۷۴
یا تقاضا تغییر دهند، از رهبر بازار در تعیین قیمتهای خود تبعیت میکنند.
۲-۵-۴-۵-۵- روش های قیمت گذاری کالاهای جدید
خط مشیهای مربوط به قیمت گذاری کالا معمولا با حرکت کالا در طول دوره عمر آن تغییر میکند. خط مشی قیمت گذاری کالا در مرحله معرفی از اهمیت خاصی برخوردار است. در اینجا باید بین قیمت گذاری کالاهایی که ابداعی هستند و در عین حال از حق امتیاز خاصی هستند و قیمت گذاری کالاهایی که به تقلید از کالاهای موجود تولید میشوند، تفاوت قائل شد.
قیمت گذاری غیرنفوذی
بسیاری از عرضه کنندگان که برای اولین بار ماشین آلات راهسازی را روانه بازار میکنند، به منظور آنکه از لایه های مختلف بازار درآمد خوبی کسب کنند، در ابتدا قیمت دستگاه خود را در حد بالایی تعین میکنند برای قیمت گذاری غیرنفوذی شرایط خاصی لازم است. اول اینکه کیفیت ماشین آلات راهسازی و تصویر ذهنی آن باید قیمت بالای دستگاه را مورد پشتیبانی قرار دهد.
قیمت گذاری نفوذی
عرضه کنندگانی هم هستند که به جای تعیین قیمت بالا و لایه برداری از قسمتهای کوچک بازار اما سودآور، رویه دیگری را پیش میگیرند. این شرکتها برای نفوذ سریع و عمیق در بازار، قیمت فروش را درآغاز کار در حد بسیار پایینی تعیین میکنند. این شیوه قیمت گذاری سبب می شود نظر تعداد زیادی از خریداران جلب شود وظرف مدت زمان نسبتا کوتاهی شرکت سهم قابل ملاحظهای از بازار را از آن خود سازند. برای اعمال خط مشی قیمت گذاری نفوذی نیز شرایطی خاص لازم است. بازار باید نسبت به قیمت فروش کشش بالایی داشته باشد، به طوریکه تعیین قیمت پایین منجر به رشد بیشتر تقاضای بازار شود. همچنین هزینه های تولید و توزیع، با افزایش حجم فروش باید کاهش یابند وقیمت فروش پایین باید به جلوگیری از نفوذ رقبا نیز کمک کند.
۲-۵-۴-۵-۶- روش های قیمت گذاری ترکیب کالا
منطق قیمت گذاری زمانی که یک کالا بخشی از یک ترکیب کالاست باید تغییر کند. شرکت در
۷۵
چنین حالتی به دنبال مجموعهای از قیمتهاست که سودآوری او را در کل ترکیب کالا به حداکثر برساند. قیمت گذاری در این موارد کار دشواری است، چرا که کالاهای مختلف از لحاظ تقاضا و هزینه از درون به هم وابستگی دارند وبا وضعیت رقابتی متفاوتی رو به رو هستند.
قیمت گذاری انتخابی
بسیاری از شرکتها از شیوه قیمت گذاری انتخابی استفاده میکنند. در این روش قیمت کالا تابع اقلام و لوازم اضافی همراه کالای اصلی است. مشتری در انتخاب این اقلام ولوازم اضافی اختیار وآزادی عمل کامل دارد.
قیمت گذاری کالای اجباری
استفاده از بعضی از کالاها مستلزم استفاده از کالاهای فرعی است، یا اینکه این کالاها اجبارا برای استفاده باید در کنار کالاهای دیگر مورد استفاده قرار گیرند. عرضه کنندگان کالاهای اصلی گاه قیمت این کالاها را در سطح نازلی تعیین میکنند، اما سودآوری اصلی آنها از محل تعیین قیمتهای بالا برای اقلام مصرفی به دست میآید.. بعضی از عرضه کنندگان هرچند قیمت ماشین آلات راهسازی خود را در حد پایینی نگاه می دارند، اما سود اصلی آنان در فروش لوازم جانبی دستگاه می باشد.
۲-۵-۴-۵-۷- روش های تعدیل قیمت فروش
عرضه کنندگان ماشین آلات راهسازی معمولاً با توجه به تفاوتهایی که بین خریداران وجود دارد و تحولاتی که در اوضاع و احوال پیش میآید نسبت به تعدیل قیمت فروش پایه خوداقدام میکنند. در این قسمت خط مشیهای قیمت گذاری تخفیفی، قیمت گذاری تبعیضی، قیمت گذاری روانی، قیمت گذاری جغرافیایی مورد بررسی قرار میگیرند.
قیمت گذاری تبعیضی
عرضه کنندگان اغلب بسته به تفاوتهای موجود بین شرکتهای پیمانکاری، ماشین آلات راهسازی و مناطق مختلف جغرافیایی، قیمت های پایه خود را تعدیل می کند. در قیمت گذاری تبعیضی یک
۷۶
شرکت، ماشین آلات راهسازی خود را، نه لزوما به دلیل تفاوتی که در قیمت تمام شده وجود دارد، با دو یا چند قیمت فروش عرضه میکند. قیمت گذاری تبعیضی به اشکال مختلفی از قبیل: قیمت گذاری بر مبنای مشتری، قیمت گذاری مکانی و قیمت گذاری زمانی صورت میپذیرد.
برای اینکه قیمت گذاری تبعیضی با موفقیت همراه باشد، شرایط خاصی لازم است. اولا بازار باید قابل قسمت بندی باشد و میزان تقاضا در قسمتهای مختلف آن نیز باید با هم فرق داشته باشد و خریداران قسمتی از بازار که ماشین آلات راهسازی را با قیمت نسبتا ارزانتری می خرند نباید درصدد فروش آن به اعضای قسمتی برآیند که قیمت بالاتری برای خرید دستگاه پرداخت میکنند. ثانیا رقبا نباید قادرباشند قیمتهای خود را در قسمتی از بازار که ماشین آلات راهسازی را با قیمت بالاتری میخرند، بشکنند. به علاوه هزینه های مربوط به قسمت بندی و نظارت بر بازار نباید از اضافه درآمد ناشی از اختلاف قیمت فروش تجاوز کند. رویه مورد عمل نیز نباید موجب رنجش خریداران شود یا اینکه شهرت و اعتبار شرکت را مخدوش کند. وسرانجام اینکه، قیمتگذاری تبعیضی باید قانونی باشد.
قیمت گذاری روانی
در این شیوه، فروشندگان بیشتر روان شناسی قیمت و نه جنبه های اقتصادی آن را در نظر میگیرند. خریداران ماشین آلات راهسازی هم وقتی به کالاهای خاصی مینگرند در ذهن خود قیمت مرجعی دارند که ممکن است با توجه به قیمتهای جاری، قیمتهای گذشته یا حال و هوا و یا موقعیت خرید شکل گرفته باشد. عرضه کنندگان هم برای قیمت گذاری ماشین آلات راهسازی خود از همین قیمتهای مرجع استفاده میکنند.
قیمت گذاری جغرافیایی
قیمت گذاری جغرافیایی مستلزم آن است که شرکت درباره نحوه تعیین قیمت ماشین آلات راهسازی خود برای خریداران در مناطق مختلف کشور تصمیم گیری کند. اینجا مسئله آن است که آیا شرکت باید قیمت ماشین آلات راهسازی خود را برای خریدارانی که به فاصله دورتر از او قرار گرفتهاند به منظور پوشش هزینه های حمل و نقل بالاتر ببرد و مخاطره از دست دادن آنها را بپذیرد، یا اینکه قیمت دستگاه را برای این دسته از خریداران به امید آن که آنها بیشتر خرید کنند پایین آورد. از انواع قیمت گذاری جغرافیایی میتوان به قیمت گذاری خوب مبدا، قیمت گذاری یکسان،
۷۷
قیمت گذاری منطقهای، قیمت گذاری مبنا و قیمت گذاری بدون هزینه حمل اشاره کرد.
تخفیفهای مقداری
تخفیف مقداری به آن دسته از مشتریان صنعتی داده میشود که حجم زیادی از کالا را خریداری میکنند. در اینجا تخفیفهای خرید عمده، از قیمت ارائه شده در فهرست قیمتها کسر میشود. تخفیفهای مقداری جنبه منطقی دارند زیرا هزینه فروش، هزینه حمل موجودیها و حمل و نقل را کاهش میدهند. تخفیفهای مقداری به دو صورت داده میشوند. یا به هر سفارشی (نه برمبنای حجم انبوه) این تخفیف داده میشود و یا به مجموعهای از سفارشها در طی دوره بلند مدت تری از زمان که معمولا یک سال است تخفیف مقداری (برمبنای حجم انبوه) منظورخواهد شد. هدف از تخفیفهای مقداری تشویق مشتریان به خرید مقادیر بیشتر و حفظ وفاداری آنان است و تصمیم در مورد میزان تخفیف مقداری به تجزیه و تحلیل تقاضا، هزینه ها ورقابت بستگی خواهد داشت. عرضه کنندگان ماشین آلات راهسازی از این شیوه قیمت گذاری بیشتر در ارائه لوازم مصرفی دستگاه استفاده می کنند.
تخفیفهای نقدی
در بازار ماشین آلات راهسازی مرسوم است به مشتریانی که وجه کالای خود را فوری و بی درنگ پرداخت میکنند، تخفیفات نقدی داده شود. این تخفیف میتواند برمبنای بهای ناخالص فاکتور داده شود (یعنی قیمت پایه به علاوه مالیات داخلی به علاوه مالیات فروش) که شامل خریدارانی می شود که در طول یک دوره توافق شده از تاریخ تنظیم فاکتور فروش آن را پرداخت می کنند. البته بعضی اوقات، خریداران از تخفیف نقدی استفاده میکنند ولی پرداخت خود را براساس شرایط توافق شده انجام نمیدهند.
۲-۶- ماهیت رفتار مصرف کننده
افراد فرضیه های ذهنی و سبک زندگی خود را بر پایه عوامل تاثیر گذار درونی[۹۲] (ادراک، یادگیری، حافظه، انگیزش و…) وعوامل تاثیرگذار برونی [۹۳] (فرهنگ، عوامل جمعیت شناختی، گروه های مرجع و..) شکل میدهند. این مدلهای ذهنی و سبکهای زندگی باعث خلق نیازها و تمایلاتی میشوند که بسیاری از آنها برای ارضا شدن، نیازمند تصمیمات صحیح مصرف کننده هستند.
۲-۶-۱- عوامل تاثیرگذار بیرونی
۲-۶-۱-۱- فرهنگ
می توان چنین استدلال کرد که پیدایش یک دهکده جهانی واقعی میتواند مسئله تفاوتهای فرهنگی را موضوعی بی ربط جلوه دهد و در بلند مدت یک فرهنگ واحد و همگرا در سطح جهان رواج یابد، یعنی دنیا به صورت یک کوره بزرگ ذوب در میآید که همه فرهنگها در آن ریخته می شود و تفاوتها از بین می رود.
آیا این استدلال درست است؟ آیا فرهنگهای ملی فرهنگ های ملی روز به روز همسانتر میشوند؟ این دیدگاه شاید از بعضی جنبه ها درست به نظر آِید، اما فرهنگ ملی کماکان به صورت یک نیروی بالقوه توانمند توجیه کننده بخش بزرگی از رفتار سازمانی است (رابینز، ۱۳۸۵، ۷۶).
فرهنگ مفهومی یکپارچه و پیچیده است ودر برگیرنده دانش، اعتقادات، هنر، قوانین، اخلاقیات، آداب و سنن وبسیاری دیگر از عادات و قابلیتهای کسب شده توسط افرادیک جامعه می باشد.جنبه های مختلف فرهنگ عبارتند از:
فرهنگ یک مفهوم جامع است. این مفهوم شامل تقریبا هر چیزی است که بر فرآیندهای فکری و رفتاری افراد تاثیر میگذارد. با وجود آنکه فرهنگ، مشخص کننده ماهیت و تناوب محرکهای بیولوژیکی نظیر گرسنگی و غرایز جنسی نیست، اما بر آنها تاثیر میگذارد. فر
هنگ نه تنها بر ترجیحات ما بلکه بر شیوه های تصمیم گیری و حتی نحوه درک و برداشت ما از محیط اطراف نیز اثرگذار است.
فرهنگ اکتسابی است فرهنگ، تنها دربرگیرنده پاسخهای موروثی و یا از پیش تعریف شده نیست. در بسیاری از رفتارهای انسانی یادگیری بسیار موثرتر از تاثیرات غریزی است و به همین دلیل فرهنگها بر شکل گیری دامنه وسیعی از رفتارها تاثیرگذار هستند.
پیچیدگی جوامع مدرن به نحوی است که فرهنگ به ندرت میتواند جزئیات از پیش تعیین شدهای را برای بروز رفتارهای مناسب دراختیار ما قرار دهد.در بسیاری از جوامع صنعتی، فرهنگ صرفا چارچوب های تفکر و عملکرد افراد را مشخص میکند.
ماهیت تاثیرات فرهنگی به نحوی است که ما به ندرت از آنها مطلع هستیم. در یک فرهنگ، فرد به شیوهای مشابه با سایر اعضا میاندیشد و رفتار میکند.
۷۹
۲-۶-۱-۲- موقعیت اجتماعی و سیستم طبقات اجتماعی
واژه های طبقه اجتماعی[۹۴] و موقعیت اجتماعی[۹۵] تاحدودی مترادف هستند و به معنی موقعیت یک فرد نسبت به سایرین در یک یا چند بعد ارزشمند درجامعه شناخته میشوند. موقعیت اجتماعی نتیجه ویژگیهایی است که فرد دارا میباشد و سایر افراد جامعه علاقه مند به داشتن آنها هستند، مثل سطح تحصیلات، شغل، میزان داراییها، سطح حقوق، موقعیت اجتماعی والدین ویا پیش زمینه های قومی واجتماعی، همه میتوانند عواملی باشند که بر روی موقعیت اجتماعی فرد تاثیر بگذارند.
افرادی که موقعیتهای اجتماعی مختلفی دارند، نیازها و الگوهای مصرف متفاوت از یکدیگر دارند. بر این اساس سیستم طبقه اجتماعی[۹۶] میتواند به عنوان تقسیم بندی سلسله مراتبی از جامعه به گروه های نسبتاً متمایز و ناهمگون باتوجه به نگرشها، ارزشها و سبک زندگی افراد مطرح شوند.
ابعاد مختلف وجهه و موقعیت اجتماعی فرد، با هم ارتباط دارند. مثلا موقعیت اجتماعی والدین فرد میتواند بر روی سطح تحصیلات او تاثیرگذار باشد و آن هم به نوبه خود بر شغل درآمد و سبک زندگی که وی اتخاذ مینماید، تاثیر بگذارد. جامعه شناسان به این مسئله میزان شفافیت موقعیت اجتماعی[۹۷] میگویند. به هر میزان که فرد درتمامی ابعاد موقعیت اجتماعی، در سطوح نزدیک به هم قرار داشته باشد، درواقع این ابعاد، سازگاری بیشتری با هم داشته و میزان شفافیت موقعیت اجتماعی او بیشتر خواهد شد (هاوکینز و دیگران، ۱۳۸۵، ۱۰۲).
۲-۶-۱-۳- گروه های مرجع
جنبه مشتری
۴
جنبه فرایند داخلی
۴
جنبه یادگیری و رشد
۴
جامعه آماری ، روش نمونهگیری و حجم نمونه
۳-۳-۱٫ جامعه آماری
جامعه آماری این تحقیق مشتریان و کارکنان هتل های شهر تهران بوده است. فهرست هتل های شهر تهران به تفکیک درجه هتل در جداول (الف-۱) تا (الف-۶) ارائه شده است.
۳-۳-۲٫ روش نمونهگیری
در این تحقیق به دلیل پراکندگی و تعداد زیاد هتل های شهر تهران و در دسترس نبودن فهرست کامل مشتریان و کارکنان این هتل ها، پژوهشگر از شیوه نمونه گیری خوشه ای و غیر احتمالی در دسترس استفاده نموده است. به این ترتیب که پس از تهیه فهرستی از هتل های شهر تهران در بهار و تابستان ۱۳۹۳ به تفکیک چهار خوشه براساس درجه ، از آن به عنوان چارچوب نمونه گیری استفاده کرده و سپس از هر خوشه از هتل های هم درجه، نمونه گیری در دسترس انجام شده است.
۳-۳-۳٫ حجم نمونه
نظر به اینکه جامعه مورد مطالعه نامحدود میباشد، پس از محاسبهی حجم نمونه با فرمول کوکران(رابطه۳-۱) تعداد نمونه لازم برای مشتریان و کارکنان هتلهای شهر تهران ۳۸۴ نفر تعیین گردیده است. این حجم، پوشش دهنده حجم مورد نیاز برای مدلسازی معادلات ساختاری نیز می باشد چراکه «بیشتر مطالعات اندازه های بالاتر از ۲۰۰ مورد را برای مدلسازی معادلات ساختاری مطمئن می دانند»(آذر و همکاران،۱۳۹۱: ۵۸).
(۳-۱)
برای اطمینان از بازگشت تعداد مناسب پرسشنامه، ۴۵۰ پرسشنامه در بین نمونه آماری توزیع گردید، که تعداد ۳۹۶ پرسشنامه واصل و ۵ مورد از آن ناقص بود. بر این اساس ضریب بازگشت ۸۷/۰ تعیین گردید.
پایایی ابزار گردآوری
برای سنجش پایایی در این پژوهش از آزمون آلفای کرونباخ در محیط نرم افزار SPSS استفاده شده است که با توجه به نتایج حاصل، پایایی ابزار اندازه گیری به تایید رسید. ضرایب آلفای کرونباخ که برای ۳۰ پرسشنامه اولیه به تفکیک متغیرها و همچنین کل سؤالات پرسشنامه در جدول (۳ـ۲) آمده است، نشان داده که تمامی متغیرها و همچنین کل سؤالات پرسشنامه، دارای ضریب آلفای کرونباخ قابل قبولی میباشند. بنابراین پرسشنامه پژوهش، از پایایی لازم برخوردار بوده است.
(جدول۳-۲) ضرایب آلفای کرونباخ به تفکیک متغیرها و کل سؤالات پرسشنامه پژوهش
ردیف
متغیر
ابعاد
ضریب آلفای کرونباخ
۱
مدیریت ارتباط با مشتری
خدمات اینترنتی
۷۲۸/۰
۸۴۳/۰
۲
حمایت از مشتری
روش جامعه شناسی تاریخی که در فوق بدان پرداخته شد، بعد دیگری نیز دارا می باشد. روش جامعه شناسی تاریخی در بعد خارجی که از سوی استفن هابدن طرح گردید. در مواردی که تاثیر بحران سازی های سیاسی انگلستان بر رجال سیاسی ایران، ناشی از رقابت های استعماری این کشور با دیگر قدرت ها(همچون روسیه، فرانسه وآلمان) در عرصه بین الملل بوده است از نظریه هابدن در جامعه شناسی تاریخی استفاده خواهد. به طور کلی در جامعه شناسی تاریخی در بعد خارجی مواردی همچون کسب بیشینه سودهای اقتصادی و بازرگانی در عرصه بین الملل، کسب بیشترین بازارهای فروش در نقاط مختلف جهان، بیشترین رقابت های سیاسی و اقتصادی در راستای دسترسی به ارزانترین و بهترین مواد اولیه با دیگر رقبای استعماری، مورد بررسی قرار می گیرند.
در نظام سرمایه داری حاكمیت سیاسی با اقتصاد سرمایه داری در هم تنیده می شود. نظام سرمایه داری یك نظام تولید برای فروش در بازار با انگیزه سودآوری و اختصاص این سود به فرد یا مالكیت جمعی است. از این رو، در نظام سرمایه داری ملاك و معیار هر چیز سود بیشتر است. در نظام سرمایه داری تعاملات بازار تعیین كننده روابط اجتماعی تولید است. ساختار سیاسی حاكم بین المللی حاصل رو بنای رقابت نظام سرمایه داری است (wallerstein,1967 :21). یکی از تمایزات میان دو نظام مرکز و پیرامون، كارایی بیشتر و مؤثرتر اقتصاد جهانی است، زیرا اقتصاد سرمایه داری از راه ارزش افزوده و انباشت سرمایه، ثروت بیشتری را به دست می آورد(هابدن،1379: 234). وجود تقسیم كار جهانی مشخصه دیگر نظام نوین است. این تقسیم كار سبب پیدایش مناطق اقتصادی متفاوت جهانی شده است كه بر اساس سودهای نابرابر اقتصادی ناشی از آن، ساختار طبقاتی و اجتماعی متفاوتی شكل گرفته است. مهم ترین ویژگی نظام اقتصاد جهانی كسب سود بیشتر از طریق ارزش افزوده و تقسیم كار جهانی است كه موجب پیدایش اختلاف طبقاتی و اجتماعی گسترده در جهان شده است. از قرن شانزدهم به بعد به تدریج اقتصاد سرمایه داری رو به گسترش نهاد، تا آنكه در قرن هیجدهم به صورت نظامی جهانی درآمد. این نظام جهانی به تدریج سایر امپراتوری های جهان را به حاشیه راند و خود بر همه جهان مسلط شد(احمدی،1376: 113). زمانی كه انگلستان و فرانسه به قدرت اقتصادی تبدیل شدند و انباشت سرمایه در آن ها آغاز گردید، صنعت و سرمایه جدید متولد شد و پس از مدتی رشد كرد. با شكل گیری تدریجی طبقات جدید بر بورژوازی و تجارب جهانی، نظام جدیدالتأسیس مذكور رشد و توسعه خود را به دیگر مناطق جهان شروع كرد و فراگیر شد. شیوه خاص تولید و انباشت بیش از حد سرمایه از ویژگی های مهم این نظام به شمار می آید. این نظام سرمایه داری ابتدا در اروپا راه یافت و ویژگی ها و ماهیت كاملا متفاوتی با نظام های جهانی دارد كه در دوران هایی همانند دوره مغول و حكومت كلیسا وجود داشت(سلیمی،1375: 95).
این روش فراتاریخی، عملا تاریخ را به آزمایشگاهی فکری برای به آزمون گذاشتن و تأیید جریان اصلی در نظام بین الملل تبدیل می کند. با این حال، فایده نهایی انجام تحلیل های تاریخی- جامعه شناختی نه صرفا آشکارساختن شکل های متفاوتی بوده که نظام بین الملل در گذشته به خود گرفته بلکه برجسته ساختن این مسئله بوده است که نظام نوین، نظام بی مانندی است و نمی توان آن را با مسلمات شاخص نظام بین الملل در طول دوره های تاریخی گذشته مقایسه نمود.
با توجه به مطالب ذکر شده، رساله حاضر درصدد تطبیق و تبیین بحران سازی های سیاسی انگلستان در ایران معاصر با بهره گرفتن از روش تاریخی و جامعه شناسی تاریخی(ابعاد داخلی و خارجی) می باشد. در این میان، طیف وسیعی از بحران سازی های سیاسی انگلستان در ایران وجود دارند که گذشته از پیشینه فراملی بودن تاثیرات آن برکشور ایران، می توان آنان را با بهره گرفتن از نظریه استفن هابدن در جامعه شناسی تاریخی همپوشانی نمود.
گفتار3- چارچوب نظری پژوهش:
همان طور که تشریح شد ، فعالیت های استعماری استعمار گران نه تنها گرهی از اوضاع تکان دهنده جوامع توسعه نیافته نگشود، که شرایط را برای اضمحلال کامل این جوامع، در بیشتر زمینه ها فراهم آورد.گستردگی دامنه عقب ماندگی و صدمات جبران ناپذیرناشی ازآن در جوامع پیرامونی از یک سو، و تکاپو جهت رفع مصائب ناشی از اقدامات استثمارگران و چاره جویی جهت گام نهادن در مسیر توسعه، مکاتب گوناگون را به تکاپو واداشت. به نحوی که تئوری های مختلف جهت انحلال عقب ماندگی در این جوامع ارائه گردید. هنگامی که تاثیرات انقلاب صنعتی و رویکردهای توسعه جوامع غرب مورد توجه برخی تئوریسین ها و اندیشمندان سایر جوامع توسعه نیافته قرار گرفت، یگانه عنصر توسعه در همه ابعاد، پیروی از رویکردهای غربی در این زمینه مبنا قرار داده شد. مکتب نوسازی مدرن، که تا اوایل دهه 1950 میلادی، گفتمان حاکم بر توسعه جوامع قلمداد می شد با نظریه پردازان مشهوری همچون روستو و شومپیتر و با نگرش هایی مبتنی بر استفاده های ابزاری از ره آورد های غرب سعی در تبیین راه های توسعه در دیگر جوامع کرده اند. به نظر می رسد این نگرش ها بیش از آنکه در خدمت توسعه نظام های پیرامونی باشد(والرشتاین از نظام های توسعه نیافته از این عنوان استفاده می کند)، بیشتر دستمایه استثمارگری نظام های امپریالیستی قرار گرفته است. به عنوان مثال پس از پایان نبرد اول جهانی و بالتبع شکل گیری جامعه بین الملل و نظم نوین جهانی و دیگر رویکردهای حاکم بر جهان پس از جنگ، ابرقدرت های فاتح، با این استدلال که جوامع ضعیف تر(پیرامونی) توانایی و شایستگی اداره خود را ندارند، عملا دخالت و زعامت خود را بر آنان تحمیل کردندکه شاهد تقسیم جهان میان قدرت های آن زمان هستیم. جالب تر آن که در توجیه این اقدام، ابرقدرت ها آینده توسعه یافته و اقتصادی رو به رشد و بهبود یافته را به جوامع مستعمره بشارت دادند که چنانچه پیشتر اشاره گردید اوضاع پس از مداخلات آنان به مراتب اسفناک تر از قبل گردید.
با مشخص شدن عدم کارآیی نظریه نوسازی و بالا گرفتن دامنه انتقادات از این مکتب در دهه های 1950 و 1960 میلادی مکتب وابستگی به رهبری رائول پربیش، اقتصاددان آرژانتینی پیروی از رویکردها و استفاده صرف از دستاوردهای غربی جهت توسعه را نقد نمود و نشان می داد که نظریه نوسازی سبب شکل گیری اقتصاد وابسته در کشورهای توسعه یافته گشته و الگوی سیستم اقتصادی مرکز پیرامون را ایجاد میکند که کشورهای صنعتی در مرکز این اقتصاد قرار گرفته و کشورهای در حال توسعه در پیرامون آن جای میگیرند. مطالعات پربیش و همکاران او نشان داد که فعالیتهای اقتصادی در کشورهای ثروتمند اغلب منجر به مشکلات جدی در کشورهای توسعه نیافته می گردد. همان طور که اشاره شد، گوندر فرانک، سمیر امین، پل باران و دوس سانتوس از نظریه پردازان برجسته مکتب وابستگی به شمار می روند. دوس سانتوس، اقتصاد دان برزیلی ِ اهل مکتب اکلا (مکتب وابستگی) در دهه های 1970 و 1980 با تفکیک سه نوع از دوره وابستگی هر یک را به شرایط مختلف مورد نظر مرتبط می سازد. وی در ابتدا اشاره می کند که منظور از وابستگی وضعیتی است که در آن اقتصاد پاره ای از کشورها تابعی از بسط و توسعه اقتصاد کشور دیگر است. این ارتباط، زمانی شکل وابستگی می گیرد که برخی از کشورها قادر باشند گسترش یابند و خودشان را حفظ کنند، در حالی که بعضی از کشورهای دیگر تنها به عنوان انعکاسی از بسط و توسعه کشور مسلط، ممکن است توسعه یابند.
در توضیح این نکته که چرا دوس سانتوس نظریه وابستگی را جهت تحلیل نظام های توسعه نیافته یا پیرامونی اتخاذ نموده است باید افزود نظریات نوسازی که پیش از نظریات وابستگی مطرح شدند بر این فرض قرار دارند که دگرگونی اجتماعی یک فرایند خطی و شامل تبدیل جوامع کشاورزی سنتی به جوامع صنعتی مدرن است و از دیگر سو، روستو که از تئوریسین های برجسته نوسازی به شمار می رفت، یک مدل اساسا سرمایه دارانه را مطرح کرد که بر این فرضِ قابل ملاحظه بنا گردیده بود که چنین مدلی به طور یکسان در دسترس هر جامعه ای هست. به دیگر سخن، جوامع توسعه نیافته با اتخاذ رویکرد نظام های سرمایه دارانه می توانند به توسعه و نوسازی دست یابند.
پس از جنگ جهانی دوم و عدم توفیق نظریه سرمایه داری نوسازی، نظریه پردازان مکتب اکلا در آمریکای لاتین با طرح نظریه وابستگی، عملا خط بطلان را بر نظریه نوسازی کشیده و خود به مکتب رایج مبدل گردیدند. در واقع دوس سانتوس، بر خلاف روستو و نوساز گرایان که شرایط توسعه نیافتگی را مرحله ماقبل سرمایه داری و جهت نیل بدان ضروری تلقی می کردند، معتقد بود که وابستگی امری تحمیل شده از سوی استعمارگران و به عبارتی دیگر وضعیتی بیرونی است. در واقع دوس سانتوس، وابستگی را وضعیتی میداند که ناشی از قطبی شدن منطقهای است و سرانجام، اینکه وابستگی و توسعه با یکدیگر ناسازگار هستند. از ویژگی های مشترک تحلیل های وابستگی، آن است که دامنه روابط وابستگی را فراتر از قلمرو صرف اقتصادی میداند و روابط سیاسی و فرهنگی را نیز در نظر میگیرند. همچنین، تمام تحلیل های وابستگی بر روابط وابسته و نابرابری تاکید دارند که به تصور نظریهپردازان این مکتب، نظیر دوس سانتوس، میان کشورهای پیرامون و اقتصادهای پیشرفته سرمایهداری وجود دارد، بنابر نظر آنها، روابط وابستگی مانع توسعه پیرامون میشود.
شاید بتوان مصداق اجرایی رویکرد بحران سازی های سیاسی انگلستان در دو سده پیشین را با ذکر مثالی از تئوری های بی ثباتی دیوید ساندرز، در راستای گواه عینی، در نوشتار حاضر استفاده نمود. وی پس از طرح ویژگی جوامع باثبات و بی ثبات، نهایتا با تعریفی جامع از بی ثباتی معیارهای آن را این گونه بیان می دارد که “بی ثباتی، معیاری است كه بتوان به وسيله آن يك نظام سياسي را در هر مقطع از زمان بي ثبات خواند، معياري است كه با وقوع يا عدم وقوع تغييرها و چالش ها در هر حكومت، رژيم يا جامعه اي نسبت مستقيم دارد. يعني آن كه تا چه حد اين تغييرها و چالش ها، الگوي معمولي يك سيستم خاص حكومتي، رژيم يا جامعه اي را تغيير داده اند و تا چه ميزان باعث ايجاد چالش در آنها شده اند. مسلم است كه اين الگو خود با گذشت زمان دستخوش تغيير مي شود. “ساندرز با بیان مواردی نظیر حملات نظامی، مرگ در اثر خشونت سياسی، شورش، ترور، اقدامات جنگ تروريستي، كودتاهاي انجام شده، اعتصابات سياسي يا تهديد به اعتصاب، تظاهرات اعتراض آميز، حركت انتقادي مخالفين ونهایتا سخنراني هاي ضدحكومتي توسط رهبران فكري شاخص های بی ثباتی یک نظام سیاسی را بر شمرده است.
در این رابطه که چرا بررسی بحران سازی های سیاسی انگلستان در ایران معاصر، با بهره گرفتن از نظریه وابستگی دوس سانتوس صورت گرفته است، می توان با اندکی تامل، تطابق و همگرایی های فراوانی را میان نظریه وابستگی دوس سانتوس و بحران سازی های سیاسی انگلستان در ایران یافت. از یک سو، بریتانیا با بهره گرفتن از سه رویکرد کلان(بنیادگرایی قومی و مذهبی، سیاست های تجزیه طلبی و سایر اقدامات سیاسی و نظامی) توانست در هر برهه از زمان، طیف وسیعی از وابستگی های اقتصادی، صنعتی، علمی و فناورانه آن گونه که دوس سانتوس در مدل خود ارائه می کند، در ایران ایجاد نماید.
همچنین، می توان خصائص و ویژگی های مشترک نظریات دوس سانتوس در مقوله وابستگی در نظام استعماری و مفهوم مدیریت بحران مایکل برچر(انتقال بحران های نظام استعماری به جوامع پیرامون) و مدل بی ثباتی سیاسی دیوید ساندرز(بازخورد بحران ها بر جوامع پیرامون) در راستای تبیین بهتر، عینی تر و علمی تر رساله حاضر به کار بست. در ذیل به مهترین نکات مشترک سه نظریه پرداخته می شود.
- در هر سه نظریه جلوگیری از ایجاد بحران و تطمیع منافع سیاسی، اقتصادی و نظامی قدرت های برتر در هر دوره از زمان، اصل نخست و مهم برای این کشورها (مانند بریتانیا) به شمار می آید.
- با نگاهی واقع گرایانه باید اذعان نمود ماهیت نظام های صنعتی و استعماری غرب همانند انگلستان همواره درصدد توسعه نظام های سرمایه داری و حل بحران های درون سیستمی خود، اقدام به انتقال این بحران ها به جوامع تحت سیطره نموده اند.
- انتقال این بحران ها به جوامع پیرامونی، خود عامل ایجاد بحران و بی ثباتی سیاسی به اشکال مختلف در این کشورها می شود.
بنابراین، در رساله حاضر، با توجه به نقاط اشتراک در نظریات وابستگی استعماری دوس سانتوس، مدیریت بحران مایکل برچر و نظریه بی ثباتی سیاسی دیوید ساندرز، یک تحلیل سه گانه از نظریات مذکور ارائه می گردد. در این خصوص، به نظر می رسد تئوری وابستگی استعماری دوس سانتوس و مدیریت بحران مایکل برچر بیشتر ویژگی های بحران ها و روابط خارجی را پوشش داده و مدل بی ثباتی سیاسی دیوید ساندرز بیشتر با بحران های سیاسی داخلی کشورها منطبق می باشد. در این تحلیل سه گانه با توجه به نقاط اشتراک، مدل مذکور دارای یک سیر خطی سه مرحله ای می باشد که به ترتیب عبارتند از : شکل گیری(بحران های نظام استعماری)، انتقال (حوزه حل بحران با بهره گرفتن از تسری آن به جوامع پیرامونی) و بازخوردهای بحران(ایجاد بی ثباتی سیاسی در جوامع پیرامونی) می باشد.
در مرحله شکل گیری، ساختارهای سیاسی و اقتصادی نظام استعماری (مرکز) باعث ایجاد بحران های داخلی در این کشورها می شود. در مرحله انتقال، باید به این مهم اشاره نمود که ماهیت نظام های استعماری ایجاب می کند که برای رهایی از تبعات این بحران ها در درون جامعه خود (اعتصابات، آشوب های خیابانی، بیکاری و در نهایت نارضایتی های گسترده عمومی) اقدام به انتقال آنان به کشورهای تحت نفوذ(پیرامونی) بنمایند. در مرحله سوم، انتقال این بحران ها به کشورهای پیرامون، خود عامل ایجاد بحران های سیاسی جدیدی در این جوامع می شود که بازخوردهای آن به شکل بی ثباتی های سیاسی در جوامع تحت نفوذ بروز می کند.
بنابراین، حضور نیروهای بریتانیا در کشورهایی همچون ایران که در راستای حل و فصل بحران های سیاسی انگلستان صورت پذیرفته است، خود عاملی مستقیم در ایجاد بحران های سیاسی وسیعی در این جوامع می باشد و طیف وسیعی از بی ثباتی های سیاسی را ایجاد می کند که بر حسب شدت و حدت بحران، تغییر رژیم، تغییر حکومت، چالش های خشونت آمیز و چالش های مسالمت آمیز را باخود به همراه دارد.
در نهایت همانطور که در نمودار دایره ای ذیل بدان پرداخته می شود، می توان کشورهای استعماری همچون بریتانیا را مبدا شکل گیری بحران ها (نظریه وابستگی دوس سانتوس)، سپس در راستای مدیریت بحران، انتقال آن از جامعه بریتانیا به جوامع تحت نفوذ همچون ایران (نظریه مدیریت بحران مایکل برچر) و در نهایت بازخوردهای آن در جوامع پیرامونی، در قالب بحران های سیاسی(نظریه بی ثباتی سیاسی دیوید ساندرز) درنظر گرفت.
نمودار تحلیل مدل سه گانه نظریه دوس سانتوس- مایکل برچر و دیوید ساندرز
جمع بندی:
در فصل دوم، عنوان مباحث مفهومی و نظری، مورد بررسی قرار گرفت. در این بین، تشریح و واکاوی مفاهیم سه گانه بحران، بحران سازی و مدیریت بحران صورت پذیرفت. در این میان تعاریف متعددی از بحران صورت گرفت و مقوله بحران سازی قدرت های بزرگ در جوامع تحت سیطره همانند بحران سازی های سیاسی انگلستان در ایران و نهایتا مدیریت چنین بحران هایی مورد تحلیل قرار گرفت. آنچه که در این بخش حائز اهمیت است و به نوعی نوآوری تلقی می شود استفاده از نظریه مدیریت بحران مایکل برچر می باشد. وی پس از تبیین مراحل چهارگانه شکل گیری بحران، در ادامه عواملی که منجر به شکل گیری بحران می شود را ذکر نموده است که رساله کنونی به نوعی درصدد تطبیق مدیریت بحران برچر با اقدامات بحران ساز سیاسی بریتانیا در ایران می باشد.
در مرحله دوم، روش تحقیق استفاده شده در رساله حاضر بررسی شده است. از یک سو بررسی صرف رویدادهای منتهی به بحران سازی سیاسی بریتانیا در ایران با بهره گرفتن از روش تاریخی صورت گرفته است و از دیگر سو روش جامعه شناسی تاریخی نیز در راستای تبیین اهداف، ابزارها، بازخوردهای بحران سازی های سیاسی انگلستان در ایران مورد استفاده قرار گرفته است.روش جامعه شناسی تاریخی در یک دسته بندی کلی از سوی نویسنده به دو بخش داخلی و خارجی تفکیک شده است. در بعد داخلی نیز دسته بندی دیگری صورت گرفته است که جامعه شناسی تاریخی خرد و کلان نامیده شده که کاربرد هر یک نیز در پژوهش مورد بررسی قرار گرفت. بعد خارجی روش جامعه شناسی تاریخی که با بهره گرفتن از نظریه استفن هابدن تبیین گردید نیز اشاره به بحران سازی های سیاسی بریتانیا در ایران که حاصل انتقال بحران ها و چالش های درونی بریتانیا به ایران می باشد، دارد. به دیگر سخن، بعد خارجی روش جامعه شناسی تاریخی به این موضوع می پردازد که نظام سرمایه داری و صنعتی بریتانیا هرگاه در داخل خود با چالش ها و بحران های متعددی مواجه می گردد، در راستای حل و فصل بحران ها، انتقال آن به دیگر جوامع تحت سیطره گریزناپذیر می باشد.
چارچوب نظری پژوهش نیز بخش دیگری از رساله حاضر را در فصل دوم به خود اختصاص داده است. در چارچوب نظری نیز تلفیق دوگانه بسان روش پژوهش صورت گرفته است. از یک سو در راستای تشریح وابستگی های همه جانبه ایران به بریتانیا در دو سده پیشین، از مدل وابستگی دوس سانتوس استفاده گردیده است. دوس سانتوس در مدل وابستگی خود، از سه مرحله وابستگی استعماری که شامل اوایل دوران استعمارگری می باشد و مواردی همچون بهره کشی از انسان ها(برده داری) و رقابت بر سر کسب طلا و مواردی اینچنین می شود نام می برد. در مرحله بعد، وابستگی مالی- صنعتی مد نظر وی می باشد و در نهایت وابستگی علمی- فناورانه بعد نهایی تئوری دوس سانتوس را شکل می دهد که در فصول رساله به تعدد، انطباق نظریه دوس سانتوس و بحران سازی های سیاسی بریتانیا در ایران صورت خواهد پذیرفت. از دیگر سو در راستای تبیین بحران سازی های سیاسی انگلستان و تشریح ابزارها و رویکردهای این کشور در ایران از تئوری بی ثباتی سیاسی دیوید ساندرز استفاده شده است تا بتوان بحران سازی های سیاسی انگلستان در ایران معاصر تا سال 1390 شمسی را هرچه بهتر تبیین نمود. ساندرز در مدل خود از چهار مرحله به عنوان مراحل شکل دهنده بی ثباتی نام می برد. مواردی همچون چالش های مسالمت آمیز، چالش های خشونت آمیز، تغییر حکومت و تغییر رژیم. موارد چهارگانه مذکور نیز به مراتب از سوی بریتانیا در ایران به اجرا گذارده شده است که در ادامه بدان پرداخته خواهد شد.
در نهایت، ایجاد یک سطح تحلیل سه گانه مبتنی بر نظریات دوس سانتوس، ساندرز و برچر در این فصل صورت گرفته است. با توجه به نقاط تشابه سه نظریه مذکور و مفهوم بحران سازی های سیاسی انگلستان در هر دوره بهتر و عینی تر و با نگاهی واقعگرایانه تر تبیین خواهد شد .
فصل سوم: پیشینه بحران سازی های سیاسی انگلستان در ایران تا شروع دوران سلطنت پهلوی
مقدمه:
مقوله استعمار و پیشینه اقدامات مخرب استعمارگران برای کشور ایران که سایه های سنگین تعرض نخستین دولت های صنعتی جهان را در حیطه سرزمینی خودتجربه نموده است، همواره پدیده ای ملموس و محسوس تلقی می شود. در این میان، دولت های صنعتی، درصدد تحکیم نفوذ و سیطره بر جوامع مستعمره برآمده و هیچ نوع خدشه ای را در مدیریت انحصاری جوامع مستعمره خویش بر نمی تافتند. همچنین، راهبردهای خرد و کلان کسب بیشینه منافع خویش را در این سرزمین ها اعمال نموده که کمترین ماحصل آن برای جوامع مستعمره، در عرصه بین المللی سقوط در ورطه وابستگی همه جانبه و عدم استقلال و در امور داخلی بی ثباتی های متعدد، همچون بروز خشونت،گسترش دامنه های اعتراض، ترور، کودتا، تغییر رژیم و موارد بی شمار دیگر بوده است.
در این میان، سابقه فعالیت های استعماری انگلستان به عنوان نخستین دولت صنعتی جهان، در ایران به مراتب برجستگی بیشتری نسبت به دیگر جوامع استعمارگر صنعتی وغیر صنعتی داشته است. در راستی آزمایی فرضیه فوق مواردی بی شمار را می توان مدلول نوشتار حاضر قرار داد اما حراست از هندوستان و دفع خطر دشمنان و رقبای استعماری همچون فرانسه ناپلئون، روس های تزاری، بعدها آلمان نازی و نهایتا ایالات متحده از منافع مد نظر بریتانیا در منطقه را می توان به عنوان شاخصه های کلان منافع بریتانیا تلقی نمود. احصاء منافع مذکور،کما اینکه در فوق نیز اشاره گردید، در جوامع مستعمره نتایجی را به دنبال داشت که کمینه آن، طیف وسیعی از وابستگی های مختلف به استعمارگران در عرصه بین المللی و نیز گسترش هر چه بیشتر هرج و مرج و بی ثباتی در درون این نظام ها بود. البته ذکر این نکته خالی از لطف نخواهد بود که کشور ایران، هیچ گاه مستقیما بسان هندوستان و بسیاری دیگر از مستعمرات، مورد هجمه استعماری بریتانیا و دیگر دولت های استعماری قرار نگرفت. لذا اصطلاح ایرانِ نیمه مستعمره را شاید بتوان بهتر در در این خصوص استعمال نمود. از طرفی دیگر، برخی راهبرد ها و اطلاعات موجود در دستگاه استعماری انگلستان، به مثابه عامل تسهیل کننده، اقدامات بریتانیا را در ایران عصر سلطنت پهلوی اول و دوم سهولت می بخشید. مواردی همچون تساهل و مدارای بیش از حد دوپادشاه پهلوی با قدرت های بزرگ، بافت سنتی جامعه ایران، جایگاه ژئواستراتژیک و منابع نفتی و انرژی سرشار در کشور و موارد بسیار دیگر را می توان در این خصوص ذکر نمود. مواردی که بعضا نه تنها دستاویز اقدامات انگلستان و بحران زایی های سیاسی متناوب در ایران گردید، بلکه به نظر دیوید ساندرز، شرایط را برای بی ثبات سازی نظام سیاسی ایران فراهم نمود.
لذادراین فصل، هدف، تطابق تئوری بی ثباتی سیاسی ساندرز با نظریه وابستگی دوس سانتوس بوده تا با بهره گرفتن از تلفیق دوگانه از رویکردهای تاریخی و جامعه شناسی تاریخی(ابعاد داخلی و خارجی) و استفاده از تحلیل سه گانه از مدل دوس سانتوس- ساندرز- برچر تا درنهایت، بدین سوال که مهمترین بحران های سیاسی انگلستان در ایران پیش از پهلوی کدام بحران ها بوده است پاسخی متقن و علمی ارائه شود. با بررسی بحران های این دوره، جدایی های ارضی مناطق شمالی و شمال غربی(در جریان عهدنامه ترکمنچای و گلستان) و نیز مناطق وسیع شرقی(هرات) مهمترین و تاثیرگذارترین بحران های سیاسی انگلستان در این دوران درنظر گرفته شده است. بحران هایی که می لذا پیش از پرداختن به موارد فوق، درصدد بررسی اجمالی مدل بی ثباتی سیاسی دیوید ساندرز می باشیم. در مدل بی ثباتی سیاسی ساندرز، ثبات ناظر است بر فقدان نسبي برخي انواع حوادث سياسي بي ثبات كننده كه خواه به صورت تغيير در ساختار قدرت، تغيير در حكومت و خواه به صورت مسالمت آميز يا حتي خشونت آميزکه به چالش با قدرت سياسي موجود يا خود ساختار اقتدار سياسي مي انجامد(خواجه سروی،1382: 84). وی در ادامه شاخص های بی ثباتی سیاسی را نیز این گونه تفکیک می کند:
مفهوم | شاخص |
تغییر رژیم | تغییر در وضعیت،تغییر در هنجارهای رژیم(اعمال قدرت)، نظامی، غیرنظامی، تغییر در نوع نظام حزبی |
تغییر حکومت | تغییر در مقامات اصلی اجرایی، تعدیل ها در قوه مجریه |
۹
۱۲/۰± ۲۱/۴
d
۲۰/۰± ۲۹/۶
ab
۱۲
۰۲/۰± ۸۵/۳
d
۰۶/۰± ۹۱/۶
ac
۱۵
۱۳/۰± ۶۱/۴
ab
۰۹/۰± ۷۲/۷
bc
۱۸
به همراه نتایج آزمون حداقل تفاوت معنی دار در *
سطح ۹۵% (حروف متفاوت بیانگر تفاوت معنی دار هستند)
در این مطالعه تغییرات بار باکتریایی در زمانهای مختلف نگهداری روند افزایشی را نشان داد. بطوریکه بر طبق آزمون آماری واریانس یکطرفه بین میانگین بار باکتریایی در نمونهها در روز اول نگهداری (روز صفر) با روز آخر نگهداری (روز هجدهم) اختلاف معنیداری وجود داشت (۰۵/۰ p<). که این اختلاف در مورد باکتریهایسرمادوست در تمامی روزهای نگهداری معنیدار بود(۰۵/۰ p<). میزان بار باکتریایی سرمادوست در روزهای اول نگهداری بسیار پایین بود(۱۹/۰±۳۷/۱ log cfu/g) ولی با گذشت زمان افزایش پیدا کرده و در روز هجدهم به بیشترین مقدار رسید (۰۹/۰± ۷۲/۷ log cfu/g). (جدول ۳-۲).
در روزهای اول نگهداری بار باکتریایی مزوفیل نسبت به باکتریهای سرمادوست بیشتر بود ولی با گذشت زمان نگهداری، باکتریهای سرمادوست تغییرات بیشتر و روند افزایشی بیشتری را در مقایسه با باکتریهای مزوفیل نشان دادند. بطوریکه باکتریهای مزوفیل در روز پانزدهم یک روند کاهشی را نشان داده و از۲۱/۴ log cfu/g در روز دوازدهم به ۸۵/۳ log cfu/g در روز پانزدهم رسیدند ولی در روز هجدهم مجددا افزایش یافته و به حداکثر مقدار (۱۳/۰± ۶۱/۴ log cfu/g ) خود مشاهده شدند (جدول ۳-۲).
بر طبق آزمون آماری واریانس یکطرفه، بین میانگین بار باکتریایی مزوفیل در اولین روز نگهداری با بقیه روزها بجز روز سوم اختلاف معنیداری مشاهده شد (۰۵/۰ p<)، اما در روزهای دوازدهم و پانزدهم به دلیل کاهش باکتریهای مزوفیل نسبت به روز قبل اختلاف معنیدار بین این روزها وجود نداشت.
شکل ۳-۶- تغییرات بار باکتریایی در ماهی هامور معمولی نگهداری شده در یخ
۳-۳- نتایج ارتباط بین شاخصهای شیمیایی با بار باکتریایی
برای بررسی ارتباط بین شاخصهای شیمیایی و میکروبیولوژیکی در نمونهها و نیز محاسبه معادله رگرسیونی از آزمون رگرسیون خطی استفاده شد.
۳-۳-۱- ارتباط هیستامین با بار باکتریایی
بر اساس نتایج حاصله هیستامین، بیشترین ارتباط را با باکتریهای مزوفیل نشان داد (۷۶/۰ R2=). و معادله رگرسیونی بصورت ۱۶/۴۱-[۶۳] meso85/18 HIS[64]=تعیین گردید. بر طبق نتایج آزمون همبستگی پیرسون، هیستامین با بار باکتریایی مزوفیل (۰۵/۰p<، ۷۶/۰r=)، سرمادوست (۰۵/۰p<، ۶۶/۰r=) ارتباط معنیداری نشان داد. ولی با روز نگهداری (۰۵/۰p>، ۶۵/۰r=) میزان تریمتیل آمین (۰۵/۰p>، ۶۶/۰r=) و pH (05/0p>، ۵۵/۰r=) ارتباط معنیداری نداشت.
شکل ۳-۷- ارتباط تغییرات هیستامین با بار باکتریایی مزوفیل در ماهی هامورمعمولینگهداریشده در یخ
۳-۳-۲- ارتباط تریمتیلآمین با بار باکتریایی
بر طبق آزمون رگرسیون خطی TMA ، ارتباط معنیداری با روز نگهداری و باکتریهای سرمادوست نشان داد (۹۸/۰ R2=) و معادله رگرسیونی آن بصورت [۶۵] psy04/2- days35/1+ 37/3TMA[66]= محاسبه شد. بر طبق نتایج آزمون همبستگی پیرسون، تریمتیلآمین با روز نگهداری (۰۵/۰p<، ۹۷/۰r=)، بار باکتریایی مزوفیل (۰۵/۰p<، ۹۳/۰r=)، و سرمادوست (۰۵/۰p<، ۹۲/۰r=) و نیز pH (05/0p<، ۹۰/۰r=) ارتباط معنیداری داشت، ولی با میزان هیستامین هیچ نوع ارتباط معنیداری نشان نداد (۰۵/۰p>، ۶۶/۰r=).
شکل ۳-۸- ارتباط تغییرات TMA با باکتریهای سرمادوست در هامورمعمولینگهداریشده در یخ
۳-۳-۲- ارتباط pH با بار باکتریایی
از بین شاخصهای شیمیاییکنترلکیفیت، pH ارتباط معنیداری را با روز نگهداری و باکتریهای مزوفیل نشان داد (۹۶/۰ R2=) و معادله رگرسیونی آن بصورت meso41/0- days15/0+ 7/6 pH= بدست آمد. بر طبق نتایج آزمون همبستگی پیرسون، pH با روز نگهداری (۰۵/۰p<، ۹۴/۰r=)، باکتریهای سرمادوست (۰۵/۰p<، ۹۳/۰r=)، تریمتیلآمین (۰۵/۰p<، ۹۰/۰r=) و باکتریهای مزوفیل (۰۵/۰p<، ۸۳/۰r=) ارتباط معنیداری نشان داشت. ولی با هیستامین که بعنوان یکی از شاخصهایشیمیاییکنترلکیفیت در این مطالعه استفاده شده بود ارتباط معنیداری نداشت.
شکل ۳-۹- ارتباط تغییراتpH با بار باکتریایی مزوفیل در ماهی هامورمعمولینگهداریشده در یخ
نتیجهگیری کلی
با توجه به نتایج بدست آمده از این تحقیق و مقایسه آن با نتایج حاصل از سایر محققین، غلظت پایین شاخصهای شیمیایی و نیز بار باکتریایی در روزهای اول دوره نگهداری بیانگر کیفیت خوب و تازگی نمونهها میباشد، اما به مرور زمان تمام فاکتورها بجز هیستامین در در طی دوره نگهداری روند افزایشی داشتند، وتا پایان دوره نگهداری اغلب آنها به بالاتر از حد مجاز رسیدند (تریمتیلآمین : mg/100g 46/12 ، باکتریهای سرمادوست : ۷۲/۷ log cfu/g).
هیستامین در طی نگهداری تا روز ۱۲ روند افزایشی داشت، اما از روز پانزدهم کاهش ناگهانی در غلظت آن مشاهده شد که این کاهش تا آخرین روز نگهداری (روز هجدهم) ادامه داشت که بر طبق یافتههای برخی محققینFujii, Masuda, Okuzumi, 1994) (Sato, ناشی از رشد باکتریهای تجزیه کننده هیستامین میباشد. از طرفی غلظتهای مختلف بدست آمده هیستامین در مطالعات سایر محققین ناشی از میزان هیستیدین آزاد در عضله و باکتریهای دکربوکسیلهکننده هیستامین و نیز شرایط نگهداری و حمل و نقل که اگر با رعایت نکات بهداشتی صورت نگیرد، به عنوان عامل مهمی در توزیع و پخش باکتریها در قسمتهای مختلف بدن ماهی عمل کرده وسبب تولید بیشتر هیستامین و تسریع در عمل فساد در ماهی می گردد(Craven., et al 2001).
احتمالا ماهیان هامور در شرایط طبیعی، دارای میزان اندکی هیستیدین آزاد هستند، به طوریکه تا روز ششم نگهداری اختلاف معنیداری از نظر غلظت هیستامین در نمونهها وجود نداشت، اما با گذشت زمان، فرایند پروتئولیزیس سبب میشود که میزان هیستیدین بیشتر و اضافهتری از پروتئینهای عضله آزاد شود (Rossano et al., 2006). به طوریکه در این تحقیق میزان هیستامین در روزهای بعدی بیشتر شده و اختلاف معنیداری را با تمام روزهای نگهداری نشان داد (۰۵/۰ p<).
ماهیان هامور معمولی، بلافاصله پس از صید از آبهای خلیجفارس، یخگذاری شده و با قایق به اسکله سجافی بندر هندیجان انتقال یافتند و بلافاصله به آزمایشگاه فارماکولوژی دانشکده دامپزشکی دانشگاه شهید چمران اهواز منتقل شدند، و در مطالعه ما هیستامین از روز سوم ردیابی شد، بنابراین بر طبق یافتههای(۲۰۰۶) Rossano و مطالعه حاضر میتوان چنین استنباط نمود که هر چقدر ماهی با تأخیر زمانی یخگذاری شود و نیز شرایط حمل ونقل و نگهداری آن در یخ مناسب نباشد، فرایندهای خودهضمی و باکتریهای دکربوکسیلهکننده آمینهای بیوژن سریعتر وارد عمل شده و تبدیل هیستیدین به هیستامین را تسریع مینمایند.
هیستامین بیشترین ارتباط را با باکتریهای مزوفیل نشان داد(۰۵/۰p<، ۷۶/۰R2=) به طوری که معادله رگرسیونی بدستآمده نیز مؤید این امر است و از طرفی سایر محققین اظهار داشتهاند که هیستامین اغلب توسط باکتریهایی که در دمای بالا قادر به رشد هستند تولید میشود، همچنین گزارشاتی مبنی بر تولید هیستامین توسط باکتریهای سرمادوست نیز وجود دارد. نتایج بدست آمده از این تحقیق نیز حاکی از وجود ارتباط بین بارباکتریایی و هیستامین میباشد.
شکل (2-12)- ابر صفحه جدا کننده بهینه در دو بعد
مساله بالا را میتوان توسط تکنیک های بهینه سازی QP[65] حل کرد.برای حل این مساله تابع لاگرانژی زیر را تشکیل داده و ضرایب لاگرانژ را بدست میآوریم .
(2-11)
مسئله بالا نسبت به باید مینیمم شود و نسبت به متغییر ها باید ماکزیمم شود. باید این مسئله را با حذف متغییر های حل نمائیم.پس مسئله موجود یک مسئله ماکزیمم سازی براساس خواهد بود که این مسئله را حل میکنیم .برای اینکه جواب مساله باشد، این جواب باید در شرایط [66]KKT صدق کند و در نقطه جواب، مشتق L نسبت به صفر باشد.با مساوی قرار دادن مشتق برابر صفر به معادلات زیر میرسیم :
(2-13)
(2-12)
با قرار دادن مقدار w از رابطه فوق در به مساله دوگان برای بهینه سازی مقید خواهیم رسید:
(2-14)
این فرمول از ماشین های بردار پشتیبان را ماشین بردار پشتیبان حاشیه سخت مینامیم.چون طبقه بندی را به طور کامل انجام میدهد و هیچگونه تخطی ندارد.
پس از حل مسئله دوگان بهینه سازی، ضرایب لاگرانژ بدست میآیند.در واقع هر کدام از ضرایب متناظر با یکی از الگوهای میباشند.الگوهای را که متناظر با ضرایب (مثبت)هستند، بردارهای پشتیبان مینامیم.مقدار بردار وزن و b از روابط زیر بدست میآیند:
(2-15)
تابع تمایز برای طبقه بندی یک الگوی ورودی x به صورت زیر خواهد بود :
(2-16)
2-8-7ماشین بردار پشتیبان طبقه بندی کننده خطی با داده های جدا نشدنی به طور خطی (حالت جدایی ناپذیر)
در قسمت قبل، داده های آموزشی را جداپذیر خطی فرض کردیم .وقتی که داده های آموزشی جدا پذیر خطی نباشند یعنی، داده هایی باشند که وارد کلاسی غیر از کلاس خودشان شده باشند.در واقع تخطی انجام گرفته باشد. هیچ جواب شدنی وجود ندارد.در اینجا ماشین بردار پشتیبان را تعمیم می دهیم تا برای حالت های جدایی ناپذیر هم کاربرد داشته باشد.اکنون حالتی را درنظر می گیریم که هنوز به دنبال یک ابرصفحه جداکننده خطی هستیم با این تفاوت که ابرصفحه جداکننده ای که به طور کامل در نامعادله (2-10)صدق کند وجود ندارد.برای بررسی این حالت یک متغیر جدید به نام متغیرهای کمبود[67] تعریف میکنیم که بیانگر میزان انحراف از نامعادله (2-10) است.بنابراین هدف الگوریتم، ماکزیمم کردن حاشیه مربوطه در مقابل پرداختن یک هزینه متناسب با انحراف از نامعادله (2-10) تعریف می شود. واضح است كه هر چقدر مجموع مقادير متغيرهاي بیشتر شود، از حالت بهينه دورتر خواهيم شد و خطا بيشتر ميگردد.بیان ریاضی مساله به فرم زیر میباشد:
(2-17)
شکل (2-13)- حالت جداناپذیر خطی در دو بعد
که و پارامتر حاشیه است که اختلاف بین ماکزیمم حاشیه و مینیمم خطا طبقه بندی را تعیین می کند.مقادیر را برابر با یک یا دو انتخاب میکنیم. وقتی ابر صفحه بدست آمده را ابر صفحه حاشیه نرم، و ماشین بردار پشتیبان را، ماشین بردار پشتیبان حاشیه نرم ( ) مینامیم و وقتی ماشین بردار پشتیبان را، ماشین بردار پشتیبان حاشیه نرم ( ) مینامیم.
قابل ذکر است که توابع دیگری نیز برای بیان خطا میتوان تعریف کرد.یک نکته قابل توجه که در اینجا باید به آن اشاره کرد این است که حداقل سازی ترم اول معادله (2-17) که منجر به حداقل کردن بعد VC می شود معادل با حداقل کردن جمله دوم در شرط (2-4)، و از طرف دیگر حداقل کردن ترم دوم در معادله (2-17) که ریسک تجربی را کنترل می کند معادل با ترم اول شرط (2-4) است.بنابراین معادله (2-17) یک روش عملی برای حداقل سازی ریسک ساختاری را بیان می کند.برای حل این معادله نیز از ضرایب لاگرانژ استفاده می شود:
(2-18)
که و است.برای محاسبه جواب بهینه، شرایطKKT باید بررسی شود.به این ترتیب که در اینجا معادله لاگرانژ بالا باید نسبت به و نسبت به ماکزیمم شود.
(2-19)
(2-20)
(2-21)
(2-22)
(2-23)
(2-24)
از رابطه (2-18) به ترتیب نسبت به و و مشتق جزئی میگیریم.
(2-25)
(2-27)