۳-۶-۱ محدوده زمانی تحقیق
برای جلوگیری از پیچیدگی در فرایند تحقیق و همچنین برای متمرکز کردن توجه محقق بر موضوع کار خود، باید محدوده زمانی مشخص برای تحقیق در نظرگرفته شود. انتخاب محدوده زمانی مشخص باعث میشود تمام فکر، ذهن و دقت محقق بر موضوع خود باشد، از پراکندگی حواس و سردرگمی جلوگیری کرده، و از اتلاف وقت ممانعت بشود. همچنین انتخاب محدوده زمانی مشخص باعث میشود محقق خود را ملزم بداند که برای اجرای مطلوب و مناسب مراحل تحقیق خود در زمان مشخص شده، برنامه ریزی مناسب را تدارک دیده تا ازاین طریق با سازماندهی درست زمان، در موعد مقرر تحقیق خود را به پایان برساند. در نتیجه دقیقا باید مشخص شود که تحقیق در چه زمانی انجام گرفت و نتایج به دست آمده مربوط به چه دورهای بوده است. بر همین اساس در این تحقیق هدف بر این بود که گفتمانهای مربوط به توسعۀ اجتماعی، که در دو دهۀ اخیر در ایران مد نظر قرارداده شدهاند را از نظر اعضای هیأت علمی بررسی و ارزیابی کنیم. در زمینه چرایی انتخاب دو دهۀ اخیر ایران باید ذکر کرد که در دو دهۀ اخیر سه دولت با اصول فکری و دیدگاههای متفاوت به قدرت رسده بودند. هر دولت با نگاهی خاص در صدد حل مسائل و مشکلات و همچنین تحقق توسعه و توسعۀ اجتماعی بودند. در نتیجه ما به خوبی میتوانیم از فراز تنوع گفتمانها در این سه دوره مشکلات و محدودیتهای توسعۀ اجتماعی را نشان دهیم. همچنین با توجه به حساسیت بالای موضوع تاکید بر این بود که با در نظر گرفتن مدت زمانی کوتاهتر از تاریخ توسعۀ اجتماعی در کشور نگاهی عینی و محسوس به موضوع داشته باشیم. گذشته از اینها انتخاب گسترۀ زمانی بیشتر برای تحقیق در این زمینه نیاز به وقت زیادی دارد و انجام این کار از حوصله این کار خارج است.
۳-۶-۲ قلمروی مکانی تحقیق
محقق باید بتواند علاوه برانتخاب زمان مشخص، محدوده مکانی مناسب را برای اجرای تحقیق خود در نظر بگیرد. محقق باید این را درنظر بگیرد که با انتخاب مکان میتواند ضمن متمرکزشدن درتحقیق، مراحل کار خود را بهتر و آسان تر پیش ببرد. وقتی محدوده مکانی مشخص باشد محقق زودتر و با هزینه کمتر میتواند تحقیق خود را انجام دهد زیرا محدوده نامشخص هم باعث سردرگمی، بیحوصلهگی، دیرکاری و هم باعث هزینه اضافی برای محقق میشود. اگر تحقیق دارای محدودیت زمانی و مکانی باشد قابلیت اجرا و عملی بودن موضوع را تضمین میکند. در نتیجه محقق باید جامعه آماری و مکان مورد تحقیق را ذکرکند. در این تحقیق هدف بر این است که گفتمانهای مربوط به توسعۀ اجتماعی را از نظر اعضای هیأت علمیگروههای علوم اجتماعی دانشگاههای دولتی در استان تهران مطالعه کنیم.
۳-۶-۳ محدوده محتوایی و موضوعی تحقیق
محقق باید برای موضوع چارچوب مشخصی در نظر بگیرد یعنی ابعاد موضوع خود را مشخص کند تا از این طریق خواننده بتواند تشخیص دهد که هدف نویسنده چه بود و دنبال بررسی چه ابعادی بود. در این تحقیق مبنای کار بر این است که از بین ابعاد مختلف توسعه، بعد توسعۀ اجتماعی مورد ارزیابی قرار بگیرد.
فصل چهارم
تحلیل داده ها
۴-۱ تحلیل دادهها [۵۴]
نظریه زمینهای روش پیچیدهای دارد زیرا در این نظریه، محقق، در همه مراحل تحقیق در حرکت و رفت و برگشت میباشد. یعنی درهیچ مرحلهای از تحقیق نمیتواند بدون در نظرگرفتن سایر مراحل تحقیق حرکت کند بلکه باید ازچارچوب نظری به سوی سؤالات حرکتکند، ازسؤالات به گردآوری و سپس به تحلیل برود. از آنجاییکه در بعضی از زمینهها دادههای تحقیق هنوز به اشباع نرسیدهاند محقق در فرایند تحلیل احساس نیاز به سؤالات جدید میکند درنتیجه دوباره به گردآوری دادهها میپردازد. او در نامگذاری مفاهیم به ناچار مجبور به مرور چارچوب میشود زیرا انتخاب نام مناسب برای پدیده و مفاهیم به خصوص پدیده هستهای تحقیق نیازمند توجه دقیق به چارچوب نظری است. محقق در فرایندهای مفهومسازی، مقولهسازی و قضایا که اجزاء اصلی نظریه زمینهای هستند درحرکت است بدین اساس تمام مراحل نظریه زمینهای بههم وابسته هستند به خصوص در مرحله تحلیل وگردآوری. این تحلیل دادهها است که نشان میدهد ما در مراحل بعد چه سؤالات باید داشته باشیم و به چه دادههای نیازخواهیم داشت. شهبازی(۱۳۸۸) این فرایند را اینگونه توضیحمیدهد «در تحقیقاتیکه با گرانددتئوری کار میکنند دو عمل یا دو فرایند باید درکنار هم باشند. یکیگردآوری اطلاعات و دیگری تحلیل دادهها است. گردآوری دادهها و تحلیل آنها باید با هم دیگر پیش برده شوند. اگر این کار اتفاق نیفتد لاجرم مصاحبهکننده در کارش به مشکل میخورد و چه بسا حس کند خیلی از اطلاعات تکراری و به درد نخور هستند». بر این اساس در اینجا برای این که ببینیم در مصاحبههای بعدی چه اطلاعاتی نیاز داریم و از اطلاعات و پرسشهای تکراری جلوگیری کنیم بعد از هر مصاحبهای فوراً کار پیاده کردن مصاحبه را آغاز میکردیم سپس آن را تحلیل میکردیم. بنابراین بین پرسشهایی که در مصاحبههای اولی میپرسیدیم و مصاحبههای بعدی تفاوت نسبتاً زیادی وجود دارد.
گراندد تئوری سه جزء مهم دارد: اولین جزء نظریه زمینهای، مفاهیم[۵۵] هستند. مفاهیم از دادههای خامیکه در مرحله کدگذاری باز انجام دادیم به دست میآیند. دومین عنصر مقولهها[۵۶] هستند. مفاهیم را با هم دیگر مقایسه میکنیم تا شباهتها و اختلافهای آنها مشخص شوند. نتیجه این فرایند مقولهها هستند که درسطحی انتزاعیتر به وجود آمدهاند. « باید دانست که با رو به افزایش گذاشتن مفاهیم، تحلیلگر باید کار دستهبندی آنها را آغاز کند و هر دسته را زیر اصطلاحات انتزاعیتر، یعنی مقولهها، بگذارد»(استراوس،کربین،۱۳۹۰: ۱۳۶). بنابراین، مقولهها حاصل گروهبندی و دستهبندی مفاهیم هستند. اگرچه مفاهیم واحدهای اصلی تحلیل هستند اما مقولهها هستند که باعث میشوند محقق تحلیلها را گسترش دهد تا به تولید نظریه برسد. مقولهها باید پیوستگی داشته باشند تا بتوان به این واسطه انسجام نظریه را تضمین کرد. ساختن مفاهیم و مقولهها به ترتیب در مرحله کد گذاری باز وکدگذاری محوری انجام میگیرند. عنصر سوم نظریه زمینهای، قضایا[۵۷] هستند. در حوزه قضایا روابط نقش مهمیدارند و رابطه مقولهها و مفاهیم آن همچنین رابطه هر مقوله با مقولههای دیگر با هم مشخص میشوند.
دو رویۀ تحلیلی اساسی در نظریه زمینهای وجود دارند که عبارتاند از پرسشکردن و مقایسهکردن که از آنها هم در گروهبندی مفاهیم و هم در گروهبندی مقولهها استفاده میشود. استراوس و کربین(۱۳۹۰)چهار نوع پرسش را جهت جمع آوری اطلاعات در مصاحبه مشخص کردند:
- پرسشهای حساسکننده که پژوهشگر را به محتوا و معنای دادهها نزدیک میکنند.
- پرسشهای نظری که رابط بین مفاهیم در سطح ویژگیها و ابعاد هستند.
- پرسشهای ساختاری که به نمونهگیری سمت و سو میدهند و پرورش نظریه را آسان میکنند.
- پرسشهای هدایتکننده که مصاحبهها و مشاهدات را هدایت میکنند(۹۹-۱۰۰).
استراوس وکربین به مقایسه کردن اهمیت فراوان میدهند و آن را «شاه بیت علوم اجتماعی» و « ویژگی اساسی» گراندد تئوری مینامند(همان: ۱۰۰). مقایسه توانایی شناخت ویژگی و ابعاد هر پدیده را به پژوهشگر میدهد. یعنی به کمک مقایسه ویژگیهای پدیدهها را استخراج میکنیم سپس ابعاد مختلف آن را مشخص میکنیم. دلیل این که به مقایسه میپردازیم این است که جزئیات دادهها برای ما روشن نیستند و یا این که در دادهها سرگردان هستیم، به اصطلاح دادهها غیرملموس هستند. مقایسه را به کار میگیریم تا دادهها را از این حالت خارج کنیم و حالت عینی به آنها بدهیم.
ایمانی جاجرمی(۱۳۸۴) معتقد است روایتهای تحلیلی اهدافی دارند ازجمله :
- ساختن نظریه به جای آزمون صرف آن
- دقت بخشی به جریان پژوهش
- کمک به تحلیل گر برای عبور از تعصبات و مفروضات از پیش موجود خود
- فراهم کردن یکپارچگی و انسجام در نظریه تولیدشده (ص۱۴۸به نقل از شهبازی )
۴-۱-۱ حساسیت نظری[۵۸]
حساسیت نظری مفهوم دیگری است که در گراندد تئوری اهمیت زیاد دارد. حساسیت نظری به این معناست که محقق چقدر نسبت به مفاهیم و مقولههای خود حساسیت دارد. در بحث حساسیت نظری محقق دنبال معنای مفاهیم و مقولهها است و پیگیر روابط مفاهیم میشود. حساسیت نظری به مدد پرسش کردن و مقایسه کردن انجام میگیرد. یعنی محقق از طریق تأمل در گردآوری دادهها، پرسش کردن و مقایسه مفاهیم و مقولهها با هم دیگر میزان دقت و اعتبار یافتههای خود را بالا میبرد. «محقق باید ازهمان آغاز تحقیق، بر ارتباط دادن مشاهدات اولیه و حفظ “حساسیت نظری” برای توسعه مجموعههای در حال ظهور از دادهها و سپس ارتباط دادن آنها به مجموعهها متمرکز باشد» Egan: 2002, 282)). مطالعات قبلی وآگاهی محقق و همچنین میزان تسلطش بر ادبیات تحقیق بر درجه حساسیت نظری او تأثیرگذار است. هرچه قدر حساسیت نظری محقق بیشتر باشد، غنا و پیوستگی نظریه او افزایش مییابد. حساسیت نظری به محقق کمک میکند که در مراحل مختلف گراندد تئوری در رفت و برگشت باشد و مدام خود را در معرض سؤالات گوناگون قرار میدهد. او میتواند دادهها و مفاهیم خود را در معرض شک و تردید قرار دهد. در نتیجه برای رفع شک و تردید خود سؤالات مختلفی در مورد موضوع مطرح میکند سپس به گردآوری مجدد داده میپردازد. سؤالاتی از جمله «چه هنگام »،«در کجا؟»، «چرا؟»، «چگونه؟» و با چه پیامدهایی را مطرح میکند. حساسیت نظری باعث بازاندیشی در دادهها و حرکتهای مارپیچی میشود. پژوهشگر باید بتواند آن چه را در دادهها میبیند معنا دهد و از ظاهر اطلاعات خود بلاتر رود تا بتواند به چیزهای نو و جدیدی برسد. از طریق انجام دادن این کار است که «معناهای مبهم اولیه» به تدریج برای محقق روشن میگردند(استراوس& کربین،۱۳۹۰: ۶۸). گلاسر واستراوس (۱۹۶۷) تاکید دارندکه محققان باید توجه ویژهای به “حساسیت نظری،” و یا ارتباط مقولههاییکه آنها از مقایسه دادهها استخراج کردهاند، داشته باشند. محقق برداشتهای در حال ظهور خود را از طریق شواهد، مفهومپردازی دادهها، و پس از آن تجزیه و تحلیل روابط درحال ظهور بین مفاهیم تأیید میکند. حساسیت نظری تا حدی به درک ما از تئوریهای موجود کمک میکند(Egan: 2002, 278).
۴-۲ کدگذاری [۵۹]
کدگذاری به معنای برچسبگذاری و نامگذاردن بر مفاهیم و مقولهها است. وقتی محقق دادههای خام را تحلیل میکند به مفاهیم زیادی میرسد که سعی میکند آنها را دستهبندی و گروهبندی کند. او بر هرگروه و دستهای نامی میگذارد؛ به اصطلاح به آنها کد رمز اختصاص میدهد؛ یعنی مقولههای لازم را تشخیص داده و آنها را شناسایی کرده است. در نتیجه کدگذاری است که یک متن به اجزاء و متغیرهای متفاوتی خرد میشود. در تئوری زمینهای ما سه نوع کدگذاری داریم:
۴-۲-۱ کدگذاری باز[۶۰]
استراوس وکربین کدگذاری باز را به این شیوه تعریف میکنند: « فرایند تحلیلی استکه با آن مفهومها شناسایی و ویژگیها و ابعاد آنها در دادههای کشف میگردد»(۱۳۹۰: ۱۲۴). در کدگذاری باز که هدف آن تولید مقولهها است دادههای گردآوری شده خرد میشوند. کدگذاری باز فرایند «خرد کردن، بررسی، مقایسه ، مفهومیکردن و مقولهبندی دادهها است»(پویا ، طباطبائی:۱۳۹۰: ۱۹). محقق دادههای خام را خرد میکند و آنها را مورد بررسی، تجزیه و ارزیابی قرار میدهد و به مقایسه دادهها با هم دیگر میپردازد. او در تلاش است شباهتها و اختلافهای آنها را با هم دیگر پیدا کند. در نتیجه این عمل مفاهیم ظهور میکنند. سپس مفاهیم را بر اساس شباهتها و اختلافها گروهبندی میکند که در نتیجه این فرایند به مقولهها میرسد. استراوس وکربین این فرایند را به این صورت تفسیر میکنند. «به طورکلی در جریان کدگذاری باز دادهها به پارههای مجزا خرد میشوند و با دقت مورد بررسی قرار میگیرند و از جهت شباهتها و تفاوتها با یکدیگر مقایسه میشوند. رویدادها، حوادث، اشیاء و عمل/تعاملهاییکه از لحاظ مفهوم ماهیت یکسانی دارند یا از لحاظ معنا به هم مربوطاند ذیل مفهومهای انتزاعیتر که مقوله مینامیم، قرار میگیرند. معاینه دقیق دادهها برای یافتن تفاوتها و شباهتها امکان تشخیص و تمییز تفاوتهای ظریف میان مقولهها را میسر میکند»(۱۳۹۰: ۱۲۴). ایمان و محمدیان (۱۳۸۷) روشهای مختلفی برای انجام کدگذاری باز قائل هستند:
- تحلیل مصاحبه و مشاهدات اولیه با تحلیل خط به خط.
- کدگذاری با جمله یا پاراگراف. در اینجا این سؤال پیش میآید که در این جمله یا پاراگراف، چه ایده اساسیای نهفته است؟
- سومین روش، گرفتن یک سند کامل با مشاهده یا مصاحبه است. سؤال در این بخش این است که چه چیزی این سند را از اسنادی که قبلا کدگذاری شدهاندجدا میکند(۴۳).
اما در این تحقیق بعد از انجام هر مصاحبه آن را به صورت متن پیادهکردیم و بهکدگذاری مفاهیم آن پرداختیم. در ابتدا از کدگذاری خط به خط شروع کردیم و به ۱۱۳۱ داده خام رسیدیم. از آنجایی که تجزیه و تحلیل این دادههای خام کار بسیار سخت و غیر لازم است با بهره گرفتن از دو فرایند «پرسشکردن» و « مقایسهکردن » این داده خام را به مفاهیم تبدیل کردیم. در جدول شماره یک نمونهای از دادههای خام آورده شدهاند:
جدول شمارۀ ۴-۱ دادههای اولیه
ردیف | دادههای اولیه |
۱ | تا پایان جنگ گفتمان خاصی حاکم نبود |
۲ | نظام درگیر جنگ بود |
۳ |