۲-۱-۲ اوباشگری
اوباشگری به عنوان یک مسئله اجتماعی، ازآشکارترین جلوه های خشونت در ورزش و بالاخص فوتبال می باشد که در دهه۱۹۶۰ ور رقابت های فوتبال انگلستان مورد برسی محققان علوم اجتماعی قرار گرفت (علی نورعلی وند،۱۳۸۶). از ابتدای به وجود آمدن پدیده اوباشگری تا به امروز هرگز تعریف واحدی از آن در نزد جامعه شناسان و محققان علوم اجتماعی وجود نداشته است و این تعریف بسیار دشوار بوده است، بخصوص برای اینکه رسانه های گروهی بر چسب اوباشگر را به تصادفات و در گیر های مختلفی ربط می دهند.
در ادامه به برخی از این تعاریفی که جامعه شناسان ورزشی ارائه داده اند می پردازیم.
اوباشگری فوتبال اغلب، اغتشاشاتی است که توسط هواداران فوتبال انجام می شد، معمولاً این تعریف شامل فعالیت های جنایی بوده و بیشتر قبل یا بعد از مسابقه رخ می دهد واکثر این ازدحام ها خود جوشند، اما برخی دسته ها ی از پیش بر نامه ریزی شده هم هستنند که خودشان را به باشگاهها مرتبط می سازند تا بر خوردها و درگیری هایی ایجاد کنند(پیرسون[۱۰]،۲۰۰۶).
اوباشگری به معنای خشونت نشان داده شده بوسیله گروهی از هواداران فوتبال، در داخل و خارج استادیوم ها می باشد که بیشتر اوقات به وسیله افراد جوان صورت می گیرد. اوباشگری یک بزهکاری معمولی می باشد که با حذف نقش اجتماعی این افراد همراه است(بودین،۲۰۰۴).
اوباشگری فوتبال ، بی نظمی، خشونت و خرابکاری در مقیاس وسیعی است که توده های غوغاگر را به ذهن می آورد، که از فرط هیجان عنان اختیار را از دست داده اند(مارش[۱۱]،۱۹۹۶).
اوباشگری فوتبال اساساً شامل رفتار پر خاشگرانه رقابتی بین گروه ها ی هوادار مدعی است با این حال اوباشگری محدود به این رفتار خاص نمی شود، چرا که ممکن است شامل پرتاب اشیاء، تمدن ستیزی، حمله به پلیس و طرفداران خوش برخورد خودی ویا فحاشی مربوط به نژاد هم باشند (رومن اسپاییج[۱۲]،۲۰۰۶).
رفتار محزب که معمولاً توسط هواداران مرد جوان فوتبال سر می زند در ریشه های اصلی آن ناشناخته اند و در اذهان عمومی بین اوباشگری، هواداران فوتبال و باشگاهها یک تداعی معنی وجود دارد (رومن اسپاییج،۲۰۰۶).
با توجه به کلیه تعاریف ارائه شده در خصوص اوباشگری فوتبال می توان گفت که تعاریف فوق تا حدود زیادی شبیه هم است. با این حال تفاوتهایی نیز با هم دارند، با این حال می توان گفت اوباشگری به کلیه رفتار های پرخاشگرانه و خشونت آمیز هواداران فوتبال اطلاق می شود که قبل و بعد مسابقات در داخل و بیرون استادیوم ها به صورت جمعی از آنها سر میزند. این رفتار ها می تواند به صورت خود جوش و خود انگیخته و یا در بعضی از موارد از پیش برنامه ریزی شده باشد.
۲-۱-۳ خشونت:
خشونت و پرخاشگری به عنوان دو مفهوم به هم پیوسته و مرتبط می باشند ، که در بسیاری از موارد توسط محققان علوم رفتاری بجای یکدیگر بکار برده می شوند و هیچ زمانی فضای مفهومی این دو واژه به طور کامل از هم جدا نبوده است،زیرا علی رغم ارائه تعاریف جداگانه باز به دلیل اشتراک زیادی که در این تعاریف می باشد ، تفکیک کامل این دو اصطلاح بسیار مشکل می نماید (علی نور علی وند،۱۳۸۶).
در تعریف خشونت و تمایز آن از پرخاشگری به نظر کاکلی[۱۳] خشونت عملی جسمانی است که با بی توجهی کامل به سلامت خود و دیگران ،یا به منظور آسیب رساندن به شخص دیگر یا تخریب اموال انجام میشود(محسن تبریزی،۱۳۸۳).
از این رو خشونت تنها یکی از انواع پرخاشگری محسوب می شود و به این لحاظ خشونت را حاوی مبادرت عمدی به ایجاد آسیبهای جسمانی علیه دیگران تعریف می کنند(علی نور علی وند، ۱۳۸۶).
۲-۱-۴ پرخاشگری:
۲-۱-۴-۱ تعریف پرخاشگری
تعاریف فراوانی در باره پرخاشگری ارائه شده است که وجود اشتراک و اختلاف آنها نیز قابل توجه است. رفتار پرخاشگرانه ممکن است به شکل های مختلف از بد رفتاری کلامی که موجب آسیب روان شناختی می شود تا برخورد بدنی شدید در نوسان باشد. پرخاشگری در فعالیت های ورزشی به شکل ابزاری و بازتابی و یا کلامی و بدنی وجود دارد و از سوی افراد حاضر وشرکت کننده در رویداد های ورزشی در قبال سایربازیکنان، تماشاگران، مربیان، مقامات ورزشی و سایرین صورت می گیرد.
پیترمارش“و همکارانش در دانشگاه آکسفورد به دو نوع پرخاشگری، یعنی پرخاشگری واقعی و آیینی عقیده دارند. اولی را اعمال خشونت جسمانی علیه دیگران تعریف میکنند و دومی را کِنایی یا نمادین مینامند. پرخاشگری آیینی محصول توافق در مورد مجموعهای از قواعد است که از گفتههای شرکتکنندگان در آن میتوان استنباط کرد. قواعد درباره زمان مناسب حمله، شکل و اهداف حمله، و ختم آن است .
برخی محققین براساس شیوهی تجلی پرخاشگری و خشونت ، آن را به دو نوع کلامی و فیزیکی تقسیمبندی کردهاند. پرخاشگری کلامی در جریان تقابل و رویاروئی دو فرد یا گروه و از طریق تهدید، جنجال، تمسخر و استهزاء و سخنان توهینآمیز بروز میکند. دانینگ و همکارانش در دانشگاه لیسستر با اشاره به فرضی و خیالی بودن تقسیمبندیهای صورت گرفته در مورد انواع خشونت و پرخاشگری، حالتهای مختلف آن را رفتار واقع بر طیفی میدانند که بازتاب آمیزهای از فکر و احساس است و هیچ شکلی از خشونت در آن هرگز به صورت خالص یافت نمیشود. به بیان این پژوهشگران ” خشونتِ ابزاری میتواند هیجان انگیز هم باشد، یا خشونت عاطفی ممکن است طراحی یا تدارک شده باشد.
ارونسون با تمایز بین دو نوع پرخاشگری، یعنی پرخاشگری ابزاری و بازتابی یا عاطفی، امکان وقوع هر دو را در عرصهی ورزش متذکر میشود .پرخاشگری بازتابی با هدف آسیب فیزیکی یا روانی انجام میشود. هدف از این نوع پرخاشگری که احساسی بوده، آسیبرسانی است پرخاشگری ابزاری شامل ضرب و جرح و ایجاد درد و رنج به عنوان ابزاری برای دستیابی به یک هدف است که شکل محسوس آن میتواند دستیابی به هدفهای گوناگونی مانند پاداش مادی، پیروزی، افتخار یا تحسین باشد. این نوع پرخاشگری، خشونتی غیراحساسی و هدف از آن انجام وظیفه است . دانینگ و همکارانش در دانشگاه لیسستر با اشاره به فرضی و خیالی بودن تقسیمبندیهایی که در مورد انواع خشونت و پرخاشگری صورت گرفته، حالتهای گوناگون آنها را رفتارهایی میدانند که بازتاب آمیزهای از فکر و احساس هستند و هرگز در آنها هیچ نوع خشونتی به صورت خالص یافت نمیشود . بنابراین، هرگاه طرفداران یک تیم ورزشی با هدف تضعیف روحیه بازیکنان تیم حریف بخواهند زمینهای برای پیروزی تیم خود ایجاد کنند، شعارهای تحقیرآمیز میدهند یا به اصطلاح به پرخاشگری ابزاری مبادرت میورزند. امّا اگر طرفداران، اشیایی به سوی بازیکنان تیم حریف پرتاب، یا نزاع فیزیکی کنند، آنگاه گفته میشود مرتکب خشونت فیزیکی شدهاند. حال اگر اتفاقی خلاف میل طرفداران یک تیم روی دهد- مانند خطای بازیکن تیم حریف روی بازیکن تیم محبوب یا تصمیم گیری داور به زیان تیم مورد علاقه در پاسخ رفتار یا اعمال پرخاشجویانه و خشونت آمیز از خود بروز میدهند، آنگاه مرتکب پرخاشگری بازتابی شدهاند، این نوع پرخاشگری نیز میتواند کلامی یا فیزیکی باشد.
از جمله نظریههایی که در سالهای اخیر ،توجه جامعهشناسان را در تبیین و تحلیل مسائل اجتماعی موجود در عرصهی ورزش و رویدادهای مربوط به آن، از قبیل خشونت و پرخاشگری به خود معطوف کرده است، دیدگاه کارکردگرایی ساختی است .دیدگاه کارکردگرایی ساختی به نقش سیستمهای اجتماعی یا جوامع، اجزاء، ساختارها، یا نهادهای مختلف در یکپارچگی، هماهنگی، سازگاری و سلامت کل سیستم یا جامعه توجه دارد. براساس دیدگاه کارکردگرایی ساختی، نیروی محرکهی موجود در کلیهی جنبهه ای زندگی اجتماعی، تمایل هر سیستم اجتماعی به حفظ خود در وضعیتی متعادل است، به گونهای که امکان استمرار عملکرد مؤثر آن را ممکن میسازد. این تعادل در راستای گسترش و شکلگیری وفاق، ارزشهای مشترک و عملکرد هماهنگ در عرصههای اصلی زندگی اجتماعی (مانند خانواده، اقتصاد، دین، آموزش و پرورش، سیاست و…) است.
دادههای یک پژوهش نشان میدهد بخش عمدهای از تماشاگران به پرخاشگری کلامی مبادرت میورزند، و برخی ، معادل ۶ درصد مرتکب خشونت نیز میشوند. میانگین خشونت و پرخاشگری ورزشی بین تماشاگران که مبادرت به پرتاب اشیاء به داخل زمین میکنند، بیش از دو و نیم برابر تماشاگرانی است که فقط به ناراحتی اکتفا کرده و واکنشی نشان نمیدهند.
اریش فروم[۱۴] همه اعمالی که سبب آسیب رساندن به شخص، شئ یا جانور دیگری می شود یا با چنین قصدی صورت می گیرد پرخاشگری می نامند. اسمیت و بوند[۱۵] پرخاشگری را هر نوع رفتاری تعریف می کند که به دیگری آسیب وارد می سازد. ارونسون[۱۶]نیزخشم وپر خاشگری را عملی می داندکه هدفش اعمال صدمه، آسیب و رنج است(محسن تبریزی،۱۳۸۳).
بر کووینتز[۱۷] روانشناس بر جسته معاصر نیز پرخاشگری را به عنوان آسیب رساندن عمومی به دیگران تعریف می کندکه این آسیب ممکن است روانی یا بدنی باشد. وی دو عامل را برای توصیف رفتار پر خاشگرانه لازم می داند اول اینکه هدف رفتار آسیب رساندن باشد و دوم وارد آوردن آسیب موفقیت آمیز باشد به عبارت دیگر فرد مورد نظر واقعاً آسیب ببیند بنابر این رفتار های ذیل اغلب به اشتباه پرخاشگری نامیده می شود که در واقع نمونه هایی از رفتار پرخاشگری نیست:
ـ انجام اعمال مخرب روی یک جسم بی روح مانند تابلو های تبلیغاتی کنار زمین با یک توپ.
ـ زخمی کردن غیر عمدی یک بازیکن در حین رقابت ورزشی (برومند دولق، ۱۳۸۴).
کاکلی پرخاشگری را چنین تعریف می کند: پرخاشگری اشاره به رفتاری دارد که با نیت تخریب اموال یا صدمه زدن به شخص دیگر انجام می شود و متضمن بی توجهی محض به سلامتی دیگران و احتمالاً خود است؛ پیامد های پر خاشگری ممکن است جسمانی یا روان شناحتی باشد. بنابر این پرخاشگری را از نظر مفهومی می توان کنش و علمی در نظر گرفت که از جانب فرد یا افراد و از روی اراده و آگاهی به منظور آسیب رساندن فیزیکی یا روحی ـ روانی به دیگران انجام می پذیرد (محسن تبریزی،۱۳۸۳).
بارون [۱۸]در تعریف نسبتاً جامعی از پرخاشگری می گوید: پرخاشگری هر گونه رفتاری است که هدف آن صدمه زدن یا آسیب رساندن به موجود زنده دیگری است که انگیزه اجتناب ودوری از چنین رفتاری دارد این تعریف علمی سه ویژگی مشخص دارد (محمد رضا احمدخانی، ۱۳۷۷).
۱ـ پرخاشگری یک رفتار است، نه یک وضعیت ذهنی،به طور مثال اگر یک تماشاگر فوتبال با لگدی صندلی ورزشگاه را شکست یک نوع پرخاشگری است و فرد پرخاشگر محسوب می شود.
۲ـ پرخاشگری باید منجر به آسیب شود. پرخاشگری ممکن است بدنی (مانند پشت پا انداختن یا با آرنج به پهلوی حریف زدن)یا روانی (مانند گفتن کلمه ای رنج آور به حریف به منظور از بین بردن حرمت و شخصیت وی) باشد. بنابر این صدمات ممکن است به صدمات فیزیکی محدود نشود بلکه ممکن است شامل حملات کلامی باشد که هدفش ایجاد دستپاچگی و عدم کنترل در فرد دیگر است.
۳ـ پرخاشگری باید روی موجودزنده انجام شود اگر یک بازیکن پس از یک سوت نامناسب داور، توپ را محکم به زمین بکوبد، عمل پرخاشگرانه انجام نداده است.زیرا هدف باید یک موجود زنده باشد. .
با توجه به این تعاریف بایستی خاطر نشان کرد که هیچ گونه پرخاشگری در ورزش قابل توجیه نیست و پرخاشگر همیشه متهم به ایجاد صدمه عمدی به فرد دیگر است وازبروز این مسأله در هر سطحی خصوصاً در ورزش حرفه ای باید جلوگیری نمود؛ چون ورزشکاران حرفه ای همیشه در معرض نمایش عموم قرار دارند و ورزشکاران نوجوان و جوان در هر صحنه ای رفتار های آنها را مشاهده می کنند و مورد الگو قرار می دهند (واعظ موسوی،۱۳۸۳).
۲-۱-۴-۲ نظریه های پرخاشگری در ورزش
نظریه هایی در خصوص پرخاشگری در ورزش ارائه شده است. بسیاری از دانشمندان بیان می کنند ورزش، فعالیتی است که می تواند نقش تخلیه کننده را بازی کندو انرژی مخرب را کنترل نماید . عده ای نیز ادعا میکنند رفتار های خشونت آمیز تماشاگران ویا ورزشکاران در مسابقه های ورزشی نشان دهنده این واقعت است که پرخاشگری و خشونت، ریشه ذاتی ندارد بلکه یادگرفتنی است. این موضوع که آیا پرخاشگری غریزی است یا یادگرفتنی، تناقضی را در روانشناسی اجتماعی ورزشی ایجاد کرده است به نحوی که این مسأله به جدلی ماندگار تبدیل شده است (مت جارویس[۱۹]، ۱۳۷۹).
چند نظریه عمده برای توصیف رفتار پرخاشگرانه تماشاگران ویا ورزشکاران در رقابت های ورزشی از سوی دانشمندان ارائه شده است. مطاله این نظریه هم باعث روشن ساختن نکات مهم و ناشناخته می شود و هم پژوهشگران را در پاسخ به برخی پرسش ها هدایت و راهنمایی کند. این نظریه ها در پنج طبقه اصلی قرار می گیرند. نظریه غرایز[۲۰]، نظریه یادگیری اجتماعی[۲۱]، نظریه تخلیه[۲۲]، نظریه ناکامی[۲۳]، نظریه تجدید نظر ناکامی ـ پرخاشگری[۲۴]
۲-۱-۴-۲-۱ نظریه غرایز
این نظریه به طور عمده بر اساس نظریات فرویدشکل گرفته است.از نظر فرویدانسان با دو غریزه متضاد بنام غریزه زندگی و مرگ متولد می شود غریزه مرگ انسان را به پرخاشگری وا می دارد و این امر غیر قابل اجتناب است چون درونی و مبتنی بر سائق فطری یا بیولوژیک است اما همانند بسیاری از غریزه های دیگر می توان آن را از نظر تخلیه یا ارضاء تنظیم کرد (بیژن افسر کشمیری،۱۳۸۱).
لری و استچالتز[۲۵] خاطر نشان ساختند که همه مهره داران رفتار پرخاشگرانه دارند و مطابق اظهارات فروید پرخاشگری یک خصلت بقاء است در این نظریه انسان به صورت فطری پر خاشگر است وجوامعی که بتواند برای تماشاگران ویا ورزشکاران زمینه های ورزشی را فراهم کند که آنها بتوانند به صورتی قابل قبول روحیه پرخاشگری را تخلیه کند سود آور خواهد بود(مت جارویس، ۱۳۷۹).
نتیجه مهم نظریه زیست شناختی غریزی این عقیده است که پر خاشگری باعث آرام شدن یا آزاد شدن کششی است که به سوی آن وجود دارد. بر اساس این نظریه، غریزه زدن حریف مقابل به عنوان تخلیه درونی و آزاد کردن پرخاشگری سرکوب شده محسوب می شود (برومند دولق،۱۳۸۴).
برخی از صاحب نظران معاصر، تحت تأثیر این نظریه قرار گرفتند و ورزش را در کل به عنوان شیوه سالم بروز غریزه مرگ می پندارند، مثلاً ریچاردز[۲۶] لگد زدن به توپ در ورزش فوتبال را یک نوع برون ریزی عاطفی و خصوصاً در کاهش غریزه پرخاشگرانه مهم می داند. ریچاردز اظهار کرد فوتبال دربروز مثبت غرایز پرخاشگرانه (به مبارزه طلبیدن آنها به طور مثبت) اهمیت زیادی دارد. به همین دلیل وی فوتبال را به عنوان وسیله تأثیر گزارنده معقول و مفید می داند. از طرف دیگر، بررسی های بین فرهنگی، تغییرات مهم را در مورد پرخاشگری کشف کرده است(آهولا،۱۳۷۲). تمدن های انسانی از قبیل آراپش[۲۷]، در گینه نو[۲۸] وجود دارد که در مقایسه با استاندارد های اروپایی و آمریکایی پرخاشگری بسیار اندکی در آنها یافت می شود. این موضوع بیان می کند که علاوه بر مؤلف غریزی عوامل خارجی در بروز از پرخاشگری دخیل است (مت جارویس،۱۳۷۹).
۲-۱-۴-۲-۲ نظریه یادگیری اجتماعی
طرفدار اصلی نظریه یادگیری اجتماعی باندورا[۲۹] است که طی سال های ۱۹۹۷ـ۱۹۷۳ میلادی این نظریه را ضمن تکمیل ارائه کرده است و می گوید: تمام پرخاشگری های بشر، همانند سایر رفتارهای اجتماعی با تقلید و تقویت آموخته می شود و در حقیقت پاسخ های پر خاشگرانه رفتار های آموخته ای است که در طول زمان شکل می گیرد و در و موقعیت های مشابه بروز می کند(مت جارویس،۱۳۷۹).
اسمیت[۳۰] در خصوص تماشاگران و مربیان و بازیکنان جوان و تقلید از بازیکنان حرفه ای در مسابقات هاکی روی یخ بیان می کند که یادگیری اجتماعی موجب رفتار پرخاشگرانه شدید شده است در نظریه یادگیری اجتماعی پیش بینی میشود که رفتار پرخاشگرانه یا مشاهده آن موجب پرخاشگری بیشتر می شود (رحمانی نیا،۱۳۸۱).
شخص با یادگیری مشاهده ای و تقویت های اضافی بیشتر، تمایل بیشتری بر پرخاشگری پیدا می کند که این موضوع نیز به آمادگی قبلی برای رفتار پرخاشگرانه در فعالیت های ورزشی منجر می شود.بارون (۱۹۹۴) چهار جنبه از پرخاشگری را بیان کردند که ممکن است به وسیله یادگیری تعیین شود.(برومند دولق،۱۳۸۴)
۱ـ نحوه پرخاشگری با فرد، ۲ـ کسی که پرخاشگری روی آن انجام شود،۳ـ اعمالی که برای بروز یک پاسخ پرخاشگرانه نیاز است،۴ـ موقعیت هایی که برای بروز پرخاشگری مناسب است.
بدین ترتیب با یادگیری مشاهده ای فرد ورزشکار ممکن است نحوه انجام خطا، کسی که می تواند بر او خطا کند، آنچه را که می تواند انجام دهد تا مجاز به خطا شود و شرایطی که خطا در آن بهترین پاسخ است را یاد بگیرد. چهار جنبه از پرخاشگری آموخته شده بارون و برنی به خوبی اهمیت یادگیری در پرخاشگری را تعیین میکند، در حالی که نظریه غرایز پرخاشگری را غیر قابل اجتناب و حتمی می بیند، نظریه یادگیری اجتماعی نشان می دهد که پرخاشگری یاد گرفته می شود و می تواند هدایت شود مطابق این نظریه تا زمانی که پرخاشگری در ورزشهای حرفه ای انجام می شود، تماشاگران و ورزشکاران جوان نیز در آینده رفتار های پرخاشگرانه بزرگتر ها را یاد گرفته و اجرا خواهند کرد (برومند دولق،۱۳۸۴).
۲-۱-۴-۲-۳ نظریه تخلیه
واژه تخلیه به معنی آزاد سازی تمایلات پرخاشگرانه است و پیش بینی می کند که هیجانات سرکوب شده از طریق بروز پرخاشگری می تواند تخلیه شود .بسیاری از تماشاگران ویا ورزشکاران مشتاق ورزش بر این نظر هستند که بعد از شرکت در رویداد ها ی ورزش احساس آرامش بیشتری به آنها دست می دهد. طرفداران این نظریه معتقدند که از طریق شرکت دررویداد های ورزشی تمایلات پرخاشگرانه به میزان قابل ملاحظه ای کا هش می یابد و در واقع این فرضیه با در نظر گرفتن تئوری انرژی اضافی و کاهش رفتار های پرخاشگرانه از طریق تخلیه انرژی اضافی و هیجانات زائد در هنگام تماشا و یا فعالیت های ورزشی مطرح گردیده است (محمد رضا اسماعیلی، ۱۳۸۲).
مطابق این نظریه اگر پرخاشگری هایی که در طول مسابقات ورزشی رخ می دهد، سرکوب شود در متن جامعه بروز خواهد کردو نرخ جرایم خشونت و رفتار های خصومت آمیز را در صحنه های دیگر اجتماع بالا خواهد برد.
استفاده از بازی و فعالیت های ورزشی برای تخلیه روانی به دقت زیادی نیاز دارد تا مطمئن شده که خشونت زیان بار به وجود نخواهد آمد و مطمئناً نباید این موضوع را به عنوان کار عمده ورزش در نظر گرفت، آنچه که ورزش به صورت مؤثر می تواندانجام دهد این است که رفتار فیزیولوژیک را از طریق تلاش شدید به حالت تعادل در آورد(بازیابی فیزیولوژیک) و این نیز کمک میکندتا اختلالات هیجانی تسکین یابد (مهرداد محرم زاده،۱۳۷۵). بارون نیز اظهار داشته که تمرینات شدید و فشرده می تواند پرخاشگری را کاهش دهد. بخاطر اینکه هم تنش جسمانی و هم احساس خشم را کاهش می دهد (برومند دولق،۱۳۸۴).
۲-۱-۴-۲-۴ نظریه ناکامی ـ پرخاشگری
این نظریه برای نخستین بار در سال ۱۹۳۹میلادی توسط دولاد و میلر[۳۱] مطرح گردید. در این تئوری فرض شده است که رفتار های پرخاشگرانه همواره پس از ناکامی به وجود می آید. وقتی نیل به هدفی با مانع روبروگردید ناکامی حاصل می شود و این ناکامی موجب تحریک فرد می گردد و تحریک حاصل فرد را به بروز پاسخ های پرخاشگرانه وا می دارد(برومند دولق،۱۳۸۴).
اگر شخص ناکام به دلایلی نتواند پاسخ پرخاشگرانه را به شخصی که مانع دستیابی وی به هدف مورد نظرش شده است منتقل سازد، آنگاه پیش بینی می شود که پاسخ به شخص دیگری منتقل شود. این نظریه تحت هر شرایطی پیش بینی می کند که ناکامی شدید، پرخاشگری را به دنبال خواهد داشت (آن ماری برد[۳۲]،۱۳۷۰).
البته فقط ناکامی نیست که پاسخ پرخاشگرانه را موجب می شود، قوت و شدت ناکامی و فراوانی رویداد ناکامی نیز به طور مستقیم بر رفتار پرخاشگرانه اثر می گذارند باید اذعان داشت ناکامی فقط یکی از دلایل پر خاشگری است. این تئوری به دلایل بر قراری ارتباط بین ورزش و ناکا می نسبتاً اندک می تواند موجب پرخاشگری در ورزش شود، از اهمیت خاصی بر خوردار است. به گفته شاعر انگلیسی جان کیتنز[۳۳] ،دوزخی درنده تر از شکست بعد از تلاش زیاد وجود ندارد وبسیاری از تماشاگران ویا ورزشکاران حرفه ای نیز با این گفته موافق هستند، چون ورزشکاران به سبب میل شدیدشان برای موفقیت ورزش، بیشتر از دیگران در معرض «تلاش زیاد» و تحمل عواطف نا مطبوع آن، در صورت شکست هستند . ناکامی ناشی از نرسیدن به هدف ها و ارضاء نکردن نیاز های شخصی می تواند تماشاگران ویا ورزشکاران را عصبانی کندواین موضوع اساس فرضیه ناکامی ـ پرخاشگری است (برومند دولق،۱۳۸۴).
تحقیقات انجام شده در رابطه با نقش مدیریت برگزاری مسابقات بر بروز رفتارهای نابهنجار در ...