تعاریف گوناگون از «معنویت» ارائه شده است. شهیدی (۱۳۹۱) در پژوهش خود معنویت را از دیدگاه محققان این گونه تعریف کرده: در لاتین از واژه اسپریتوس[۱۶۷] به معنای «زندگی» یا «روشی برای بودن» و «تجربه کردن» است که با آگاهی یافتن از یک بعد غیر مادی به وجود می آید و ارزشهای قابل تشخیص آن را معین میسازد این ارزشها به دیگران، خود، طبیعت و زندگی مربوط است. در لغتنامه دهخدا معنویت به معنای معنوی بودن است و معنوی منسوب به «معنی» در مقابل «لفظ» و نیز «باطنی و روحانی» در مقابل « مادی و صوری» است. به دیگر سخن، معنویت یعنی معنایی که فقط توسط قلب شناخته می شود. معنویت در فرهنگ آکسفورد به معنی در ارتباط بودن با روح یا کیفیتهای روانی برتر، متعلق بودن یا در ارتباط بودن با چیزها یا موضوعات مقدس، ایستادن یا تکیه دادن به دیگران، دینداری، درستکاری، پرهیزکاری، و به لحاظ روحی خوب بودن، داشتن تمایلات یا غرایز معنوی و … آمده است.
ایمونز بیان می کند معنویت جستوجویی برای یافتن عناصر مقدس، معنایابی، هشیاری بالا و تعالی است. آبرهام مازلو [۱۶۸]نیز معنویت را از مهمترین عناصر نگرش انسانگرایانه دانسته است. مازلو معتقد بود: معنویت مسئولیتی عمومی است که بر دوش همۀ افراد بشر است. وی اعتقاد داشت: تجارب معنوی، ما را از ساحت آگاهی متعارف به ساحت برتری از هستی منتقل می کند و به ما امکان میدهد تا ارزشهای متعالی خود، مانند حقیقت، زیبایی، هنر و عشق را که مازلو «ارزشهای وجودی[۱۶۹]» مینامد، معنا کنیم. شهیدی(۱۳۹۱) معنویت را به عنوان تلاش دائم بشر برای پاسخ دادن به چراهای زندگی تعریف نموده اند. به عبارت واضحتر، استفاده بهینه از قوه خلّاقیت و کنجکاوی برای یافتن دلایل موجود مرتبط با زنده ماندن و زندگی کردن است و در نتیجه، رشد و تکامل، بخش مهمی از معنویت است و از منظر اسلام معنویت عبارت است از: درک ارتباط با وجودی متعالی که به کمک عمل به برنامهای ویژه در مدت زندگی برکره زمین، حاصل شده و روز به روز شدت یافته، از انسان وجودی خاص میسازد که در عالم هستی، مطلوبیت ذاتی دارد و با یاد خدا تجلّی مییابد (نارویینصرتی، ۱۳۹۰).
۲-۳-۲-۱- تفاوت مذهب و معنویت
کلمه مذهب[۱۷۰]، از ریشه لاتین به معنای به هم پیوستن است. یک مذهب، تجربیات معنوی جمعی یک گروه از مردم را به داخل سیستمی از باورها و اعمال، سازماندهی می کند. مذهبی بودن به درجه شرکت یا میزان پذیرش باورها و اعمال یک مذهب سازمان یافته اطلاق می شود. معنویت مفهومی وسیعتر از مذهب دارد و شامل مفاهیم دیگری همچون سلامت معنوی، آرامش و راحتی ناشی از ایمان و تطابق معنوی، تجربیات و تظاهرات روح فرد در یک روند بیهمتا و دینامیک که منعکسکننده ایمان به خدا یا یک قدرت بینهایت میباشد و یکپارچگی همه ابعاد انسانی است (میرشمسی، ۱۳۸۸).
برخی افراد خود را معنوی میدانند اما بر یک مذهب رسمی صحه نمیگذارند. مذهبی بودن و معنویت، مفاهیمی هستند که همپوشانی دارند، به صورت تجربی، هر دو جستجوی معنا و هدف، اتصال و آرزوها را ممکن است شامل باشند. در این نگاه، مذهبی بودن شبیه معنویت است. مذهب و معنویت از مهمترین عوامل فرهنگی هستند که به ارزشهای انسانی، رفتارها و تجربیات، ساختار و معنا می دهند. ویگلزورث (۲۰۰۴) برای معنویت دو بعد عمودی و افقی ذکر می کند، بعد عمودی منعکسکننده ارتباط با خدا یا یک قدرت بینهایت است. بعد افقی هم منعکس کننده ارتباط ما با دیگران و طبیعت و هم اتصال درونی ماست، که عبارت است از توانایی ما برای یکپارچه کردن ابعاد مختلف وجودمان و توانایی برای انتخابهای مختلف. بحثهای موجود در مورد معنویت، به این منجر شده است که معنویت امری ذهنی، مبهم و قطبی[۱۷۱] شود. در یک انتهای طیف، به معنویت مترادف با مذهب نگریسته شده است، در حالی که در انتهای دیگر طیف برای تمام افراد با ایمان یا معتقد به خدا نیز، به کار میرود. گفته می شود معنویت برای افراد مختلف، بسته به نگرش آن ها به جهان یا فلسفه زندگی آن ها معانی مختلفی دارد. در حالی که برخی دیگر قاطعانه اظهار میدارند که هنگامی که معنویت از همراهی با مذهب جدا شود، عاری از هر گونه معنا یا مفهوم واقعی می شود.
مذهب شامل باورها و اعمال مشخص است، در حالی که معنویت بسیار گسترده تر است. مذهب واکنش ما نسبت به چیزی است که خداوند انجام داده است. مذهب درباره معنویت نیست. هر انسانی دارای معنویت مذهبی است، اما هر انسان مذهبی دارای معنویت نیست. خداوند یک مذهب نیست. دین پاسخ عملی نسبت به خدا است و بنابرین، خدا نمیتواند یک مذهب باشد (جین[۱۷۲] و پروهیت[۱۷۳]، ۲۰۰۶). معنویت یک جنبه درون شخصی است در حالی که مذهب بیشتر دارای جنبه بیرونی اجتماعی است (کینگ[۱۷۴]، ۲۰۰۸).
موریر- آلمیدا[۱۷۵] و کوئنیگ[۱۷۶] (۲۰۰۶) مذهب را به عنوان یک سیستم سازماندهی شده ار عقاید، آداب و رسوم، و آیینها و مظاهری میدانند که برای تسهیل نزدیکی به امور متعالی و روحانی (یعنی خدا، قدرت برتر، یا حقیقت غائی) در نظر گرفته شده است. در حالی که معنویت، جستجوی فردی برای یافتن سؤالات غائی پیرامون زندگی، معنا و روابط با امور متعالی و روحانی، که ممکن است از بسط آیینهای مذهبی، شکل گیری انجمنها ایجاد شود یا منجر به این امور گردد.
آشکارا به نظر میرسد که معنویت بایستی به عنوان مفهومی وسیعتر از مذهب دیده شود. این نظر در مورد این مفهوم مشخص میسازد که معنویت در برخی از حوزه های معمول سهیم هستند و هرکدام نیز حوزه های خاص خود را دارا هستند (تری، ۲۰۰۶، به نقل از برجعلی، ۱۳۸۹). معنویت تجربه کاملا شخصی مقدس است، در حالی که دین بیشتر شامل کیفیاتی است که به بافت دینی سنتی فرد اشاره می کند (کلی[۱۷۷]، ۲۰۰۸). اعتقاد بر این است که هر دو سازه، یعنی دینداری و معنویت جزء عوامل اجتماعی و روانشناختی مهم در زندگی انسانها هستند (ساواتزکی[۱۷۸]، رتنر[۱۷۹] و چیو[۱۸۰]، ۲۰۰۵).
۲-۳-۳- هوش معنوی
“