چنانکه در فصلهای پیشین اشاره شد خطبه مبارکه حضرت فاطمهبه چند بخش کلی تقسیمپذیر است. بخش اول، حمد و سپاس الهی و شهادت به رسالت پیامبر اکرم و نیز بیان نقش پیامبر اکرم در هدایت انسانهاست که شرح و توضیح آن قبلاً بیان شد. حضرت در ادامه به معرفی امیرمؤمنان علی و بیان اوصاف و ویژگیهای حضرت علی میپردازند و گوشه ای از خدمات بیشمار ایشان را متذکر میشوند.
«کُلَّما اَوْقَدُوا ناراً لِلْحَرْبِ اَطْفَأَهَا اللَّهُ، اَوْ نَجَمَ قَرْنُ الشَّیْطانِ، اَوْ فَغَرَتْ فاغِرَهٌ مِنَ الْمُشْرِکینَ، قَذَفَ اَخاهُ فی لَهَواتِها، فَلا یَنْکَفِیءُ حَتَّى یَطَأَ جِناحَها بِأَخْمَصِهِ، وَ یَخْمِدَ لَهَبَها بِسَیْفِهِ.
مَکْدُوداً فی ذاتِ اللَّهِ، مُجْتَهِداً فی اَمْرِاللَّهِ، قَریباً مِنْ رَسُولِاللَّهِ، سَیِّداً فی اَوْلِیاءِ اللَّهِ، مُشَمِّراً ناصِحاً مُجِدّاً کادِحاً، لا تَأْخُذُهُ فِی اللَّهِ لَوْمَهَ لائِمٍ.» « و هر زمان که قدرت پیروان ضلالت ظاهر میشد یا دشمنان مشرک دهان خود را برای از بین بردن شما باز میکردند برادرش علی را برای نابودی آنان به عمق دهانشان میافکند. او هم تا گوشهای آنان را پایمال نمیکرد، و آتش آنان را با شمشیرش خاموش نمینمود باز نمیگشت.
او (علی ) کسی بود که در راه خدا سختی و مشکلات را تحّمل می کرد و استقامت از خود نشان می داد، و نزدیکترین اشخاص به پیامبر و آقای اولیای خدا بود. در راه خدا کمر همّت بسته بود و دلسوزانه و با جدّیت و تلاشِ پیگیر عمل میکرد، و در راه خدا سرزنش ملامت کنندگان تأثیری در او نداشت.»
حضرت فاطمه مرحله به مرحله مسایل را بیان میفرمایند تا به این قسمت از خطبه که شرح فشردهای از فداکاری امیرمؤمنان علی و ویژگیهای منحصر به فرد ایشان است میرسند.
فاطمه زهرابعد از بیان وقایع پیش از اسلام و بعثت حضرت خاتم از مقامات حضرت علی سخن به میان میآورند و ویژگیهای پیشوای راستین را با مصداق قرار دادن حضرت علی بیان می کنند و ایشان را آنگونه که شایسته است به مردم معرفی مینمایند.
«اَوْ نَجَمَ قَرْنُ الشَّیْطانِ اَوْ فَغَرَتْ فاغِرَهٌ مِنَ الْمُشْرِکینَ»
شاخ شیطان در بیان حضرت، کنایه از قوّت و قدرت شیطان است که مظهر آن افراد فریب خوردهای هستند که دنبالهرو او شده اند. و اشاره به توطئههایی است که از سوی دشمنان صورت میگرفت. همچنین در این قسمت معاندین به حیوان درنده تشبیه شده اند که هنگام حمله، دهانش را باز می کند.
حضرت در این جمله میخواهند بفرمایند که به طور خلاصه اگر اسلام پیروزیهایی پیدا کرده، به واسطه فعالیتها و از خود گذشتگیهای امیرالمؤمنین بوده است[۷۷۹].
در واقع این بیان حضرت به این مطلب اشاره دارد که زمامدار باید کسی باشد که مجاهدتهای وی در مواقع هولناک که هنوز اثری از پیروزی اسلام نیست ثابت باشد. و این حقیقت به اتفاق جز در وجود مقدس امام علی ثابت نیست، بلکه فرار کردن سایرین از خلفای راشدین در نزد منصفان از سیره نویسان، ثابت و روشن است. این امتیاز را در زمان ایراد این خطبه، مستحفظان از امت و اصحاب رسول اکرم آنرا به خوبی میدانستند[۷۸۰].
حضرت علی نیز در نهج البلاغه به این حقیقت اشاره کرده میفرمایند:
«وَ لَقَدْ عَلِمَ الْمُسْتَحْفِظُونَ مِنْ أَصْحَابِ مُحَمَّدٍ أَنِّی لَمْ أَرُدَّ عَلَى اللَّهِ وَ لَا عَلَى رَسُولِهِ سَاعَهً قَطُّ وَ لَقَدْ وَاسَیْتُهُ بِنَفْسِی فِی الْمَوَاطِنِ الَّتِی تَنْکُصُ فِیهَا الْأَبْطَالُ- وَ تَتَأَخَّرُ الْأَقْدَامُ نَجْدَهً أَکْرَمَنِیَ اللَّهُ بِهَا[۷۸۱]»
ابن ابی الحدید معتزلی در شرح این فرموده حضرت علی یکی از فضیلتهای مختص آن حضرت را همین مواسات دانسته مینویسد:
«این مواسات یکی از ویژگیهای برتر علی است که هیچ منکری ندارد؛ در جنگ احد در کنار رسول اکرم پایدار بود، اما دیگران فرار کردند، و نیز در جنگ حنین و خیبر استقامت کرد و عدهای که پیامبر پیش از او برای فتح خیبر فرستاده بود فرار کردند، اما حضرت علی همچنان میجنگید، تا خدا به دست او فتح را نصیب اسلام نمود.
او همچنین میگوید: «محدثان آوردهاند: هنگامی که در جنگ احد رسول اکرم جراحت سختی برداشتند، مردم گفتند: محمد کشته شد. لشکری از مشرکان او را دیدند که در میان کشته شدگان افتاده، اما هنوز زنده است، آهنگ او کردند. به علی فرمودند: اینها را از من بران. امیرمؤمنان نیز به آن لشکر حمله ور شدند و رئیس آنان را کشتند؛ آنگاه لشکری دیگر آهنگ حمله به حضرت رسول اکرم نمود، باز فرمودند: یا علی اینها را از من بران. حضرت حمله ور شد و لشکر را عقب زده و پراکنده نمودند و رئیس آنان را به قتل رسانیدند. باز لشکر سومی به آهنگ کشتن رسول الله حمله کرد، همچنان به علی فرمان دفاع دادند، حضرت علی این لشکر را نیز عقب رانده و رئیس آنان را کشتند. پس از این واقعه، رسول اکرم میفرمودند: جبرئیل به من گفت: براستی این دفاع علی مواسات است. من به جبرئیل گفتم: چرا اینگونه نباشد، در حالی که او از من است و من نیز از اویم. آنگاه جبرئیل گفت: من هم از شما هستم.
باز محدثان روایت کرده اند مسلمانان در روز شکست مسلمانان و حمله مشرکان و دفاع امیرالمؤمنین از آسمان صدای هاتفی را شنیدند که ندا در میداد: «لا سیف الا ذوالفقار و لا فتی الا علی» شمشیری نیست مگر ذوالفقار، و جوانمردی نیست جز علی .
آنگاه رسول الله به حاضران فرمودند: نمی شنوید؟ این صدای جبرئیل است.
اما در واقعه حنین، حضرت علی با تنی چند از بنی هاشم با رسول الله پس از آنکه مسلمانان پشت به جنگ کرده و فرار کردند، همچنان پایداری نموده و گروهی از قبیله هوازن را در برابر چشمش به قتل رسانیدند، تا پس از مدتی انصار به جبهه جنگ برگشتند و قبیله هوازن شکست سختی خورد و اموالش به غنیمت مسلمانها درآمد، و داستان فتح خیبر هم که مشهور است.[۷۸۲]»
«فَلا یَنْکَفِیءُ حَتَّى یَطَأَ جِناحَها بِأَخْمَصِهِ»
این فراز از خطبه حضرت فاطمه به این مطلب اشاره می کند که وقتی حضرت علی میخواستند کسی را در صحنه نبرد از میان بردارند، بعد از آنکه او را از پای درمیآوردند و به زمین میزدند، کف پایشان را بر روی سر او میگذاشتند و به اصطلاح گوش او را له میکردند؛ این جمله در اینجا کنایه است، یعنی حضرت امیرمؤمنان وقتی به میدان نبرد میرفتند، تا کار را تمام نمیکردند برنمیگشتند و این طور نبود که از صحنه نبرد فرار کنند یا کار را نیمه تمام رها سازند.
و عبارت «وَ یَخْمِدَ لَهَبَها بِسَیْفِهِ» کنایه است از مقاومت و شجاعت حضرت امیرالمؤمنین ؛ یعنی کار را به پایان میبرد و تا پیروزی کامل بر خصم، پایداری و مقاومت مینمود. چنین نبود که ضعف یا تردید در او پیدا شود و در وسط راه بماند، یا برگردد[۷۸۳].
« مَکْدُوداً فی ذاتِ اللَّهِ، مُجْتَهِداً فی اَمْرِ اللَّهِ، قَریباً مِنْ رَسُولِاللَّهِ، سَیِّداً فی اَوْلِیاءِ اللَّهِ، مُشَمِّراً ناصِحاً مُجِدّاً کادِحاً، لا تَأْخُذُهُ فِی اللَّهِ لَوْمَهَ لائِمٍ.»
در فراز پیشین گوشه ای از فداکاریها و خدمات امیرمؤمنان علی بیان شد؛ در ادامه برخی از ویژگیهای منحصر به فرد حضرت از زبان فاطمه زهرا بیان میگردد.
«مکدود» که به معنای شدت سختی و فشار[۷۸۴]میباشد؛ بیانگر این مطلب است که حضرت امیرمؤمنان در راه دین خدا و برای خدا، سختی و فشار را تحمل کرده و در برابر این دشواریها مقاومت میکردند؛ «ذات» و «امر» خدا کنایه است از راه و رسم خداوند و هر آنچه به او مربوط میباشد. یعنی آن حضرت، در هر آنچه به خدا مربوط میشد، سختکوش، دقیق و حساس بودند، و حاضر به مداهنه، سستی و بی تفاوتی نبودند[۷۸۵].
در چند روایت از رسول اکرم که درباره امیرالمؤمنین نقل شده است، تعبیر «فی ذات الله» بهکار رفته است. از جمله در حدیثی نبوی آمده است: «ارْفَعُوا أَلْسِنَتَکُمْ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ فَإِنَّهُ خَشِنٌ فِی ذَاتِ اللَّه عَزَّوَ جَلَّ غَیْرُ مُدَاهِنٍ فِی دِینِه[۷۸۶]»
و در روایتی دیگر آمده است: « لَا تَسُبُّوا عَلِیّاً فَإِنَّهُ مَمْسُوسٌ فِی ذَاتِ اللَّه[۷۸۷]»
«قَریباً مِنْ رَسُولِاللَّهِ، سَیِّداً فی اَوْلِیاءِ اللَّهِ »
در اینجا حضرت فاطمه بهگونه ای خاص بر صفت «قریب» تکیه میکنند. یعنی، امیرالمؤمنین خویشاوندی نزدیک و مؤکد داشتند. نزدیکی آن حضرت به پیامبر هم از لحاظ ظاهری یعنی نسبی و سببی - چراکه امیرالمؤمنین هم پسر عموی پیغمبر اکرم و هم داماد ایشان بودند که تأکید خویشاوندی است- و هم از لحاظ فکری و معنوی بود؛ این قرابت مخصوص علی بود و بزرگواری آن حضرت در بین اولیای خداوند نیز واضح است؛ یعنی آن حضرت از هر نظر سرآمد و برتر از دیگران بودند.
در حقیقت تمامی این جملات، در آن فضای مخصوص، تعرض به حاکمیت غاصبانه بوده، و حکایت از شجاعت حضرت زهرا دارد که در مقابل قدرت حاکمه، بدون ترس، از مقام ولایت و امامت بر حق، شجاعانه و با منطق دفاع مینمایند[۷۸۸].
«سَیِّداً فی اَوْلِیاءِاللَّهِ» در اینجا بزرگی و آقایی با فضیلتهای معنوی و دارا بودن حد اکمل تقوا میباشد[۷۸۹].
لازم به یادآوری است در جایی که سخن از معیار بزرگی باشد، کتابهای فریقین مشحون و مملو از فضیلتهای امیرالمؤمنین است. و در صورتی که عنوان سیادت و بزرگی مطرح شود، این عنوان نیز در روایات وارده از طریق عامه و خاصه فراوان است.
ابن ابی الحدید معتزلی در شرح نهج البلاغه روایتی از رسول اکرم روایت می کند که درآن حضرت، امیرمؤمنان را با لقب «سیدالمسلمین» خطاب فرمودهاند؛
«یا أنس ، أسکب لی وضوءاً ، ثم قام فصلى رکعتین ، ثم قال : أول من یدخل علیک من هذا الباب إمام المتقین، وسید المسلمین ، ویعسوب الدین ، وخاتم الوصیین وقائد الغر المحجلین . قال أنس : فقلت: اللهم اجعله رجلا من الأنصار، وکتبت دعوتی، فجاء على ، فقال : صلى الله علیه وسلم :من جاء یا أنس ؟ فقلت : على ، فقام إلیه مستبشراً[۷۹۰]»
ابونعیم اصفهانی نیز در حلیه الاولیاء این روایت را با اندکی تفاوت آورده است:
عن أنس قال: قَالَ لِی رَسُولُ اللَّهِ : یَا أَنَسُ اسْکُبْ لِی وَضُوءًا ، ثُمَّ قَامَ فَصَلَّى رَکْعَتَیْنِ ، ثُمَّ قَالَ : یَا أَنَسُ أَوَّلُ مَنْ یَدْخُلُ عَلَیْکَ مِنْ هَذَا الْبَابِ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَسَیِّدُ الْمُسْلِمِینَ وَقَائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِینَ وَخَاتَمُ الْوَصِیِّینَ ، فَقُلْتُ : اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ مِنَ الأَنْصَارِ وَکَتَمْتُهُ إِذْ جَاءَ عَلِیٌّ فَقَالَ : مَنْ هَذَا یَا أَنَسُ ؟ فَقُلْتُ : عَلِیٌّ[۷۹۱]»
روایات دیگری نیز وجود دارد که در آنها امیرالمؤمنین با لفظ «سیدالوصیین» معرفی شده اند.
شیخ صدوق در من لایحضره الفقیه، روایتی از رسول اکرم نقل کرده است که درآن امیرالمؤمنین با عنوان سیدالوصیین معرفی گردیدهاند.
«قَالَ رَسُولُ اللَّهِ أَنَا سَیِّدُ النَّبِیِّینَ وَ وَصِیِّی سَیِّدُ الْوَصِیِّینَ وَ أَوْصِیَاؤُهُ سَادَهُ الْأَوْصِیَاء[۷۹۲]».
همچنین در اینباره در عیون اخبارالرضا ، حدیثی از ابن عباس به نقل از پیامبراکرمآمده است:
«عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبَّاسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ أَنَا سَیِّدُ النَّبِیِّینَ وَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ سَیِّدُ الْوَصِیِّینَ وَ إِنَّ أَوْصِیَائِی بَعْدِی اثْنَا عَشَرَ أَوَّلُهُمْ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ وَ آخِرُهُمُ الْقَائِم[۷۹۳]»
ابن شهرآشوب نیز در مناقب آورده است:
«أَبُو حَنِیفَهَ بِإِسْنَادٍ لَهُ إِلَى فَاخِتَهَ أُمِّ هَانِی قَالَ النَّبِیُّ لِعَلِیٍّ أَنْتَ سَیِّدُ النَّاسِ فِی الدُّنْیَا وَ سَیِّدُ النَّاسِ فِی الْآخِرَهِ.
الْحِلْیَهِ قَالَ الشَّعْبِیُّ قَالَ عَلِیٌّ قَالَ النَّبِیُّ مَرْحَباً بِسَیِّدِ الْمُسْلِمِینَ وَ إِمَامِ الْمُتَّقِینَ الْخَبَرَ .
وَ فِی الْخَبَرَ الْمُسْنَدِ أَنَا سَیِّدُ النَّبِیِّینَ وَ عَلِیٌّ سَیِّدُ الْوَصِیِّینَ.
وَ فِی الْخَبَرِ لِلْحُسَیْنِ أَنْتَ السَّیِّدُ وَ ابْنُ السَّیِّدِ وَ أَخُوالسَّیِّد[۷۹۴].»
همچنین در امالی شیخ صدوق و نیز بحارالانوار نیز روایاتی به نقل از رسول مکرم اسلام نقل شده است که به سیادت و سروری امیرمؤمنان علی اشاره شده است[۷۹۵].
«مُشَمِّراً ناصِحاً مُجِدّاً کادِحاً، لا تَأْخُذُهُ فِی اللَّهِ لَوْمَهَ لائِمٍ»
این عبارت از بیانات حضرت زهرا بیانگر این مطلب است که امیرالمؤمنین علی مصمم برای خدمتگزاری بودند و در این راه با کمال خیرخواهی، و با نهایت سعی و تلاش آمادگی کامل برای هر نوع فعالیت وخدمتی داشتند. و هر چه را حق میدیدند، در دفاع از آن بهخاطر سرزنش و حرف مردمان، کوتاه نمیآمدند. وتحت تأثیر جو حاکم و شرایط متغیّر جامعه قرار نمیگرفتند، و هدف ایشان تنها رضایت حق تعالی بود و نه چیز دیگر.
۱٫۱٫۵٫ استنادهای قرآنی
این عبارات از خطبه شریفه «مَکْدُوداً فی ذاتِ اللَّهِ، مُجْتَهِداً فی اَمْرِ اللَّهِ، قَریباً مِنْ رَسُولِاللَّهِ، سَیِّداً فی اَوْلِیاءِ اللَّهِ، مُشَمِّراً ناصِحاً مُجِدّاً کادِحاً، لا تَأْخُذُهُ فِی اللَّهِ لَوْمَهَ لائِمٍ.» تلمیحی به این آیه کریمه است:
یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ أَذِلَّهٍ عَلَى الْمُؤْمِنینَ أَعِزَّهٍ عَلَى الْکافِرینَ یُجاهِدُونَ فی سَبیلِ اللَّهِ وَ لا یَخافُونَ لَوْمَهَ لائِمٍ ذلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتیهِ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلیمٌ[۷۹۶]