. Adhur- Burzèn-Mihr. ↑
. بهار، ص ۶۹٫ ↑
. Mihr Narasē. ↑
. پورداود، ص ۴۰۸٫ ↑
. دیاکونوف، میخائیل میخائیلوویچ، تاریخ ایران باستان، ترجمه روحی ارباب، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۸۲، ص ۳۵۹٫ ↑
. بلاذری، احمدبنیحیی، فتوحالبلدان، فهرست و تدقیق صلاحالدین منجد، قاهره، مکتبهالنهضهالمصریه، بیتا، جلد ۲، صص ۳۱۳-۳۱۸، ۳۲۳-۳۲۵، ۳۷۱-۳۷۵، ۳۸۰-۳۸۱؛ فرای، صص۵۳۷-۵۳۸٫ ↑
. محمدی ملایری، محمد، تاریخ و فرهنگ ایران در دوران انتقال از عصر ساسانی به عصر اسلامی، تهران، توس، ۱۳۷۹، ص ۳۱۲٫ ↑
. طاهریعراقی، احمد، «ردیهنویسی بر مانویت در عصر اسلامی»، کشاکشهای مانوی مزدکی در ایران عهد ساسانی، ص ۱۰۰٫ ↑
. یعقوبی، احمدبناسحاق، تاریخ الیعقوبی، تحقیق عبدالامیر مهنا، بیروت، مؤسسهالاعلمی للمطبوعات، ۱۹۹۳م، جلد ۲، ص ۳۴۳؛ ذهبی، محمدبناحمد، العبر فی خبر من غبر، تحقیق صلاحالدین منجد، کویت، تراث العربی، ۱۹۶۰م، ص ۲۴۰٫ ↑
. حدودالعالم منالمشرق الیالمغرب، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۴۰، ص ۱۰۷٫ ↑
. ابنندیم، الفهرست، بیروت، دارالمعرفه للطباعه والنشر، ۱۹۸۷م، صص۴۰۰-۴۰۱٫ ↑
. یارشاطر، احسان و دیگران، تاریخ ایران: از سلوکیان تا فروپاشی دولت ساسانیان، گردآورنده جی. آ. بویل، ترجمه حسن انوشه، تهران، امیرکبیر، ۱۳۶۸، ص ۴۸۳٫ ↑
. بر اساس روایات بسیاری از منابع، دین مزدک در خفا به زندگی پنهانی خود ادامه داد و مزدکیان که به مذهب و آیین خود وفادار ماندند، پس از ظهور اسلام تظاهر به مسلمانی نمودند. منابع میگویند عدهای از مزدکیان که از قتلعام نجات یافته بودند، در نواحی مختلف پراکنده گشتند و در دوره اسلامی عرض اندام کردند و زیر نام مسلمانی به تبلیغ دین خود پرداخته و بعدها برای دولت اسلامی خطرآفرین شدند. برخی دیگر از محققان، برای دین مزدکی سه مرحله قائل شدهاند. مرحله اول آن را مربوط به زمان زردشت خرگان میدانند، مرحله دوم آن را زمان مزدک میدانند و مرحله سوم آن را به پس از اسلام و شورشهایی چون خرمدینان منسوب میکنند (ر.ک. کاشانی، عبداللهبنعلی، زبده التواریخ، به کوشش محمدتقی دانشپژوه، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ۱۳۶۶، ص ۸۷؛ عوفی، جوامع الحکایات و لوامع الروایات (بخش مربوط به تاریخ ایران)، تهران، انتشارات دانشسرای عالی، ۱۳۵۰، ص ۱۴۴؛ گیرشمن، ایران از آغاز تا اسلام، ترجمه محمد معین، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹، ص ۳۶۳؛ مشکور، محمدجواد، تاریخ سیاسی ساسانیان، تهران، دنیای کتاب، ۱۳۶۶، جلد ۲، ص ۶۶؛ یارشاطر، صص ۲۰۹-۲۱۴، ۲۱۷-۲۲۴). ↑
. فرای، صص ۵۳۸-۵۳۹٫ ↑
. حدودالعالم …، ص ۹۹، ۱۰۰، ۱۰۴، ۱۲۱٫ ↑
. نهضت «شعوبیه» به همین خاطر شکل گرفت، شعوبیه که برتری اعراب را قبول نداشته و به مساوات بین اعراب و ایرانیان معتقد بودند – و به همین دلیل به اهلالتسویه نیز موسوم شدند- پس از مدتی روش خود را تغییر دادند و به برتری عجم بر عرب اعتقاد یافتند (ر.ک. اشپولر، برتولد، تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی، ترجمه جواد فلاطوری، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۴، جلد ۱، ص۴۲۳؛ صفا، ذبیحالله، تاریخ ادبیات در ایران، تهران، فردوس، ۱۳۷۲، جلد۱، صص ۲۶-۲۷؛ ممتحن، حسینعلی، نهضت شعوبیه، تهران، فرانکلین، ۱۳۵۴، صص۱۹۴-۱۹۹). ↑
. از جمله این شورشها میتوان به این موارد اشاره نمود: شورشحارثبنسریج در ۱۱۶ ه.ق. در خراسان (ابناثیر، جلد ۵، ص۱۸۳)؛ یحییبنزید در ۱۲۵ ه.ق. در خراسان (ابنداعی رازی، سید مرتضی، تبصره العوام، تهران، بینا، بیتا، صص ۱۱۶-۱۱۸)؛ شورش خوارج به رهبری حُصَیْنْ در ۱۷۵ ه.ق. در خراسان (ابناثیر، جلد ۶، ص ۱۲۴)؛ شورش خوارج به رهبری حمزهبنعبدالله در ۱۷۹ ه.ق. در سیستان (همو، جلد ۶، ص ۱۴۷). ↑
. پطروشفسکی، ایلیا پاولوویچ، اسلام در ایران، ترجمه کریم کشاورز، تهران، پیام، ۱۳۶۲، ص ۲۹۴؛ همو، تاریخ ایران (ایران در سدههای میانه)، ترجمه سیروس ایزدی و حسین تحویلی، تهران، دنیا، ۱۳۵۹، ص ۱۹؛ دوری، عبدالعزیز، مقدمه فی تاریخ صدر الاسلام، بیروت، مطبعهالکاتولیکیه، ۱۹۴۹م، ص۹۳؛ بوطالب، محمدنجیب، مبارزات اجتماعی در دولت عباسی، ترجمه عبدالله ناصری طاهری، تهران، علم، ۱۳۸۹، ص ۸۵؛ فاروق، عمر، الخلافه العباسیه فی عصر الفوضی العسکریه، بغداد، مکتبهالمثنی، ۱۹۷۷م، ص ۳۸؛ زرینکوب، عبدالحسین، دو قرن سکوت، تهران، سخن، ۱۳۷۸، ص۲۴۲٫ ↑
-
- طبری، جلد ۷، ص ۳۵۶؛ ابناثیر، جلد ۵، ص ۳۵۸؛ ابنخلدون، عبدالرحمنبنمحمد،کتاب العبر و دیوان المبتدا و الخبر فی أیام العرب و العجم و من عاصرهم، بیروت، دارالکتب اللبنانی،۱۹۵۷م، جلد ۳، ص ۲۵۱٫ ↑
. طبری، جلد ۷، ص ۳۵۵؛ ابناثیر، همانجا. ↑
. ابنکثیر، اسماعیلبنعمر، البدایه و النهایه، بیروت، مکتبه المعارف، ۱۹۶۶م، جلد ۱۰، ص ۳۰٫ ↑
. دینوری، ابوحنیفه احمدبنداود، اخبارالطوال، قاهره، دار إحیاء الکتب العربیه، ۱۹۶۰م، ص ۳۶۱٫ ↑
. ابنطقطقی، محمدبنعلی، الفخری فیالآداب السلطانیه و الدول الاسلامیه، تصحیح کتبی و محمود توفیق، بیجا، دار إحیاء الکتب العربیه، بیتا، ص ۱۰۰؛ نخجوانی، هندوشاهبنسنجر، تجاربالسلف، تصحیح عباساقبال، تهران، فردین، ۱۳۱۳، ص ۸۹؛ مشکور، محمدجواد، تاریخ شیعه و فرقههای اسلام تا قرن چهارم، تهران، اشراقی، ۱۳۷۲، ص ۷۹٫ ↑
. طبری، جلد ۷، ص ۳۶۳٫ ↑
. صاحبالدَّعوه (خوافی، احمدبنمحمد، مجمل فصیحی، تصحیح محمود فرخ، مشهد، انتشارات کتابفروشی باستان، ۱۳۴۱، ص ۱۹۸؛ ابنطقطقی، ص ۱۰۰؛ ابنعماد، عبدالحیبناحمد، شذرات الذهب فی اخبار من ذهب، بیروت، دارالإحیاء التراث العربی، بیتا، جلد ۱، ص ۱۷۶)؛ صاحبالدّوله (ابنمسکویه، احمدبنعلی، تجارب الأمم، تحقیق ابوالقاسم امامی، تهران، دار سروش الطباعه و النشر، ۱۳۷۶، جلد ۳، ص ۳۵۵)؛ امیرآل بیت رسولالله (ابنکثیر، جلد ۱۰، ص۳۰)؛ ابواسحاق (ابناثیر، جلد ۵، ص ۲۵۴؛ خواندمیر، غیاثالدینبنهمامالدین، تاریخ حبیب السیر فی اخبار افراد بشر، بیجا، انتشارات کتابخانه خیام، ۱۳۳۳، جلد ۲، ص ۱۹۳)؛ ابومسلم (ابنخلدون، جلد ۳، ص ۲۱۷؛ اعتمادالسلطنه، محمدحسنبنعلی، تاریخ منتظم ناصری، تصحیح محمد اسماعیل رضوانی، تهران، دنیای کتاب، ۱۳۶۳، ص ۱۲۳). ↑
. در مورد بزرگمهر اتفاق نظری در بین مورّخان وجود ندارد. برخی او را پسر بُختَک و برخی او را پسر سوخرا دانستهاند (سوخرا یکی از درباریان قباد بود که در زمان وی کشته شد). در مورد دوران وزارت او نیز نظر یکسانی وجود ندارد. برخی او را وزیر و حکیم دوره خسرو اول ساسانی (۵۳۱-۵۷۹م) و برخی وزیر خسروپرویز (۵۹۰-۶۲۸م) دانستهاند. این در حالی است که برخی دیگر سابقه وزارت وی را به عهد جاماسب، برادر قباد رساندهاند (ر.ک. مجیدی، مریم، «بزرگمهر»، دایره المعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، جلد ۱۲، تهران، مرکز دایرهالمعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۶۹). ↑
. کوفی، احمدبنأعثم، الفتوح، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۰۶ه، جلد ۷، ص ۳۴۴؛ أزدی، یزیدبنمحمّد، تاریخ الموصل، تحقیق علی حبیبه، القاهره، لجنه إحیاء التراث الاسلامی، ۱۹۶۷م، ص ۱۱۹؛ ابناثیر، جلد ۵، ص ۲۵۴؛ ابنخلدون، جلد ۳، ص ۲۱۷؛ یافعی، عبداللهبناسعد، مرآه الجنان و عبره الیقظان، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، ۱۹۷۰م، جلد ۱، ص ۲۸۵٫ ↑
. نامش را به اختلاف عبدالرحمانبنعثمان، عبدالرحمانبنمسلمبنشقیرونبناسفندیار، عبدالرحمانبنشیرونبناسفندیار آوردهاند و نسب او را به اختلاف به حمزهبنعباد، حمزهبنعماره، حمزهبنگودرزبنگشواد میرسانند. برخی منابع آوردهاند که نام پدر ابومسلم پیش از گرایش به اسلام، ونداد هرمزد بوده است. روایات دیگری نیز در مورد نام وی وجود دارد (ر.ک. مجملالتواریخ والقصص، تصحیح ملکالشعرای بهار، تهران، خاور، ۱۳۱۸، ص ۳۱۵؛ میرخواند، محمدبنخاوندشاه، روضه الصفا، تلخیص عباس زریاب، تهران، انتشارات علمی، ۱۳۷۳، جلد ۳، صص ۳۶۱-۳۶۲؛ خواندمیر، جلد ۲، ص ۱۹۳؛ ابنتغری بردی، یوسف، النجوم الزاهره فی ملوک مصر و القاهره، قاهره، مؤسسه المصریه العامه، ۱۹۶۳م، جلد ۱، صص ۳۳۵-۳۳۶؛ تتوی، احمدبننصرالله، تاریخ ألفی، سایر پدیدآورندگان آصف خان قزوینی و جعفربنبدیعالزمان، تصحیح غلامرضا طباطبایی مجد، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۸۲، جلد ۲، ص ۱۲۳۴؛ آذرنوش، ص ۴۴، ۵۳). ↑
. در توضیح این مطلب آوردهاند که عبداللهبنعباس با یکی از کنیزان خود نزدیکی نمود و آن کنیز پس از مدتی با کس دیگری ازدواج نمود. وی پس از ازدواج فرزندی به دنیا آورد و مدعی شد که این فرزند را از عبدالله حامله بوده است و نام او را سلیط گذاشت (ر.ک. ابناثیر، جلد ۵، ص ۲۵۶؛ نخجوانی، ص ۸۶). ↑
. تتوی، جلد ۲، ص ۱۲۳۸٫ ↑
. کوفی، جلد ۷، ص ۳۸۸٫ ↑
. واسیلی ولادیمیرویچ، بارتولد، ترکستان نامه: ترکستان در عهد هجوم مغول، ترجمه کریم کشاورز، بیجا، بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۵۳، ص ۴۲۷٫ ↑
. ۹۹ ه.ق. (خوافی، ص ۱۸۰)؛ ۱۰۰ ه.ق. (دینوری، ابنقتیبه، تاریخالخلفا، تحقیق طه محمد زینی، بیروت، دار المعرفه لطباعه و النشر، بیتا، ص۴۲۰؛ صفدی، خلیلبنابیک، الوافی بالوفیات، تصحیح أیمن فؤاد سیّد، النشرات الاسلامیه، ۱۴۱۱ه/۱۹۹۱م، جلد ۱۸، ص ۲۷۱؛ میرخواند، جلد ۳، ص ۳۶۱؛ تغری بردی، جلد ۱، ص ۳۳۶)؛ ۱۰۱ ه.ق. (حموی، محمدبنعلی، تاریخ المنصوری: تلخیص الکشف و البیان فی حوادث الزمان، موسکو، ۱۹۶۰م، ص ۸۳). ↑
. اصفهان (مقدسی، مطهّربنطاهر، البدء و التاریخ، بیجا، مکتبه الثقافه الدینیّه، بیتا، جلد ۶، ص ۹۲؛ نخجوانی، ص ۸۶؛ ابنکثیر، جلد۱۰، ص ۶۷؛ ابنخلدون، جلد ۳، ص ۲۱۷)؛ باوانه (خوافی، ص ۱۸۰). ↑
. خطرنیه (طبری، جلد ۷، ص ۱۳۰)؛ خرطنیه (مسعودی، علیبنحسین، مروج الذهب و معادنالجوهر، بیروت، دارالاندلس، ۱۹۶۵م، جلد ۳، ص ۲۳۹؛ ابنخلدون، جلد ۳، ص ۲۵۴). ↑
. گردیزی، عبدالحیبنضحاک، زینالأخبار، گردآورنده رحیم رضازاده ملک، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، ۱۳۸۴، ص ۱۸۱٫ لازم به ذکر است که مقدسی بدون ذکر نام روستا، او را اهل روستایی از مرو میداند (مقدسی، جلد ۶، ص ۹۲). ↑
. مقدسی، همانجا؛ ابناثیر، جلد ۵، ص ۲۵۴؛ ابنکثیر، جلد ۱۰، ص ۶۷؛ ابنخلدون، جلد ۳، ص ۲۱۷٫ ↑
. نام کاملش ابراهیمبنمحمدبنعلیبنعبداللهبنعباسبنعبدالمطلب بود که رهبری دعوت عباسی را پس از پدرش به عهده داشت. پیروانش برای گسترش دعوت عباسی با وی در رفت و آمد بودند و با او به نامهنگاری میپرداختند (ر.ک. زرکلی، خیرالدین، أعلام، بیروت، دارالعلم للملایین، ۲۰۰۷م، جلد ۱، ص ۵۹). در چگونگی ارتباط یافتن ابومسلم با ابراهیم روایات مختلفی ذکر شده است. گفتهاند ابومسلم مردی از هرات یا بوشنج بود که همراه با مالک خود نزد ابرهیم امام رفت، ابراهیم امام او را خرید، چند سال نزد خود نگه داشت و او را مأمور حمل نامههای خود به اطراف نمود. روایت دیگری میگوید او بندهای بود که در جاهای مختلفی بندگی میکرد و ابراهیم امام که او را قابل اعتماد دید، او را از صاحبش خرید. بر اساس روایات دیگری، ابومسلم بنده یا وکیل دخل و خرج افرادی به نام عیسی و معقل عجلی بود که به دلایلی زندانی شده و ابومسلم نیز با آنان در زندان به سر میبرد تا اینکه داعیان عباسی او را در زندان ملاقات کردند و چون او را پسندیدند با خود نزد ابراهیم امام بردند. در مورد سایر روایات به این منابع رجوع کنید: (طبری، جلد ۷، ص ۱۹۸، ۳۶۰؛ مقدسی، جلد ۶، ص ۹۲؛ ابناثیر، جلد ۵، صص ۲۵۵-۲۵۸؛ مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، جلد ۳، ص ۲۳۹؛ ابنکثیر، جلد ۱۰، ص ۳۱؛ ابنخلدون، جلد ۳، ص ۲۱۹، ۲۵۴؛ خواندمیر، جلد ۲، ص ۱۹۳؛ نخجوانی، ص ۸۶). ↑
. نخجوانی، همانجا. ↑
. مقدسی، جلد ۶، ص ۹۳؛ نظامالملک، حسنبنعلی، سیاست نامه، تهران، فراهانی، ۱۳۴۶، ص۲۸۰؛ مجمل التواریخ و القصص، ص ۳۲۸؛ ابناثیر، جلد ۵، ص ۲۵۴؛ کاشانی، ص ۱۸۷٫ ↑
. بغدادی، عبدالقاهربنطاهربنمحمد، الفرق بین الفرق، بیروت، دارالمعرفه، ۲۰۰۸م، ص ۱۳۷؛ ابنداعیرازی، ص ۱۱۱؛ ابنکثیر، جلد ۱۰، ص ۶۷٫ ↑
. میرخواند، جلد ۳، ص۳۶۳، ۴۰۶؛ تتوی، جلد ۲، ص ۱۲۳۵٫ ↑
. ابنکثیر، جلد ۱۰، ص ۶۷؛ نخجوانی، ص ۱۱۲؛ کلیما، اوتاکر، تاریخچه مکتب مزدک، ترجمه جهانگیر فکری ارشاد، تهران، توس، ۱۳۷۱، ص ۸۰٫ ↑
. اسکندر، اردشیر بابکان و ابومسلم (ر.ک. مجمل التواریخ و القصص، ص ۳۲۷). ↑
. سنگدل و بیرحم (مقدسی، جلد ۶، صص ۹۳-۹۴؛ تتوی، جلد ۲، ص ۱۲۳۵)؛ حجاج زمانه (یافعی، جلد ۱، ص۲۸۵). منظور از حجّاج، حجّاجبنیوسف ثقفی است که در زمان خلافت عبدالملکبنمروان (۶۵-۸۶) و ولیدبنعبدالملک (۸۶-۹۶) فرمانروایی خراسان و عراق را داشت. فرمانروایی وی ۲۰ سال به طول انجامید و وی در مدت فرمانروایی خود ظلم و ستم زیادی به مردم نمود (ر.ک. نرشخی، حواشی ص ۲۴۸؛ گردیزی، صص ۱۶۸-۱۷۰). ↑
. دینوری، ص ۳۶۰؛ مشکور، ص ۷۹؛ فرای، ریچارد، تاریخ ایران از اسلام تا سلاجقه، ترجمه حسن انوشه، تهران، امیرکبیر، ۱۳۶۳، جلد ۴، ص۵۰٫ منابع منظور از این شهدا را زیدبنعلی و یحییبنزید میدانند که سالها پیش بر ضد امویان قیام کرده بودند. زَیدبنعلیبنحسینبنعلیبنابوطالب به روایتی با ۲۰ هزار نفر از پیروانش و به روایتی دیگر با پنج هزار نفر از اهالی کوفه در ۱۲۲ه.ق. در زمان بنیامیه شورش کرد که به دستور خلیفه هشامبنعبدالملک (۱۰۵-۱۲۷) شورش آنان سرکوب شد و زید به شهادت رسید. یحییبنزَیدبنعلیبنحسینبنعلیبنابوطالب نیز پس از مرگ پدرش زید، راهش را ادامه داد، فعالیتها و اقدامات خود را در خراسان متمرکز ساخت و با هدف خونخواهی پدرش دست به شورش زد، اما در نبردی که بین او و سپاهیان نصربنسیار روی داد، شکست خورد و در ۱۲۵ ه.ق. کشته شد (ر.ک. اسفراینی، ابوالمظهر، التبصیر فی الدین و تمییز الفرقه الناجیه عن الفرق الهالکین، مکتبه الخانجی بمصر و مکتبه مثنی ببغداد، ۱۹۵۵م، ص ۳۴؛ شهرستانی، جلد ۱، صص ۱۳۷-۱۳۸؛ ابنداعی رازی، صص ۱۱۶-۱۱۸؛ اصفهانی، ابوالفرج، مقاتلالطالبین، تحقیق سید احمد صقر، قاهره، دار احیاء الکتب العربیه، ۱۳۶۸ه/ ۱۹۴۹م، ص ۱۲۷، ۱۵۲). ↑
. ابنکثیر، جلد ۱۰، ص ۶۷؛ دریایی، تورج، تاریخ و فرهنگ ساسانی، ترجمه مهرداد قدرت دیزجی، تهران، ققنوس، ۱۳۸۴، ص ۱۳۷٫ ↑
. تتوی، جلد ۲، ص ۱۲۳۸٫ ↑
. ابنکثیر، جلد ۱۰، ص ۶۷٫ ↑
. دوشن گیمن، ژاک، دین ایران باستان، ترجمه رؤیا منجم، تهران، علم، ۱۳۸۱، ص ۲۲۸؛ دریایی، ص ۱۳۷٫ ↑