نگارنده بر این عقیده است که : توحید یعنی اقرار به یگانگی خداوند تا او را در ذات و صفات بی بدیل و بی رقیب بدانند و با سعی و تلاش حقیقت بندگی خود را با شناخت توحید اثبات کنند و در انجام اوامر او جدیت داشته و با حمد و ثنا و اخلاص و توجه کامل به پروردگار روی آورند، زیرا مهمترین و اصلی ترین عاملی که موجب وحدت وهمبستگی امت هاست اعتقاد به یگانگی خداوند است، تا انسانهای حقیقت بین توحید و یگانه پرستی را نشانه عبرت دانند زیرا در جامعه ای که خدا بر آن حاکم نباشد و آفریدگار را آگاه بر اعمال و افکار خود ندانند در واقع انسانیت به فراموشی سپرده شده و سخت زیان کارند.
پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «لی مَعَ اللهِ وقتٌ لایسَعُ مَعی فیهِ مَلَکٌ مُقَربٌ و لانَبی مُرسَلٌ، مرا با خداوند تعالی وقتی است که نگنجند اندر آن هیچ ملک مقرب و نه پیغمبر مرسل، حدیث فوق با اشاره به معراج پیامبر (ص) که در آنجا به غیر از حضرت حق هیچ چیز دیگر را نمیدید بیان شده است. عین القضات همدانی در تمهیدات آورده است که :« مرا مقامی بود با او که غیر در نمیگنجید از غیرت، اینجا سالک نهایتی از مقام سلوک بیابد که در آن مقام جز قُل هُواللهُ ثُمَ ذَرهُم نگوید»(عین القضات همدانی، ۱۳۸۹: ۳۱۷)
هجویری با اشاره به این که موحود را در اختیار حق اختیاری نماند و در وحدانیت حق به خودش نگاهی نمیکند به این حدیث استناد کرده است:
خداوند نسبت به حضرت محمد(ص) لطف و عنایات خاصی داشته تا جایی که او را به بالاترین مرتبه در شب معراج رسانید، که حتی فرشتهها هم نتوانستند به آنجا روند و اهل دو جهان ملکوت و جبروت در مقابل پیامبر (ص) سجده عبودیت به جا آوردند، حکایت از این داشت که پیامبر شب معراج به وحدانیت ومعرفت پروردگار پی برده و به بالاترین مقام قرب الهی رسیده بود.
۳-۲۳- ایمان
«ایمان معرفت است و اقرار و پذیرفت عمل و هر که ورا بشناسد به وصفی شناسد از اوصاف و اخص او صاف وی برسه قسمت است: بعضی آنکه تعلق به جمال دارد، و بعضی آنکه به جلال و بعضی آنکه به کمال پس خلق را به کمال وی راه نیست، بجز آنکه وی را کمال اثبات کنند و نقص از وی نفی کنند، آنکه شاهد وی جمال حق باشد اندر معرفت، پیوسته مشتاق رؤیت بود، و آنکه مشاهدوی جلال حق باشد اندر معرفت، پیوسته مشتاق رؤیت بود و آنکه شاهدوی جلال حق باشد پیوسته از اوصاف خود با نفرت بود»(هجویری، ۱۳۸۷: ۴۲۱-۴۲۰)
نگارنده بر این عقیده است که:
آثار و نتایج ایمان به خداوند خود نیازمند بررسی و تحقیق گسترده است ولی ما به تناسب بحث به چند نکته اشاره میکنیم: ۱- توکل، یکی از آثار ایمان به خدا است وقتی انسان به خدا ایمان داشته باشد و در انجام کارهای مهم و سرنوشت ساز، به او تکیه کند، برای چنین فردی توکل در پرتو ایمان به خدا یک شاخصه ای ارزشی و مهم به شمار میآید ۲- اتحاد: رو کردن به خداوند و یگانه پرستی، عامل اتحاد و دوستی است وقتی همه بر توحید اجتماع کنند موجب وحدت و همبستگی امتها میشود. ۳- اخلاص: چون او همه جا حضور دارد و همه اعمال ما را میبیند و با نگاه نافذ و عمیق و دقیق قضاوت و داوری میکند دیگر نیازی نیست انسان با ریاکاری و ظاهر سازی، دیگران را از کارهای خود آگاه کند. ۵- پرهیز از ظلم وستم: خداوند خود را عادل معرفی کرده و ظلم را نتیجه تباهی درون و برون و اعمال فاسد و پلید انسان میداند زیرا انسانی که خالصانه سجده عبودیت بر بارگاه الهی بساید، از کمند قدرت شیطان خارج شده و شیطان به ناتوانی خود در اسارت او گواهی میدهد ۵- قدرت تشخیص: انسان مؤمن در پرتو نیروی تشخیص، از گزند تباهی، پلیدی، فساد، ایمن میگردد.
آیات قرآنی مورد استناد هجویری به صورت زیر بیان شده است.
هجویری با اشاره به این که گروهی طاعت را ایمان میخوانند زیرا جز به واسطه آن از عقوبت ایمن نمیشوند ضمن تأکید بر ایمان و معرفت به عنوان علامت محبت و طاعت، به این آیه استناد کرده است.
« یا أیها الَّذین آمَنوا بالله و رَسُولِه و الکِتاب الَّذی نَزَّلَ عَلی رَسُولِهِ و الکتَاب الَّذِی أنزَلَ مِن قَبلُ و مَن یکفُر بِاللهِ…، ای کسانی که ایمان آورده اید! به خدا و پیامبر او و کتابی که بر پیامبرش فرو فرستاد و کتاب هایی که قبلاً نازل کرده، بگروید و هر کس به خدا و فرشتگان او و کتابها و پیامبرانش و روز بازپسین کفر ورزد، در حقیقت دچار گمراهی دور و درازی شده است» (قرآن کریم، ترجمه بحرانی، النساء/۱۳۶)
رضایی اصفهانی در تفسیر قرآن مهر ذیل آیه آورده است:
« ممکن است مقصود از فرشتگان مذکور در آیه، تنها فرشتگان وحی باشند که ایمان به آنها از ایمان به پیامبران و کتاب های الهی جدا نمیگردد و یا مقصود تمام فرشتگان باشد که در امور وحی و تدبیر جهان دخالت دارند، ایمان به پیامبران پیشین و کتاب های آنان و فرشتگان الهی، در حقیقت ایمان به حکمت خدا است، بدین معنا که ممکن نیست خدای حکیم، انسان های گذشته را بدون رهبر و راهنما و سرگردان رها کرده باشد»(رضایی اصفهانی، ۱۳۸۹: ۵۲۰)
نگارنده بر این عقیده است:
آیه فوق خطاب به افراد بشر از آنان میخواهد که : به خدا، پیامبر، قرآن، و حضرت رسول ایمان آورند زیرا انسان را در مسیری که شایسته اوست راهنمایی میکنند. نیکوکاران واقعی آنهایی هستند که با ایمان قلبی تسلیم دستورات الهی میشوند، و در مقابل آنهایی که اعتقاد نداشته و ایمان نمیآورند به سرگردانی و عذابها و تهدیدهای سخت مبتلا میشوند.
« قالَت اِنَّ المُلوُکَ إِذَا دَخَلُوا قَریهً أَفسَدُوهَا و جَعَلُوا أَعِزَهَ أَهُلِهَآ أَذِلَّهً و کَذالِکَ یفعَلُونَ، بلقیس گفت پادشاهان چون به دیاری حمله آرند آن کشور را ویران سازند و عزیز ترین اشخاص مملکت را ذلیل ترین افراد میگیرند و رسم و سیاستشان بر اینکار خواهد بود»(قرآن کریم، النمل/۳۴)
رضایی اصفهانی در تفسیر قرآن مهر ذیل آیه آورده است:
« پادشاهان افرادی مستبد، ستمکار و اهل فساد و شهوت رانی اند و از این رو افراد چاپلوس و زورگو را جذب میکنند و کسانی را که به خاطر عدالت و ظلم ستیزی عزیز مردم هستند کنار میزنند. (رضایی اصفهانی، ۱۳۸۹: ۶۰)
هجویری با اشاره به این نکته که ایمان به حقیقت فنا شدن کل اوصاف بنده در طلب حق میباشد و آنجا که ایمان بود اسباب نکرت نمیباشد به این آیه استناد کرده است:
نگارنده بر این عقیده است که : آیه فوق به عکس العمل حضرت سلیمان در برابر هدایای فرستاده ملکه سبا اشاره میکند، چون حضرت سلیمان فرستاده پروردگار بود و به تعلقات مادی دلبستگی نداشت لذا آن هدایا را نپذیرفت، زیرا مواهب الهی که پروردگار به او عطا کرده بود، را بهتر و برتر از مال دنیایی میدانست و اینگونه نبود که با دیدن هدیه دنیایی عنایات و الطاف الهی را از یاد ببرد، بنابراین با ایمان به خدا، راه حق را برگزید و از آن جا که انسانی حقیقت جو بود و اگر آن هدیه را میگرفت دنیای آخرت را قربانی دنیای فانی میکرد، لذا با ایمان به این که ولایت دنیا فانیست از دایره امر خدا خارج نشد.
« قالَ رَجُلانِ مِنَ الَّذینَ یخَافُونَ انعَمَ اللهُ عَلیهِما ادخُلوُا عَلَیهِم البَابَ فإِذَا دَخَلتُمو فَإِنَّکُم غالِبونَ و عَلی اللهِ فَتَوَکَّلُوا إِن کُنتُم مُؤمنینَ، دو مرد از زمره کسانی که از خدا میترسیدند و خدا به آنان نعمت داده بود، و گفتند : از آن دروازه برایشان بتازید و قطعاً پیروز خواهید شد و اگر مؤمنید، به خدا توکل کنید» (قرآن کریم، ترجمه بحرانی، المائده/۲۳)
مراد از مخافه در این آیه : «ترس از خدای سبحان است معلوم میشود در بین آن جمعیت دو نفر از خدای ترسیده اند و از نافرمانی امر و دستور پیغمبر او دلواپس بوده اند و نیز از کلمه من الذین استفاده میشود که خدا ترسان تنها آن دو نفر نبوده اند بلکه جماعتی بوده اند که از میان آن دو نفر برخاسته و گفته اند این مردم به شهر در آیید همینکه از در داخل شوید غالب خواهید بود پس این دو نفر که خدا بر آنان انعام کرده بود از اولیاء الله بودند» (طباطبایی، ۱۳۸۷: ۴۷۳)
نکات قابل فهم از آیه فوق : همیشه انسان های مؤمن در گرفتاریها به خدا توکل میکنند و در انجام کارها با توکل و ایمان به خدا جلو میروند، زیرا مؤمنان در دادگاه الهی از حقیقت اعمال خویش میترسند ولکن هیچ گاه از ایمان، و توکل به خداوند غافل نشده و با پیروزی و اطمینان به یاری خداوند پیش میروند.
احادیث مورد استناد به شرح زیر بیان میشود که :
هجویری ضمن اشاره به این که افراد زیادی در اثبات حکم ایمان سخن گفته اند و همه طاعات علمی و عملی را ایمان گویند به این حدیث استناد کرده است.
« پیامبر (ص) فرمودند: الایمانُ أن تؤمِنَ باللهِ و ملائکَتهِ و کُتُبِهِ و رُسُلِهِ و الیوم الآخِر، ایمان آن است که خدا و فرشتگان و کتب آسمانی و پیامبرانش و روز باز پسین را باور داری.
هجویری با اشاره به این که ایمان معرفت است و اصحاب عمل با عمل مجرد و بدون معرفت به بهشت راه نمییابند به این حدیث استناد کرده است:
نگارنده بر این عقیده است : وقتی انسان به خداوند ایمان داشته باشد به سمت کارهای نیک و صالح گام برداشته و با تقوا و پرهیزگاری، به اهداف خود و هر آنچه طبق مشیت و دستور خدا باشد دست مییابد. در اوصاف خدای خود غرق میشود، و با قوت الهی فهم همراه فقه و علم همراه بردباری، خشوع و خضوع میآموزند. آری اهل ایمان آنهایی هستند که به مقدمات اسلام مانند آیات قرآن، ملائکه، مقربین الهی، مرگ، و دنیای آخرت عقیده دارند، افرادی از این قبیل، اهل فضائلند و با چشم پوشی از آنچه خداوند آن را حرام کرده در پیشبرد اهداف خود میکوشند و در قضا و قدر نسبت به تقدیر الهی خشنودند زیرا میدانند، با ایمان است که کردارهای شایسته سنجیده و ارزیابی میشود
هلالی در تاریخ سیاسی صدور اسلام آورده است: «جبرئیل گفت ایمان چیست؟ رسول خدا گفت : اینکه به خدا و فرشتگان و نامهای آسمانی و فرستادگانش و به نزدیک پس از مرگ و به قضا و قدر خدا و خوبی و بدی و تلخی و شیرینی آن ایمان آوری» (هلالی، ۱۳۷۷: ۱۰۵)
۳-۲۴- طهارت :
هجویری آنجا که پیرامون طهارت سخن به میان آورده گفته است که : ( پس از ایمان نخستین چیز که بر بنده فرضیه شود، طهارت کردن بوده مرگزارد نماز را، و آن طهارت بدن بود نجاست و جنایت و شستن بدن و مسح کردن برسر، بر متابعت شریعت و یا تیمم در حال فقد آب یا شدت مرض و یا خوض مرض؛ چنانکه احکام این معلوم است بدان که طهارت بر دو گونه است: یکی طهارت تن، و دیگر طهارت دل، چنانکه بیطهارت بدن نماز درست نیاید، بیطهارت دل معرفت درست نیاید.» (هجویری، ۱۳۸۷: ۴۲۵)
نگارنده بر این عقیده است که : پیامبران مردم را به رها ساختن از پلیدیهای نفسانی، فرامیخواندند؛ چرا که تا انسانها از درون ساخته نشوند و قلبشان از خودخواهیها آزاد نشود نمیتوانند به کمال برسند. طهارت یعنی پاک نگه داشتن اعضاء و جوارح بدن از انواع پلیدیها و گناهان به عنوان مثال فرد مسلمان هنگام طهارت زبان، از غیبت گفتن دیگران اجتناب میکند زیرا طهارت برترین و بهترین درجه پاکی یک مسلمان بوده و مهمتر، طهارت روح است و به مدد آن فرد از رذایل زشت اخلاقی مثل غرور، حسادت، دشمنی، حرص و طمع رها شده و در واقع به طهارت روح میپردازد.
غزالی در کیمیای سعادت آورده است که :
« این طهارت ظاهراً اگر چه درجهی بازپسین است، فضل وی نیز بزرگ است، ولیکن به شرط آنکه آداب آن نگاه دارد و وسوسه و اسراف را بدان راه ندهد و چون به حد وسوسه و اسراف برسد مکروه و ناپسند شود و باشد که بزهکار شود و این احتیاطها عادت صوفیان است از جوراب داشتن و از اربه سر در گرفتن و آب پاک به یقین طلب کردن و آفتابه نگاه داشتن تا کسی دست فراوی نکند، همه نیکوست. و کسانی از فقها که این نگه ندارند، ایشان را نباشد که اعتراض کنند الا به شرطی.» (غزالی، ۱۳۸۷: ۱۴۱)
کسی که به طور مداوم بر طهارت ظاهر و باطن توجه داشته باشد ملائکه وی را دوست دارد چرا که اعمال خوب از قلب پاک سرچشمه میگیرد، و برعکس اعمال و آثار زشت از قلب ناپاک ناشی میشود و هر که دارای باطنی تمیز و پاک و آراسته به زیور کمالات اخلاقی و مکارم معنوی باشد مقبول حق قرار میگیرد. کسانی که حق را باور دارند درون خود را پاکیزه نگه داشته؛ شیطان نمیتواند با تأثیر و نفوذ خود آنها را از راه راست منحرف کند، زیرا میدانند قدم گذاشتن در مسیر طهارت درون منشأ خیر و سعادت اخروی برای فرد میشود.
« آیات قرآنی مورد استناد در این باب به شرح زیر بیان میشود که :
« یَسْئلونَکَ عَنِ المَحیضِ قُلْ هُوَ أَذًی فَاعْتَزلُوا إلنَّسَاء فی المَحیضِ وَ لاتَقَرَبُوهُنَّ حَتَّی یَطْهَرْنَ فَإذَا تَطهَرونَ فَأتُوهُنَّ مِنْ حَیثُ أمَرَکُمُ الله اِنَّ اللهَ یُحِبُّ التَّوَّابینَ و یُحِبُ المُتطَهِرینَ، از تو درباره عادت ماهیانه زنان میپرسند، بگو : آن رنجی است پس هنگام عادت ماهیانه از آمیزش با زنان کناره گیری کنید و به آنان نزدیک نشوید تا پاک شوند، پس چون پاک شدند از همان جا که خدا فرمان داده است با آنان آمیزش کنید خداوند توبه کاران و پاکیزگان را دوست دارد.» (قرآن کریم، ترجمه بحرانی، البقره/۲۲۲)
هجویری با اشاره به این که طهارت دو نوع است : یکی طهارت تن، و دیگری طهارت دل و همان گونه که بدون طهارت تن نماز مورد قبول حق قرار نمیگیرد در نتیجه بدون طهارت دل انسان به معرفت نمیرسد به این آیه استناد کرده است.
طبرسی در شأن نزول آیه فوق نوشته است که : « پیش از ظهور اسلام و بعثت پیامبر (ص) در مورد زنان و چگونگی برخورد با آنان در دوران عادات ماهیانه، خرافات بسیاری وجود داشت و افراط و تفریطهای زشتی در جریان بود : دو گروه یهود و نصا را که مدعی رهبری دینی بودند، دیدگاه های بسیار ناسازگاری در این باره با هم داشتند؛ و مشرکان نیز دو دسته بودند: دستهای تحت تأثیر یهود و دستهای دیگر پیرو راه و رسم کلیسا.» (طبرسی، ۱۳۷۹: ۷۷۹)
« منظور از متطهرین» به اعتقاد بسیاری از مفسران، پاکی جویانی هسند که با طهارت و شستشو و با بهره گرفتن از آب پاک و تمیز، خویشتن را پاک میکنند؛ اما سعیدبن جبیر میگوید : مقصود از این واژه، پاکیزهگان از گناه؛ و برخی نیز معتقدند که توابین و متطهرین یعنی توبه کنندگان از گناهان بزرگ و پاکان از گناهان کوچک.» (طبرسی، ۱۳۷۹: ۷۸۴)
نگارنده براین عقیده است : منظور از پاکان در آیه فوق خطاب به کسانی است که در محضر خداوند از اینکه مبادا دچار نافرمانی شوند اجتناب میورزند و همچنین کسی که تمایل دارد خدا او را مورد مودت خود قرار دهد برخود لازم میداند که راه توبه و پاک شدن از گناهان را در پیش گیرد. و نکته دیگر اینکه اسلام در احکام خویش راه اعتدال و میانه را میپیماید، اگر دوست دارید که محبوب خدا باشید راه توبه و پاکی را در پیش گیرید.
احادیث مورد استناد هجویری به شرح زیر بیان میشود که :
هجویری با اشاره به این که هر که به ظاهر بر طهارت مداومت کند ملائکه وی را دوست دارند به این حدیث استناد کرده است.
« پیامبر (ص) فرمودند : الهُمَّ طَهِرْ قَلبی مِنَّ النفاق، بار خدایا دلم را از نفاق پاک کن. از آنجا که نفاق ریشه همه تباهیها در جامعه میباشد لذا پیامبر در دعای خود از معبود خویش خواسته است که دلش را از نفاق پاک کند. « حضرت علی (ع) فرمودند : نفاق بر چهار پایه است : هوای نفس و سازشکاری و غضب و طمع.» (هلالی، ۱۴۱۶: ۶۷۱)
نگارنده براین عقیده است : نفاق یکی از مراتب کفر محسوب میشود وقتی که انسان دچار تکبر شود، عظمت و جلال پروردگار بزرگ را نمیبیند، نمیتواند در مقابل این عظمت فروتنی کند زیرا بیتوجه بودن نسبت به طهارت دل باعث میشود زمینه نفاق در بین افراد به نحو بیشتری فراهم شود و این چیزی جز ظلم بشر به خود و نفس خود نیست در نتیجه به هلاکت ابدی دچار میشود. در مقابل عدهای دیگری که درون خود را از این رذیله زشت تطهیر کنند، به تفکر و تدبر بیشتری با خدای خویش مشغول میشوند و با تقوی، تواضع، عفت، و عصمت در جهت جلوگیری از نفاق تلاش میکنند، در واقع این نوعی طهارت دل است که زمینه رشد تمامی خصایل نیک را به همراه دارد.
۳-۲۵- توبه :
« بدان که اول مقام سالکان طریق حق توبه است و توبه را سه مقام است : یکی توبه، و دیگر انابت و سه دیگر اُوْبت، توبه خوف عقاب را، إنابت طلب ثواب را، أُوبت رعایت فرمان را از آنچه توبه مقام عامه مؤمنان است و آن از کبیره بود، پس توبه رجوع از کبایر بود به طاعت، و انابت رجوع از صغایر به محبت و اوبت رجوع از خود به خداوند تعالی.» (هجویری، ۱۳۸۷: ۴۳۱-۴۲۹)
قشیری در رساله قشیریه ذیل توبه آورده است :
« ابن عطا میگوید توبه دو است، یکی توبه انابت و توبه استجابه، توبه انابه آن بود که از بیم عقاب بود و توبه استجابت آن بود که توبه کند شرم داشتن از کرم او. و ابوحفض را گفتند چرا تائب دنیا را دشمن دارد گفت از بهر آنکه سرائی است که در آنجا گناه کرده است، گفتند او را هم این سرای است که خدایش در آنجا گرامی کرد به توبه گفت از گناه بریقین است و از توبه فراپذیرفتن برشک.» (قشیری، ۱۳۶۷: ۱۴۴-۱۴۳)
غزالی در کیمیای سعادت ذیل توبه آورده است :
« حبشیی پیش رسول خدا (ص) آمد و گفت : بر من فواحش بسیار رفته است، مرا توبه پذیرند؟ گفت «پذیرند» چون برفت بازگشت و گفت : در آن وقت که من گناه میکردم مرا دید ؟ گفت «دید» حبشی یک نعره بزد و بیفتاد و جان بداد. (غزالی، ۱۳۸۷: ۳۲۶)
توبه دری از رحمت است که خداوند به فضل خود آن را بر روی بندگان گناهکار باز میکند تا به سوی او باز گردند و از کرده خود با ندامت طلب مغفرت کنند و از خدای خودشان بخواهند به آنها نیرویی عطا کند تا بتوانند گناهان را ترک کنند زیرا که اگر دیر بجنبند روزی میرسد، که از این دنیا رخت بر بندند و دیگر جایی برای توبه کردن باقی نمانده و آنها در رستاخیز در محضر الهی حاضر شده و اعمال و کردههای خود را مشاهده میکنند. بنابراین تا روز قیامت نرسیده توبه کنید زیرا در روز قیامت توبه کردن دیر است.
نگارنده بر این عقیده است که : توبه بر همه افراد واجب است و ابتدای این عمل خوب اخلاقی نور معرفت و ایمان است، زیرا در پرتو شناخت خداوند جمله کمالات و سجایای نیک اخلاقی نصیب انسان میشود و همه بدن انسان از گناهان و مخالفت با دستورات الهی پاک شده و نور ایمان بر دل انسان غالب میشود و به اندوه و حسرت و پشیمانی دچار میشود و این اعمال سبب شده که دلش از گناهان پاک و از معصیت بگریزد.
« توبه کن زین شنیع کردارت |