نامه حاضر قصد بررسی ابعاد بیشتری از سبک زندگی زن مسلمان ایرانی را دارد.
از دیگر کارهای صورت گرفته شده در این زمینه، کتاب «سبک زندگی و مصرف فرهنگی» است که توسط طلیعه خادمیان (۱۳۸۸) به رشته تحریر در آمده است. این کتاب که در حوزه جامعه شناسی فرهنگی است به بررسی سبک زندگی فرهنگی مردم ایران می پردازد. خانم خادمیان با بررسی نظری مفهوم سبک زندگی و مصرف فرهنگی و نیز مطالعه موردی مصرف فرهنگی در ایران به این نتیجه می رسد که مصرف فرهنگی در ایران در سطح بسیار پایینی قرار دارد و با این نتیجه گیری به آسیب شناسی این امر می پردازد. این تحقیق نیز از آن جهت که تنها به بررسی یکی از ابعاد سبک زندگی یعنی مصرف فرهنگی می پردازد با پایان نامه حاضر که قصد تبیین الگوی سبک زندگی را دارد متمایز است.
از دیگر کارهای صورت گرفته در این زمینه می توان به کتاب «زن و هویت یابی در ایران امروز» نوشته گیتی عزیززاده (۱۳۸۷) اشاره کرد که به مساله هویت اجتماعی زن در جامعه ایرانی می پردازد. وی در این کتاب به مباحثی از قبیل نقش جنبش جهانی فمینیسم در شکل دهی به هویت اجتماعی زنان امروز و نیز بررسی رابطه میان تخصص های حرفه ای و هویت اجتماعی می پردازد. تفاوت عمده تحقیق حاضر با پیشینه تحقیقات و کارهای صورت گرفته در این حوزه، آن است که اولا هیچکدام از این تحقیقات در جایگاه یک مطالعه بنیادی و با هدف شناخت و ارائه الگوی اسلامی از سبک زندگی زن نبوده و در بهترین حالت یک توصیف دقیق از وضعیت حال حاضر سبک زندگی زنان در جامعه ارائه دادهاند. اما تحقیق حاضر برآن است تا با مطالعه و تتبع در متون دینی و روایی معتبر، به ترسیم یک الگوی نظام مند از سبک زندگی زن مسلمان ایرانی ارائه دهد.
از دیگر تحقیقات صورت گرفته در ارتباط با سبک زندگی زنان می توان به کتاب «تاملی در هویت زن ایرانی» اشاره کرد که توسط مریم رفعت جاه (۱۳۸۷) تالیف گردیده است. اگر چه این اثر به طور مستقیم به مقوله سبک زندگی نپرداخته است اما مانند دیگر تحقیقات این حوزه به طور اختصاصی به یکی از مصادیق عینی سبک زندگی یعنی مقوله هویت اجتماعی زنان پرداخته است. وی با بررسی روند تاریخی تحول مفهوم هویت و نظریه های مربوط به آن، به تحلیل تاثیرات مکتب فمینیسم در شکل دهی به هویت اجتماعی زن ایرانی در دوران معاصر می پردازد و اینگونه نتیجه گیری می کند که زن ایرانی می بایست به بازنگری در جایگاه و نقش اجتماعی خود پرداخته و بسیاری از عرفها و سنتهایی که ارتباطی با دین اسلام ندارند را در مورد خود مورد تامل قرار دهد. تمایز پژوهش مذکور با این پایان نامه نیز در جامعیت موضوع مورد بررسی و گستردگی ابعاد مورد مطالعه است.
۲- تحقیقات انجام شده در خارج از کشور
یکی از مهمترین تحقیقات خارجی صورت گرفته در زمینه سبک زندگی را سایمون دیورینگ (۲۰۰۷) در کتاب خود به نام «مطالعات فرهنگی» انجام داده است. ایشان در این کتاب به بررسی زمینه ها و عناصر فرهنگی سبک زندگی مدرن از قبیل مصرف فرهنگی، اوقات فراغت، سرمایه اجتماعی و… می پردازد. تفاوت اصلی این کتاب با تحقیق حاضر در نوع نگرش این دو به مقوله سبک زندگی است. در این تحقیق سبک زندگی از یک منظر دینی و با رویکرد تبیینی مطالعه می شود اما سایمون دیورینگ صرفا به توصیف و تحلیل فرهنگی سبک های زندگی در جامعه مدرن پرداخته است.
از دیگر تحقیقات صورت گرفته در خارج از کشور می توان به کتاب «درآمدی بر نظریه های فرهنگ عامه» که توسط دومینیک استریتانی (۲۰۰۵) نگاشته شده است اشاره نمود. این کتاب اگر چه به طور مستقیم به مقوله سبک های زندگی نمی پردازد اما پژوهشی نظری و عمیق در زمینه اندیشه ها و دیدگاه های موجود در بحث مطالعات فرهنگی می باشد که به طور مشخص به مقوله فرهنگ و سبک زندگی عامه می پردازد. تفاوت مهم موجود میان این کتاب با تحقیق حاضر در این است که تحقیق حاضر به دنبال ارائه الگوی سبک زندگی زنان مسلمان است که کتاب مذکور به این مقوله نمی پردازد.
پیر بوردیو(۱۹۸۴) در کتاب «تمایز» به تحلیل انتخابهای سبک زندگی پرداخته و آن را از این جهت با اهمیت دانسته که تمایزات اجتماعی و ساختاری در دهه اخیر مدرنیته به طور روزافزونی از رهگذر صور فرهنگی بیان می شوند. کلیه اعمال مصرف، یعنی استحصال و دخل و تصرف باید به منزله نمایشی از تسلط بر یک رمز ارتباطی در نظر گرفته شود و نیز باید به منزله یک «گرایش زیباشناختی» درک شود «که پر تقاضاترین عنوانی است که دنیای فرهنگ (همیشه به طور ضمنی) تحمیل می کند. می توان دید که سبک و سیاق استفاده از کالا بخصوص آن دسته از کالاها که ممتاز قلمداد می شوند، تشکیل دهنده یکی از نشانه های کلیدی هویت و نیز سلاحی ایده آل در استراتژیهای تمایز است. بوردیو در دومین بحث اصلی کتاب تمایز نقدی اجتماعی درباره سلایق ارائه می کند و مشخص می سازد که ذوق و سلیقه در وهله اول و قبل از هر چیز بی میلی و اکراه نسبت به سلایق دیگران است، دلیل این امر آن است که اعمال و رویه های فرهنگی بازی گلف یا فوتبال، بازدید از موزه یا نمایشگاه اتومبیل، گوش کردن موسیقی جاز یا تماشای سریالهای کمدی و کارهایی نظیر آن معنی اجتماعی خود، و قابلیت مشخص ساخت تفاوت و فاصله اجتماعی را از برخی ویژگیهای ذاتی خود نمی گیرند، بلکه آن را از موقعیتی که این عمل و رویه فرهنگی در نظام اهداف و رویه های مطلوب وی دارد، کسب می کنند. از این رو آشکار ساختن منطق اجتماعی مصرف نه با برقرار ساختن ارتباطی مستقیم بین رویه و عملی خاص، بلکه از طریق تطابقهای ساختاری که بین دو مجموعه از روابط، یعنی سبک زندگی و موقعیت اجتماعی که به وسیله گروه های مختلف اشغال شده عملی می شود.
آنتونی گیدنز(۱۹۹۱) دگرگونیهای فرهنگی اجتماعی در دهه اخیر مدرنیته را اصلی ترین مضمون مورد توجه خود قرار می دهد. گیدنز همانند بوردیو، با مسئله رقابت میان جامعه شناسی کلان و خرد یا رقابت میان دیدگاه هایی که تأکید بر عاملیت دارند با دیدگاه هایی که بر ساختار تأکید می کنند سر و کار دارد. در متن نظم و ترتیبات مابعد سنتی خود مبدل به یک پروژه بازتابی می شود. بازتابی بودن سبکهای زندگی بدین معناست که هر سبک زندگی در متن خود معنایی ضرورتاً نامعین دارد و بنابراین قطعی نبودن معنای سبک زندگی به معنای نفی امکان تبیین کافی معنا توسط تعیین کننده های ساختاری است. بازتابندگی اشاره ای است به اینکه معانی فعالیتهای سبک زندگی اساساً با نیروهای وسیعتر تعیین نمی شود، بلکه طی فرایند داد و ستد عملی زیست جهان های متمایز، معانی روش های استفاده از مواد و مصالح نمادین مصرف انبوه، مبدل به اشیا و اعمال ملموس می شوند که استعاره ای برای خودشان می باشند؛ بازتابندگی اشاره ای است به استفاده از اطلاعات مربوط به شرایط فعالیت به عنوان ابزاری برای تنظیم و تعریف مجدد و قاعده مند معنا و چیستی رفتار. بنابراین نزد آنتونی گیدنز، تحول سبکهای زندگی و دگرگونیهای ساختاری مدرنیته به واسطه بازتابندگی منادی به یکدیگر گره خورده و به دلیل باز بودن زندگی اجتماعی امروز، کثرت یافتن زمینه های کنش و تعداد مراجع مقتدرتر، انتخاب سبک زندگی برای ساختن هویت شخصی و در پیش گرفتن فعالیتهای روزانه، به طور فزاینده ای اهمیت می یابد. برای درک کامل این بحث باید توجه کرد که برای گیدنز هویت شخصی برنامه مدرنی است که افراد آن را برحسب درکی که از روش های ابراز وجود، هویت و زندگینامه شخصی خود دارند، می فهمند. سبکهای زندگی از نظر گیدنز برنامه هایی مهم تر از فعالیتهای فراغتی هستند و در واقع معتقد است که سبک زندگی با مصرف گرایی تباه می شود. با این حال، بازار که در خطی مشیهای نولیبرالی به مضمونی ایدئولوژیک تبدیل شده است، ظاهراً عرضه کننده آزادی انتخاب و بنابراین باعث ارتقای فردگرایی است. استدلال گیدنز این است که دخل و تصرف و جرح و تعدیل خویشتن خویش از رهگذر انواع روایتهای رسانه ها و نیز استراتژیهای بازاریابی، با تأکید بر سبک زندگی و به بهای مایه گذاشتن از معنای شخصی انجام می گیرد.
ح- روش انجام تحقیق
این تحقیق از انواع روش های کیفی بوده و برای انجام آن از روش تحلیل اسنادی و مطالعه کتابخانه ای بهره گرفته شده است که با بررسی کتب، آثار و متون روایی و تاریخی، پایان نامه ها و مقالات صورت پذیرفته است.
خ- ابزارگردآوری اطلاعات
ابزار گرد آوری اطلاعات در این تحقیق مصاحبه، فیش برداری از کتاب ها، مقاله ها، پایان نامه ها است.
د- محدوده زمانی و مکانی
محدوده مکانی این تحقیق جامعه ایران و محدوده زمانی سالهای بعد از انقلاب اسلامی تا سال ۸۹ است.
ذ- سازماندهی فصول
در فصل اول این پایان نامه به مباحث کلی پیرامون بحث سبک زندگی پرداخته شده و پیشینه تحقیق و روش شناسی انجام پایان نامه مورد بررسی قرار گرفته است. در فصل دوم به تبیین چارچوب نظری تحقیق پرداخته شده و مبانی هستی شناختی، دین شناختی، انسان شناختی، معرفت شناختی و زن شناختی موضوع مورد بررسی به طور مبسوط و تفصیلی مورد تشریح واقع گردیده است. در فصل سوم با پرداختن به اصول و پیش فرض های حاکم بر دیدگاه اجتماعی اسلام، به ترسیم نظام ارزشی حاکم بر الگوی نقش اجتماعی زن و سپس با عنایت به نظام ارزشی ترسیم شده، به بررسی مولفه های نقش اجتماعی زن مسلمان اشاره شده است. در فصل چهارم نیز طبق روش مطرح شده ابتدا به ذکر اصول و پیش فرض های حاکم بر دیدگاه اقتصادی اسلام پرداخته و سپس نظام ارزشی حاکم بر الگوی مصرف زن مسلمان ترسیم گردیده و متناسب با آن به ارائه مولفه های الگوی مصرف زن مسلمان پرداخته شده است. در فصل پنجم نیز ابتدا ملاحظات مربوط به مساله حجاب و پوشش در جامعه اسلام بحث شده و سپس به مولفه های الگوی حجاب زن مسلمان ایرانی اشاره گردید. در فصل ششم و آخر این پایان نامه نیز راهکارهای تقویت الگوی سبک زندگی زن مسلمان ایرانی از دیدگاه کارشناسان و اساتید صاحبنظر در این عرصه بررسی شد.
فصل دوم
چارچوب نظری تحقیق
مقدمه
انجام هر تحقیق اجتماعی منوط به داشتن یک مبانی نظری و چارچوب مفهومی مشخص برای هدایت پژوهش در مسیر صحیح است. تحقیق پیش رو نیز از این قاعده مستثنی نبوده و از آنجا که موضوع مورد مطالعه آن در حیطه الهیات کاربردی است، چارچوب نظری آن نیز مستخرج از مبانی دینی خواهد بود. لذا در این فصل چارچوب نظری تحقیق حاضر با عنایت به مبانی هستی شناختی، مبانی انسان شناختی، مبانی زن شناختی، مبانی معرفت شناختی و مبانی دین شناختی و مفاهیم متعلق به هر کدام از این مبانی، ترسیم خواهد شد. در پایان ارتباط کاربردی چارچوب نظری تحقیق با موضوع مورد مطالعه یعنی الگوی سبک زندگی زن مسلمان ایرانی بیان می گردد.
الف- مبانی هستی شناختی
برای فهم و تبیین نظام الگویی سبک زندگی زن در دیدگاه اسلامی، ناگزیر هستیم تا تفسیر و تحلیلی از جهان هستی داشته باشیم تا در پرتو آن بتوانیم تعریفی صحیح و منطبق بر نظر اسلام در این موضوع ارائه دهیم. لذا در ادامه به مبانی هستی شناختی دین اسلام می پردازیم:
۱- هستی مخلوق
در جهان بینی اسلامی اعتقاد بر این است که هستی دارای یک خالق و آفریدگار است و هر آنچه در زمین و آسمان ها اعم از موجودات زنده و بی جان وجود دارند همگی مخلوق خداوند متعال می باشند و چیزی در هستی نیست که از قلمرو آفرینش خداوند خارج باشد. جهان در نگرش جهانبینی توحیدی با عنایت الاهی نگهداری میشود و اگر لحظهای عنایت خداوند از این جهان گرفته شود، نابود خواهد شد. تمام واقعیت جهان از خدا و منتسب به حق است. آیات متعددی وجود دارند که از آنها می توان این اصل مهم را برداشت کرد. در زیر به چند نمونه از این آیات اشاره می کنیم:
«هُوَ الَّذی خَلَقَ لَکُمْ ما فِی اْلأَرْضِ جَمیعًا ثُمَّ اسْتَوی إِلَی السَّماءِ فَسَوّاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ وَ هُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلیمٌ»
«او خدایی است که همه آنچه را (از نعمتها) در زمین وجود دارد، برای شما آفرید؛ سپس به آسمان پرداخت؛ و آنها را به صورت هفت آسمان مرتب نمود و او به هر چیز آگاه است» (قرآن کریم، بقره:۲۹).
«أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ إِنْ یَشَأْ یُذْهِبْکُمْ وَیَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِیدٍ»
«آیا ندیدی که خداوند آسمان ها و زمین را بحق آفریده است؟ اگر بخواهد، شما را می برد و خلق تازه ای می آورد» (قرآن کریم، ابراهیم:۱۹).
«وَ ما خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ إِنَّ السَّاعَهَ لَآتِیَهٌ فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمِیلَ»
«ما آسمانها و زمین و آنچه میان آنهاست، جز بحق نیافریدهایم و قیامت در پیش است. بنا بر این آنها را مورد عفو پسندیده خود قرار ده» (قرآن کریم، حجر: ۸۵).
۲- هستی هدفمند و منتظم
در مکتب اسلام، جهان هستی و موجودات در آن و بخصوص انسان، به سوی مقصدی معلوم در حرکت است و چنین نیست که عالم هستی در مسیری نامشخص و مبهم و بی هیچ هدفی در حرکت باشد بلکه آفریدگار جهان، آن را به سوی مقصدی و هدفی معین و روشن رهنمون ساخته است. اعتقاد به اصل هدفمندی عالم و عبث نبودن آفرینش آن، نقش مهمی در حیات انسان ایفا میکند و چنین انسانی هرگز جهان و زندگانی در آن را لغو و بیهوده نمییابد بلکه سعی و تلاش او در این جهت است که حیات و زندگی خویش را با نظام آفرینش هماهنگ سازد. در نگاه اسلامی این اعتقاد وجود دارد که خلقت هستی کاملا هدفمند و غایت محور بوده و خداوند حکیم و عادل، نظام آفرینش را بر اساس یک طرح قبلی و برنامه هدفدار استوار گردانده است. جهان از مبدائی خردمند آفریده شده و به سوی غایتی حکیمانه در حرکت است. در این جهان هدفمند هیچ موجودی گزاف و بی حساب آفریده نشده و سستی و کژی در این جهان راهی ندارد. بنابراین تنوع ها و تفاوت ها نشانه کاستی در کار طبیعت و خلقت نیست بلکه هر کدام دقیقا در راستای اهداف حکیمانه و مدبرانه ی آفرینش است و این تنوع ها و تفاوتهای دقیق در ادامه به تجانس و انسجام جامعه ختم می شود (جوادی آملی،۱۲۷:۱۳۸۶).
هستی شناختی دینی بر این اعتقاد است که صفات کمالیه خدا اقتضا دارد جهان به گونهای آفریده شود که در مجموع بیشترین کمال و خیر ممکن را داشته باشد. یعنی از برکت نظام احسن که بر جهان آفرینش حاکم است، انسانی که از ماده زمینی خلق شده، بتواند با پیمودن راه تکامل به گوهری آسمانی و شریف تبدیل شده، از نظر مراتب کمال از هر موجود دیگر برتری یابد و به خدا تقرب جوید. خلق جمادات و نباتات و حیوانات و… در راستای پیدایش نظام احسنی است که در مجموع زمینه رشد انسان را فراهم میآورد. در آیات قرآن خداوند به دفعات خلقت هستی و انسان را دارای هدف معرفی کرده و هدف از خلقت را عبودیت و معرفت معرفی می کند. به طور مثال:
«وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الاْنسَ إِلآ لِیَعْبُدُونِ»
«و جنّ و انس را نیافریدم جز براى آنکه مرا بپرستند» (قرآن کریم، ذاریات: ۵۶).
«وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا لَاعِبِینَ»
«و آسمانها و زمین و آنچه را که میان آن دو است به بازى نیافریدهایم» (قرآن کریم، دخان: ۳۸).
«أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاکُمْ عَبَثًا وَأَنَّکُمْ إِلَیْنَا لَا تُرْجَعُونَ»
«آیاپنداشتید که شمارابیهوده آفریدهایم وشما به سوى ما بازگردانده نمىشوید» (قرآن کریم، مومنون:۱۱۶).
«وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاء وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا بَاطِلًا ذَلِکَ ظَنُّ الَّذِینَ کَفَرُوا فَوَیْلٌ لِّلَّذِینَ کَفَرُوا مِنَ النَّارِ»
«و آسمان و زمین و آنچه را که میان این دو است به باطل نیافریدیم این گمان کسانى است که کافر شده اند پس واى از آتش بر کسانى که کافر شدهاند» (قرآن کریم، ص: ۲۷).
«الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَیَاهَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَهُوَ الْعَزِیزُ الْغَفُورُ»
«او که مرگ و زندگى را پدید آورد تا شما را بیازماید که کدام نیکوکارترید و اوست عزیز و آمرزنده» (قرآن کریم، ملک: ۲).
«الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللّهَ قِیَامًا وَقُعُودًا وَعَلَىَ جُنُوبِهِمْ وَیَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذا بَاطِلًا سُبْحَانَکَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ»
«آنان که خدا را ایستاده و نشسته و به پهلو آرمیده یاد مىکنند و در آفرینش آسمانها و زمین مىاندیشند که پروردگارا اینها را بیهوده نیافریدهاى منزهى تو پس ما را از عذاب آتش حفظ کن» (قرآن کریم، آل عمران:۲).
«اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَمِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ… لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ وَأَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحَاطَ بِکُلِّ شَیْءٍ عِلْمًا»
«خدا همان کسى است که هفت آسمان و همانند آنها هفت زمین آفرید… تا بدانید که خدا بر هر چیزى تواناست و به راستى دانش وى هر چیزى را دربرگرفته است» (قرآن کریم، طلاق:۱۲).
«وَأَنَّ إِلَى رَبِّکَ الْمُنتَهَى»
«و اینکه پایان کار به سوى پروردگار توست» (قرآن کریم، نجم:۴۲).
۳- تناسب میان تکوین و تشریع
۰
۰
از مفاد کتابچه اطلاعی ندارم
۱۰
۸/۱۸
جمع کل
۱۰۰
۱۰۰
نمودار شماره ۱۳ـ۴: توزیع داده های نگرشی مرتعداران در ارتباط با مشارکت آنها در شناسایی مشکلات در رابطه با اجرای طرح مرتعداری
همانگونه که در شکل نشان داده شده است، تمرکز داده های سوال پژوهشی مورد نظر در بخش نامناسب طیف متمرکز می باشند. فراوانی متفاوتی در سطح دو جامعه مراتعداران روستایی و عشایری مورد تحقیق مشاهده می گردد که از نظر آماری معنی دار می باشد. همبستگی ۲۶ درصدی دو متغیر بر مبنای رابطه کرامر در طبقه ضعیف، معنی داری با شدت ۹۵ درصد و با جهت مثبت وجود دارد. میانگین رتبه تاثیرگزاری پاسخ مرتعداران عشایری بیشترین تاثیر را در این نتیجه گیری داشته است.
۹ـ۲ـ۴ـ آیا مرتعداران روستایی وعشایری شهرستان سپیدان مشارکت موثری در رفع مشکلات موجود در رابطه با طرحهای مرتعداری دارند؟
بررسی نگرش مرتعداران مورد تحقیق نسبت به مشارکت موثری در رفع مشکلات موجود در رابطه با طرحهای مرتعداری به صورت سوال پرسشنامهایی مد نظر قرار گرفت. وجوه متغیر مورد بررسی در ۵ طیف خیلی کم، کم، متوسط، زیاد، خیلی زیاد مد نظر قرار گرفت. در حین پیمایش پاسخهای دیگری تحت این عنوان مشکلی وجود ندارد و طرحی برای ما اجرا نکرده اند، اخذ شد، لذا این پرسش با ۷ طیف مد نظر قرار گرفت. دلایل کافی برای استفاده از معادلات ناپارامتریک وجود دارد. نتایج استفاده از U من ویت نی و V کرامر درباره رابطه پاسخ مرتعداران روستایی و عشایری شهرستان سپیدان نسبت به مشارکت آنها در رفع مشکلات در رابطه با اجرای طرح مرتعداری تفاوت دارد. به عبارت دیگر اطمینان از وجود ارتباط و اختلاف آماری بین دو متغیر واقعاً وجود دارد. اختلافنظرمرتعداران مورد تحقیق در پیوند با سوال پژوهشی به استناد معادله U من ویت نی معنیدار میباشد، به عبارتی اختلاف نظر بین پاسخگویان پرسش نامه وجود دارد. مرتعداران مورد تحقیق در هر دو سطح روستایی و عشایری، متفقالقول گزینه خیلی کم را پاسخ داده اند. همانطور که در جدول و نمودار زیر نشان داده شده است، تمرکز داده های حاصل برای هر دو گروه مرتعداران روستایی و عشایری پاسخگو در اطراف طیف خیلی کم قرار دارند. جدول و نمودارهای زیر توصیف و تحلیل داده ها را نشان میدهد.
نگرش
مرتعداران روستایی و عشایری مورد تحقیق
درصد فراوانی
همبستگی کرامر
آزمون u مان- ویتنی
روستایی
عشایری
معنی داری
مقدار
معنی داری
میانگین رتبه تاثیر گذاری
روستایی
عشایری
طیف نگرشی مرتعداران
خیلی کم
۳-۱- ۳-۱-۲-۱ وَلَا تَنْکِحُوا الْمُشْرِکَاتِ
زمانی که«عثمان» از«شیخ عبدالله» حکم ازدواج با«جاماکا» که از بت پرستی به مسیحیت گرویده است را میپرسد، او هم در جوابش میگوید«اَلشَّرعُ یَبِیحُ زَوَاجَکَ مِنهَا… لَکِن لَاتَنسَ أَنَّ مُسلِمَهَ خَیرٌ مِنهَا وَ لَو أَعجَبَتکَ…» (الکیلانی، ۲۰۰۵م ۲۱)که این قسمت از رمان با این آیهای از سوره بقره بینامتنی ضمنی دارد که میفرماید«وَلَا تَنْکِحُوا الْمُشْرِکَاتِ حَتَّى یُؤْمِنَّ وَلَأَمَهٌ مُؤْمِنَهٌ خَیْرٌ مِنْ مُشْرِکَهٍ وَلَوْ أَعْجَبَتْکُمْ»(البقره/۲۲۱).
کیلانی در این قسمت متن غایب را وارد متن اصلی نموده است و مقداری آنرا تغییر داده است که در حیطهی بینامتنی ضمنی میگنجد.
۳-۱- ۳-۱-۲-۲ وَفِی السَّمَاءِ رِزْقُکُمْ
با توجه به اینکه«از بارزترین امکانات و توانایی های رمان قابلیت انتقال مضامین فکری است؛ بگونهای که این فرصت را برای نویسنده فراهم میکند که نظراتش را بیان داشته و آزاد از هرگونه قید و بندی به سوی اندیشهای خاص دعوت کند»(العرینی، ۱۹۸۹م ۲۷۱) میبینیم کیلانی نیز از این ویژگی به خوبی سود جسته است. او از زبان«عثمان» میگوید«خَرَجتُ اِلَی اَلشَّارِعِ، اَلمَدِینَهُ شَدِیدَهُ اَلرُّطُوبَهِ، وَ اَلکَآبَهُ تَجثِمُ عَلَی قَلبِی، وَ هُمُومُ اَلقَطعَانِ اَلَّتِی لَابُدَّ مِن بَیعِهِا تَبعَثُ اَلضَیقَ فِی نَفسِی، وَ تَذَکَّرتُ شِیخِی «عَبدَاَللهِ»… کَثِیراً مَا کَانَ یَحَدُّثُنَا عَنِ اَلصَبرِ وَ اَلإِعتِمَادِ عَلَی اَللهِ وَ أَنَّ أَرزَاقَنَا فِی اَلسَمَاءِ وَ هِیَ مَحسُوبَهٌ بِدِقَّهٍ»(الکیلانی، ۲۰۰۵م ۳۵).
در این بخش که«عثمان» برای فروختن گوسفندهایش با فرد یهودی معامله میکند ولی میبیند که قیمت بسیار ناچیزی را به وی پیشنهاد میدهد و ناراحت و عصبانی از این بی انصافی از مهمانخانه خارج میشود، در این حال گفته های«شیخ عبدالله» در مورد صبر و توکل بر خدا و اینکه رزق در آسمانها بوده و مقدار آن و زمان بدست آوردنش هم نزد خداوند مشخص است، به یادش میآید. این قسمت با آیهای از سورهی ذاریات بینامتنی ضمنی دارد که میفرماید«وَ فِی السَّمَاءِ رِزْقُکُمْ وَ مَا تُوعَدُونَ»(الذاریات/۲۲).
این توجیهات ربانی در لحظات بحرانی، برگرفته از آیات قرآنند. کیلانی آیه را با کمی تغییر در متن خود گنجانده است و با آوردن نمونهی عملی آن را برای مخاطب ملموس ساخته است؛ کمی بعد از آن است که میگوید«قَد یَکُونُ اَلغَرِیبُ إِنَّنِی اِستَطَعتُ فِی اَلیَومِ اَلتَّالِی بَیعَ کُلَّ مَا عِندِی مِنَ اَلأَغنَامِ فِی خِلَالِ بِضعَ سَاعَاتٍ، فَقَد اِستَطَاعَ أَحَدُ اَلتُّجَّارِ اَلعَرَبِ أَن یَرشُدُنِی اِلَی مُتَعَهِّدِ لِلتَّغذِیَهِ فِی اَلجَیشِ وَ کَانَ اَلثَّمَنُ ضِعفَ مَا عَرَضَهُ اَلیَهَودِیُّ…»(الکیلانی، ۲۰۰۵م ۳۶).
۳-۱- ۳-۱-۲-۳ جَنَّهٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالأَرْضُ
فداکاری برای دعوت به سمت اسلام و نیز خود را به خطر انداختن در این راه و تحمل سختیها نیاز به مشوقی بزرگ دارد، یاد کردن از بهشت و استراحت دائمی و نعمتهای بیشمارش در هنگام فشار و سختی کالبدهای کوفته و خسته را تسلی میبخشد. «عثمان» در این رابطه میگوید«وَ شَرَّدتُ بِبَصَرِی إِلَی بَعِیدٍ وَ أَنَا أَردُدُ«أَنَا عَلَی مَوعِدِ مَعَ اَلجَنَّهِ …. حَدَّثَنِی شَیخِی عَن جَنَّهٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَ الأَرْضُ ، تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ، وَ عَنِ الصَّالِحِینَ اَلَّذِینَ یَنعِمُونَ بِأَروَعِ ثَوَابٍ، بِرُؤیَهِ اللهِ، وَ أَنَا أَرَی اَلطَّرِیقَ جَیِّدَاً»(الکیلانی، ۲۰۰۵م ۳۸).
او زمانی که خود را برای رفتن به اعماق جنگلها و دشتها برای دعوت بومیان آن منطقه به دین اسلام آماده میکند این جملات به ذهنش خطور میکند که با آیاتی از قرآن که در مورد بهشت است بینامتنی دارد از آن جمله آیهای از سورهی آل عمران که میفرماید«وَ سَارِعُواْ إِلَى مَغْفِرَهٍ مِّن رَّبِّکُمْ وَ جَنَّهٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَ الأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِینَ»(آل عمران/۱۳۳).
این جملات در پایان (فصل ۵) قرار دارند، برای همین هم هست که در ابتدای فصل ششم او از خطرها و سختیهایی که فرد حامل رسالت را تهدید میکند یاد میکند و توانسته است تناسب زیبایی را ایجاد نماید«إِنَّ اِختِرِاقَ اَلغَابَاتِ الأُستُوَائِیَّهِ أَمرٌ مُثِیرٌ لِلغَایَهِ، وَ اَلضَّربُ فِی جَنَبَاتِهِا یَکمِنُ فِی طَیَّاتِهِ اَلمَوتِ، اَلنَّومُ فِیهَا مُلِیءَ بِالأَحلَامِ اَلمُزعِجَهِ، وَ اَلسَّیرُ نَهَارَاً یُورَثُ اَلقَلِقُ»(الکیلانی، ۲۰۰۵م ۳۹)او همهی این سختیها را در راه دعوت مردم به ارزشهای اسلامی به جان میخرد. دعوتی که کیلانی آنرا در یک گفتگو میان«عثمان» و«عبدالرحیم» اینگونه تفسیر میکند«وَ تَنَهَّدَ، ثُمَّ قَالَ إِنَّ قِیمَهَ اَلحَیَاهِ فِی طَاعَهِ اَللهِ…
أَجَل…
مَا أَعظَمَ أَن یَأوِیَ اَلنَّاسُ جَمِیعَاً اِلَی طَاعَهِ اَللهِ…
وَ لِهَذَا نَقتَحِمُ اَلغَابَاتِ وَ نُغَالِبُ اَلمُشَاق…
أَشرَقَ وَجهُ عَبدِاَلرَّحِیمِ بِالفَرحَهِ اَلغَامِرَهِ وَ قَالَ أَنَا سَعِیدٌ جِدَّاً بِهَذِه اَلرِّحلَهِ اَلطَیِّبَهِ»(الکیلانی، ۲۰۰۵م ۴۴).
۳-۱- ۳-۱-۲-۴أَرضُ اَللهِ وَاسِعَهٌ
اختلاف بین«عثمان» و پیرمرد مبشر بالا گرفته است و نهایتا او به عثمان میگوید که باید آن منطقه را ترک کند«و فَوَجِئنَا ذَاتَ مَسَاءٍ بِالأَبِ«تُوم» یَأتِی لِزِیَارَتِنَا، یَبدُو عَلَیهِ اَلضِّیقُ وَ اَلکَربُ….وَ جَلَسَ اِلَی جَوَارِی قَائِلَاً إِنَّ أَرضُ اَللهِ وَاسِعَهٌ…» (الکیلانی، ۲۰۰۵م ۵۷).
این جمله آخر با آیهای از سورهی عنکبوت بینامتنی دارد که میفرماید«یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ أَرْضِی وَاسِعَهٌ فَإِیَّایَ فَاعْبُدُونِ»(العنکبوت/۵۶)البته در این جا کشیش با حالت تمسخر به آنها میگوید که این منطقه را ترک کرده و برای تبلیغ به جاهای دیگر بروند. به کار بردن این جمله که بخشی از یک آیه قرآن است توسط یک کشیش به این نکته هم اشاره دارد که معمولا مبلغین مسیحی در کار خود تاحدودی اطلاعاتی از سایر ادیان و به ویژه اسلام و قرآن کسب میکنند تا بتوانند در مجادلات خود برای غلبه بر طرف مقابل از آن بهره جویند. در اینجا متن غایب در ضد مفهوم خود بکار رفته است.
۳-۱- ۳-۱-۲-۵ قُلْ إِنْ کَانَ آبَاؤُکُمْ وَأَبْنَاؤُکُمْ
کیلانی در فرصتهای مناسب از زبان«شیخ عبدالله» مفاهیم مورد نظر خود را بیان می کند، شخصیت«شیخ عبدالله» بگونهای است که این ظرفیت را دارد که مفاهیم با صراحت و وضوح بیشتری بیان شوند. زمانی که«عثمان» و«عبدالرحیم» به زندان میافتند، بعد از مدتی«شیخ عبدالله» هم دستگیر میشود. او در زندان جهت روحیه دادن به زندانیان و نیز آموزش این مفاهیم به آنان فرصتها را غنیمت میشمارد برای همین زمانی که یک تاجر که او هم مبارز بوده و به خاطر خیانت شریکش ورشکسته و دستگیر شده نزد او آمده و از بلایی که بر سر داراییهایش آمده میگوید. «شیخ عبدالله» اینگونه او را توجیه میکند
«- وَ تَرَبَّعَ شَیخُنَا وَ أَخَذَ یُرَتِّلُ بِضعَ آیَاتٍ مِنَ القُرآنِ الکَرِیمِ یَشرَحُ لِلمُؤمِنِینَ کَیفَ أَنَّ اَلآبَاءَ وَ اَلأَبنَاءَ وَ اَلأَموَالَ وَ اَلتِّجَارَهَ اَلَّتِی نَخشَی کَسَادَهَا إِذَا کَانَ هَذَا کُلُّهُ أَحَبَّ إِلَینَا مِن اَللهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهَادِ فِی سَبِیلِهِ فَقُل عَلَی اَلدُّنیَا اَلعَفَاءَ، ثُمَّ قَالَ اَلشَّیخُ اَلتِّجَارَهُ اَلحَقَّهُ هِیَ اَلجَهَادُ فِی سَبِیلِ اَللهِ….
ثُمَّ اِتَّجَهَ شِیخُنُا مَرَّهً أُخرَی إِلَی اَلسَّمَاءِ وَ رَفَعَ کَفَّیهُ وَ هَتَفَ دَاعِیَاً اَلَّلهُمَّ لَا أَسأَلُکَ اَلرِّزقَ فَقَد فَرغَتُ مِنهُ، وَ لَکِنِّی أَسأَلُکَ اَلبَرَکَهَ فِیهِ…»(الکیلانی، ۲۰۰۵م ۱۰۶).
این گفته ها با آیهای از سورهی توبه بینامتنی دارد که میفرماید «قُلْ إِنْ کَانَ آبَاؤُکُمْ وَأَبْنَاؤُکُمْ وَإِخْوَانُکُمْ وَأَزْوَاجُکُمْ وَعَشِیرَتُکُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَهٌ تَخْشَوْنَ کَسَادَهَا وَمَسَاکِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَیْکُمْ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِی سَبِیلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى یَأْتِیَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَاللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِینَ»(التوبه/۲۶).
کیلانی در این میان مخاطب را به فداکاری در راه اسلام تشویق می کند، در تفسیر این آیه آمده است«این آیهی شریفه بزرگترین دلیل بر وجوب مقدم داشتن محبت خدا و پیامبرش بر محبت هرچیز دیگری است و دلیلی است بر اینکه این وعید شدید متوجه کسی خواهد بود که یکی از امور مذکور نزد او محبوب تر از خدا و پیامبر و جهاد کردن باشد»(السعدی،ج۱ ۷۷۶).
۳-۱- ۳-۱-۲-۶ لَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَکُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاکُمْ
ابتدای (فصل ۲۰) که تقریبا اواخر رمان با این جمله«عثمان» آغاز میشود«لَم تَکُن رِحلَتُنَا تِلکَ خَالِیَهً مِنَ المُنغَصَّاتِ، وَ هَکَذَا اَلدُّنیَا فِی یَومٍ تَبتَسِمُ لَکَ وَ فِی یَومٍ آخَر تُکَشِّرُ لَکَ عَن أَنیَابِهَا وَ اَلمُؤمِنُ مُطَالِبٌ أَلَا یَفرَحُ بِمَا آتَاهُ وَ لَا یَیأَسُ عَلَی مَا فَاتَهُ، وَ أَن یَهِیءُ نَفسَهَ لِلنِّجَاحِ وَ اَلفَشَلِ، وَ اَلرَّضَا وَ اَلسَّخطِ وَ اَلشَّقَاءِ وَ اَلنَّعِیمِ»(الکیلانی، ۲۰۰۵م ۱۳۸).
«عثمان» با این جملات به فراز و نشیبهایی که برسرش گذشته است اشاره دارد، روزهای خوش زندگی در شهرشان، تجارت، اسارت و تبلیغ و عشق و خطرات، رهایی از زندان و…، از این فصل تا آخر رمان شرح نبردهای مبارزان نیجریه با جدایی طلبان است که«عثمان» هم در آن شرکت دارد.
جملات«عثمان» با آیاتی سوره حدید بینامتنی ضمنی دارد که میفرماید«مَا أَصَابَ مِنْ مُصِیبَهٍ فِی الْأَرْضِ وَلَا فِی أَنْفُسِکُمْ إِلَّا فِی کِتَابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَهَا إِنَّ ذَلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسِیرٌ*لِکَیْلَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَکُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاکُمْ وَاللَّهُ لَا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ»(الحدید/۲۳-۲۲)، اینگونه است که کیلانی در قالب رمان این مفاهیم والا را به خواننده اش القاء میکند، نکتهی مهمی که گاه از آن غفلت میشود این است که«رمان رسالت بزرگی در زمنیهی اندیشه و دعوت به سوی خدا دارد، و تجربهای سرشار از احساس و الهام و توجیه غیر مستقیم و یا تشویق است»(فریج،۱۹۷۱).
۳-۱-۳-۲ بینامتنی داستانهای قرآن
کیلانی بسیار از داستانهای قرآن تاثیر گرفته است، او در این رابطه میگوید«وجود داستان در قرآن کریم با اشکال و مضامین زیادش مدرسهای حقیقی برای داستان نویس مسلمان به شمار میآید، داستانهای قرآن برخی کوتاه و برخی بلند بوده و در آنها گفتگو و به تصویر کشیدن حرکات شخصیت وجود دارد، همانطوری که از وضوح و قاطعیت برخوردارند»(المجتمع، ۱۹۸۶). او در رمانهایش نیز به صورت بینامتنی به داستانهای پیامبران اشاراتی داشته است و بیشتر برای تفسیر یک حادثه آن را بکار برده و خواننده را به موقعیت مشابه در زندگی پیامبران و عملکرد آنان رهنمون ساخته است. او به ترتیب داستانهای حضرت موسی، نوح، یوسف، یونس علیهم السلام را در رمان«عمالقه الشمال» ذکر کرده و هریک را برای هدف خاص خود آورده است که در زیر بدان اشاره میشود.
۳-۱-۳-۲-۱ داستان حضرت موسی (ع)
زمانی که پس از کشتن احمدو بیللو«ایرونسی» توانست کنترل مناطق شمالی را بدست بگیرد، غم و اندوه سراسر این منطقه را در برگرفت. کیلانی با تصویرگری هنرمندانه در ابتدای(فصل۱۰) این امر را بیان نموده است؛ زمانی که همهی مبارزان در ناراحتی هستند و امنیت از مسلمانان سلب شده و نا امیدی سایهاش را بر این شهر گسترانده است، در این وضع«عثمان» نزد«شیخ عبدالله» میرود و او هم مانند همیشه توجیهاتی برگرفته از قرآن را برای او بیان میکند«هَل تَذَکَرُونَ؟؟ إِنَّ عَصَا وَاحِدَهٌ قَهَرَت جَیشَاً یُعَدُّ بِالآلَافِ …تِلکَ عَصَا مُوسَی وَ جَیشُ فِرعُون اَلجَرَّارُ… وَ اَلشُّهَدَاءُ هُم اَلنُّخبَهُ اَلمُمتَازَهُ اَلَّتِی یَختَارُهَا اَللهُ…سَأَرَاکُم غَدَاً تَسِیرُونَ فِی اَلطُّرُقَاتِ وَ تَعلِنُونَ کَلِمَهَ اَلحَقِّ… جَمَاعَاتٌ وَ فُرَادَی وَ لَا تَرهَبُوا اَلحَدِیدَ وَ اَلنَّارَ…. عَزِیمَهُ اَلمُؤمِنِ أَقوَی مِن اَلحَدِیدِ وَ أَقوَی مِن اَلنَّارِ… اِنطَلِقُوا یَغفِرُ اَللهَ لَکُم»(الکیلانی، ۲۰۰۵م ۷۱).
در این قسمت«شیخ عبدالله» سعی دارد در این اوضاع نابسامان و در اوج ناراحتی و نگرانی و بیم، اطرافیان خودش را آرام کرده و حتمی بودن یاری خدا را به آنان یادآوری کند برای همین داستان موسی را یادآور میشود. در این داستان میبینیم که چگونه با وجود اینکه بنی اسرائیل در نهایت ضعف بودند و در مقابل هم طغیان فرعون به اوج رسیده و همهی امکانات و افراد خود را برای نابودی موسی و پیروانش بسیج کرده بود، اما باز یاری خداوند شامل حال آنها شد و سرانجام فرعون و دار و دستهاش نابود شدند.
در این بخش به قسمتی از داستان حضرت موسی - علیه السلام- در قرآن اشاره دارد که سپاه فرعون به تعقیب بنی اسرائیل میپردازد، خداوند متعال میفرماید«فَأَتْبَعُوهُمْ مُشْرِقِینَ*فَلَمَّا تَرَاءَى الْجَمْعَانِ قَالَ أَصْحَابُ مُوسَى إِنَّا لَمُدْرَکُونَ*قَالَ کَلا إِنَّ مَعِیَ رَبِّی سَیَهْدِینِ*فَأَوْحَیْنَا إِلَى مُوسَى أَنِ اضْرِبْ بِعَصَاکَ الْبَحْرَ فَانْفَلَقَ فَکَانَ کُلُّ فِرْقٍ کَالطَّوْدِ الْعَظِیمِ*وَأَزْلَفْنَا ثَمَّ الآخَرِینَ*وَأَنْجَیْنَا مُوسَى وَمَنْ مَعَهُ أَجْمَعِینَ*ثُمَّ أَغْرَقْنَا الآخَرِینَ»(الشعراء/۶۴-۶۰).
۳-۱-۳-۲-۲ داستان حضرت نوح (ع)
در این رمان میبینیم که وطن به اسارت نااهلان افتاده و آزاد کردنش از دست این سرسپردگان استعمار و عاملان فساد تلاش مستمر، عزم راسخ و شکیبایی و صبر می طلبد. مبارزه با طغیان وفساد در ظاهر نوعی آشفتگی در اوضاع ایجاد میکند که به فتنه شبیه است اما این فتنه همیشه ویرانگر نیست، گاه ثمرهاش بسیار زیاد و مبدأ تحول ریشهای در اوضاع خواهد بود، نویسنده از زبان«شیخ عبدالله» نقل میکند«عَاشَ نُوحُ عَلَیه اَلسَّلَامُ یَدعُو بَینَ قَومِه أَلفَ سَنَهٍ إِلَّا خَمسِینَ عَامَاً… وَ لَم یَکُن اَلطُّوفَانُ شَرَّاً، بَل کَانَ عَمَلِیَّهَ تَنقِیهِ لِلشَوَائِبِ… وَ کَانَ اِختِیَارَاً… لَم یَرغِمُ نُوحُ أَحَدَاً عَلَی اَلرَّکُوبِ فِی سَفِینَتِهِ… اِختَارَ اَلأَشرَارُ مَصِیرَهُم وَ هَدَی اَللهَ اَلأَخیَارَ اِلَی مَصِیرٍ آخَر… عِندَمَا قَالَ اَللهَ«وَقِیلَ یَا أَرْضُ ابْلَعِی مَاءکِ وَیَا سَمَاء أَقْلِعِی وَغِیضَ الْمَاء وَقُضِیَ الأَمْرُ وَاسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِیِّ وَقِیلَ بُعْداً لِّلْقَوْمِ الظَّالِمِینَ» عِندَمَا حَدَثَ ذَلِکَ… وَلَدَ مُجتَمُعُ اَلصَّفوَهِ اَلطَّاهِرَهِ… اَلَّتِی تَعرِفَ حَقَّ اَللهِ …
قُلتُ لِشِیخِی فِی شَیءٍ مِن اَلضَّیقِ وَ مَتَی یَأتِی اَلطُّوفَانُ یَا مَولَایَ؟
إِنَّهُم یَرُونَهُ بَعِیدَاً وَ نَرَاهُ قَرِیبَاً…»(الکیلانی، ۲۰۰۵م ۱۰۵).
در این قسمت هم«شیخ عبدالله» برای امیدوار کردن مبارزان داستان نوح را برایشان بازگو میکند و از طوفان نوح صحبت میکند که چگونه در نهایت به نفع مؤمنان پایان یافت. این بار طوفانی که در نیجریه وزیدن گرفته، از نوعی دیگر است، طوفان آشوب و جنگ و اختلاف، اما با این وجود هم نشانهای از عنایت خداوند برای پاک شدن این سرزمین از مستعمران و مزدواران آنهاست.
«شیخ عبدالله» آیات مربوط به داستان نوح را نیز در میان سخنان خود برای آنان می خواند، از جمله بخشی از داستان نوح در سورهی عنکبوت که در آن خداوند متعال میفرماید«وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَى قَوْمِهِ فَلَبِثَ فِیهِمْ أَلْفَ سَنَهٍ إِلَّا خَمْسِینَ عَامًا فَأَخَذَهُمُ الطُّوفَانُ وَهُمْ ظَالِمُونَ* فَأَنْجَیْنَاهُ وَ أَصْحَابَ السَّفِینَهِ وَ جَعَلْنَاهَا آیَهً لِلْعَالَمِینَ»(العنکبوت/۱۵-۱۴) که به صبر و پایداری نوح در دعوت و اصلاح و نیز سرانجام شوم کفار اشاره دارد.
همچنین آیهای از سورهی هود در مورد داستان نوح -علیه السلام- که از پایان طوفان و نابودی کفار بحث میکند«وَ قِیلَ یَا أَرْضُ ابْلَعِی مَاءکِ وَیَا سَمَاء أَقْلِعِی وَغِیضَ الْمَاء وَقُضِیَ الأَمْرُ وَاسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِیِّ وَقِیلَ بُعْداً لِّلْقَوْمِ الظَّالِمِینَ»(هود/۴۴) این طوفان اشرار و مفسدان را نابود ساخت و در نهایت جز پاکان و مصلحان باقی نماندند. نویسنده هم در ورای بکارگیری این داستان خواسته است به همین نکته اشاره کند.
در این بخش شاهد بینامتنی مستقیم با آیات قرآن نیز بودیم که کیلانی در اثنای اشاره به داستان پیامبران این آیات را نیز به صورت صریح در متن رمان آورده است. علاوه بر دو آیهی مذکور، دو آیه هم از سورهی معارج میآورد که خداوند میفرماید«إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعِیدًا*وَ نَرَاهُ قَرِیبًا»(المعارج/۷-۶)، این آیات در مورد این مطلب است که کفار وقوع قیامت و عذاب الهی را دور میپندارند اما نزد خداوند بسیار نزدیک است. البته کیلانی آنها را برای اشاره به نزدیک بودن طوفان بکارگرفته است.
۳-۱-۳-۲-۳ داستان حضرت یوسف (ع)
زندان از جمله آزمایشها و سختیهایی است که در راه انسان مؤمن مصلح قرار دارد، و در طول تاریخ هم یکی از راهکارهایی بوده که طاغوتیان آن رابرای مقابله با مصلحان بکارگرفتهاند، زمانی که فرد به زندان میافتد مشقتهای زیادی متحمل میشود. این است که حکمت از این سختیها برای فرد زندانی جای سوال میشود، «عثمان» میگوید«قُلتُ لِشِیخِی أَ کَانَ مِن اَلضَّرُورِیِّ أَن یُسَاقَ یُوسُف عَلِیهِ اَلسَّلَامُ اِلَی اَلسِّجنِ؟
إِرَادَهُ اَللهِ لَا تُنَاقِش یَا«عُثمَانُ» … وَ لَاتَسأَلُنِی مَرَّهً أُخرَی أَ کَانَ مِن اَلضَّرُورِیِّ أَن یُبَاعَ بِدَارِهم مَعدُودَهٍ وَ یُصبِحُ عَبدَاً… کُلُّ مَا یُمکِنُنِی قَولُه هُوَ أَنَّ اَلاِبتَلَاءَ هُوَ اَلآخِرُ نِعمُهٍ قَد یَنعِمُ بِهَا اَللهُ عَلَی عِبَادِهِ اَلصَّالِحِینَ … اَلعَبرَهُ بِالطَّاعَهِ … اَلعَبرَهُ بِالنَّتِیجَهِ
وَ سَادَ فَترَهً صَمتُ قَالَ شِیخِی بَعدَهَا أَلَا یُمکِنُ أَن تَکُونَ اَلفِتنَهُ اَلَّتِی تَعرِضُ لَهَا یُوسُفَ عَلَی یَدِ زَوجَهِ اَلعَزِیزِ أَعنَفَ مِن لِیَالِی اَلسِّجنِ وَ أَشَقَّ مِن أَیَّامِ اَلعُبُودِیَّهِ بِالنِّسبَهِ لِیُوسُفِ؟؟
قُلتُ فِی دَهشَهٍ لَا أَعرِفُ…
إِنَّ کَیدَهُنَّ عَظِیمٌ…
وَ دَانَت لِیُوسُف رِحَابُ مِصرِ أَتَدرِی لِمَاذَا؟؟
لِمَاذَا؟؟
کَانَ فِی سِجنِهِ اَلأَسوَدِ یَدعُو إِلَی اَللهِ وَ یَقُولُ«یَا صَاحِبَیِ اَلسِّجنِ أَربَابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَیرٌ أَم اَللهُ اَلوَاحِدُ اَلقَهَّارُ»(الکیلانی، ۲۰۰۵م ۱۰۷)
داستان یوسف علیه السلام همواره در آثار ادبی مورد الهام قرار گرفته است و کیلانی هم در قسمتی از رمان که«عثمان» و«شیخ عبدالله» و«عبدالرحیم» به زندان میافتند در جای مناسب آن را در راستای توجیه فکری مخاطب مورد استفاده قرار میدهد و از طریق آن پندهایی که از آن گرفته میشود را عرضه میدارد. این داستان بهترین نمونه از آزمایش زندان است، کیلانی در این قسمت به این نکته اشاره دارد که این آزمایش در نهایت به نفع یوسف-علیه السلام-تمام شده و در نتیجهی صبر، پایداری بر تبلیغ و حقگویی سرزمین مصر تحت سلطهی او درآمد. او این آیهای از سورهی یوسف را هم از زبان شیخ میآورد که در مورد دعوت و تبلیغ توحیدی یوسف-علیه السلام- در زندان است که به دو نفری که همراه وی زندانی شده بودند میفرماید«یَاصَاحِبَیِ السِّجْنِ أ أَرْبَابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَیْرٌ أَمِ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ»(یوسف/۳۹).
-
- میثم بن علی بن میثم بحرانی، کمال الدین، ابن میثم (زنده در ۶۸۱ ق)
محدث، فقیه و متکلم برجستۀ سدۀ هفتم هجری است. بنا بر گزارش سلیمان بحرانی او در ۶۳۶ ق زاده شد.[۶۰۴]
ابن میثم را شاگرد ابوالسعادات اسعد بن عبدالقاهر بن اسعد اصفهانی دانستهاند.[۶۰۵] اگرچه اطلاع کهنی از سال درگذشت ابوالسعادات در دست نیست ولی برخی ۶۳۵[۶۰۶] و یا ۶۴۰[۶۰۷] را سال مرگ او دانستهاند. با این وجود یا تاریخ درگذشت ابوالسعادات صحیح نیست و یا باید در شاگردی ابن میثم نسبت به ابوالسعادات تشکیک نمود.[۶۰۸]
ابن میثم از کمال الدین علی بن سلیمان بحرانی (زنده در ۶۳۵ ق) و به احتمالی که گذشت، از ابوالسعادات اصفهانی بهره برده است.[۶۰۹]
او بعد از تحصیل مدتی به عزلت گرایید و از خلق کناره گرفت، سپس به درخواست علمای حله به عراق و احتمالاً حلّه رفت. سید عبدالکریم بن طاووس حلی (م ۶۹۳ ق)[۶۱۰]، علامۀ حلّی (م ۷۲۶ ق)[۶۱۱] و علی بن حسین بن حماد لیثی[۶۱۲] از او روایت میکنند و گفتهاند خواجه نصیر طوسی نیز از او فقه آموخته و ابن میثم خواجه را در کلام شاگردی کرده است.[۶۱۳]
عمده شهرت ابن میثم در کلام است و شرح نهج البلاغۀ او نیز رنگ و بوی کلامی ـ فلسفی دارد ولی در فقه و ادب نیز صاحب رأی و نظر بوده و طریحی او را در فقه چون خواجه نصیر در کلام میداند[۶۱۴] و حتی نوشتهاند مراد سید شریف جرجانی در حاشیۀ مُطّول، از عبارت «بعض الأفاضل» ابن میثم است.[۶۱۵]
ابن میثم مشهورترین اثر خود یعنی شرح کبیر نهج البلاغه را به تشویق و برای علاء الدین عطا ملک جوینی (۶۲۳ ـ ۶۸۱ ق) ـ حاکم بغداد و عراق ـ نوشته است.[۶۱۶]
سال درگذشت او را نیز بیشتر منابع ۶۷۹ ق نوشتهاند، امّا الشرح الصغیر لنهج البلاغه را در ۶۸۱ ق به پایان رسانده که گواه غلط بودن آن سال مرگ است.[۶۱۷] لذا باید او را زنده در ۶۸۱ ق قملداد کنیم و یا به قول کَنتوری فوت ابن میثم را در ۶۹۹ ق بدانیم.[۶۱۸]
-
- ابراهیم بحرانی (جد ابراهیم بن حسین بن ابراهیم) (ح قرن ۷ ق)
فرزندش حسین بن ابراهیم نقل از وی، روایت میکند. و او خود از عربی بن مسافر نقل میکند.[۶۱۹]
-
- کریم الدین یوسف ابن ابی، مشهور به ابن ابی القطیفی (قرن ۷ ق)
از رضی الدین حسینی مشهور به ابن الرشید القطیفی (ابن راشد) و سید اعرجی نقل روایت میکند[۶۲۰] و کتابی دارد به نام وفاه النبی.[۶۲۱]
از او حسین بن راشد القطیفی نقل میکند.[۶۲۲]
او از قریه ” رشا"ی قطیف است و قبرش نیز در همان جاست.[۶۲۳]
-
- ابراهیم بن حسین بن ابراهیم بحرانی (قرن ۷ق)
او از شاگردان ابی القاسم جعفر بن حسن بن یحیی بن سعید حلی بود و نهایه شیخ طوسی را نزد استادش خوانده است.[۶۲۴]
صاحب کتاب جواهر البحرین فی علماء البحرین همین نسخه را دیده و صورت اجازه جعفر بن حسن حلی به ابراهیم بن حسین حلی را به خط خود مجیز نقل نموده است.[۶۲۵]
-
- حسین بن ابراهیم (پدر ابراهیم بن حسین بن ابراهیم) (قرن ۷ق)
از او محقق حلی (م ۶۷۶ ق) نقل روایت میکند[۶۲۶] و خود او از پدرش ابراهیم نقل روایت میکند و شاگرد اوست.[۶۲۷]
-
- علی بن سلیمان بن یحیی بن محمد بن قائد بن صباح، جمال الدین، کمال الدین. (قرن ۷ق)
از کمال الدین احمد بن علی بن سعید بن سعاده بحرانی نقل روایت میکند.[۶۲۸]
راویان
-
- میثم بن علی البحرانی (شارح نهج البلاغه)[۶۲۹]
-
- حسین بن علی بن سلیمان (فرزندش)[۶۳۰]
علّامه حلّی به واسطهء حسین بن علی بن سلیمان از علی بن سلیمان روایت میکند.[۶۳۱]
علامهء حلّی در اجازۀ کبیرۀ خودش به بنی زهره حلبی، میگوید:
جمیع مصنفات و روایات و مواردی که بر او (علی بن سلیمان) قرائت شده و مواردی که بر او اجازه داده شده است که اجازه میدهم روایت کنی از من از فرزندش حسین بن علی بن سلیمان.[۶۳۲]
علامهء حلّی او را با عبارت «کان عالماً بالعلوم العقلیه عارفاً بقواعد الحکماء له مصنفات حسنه» یاد کرده است.[۶۳۳]
علامه مجلسی جد ابراهیم بن سلیمان قطیفی را نیز از شاگردان علی بن سلیمان شمرده است.[۶۳۴]
برخی از آثار او چنین است:
-
- الخیر فی شرح دیباجه رساله الطیرابن سیناست.[۶۳۵]
-
- الاشارات فی الکلام[۶۳۶]
-
- شرح الاشارات[۶۳۷]
او قبل از خواجه نصیر وفات کرده[۶۳۸] و قبرش در روستای ستره در بحرین است.[۶۳۹]
- ناصر بن ابراهیم بویهی احسایی (قرن ۸ق)
گفتار اول : مسئولیت کیفری اشخاص حقوقی ۸۴
گفتار دوم : مسئولیت کیفری توأم اشخاص حقوقی با مدیران و نمایندگان ۸۷
گفتار سوم : مسئولیت کیفری مدیر صادر کننده چک ، به نمایندگی از شخص حقوقی شخص حقوقی ۹۴
فصل سوم : مجازات کیفری اشخاص حقوقی
مبحث اول: فلسفه و هدف مجازات اشخاص حقوقی ۱۰۰
گفتار اول : مسئولیت نیابتی اشخاص حقوقی ۱۰۵
گفتار دوم: ضمانت اجراهای کیفری اشخاص حقوقی(با نگاهی به قانون جرائم رایانه ای) ۱۰۸
گفتارسوم : مختصری بر مسئولیت کیفری با نگاهی بر اساسنامه دیوان کیفری بین المللی ۱۳۳
مبحث دوم: ضمانت اجراهای کیفری اشخاص حقوقی با توجه به قانون مجازات
اسلامی ۱۱۷
گفتار اول: ضمانت اجراهای مالی ۱۱۷
الف) جزای نقدی ۱۱۷
ب) مصادره اموال ۱۱۷
گفتار دوم : ضمانت اجراهای غیر مالی ۱۱۸
الف )تعلیق مجازات ۱۱۸
ب)اعلان عمومی محکومیت کیفری شخص حقوقی ۱۱۹
گفتار سوم :بررسی ضمانت اجراهای محدود کننده و سالب حقوق اشخاص حقوقی ۱۱۹
الف ) انحلال شخص حقوقی(بطور دائم) ۱۲۰
ب) ممنوعیت از یک یا چند فعالیت شخص حقوقی (بطور دائم و موقت) ۱۲۰
پ) ممنوعیت از دعوت عمومی برای افزایش سرمایه (بطور دائم و موقت) ۱۲۱
ت) ممنوعیت اصدار اسناد تجاری(بطور موقت) ۱۲۱
نتیجه گیری و پیشنهاد ۱۲۴
منابع ۱۳۴
چکیده
مسئولیت کیفری عبارت است از ؛ قابلیت استناد اعمال مجرمانه به شخص یا اشخاصی که آن را مرتکب شده اند. برای اینکه مسئولیت کیفری احراز شود و جرم قابل انتساب به فاعل باشد بایستی ارکان آن موجود باشد. مسئولیت کیفری شخص حقوقی اگر چه در قانون مجازات اسلامی مصوب سال ۱۳۷۰ نفی نشده بود، اما با سکوت قانون گذار همراه بود ،البته در قوانین خاص نظیر قانون جرائم رایانه ای و… شناخته شده و قابل کیفر دهی می باشد. اما پدیدار شدن اعمال مجرمانه ی برجسته، نظیر بزه های اقتصادی و فسادهای سازمان یافته سبب گردید ؛ قانون گذار تردید را رها نموده و از عقاید ابرازی مختلف در این خصوص فاصله گرفته و اقدام به تصویب موادی در راستای عام نمودن مسئولیت کیفری شخص حقوقی نماید.و بدین ترتیب قضات و مراجع قضایی را نیز از سردرگمی در مواجهه با بزه های ارتکابی توسط اشخاص حقوقی رهایی بخشد. مع الوصف عام نمودن مسئولیت کیفری در قانون مجازات جدید، اگر چه با کاستی هایی همراه است اما نقص قانونی آن تا حدی برطرف شده و این گامی مثبت می باشد. البته آنچه در اوضاع و شرایط کنونی کارساز است صرف تدوین و تصویب قوانین مختلف وحجیم نیست.بلکه می بایست از واکنش های کمّی به جرایم، به واکنش های کیفی سوق یابیم و حس مسئولیت پذیری را در فرد فرد اعضای جامعه، تقویت نمائیم.تا آمار ارتکاب جرائم کاهش یابد.
واژه های کلیدی: مسئولیت کیفری، اشخاص حقوقی، قابلیت انتساب، جرائم سازمان یافته، قانونگذاری
مقدمه
اعمال مجرمانه ارتکابی توسط اشخاص بعنوان پدیده ای ضد هنجارهای اجتماعی می باشد که با احراز ارکان و شرایط مسئولیت کیفری و با برقراری رابطه علیت میان فعل مجرمانه و فاعل جرم، عواقب آن گریبان گیر مرتکب جرم می شود.
البته در اینکه اشخاص حقوقی مسئول دیون و تعهدات مالی خود هستند (مسئولیت مدنی اشخاص حقوقی) اختلافی نیست و بستانکاران می توانند حقوق خود را از اموال و دارایی های آنها استیفاء نمایند. اما انتساب عمل مجرمانه به آنها تا حدی دشوار می نمود. تا اینکه نیاز مبرم جامعه به چنین شخصیتهایی موجب شد در کنار امتیازهای اعطایی به اشخاص حقوقی بعنوان اشخاصی مستقل و در صورت ارتکاب جرم دارای مسئولیت کیفری شناخته شوند. اهمیت این موضوع نیز در ارتباط تنگاتنگ و نیازی است که از طرفی اشخاص حقیقی و حقوقی با یکدیگر دارند و از سوی دیگر به دلیل نیاز جامعه و انسان اجتماعی امروز و روابط پیچیده و گسترده، نیازمند آن هستیم.
موضوع پژوهش و هدف از انجام آن :
در راستای مختصری که آمد سعی نگارنده بر این است تا با مداقّه در قانون مجازات اسلامی جدیدالتصویب به این نتیجه نائل شود، که آیا قانون گذار همه جوانب و چارچوبهای لازم جهت جرم انگاری کلیه افعال مجرمانه شخص حقوقی را مطمح نظر قرار داده و اینکه تا چه حد این قوانین در پیشگیری از بروز جرم و فرار اشخاص حقیقی بعنوان مرتکبین اصلی در لوای شخص حقوقی مؤثر است؟ همچنین با توجه به اینکه نمایندگان و مدیران و مسئولان تصمیم گیرنده شخص حقوقی شخصیت اجتماعی و حرفه ای خود را در پرتوی شخص حقوقی دارند و برای بقاء و ارتقاء آن تلاش می کنند؛ باید تمهیداتی در نظر گرفته شود تا در صورت بروز تخلف یا جرمی توسط این اشخاص که فقط بعنوان بازوی شخص حقوقی هستند، بر آنها مجازات شدید و ناعادلانه ای (بعنوان عضوی ضعیف و کوچک) بار نشود؛ ضمن اینکه بعضاً جرائم ارتکابی آنقدر سنگین است که صرف مجازات نماینده و مسئول شخص حقوقی ،ذره ای موجبات تحقق اهداف مجازات را به همراه ندارد، و اینجاست که می بایست شخص حقوقی به عنوان عامل اصلی، طرف خطاب قانون گذار قرار گیرد. در ادامه باید دید به دنبال تصویب قانون جدید تا چه حد تمهیدات لازم در راستای اجرای این قوانین و بار نمودن اثرات آن بر مرتکبین جرم اندیشیده شده و به بیانی دیگر اینکه آیا قوانین مدون ما حائز ضمانت اجراهای دقیق و قطعی هستند، و بالاخره اینکه با قیاس امر و ارزیابی و تحلیل نقش اشخاص حقوقی و مسئولیت کیفری تحمیلی بر آنها نهایتاً پاسخی برای فرضیات خود یافته، و این موضوع را مورد نقد و چالش قرار دهیم.
خواست و رضای انسان بر این است که آزاد زندگی کند و همانطور هم به حیات و شخصیتش پایان بخشد و هرآنچه این آزادی را محدود می کند استثناء است، در مقابل از آنجایی که انسان موجودی است اجتماعی، پس باید در اجتماع و با دیگر افراد در یک جامعه انسانی زندگی کند، اما با تشکیل جامعه اولین بحثی که مطرح می شود بحث امنیت است و برقراری امنیت مستلزم محدود نمودن آزادی است، البته محدود کردن آزادی برای برقراری نظم و امنیت در اجتماع تا جایی مطلوب است که فی الواقع برای برقراری امنیت اجتماعی باشد، نه اینکه آنچنان بسط و گسترش یابد که فقط نامی از امنیت باقی بماند تا ملعبه دست حاکمان، و صرفاً جهت برقراری امنیت حکومتی (با هدف بقای آن حکومت) بجای امنیت اجتماعی شود.
با عنایت به اینکه امنیت گرایی در جامعه یک توافق است و حکم نیست،مردم خود به خود و با حضور در اجتماع طوعاً پذیرای محدودیت هایی برای خویش شده اند تا اینگونه به امنیتی که مستحق آن هستند دست یابند، وجود یکسری مقررات برای برقراری امنیت در جایی مقبول است که با خواست و اراده و توافق جمعی صورت پذیرد و نه تحمیل و اجبار یک سویه، که بقای زندگی اجتماعی بر آن امنیت (مورد توافق جمع) استوار است.
یکی از این نیازها که سبب ساز و نیازمند یک توافق جمعی است بحث تشکیل شخص حقوقی است، که البته در ادیان و مذاهب فرض شخص حقوقی وجود ندارد زیرا آن زمان نیاز به وجود و تشکیل شخص حقوقی احساس نمی شد و روابط محدود اشخاص حقیقی پاسخگوی نیازهای آن روز جوامع بود، اما رفته رفته انسان پیشرفت نمود و متعاقب انقلاب عظیم صنعتی و شکل گرفتن سرمایه های عظیم جمعی، فرض ایجاد شخص حقوقی شکل گرفت، که البته به حقیقت پیوستن چنین توافقی نیازمند قواعد، مقررات و احکامی قانونی بود که به آن اعتبار و شخصیت اعطاء نماید.
در زمینه حقوق خصوصی ؛ قوانین منتشر و بدون هیچ مقابله و مقاومتی شخص حقوقی با اجزاء و املاک و شناسنامه و… حائز شخصیت شد و به سان دیگر اشخاص و بسیار قوی تر و با اعتبار زیاد شروع به فعالیت و معاملات و روابط تجارتی عظیم و… نمود، ( با این توضیح که اشخاص حقوقی انواع معاملات و بازرگانی داخلی و خارجی را انجام می دادند. فی الواقع قصد و اراده ای که برای انجام مثلاً یک بیع لازم بود از نظر حقوقدانان و جامعه جهانی به طور کامل شناخته و پذیرفته شد.)
در زمینه حقوق کیفری ؛ به شدت با مسئول شناختن شخص حقوقی مقابله شد، و اولین و مهمترین ایرادی که به سزا دهی اشخاص حقوقی وارد نمودند فقدان قصد این اشخاص در ارتکاب جرم بود، پس سزا دهی اشخاص مذکور را سالبه به انتفاء موضوع دانستند، اما به این نکته توجه ننمودند که چگونه اراده ای که قبلاً در انعقاد بیع سالم و نافذ بود به یکباره از بین رفت و محو شد.