناسایی کرد:
مانورهای انحصاری (ex ante/ تهاجمی) به کارگرفتهمیشوند تا تبدیلها را شتاببخشند. بدینترتیب گزینههای استراتژیک پیشازآنکه موردنیاز باشند ایجادمیشوند و ابتکارات رقابتی را قبضه کرده یا تغییراتی در بازار پدید میآورند .
مانورهای محافظتی (ex ante/ دفاعی) به شرکت کمکمیکنند تا در برابر پیامدهای بالقوه آسیبرسان که هنگام درگیرشدن در وضعیتهای پرخطر مانند ورود به بازارخارجی جدید محافظتشود. بدین ترتیب شرکت استراتژیک مانع را در پیشمیگیرد .
مانورهایاصلاحی(ex poste/دفاعی)بهقابلیتبازسازی لازم برای بهبود از حوادث بد در بازار اشارهدارد. مانورهای انتفاعی (ex poste/تهاجمی) به شرکت ها امکان می دهد تا به حرکت های رقابتی فوری یا هر حادثه دیگری که به شکل غیر منتظره زمین بازی رقابتی و استراتژیک را تغییر می دهد، واکنش داده یا خود را بازیابی نمایند.
پیشاز فعالسازی حادثهی ضمنی | پساز فعالسازی حادثهی ضمنی | |
تهاجمی | مانورهای انحصاری | مانورهای انتفاعی |
دفاعی | مانورهای محافظتی | مانورهای اصلاحی |
منبع: بر اساس ایوانز (۲۰۰۱)