خواستگاری در میان ایلات کرد شمال خراسان چه برای اقوام نزدیک و چه دور، تقریبا یکسان بوده است. خواستگاری با اقدام پدرو مادر پسر که معمولا در مرحله اول زنها هستند وبا رفتن به خانه دختر مورد نظر، شروع می شود تا نظر پدر و مادر دختر را نسبت به خود جلب کنند.
خواستگاران از نزدیکان داماد یا پیرزنهایی که ازاعتبار و تجربه کافی برخوردارند، انتخاب می شوند و در اغلب مواقع، مادر داماد به همراه خواستگاران نمی رود. خواستگاران وظیفه دارند دختر را از نظر اصالت خانوادگی، جمال، کمال و توانایی کار در عشیره بپسندند و پرس و جو نمایند که دختر خواستگار دیگری نداشته باشد. البته واضح است در این بررسی ها، به گونه ای رفتار نمی کنند که زننده و یا جنبه ی توهین آمیزداشته باشد. پس از مقدمه چینی ها، اگر خواستگاران، دختر را نپسندند به زودی خداحافظی کرده و می روند اما اگر دختر مناسب و مورد پسندشان واقع شود، موضوع را بی پرده با مادر و خویشاوندان دختر در میان می گذارند و می گویند آمده اند تا دخترشان را برای فلان شخص خواستگاری نمایند. مادر و خویشان دختر اجازه می خواهند و در جواب می گویند بر روی چشم، اجازه بدهید تا با دختر، پدر و دیگر خویشان، موضوع را در میان بگذاریم. مهمانان نیز، اجازه رفتن گرفته، و قول می گیرند چند روز بعد بیایند و خبر بگیرند. خانواده دختر در مدتی که معین کرده اند موضوع را با بستگان خود در میان گذاشته و شور و مشورت می کنند.
در این گونه گفتگوها اغلب ناسازگاری های شدیدی اتفاق می افتد. به ویژه هنگامی که جوانانی از خانواده خود مانند پسرخاله، پسردایی، پسرعمو و جز آنها به دختر نظر داشته باشد. در این گونه مواقع، عاقبت مادر دختر نظر خود را موافق می سازد و در هر حال در موعد مقرر تصمیم نهایی گرفته می شود. در روز مقرر پیکی از سوی خانواده پسر می آید که: «شما قولی به خانواده فلانی داده بودید حالا اجازه می دهید که خواستگاران رسما به خدمت برسند؟» اگر پاسخ خانواده دختر منفی باشد موضوع به کلی فراموش می شود.چنانچه پاسخ مثبت باشد پدر دختر به پیک خانواده پسر می گوید: «مانعی ندارد» ، و اگر پسری از اقوام عروس، داوطلب ازدواج با این دختر باشد و خانواده دختر نیز موافق با وی باشد، خانواده پسر داوطلب در این امر تعجیل می کند و پا پیش می گذارد.
زهرا صفایی نیز طی مقاله ای با عنوان"رقص در ایلات و عشایر ایران زمین” که در دی ماه ۱۳۸۴ در هفته نامه فصل نو به چاپ رسانده است به نحوی کاری مردم شناختی انجام داده است، خلاصه تحقیق ایشان به شرح ذیل می باشد:
یکی از مهمترین آداب و رسوم در میان ایلات و عشایر ایران رقص یا حرکات موزون و ریتمیک می باشد . هرچند رقص درکنارموسیقی به عنوان یک سرگرمی و عاملی روحیه بخش ، نشاط آور و شادی آفرین مطرح است که به زندگی سخت و دشوارایلیاتیِ سخت کوش، رنگ و جلایی خاص می بخشد ، لکن رقص از جنبه های دیگری نیز قابل بررسی است . رقص به عنوان یک هنر در کنار موسیقی و شعر بیان کننده حالات روحی و وسیله ای برای بیان احساسات و عواطف فردِایلیاتی بوده و نیزابزاری جهت ایجاد ارتباطِ نمادین می باشد . رقص درهمراهی با قصه گویی ونقالی نوعی نمایش گونه ی پرشور برای جذاب کردن کار قصه گوست و از این جهت قابل مقایسه با پانتومیم یا نمایش صامت در تئاتر می باشد که در آن فارغ از صحنه آراییهای مرسوم ، تنها با حرکات صورت ، دستها و بدن ، معنایی خاص را به بیننده القا می کنند . رقص همچنین کارکردهای دیگری مانند برانگیختن حس تعاون و دوستی از یکسو و پرورش احساس رقابت سازنده میان افراد ایل دارد و سبب آمادگی جسمانی و روانی برای انجام کارهای سخت زندگی کوچ نشینی می شود . باید توجه داشت که در اکثر ایلها و عشایر ایران همچنانکه بخش عظیم ، مهم و سختی از کارها بر دوش زنان است و زنان نیز دوش بدوش مردان و گاهی حتی بسیار فراتر از آنها به کار می پردازند و در تقسیم کار اجتماعی واجد نقشها و جایگاههای مهم و قابل توجهی هستند، درآیینها و رسوم نیز همه ی افراد ایل اعم از مردان و زنان همراهند و اصولا” در رقصها خصوصا” آنها که بازگوکننده ی مفاهیم خاصی هستند، هم زنان و هم مردان دارای نقش برابر می باشند و در رقصهای آیینی همه با هم می رقصند . این همراهی زنان با مردان در رقص ، در گذشته و تاریخ تمامی عشایر به چشم می خورد، لکن در معدودی از عشایر اکنون زنان و مردان در دستجات جداگانه ای می رقصند .
فاطمه امیری در تحقیقی با عنوان"بررسی شیوه های سنتی ازدواج در بین ایلات کهگیلویه و بویر احمد” که در مرداد ماه ۱۳۸۴ توسط خبرگزاری جمهورس اسلامی( ایرانا) چاپ شده است، با دیدی مردم شناسانه این رسم را مورد توجه قرار می دهد که در ذیل به خلاصه آن پرداخته می شود:
ازدواجهای ناف بری، خون بس، لویرات، سرارت، برون همسری،گل به گل و نذری از جمله انواع ازدواج ها در میان محلی ها و عشایر این استان بوده است. این نوع ازدواجها براساس موقعیت زمانی، شرایط خانواده، طایفه و عشیره در برخی از مناطق این استان صورت می گرفته و گاهی صورت می گیرد. ازدواج “ناف بری” برپایه نامزدی در دوران طفولیت بوده است.دربرخی موارد دختری که متولد می شد، همزمان با تولد پسری از اقوام یا طایفه، ناف هر دو را قطع و باانجام اینعمل این دو از همان بدو تولد نامزد می شدند و هنگام بلوغ ازدواج می کردند. در مواردی خصومت ها و نگرانیهای زیادی بین خانواده ها بر اثر لغو چنین آیینی هنگام بلوغ بوجود می آمد که نتایج ناخوشایندی هم داشته است. در روزگار گذشته، نامزدی ناف بری در سنین طفولیت در میان طبقات بالای جامعه ایلی بیشتر رایج بود که ابزاری برای زد وبندهای ایلی و طایفه ای بین بزرگان قوم محسوب می شده است، این روش امروزه کمتر رواج دارد. ازدواج “خون بس” درمواردی که بین دوقبیله یا طایفه اختلافی صورت گیرد و چنانچه فردی در این میان به قتل برسد برای جلوگیری از تداوم این خون ریزی درگیری و نزاعهای احتمالی،این نوع ازدواج صورت می گیرد و با این پیوند نوعی خویشاوندی جایگزین دشمنی خواهد شد. در باورهای ایلی “خون فقط با خون پاک می شود"، اما معتمدین و ریش سفیدان محلی درمواردی با برقراری ازدواج بین دو طایفه قاتل و مقتول به این خصومت پایان می دهند. دراین رسم،دختری از خانواده یا نزدیکان فرد قاتل را به عقد یکی از افراد خانواده مقتول با انتخاب “ولی دم” در می آورند تا پیوند زناشویی ریشه این خصومت را بخشکاند.
اما اگر بخواهیم به صورت متمرکز آثاری که نزدیک به موضوع تحقیق حاضر کار شده اند، بایست به مواردی چند اشاره کرد:
-
- آذر خسروی ترازک، بررسی جایگاه زن در ادبیات شفاهی طایفه ی کاکاوند، راهنما: منیژه مقصودی، مشاور: جلال الدین رفیع فر، دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران، شهریور ۱۳۸۲
رسالهای حاضر پژوهشی است که حاصل قریب به دو سال کار نظری و عملی است، راجع به مسایل زنان شکل گرفته و این مطلب را از دریچه ادبیات شفاهی انجام داده است، همانگونه که از عنوان رساله بر میآید «بررسی جایگاه زن در ادبیات شفاهی طایفه کاکاوند» هدف اصلی و اساسی، پژوهش ضمن جمع آوری و ثبت بخشی از ادبیات شفاهی جامعه آن بوده که با تحلیل محتوای متون ثبت شده به کنه اندیشه مردمان این ناحیه پی ببریم که چه صفات و خصوصیاتی را به زنان نسبت میدهد و چه انتظاراتی از زن در میان آنها وجود دارد.
این پژوهش در دو بخش مشتمل بر پنج فصل تدوین شده است، بخش اول پژوهشهایی است که لازم بود برای ورود به بحث اصلی داشته باشیم که خود شامل سه فصل (کلیات، گذری بر جامعهی مورد پژوهش و در باب فولکلور و ادبیات شفاهی) است و بخش دوم شامل دو فصل (ادبیات منظوم و ادبیات منثور) میباشد، این فصول، تنه اصلی پژوهش را تشکیل میدهند. فصل مربوط به ادبیات منظوم در سه قسمت، لالایی(۳۲ لالایی)، ترانه(۸۳ ترانه) و مرثیه (۱۵۰ مرثیه) به ثبت و تحلیل دادهها پرداختهایم و در فصل ادبیات منثور به پیروی از نامگذاری جامعه متون جمع آوری شده را «پاچا» (مجموعاَ ۱۷ قصه جمع آوری شده) نامیدهایم و سپس به استخراج دادههای مورد نظر از آنها پرداختهایم.
مراحلی را قبل از تدوین این اطلاعات به صورت مکتوب گذراندهایم که عبارتند از :۱- ضبط اطلاعات با بهره گرفتن از ضبط صوت ۲- ثبت آنها به زبان بومی (لکی) ۳- ترجمه به زبان فارسی ۴- و در بخش ادبیات منظم به آوانگاری اطلاعات پرداختهایم. روش مورد استفاده در تحلیل دادههای جمع آوری شده، تحلیل محتوی کیفی است که از واحد موضوعی برای تحلیل اطلاعات جمع آوری شده استفاده کردهایم.
قابل ذکر است که ادبیات شفاهی در ایران با رویکردی که اتخاذ شده کم و بیش انجام نشده (بخشهای ادبیات شفاهی که مورد مطالعه قرار گرفته هیچ یک در جایی ثبت نشدهاند و این اولین کوششی است که برای ثبت ادبیات شفاهی طایفه کاکاوند صورت گرفته است) و به ناچار راه تحلیل دادههایمان را با الگویی نو در پیش گرفته، به این ترتیب که با مقوله بندی موضوعاتی که در ادبیات شفاهی راجع به ایل کاکاوند مطرح شده است به تحلیل اطلاعات ثبت شده پرداختهتا بتوان تصویری را که به صورت ضمنی از زن توسط ادبیات به افراد جامعه منتقل میشود به تصویرکشید.
-
- صفیه مراد خانی و پرستو قبادی، آیین سوگواری در ایل کاکاوند، فصلنامه فرهنگ مردم ایران، شماره ۲۶، پاییز ۱۳۹۰
نویسنده اشاره می کند که: مراسم عزاداری و سوگ در بین مردمان این ایل و آیین های خاص آن بیانگر پیوند ناگسستنی مردم با فرهنگ آبا و اجدادی خویش است. امروزه این مراسم به دلیل گسترش شهرنشینی دچار تغییر و تحول شده است وحتی برخی از آیین های مربوط به آن تحریف یا فراموش شده اند. مردم کاکاوند چون تعصب خاصی نسبت به گذشتگام خود داشته اند، به بسیاری از این رسم و آیین ها پایبندند و آنها را سینه به سینه از نسلی به نسلی انتقال داده اند. آیین سوگ درمیان طوایف ایل کاکاوند در مقایسه با سایر اقوام ایرانی بسیار پررنگ و مفصل تر به نظر می رسد؛ مردم این قوم، چون خبر مرگ یکی از اقوام را می شنوند، از همان دقایق اول، با حضور صمیمانه و شرکت در مراسم، تمام تلاش خود را به کار می بندند تا تسلای خاطر داغدیدگان باشند و در مقابل صاحبان عزا نیز در برگگزاری مراسم سنگ تمام می گذارند و با وسواسی خاص، آداب سوگ را به جا می آورند تا هم روان تازه درگذشته از آنان خشنود باشد و هم در میان هم طایفه ای ها و دیگر طوایف، سربلند باشند.
-
- صفیه مرادخانی و پرستو قبادی اصل، ابیات مویه( مور) در ایل کاکاوند، فصلنامه فرهنگ مردم ایران، شماره ۱۸و۱۹ پاییز و زمستان ۸۸
نویسنده اشاره می کند: آداب و سنن و ادبیات شفاهی از جمله های بسیار مهم قابل مطالعه می باشد . مویه نیز یکی از ابعاد فرهنگ عامه محسوب می شود و از پرشورترین و اندوهناک ترین آیین های سوگ در میان ایل کاکاوند می باشد. مویه ها، تک بیت هایی هستند که در سوگ درگذشتگان با سوز و گداز خواند می شوند. در این مقاله با هدف ثبت ادبیات شفاهی ناحیه ای از ایران، یکی از مظاهر فرهنگ عامه یعنی مویه پرداخته شده است. این مقاله تنها به بخشی از مویه های مردانه پرداخته است. رسانه برای پرداختن به وجوه فولکلوریک سوگ نیازمند شناخت عمیق جلوه های سوگ در مناطق مختلف کشور است. استفاده از ادبیات و مفاهیم آنها و شناسایی ملودی ها و اوزان موسیقیایی یکی از کاربردهای این گونه مردم نگاری هاست. تولید مستندهای مردم شناختی همچون مویه می تواند یکی از برنامه های پرمخاطب در ایام سوگواری از تلویزیون باشد. با توجه به چخش برنامه های متناسب در ایام عزاداری و سوگواری در طول سال، پخش مستندهای مردم نگارانه از این دست مخاطبان تلویزیون را به خود جذب می کند.
-
- محمد ذوالریاستین، دستورنامه فرهنگ گویش کاکاوند دینور، پایان نامه، دانشگاه تهران،۱۳۵۶
رساله حاضر گویش کاکاوند دینور (dinavar) را مورد بررسی قرار داده است . دهستان دینور با ۷۹ قریه از شمال به سنقر، از شرق به کنگاور و از غرب به میان دربند محدود است . ده کاکاوند در دهستان دینور بخش صحنه واقع میباشد. گویش کاکاوند دینور یکی از گویشهای اورامانی است و بعلت اینکه مرکز طایفه اهل حق در قرن چهارم هجری در ایالت لرستان در مناطق دلفان و پشتکوه بوده لغات بسیاری از گویشهای لری در این گویش دیده میشود. بسیاری از لغات لهجه گورانی قدیم نیز در این گویش باقی است زیرا متون قدیمی اهل حق به گویش گورانی قدیم است . حدود ۴۰ درصد از لغات فارسی به شکل کردی در این گویش وجود دارد. مردم کاکاوند حتی اسامی خاص را به هجا و آهنگ زبان کردی تبدیل و بیان مینمایند. گویش کردی کاکاوند دارای ۲۴ همخوان و ۹ واکه است .
فصل دوم:
تاریخچه
و مباحث نظری تحقیق
۱-۲. مبانی نظری
مردمشناسی زندگی اجتماعی و حیات فکری و فرهنگ انسان را با توجه به سیر تاریخی و مناسبات طبیعی و اجتماعی بررسی میکند و ویژگیهای جسمانی و زندگی فکری و فرهنگی انسانهای نخستین و جوامع ابتدایی را میکاود. میتوان گفت این علم آیینه تمام نمای جامعه معاصر است یعنی میتواند علل به وجود آمدن سازمانها و بنیانهای کهن فرهنگی جامعه بشری را که برخی در جوامع معاصر رایج و برخی دیگر متروک شدهاند کشف نماید(فربد، محمد صادق، ۱۳۷۶ : ۲-۴ ).
هر چند عوامل عدیده ای در توسعه مردم شناسی نقش ایفا کرده است؛ اما در واقع این حوزه علمی محصول برخورد فلسفه غرب و شرایط تاریخی آن است. اندیشه های رایج انسان شناسی درباره رفتار انسانی؛ ریشه در سوالات تاریخی آدمی راجع به ماهیت و منشاء موجودات انسانی دارند؛ چنانچه مثلا در ابتدا تصورات اروپائیان راجع به ماهیت بشر بر اطلاعاتی جزئی، مغلوط و مبتنی بر آراء سنت یهودی- مسیحی استوار بود؛ اما طرز تلقی اروپائیان درباره انسان بوسیله اکتشاف فرهنگ های غیر اروپائی در زمان کریستف کلمب غنا یافت.ضمنا گسترش مردم نگاری علمی در پایان قرن نوزدهم، اطلاعات مطمئن تری برای مقایسه حوزه های فرهنگی پدید آورد که این امر افق دید اندیشمندان اجتماعی را وسعت بخشید و لذا آنان با درگذشتن از ثغور جامعه ای معین، قادر شدند فرضیاتی عام در باب فرهنگ و طبع آدمیان را آزمون کنند( فربد ،محمد صادق، ۱۳۸۸ : ۲۳).
۱-۱-۲. اشاعه گرایی اطریشی- آلمانی( نظریه حلقه فرهنگی)
تحقیق درباره مسئله اشاعه و مهاجرت از سوی مکتب تاریخی اطریشی- آلمانی صبغه ای نوین به خود گرفت. اگر چه متفکرین این مکتب همانند اسمیت و پری به ثبات خویشاوندی توجه داشته و بر غفلت تطورگرایان کلاسیک در مورد اشاعه و مهاجرت تاکید می کردند؛ لیکن این امر سبب نمی شد تا آنها نارسائی های نظریات اسمیت و پری را از نظر دور دارند. در واقع نظریه تاریخ گرائی فرهنگی؛ انسان شناسی را به عنوان مجموعه نظریاتی معتبر تلقی می کند که البته این برداشت بازتاب محدودی در ایالات متحده آمریکا داشته است. به این ترتیب رهیافت انسان شناسی اطریشی- آلمانی مبتنی بر تحلیل میزان پیچیدگی فرهنگی به لحاظ جغرافیایی و تنوع و توسعه آنها به لحاظ تاریخی بود. به عبارت دیگر این نظریه ابعاد زمانی- مکانی فرهنگ را با هم در نظر می گرفت.
در این میان فردریش راتسل(۱۸۴۴-۱۹۰۴) بانی انسان شناسی جغرافیایی یا جغرافیای فرهنگی که ظاهرا در تشکیل مکتب انسان شناسی اطریشی- آلمانی نقشی نداشت؛ با مطالعات خود در زمینه مهاجرت و واکنش های متفاوت ساکنان اقالیم کهن و یکجانشین جدید تاثیری قاطع نهاد. به علاوه پیروان راتسل نظیر فروبنیوس، فرتیز گرابنر و ویلهلم اشمیت، چهره های شاخص مکتب اطریشی- آلمانی محسوب می شوند. آنان با توجه به تشابهات انسانی به بررسی مسئله کیفیت ابعاد اشاعه و مهاجرت پرداختند و دو نوع آموزه در زمینه تحلیل صورت و کمیت بوجود آوردند. از این نگره تحلیل صوری مبین آن بود که تشابه ظاهری صنایع و حرف مبتنی بر خصایص نیست و این وضعیت اصولا معرف ارتباط تاریخی عناصر فرهنگی در حوزه های وسیع جغرافیایی است. تحلیل کمی نیز چنین فرض می کرد که تشابه وسیع پیچیدگی یا مشترکات فرهنگی باید توسط اصل اشاعه ارزیابی شود.
اشمیت آخرین کسی بود که طرح گرابنر و فروبنیوس را تکمیل کرد. آنها چنین می انگاشتند که معدودی مبادی فرهنگی طی زمان از مناطق اصلی خود مجزا شده و موج وار فرهنگ جهانی را به وجود آورده است. اندیشمندان مزبور به تاثیر موجی رشد فرهنگ نام حلقه فرهنگی دادند که این اصطلاح با توجه به وجه اطریشی- آلمانی آن در قالب مکتب حلقه فرهنگی رواج یافته است( فربد،محمد صادق، ۱۳۸۸: ۷۶).
۲-۱-۲.مکتب اشاعه
نظریههای اشاعه از انتقاداتی که به تکاملیون و تحولیون، خصوصا نظریه سیر یک خطی و موازی تحولات فرهنگی میشد به وجود آمد(روح الامینی،محمود، ۱۳۷۷ : ۱۱۸) در قرن نوزدهم ظهور کرد و تا قرن بیستم تداوم یافت. نقطه حرکت محوری این نظریه، تأمل بر تغییرات فرهنگی از یک سو و توجه به شباهتهای فرهنگی از سوی دیگر است (فکوهی،ناصر، ۱۳۸۲ : ۱۴۴) برخلاف نظریه تکامل فرهنگی، بیشتر جوامع همیشه در جهت سیر تکاملی نیست و گاهی جنبه قهقرایی دارد. پیروان این نظریه معتقدند که برای شناخت خصوصیات هر فرهنگ باید تاریخ آن را مورد مطالعه قرار داد و ارتباط آن را با جوامع دیگر کشف کرد. به عقیده آنها ابداعات و اختراعات محدود بوده، از این رو مرکزیت خاصی برای اشاعه اولین فرهنگها میشناسند. پیدایش تئوری اشاعه بنیادها به مطالعات تاریخی متکی است و به همین سبب به مکتب تاریخی نیز شهرت دارد - در کشورهای مختلف اروپا و آمریکا منشاء نظریات گوناگونی گردید که به سه جریان فکری آلمانی، انگلیسی و آمریکایی معروف است.
روبرت فریتس گربنر[۱] و ویلهم اسمیت[۲] ، از پایه گذاران این جریان فکری در آلمان میباشند، که به نام «مکتب وین» معروف شدهاست. آنها عقیده داشتند که فرهنگ اولیه انسان از سرزمینی در آسیا نشأت گرفته، و عواملی مانند مهاجرتهای بزرگ، داد و ستد و غیره سبب انتقال آن به سرزمینهای دیگر جهان شدهاست. نظریه اشاعه در آلمان به نظریه تاریخی یا ترکیبی معروف شدهاست. پیروان این نظریه بر این باورند که عناصر تشکیل دهنده فرهنگ این جامعه ترکیبی است که از فرهنگهای مختلف گرفته شدهاست و کشفیات باستانشناسی را برای دستیابی به عناصر و اجزاء متشکله فرهنگهای گوناگون بسیار سودمند میدانند. از پیروان اصلی مکتب اشاعه انگلیس، گرافتن الیوت اسمیت[۳] است. پیروان این نظریه بر این باور بودهاند که ابداعات و اختراعات فرهنگی، نخست در یک محل روی داده و سپس به نقاط دیگر انتقال یافتهاست. بدین ترتیب، مصر را در درجه اول و یونان را در درجه دوم سرچشمه و مهد اشاعه فرهنگ و تمدن همه کشورها میدانند.(روح الامینی،محمود، ۱۳۷۷: ۱۱۹). رهبری فکری مکتب اشاعه در آمریکا را بواس بر عهده داشت. این نظریه به «فرهنگ تاریخی» یا «تغییر فرهنگی» معروف است و پیروان آن عقیده دارند که بخشهای مختلف فرهنگ، که از دیگر فرهنگها گرفته شدهاست، به یکدیگر مرتبط شده و ترکیب فرهنگی جدیدی را به وجود میآورد، که فعالیت مشخصی دارد. (فربد،محمد صادق، ۱۳۷۶ :۱۱۸) تحولات فرهنگ بشری را باید به صورت تاریخی مورد توجه قرار داد و بر خلاف آنچه که تکاملیون گفتهاند، تطور به معنی تکامل نیست، فرهنگها طبقه بندی نمیشوند، تکامل بیولوژیکی قابل انطباق با تکامل فرهنگی نیست و سر انجام، تکامل جامعه خط سیر معینی ندارد و آینده آن قابل پیش بینی نیست(روح الامینی،محمود، ۱۳۷۷ : ۱۲۰).
به طور کلی می توان گفت که مکتب اشاعه بر خلاف نظریه پردازان مکتب تکامل گرایی بر آن بودند که بیشتر جوامع همیشه در جهت سیر تکامل نیستند و گاهی جنبه قهقرا دارند و معتقد بودند که تاریخ فرهنگ انسان حاصل اشاعه آن از یک ناحیه بوده است.
۳-۱-۲.مکتب کارکردگرایی
کارکردگرایی همچون اشاعه گرایی، یکی از نظریاتی بود که در واکنش به تطورگرایی به وجود آمد و عبارت است از بررسی هر عمل اجتماعی و یا هر نهاد با توجه به رابطهای که با تمامیکالبد اجتماعی دارد. به همین سبب است که این نظریه به عنوان یک فرضیه «مجموعه نگر» و «مفیدیت» شناخته شدهاست. (فربد،۱۳۷۶ :۱۲۱). به عبارت دیگر عمل یا نهاد وقتی به روشنی شناخته میشود که مناسبت و سهم و «کارایی» آن در قبال سایر اعمال و نهادهای جامعه مشخص شود. از لحاظ تاریخی ریشههای کارکردگرایی را میتوان در نزد سه متفکر بزرگ علوم اجتماعی یافت: اگوست کنت، هربرت اسپنسر و امیل دورکیم. اما نظریه پردازان اصلی این گرایش که توانستند آن را به یک ابزار در زمین تحقیق تبدیل کنند، برانسیلاو مالینفسکی و رادکلیف براون بودند. (فکوهی،ناصر، ۱۳۸۱: ۱۵۸).
مالیننفسکی به علت طرفداری، تبلیغ و دفاع تقریبا به عنوان بنیان گذار اصلی و سخنگوی مکتب کارکردی در مردم شناسی معروف است و در تعریفی که از کارکرد ارائه می کند، بیان می کند که کارکرد عبارت است براوردن یک نیاز به وسیله یک عمل.(نوابخش،مهرداد، ۱۳۸۲: ۷۳). به نظر وی نهادها یا خصایص عجیب وظایف و کارکردهای معینی را در متن نظام فرهنگی این جامعه بر عهده دارند. لذا از این لحاظ هیچ پدیده ای فاقد کارکرد نبوده و اصولا خصایص فرهنگی بدون کارکرد ممکن نیست به بقا ادامه دهد.
وی شیوه درست مطالعه فرهنگ و تمدن هر قوم را با درنظر گرفتن تمامى آن بهعنوان بک مجموعه و مطالعه هر یک از عناصر تشکیلدهنده آن دانست. او را پایهگذار و مبلغ و نظریهپرداز اصلى این نحله مىدانند. وى مىگوید هر عاملى در یک تمدن و فرهنگ کارکردى نسبت به کل مجموعه دارد، و کار آن عبارت است از برآوردن نیازهاى اساسى انسان. بدین معنى که طبایع و غرایز انسانى چنین حکم مىکند که رسوم و معتقدات و سازمانهائى در جامعه بهوجود آید و با توجه به این حقیقت است که مىتوان بهعلل وجودى یک تمدن و فرهنگ پى برد (قرائی،محمود، ۱۳۸۲: ۲۰۶). در هر نظام فرهنگی عناصری وجود دارند که در گذشته دارای کارکرد داشته و در طول زمان نقش خود را از دست داده اند که به نظر کلاکهن برای حفظ رسوم گذشته و هماهنگی با رفتارهای نسل های پیشین باقی ماندهاند. (قرائی،محمود، ۱۳۸۲: ۱۶۲).
ویژگى اساسى روش مالینفسکى کلنگرى او است. او فرهنگ را بهعنوان یک کل درنظر مىگیرد و مىگوید که بخشهاى مختلف فرهنگ به منزله اجزاء تشکیلدهندهٔ یک کل است که بر یکدیگر تأثیر متقابل دارند. به این ترتیب بهنظر او عادات، باورها، نهادها و افکار هر یک بخشى از فرهنگ را تشکیل مىدهند و بررسى فرهنگ باید مبتنى بر شناخت کارکرد آنها باشد. همین نظریه را در مورد دین و جادو مطرح ساخته و مىگوید که هر یک از این دو، یعنى دین و جادو، در جوامع مختلف متفاوت و گوناگوناند؛ اما در عین حال نقش واحدى را به عهده دارند که همان تأمین یا برآوردن نیازهاى روانى و تسکین احساس ترس مردم در برابر خطرات ناشى از عوامل طبیعى است.
۵-۱-۲.نظریه کنش متقابل نمادین
مباحث صلی کنش متقابل نمادین را باید در آرا و نظریات جرج هربرت مید و هربرت بلومر جامعه شناسان آمریکایی جستجو کرد. به طور کلی دیدگاه کنش متقابل نمادین بر پویایی کنش متقابل اجتماعی بین فرد و جامعه و نتایج این فرایند تاکید دارد. (توسلی،غلامعباس، ۱۳۸۰: ۲۶۸).
این دیدگاه بر این اعتقاد است که افراد در موقعیت هایی که قرار می گیرند و در فرایند سازگاری کنش های خود از آن تعبیری نمادین دارند. ارتباط در حین کنش ها برقرار می شود و باید متکی بر یک دیدگاه واقعی در قبال رویداد های اجتماعی باشند. ارتباطات به اشخاص کمک می کند که موقعیت خود را بهتر درک کند. موضوع اصلی تئوری جامعه از دیدگاه مید ارتباط نمادین است که به اعتقاد او عبارت است از مشارکت یک شخص در زندگی دیگری.
از نظر بلومر، واکنش افراد انسانی در مقابل اشیا براساس معنای آنها صورت میگیرد. وی کنش متقابل را بر سه قضیه ساده متکی میداند :
-
- افراد انسانی همه در مقابل اشیاء و موضوعات براساس معنایی که آن اشیا برای آنها دارند، واکنش نشان میدهند. این موضوعات هر چیزی را که در جهان مورد ملاحظه و توجه قرار میگیرد، شامل میشوند. اشیاء فیزیکی نظیر درخت و صندلی، سایر افراد همچون مادر، فروشنده، مغازه، گروه های انسانی از قبیل دوستان و دشمنان، نهادهای اجتماعی نظیر مدرسه یا حکومت، و آرمانهایی چون استقلال، امانت، درستی، و کنشهای دیگران همچون خواهش کردن، دستور دادن، و به طور کلّی اوضاعی که افراد در زندگی روزمره با آن درگیر میشوند، سراسر در زمره «شیء» تلقی میگردند.
-
- معنی اشیا از کنش متقابل سرچشمه میگیرد.
- معانی مذکور در جریان کنش و برخورد فرد با چیزها مورد تعبیر و تفسیر قرار گرفته، تغییر می کند.