“
۸- رابطه مشارکت با تعهد سازمانی
یافته های پژوهش ها نشان میدهد که یکی از عوامل مؤثر در شکل گیری و تقویت تعهد سازمانی، مشارکت افراد در امور و تصمیم گیریهای سازمان است. اگر کارکنان، مشارکت واقعی در روند برنامه ریزی و تعیین اهداف سازمان داشته باشند و احساس نمایند در تصمیم گیریهای که مشارکت دارند بر سرنوشتشان تاثیر گذار است و نیازهای اساس آنان را برطرف میسازد، نسبت به سازمان متعهد شده، اهداف و ارزشهای سازمان را در جهت اهداف خود دانسته و در تحقق آن ها از هیچ کوشش و تلاشی دریغ نخواهند کرد. بنابرین پیشنهاد می شود که مدیران سازمانها بسترهای لازم را برای مشارکت همه جانبه کارکنان فراهم نمایند. وضمن توجه به مسائل و مشکلات کارکنان و ایجاد امکانات و تسهیلات برای آنان با بهره گیری از منابع و امکانات سازمان هدایت مشارکت کارکنان را بر عهده گیرد و اعضای سازمان را با قدر شناسی از تلاشی که در این راستا نیاز دارند، علاقمند سازد و به این طریق تعهد و حمایت خود را به برقراری و استقرار مشارکت کارکنان ابراز نماید (قلی پور، ۱۳۸۶).
۹- رابطه ارزیابی عملکرد و پاداش با تعهدسازمانی
به نظر بامبرگر و مشول (۲۰۰۱) شرکت هایی که از استراتژی متعهدانه پیروی میکنند در زمینه ارزیابی عملکرد و پاداش شاخصهای زیر را مد نظر قرار میدهند:
۱- پرداخت مبتنی بر عملکرد: ویلیامز و مک درمید به این نتیجه رسیدند که افرادی که به خاطر سطوح عملکرد بالایشان به آن ها پاداش داده می شود کمتر احتمال دارد که سازمان را ترک کنند. احتمالاً این امر به خاطر این خواهد بود که سیستم جبران خدمت بالا به عنوان یک نوع سرمایه گذاری محسوب می شود که فرد به خاطر ضرر از دست دادن آن حاضر به ترک سازمان نمی شود. این تحقیقات نشان میدهند که سازمان ها باید به ویژه جهت نگهداری کارمندان با عملکرد بالای خود برنامه های پرداخت در ازای عملکرد را به کار گیرند.
۲- تأکید بر پاداشهای معنوی: به نظر بامبرگر و مشمولم سازمانهایی که از استراتژی متعهدانه پیروی میکنند، بیشتر بر پاداشهای معنوی تأکید دارند تا پاداشهای مادی.
۳- برابری داخلی: رعایت برابری و عدالت بین پاداشهای دریافتی کارکنان با پاداشهای دریافتی سایر کارکنان در پست های دیگر در همین سازمان یعنی برابری داخلی بامبرگر یکی از ویژگیهای سازمانهایی است که بر استراتژی متعهدانه تأکید دارند.
۴- برابری خارجی: برای پاداشهای دریافتی کارکنان شرکت یا سایر کارکنان در پستهای مشابه در سازمان های دیگر که در همین بازار نیروی کار رقابت میکند یعنی برابری خارجی نیز از نظر بامبرگر و مشمولم بر تعهد سازمانی کارکنان تأثیر میگذارد. باچکو بیان میکند که سازمانهایی که بسته مزایای آن ها از کیفیت بالایی برخوردار است از فرسایش نیروی انسانی کمتری برخوردار هستند وی بیان میدارد که این امر به خاطر آن میباشد که کارکنان به خاطر مزایای دریافتی از سازمان راضی میشوند یا امکان دارد بدین سبب باشد که پاداشها و مزایای دریافتی به عنوان سرمایه گذاریهای الزامآوری باشند که منجر به افزایش تعهد سازمانی میشوند. همچنین وی تأکید میکند که اندازه و نوع مزایای فراهم شده توسط سازمان نقش قابل توجهی را در کاهش جابجایی کارکنان دارد.
۵- ارزیابی بلندمدت، ارزیابی عملکرد کارکنان در سازمانهایی که از استراتژی متعهدانه پیروی میکنند از نظر بامبرگر و مشمول در بازه زمانی بلندمدت صورت میگیرد.
۶- رعایت عدالت در گردآوری داده ها و ارزیابی عملکرد: در ارزیابی عملکرد معیارهای ما میتواند عینی یا ذهنی باشد. آن ها معتقدند که پنداشت کارکنان درباره رعایت عدالت در گردآوری داده ها و ارزیابی عملکرد بسیار اهمیت دارد و یک راه برای به وجود آوردن این دید در کارکنان این است که ارزیابی عملکرد را بر مبنای داده های عینی و بدون ابهام گذاشت ولی شرکت ها در صورت لزوم میتوانند از معیارهای ذهنی نیز استفاده کنند و اصل این است که کارمندان احساس انصاف و عدالت کنند. (استام) به این نتیجه رسید که مزایایی از قبیل برنامه های پزشکی برنامه های بازنشستگی و تعطیلات، مرخضی استعلاجی و بارنامه های از کارافتادگی موقتی و همچنین برنامه های خرید موجودی، تقسیم سود، پاداشهای نقدی و مزایای بازنشستگی با تعهد سازمانی کارکنان رابطه مستقیم دارد. همچنین وی به این مسئله اشاره دارد که این مزایا زمانی تعهد سازمانی را بالا میبرد که کارکنان از این مزایا با خبر باشند و به رعایت انصاف و عدالت در پرداخت ها اطمینان داشته باشند (رابیتز، ۱۳۸۸)
۲-۱-۵- اشتراک دانش
امروزه توجه فزاینده بر کسب دانش مورد نیاز سازمان از شرکای سازمانی و ارتقای سطح توانایی سازمانی در چارچوب توافقات استراتژیک معطوف گشته است. از این نظرگاه اشتراک دانش به عنوان فعالیت انتشار و یا انتقال دانش از یک فرد، گروه، یا سازمان به دیگری، عامل اساسی در نیل به اهداف و رفع شکاف سازمانی در نظر گرفته می شود (نانوکا و تاکوچی، ۱۹۹۵). روش انتخابی برای تامین دانش از خارج سازمان، بستگی به برنامه های سازمانی و شایستگی های کلیدی سازمان دارد (پارهالند و هامل، ۱۹۹۰). اشتراک دانش بین سازمانی یکی از این روش هاست که در آن طرفین دانش سازمانی خود را به اشتراک میگذارند. بی شک، اعتماد بین سازمانی همانند اعتماد بین اعضای تیم عامل کلیدی در تسهیل مدیریت دانش است (لاجوردی و خانبابایی، ۱۳۸۶) کانال های انتقال دانش می تواند رسمی یا غیر رسمی و یا اینکه شخصی یا غیرشخصی باشند (ونس و اینون، ۱۹۹۸). به هر حال، اشتراک دانش بین سازما ن ها میتواند در قالب سازوکارهایی چون پیشنهادها، گزارش ها، دستورالعمل ها، روش ها و مانند این ها نمود پیدا کند.
اشتراک دانش به عنوان یک فرایند پیچیده اما ارز ش آفرین، بنیاد و زیربنای بسیاری از استراتژ یهای سازما نها است (ریج[۴۵]، ۲۰۰۵) تسهیم دانش مجموعه ای از رفتارها است که مستلزم مبادله اطلاعات با یکدیگر است. وقتی بیان می شود فردی دانش خود را تسهیم می کند، به این معنی است که آن فرد، شخص دیگری را با بهره گرفتن از دانش، بینش و افکار خود در جهت تقویت موقعیت شخص مذبور راهنمایی می کند. به علاوه فردی که دانش خود را تسهیم می کند، اید ه آل این است که از هدف دانش تسهیم شده و کاربرد آن و همچنین از نیازها و شکا فهای اطلاعاتی فرد گیرند هی دانش آ گاهی داشته باشد (سرلک و اسلامی، ۱۳۹۰).
۲-۱-۵-۱- موانع و تسهیل کننده های تسهیم دانش
دانش فردی هنگامی برای سازمان قابل دسترس خواهد شد که کارکنان تمایل به اشتراک آن داشته باشند. اشتراک دانش، رفتاری فراتر از نقش واقعی کارکنان در سازمان است که برای بروز آن باید موانع احتمالی و تسهیل کننده های بروز این رفتار شناسایی شوند و هم کارکنان و هم سازمان تلاش کنند در کنار یکدیگر روش هایی را که برای به اشتراک گذاری دانش تأثیر گذار است را شناسایی کنند و همزمان در تقویت مشوق ها و از بین بردن موانع اشتراک دانش بکوشند (آلویس و هارتمن[۴۶]، ۲۰۰۸).
۲-۱-۵-۲- موانع و تسهیل کننده های فردی
موانع فردی موانعی است که از رفتار فردی، اعمال، نگرش ها و برداشتهای افراد سرچشمه می گیرند. این موانع عبارتند از:
۱- عدم وجود زمان کافی برای به اشتراک گذاری دانش
“