بموجب ماده ۷۷۴ ق.م و ۷۷۲ق.م محدودیتها و ممنوعیت قانونی در این خصوص نیز وجود دارد و رهن دین و منفعت باطل به نظر می رسد بنابراین از این طریق نیز اعتقاد به جواز توثیق سهام با مشکل مواجه می گردد.[۱۹] بعضی حقوقدانان [۲۰] برای رفع موانع فوق در راه پذیرش توثیق سهام، تأسیس معامله با حق استرداد که شباهت با عقد رهن دارد پیشنهاد می کنند که سهامدار با یکی از اشکال معامله با حق استرداد، سهام خود را بابت دین خود به طلبکار منتقل می کند و در صورت انجام تعهدات و دیونش دوباره سهامش را تملک می کند. لازم به ذکر است که قانونگذار با انتقال گیرنده معامله با حق استرداد همچون طلبکار با حق وثیقه برخورد می کند و این روش عملی تا حدودی مشکل غیر قابل توثیق بودن سهام را برطرف خواهد کرد هر چند برای تسهیل و پذیرش توثیق سهام بدون نیاز به راهکارهای اینچنینی ، لزوم اصلاحات قانونی ضروری به نظر می رسد.لازم به ذکر است در معامله با حق استرداد محدودیتهای ناشی از لزوم عینی بودن عین مرهونه وجود ندارد.البته در مواردی در اساسنامه شرکتها محدودیت برای مقید نمودن و توثیق سهام ایجاد می گردد از جمله: درماده ۱۱۴ اساسنامه بورس آمده که(( هیچ سهامداری نمی تواند تمام یا قسمتهایی از سهام یا حقوق ناشی از آن را از طریق وکالت، بیع شرط،معامله با حق استرداد و امثال آن مقید سازد یا به وثیقه (به استثنای وثیقه مدیران) بگذارد. این نکته باید در برگه سهام قید شود.))
در حقوق انگلیس رهن سهام پذیرفته شده است و رویه قضایی در برگیرنده آراء متعددی در مورد پذیرش این امر است که این رهن به دو شکل محقق می شود:
الف) رهن قانونی که در آن مالکیت قانونی و حقوق ناشی از این مالکیت از جمله حق رأی ناشی از مالکیت سهام و حق دریافت سود سهام به مرتهن تعلق می گیرد مگر اینکه خلاف آن برای مرتهن مالک سهام مقرر شود.[۲۱] تعهدات ناشی از مالکیت سهام از جمله پرداخت اقساط باقیمانده مبلغ اسمی سهام نیز بر عهده مرتهن قرار می گیرد البته در قراردادی که بین راهن و مرتهن سهام منعقد می شود بین طرفین توافق می شود که مرتهن در صورت پرداخت دین و رفع آن توسط راهن مجدداً سهام را به سهامدار اصلی (راهن) منتقل نماید.
ب) رهن انصافی که بر این اساس مدیون سهامدار، اوراق سهام را به همراه یک سند انتقال سفید امضاء شده به مرتهن می سپرد که بدینوسیله سهامدار از هر نوع معامله مجدد در خصوص سهام محروم می شود مگر اینکه ادعای گم شدن سهام یا از بین رفتن سهام را بکند که برای جلوگیری از این امر مرتهن از اخطاریه توقف که به موجب آن از شرکت می خواهد چون او دارای حقوقی در سهام مذکور است از دو نوع انتقال این سهام یا پرداخت سود به آنها امتناع کند. البته لازم به ذکر است که مرتهن چنین رهنی برای حفظ حقوق و خود چاره ای جز استفاده از اخطاریه توقف مذکور یا مراجعه به دادگاه برای تحصیل قرار منع انتقال ندارد. معمولاً در قرارداد تنظیمی بین راهن و مرتهن این نوع رهن شرایط رهن و شیوه وصول حقوق مرتهن از سهام مورد رهن در صورت تخلف راهن از پرداخت دین پیش بینی می شود.
فصل دوم- تشریفات حقوقی و شرایط انتقال سهام
انتقال سهام یا بصورت قراردادی است یا به صورت غیر قراردادی.
انتقال قراردادی مانند سایر عقود با دخالت و توافق دو اراده واقع می شود و دارای آثار قانونی می باشد انتقال غیر قراردادی یا قهری به حکم قانون انجام می شود واراده ها در آن نقشی ندارد مثلاً از طریق ارث ، مصادره اموال، ملی کردن شرکتها ،توقیف و ……..
در این فصل ابتدا چارچوب حقوقی مناسب برای انتقال سهام معرفی می شود و سپس به شرایط انتقال و آثار انتقال خواهیم پرداخت.
مبحث اول- شکل حقوقی انتقال
در انتقال قراردادی سهام بین طرفین قراردادی منعقد می شود. اینکه این قرارداد جزو قراردادهای معینی و ناشی از آزادی طرفین در انعقاد قراردادهاست یا بایستی در یک قالب معین و تعریف شده قانونی مثل عقود معین قرار گیرد سوالی است که بایستی بررسی شود.
گفتار اول- مقایسه قرارداد انتقال سهام با عقود معین مندرج در قانون
برای یافتن قالب حقوقی مناسب برای قراردادهای انتقال و واگذاری سهام ،یکی از بهترین راه ها،مقایسه ی آن با عقود معین مندرج در قانون می باشد که دراین گفتار به آن پرداخته خواهد شد.
الف) بیع
نخستین فرض اینست که قرارداد انتقال سهام را بیع بدانیم . در قوانین مختلف و درعرف رایج نیز از خرید و فروش سهام به جای انتقال سهام استفاده شده است از جمله در موارد ۳۵ ،۳۶ ،۳۷ ،۳۸، ۴۵ و۴۶ ل.ا.ق.ت ، همچنین در آئین نامه بورس اوراق بهادار و قانون نحوه واگذاری سهام شرکتهای دولتی نیز از واژه خرید و فروش (بیع) در خصوص انتقال سهام استفاده شده است.
اوراق رایج در بورس نیز حاوی عبارات: دستور خرید سهام، دستور فروش سهام و…. می باشد.
صرفنظر از قرائن فوق بایستی بررسی شود که آیا اوصاف عقد بیع و احکام آن در خصوص قرارداد انتقال سهام قابل اعمال و تطبیق است؟
بیع سهام از دیدگاه حقوق موضوعه (قوانین مدنی و تجارت)
در قانون مدنی مقنن تنها به تعریف عقد بیع در ماده ۳۳۸ق.م و شرایط بیع و اقسام آن در مواد ۳۴۸ و۳۵۰ ق.م پرداخته است و منظور خود از واژه عین، را بیان ننموده است . اگر چه از ماده ۳۵۰ ق.م مراد قانونگذار از عین قابل استنباط است مبنی بر این که مراد قانونگذار از عین ،معنای لغوی و عرفی آن نبوده است زیرا با بیان «کلی» که وجودی جز در عالم ذهن ندارد روشن می شود که عین در تعریف یاد شده به معنای اصطلاحی مورد نظر قانونگذار بوده است و اگر بعضی حقوقدانان نیز واژه عین در تعریف یاد شده را حمل بر معنای لغوی کرده اند، ناشی از غلبه استعمال عین در اموال مادی و محسوس بوده است . پس مقنن به صراحت از بیع سهام و فروش آن سخن نگفته است هر چند با توجه به توضیحات فوق جواز آن قابل استنباط است.
اما در لایحه اصلاحی قانون تجارت در مواد مختلفی از فروش و خرید سهام سخن رفته است اما آیا منظور مقنن از «فروش و خرید سهم» بیع به معنای اخص آنست؟
با توجه به اصاله الحقیقه در مبحث الفاظ اصل در استعمال الفاط استعمال حقیقی[۲۲] است بدین معنی که هر گاه لفظی بیان شود و مراد بیان کننده روشن نباشد و تردید در اراده مفهوم حقیقی یا مجازی توسط بیان کننده شود با توجه به این اصل (اصاله الحقیقه) می گویند منظور او معنای حقیقی بوده است مگر اینکه خلاف آن ثابت شود.
البته نکته ای دیگر قابل ذکر است و آن اینست که چون مقررات و احکام خاصی برای خرید و فروش و بیع تجاری در قانون تجارت بیان نشده است پس بایستی از مقررات و قواعد بیع مدنی در خصوص بیع تجاری و از جمله بیع سهام تبعیت نمود و این در پاسخ ایرادی است که بعضی در خصوص عدم جواز تعمیم بیع مدنی به بیع تجاری وارد نموده اند. همچنین اگر مراد مقنن انتقال سهام در قالب قواعد عمومی قراردادها و بر اساس ماده ۱۰ ق.م بود هرگز نامی از خریدار و خرید و فروش نمی آورد و به جای آنها از واژه هایی همچون انتقال، منتقل الیه و…استفاده می کرد.
پس از دیدگاه حقوق موضوعه، تحلیل ماهیت حقوقی انتقال سهام، تحت عنوان «بیع سهام» باید مشکل نداشته باشد و در نتیجه همه احکام و آثاری که قانونگذار در قانون مدنی برای بیع در نظر گرفته است در بیع سهام نیز باید مورد توجه قرار گیرد.
البته فروش سهام در بورس اوراق بهادار تابع مقررات شکلی خاصی است همانگونه که فروش اموال غیر منقول و …..تابع مقررات شکلی خاصی است ولی ماهیت بیع این قبیل اموال با ماهیت بیع اموال دیگر متفاوت نیست یعنی مقررات ماهوی انواع بیع متفاوت نیست.
نظر حقوقدان ها ، در مورد بیع سهام :
نظرهای مختلفی از سوی حقوقدانها در مورد ماهیت حقوقی انتقال سهام مطرح گردیده است. استاد ستوده نقل و انتقال سهام را تحت عنوان فروش سهام مطرح نموده اند البته ماهیت آنرا بطور کامل معین ننموده اند. دکتر اسکینی همانند قانونگذار از عنوان «خرید و فروش و انتقال » استفاده نموده اند ولی از ماهیت آن سخن نگفته اند. استاد کاتوزیان سهام را عین نمی داند ولی نقل و انتقال سهام را با عقد بیع صحیح دانسته اند و برای استدلال به استعمال واژه «فروش سهام» در قانون تجارت و ل.ا.ق.ت استناد نموده اند و انتقال سهام بی نام را نوعی بیع معاملاتی تعبیر نموده است و قبض را شرط صحت آن دانسته است.
دکتر امامی و دکتر صفایی درباره انتقال سهام صراحتاً اظهار نظر نکرده اند. ولی از نظرات آنها در مورد انتقال سرقفلی که آنرا بیع نمی دانند استنباط می شود که عقد بیع را قالب و چارچوب مناسبی برای این نوع نقل و انتقالات نمی دانند.
نظر دیگری نیز ارائه شده است و آن اینست که انتقال سهام با نام را بر اساس دو نظریه کلاسیک و نوین تحلیل کنیم. بر اساس نظریه کلاسیک انتقال سهام با نام در قالب های حقوق مدنی مثل انتقال طلب یا تبدیل تعهد و… قابل بررسی است.
بر اساس نظریه نوین، انتقال طلب به مفهوم و ماهیت مستقل و جدید است، که قابل تحلیل با مفاهیم کلاسیک حقوق مدنی نیست و با رعایت تشریفات خاص حق جدیدی برای منتقل الیه ایجاد می کند و این حق قابل خدشه نیست. ایشان معتقد است که چون ثبت انتقال سهام در دفتر نسبت سهام شرکت شرط قابلیت استناد و اعتبار در مقابل شرکت و اشخاص ثالث است بنابراین ثبت انتقال تنها شیوه انتقال سهام است و شیوه ها مدنی انتقال در این مورد معتبر نیست .
بیع سهام از دیدگاه فقیهان
بدلیل جدید و نو بودن بحث سهام و معامله آنها تنها یکی از فقیهان معاصر (خویی) بیع سهام شرکت های سهامی را مطرح و تصریح به جواز آن کرده اند. البته ایشان وارد بحث تحلیلی راجع به بیع سهام یا ماهیت آن نشده اند.
فقهای دیگری که وارد بحث بیع سهام نشده اند دو دسته اند.
دسته ای که بیع را مختص اعیان می دانند و در نتیجه انتقال حقوق را مشمول بیع نمی دانستند و این به دو دلیل است اگر در عوضین مالیت شرط است مال اختصاص به اعیان دارد و حقول مال محسوب نمی شود. دیگر اینکه عین را اختصاص به اموال مادی می دانند در نتیجه حقوق را به دلیل اینکه داخل در قلمرو اعیان و اموال نیستند مشمول عقد بیع نمی دانستند بنابراین با توجه به مبانی فقهی این دسته از فقیهان فروش سهام از طریق عقد بیع امکان پذیر نمی باشد.
- دسته ی دیگر از فقیهان برعکس مبیع را در عقد بیع مختص به اعیان نمی دانند بلکه علاوه بر اعیان حقوق را نیز شایسته قرار گرفتن در ردیف اعیان دانسته و انتقال آنها رادر قالب عقد بیع صحیح دانسته اند(امام خمینی «ره») بنابراین این دسته از فقیهان اگر چه با صراحت از فروش سهام یاد نکرده اند ولی از جواز فروش اموالی مانند حق سرقفلی و حق انشعاب آب و برق و امتیاز تلفن و مانند آن به صراحت یاد کرده اند که با بهره گرفتن از وحدت ملاک می توان گفت در نظر این دسته از فقیهان بیع سهام نیز بلااشکال است. زیرا هدف از انتقال سهام انتقال حقوق و تکالیف ناشی از سهم می باشد . پس انتقال این حقوق و تکالیف نیز مانند حق سرقفلی و……..که مثل هم جزو اموال اعتباری هستند در قالب عقد بیع بدون اشکال خواهد بود که جایی برای آن در دسته بندیهای سنتی حقوق و اموال وجود ندارد ، باید سهم را دارای ماهیت خاصی بدانیم که در عین حال که متضمن حق دینی صاحب سهم می باشد اوصاف و ویژگیهای دیگری نیز دارد که موقعیت ممتازی به آن می بخشد.
نظر مورد اختیار :
بحث مهم و اساسی اینست که برای تعیین قلمرو عقد بیع باید به احکام شرع و فقهی مراجعه نمود یا به عرف و سیره عقلا. می دانیم که احکام راجع به معاملات و از جمله بیع به اجماع فقها [۲۳] جزو احکام امضایی هستند و برای بیع حقیقت شرعیه و حتی حقیقت متشرعه وجود ندارد و هر گاه شارع از بیع بعنوان موضوع یا متعلق موضوع بحث می کند تعیین قلمرو حکم شرعی رابه عرف واگذار نموده و خود آن را تببین ننموده است . یکی از فقها (مقدس اردبیلی ) معتقد است اگر چنین نبود شارع باید آنرا بیان می کرد و سکوت و سستی بر شارع روانیست واین سکوت دلالت بر این دارد که عرف تکلیف را روشن خواهد کرد.
البته اسلام در برابر عرف های ناصواب می ایستد که نمونه این عرفهای فاسد معاملات ربوی قبل از اسلام بود که با صدور حکم «محرم الربا» با آن مبارزه نمود و منظور از ربا همان چیزی بوده که در آن زمان میان مردم عرف بوده و وجود داشته است.
بنابراین چون بیع یک موضوع عرفی است بنابراین متأثر از تغییرات عرف جامعه و دگرگونیهای اقتصادی ، اجتماعی و… است و ممکن است با گذشت زمان و تحولات اجتماعی، اقتصادی برخی اموال که قبلاً مشمول عقد بیع نبوده اینک مشمول این عقد گردد. نمونه این تحولات و تأثیر آن بر عقد بیع و دایره شمول آن لزوم لفظ در ایجاب و قبول بود که بدون لفظ آنرا نمی پذیرفتند از جمله شهید اول در تألیفاتش چنین معتقد بود و دادوستد بدون لفظ ایجاب و قبول را بیع نمی نامند و حتی مفید تملیک نیز نمی دانند ولی بعدها فقهای متأخر از جمله امام خمینی (ره) (تحریر الوسیله۵۰۶) معاطات را بعنوان یکی از مصادیق بیع شناخته اند و آثار و احکام عقد بیع را بر آن بار می کنند. بنابراین می توان با این تحلیل که معاطات را بعنوان یکی از مصادیق بیع شناخته اند و آثار و احکام عقد بیع را بر آن بار می کنندنیز اعتقاد پیدا کرد که موضوعاتی مثل سهام را نیز می توان مال شناخت و انتقال آن با عقد بیع نه از نظر شکلی و نه ماهوی ایراد ندارد.
ب- تبدیل تعهد
هرگاه سهامی که تمام مبلغ اسمی آن پرداخت نشده منتقل شود تعهد پرداخت مابقی مبلغ اسمی برعهده منتقل الیه قرار می گیرد . همچنین در تمام موارد انتقال سهام تعهدات شرکت در مقابل سهامدار به تعهدات در مقابل منتقل الیه تبدیل می شود به عبارتی در موارد فوق نوعی تبدیل تعهد واقع می شود.
تبدیل تعهد از نظر اصول حقوقی قالب مناسبی برای انتقال سهام نمی تواند باشد زیرا در تبدیل تعهد رضایت متعهدله ضروری است.[۲۴] در حالی که در انتقال سهامی که مبلغ اسمی آن تماماً پرداخت نشده است رضایت و اراده متعهدله (شرکت ) ضروری بنظر نمی رسد.
برخلاف این حالت ،در تبدیل تعهد اذن و رضایت متعهد ممکن است نقش نداشته باشد ولی در انتقال سهام اراده و رضایت سهامدار متعهد از شرایط اساسی انتقال است.
در انتقال سهام بر خلاف تبدیل تعهد، تعهد پیشین از بین نمی رود بلکه تعهد قبلی با تمام اوصاف به نفع منتقل الیه ادامه می یابد همچنین در تبدیل تعهد همانند سایر عقود بایستی موضوع تعهد معین و معلوم باشد ولی در انتقال سهام مادام که منافعی توسط شرکت تحصیل نشود تا تعهد شرکت در قبال سهامدار مشخص باشد، هنوز موضوع تعهد معین و معلوم نیست.
ج) انتقال دین و طلب:
در مواردیکه مبلغ اسمی سهام کامل پرداخت نشده باشد انتقال سهام، دینی که برعهده سهامدار است را به منتقل الیه انتقال می دهد در ماده ۳۴ ل.ا.ق.ت به این امر اشاره شده است. همزمان با انتقال دین، انتقال طلب نیز انجام می شود، زیرا حقوق سهامدار در شرکت به منتقل الیه انتقال می یابد در حالی که اگر تمام مبلغ اسمی پرداخت شده، انتقال سهام نوعی انتقال طلب است.
این نوع انتقال دین از جهت عدم لزوم رضایت طلبکار با انتقال دین در آن با سایر انواع انتقال دین متفاوت است.
در عقودی مثل حواله و ضمان که اثر آنها انتقال دین است برخلاف این نوع انتقال دین در هنگام انتقال سهام رضایت محتال و مضمون له لازم است که در انتقال سهام رضایت شرکت (داین) لازم نیست به همین خاطر در حقوق انگلیس از واژهAssignment به معنای انتقال حقوق و دیون قراردادی بدون رضایت طلبکار استفاده می شود.
انتقال طلب نیز بنا به دلایلی قالب مناسبی برای انتقال سهام نیست زیرا طلب ناشی از مالکیت سهم مادام که نفع قابل تقسیم توسط شرکت تحصیل و مشخص نشده است نامشخص ومبهم است و چنین انتقال طلبی غرری است. همچنین حق عینی ناشی از مالکیت سهم در هنگام انحلال شرکت نسبت به اموال شرکت نیز از آثار انتقال سهام نیست زیرا این حق نوعی طلب سهامدار نیست.
با توجه به مطالب مذکور این قالب نیز مناسب برای انتقال سهام نیست همچنین انتقال سهام یک قرارداد مستقل است.
در حالی که انتقال دین و طلب از آثار قراردادهای خاص و خود تبعی و فرعی هستند.
گفتار دوم- وضعیت خاص قرارداد انتقال سهام
تحلیل ماهیت انتقال سهم در قالبهای بیع، تبدیل تعهد و یا انتقال دین و طلب با مشکلاتی که قبلاً گفته شد روبروست برای گریز از این مشکلات و شناخت ماهیت انتقال سهام باید فهیمد که انتقال دهنده چه چیزی را انتقال می دهد و منتقل الیه مالک چه چیزی می شود؟
آنچه هنگام انتقال سهام منتقل می شود، مجموع حقوق و تعهداتی که به موجب قانون، اساسنامه شرکت و تصمیمات مجامع عمومی به سهام تعلق می گیرد،است..
از آنجا که حقوق و تعهدات ناشی از سهم متعدد و متنوع است و اقسام حقوق مالی و غیر مالی و مزایای احتمالی را در بر می گیرد باید قالب حقوقی را پیدا نمود که بتوان تمام موارد مذکور را بوسیله آن انتقال داد.
به نظر می رسد که چون میزان حقوق ناشی از سهم دقیقاً معلوم نیست در حقوق ایران عقد صلح قالب مناسبی برای انتقال سهام باشد چون عقد صلح حتی در مقام معامله حاکی از نوعی تساهل است یعنی هر گاه حدود حقی مشتبه باشد بوسیله عقد صلح می توان این حقوق را منتقل نمود.
گذشته از این بنظر می رسد قانونگذار قالب خاصی تحت عنوان قرارداد انتقال سهام را پذیرفته باشد چون انتقال سهام دارای زوایای پیچیده ای است که شامل انتقال انواع حقوق و تهدات است و حتی گاهی سهم در ردیف اموال منقول مادی قراردارد و چنانکه در بورس مثل سایر کالاها نرخ گذاری می شود و از طرف دیگر مجموع حقوق و تعهدات سهامدار در شرکت است پس ، انتقال این ماهیت پیچیده نیازمند قالب حقوق جدید و خاصی می باشد که در نظام حقوقی قراردادها جایگاه ویژه ای دارد چنانچه در دستورالعمل ماده ۱۷ (موضوع قراردادهای فروش سهام، واگذاری مدیریت و اجاره) خصوصی سازی شرکت های دولتی نیز، از قرارداد فروش و واگذاری سخن رفته است و حتی شکل و شرایط این قرارداد را بیان نموده است.
در حقوق انگلیس از واژه های Transferring (انتقال ارادی) و Transmission (انتقال قهری) استفاده می شود و حقوقدانان انتقال سهام را انتقال حق دینی تحت عنوان انتقال حقوق و تعهدات قراردادی بحث می کنند.
گفتار سوم :فروش استقراضی سهام[۲۵]
رمان محلی :« رمانی است که از تمام خصوصیات رمان ناحیه ای برخوردار است اما توصیفات و مختصات محلی و بومی در این رمان ها صوری و ظاهری است،یعنی این خصوصیات پایه و شالوده رمان را تشکیل نمی دهند بلکه به عنوان سندیت و صحت داستان به کار گرفته شده است . این توصیفات و مختصات معمولاً از نظر پیرنگ و درک انگیزه داستان از همیت چندانی برخوردار نیست .»(همان:۴۴۶)
۷-۳-۱-رمان اجتماعی
«رمان اجتماعی، نوع رمان درباره مسئله ای اجتماعی است که توجه اصلی خود را معطوف به ماهیت جامعه ، عملکرد و تأثیرات روی اشخاص و حوادث می کند، رمان اجتماعی اغلب با نیت ارشاد و یا احتمالاٌ به منظور ایجاد تغییرات بنیادی در عمیق شرایط اجتماعی – اقتصادی ، جامعه نوشته می شود و اغلب به طور تلویحی و یا صریح ، نوعی از اصلاحات اجتماعی را توصیف می کند . » (سلیمانی،۱۳۶۶: ۲۶)
میرصادقی ، صورت دیگر از رمان اجتماعی را در این تعریف ارائه می دهد:
«رمان اجتماعی، رمانی است که اصولاً با قضایا و مسائلی سروکار دارد که بیشتر بر اوضاع واحوال محیطی و فرهنگی و اجتماعی کارگران و زحمتکشان تمرکز می یابد تا امور شخصی و خصوصی و خصوصیت های روانشناختی . این نوع رمان بر نفوذ جامعه و اوضاع اقتصادی و نیز بر شخصیت های و وقایع داستان تأکید می ورزد .) (میرصادقی،۱۳۷۶ :۴۱۷)
۸-۳-۱-رمان روان شناختی
« رمان روانی یا روانشناختی ، رمانی است که در آن توجه بسیار به حالات و عواطف پیچیده ذهنی ، ویژگی های درونی شخصیت های داستانی و انگیزه های پشت اعمال آنها بشود. از این رو گاه واکنش های روانی و ذهنی اشخاص را در برابر برخی از حوادث و پدیده ها تحلیل می کند و به تشریح چرایی و علت و معلول های اعمال و واکنش ها می پردازد و به زندگی عاطفی ، روحی و ذهنی شخصیت های رمان اهمیت بسیار می دهد.» (میرصادقی،۱۳۸۶: ۴۲۰)
«رمان روانی،رمانی است که بسیار به شخصیت درونی اشخاص داستان ،انگیزه های پشت اعمال آنها ،واقعیت درونی و روانی افراد (که از اعمال و حوادث بیرونی نشئت می گیرد و بسط و گسترش می یابد)و اوضاع و شرایط بهاء می دهد همچنین گاه واکنش های رواتی و ذهنی اشخاص را در برابر برخی از حوادث و پدیده ها تحلیل می کند .به بیان دیگر این نوع رمان ،بسیار با زندگی روحی،عاطفی و ذهنی اشخاص سر و کار دارد .رمان روانی به تشریح صرف حوادث بسنده نمی کند بلکه سعی می کند چرایی اعمال و حوادث را نبز توضیح دهد. (سلیمانی،۱۳۶۶: ۴۴)
۱-۲- پیرنگ
پیرنگ، مرکب از دو کلمه پی + رنگ است، پی بر به معنای بنیاد، شالوده و پایه آمده و رنگ به معنای صلح و نقش، بنابراین روی هم پیرنگ به معنی بنیاد نقش، یا شالوده طرح، ومعنای دقیقی برای اصطلاح plot است. اصطلاح plot را بر طرح، طرح و توطئه، چارچوب و هسته ترجمه کرده اند که هیچ یک از آنها رساننده مفهوم این اصطلاح نیست . (میرصادقی،۱۳۸۸: ۶۳)
واژه پیرنگ در داستان به معنای روایت و حوادث داستان با تأکید بر روابط علیت می باشد. (همان:۶۴)
پیرنگ ، در اصطلاح شناسی داستان، به نظمی گفته می شود که نویسنده به رویدادهای داستان می دهد تا به نتیجه ای که دلخواه اوست دست یابد . هر پیرنگ مجموعه ای از رویدادهای بی دقت طراحی شده و به هم پیوسته است که در کشاکش نیروهای مخالف به اوج و سپس به نتیجه نهایی می رسد. (ایرانی ،۱۳۸۰: ۱۶۴)
پیرنگ ، نقشه ، طرح، الگو یا شبکه استدلالی حوادث در داستان است وچون و چرایی حوادث را در داستان نشان می دهد. به عبارت دیگر، پیرنگ، یا نقشه داستان، حوادث را در داستان چنان تنظیم و ترکیب می کند که در نظر خواننده منطقی جلوه کند، از این نظر پیرنگ تنها ترتیب و توالی حوادث نیست بلکه مجموعه سازمان یافته وقایع است. در حقیقت نقل حوادث است با تکیه بر روابط علت ومعلولی. (میرصادقی،۱۳۸۱: ۴۲۰)
فورستر درباره تفاوت داستان و پیرنگ گفته است :
پیرنگ نقل حوادث است با تکیه بر موجبیت و روابط علت و معلولی : شاه مردو سپس ملکه مرد، این داستان است،اما شاه مرد و پس از جندی ملکه از فرط اندوه در گذشت، پیرنگ است در اینجا نیز توالی زمانی حفظ شده اما حس سببیت بر آن سایه افکنده است. (اخوت،۱۳۷۱: ۳۷)
پیرنگ بر دو نوع است، پیرنگ اولیه و پیرنگ نهایی :
پیرنگ اولیه که می توان آن را پیرنگ نویسنده نامید، پیرنگی است که نویسنده در ذهن دارد یا پیش از نوشتن رمان به روی کاغذ می آورد. پیرنگ آغازین ممکن است در طول نوشتن رمان به تدریج تغییر مسیر دهد و حوادث و شخصیت هایی را در خود بپذیرد که از ابتدا در پیرنگ نقشی نداشته اند . این ها را می توان حوادث غیر مترقبه رمان و شخصیت ناخوانده نامید. گاهی پیرنگ با پیرنگ آغازین حرکت می کند و داستانی دیگر گونه شکل می گیرد. در اواسط داستان، در جهتی متضاد می توان حوادث غیر مربوطه رمان و شخصیت ناخوانده نامید. گاهی پیرنگ آغازین جزء دست نوشته های نویسنده است. پیرنگ نهایی که می توان آن را پیرنگ داستان نامید، با چاپ کتاب در اختیار مخاطبان قرار می گیرد. خواننده پس از خواندن داستان یا رمان می تواند پیرنگ پایانی را در یک صفحه روی کاغذ بیاورد یا اینکه در چند جمله برای مخاطبان دیگر به طور شفاهی بازگو کند.
«پیرنگ تنهابه شکل اثر مربوط نمی شود بلکه با محتوای آن نیز ارتباط تنگاتنگی دارد.»(میرصادقی،۱۳۷۶: ۶۵)به طور کلی پیرنگ با شخصیت پردازی، زاویه دید و صحنه پردازی ارتباط عمیقی دارد بر آنها تأثیر می گذارد و از آنها تأثیر می پذیرد زیرا پیرنگ تضادهای زندگی شخصیت و اعمال و رفتار، برخورد و درگیری های آن را تصویر می کند.
«پیرنگ نقشه و الگوی اولیه اثر است که با حذف کردن و اختصار مطالب اضافی باقی می ماند و پایه و اساس داستان را تشکیل می دهد، پیرنگ شامل نکات کلیدی و اساسی داستان است به طوری که حذف یکی از آنها باعث نقص در داستان می شود. پیرنگ به طور کلی شامل عمل، حادثه، گفتگو، زمان، مکان، شخصیت و حتی نحوه فکر کردن شخصیت و گویش های آن می شود»(عبدالهیان،۱۳۸۱: ۴۹) اما آنچه در پی رنگ بیشتر مورد تأکید است، حوادث است،(بورنوف،۱۳۷۸: ۴۱) زیرا« گسترش داستان و تجزیه و تحلیل آن معمولاً بر عهده حوادث مهم داستان گذاشته می شود. »(پرین،۱۳۶۲: ۲۶)«و چرخه حوادث را نیز اعمال و کشمکش ها و ستیزه های شخصیت به حرکت در می آورد تا اینکه نقطه اوج و از پی آن گره گشایی تجلی پیدا کند. »(کلارک،۱۳۷۸: ۳۲)عابدی در این زمینه می گوید «اگر خواننده بتواند نقطه شروع، مسیری که داستان طی می کند «تنه داستان» و نقطه پایان را در داستان تشخیص دهد، نویسنده می تواند مطمئن باشد که داستانش ، طرحی روشن و کامل دارد ولی اگر خواننده نتواند این سه قسمت را در داستان تشخیص دهد، به احتمال بسیار زیاد ، داستان طرحی ناقص دارد و فاقد یکی از این سه بخش است» (عابدی،۱۳۷۷: ۴۴)
« طرح در داستان چیزی نیست جز مجموعه ای از فعل و یا مسندالیه، افعال و مسند الیه هائی که شرایطی را توصیف می کنند و یا تغییر وضعیتی را شرح می دهند و یا نمایانگر علمی هستند . بنابراین می توان نتیجه گرفت که طرح داستانی عبارت است از مجموعه ای از فعل.» (اخوت،۱۳۷۱: ۴۳)
۲-۲شخصیت و شخصیت پردازی
«شخصیت، عبارت است از مجموعه غرایز و تمایلات و صفات و عادات فردی، یعنی مجموعه کیفیات مادی و معنوی و اخلاقی که فرایند عمل مشترک طبیعت اساسی و اختصاصات موروثی و طبیعت اکتسابی است و در کردار و رفتار و افکار فرد جلوه می کنند و وی را از دیگر افراد متمایز می سازد.» (یونسی،۱۳۷۹: ۲۸۹)
«شخصیت، در اثر روایتی یا نمایشی، فردی است که کیفیت روانی و اخلاقی او، در عمل او و آنچه می گوید و می کند، وجود داشته باشد. خلق چنین شخصیت هایی را که برای خواننده در حوزه داستان تقریباً مثل افراد واقعی جلوه می کنند، شخصیت پردازی می خوانند » (میرصادقی، ۱۳۷۶: ۸۴)
۳-۲-صحنه و صحنه پردازی :
« در اصطلاح داستان نویسی ، صحنه عبارت است از موقعیت مکانی و زمانی که عمل داستان در آن تحقق می یابد» (حنیف،۱۳۷۹: ۱۴۵)
مؤلف «هنررمان» در تعریف صحنه نوشته است«صحنه در اصطلاح شناسی داستان، نمایش ادبی یک عمل است که در مکان خاصی و زمانی خاصی روی داده است ، این نمایش ادبی با کلمه مکتوب صورت می گیرد.» (ایرانی،۱۳۸۰: ۳۲۲)
یونسی در تعریف صحنه می گوید : «صحنه داستان چنان که از نام آن پیدا است، محلی است که آکسیون داستان در آن واقع می شود، به عبارت دیگر زمینه ایست که اشخاص داستان نقش خود را بر آن بازی می کنند.» (یونسی،۱۳۷۹: ۴۲۹)
با توجه به تعاریفی که در بالا آورده می توان گفت که زمان ،مکان و عمل داستانی عناصر سه گانه صحنه هستند و هیچ صحنه ای را نمی توان یافت که بدون زمان، مکان و عمل داستانی باشد.
داد، عواملی که صحنه داستان را تشکیل می دهند ، این گونه بر میشمارد :(داد،۱۳۷۱: ۳۵۴)
-
- محل جغرافیایی داستان، حدود و نقشه اش ، چشم انداز و منظره اش و تزیینات جسمانی دیگر.
-
- زمان یا عصر و دوره وقوع حادثه ، مثل فصل ، سال ، ماه و روز.
-
- کار و پیشه شخصیت ها و عادات و راه و روش زندگی شان.
-
- محیط کلی و عمومی شخصیت ها، مثل محیط مذهبی، اجتماعی و مقتضیات فکری ، روحی ، خلقی ، عاطفی و احساسی.
۴-۲-زاویه دید
«زاویه دید، روایت داستان از نگاه های مختلف ااست.» (کلارک،۱۳۷۸: ۱۰)
مولف«ادبیات داستان»» در تعریف زاویه دید نوشته است:
«زاویه دید، یا نظرگاه، دیدگاه، یا کانون روایت، نمایش دهنده شیوه ای است که نویسنده به کمک آن مصالح و مواد داستانی خود را به خواننده ارائه می کند و در واقع، رابطه نویسنده را با داستان نشان می دهد.» (میرصادقی،۱۳۷۶: ۲۴۳)
ایرانی معتقد است: «دیدگاه مهمترین عنصر وحدت بخش و سازنده داستان است. زیرا نسبت نویسنده را با جهان داستانش معین می کند و به او امکان می دهد مصالح تکه تکه داستانش را شکل دهد و وحدت ببخشد. دیگر اینکه درک و فهم خواننده را از داستان هدایت می کند. به همین دلیل زاویه دید مبنای اصلی نقد داستان و سنجش نظام ارزشهای اخلاقی است.» (ایرانی،۱۳۸۰: ۴۷۲)
با توجه به آنچه در بالا گفته شد، زاویه دید، حاوی چند معنی مخصوص است:
-
- زاویه دید جسمانی یا مادی:«این زاویه با وضعیت زمانی و مکانی سر و کار دارد که به اتکای آن نویسنده به مواد و مصالحش می پردازد.»(میرصادقی،۱۳۷۶: ۳۸۵)«یعنی اینکه نویسنده از کدام موضع مکانی و زمانی به جهان داستانش می نگرد و آن را روایت می کند.» (ایرانی،۱۳۸۰: ۳۷۲)
-
- زاویه دید ذهنی: «این زاویه با احساس و شیوه پرداخت نویسنده نسبت به موضوع سر و کار دارد.» (میرصادقی،۱۳۷۶: ۳۸۵)
-
- زاویه دید شخصی: «این زاویه می رساند که نویسنده از دیدگاه چه شخصیتی داستان را روایت می کند.» (همان: ۳۸۵)
زاویه دید شخصی به دو دسته تقسیم می شود:
جاه طلبی های محمد رضا برای تبدیل شدن به ژاندارم منطقه این امکان را برای آمریکا فراهم کرد تا بهتر بتواند این سیاست را به اجرا دربیاورد. محمد رضا شاه متاثر از کمک های نظامی آمریکا و خرید تسلیحات فراوان و مدرن از این کشور ایران را به زرادخانه عظیمی تبدیل کرده بود که در تمام سراسر خاورمیانه قدرت برتر را داشت. برای مثال در بهمن سال ۱۳۵۰ ه ش ( فوریه ۱۹۷۲ م ) بزرگترین معامله تسلیحاتی بین ایران و آمریکا صورت گرفت. روابط ایران آمریکا فقط در بعد نظامی خلاصه نمیشد و به روابط اقتصادی و روابط سیاسی تسری پیدا کرد.
۳-۹-۳.به قدرت رسیدن احمد حسن البکر در عراق و آغاز دور جدیدی از مناقشات با ایران
پس از به مسند رسیدن احمد حسن البکر در عراق، دولت ایران سریعا دولت جدید عراق را به رسمیت شناخت و آمادگی خود را برای رفع اختلاف از طریق مذاکرات را اعلام کرد. در طرف مقابل حسن البکر نیز در یک مصاحبه مطبوعاتی از ایران به عنوان دوست و همسایه یاد کرد و خوشبینی خود را از گسترش روابط دوستانه وهمزیستی متقابل اعلام داشت. هیئتی از عراق متشکل از نخست وزیر و وزیر خارجه به ایران آمد و با امیر عباس هویدا[۱۵۹] به مذاکره پرداخت و آمادگی خود را برای حل و فصل اختلافات گذشته اعلام کرد. دولت ایران برای پیگیری موضوع در بهمن ماه همان سال هیئتی به سرپرستی عباس خلعتبری معاون وزیر امور خارجه را راهی عراق کرد اما ادعای عراق در خصوص تملک بر تمام رودخانه اروند رود مذاکرات را با شکست مواجه کرد، به طوری که این هیئت دیپلماتیک چند روز پیش از موعد عراق را ترک کردند. دو ماه بعد وزارت خارجه عراق رسما اعلام کرد که شط العرب جز خاک عراق است و از دولت ایران تقاضا کرد که کشتی هایی که پرچم ایران را برافراشتند دستور داده شود که پرچم خود را پایین بیاورند در غیر این صورت دولت عراق مجبور خواهد شد با توسل به زور از حضور کشتی های ایرانی در شط العرب ممانعت به عمل بیاورد. واکنش دولت ایران هم به این موضع غیر دوستانه و اقدام غیر اصولی محکم، سریع و قاطع بود. دولت ایران اعلام داشت که در سراسر شط العرب هیچ اصلی جز اصل شناخته شده حقوق بین الملل یعنی اصل تالوگ را قبول ندارد و هرگونه تجاوز به کشتی هایی که پرچم ایران را نصب کرده با مقاومت و عکس العمل شدید ایران روبرو خواهد شد. “بحران وقتی به اوج رسید که ایران کوشید عراقی ها را در مخالفت با آمد و شد کشتی ها در اروند رو به معرض نمایش بگذارد. در دوم و پنج اردیبهشت ۱۳۴۸ / ۱۹۶۹ م. کشتی های باری ایرانی ابن سینا و آریافر، تحت حفاظت واحدهای نیروی دریایی و جت های جنگنده ی نیروی هوایی وارد اروند رود شدند و بدون هیچ حادثه ای به خرمشهر رسیدند. در این هنگام عراق به شورای امنیت شکایت کرد و ایران را متهم ساخت که در اروند رود مبادرت به اعمال زور و تهدید کرده است."(اردستانی،۱۳۸۸: ۵۷)
بدین ترتیب روابط حسنه ایران و عراق در دوره جدید حکومت در عراق چند ماه بیشتر به انجام نمایید، روابط دولت عراق و ایران به منتهی درجه رسید و دوران جنگ سرد به مراتب سخت تری از حکومت عبدالکریم قاسم میان این دو کشور آغاز شد. اما طبق زمان بندی اعلام شده از طرف دولت انگلستان، نیروهای آن کشور میبایست تا آخر سال ۱۳۵۰ هش / ۱۹۷۱ م خلیج فارس را ترک میکردند و ایران بود که باید خلا قدرت را در منطقه پر میکرد. در صحبت های محمد رضا شاه نیز این موضوع و تمایل ایران برای ژاندارمی منطقه کاملا احساس میشد. یک روز قبل از خروج کامل نیروهای انگلیسی در منطقه یعنی در روز نهم آذر ۱۳۵۰ ه ش / سی ام نوامبر ۱۹۷۱ م. دولت ایران، جزایر تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی را به تصرف خود در آورد و قبول کرد که مردم بحرین که فقط یک ششم جمعیت آن را ایرانی ها تشکیل میدادند استقلال پیدا کند و خود برای سرنوشت خود تصمیم بگیرد. دولت انگلستان قبل از خروج با شیوخ عرب، به ویژه شیوخ شارجه و راس الخیمه ملاقات کرده و سعی کرده بود آنان را به تصرف جزایر سه گانه از طرف ایران راضی کند و حتی شیخ شارجه قراردادی با دولت ایران نیز امضاء کرد. این اقدام ایران به بحرانی تر شدن فضا کمک بسیاری کرد به طوری که دولت عراق بلافاصله پی نوشت ها و منابع اعتراض آمیزی به کاردار سفارت ایران در بغداد که عهده دار امور سفارت نیز بود تقدیم کرد و اعلام داشت که سه جزیره متعلق به اعراب است و نیروهای ایرانی باید آن را فورا ترک کنند و همچنین ده روز به کاردار دولت ایران و یک روز به کارمندان آن مهلت داد که خاک عراق را ترک کنند و در دهم آذر ۱۳۵۰ هش / اول دسامبر ۱۹۷۱ م روابط دیپلماتیک خود را با ایران و همچنین انگلستان که عراق او را متهم به فراهم آوردن شرایط برای اشغال جزایر سه گانه توسط ایران میساخت قطع کرد. شورای امنیت، در روز ۹ دسامبر ۱۹۷۱ م جلسه ای به منظور رسیدگی به این پرونده تشکیل داد.در این جلسه نمایندگان کویت، امارات متحده عربی، الجزایر، یمن جنوبی، لیبی و عراق با یکدیگر بر علیه دولت ایران متحد شدند. ناتوانی شورای امنیت برای رسیدگی به این پرونده و همچنین با توجه به رقابتی که میان ایران و عراق در منطقه خلیج فارس شکل گرفته بود و با ورود شوروی وارد فازی جدیدی از بحران جهانی شده بود، باعث شد تا روابط ایران و عراق به شدت به سردی بیانجامد. این سردی روابط منجر به درگیری های شدید مرزی میان دو کشور شد. تنها در آذر ماه سال ۱۳۵۰ ه ش ۲۲ مورد درگیری میان نیروهای دو کشور گزارش شده است و در فروردین سال ۱۳۵۱ ه ش / آوریل ۱۹۷۲ م برخوردها شدیدتر شد. همچنین در اردیبهشت ماه همان سال ۱۲ برخورد میان دو کشور گزارش شده است. همچنین دولت عراق در فروردین همان سال تواسنت پیمان ۱۵ ساله ای را با شوروی به امضا برساند که موجب آن مقرر شد در بروز موقعیتی که دال بر مخاطره صلح هر یک از طرفین و تجاوز به صلح باشد، متعهدین معظم، بدون درنگ برای هماهنگی مواضعشان تماس حاصل خواهند کرد تا خطر موجود را برطرف و صلح را برقرار کنند. متعاقب این پیمان حضور شوروی در خلیج فارس در چارچوب پیمان با عراق ایجاد شد و شوروی سیلی از وسایل و تجهیزات نظامی و مهمات را به عراق سرایز کرد. کاملا مشهود بود که منطقه خلیج فارس به رقابت غیر مستقیم آمریکا و شوروی تبدیل شده است. همچنین دولت عراق از هیچ عملی فروگذاری نکرد و ۶۰ هزار ایرانی که در بین آنها چند روحانی بلند مرتبه از جمله آیت الله حاج مصطفی مشکوه بود را اخراج و اموال آنان را ضبط و مصادره کرد. این دومین بار در پنجاه سال گذشته بود که ایرانی ها از عراق اخراج میشدند. در شش ماه نخست سال ۱۳۵۲ ه ش / ۱۹۷۳ م از تعداد برخوردهای میان ایران و عراق کاسته شد اما شدت آنها افزایش یافته بود. در مهر ماه همان سال دولت عراق از دولت ایران تقاضا کرد که روابط دو کشور به حالت عادی بازگردد و ایران نیز استقبال کرد. در همین میان چهارمین جنگ اعراب و اسراییل شکل گرفته بود اما مرزهای ایران و عراق کاملا آرام بود اما پس از اعلان آتش بس در خاورمیانه و بازگشت نیروهای عراقی به مرزها بار دیگر زد و خورد میان دو کشورآغاز شد. برخوردها افزایش یافت و طرفین یکدیگر را متهم به تجاوز به خاک کشور خود میکردند. در سه ماهه پایانی سال ۱۳۵۲ ه ش / ۱۹۷۳ م شدیدترین و خون بارترین درگیری ها شکل گرفت. در روز ۲۱ بهمن همان سال زد و خوردهایی میان دو کشور روی داد که در چند سال گذشته بی سابقه بود به طوری که بعد از اعلام تعداد کشته ها و مجروحین مطبوعات ایران از آن روز به عنوان یکشنبه خونین یاد کردند. دولت عراق برای آنکه بتواند استدلال متجاوز بودن ایران به خاک عراق را اثبات کند اعلام داشت که درگیری با تیراندازی نیروهای ایرانی به سمت شهر بصره آغاز شده و جت های ایرانی وارد حریم فضای هوایی عراق شده اند. ایران هم در مقابل اعلام کرد عراقی قصد تصرف تپه ۳۴۳ را داشتند و برای ادعای خود به ۲۹ جنازه سربازان عراقی که در ایران جامانده بود اشاره کرد. در پی بالا گرفتن اختلافات در این سال دولت عراق به شورای امنیت سازمان ملل متحد شکایت کرد و از آنان خواست جلسه فوری تشکیل بدهند. عراق استدلال های خود را برای متجاوز بودن ایران ارائه داد و در مقابل دولت ایران از دبیر کل سازمان ملل درخواست کرد که نماینده خود را برای بازدید از مناطق درگیری به ایران اعزام کند. شورای امنیت پس از دو جلسه متوالی و پس از استماع نظرات نمایندگان دو کشور تصمیم گرفت نماینده ای به منطقه بفرستد. هیئت اعزامی در اسفند ماه وارد منطقه شد و پس از بررسی اوضاع گزارشی تهیه و طرفین درگیری را به آرامش و خویشتن داری دعوت کرد. شورای امنیت در بررسی گزارش در تاریخ ۷ خرداد ۱۳۵۳ ه ش مبادرت به تنظیم قرارداد ۳۴۸ نمود. طبق این قطعنامه ایران و عراق میبایست بر سر موضوعات عنوان شده به توافق میرسیدند:
۱.رعایت اکید قرارداد آتش بس ۱۷ اسفند ۱۳۵۱ / ۷ مارس ۱۹۷۴
-
- عقب نشینی سریع و هم زمان نیروهای دو کشور از نواحی مرزی
-
- اجتناب از به کار بستن هر نوع اعمال خصمانه علیه یکدیگر
-
- از سر گرفتن مذاکرات دو جانبه بدون هیچ گونه قید و شرط به منظور حل مسائل
اما این قطعنامه نیز برای روابط ایران و عراق افاقه نکرد و درگیری های شدید در مرداد ماه سال ۱۳۵۳ ه ش صورت گرفت به طوری که جنگنده های بمب افکن نیز این بار وارد درگیری شدند. در یکی از موارد در شهریور ماه جنگنده عراقی در داخل حریم هوایی ایران نفوذ کرد و بمب های خود را بر سر مردم روستایی در حوالی پیرانشهر ریخت و ۱۵ نفررا کشت. اما پس از مدتی قطعنامه ۳۴۸ به عنوان راه حل اختتام درگیری مرزی میان دو کشور صادر شد.هم چنین در راستای اجرای این قطعنامه عباس خلعتبری و سعدون الحمادی ، مذاکرات خود را در ۲۶ دی ۱۳۵۳ ه ش / ۱۶ ژانویه ۱۹۷۵ در استانبول آغاز کردند اما این گفتگوها تا ۳۰ دی ماه بیشتر به طول نیانجامید زیرا ایران خواستار انعقاد قرار داد جدید در مورد اروند رود براساس خط تالوگ بود و عراق نیز همچنان بر قرداد ۱۳۱۶ و اینکه اروند رود جزو خاک عراق است پافشاری میکرد.
۳-۹-۴.قرارداد [۱۶۰]۱۹۷۵
از ۳ تا ۱۵ اسفند ماه سال ۱۳۵۳ ه ش اجلاس اوپک در کشور الجزایر ( الجزیره) برگزار شد. در حاشیه این اجلاس در تاریخ ۱۵ اسفند ه ش/ ۶ مارس ۱۹۷۵ م با تلاش ها و میانجیگری هواری بومدین[۱۶۱] رییس جمهور الجزایر ملاقاتی مابین محمدرضا پهلوی پادشاه ایران و صدام حسین معاون رییس جمهور عراق شکل گرفت. در پایان این دیدار موافقت نامه ای بین محمدرضا شاه و صدام حسین به امضاء رسید و بیانیه ای اعلام شد که ۴ ماده داشت و بعدا به عنوان مبنا برای معاهد ۱۹۷۵ به حساب آمد. این چهار ماده عبارت بودند از :
-
- مرزهای خشکی دو کشور بر مبنای صورت جلسات مذاکرات ۱۹۱۲ تهران و پروتکل ۱۹۱۳ استانبول تعیین شود.
-
- مرزهای آبی دو کشور بر مبنای خط تالوگ، یعنی خط القعر رودخانه ها تعیین گردد.
-
- روابط دو کشور بر مبنای حسن همجواری و عدم دخالت در امور یکدیگر و عدم حمایت از مخالفان هم و جلوگیری از تردد غیرقانونی در مرزها برقرار شود.
-
- سه بند فوق اجزای یک راه حل کلی بوده و از هم تفکیک ناپذیرند.
ماده چهارم از آن نظر واجد اهمیت است که عنوان میدارد سه ماده بالا عناصر تفیک ناپذیر و جدایی ناپذیرند و هرگونه خدشه به یکی از اجزای متشکله آن، مغایر با روح توافق الجزیره خواهد بود.
در راستای اجرای مفاد این توافقنامه، وزیران امور خارجه ایران و عراق با حضور وزیر امور خارجه الجزایر در تاریخ ۲۴ اسفند ۱۳۵۳ / ۱۵ مارس ۱۹۷۵ در تهران اجتماع کردند اصول مورد توافق را در یک پروتکل گنجاندند که به پروتکل تهران معروف شد. سه کمیته تخصصی نیز برای رسیدگی به سه موضوع اصلی یعنی
الف) علامت گذاری مرز خاکی
ب) تعیین حدود مرز آبی بر اساس خط تالوگ
ج) برقراری امنیت در مرزهای ایران و عراق
تشکیل شد. در تاریخ ۶ فروردین ماه ۱۳۵۴ ه ش نخست وزیر ایران به دعوت صدام حسین به عراق سفر کرد و پس از پایان مذاکرات بیانیه قرائت شد که در آن بر پایبندی به قرارداد ۱۹۷۵ و رعایت حسن هم جواری میان دو کشور تاکید شده بود. صدام حسین معاون رییس جمهور عراق و عضور شورای فرماندهی انقلاب این کشور نیز در ماه بعد به دعوت نخست وزیر به ایران سفر کرد و ملاقات دیگری با شاه ایران داشت.(علایی،۱۳۹۱: ۱۱۲)
سه اجلاس دیگر در سطح وزیران امور خارجه به ترتیب در عراق، الجزایر و عراق تشکیل شد و نتیجه آن این بود که در آخرین اجلاس در تاریخ ۲۲ و ۲۳ خرداد ۱۳۵۷ ه ش عهدنامه مرزی و حسن هم جواری امضاء شد. این عهدنامه دارای یک مقدمه، هشت ماده، یک الحاقیه و سه پروتکل همراه با ضمایم بود. عهدنامه مزبور ویژگی هایی به شرح زیر داشت:
“الف) جامع بودن
ب) غیر قابل تغییر بودن معاهده
ج) پیش بینی چگونگی حل اختلافات” (همان،۱۳۹۱: ۱۱۷)
یک سال بعد یعنی در اردیبهشت ۱۳۵۵ ه ش نخستین دسته از زائران ایرانی برای زیارت عتبات عالیات وارد بغداد شدند. این سفر به دلیل اختلاف های ایران و عراق در سال های گذشته انجام نمیشد. در سال بعد نیز توافق نامه هوایی امضاء شد و قرار شد که هواپیماهای دو کشور در پایتخت های مزبور اجازه فرود را داشته باشند. در طی این مدت تا سقوط محمد رضاشاه از قدرت حدود ۴۲ توافقنامه، عهدنامه، اعلامیه مطبوعاتی و صورت جلسه مابین دو کشور به امضاء رسید که نشان از اهتمام اولیای دو دولت برای کاهش اختلافات و توسعه همکاری های همه جانبه بوده است. این دوره از روابط ایران و عراق را میتوان درخشان ترین و طلایی ترین دوره روابط ایران و عراق نامید. اما نکته ای که باید در پایان گفت آن است که دکتر حسین شهید زاده سفیر سابق ایران در بغداد اعتقاد دارد به دلیل امضا شدن عهدنامه در بغداد باید نام آن را عهدنامه بغداد گذاشت و نه موافقت نامه یا توافقنامه الجزایر. همچنین این پیمان شرایط عهدنامه را دارای میباشد و نه موافقت نامه.
۳-۹-۵.علل به توافق رسیدن ایران عراق در الجزایر
سلسله اتفاقاتی باعث شد که دو طرف ایرانی و عراقی پس از سال ها دردرگیری و اختلاف پای میز مذاکره بنشینند و اختلافات خود را حل کنند. پس از اینکه صدام توافقنامه الجزایر را امضاء کرد، رژیم بعثی عراق در شهرهای خود جشن گرفت و تظاهرات بزرگی به راه انداخت. آن ها عهدنامه ۱۹۷۵ را یک پیروزی و دستاورد بزرگ برای خود قلمداد میکردند و آن را درخشان ترین دستاور حزب بعث میخواندند. علی ای حال میتوان چند علت برای نتیجه رسیدن ایران و عراق ذکر کرد:
-
- مشکلات داخلی دو کشور
-
- توان نظامی ایران و کاهش ضعف نظامی عراق. ایران در سال ۱۳۵۷ حدودا ۶ برابر عراق تسلیحات نظامی در اختیار داشت.
-
- تمایل ایران برای ارتباط با کشورهای عربی
-
- ترس ایران از حضور شوروی در خلیج فارس
-
- توصیه اکیدا آمریکا به ایران مبنی بر خودداری از جنگ با عراق
-
- تمایل عراق به خروج از انزوا در جهان عرب
-
- تمایل دو کشور به تحکیم وحدت سازمان کشورهای صادرکننده نفت ( اوپک)
-
- مهمترین علت از نظر محققان و نویسندگان ایرانی و خارجی جنگ دراز مدت عراق با کردها عنوان میشود.
۳-۹-۶.سیاست ایران در قبال کردستان عراق[۱۶۲] در دهه ۱۹۷۰ میلادی
کردها به عنوان چهارمین گروه قومی در خاورمیانه، توجهات زیادی را به خود جلب کردند. پس از فروپاشی عثمانی در جنگ جهانی اول کشور های متعددی پدید آمدند و طبق بخش سوم پیمان سور بنا شد تا کشور مستقلی متشکل از جمعیت کردستان عراق، سوریه و ترکیه پدید بیاید با تحولات شکل گرفته در آینده خاورمیانه و همچنین سیاست های استعماری قدرت های بزرگ هیچ وقت این امر محقق نشد و کردها صرفا به موصل محدود شدند. البته تا سال ۱۹۵۸ میلادی که عبدالکریم قاسم به حکومت رسید کردها عملا خود مختار بودند اما با اعلام رژیم جمهوری در عراق، تلاش بغداد برای کنترل کردها جدی تر شد و با اینکه حقوق آنها در قانون اساسی محترم شمرده شده بود اما در عمل اوضاع تفاوت چندانی با گذشته نداشت. جنگ کردها و اعراب در سه برهه زمانی شدت گرفت. در سال های ۱۹۱۵- ۱۹۲۵، ۱۹۶۵ – ۱۹۷۵ و ۱۹۸۰ – ۱۹۹۱ میلادی که مرحله دوم به دلیل اثرگذاری خود در توافقنامه الجزایر میان ایران و عراق در این پژوهش دارای اهمیت بیشتری است. کنترل عراق مسئله ای بود که میتوانست عواید زیادی را نصیب ایران و اسراییل بکند. در همین راستا طرح کمک به کردهای شمالی عراق از طریق ایران میتوانست عراق را زمین گیر کند کما اینکه همین امر هم عملا اتفاق افتاد. شاه با حمایت آمریکا، اهرم فشار جدیدی را با تامین پول و تسلیحات مورد نیاز گروه های کرد ضد رژیم بعثی عراق، علیه این کشور سازماندهی کرد و به این وسیله کردها از گروهی کوچک به تهدیدی بزرگ برای رژیم عراق شدند و اسراییل هم از این بابت راضی بود. اسراییل از سال ۱۹۴۸ با اعراب درگیر بود و رژیم عراق نه تنها قرارداد متارکه با اسراییل را امضاء نکرده بود بلکه حدود ۵۰ هزار سرباز به جبهه های نبرد اردن و سوریه با اسراییل روانه کرد. به موجب قراردادی که میان عراق و سوریه و مصر به پیشنهاد عراق انجام شد، توافق بر سر رویارویی با اسراییل به تصویب رسید.در آغاز سال ۱۹۷۳ م عراق سیل عظیمی از نیروهایش را به سوریه گسیل کرد. کمک های اسراییل به کردهای عراق در صحبت های ملامصطفی بارزانی رهبر کردها و محمود عثمان یکی از نزدیکان او کاملا مشهود است. آنها اعتراف میکنند که کمک های ایران، آمریکا و اسراییل بسیار خوب و موثر بود. به هر حال درگیری نظامی کردها با عراق باعث شد توان نظامی، اقتصادی و لجستیکی عراق ضعیف بشود و در برخی گزارشها چنان عنوان شده است که این جنگ برای عراق حدود ۴ میلیارد دلار هزینه در برداشته است. همچنین وضعیت عراق در جنگ با اکراد به جایی رسیده بود که سه توپ جنگی دیگر برایشان باقی نمانده بود. صدام پدید آمدن این وضعیت را در دیدار با دکتر ابراهیم یزدی[۱۶۳] عنوان میکند و میگوید سه نفر بیشتر از این موضوع مطلع نبودند. پیداش چنین وضعی همراه با پایان رسیدن جنگ اعراب و اسراییل زمینه ساز دستیابی به توافقاتی را فراهم آورد. حکومت عراق با امضاء توافقنامه الجزایر موفقیت بزرگی در از بین بردن نیروهای بارزانی به دست آورد زیرا ایران از کمک به اکراد دست کشید و ضمن قطع روابط خود با آنها میتوانست هر وقت که صدام مایل باشد آنها را در اختیار دولت عراق قرار بدهد. رژیم عراق توانست حاکمیت خود را بر کردستان تعمیم بخشد و جنبش کردهای شمالی عراق ظرف چند روز متلاشی شد و حدود ۱۷۰ هزار کرد به ایران پناه آوردند و در اردوگاه هایی که ایران دایر کرده بود مستقر شدند.(درودیان،۱۳۹۱:۱۶۴)
۳-۹-۷.ظهور انقلاب اسلامی در ایران
تحولات سال های ۱۳۵۶ – ۱۳۵۷ ه ش از آن جهت دارای اهمیت فراوان است که ایران با نظام سلطنتی چند هزار ساله دچار بحران داخلی شد و در نهایت جمهوری اسلامی ایران پدید آمد. انقلاب اسلامی چه در تئوری و چه در عمل دنیا را دچار تغییر و تحول و حیرت کرد. در مقام تئوری نسل چهارم نظریات انقلاب پس از انقلاب اسلامی پدید آمد. محققان و فیلسوفانی که تا آن روز سه نسل تئوری را برای سایر انقلاب های جهان پیش بینی کرده بودند، با ظهور انقلاب اسلامی از بازشناسی آن در قالب سه تئوری دیگر باز ماندند و نتیجتا نسل چهارمی از تئوری های انقلاب پدید آمد. برای مثال میشل فوکو[۱۶۴] در یکی از مقالات خود با نام ایرانی ها چه رویایی در سر دارند این پرسش را مطرح میکند که آیا ایرانی ها به دنبال نوعی معنویت سیاسی هستند؟ بعدها خود اذعان میکند به آنکه انقلاب اسلامی در ایران نوعی انقلاب معنویت گرایانه است.(همدانی،۱۳۹۲: ۳۵)
دولت آمریکا توانست قرارداد کمپ دیوید[۱۶۵] را با حضور دو کشور مصر و اسراییل امضا کند و از طرفی به وسیله محمدرضا پهلوی توانسته بود عراق را مهار کند. بدین ترتیب عراق توانسته بود بحرانی که امکان داشت در خلیج فارس دامن گیرش بشود را حل کند. آنها به این نتیجه رسیده بودند که این حجم گسترده صادرات سلاح به ایران باید تقلیل یابد زیرا احتمال میدادند ایران مقاصد دیگری داشته باشد. از طرفی دیگر این حجم از سلاح آموزش نیر میخواست و مشکلات فراوانی را پدید آورده بود. برای مثال در زمان تحویل هواپیماهای اف [۱۶۶]۱۴ خود آمریکایی ها نیز هنوز در کاربرد آن مشکل داشتند. با آغاز ریاست جمهوری کارتر در آمریکا و به قدرت رسیدن دموکرات ها در این کشور و تاکید آنها بر رعایت مسائل حقوق بشر در ایران و همچنین سازماندهی مذاکرات کمپ دیوید باعث شد تا ایران از موقعیت خوبی در روابط خارجی برخوردار نباشد. آمریکایی ها از حرکت سریع انقلابی در داخل ایران غافل ماندند و شاه نیز احساس میکرد میتواند به وسیله نظم پلیسی و با اتکا به ارتش آن را مهار کند. حتی حضور ژنرال هایزر[۱۶۷] دیگرچاره ساز محمد رضا شاه نشد. در زمستان سال ۱۳۵۷ تحولات اصلی کلید خورد. بختیار آخرین نخست وزیر نظام شاهنشاهی شد و دست به اقداماتی زد که بتواند مخالفان را راضی کند. برای مثال او چند قرارداد تسلیحاتی به ارزش ۷ میلیارد دلار را لغو، فروش نفت به آفریقای جنوبی و اسراییل متوقف و چند تن از وزرا را دستگیر و زندانی کرد و اعلام کرد که آیت الله خمینی گاندی ایران میتواند به کشور بازگردد. شاه در ۲۶ دی ماه از کشور خارج شد و آیت الله خمینی همچنان استوار بر عقاید اسلامی خود بود. سر انجام آیت الله خمینی در ۱۲ بهمن ماه در میان استقبال نزدیک به سه میلیون نفر به کشور بازگشت تا شخصا فرماندهی انقلاب را در دست بگیرد. حال تقریبا نظام پهلوی سرنگون شده بود و کشور در اثر شانزده ماه درگیری خیابانی، شش ماه راهپیمایی توده ای و پنج ماه اعتصاب فلج کننده ویران شده بود.(آبراهامیان،۱۳۹۱: ۶۴۸) دولت عراق که مایل به رفتن شاه نبود و به دلیل ماهیت اسلامی و مذهبی انقلاب مردمی ایران ترس داشت به در خواست شاه چند ماه قبل از وقوع انقلاب آیت الله خمینی را از نجف بیرون کرد و به رسانه ها دستور داده بود که از هجمه خود نسبت به ایران کم کنند. شایان ذکر است که حسن البکر و دولت عراق ابتدا در سال های اولیه حضور آیت الله خمینی در عراق مجوز تاسیس یک شبکه رادیویی محدود را نیز داد بودند اما با اوج گیری نهضت اسلامی در سال ۱۳۵۶ عراق رفتارش نسبت به آیت الله خمینی و نهضت اسلامی کاملا تغییر کرد. همچنین صدام در شورای عالی انقلاب اظهار نگرانی کرده بود از اینکه روحانیون بتوانند در ایران حکومتی مستقل تشکیل بدهند و دولت آینده ایران به عراق حمله کند.
از طرفی در کنفراس کشورهای عربی در گوادالوپ[۱۶۸]، واقعیت جدید برای محمدرضا پهلوی یعنی حذف او از صحنه سیاسی ایران آشکار شد و آمریکا نیز پذیرفت که عمر حکومت وی تمام شده است.
سر انجام انقلاب مردم ایران در روز ۲۲ بهمن سال ۱۳۵۷ ه ش به پیروزی رسید و ایران وارد مرحله ای جدید از تحولات شد. شورای انقلاب که از مدت ها قبل از انقلاب از یاران نزدیک آیت الله خمینی تشکیل شده بود، مهندس بازرگان را به عنوان نخست وزیر پیشنهاد داد و با موافقت آیت الله خمینی ایشان در روز ۲۳ بهمن ۱۳۵۷ در پیام رادیویی – تلویزیونی[۱۶۹] خود را نخست وزیر ایران اعلام کرد.(درودیان،۱۳۹۱: ۲۰۸)
۳-۱۰.روابط ایران و عراق در دولت جمهوری اسلامی ایران
در طول زمانی که ایران دچار بحران داخلی در نظام شاهنشاهی شده بود، عراق توانسته بود با فروش نفت فراوان ثروت زیادی کسب کند و با توجه به پیمان پانزده ساله خود با عراق و همچنین چرخش ناگهانی به سمت غرب و امضاء پیمان هایی با فرانسه، قدرت نظامی خود را بسیار افزایش دهد. وقوع انقلاب اسلامی در ایران باعث افزایش نگرانی ها کشور های همسایه به ویژه عراق که دارای بیشترین جمعیت مسلمانان شیعه بعد از ایران بود شده بود. فرانسوا میتران[۱۷۰] رهبر موقت حزب ناسیونالیست فرانسه، که بعدها رئیس جمهور این کشور شد، تنها دو روز پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران درباره تاثیرات آن اظهار داشت: در کشورهای همسایه نیز، انقلاب هایی از نوع انقلاب ایران، روی خواهد داد. شیعیان زیادی در عراق، آسیای مرکزی و جمهوری های شوروی زندگی میکنند و انقلاب ایران رژیم های منطقه را زیر رو رو خواهد کرد.
ایزوتسو اسلام شناس فقید ژاپنی، پیشقراول روش سمانتیکی در مطالعات اسلامی است.[۸۸] تفاوت کار ایزوتسو در چگونه گفتن است که این قدر جذاب می کند. چگونه گفتن به همه حوزه های معرفتی تعلق دارد. اگر این اصل در سخن گفتن عادی، در هنر، در علم و در تحقیقات ادبی و فلسفی رعایت نشود، کار پیش نمیرود. این امر دو وجهه و دو جنبه دارد: یک جنبه روش شناختی و یک جنبه محتوایی و معنایی که به اولی باز میگردد.[۸۹]
ایزوتسو از میان این متفکران و آثارشان مؤلفهای به وجود آورد و یا به تعبیری دیگر به نوعی از ترکیب التقاطی به معنای مثبت آن دست زد. او متفکری بود که روح تعالیم شیعی و فرهنگ حاکم بر آن را درک میکرد. [۹۰]
-
- ۸. ۱. سه اصل کلی در روش معناشناختی ایزوتسو
در معناشناسی ایزوتسو براساس مکتب بن مبانی و اصولی وجود دارد که وی براساس آنها به فهم متون به ویژه قرآن کار کرده است. با توجه کارآمدی روش معناشناختی درحوزه مطالعات اسلامی توجه به اصول سه گانه زیر لازم و ضروری است:
۱ـ معنای کلمات و جملات را در درون یک نظام فکری باید فهمید نه به صورت مجزا. این روش، یعنی مجزا ندیدن عبارات و گزاره های هر متن از یکدیگر، با اندکی تساهل همان است که در تفسیر قرآن با قرآن گفته میشود.
۲- همه متون و از آن جمله متون دینی در خلأ نازل نشدهاند؛ بلکه متعلق به یک بستر و فرهنگ اجتماعی خاصاند و از آن متأثر و بر آن تأثیر میگذارند. البته این اصل با مسأله"شأن نزول” یکسان نیست.
توجه به واقعیتهای فرهنگی زمانه متن، اجتهاد جدیدی را پایه ریزی میکند،که در این قلمرو احتمالاً فقیهان سنتی مقاومت میکنند و بر ثبات استنباطهای قبلی و اجتهاد علمای سلف تأکید میورزند.
۳- توجه به نیات و مقاصد گوینده جمله چیزی نیست که فی نفسه و به صورت معلق وجود داشته باشد، بلکه آدمیان همیشه با توجه به اوضاع و احوال واقعی و برای مقصودی، جملهای را با ساختار نحوی و دارای معنا ادا میکنند.[۹۱] اجرای اصل سوم روش سمانتیکی، یعنی توجه به نیات و مقاصد گوینده، در باب روایات، مشکلی به بار نمیآورد؛ اما در باب قرآن این بحث وابسته به آن است که وحی را از مقوله تجربه دینی بدانیم و یا آنکه مقولهای قدسی و غیر از تجربه دینی. در فرض دوم، پی بردن به مقاصد خداوند را باید با کمک استعاره فهم کرد و دانستن نیت خداوند، معنای حقیقی نمیتواند داشته باشد.[۹۲]
-
- ۸. ۱. مراحل دریافت معنای واژگان (با اصلاح روش ایزوتسو) :
بر اساس روش معناشناسی، فرایندی را که باید طی نمود تا بتوان به معنای درست و دقیق واژه دست یافت به قرار زیر است:
۱ـ واژهای انتخاب شود.
۲- استخراج هم خانوادههای صرفی واژه و یک نظام صرفی مناسب واژه ، مبتنی بر ساخت های اسمی و فعلی و حرفی، در یک نمودار طبقهبندی میگردد.
۳ـ شبه مترادفها و واژههای متضاد جستجو شود.
۴- تلاش در جهت طبقهبندی واژهها در طبقه بندی متعارف شمول پذیر خود.
۵- معنای قاموسی واژه و معنای صرفی واژه در درون هم خانوادههای صرفی، یک انگاره دو بعدی را که از وضوح معنایی برخوردار است میسازد. همین انگاره با واژههای شبه مترادف و متضاد خود کاملتر میشود، و سپس از طریق نظام سلسله مراتبی مناسب، انگاره معنایی وضوح بیشتری مییابد.
۶- تا این مرحله، معنای اساسی واژه در زبان متن واضحتر میشود، اما از این مرحله به بعد باید برای درک معنای کاربردی واژهها، در متن جستجو صورت گیرد.
در جستجوی متن با واژه هایی برخورد میشود که با واژههای انتخابی همنشین هستند و در قالبهای فعلی و اسمی عمل میکنند. این واژهها شناخت کاربرد واژه انتخابی را با مشکل مواجه میکنند، لذا باید برای آن واژهها همین شیوه تکرار شود، تا سرانجام شبکهای از واژههای همنشین که یکدیگر را با ارتباطاتی که دارند معنا میکنند، در یک حوزه معنایی جا داده شوند.
معنای کاربردی واژهها در این سطح، علاوه بر آنکه به روابط شبکهها وابسته است، به دیگر حوزههای دانش و معرفت بشری نیز متصل است. به عبارت دیگر در این سطح از شناختِ کاربرد واژهها، نتایج و دستاوردهای علوم، انگارهها و نظریات، رویکردهای علوم انسانی و اجتماعی و جهان بیرونی، در وضوح معنایی واژه دخالت میکنند.[۹۳]
-
- ۱. برخی از اصطلاحات علم معناشناسی
برای فهم بهتر روش تحقیق که معناشناسی است ابتدا به توضیح و تبین اصطلاحات خاص این علم میپردازیم:
-
- ۹. ۱. معنا
معنا چیزی نیست جز جریانی جهتدار. برای چیزی معنا قایل شدن یعنی برای آن جهتی در نظر گرفتن. منظور ما از جهتدار بودن معنا این نیست که هر پدیدهای معنای مرجعی دارد و معنا فرایندی در حال نیل به این مرجع است، بلکه حرکت به سوی مرجع، یکی از جهتهای ممکنی است که میتوان برای معنا در نظر گرفت. معنا ممکن است در جهت نابود کردن خود نیز عمل کند و این یعنی هیچ مرجعی برای معنا قایل نشدن؛ در این مورد میتوان بسیاری از رمانهای نو را مثال زد که در پی اثبات بیمعنایی معنا هستند. از سوی دیگر ممکن است معنا فقط در جهت دستیابی به نوعی انسجام معنایی پیش رود که در این حالت ما معنایی را حس میکنیم. گاهی نیز پدیده معنادار در پی بازیابی شکلی خاص و شناخته شده است که میتوان چنین وضعی را به بازیابی معنایی تعبیر کرد. در هر صورت معنا وجودی است شکل نیافته که معناشناس با شکل دادن و نظم بخشیدن به آن سعی میکند آن را قابل درک کند. [۹۴]
-
- ۱. ۹. ۱. معنای اساسی
هر کلمه به صورت منعزل و جدا از اینکه همراه سایر کلمات در جمله قرار گیرد، معنای ویژه خود را دارد که حتی در بیرون از متن نیز این معنی را حفظ میکند. مثل کلمه کتاب که در قرآن کریم یا خارج از آن، معنای اصلی خود (نوشته ، نامه) را از دست میدهد.[۹۵] در واقع معنای اساسی آن است که کلمه، چه در آن متن خاص و چه در بیرون آن، حاوی آن است (عنصر معناشناختی ثابت).
-
- ۱. ۹. ۱. معنای نسبی
در آن حال که معنا « اساسی» یک کلمه چیزی ذاتی و درونی از خود آن است که با آن کلمه به هر جا که برود انتقال پیدا میکند، معنای نسبی یک دلالت ضمنی پیدا میکند؛ یعنی در دل یک نظام خاص، بار معنایی خاصی دارد، و در نتیجه پیدا شدن وضع خاصی برای آن کلمه در زمینه ای خاص، به معنای اساسی پیوسته و افزوده میشود، و در نظام تازه نسبت به کلمات مهم دیگر نسبتها و روابط گوناگون پیدا میکند. درحالی که معنای اساسی و پایه یک کلمه، ذاتی و درونی خود آن کلمه است.[۹۶]
تأثیر میدانهای معنایی نسبی گاهی به گونهای است که اساساً شاهد معنای تازهای برای کلمه خواهیم بود. برای مثال کاربرد واژه “ید” در قرآن دارای یک معنای اساسی، که همان ” دست ” به عنوان عضو بدن است بوده، اما انواع معانی کاربردی مانند بیعت، نوازش، تهدید، تسلیم، ابزارسازی و … را دارد.[۹۷]
البته اینکه بتوانیم معنای اساسی یک کلمه را بدون لحاظ تأثیرگذاری فرهنگ محیط به دست بیاوریم بسیار جای تردید وجود دارد، و همانطور که گفته شد الفاظ در خلأ نازل و وضع نمیشوند.[۹۸]
در آن حال که معنای اساسی یک کلمه، چیزی ذاتی و درونی از خود آن کلمه است که با آن کلمه به هر جا که برود؛ انتقال پیدا میکند؛ معنای نسبی چیزی است که دلالت ضمنی دارد و در نتیجه پیدا شدنِ وضع خاصی برای آن کلمه در زمینهای خاص، به معنای اساسی، پیوسته و افزوده میشود. [۹۹]
-
- ۱. رابطه همنشینی و جانشینی
-
- ۱۰. ۱. فرایند همنشینی
یکی از فرآیندهای کلام «فرایند همنشینی» است. در این حالت، نظام حاکم بر زبان نظام « و…و» است؛ یعنی عوامل دخیل در داستان و وقایع در کنار یکدیگر قرار میگیرند و امکان حذف یکی و جانشینی دیگری نیست. در اینجا داستان فرایندی پویا و حرکتی رو به جلو دارد؛ برای مثال، وقتی میگوییم کچل مم سیاه حرکت دارد و رفت تا به دریا رسید و سپس حوضی ساخت و مشکهای شراب را در آن ریخت و بعد هم گودالی کند، در آن پنهان شد و منتظر چهل مادیان نشست، در چنین کلامی ما با نظام همنشینی مواجه هستیم. کچل مم سیاه از نقطهای حرکت خود را آغاز میکند و قدم به قدم پیش میرود.
در نظام همنشینی، برخلاف نظام جانشینی، « ارتباط بین عوامل زبانی از نوع ترکیبی یا پیوسته است». هر عامل در کنار عامل دیگر قرار میگیرد و سبب تکمیل شدن آن میشود؛ به همین دلیل، در فرایند همنشینی زبانی، حضور همه عوامل زبانی در کنار یکدیگر ضروری است. همین ترکیب است که حرکتی رو به جلو را سبب میشود که بعضی از زبانشناسان از آن تعبیر به حرکت خطی کردهاند. در فرایند همنشینی، امکان حذف هیچ یک از عوامل زبانی نیست.[۱۰۰]
وقوع واژهها با ویژگیهای بنیادین مشترک بر روی محور همنشینی به نوعی «با هم آیی» منجر میشود که آن را « باهمآیی همنشینی» مینامیم. در اینگونه از باهمآیی، فعلی یا صفتی بر روی محور همنشینی در کنار هم قرار میگیرد که برای اهل زبان از پیش تعیین شده است.[۱۰۱]
-
- ۱۰. ۱. فرایند جانشینی
با توجه به جهان بینی خاص واژگان در نظام معناشناختی، رابطه جانشینی با مطالعه واژههایی مشخص میگردد که میتوانند جایگزین هم شوند. مترادفها در یک واژگان میتوانند بینشهای با ارزشی در مورد روابط جانشینی یک واژه با دیگر واژگان زبان به دست دهد. اقلام واژگانی به شرطی مترادف (هممعنا) دانسته میشوند که بتوانند بدون ایجاد تغییری عمده در معنای جمله به جای یکدیگر قرار گیرند.[۱۰۲]
-
- ۲. ۱۰. ۱. ترادف یا هممعنایی
بدین طریق که نوع مستندات، اسناد و مدارک دریافت شده از مشتری برای دریافت وام رهنی، میزان ریسک وام رهنی را تا اندازه ای مشخص میکند و عاملی است که نرخ سود پرداختی توسط وام گیرنده را برای دریافت وام ارائه میشود کمتر باشدریسک وام نیز بالاتر خواهد بود و در نتیجه نرخ سود وام رهنی بالاتر خواهد بود(اصلی، ۱۳۹۰، ۳۴-۱).
بیمه گران چیزهای دیگری نیز دارند که آموختن آنها برای بانکداران مفید است یکی از آنها این ایده است که الزام مشتری به قبول بخشی از ریسک خطر احتمال غیراخلاقی را کاهش می دهد، این امری است که نگرش انتقال ریسک در بانکداری هیچ توجهی به آن نمی کند(اصلی، ۱۳۹۰، ۳۴-۱).
مقایسه فعالیت بانک ها و شرکت ها ی بیمه نشان می دهد که مدیران ریسک در ارزیابی ریسک ها از همان عوامل و محاسباتی استفاده می کنند که بیمه گران در تعیین حق بیمه به کار می برند بازدید اولیه بیمه گران از مورد بیمه و تعیین میزان ریسک و در نهایت تعیین حق بیمه در مدیریت ریسک تحت عنوان پذیرش و یا اجتناب از ریسک مورد بحث قرار می گیرد. از آن گذشته واگذاری بخشی از تعهدات پذیرفته شده به صورت بیمه اتکایی که در شرکت های بیمه معمول است مشابه همان روشی است که در مدیریت ریسک به عنوان انتقال خسارت مطرح می باشد(اصلی، ۱۳۹۰، ۳۴-۱).
۲-۲-۱-۲۳-چگونگی تعیین نرخ بهره در وامهای رهنی[۵۰]
بررسی عملکرد شرکت های بیمه از آن جهت حائز اهمیت است که آنها نیز رویکرد مشابه فعالیت بانکها در قراردادهای بیمه ای خود دارند، در واقع پرتفوی شرکت های بیمه از قراردادهای مختلفی تشکیل شده که بین گروه های پرخطر تا کم خطر در نوسان است(اصلی، ۱۳۹۰، ۳۴-۱).
بطوریکه هر چه خطرات بیشتر، ریسک افزایش و در نتیجه حق بیمه نیز افزایش می یابد و بالعکس آن نیز صدق می کند اما در صورت متعادل بودن ریسک های قرارداد حق بیمه دریافتی نیز متعادل خواهد بود، چنین رویکردی به منظور اعطای وام های رهنی توسط بانک ها نیز مورد استفاده قرار می گیرد و متناسب با مدارک و مستندات دریافتی از وام گیرنده میزان ریسک ونرخ سود تعیین می شود. بنابراین وام های رهنی در قالب گروه های ذیل تقسیم بندی می شود:
۱-وام نینا[۵۱]
وام پرداختی به مشتریانی که نه در آمد آنها تائید شده است و نه وثیقه ای برای وام وجود دارد در این نوع وام، وام گیرنده ملزم به افشاء میزان درآمد یا ارائه صورت حساب بانکی خود در هنگام درخواست وام نیست. تنها وام گیرندگان با اعتبار قوی، شایستگی لازم برای دریافت این نوع وام را دارند. همچنین انتظار می رود دریافت کنندگان این نوع وام نرخ بهره بالاتری را برای وام بپردازند و همین طور نسبت وام به ارزش کالای رهنی هم پائین باشد .
نسبت وام به ارزش کالای رهنی بیان کننده نسبت وام به عنوان درصدی از کل ارزش برآوردی دارایی واقعی است به منظور دریافت وام از این طریق، وام گیرنده ملزم به اثبات داشتن حداقل یک منبع درآمدی است یک روش تهیه اطلاعات برای تائید درآمد از طریق تائید شاغل بودن فرد متقاضی وام است به این صورت که کارفرمای وام گیرنده شاغل بودن او را تائید می کند.
گاهی اوقات از وامهای نینا با عنوان وام های بی سند یاد می شود اما نام اصلی وام های بی سند، نینانی است وامی که نه دارای مدرک تائید شده ای دال بر درآمد وام گیرنده یا اشتغال وی است و نه وثیقهای برای وام ارائه شده است این نوع وام ها برای وام گیرندگانی ایده آل است که شغل پایداری ندارند مانند افرادی که به تازگی کسب و کار خود را راه انداخته اند(اصلی، ۱۳۹۰، ۳۴-۱).
۲-وام سیوا[۵۲]
وام با درآمد اظهار شده (نه تائید شده) توسط متقاضی وام و وثیقه تائید شده بعنوان پشتوانه وام، یکی از روش های تشکیل پرونده برای دریافت وام است در این نوع وام به شرط این که متقاضی وام، یک دارایی نقد شونده را که به تائید بانک رسیده باشد پشتوانه وام قرار دهد و همچنین در آمد خود را نیز اظهار کند(لازم نیست به تائید بانک برسد) به وی وام اعطا میشود سیوا یکی ازانواع مختلف وام است که برای وام گیرندگانی که وسیلهای برای تائید و اثبات در آمدشان ندارند اما ذخیره وجه نقدشان، تصویری از ثبات مالی شان را به بانک نشان می دهد، طراحی شده است. صاحبان کسب و کاری که بیشتر درآمد کسب و کارشان را به صورت وجه نقد دریافت می کنند در این گروه جای می گیرند(اصلی،۱۳۹۰ ،۳۴-۱).
۳-وام فیوا[۵۳]
وام با درآمد تائید شده متقاضی و دارایی تائید شده پشتوانه وام است همانگونه که از اسم این وام پیدا است هم درآمد وام گیرنده و هم وثیقه، بر اساس مستندات به تائید بانک می رسد این نوع وام رایج ترین وام برای تامین مالی افراد خریدار مسکن است در اغلب موارد وام های از نوع سیوا دارای نرخ های بهره بالاتری نسبت به وامهای با سند سازی کامل و مدارک تائید شده (فیوا) هستند و همچنین نسبت به وامهای نینا نرخ بهره نسبتاًکمتری دارند. البته وامهای دیگری چون فیسا[۵۴] ، سیسا[۵۵] ، نیوا[۵۶] نیز وجوددارند که باتوجه به کاربرد سه گروه فوق در اینجا نیازی به تشریح آنها نمی باشد(اصلی، ۱۳۹۰، ۳۴-۱).
۲-۲-۱-۲۴-تعریف ریسک عملیاتی: ضررمستقیم وغیر مستقیم ناشی از نامناسب بودن وناکارآمد بودن فرآیندهای داخلی افرادوسیستم ها وهمچنین حوادث خارجی را ریسک عملیاتی می گویند(نظیر ایجاد نقص درسسیستم های کامپیوتری، سوء استفاده وتقلب در اسناد بانکی، سرقت واختلاس،اختلال در تسویه حساب ها، خطا های عمدی و غیر عمدی انسانی) (اصلی، ۱۳۹۰، ۳۴-۱).
۱-تعریف ریسک های عملیاتی از نظر کمیته بال
ریسک های عملیاتی، عمدتاً ریسک های ناشی ازگستره وسیعی از احتمالات بروز خطا و نقصان درعملیات خاص بنگاه تجاری یا مالی می باشند. عمدتاً این ریسک را درمؤسسات مالی وبانکی، ریسکی میدانند که مستقیماً به ریسک های اعتباری و بازار مربوط نمی شود. این ریسک ها ناشی از خطای انسانی، خطای رایانه و برنامه های رایانهای، خطا در تصمیم گیری و حتی زیان های ناشی از انواع اختلاس می باشند[۵۷] نکته مهم در مسأله ریسک های عملیاتی، پیچیدگی خاص این مفهوم است به نحویکه معمولاً مقوله ریسک های عملیاتی، از دیگر موارد معمول عدم اطمینان و خطر پیش روی بنگاه، کاری سخت و دشوار است.
از جمله تعاریفی که برای ریسک های عملیاتی در سازمان ها ارائه شدهاند، می توان به موارد زیر اشاره کرد:
۲-تعریف شمارۀ (۱): هر گونه ریسکی بجز ریسک های اعتباری و بازار.
۳-تعریف شمارۀ (۲): ریسک هایی که بواسطه انجام عملیات مؤسسه مالی بوجود می آیند.
تعریف شمارۀ(۱): درحقیقت یک تعریف منفی از ریسک عملیاتی می باشد بدین ترتیب که ریسک عملیاتی را بعنوان زیان ناشی از هرنوع فعالیتی غیر از فعالیت هایی که منجر به ریسک اعتباری و ریسک بازار شود، قلمداد می کنند. این تعریف بسیار گسترده بوده و شامل ریسک های استراتژیک و ریسک شهرت و … نیز می شود. در واقع این تعریف از ریسکهای عملیاتی، عملاً ریسک های دیگری را نیز شامل خواهد شد که معمولاً جز ریسک های عملیاتی محسوب نمی شوند.
تعریف شمارۀ(۲): نیز تعریف جامعی برای ریسک های عملیاتی نمی باشد زیرا تنها زیان های مستقیم ناشی از عملیات سازمان راشامل می شود. در صورتیکه بسیاری از ریسک های عملیاتی نتیجه غیر مستقیم انجام عملیات سازمان می باشند که از آن جمله میتوان به انواع سرقت ها و سوء استفادهها مانند اختلاس اشاره کرد.
بنابراین به تعریف جامعتر و کاملتری ازریسک های عملیاتی نیاز داریم که همان استانداردی است که کمیته بال برای ریسک های عملیاتی ارائه داده است.
۲-۲-۱-۲۵-اهمیت ریسک های عملیاتی
به دو دلیل در سال های اخیر، توجه زیادی به ریسک های عملیاتی در سازمان ها شده است:
۱-رشد نمایی استفاده از تکنولوژی
۲-افزایش ارتباطات میان شرکت کنندگان در بازارهای سرمایه
با وجود اینکه تکنولوژی سبب سهولت انجام بسیاری از کارها درسازمان و مهمتر از آن رشد بهرهوری سازمانی شده است اما رشد تکنولوژی سازمان ها را با مسائل و مشکلات جدیدی نیز روبرو ساخته است. برای روشنتر شدن مطالب می توان به مثال زیر اشاره کرد:
اتوماسیون در سازمان ها باعث شده است که عملیاتی که در گذشته بصورت دستی در سازمان انجام می شدند و شاید ساعت ها وقت کارکنان اداره صرف انجام آن می شد هم اکنون در مدت زمان بسیار کوتاهتری و با احتمال خطای بسیار کمتری انجام شوند، امّا این رشد تکنولوژی باعث آن نمی شود که بتوانیم ادعا کنیم ریسک ناشی از انجام کارهای اداری کاهش یافته است زیرا در حال حاضرسازمان با ریسک بسیار بزرگتری مانند امکان از کارافتادگی سیستم اتوماسیون روبروست.ریسک عملیاتی اصولاً مفهوم جدیدی نمی باشد، علت مطرح شدن این بحث در سالیان اخیر، به اهمیت روزافزون آن مربوط می شود بطوریکه اجتناب از رویارویی با بحث ریسک های عملیاتی در سازمان ها را برای بسیاری از مؤسسات مالی غیر ممکن ساخته است.
۲-۲-۱-۲۶-ویژگی های تعریف ریسک عملیاتی از دیدگاه کمیته بال
این تعریف برای ریسک های عملیاتی نه تنها در بانک ها، بلکه برای هر مؤسسه مالی، از سوی کمیته بال ارائه شده است. در تعریف فوق، تأکید روی علل ریسک عملیاتی است. از فواید این امر می توان به تسهیل اندازه گیری ریسک عملیاتی اشاره کرد.
بنا بر تعریف فوق، ریسک های عملیاتی شامل ریسک های قانونی می باشند، ولی ریسک های استراتژیک و شهرت در زمره ریسک های عملیاتی طبقه بندی نمی شوند. بنابراین، باتوجه به تعریف ارائه شده، این گزاره که “ریسک عملیاتی شامل هر گونه ریسکی به جزء ریسک های اعتباری و بازار می باشد” دیگر صحیح نمی باشد. بنابر تعریف فوق، ریسک عملیاتی تنها به ریسک سیستمی و یا ریسک های مرتبط باتکنولوژی اطلاعات محدود نمی شود.
۲-۲-۱-۲۷-روش های اندازهگیری ریسک عملیاتی
کمیته بال برای اندازه گیری ریسک های عملیاتی (تعیین پروفایل ریسک عملیاتی) در مؤسسات مالی سه روش ارائه کرده است که عبارتند از:
-
- روش شاخص پایه (BIA)
-
- روش استاندارد (STA)
-
- روش های اندازهگیری پیشرفته (AMA)
نمودار زیر میزان پیچیدگی و در مقابل هزینه سرمایه برآوردی هریک از روش های فوق را با یکدیگر مقایسه کرده است:
روش شاخص پایه پیچیدگی زیاد |
روش استاندارد هزینه سرمه |
روش های پیشرفته زیاد |