مشارکتکننده شماره ۱۱:
«اون شبی که تصویب شد که من اینکارو بکنم (عمل تغییر جنسیت) بابام بهم گفت که حتی شده فرش زیر پایم رو میفروشم و خرج عمل تو میکنم».
-
- بررسی و تحلیل تم و مقایسه دو گروه مبتنی بر سیطرهی جنسیت (۴۱۶ و ۴۲۶)
در خصوص این تم، تفاوتی میان عبارات معنایی به دست آمده میان این دو گروه از تبدیلخواهان دیده نمی شود. با این وجود، همراهی بیشتر خانواده با پسرسرشتان، مشهودتر است و آنان –نسبت به گروه دیگر- از حمایت بیشتر (مادی و معنوی) خانوادهی برخوردارند. در این مورد میتوان به مشارکتکننده شماره ۱۰ اشاره کرد که پدرش بعد از انجام عمل تغییر جنسیت فرزندش به پسر، در شهر خود جشنی برپا کرده و همه همشهریان و اقوام خود را دعوت کرده بود. به بیان دیگر در مقایسه این دو گروه در خصوص این تم، تفاوت در نوع همکاری خانوادهها کاملا مشهود است. اینکه خانوادهای فقط تا مرحله رضایت دادن برای انجام عمل تغییر جنسیت با فرد تبدیلخواه MtF، همکاری می کند کاملا با این مورد که پدری برای دخترش که جنسیت خود را به پسر تغییر داده، جشن میگیرد و یا اینکه هر روز صبح وقتی به صورت فرزندش که پسر شده نگاه می کند، خدا را شکر میگوید (مشارکتکننده شماره ۱۰) و یا اینکه پدر دیگری حتی حاضر است فرش زیر پای خود را بفروشد برای عمل تغییر جنسیت فرزند خود به پسر (مشارکتکننده شماره ۱۱) کاملا متفاوت است.
کد ۴۱۷: تجربه شکایت خانواده از فرد بابت تبدیلخواهی
مشارکتکنندهی شماره ۴:
«بارها پدرم و مادرم منرو از خونه بیرون انداختند. من هم میرفتم پیش دوست و فامیل و عمه و خاله. دو سه روزی میموندم بعد با واسطه فامیل دوباره برمیگشتم. چون بچشون بودم. کاری نمیتونستند بکنند. تازه اینجوری واسشون بدترم بود. بیشتر آبروشون میرفت. حتی یک بار منرو دادگاه بردند. از من شکایت کرده بودند که این با این کاراش آبروی مارو برده. خب، قاضی هم دیده بود. میدونست که مشکل چیه. به پدر و مادرم گفت که این مشکلش ژنتیکیه. عوض این کارها ببرینش پیش روانشناس. خب بهرحال قاضی بیشتر درک میکنه».
مشارکتکنندهی شماره ۵:
«داداشم هر روز کتکتم میزدند که تو آبروی مارو تو محله بردی. دیگه ما رومون نمیشه که سرمون رو تو محل بالا بگیریم. حتی یه بار بابام تهدیدم کرد به جرم همجنسگرا بودن میبرم و معرفیت میکنم».
کد ۱-۴۲۷: انکار توسط اعضای خانواده: فهم تبدیلخواهی در قالب توهمزدن،جوزدگی، و عوامل بیرونی و تبعیِ زندگی فردِ تبدیلخواه
مشارکتکننده شماره ۸:
«خانوادم هم همش میگفتند که این دختره(دوست دختر) تورو اغفال کرده. اصلا از وقتی تو با این رابطه داری این شکلی شدی».
مشارکتکننده شماره ۹:
«پدر من که اول کلا وجود تیاس رو انکار میکرد، الان وجود تیاس رو قبول داره ولی منرو به عنوان یه تیاس قبول نداره. یه پله اومده بالاتر. اول که کلا انکار میکرد و میگفت همچین چیزی وجود نداره. بعد میگفت تو پول دادی به دکتر که واست همچین مجوزی صادر کنه. گفتم به دکتر پول دادم به پزشکی قانونیم پول دادم. گفت نه دکتر به پزشکی قانونی پول داده. بعد برداشته بود نامهی منرو برده بود پزشکی قانونی. حالا نمیدونم که واقعا همچین حرفی زده بودند تو پزشکی قانونی بهش (پدرم) که اگه زده باشن، واقعا واسشون متاسفم اگر هم که پدر من از خودش درآورده باشه که واسه پدر خودم متاسفم که گفته بود که اونجا به من گفتن که ما واسه اینکه همجنسبازی تو ایران زیاد نشه مجبوریم به همه اینا مجوز بدیم».
مشارکتکننده شماره ۷:
«همش میگفتند که به خاطر دخترهاس که هی دورت جمع میشن، ترشیدن اومدن سمت تو. گفتم آره دیگه انقد پسر کمه،کلن ۲۰، ۳۰ تا پسر تو دنیاس،دیگه اینا هم گیرشون نیومده اومدن سراغه من. هی بهشون میگفتم بابا من بچه بودم اینجوری بودم اونجوری بودم بازم میگن توهمه. اون موقع بچه بودی ما خودمون موهاتو کوتاه میکردیم. تو که نمیخواستی. میگم بابا یعنی من انقدر خنگم».
کد ۲-۴۲۷: انکار توسط اعضای خانواده: تلاش برای «دختر-سازی» در قالب اجبار به آرایش، پیرایش، و پوشاندن لباس دخترانه، و صدا کردن فرد تبدیلخواه با اسم دخترانه
مشارکتکننده شماره ۸:
«بابام خیلی سختگیره. هنوز که هنوزه منرو به اسم دخترونم صدا میکنه با اینکه من عمل کردم. اسم دخترونم مریم بود، هنوز که هنوزه منرو همون صدا میکنه».
مشارکتکننده شماره ۱۱:
«مامانم بهم خیلی با مهربونی گفت که نه تو داری اشتباه میکنی. به زور میخواست به من تلقین کنه که تو حسهای دخترونه داری. به زور منرو وادار میکرد که من آرایش کنم ولباسهای دخترونه تنم میکردند. به زور منرو برد آرایشگاه که ابروهامرو بردارم و تو اون سن ۱۶ سالگی میخواست که من موهامو رنگ کنم».
مشارکتکننده شماره ۷:
«سال دوم راهنمایی بودم. یه روز معلم ادبیاتمون از من یه تقلب گرفت بعد مادرمرو خواست که بیاد مدرسه. مامانم بهش گفت که بابا این بچه سادهس. چرا انقدر تو مدرسه اذیتش میکنین. این که درسش خوبه. معلمه برگشت گفت این یه آدمیه، فکر میکنین که سادهس. من همش باید مواظبش باشم که ازش یه خلافی سر نزنه. اصلا یه نگاهی بهش بندازین این کجاش دختره. مامانم بهخاطر حرفای معلم هی به من گیر میداد که این چهکاراییه که میکنی؟ تو باید درست شی. واسه همینم همون دوم راهنمایی رفت منرو بند و ابرو انداخت. الانم بهش بگی میگه خودت خواستی که بند بندازی من که مجبورت نکردم. داشتم روانی میشدم. همش میرفتم حموم گریه میکردم».
-
- بررسی و تحلیل تم و مقایسه دو گروه مبتنی بر سیطرهی جنسیت (۴۱۷ و ۴۲۷)
این تم به طور کلی درباره واکنشهای جدیتری است که خانوادههای افراد تبدیلخواه جنسی در برابر کارهای تبدیلخواهانهی فرد انجام می دهند که البته در مورد دو گروه FtM وMtF کاملا متفاوت است. چنان که در مورد خانوادههای MtF اقدامات در جهت مقاومت در برابر کارهای تبدیلخواهانهی فرد به صورت شکایت کردن از فرد تبدیلخواه و یا معرفی کردن او به او کلانتری نمود یافته است اما در خصوص ترنسهای FtM این تم به دو بخش تقسیم شده است که در هر دو بخش، «انکار توسط اعضای خانواده» محوریت دارد.
در بخش اول این تم فرعی انکار به این صورت است که تمایل فرد به زیستن در جسم جنس مخالف (پسر) را متاثر از ارتباط عاطفی با یک دختر ، جو ورزشی مردمآبانه و حلقهی دوستان فرد (دلایل بیرونی) میدانند. علت استفاده از عبارت «دلایل بیرونی و تبعی» این بود که، عوامل یاد شده اساسا خارج از درونیات، عواطف و احساسات مشارکتکنندگان بوده است. در واقع در این خصوص خانوادهها معتقدند تبدیلخواهی دخترشان (پسرسرشت)، برآمده از عوامل اجتماعی و محیطی است و نه امری ذاتی، درونی و بنیادین. به بیان دیگر آنچه در علوم اجتماعی «برساخته بودن» نام مینهند در ذهنیت خانوادهی این تبدیلخواهان نسبت به فرزندان خود، تبلور یافته است.
انکار در بخش دوم این تم به صورت متفاوتی نمود پیدا می کند. در این تم خانواده تمام تلاش خود را می کنند که با انجام دادن کارهایی همچون آرایش کردن، پوشیدن لباسهای دخترانه، و برداشتن ابرو فرد تبدیلخواه را به سمت جنس بیولوژیک خود برگردانند؛ این فرایند را محقق «دخترسازی» نامیده است. صدا شدن با اسم دخترانهی پیشین تبدیل خواه FtM، نزد اینان راهی است که برخی اعضای خانواده، مخالفت خود را با آنچه در حال وقوع است و یا حتی رخ داده است! (پس از عمل)، نشان می دهند. اساسا صدا شدن به نام پیشین شناسنامهای برای آنان نوعی عذاب تلقی می شود (امیرحسینی: ۱۳۹۳). در حقیقت آنچه در قالب دخترانه صدا شدن در این تم با آن مواجهیم، نوعی کشاکش میان هویت پیشین و هویت جدید پس از عمل تبدیلخواهان است. برخی خانوادهها در میانهی این کشاکش وارد شده، از طریق صدا زدن اینان به نام مذکور، ضمن یادآوری هویت تثبیت شده چندین سالهی آنان، به نوعی مخالفت و نارضایتی خود را در قالب انکار هویت جدید، ابراز میدارند. شاید این مسئله برای افراد عادی نیز نوعی سردرگمی به بار آورد.
به طور مثال شخصی اشاره میکرد که یکی از دوستان مسنش او را به جای «محمد»، «محمدرضا» صدا می کند. این شخص با رفتاری ماخوذبهحیا در مقابل دوست مسن خود، پس از چندین بار اشاره به نام اصلیش نزدیک به پنج سال است که تنها از سوی یک نفر غریبه (که جزئی از خانوادهی او نیست)، با نام دیگری صدا می شود. محمد تاکید می کند که این تجربه بی اهمیت تاثیر بدی در محیطی که وی دوست خود را میبیند، داشته است به گونه ای که او ناچار است مُدام برای هر شخص که در این محیط وارد می شود را توضیح دهد. حال آنچه بر اینان میگذرد را تصور کنید، نزدیکترین اشخاص به لحاظ خونی به یک فرد، هویت مخدوش و دوگانه پیشین او را به وی یادآوری کنند. چنین وضعیتی در تجربه کسانی که دارای نامهای قدیمی و از مد افتاده هستند و به یک باره در جمع نام شناسنامهای خود را میشنوند نیز دیده می شود. مثال دیگری در این خصوص، زنی بود که همه اقوام به نام «ثریا» میشناختند اما به یکباره نام «منظربانو» که در شناسنامهی وی درج شده برای اقوام و آشنایانش مکشوف شده، او را خجالت زده کرد. در خصوص تبدیلخواهان نامها اهمیتی بیش از سایرین دراد زیرا تاریخی از احساسات و ادراکات زجرآور (نام قدیم) و روزگار پس از رهایی از اسارت قفس جسم (امیرحسینی: ۱۳۹۳)، دربر میگیرد بنابراین به هیچ وجه نباید دو اسمه بودن اینان را با اشخاصی که عادتا توسط فامیل پدری و مادری به دو نام صدا میشوند، اشتباه گرفت. زیرا جنس این دو گونه تجربه با هم متفاوت است.
کد ۴۱۸: تهدیدهای والدین و بیرون کردن وی از خانه به دلیل بروز رفتارهای تبدیلخواهانه
مشارکتکننده شماره ۲:
«برادرم چندین بار منرو تهدید به بیرون انداختن از خانه کرد. حتی یکی دوبار هم این کارو کرد. به همین دلیل من بیشتر پیش دوستای ترنسم زندگی میکردم. فقط میخواستم در محیط خانه نباشم.».
مشارکتکننده ی شماره ۴:
«بارها پدرم و مادرم منرو از خونه بیرون انداختند. من هم میرفتم پیش دوست و فامیل و عمه و خاله. دو سه روزی میموندم بعد با واسطه فامیل دوباره برمیگشتم. چون بچشون بودم. کاری نمیتونستند بکنند. تازه اینجوری واسشون بدترم بود. بیشتر آبروشون میرفت».
کد ۴۲۸: تهدید به قتل و بیرون راندن از خانه توسط پدر علیه اعمال «اراده»ی فرد تبدیلخواه به تغییر جنسیت
مشارکتکننده شماره ۹:
«من خیلی پرورم. پدرم چندین بار بهم گفته که برو بیرون. دیگه برنگرد نمیخوام ببینمت ولی من با پررویی تمام میرم خونه دوباره. البته من چون دانشگام قزوینه اونجا یه خونه اجاره کردم. گاهی میرم اونجا میمونم. یهجورایی استقامت داشتن باعث میشه که اطرافیانت کمکم بپذیرنت. یعنی باید استقامت داشت. یعنی باید وایستی و بگی من هم هستم یعنی اگه بخوای بشینی یا کمر خم کنی نمیتونی بگی من هم هستم».
مشارکتکننده شماره ۱۱:
«پدرم گفته بود که عمل کنه، سرش رو میزارم رو سینهش. گفته بود که اگه خودم هم مرده باشم وصیت میکنم که یکی اینکارو بکنه. نمیزارم که این عمل رو انجام بده».
-
- بررسی و تحلیل تم و مقایسه دو گروه مبتنی بر سیطرهی جنسیت (۴۱۸ و ۴۲۸)
با وجود آنکه این دو تم فرعی با یکدیگر در عنصر تهدید از سوی والدین اشتراک دارند، اما دو تفاوت مهم و تاثیرگذار میان تجربه تبدیلخواهان MtF و FtM به چشم میخورد: نخستین تفاوت، در نوع تهدید نهفته است؛ دخترسرشتان به «بیرون کردن از خانه» و نیز سایر تهدیدها (مشارکتکنندگان به نوع تهدید اشاره نکردند و فقط از واژهی تهدید استفاده میکردند). اما مشارکتکننده پسرسرشتی توسط پدرش به قتل تهدید شده است. نوع گزینش واژهی تهدیدآمیز پدر (سرش را میبرم میزارم روی سینهش)، در بردارندهی نکتهی ظریفی است که اشاره به ابعاد «ناموسی» مسئله برای وی دارد. این تهدید اگر چه در گفتمان عمومی جامعه کاربردهای زیادی دارد اما بدون شک مسائل ناموسی، بخش لاینفک موارد کاربرد آن محسوب می شود؛ تنها زنان و دخترانی این چنین تهدید میشوند که از هنجارهای مبتنی بر ناموس تخطی نموده اند.
اما جالب این است که در عمل تهدیدهایی که تبدیلخواهان MtF میشوند، بیشتر رنگ و بوی واقعیت به خود میگیرند تا گروه دوم. به بیان دیگر، با بسط تحلیل مبتنی بر ناموس میتوان نتیجه گرفت، گروه دوم پس از تغییر جنسیت از دامنه شمول ناموس خارج شده و کمتر مورد آزار قرار میگیرند اما گروه نخست، همچنان پس از تغییر جنسیت نیز با تهدید و طرد خانوادهی خود مواجه هستند زیرا اینان را میتوان دخترکان تازه مونثی دانست که از مرز «جنسیت پسرانهی مفعول»، وارد «جنسیت زنانهی ناقص» شده اند. و به همین دلیل است که مشارکتکننده شماره ۱ اذعان می کند که پدر و برادرش، پیش و پس از عمل تغییر جنسیت «غیرت» به مراتب بیشتری نسبت به خواهر «طبیعی» وی دارند. یعنی تجربه «دختر-شدنِ» او در بردارندهی ابعاد بسیار شدیدتری از اعمال کنترل و محدودیت از سوی پدر/ برادر نسبت به خواهر وی پیش از ازدواج میباشد!
تفاوت ماهوی دوم میان این دو تمِ فرعی، ناشی از «ارجاعِ[۱۶۵]» تهدیدات است: در گروه نخست به دلیل رفتارهای دخترمآبانه است که مورد تهدید قرار میگیرند؛ خانواده آنها را تهدید می کند بلکه دست از این رفتارها و تظاهرات بیرونی (آرایش، زنانهپوشی، ادا و اطوارهای زنانه) بردارد اما خانوادههای گروه دوم، تهدید می کنند تا دخترشان دختر بماند!؛ هدف این تهدیدها جلوگیری از تغییر جنسیت است. به بیان دیگر، آنچه خانوادهی تبدیلخواهان گروه دوم را به تهدید وا میدارد، تلاش برای «تحدید اراده»ی آنان به «تطبیق جنسیت» (امیرحسینی : ۱۳۹۳) است.
کد ۴۱۹: تجربه تحقیر و سرزنش توسط اعضای خانواده