رمان محلی :« رمانی است که از تمام خصوصیات رمان ناحیه ای برخوردار است اما توصیفات و مختصات محلی و بومی در این رمان ها صوری و ظاهری است،یعنی این خصوصیات پایه و شالوده رمان را تشکیل نمی دهند بلکه به عنوان سندیت و صحت داستان به کار گرفته شده است . این توصیفات و مختصات معمولاً از نظر پیرنگ و درک انگیزه داستان از همیت چندانی برخوردار نیست .»(همان:۴۴۶)
۷-۳-۱-رمان اجتماعی
«رمان اجتماعی، نوع رمان درباره مسئله ای اجتماعی است که توجه اصلی خود را معطوف به ماهیت جامعه ، عملکرد و تأثیرات روی اشخاص و حوادث می کند، رمان اجتماعی اغلب با نیت ارشاد و یا احتمالاٌ به منظور ایجاد تغییرات بنیادی در عمیق شرایط اجتماعی – اقتصادی ، جامعه نوشته می شود و اغلب به طور تلویحی و یا صریح ، نوعی از اصلاحات اجتماعی را توصیف می کند . » (سلیمانی،۱۳۶۶: ۲۶)
میرصادقی ، صورت دیگر از رمان اجتماعی را در این تعریف ارائه می دهد:
«رمان اجتماعی، رمانی است که اصولاً با قضایا و مسائلی سروکار دارد که بیشتر بر اوضاع واحوال محیطی و فرهنگی و اجتماعی کارگران و زحمتکشان تمرکز می یابد تا امور شخصی و خصوصی و خصوصیت های روانشناختی . این نوع رمان بر نفوذ جامعه و اوضاع اقتصادی و نیز بر شخصیت های و وقایع داستان تأکید می ورزد .) (میرصادقی،۱۳۷۶ :۴۱۷)
۸-۳-۱-رمان روان شناختی
« رمان روانی یا روانشناختی ، رمانی است که در آن توجه بسیار به حالات و عواطف پیچیده ذهنی ، ویژگی های درونی شخصیت های داستانی و انگیزه های پشت اعمال آنها بشود. از این رو گاه واکنش های روانی و ذهنی اشخاص را در برابر برخی از حوادث و پدیده ها تحلیل می کند و به تشریح چرایی و علت و معلول های اعمال و واکنش ها می پردازد و به زندگی عاطفی ، روحی و ذهنی شخصیت های رمان اهمیت بسیار می دهد.» (میرصادقی،۱۳۸۶: ۴۲۰)
«رمان روانی،رمانی است که بسیار به شخصیت درونی اشخاص داستان ،انگیزه های پشت اعمال آنها ،واقعیت درونی و روانی افراد (که از اعمال و حوادث بیرونی نشئت می گیرد و بسط و گسترش می یابد)و اوضاع و شرایط بهاء می دهد همچنین گاه واکنش های رواتی و ذهنی اشخاص را در برابر برخی از حوادث و پدیده ها تحلیل می کند .به بیان دیگر این نوع رمان ،بسیار با زندگی روحی،عاطفی و ذهنی اشخاص سر و کار دارد .رمان روانی به تشریح صرف حوادث بسنده نمی کند بلکه سعی می کند چرایی اعمال و حوادث را نبز توضیح دهد. (سلیمانی،۱۳۶۶: ۴۴)
۱-۲- پیرنگ
پیرنگ، مرکب از دو کلمه پی + رنگ است، پی بر به معنای بنیاد، شالوده و پایه آمده و رنگ به معنای صلح و نقش، بنابراین روی هم پیرنگ به معنی بنیاد نقش، یا شالوده طرح، ومعنای دقیقی برای اصطلاح plot است. اصطلاح plot را بر طرح، طرح و توطئه، چارچوب و هسته ترجمه کرده اند که هیچ یک از آنها رساننده مفهوم این اصطلاح نیست . (میرصادقی،۱۳۸۸: ۶۳)
واژه پیرنگ در داستان به معنای روایت و حوادث داستان با تأکید بر روابط علیت می باشد. (همان:۶۴)
پیرنگ ، در اصطلاح شناسی داستان، به نظمی گفته می شود که نویسنده به رویدادهای داستان می دهد تا به نتیجه ای که دلخواه اوست دست یابد . هر پیرنگ مجموعه ای از رویدادهای بی دقت طراحی شده و به هم پیوسته است که در کشاکش نیروهای مخالف به اوج و سپس به نتیجه نهایی می رسد. (ایرانی ،۱۳۸۰: ۱۶۴)
پیرنگ ، نقشه ، طرح، الگو یا شبکه استدلالی حوادث در داستان است وچون و چرایی حوادث را در داستان نشان می دهد. به عبارت دیگر، پیرنگ، یا نقشه داستان، حوادث را در داستان چنان تنظیم و ترکیب می کند که در نظر خواننده منطقی جلوه کند، از این نظر پیرنگ تنها ترتیب و توالی حوادث نیست بلکه مجموعه سازمان یافته وقایع است. در حقیقت نقل حوادث است با تکیه بر روابط علت ومعلولی. (میرصادقی،۱۳۸۱: ۴۲۰)
فورستر درباره تفاوت داستان و پیرنگ گفته است :
پیرنگ نقل حوادث است با تکیه بر موجبیت و روابط علت و معلولی : شاه مردو سپس ملکه مرد، این داستان است،اما شاه مرد و پس از جندی ملکه از فرط اندوه در گذشت، پیرنگ است در اینجا نیز توالی زمانی حفظ شده اما حس سببیت بر آن سایه افکنده است. (اخوت،۱۳۷۱: ۳۷)
پیرنگ بر دو نوع است، پیرنگ اولیه و پیرنگ نهایی :
پیرنگ اولیه که می توان آن را پیرنگ نویسنده نامید، پیرنگی است که نویسنده در ذهن دارد یا پیش از نوشتن رمان به روی کاغذ می آورد. پیرنگ آغازین ممکن است در طول نوشتن رمان به تدریج تغییر مسیر دهد و حوادث و شخصیت هایی را در خود بپذیرد که از ابتدا در پیرنگ نقشی نداشته اند . این ها را می توان حوادث غیر مترقبه رمان و شخصیت ناخوانده نامید. گاهی پیرنگ با پیرنگ آغازین حرکت می کند و داستانی دیگر گونه شکل می گیرد. در اواسط داستان، در جهتی متضاد می توان حوادث غیر مربوطه رمان و شخصیت ناخوانده نامید. گاهی پیرنگ آغازین جزء دست نوشته های نویسنده است. پیرنگ نهایی که می توان آن را پیرنگ داستان نامید، با چاپ کتاب در اختیار مخاطبان قرار می گیرد. خواننده پس از خواندن داستان یا رمان می تواند پیرنگ پایانی را در یک صفحه روی کاغذ بیاورد یا اینکه در چند جمله برای مخاطبان دیگر به طور شفاهی بازگو کند.
«پیرنگ تنهابه شکل اثر مربوط نمی شود بلکه با محتوای آن نیز ارتباط تنگاتنگی دارد.»(میرصادقی،۱۳۷۶: ۶۵)به طور کلی پیرنگ با شخصیت پردازی، زاویه دید و صحنه پردازی ارتباط عمیقی دارد بر آنها تأثیر می گذارد و از آنها تأثیر می پذیرد زیرا پیرنگ تضادهای زندگی شخصیت و اعمال و رفتار، برخورد و درگیری های آن را تصویر می کند.
«پیرنگ نقشه و الگوی اولیه اثر است که با حذف کردن و اختصار مطالب اضافی باقی می ماند و پایه و اساس داستان را تشکیل می دهد، پیرنگ شامل نکات کلیدی و اساسی داستان است به طوری که حذف یکی از آنها باعث نقص در داستان می شود. پیرنگ به طور کلی شامل عمل، حادثه، گفتگو، زمان، مکان، شخصیت و حتی نحوه فکر کردن شخصیت و گویش های آن می شود»(عبدالهیان،۱۳۸۱: ۴۹) اما آنچه در پی رنگ بیشتر مورد تأکید است، حوادث است،(بورنوف،۱۳۷۸: ۴۱) زیرا« گسترش داستان و تجزیه و تحلیل آن معمولاً بر عهده حوادث مهم داستان گذاشته می شود. »(پرین،۱۳۶۲: ۲۶)«و چرخه حوادث را نیز اعمال و کشمکش ها و ستیزه های شخصیت به حرکت در می آورد تا اینکه نقطه اوج و از پی آن گره گشایی تجلی پیدا کند. »(کلارک،۱۳۷۸: ۳۲)عابدی در این زمینه می گوید «اگر خواننده بتواند نقطه شروع، مسیری که داستان طی می کند «تنه داستان» و نقطه پایان را در داستان تشخیص دهد، نویسنده می تواند مطمئن باشد که داستانش ، طرحی روشن و کامل دارد ولی اگر خواننده نتواند این سه قسمت را در داستان تشخیص دهد، به احتمال بسیار زیاد ، داستان طرحی ناقص دارد و فاقد یکی از این سه بخش است» (عابدی،۱۳۷۷: ۴۴)
« طرح در داستان چیزی نیست جز مجموعه ای از فعل و یا مسندالیه، افعال و مسند الیه هائی که شرایطی را توصیف می کنند و یا تغییر وضعیتی را شرح می دهند و یا نمایانگر علمی هستند . بنابراین می توان نتیجه گرفت که طرح داستانی عبارت است از مجموعه ای از فعل.» (اخوت،۱۳۷۱: ۴۳)
۲-۲شخصیت و شخصیت پردازی
«شخصیت، عبارت است از مجموعه غرایز و تمایلات و صفات و عادات فردی، یعنی مجموعه کیفیات مادی و معنوی و اخلاقی که فرایند عمل مشترک طبیعت اساسی و اختصاصات موروثی و طبیعت اکتسابی است و در کردار و رفتار و افکار فرد جلوه می کنند و وی را از دیگر افراد متمایز می سازد.» (یونسی،۱۳۷۹: ۲۸۹)
«شخصیت، در اثر روایتی یا نمایشی، فردی است که کیفیت روانی و اخلاقی او، در عمل او و آنچه می گوید و می کند، وجود داشته باشد. خلق چنین شخصیت هایی را که برای خواننده در حوزه داستان تقریباً مثل افراد واقعی جلوه می کنند، شخصیت پردازی می خوانند » (میرصادقی، ۱۳۷۶: ۸۴)
۳-۲-صحنه و صحنه پردازی :
« در اصطلاح داستان نویسی ، صحنه عبارت است از موقعیت مکانی و زمانی که عمل داستان در آن تحقق می یابد» (حنیف،۱۳۷۹: ۱۴۵)
مؤلف «هنررمان» در تعریف صحنه نوشته است«صحنه در اصطلاح شناسی داستان، نمایش ادبی یک عمل است که در مکان خاصی و زمانی خاصی روی داده است ، این نمایش ادبی با کلمه مکتوب صورت می گیرد.» (ایرانی،۱۳۸۰: ۳۲۲)
یونسی در تعریف صحنه می گوید : «صحنه داستان چنان که از نام آن پیدا است، محلی است که آکسیون داستان در آن واقع می شود، به عبارت دیگر زمینه ایست که اشخاص داستان نقش خود را بر آن بازی می کنند.» (یونسی،۱۳۷۹: ۴۲۹)
با توجه به تعاریفی که در بالا آورده می توان گفت که زمان ،مکان و عمل داستانی عناصر سه گانه صحنه هستند و هیچ صحنه ای را نمی توان یافت که بدون زمان، مکان و عمل داستانی باشد.
داد، عواملی که صحنه داستان را تشکیل می دهند ، این گونه بر میشمارد :(داد،۱۳۷۱: ۳۵۴)
-
- محل جغرافیایی داستان، حدود و نقشه اش ، چشم انداز و منظره اش و تزیینات جسمانی دیگر.
-
- زمان یا عصر و دوره وقوع حادثه ، مثل فصل ، سال ، ماه و روز.
-
- کار و پیشه شخصیت ها و عادات و راه و روش زندگی شان.
-
- محیط کلی و عمومی شخصیت ها، مثل محیط مذهبی، اجتماعی و مقتضیات فکری ، روحی ، خلقی ، عاطفی و احساسی.
۴-۲-زاویه دید
«زاویه دید، روایت داستان از نگاه های مختلف ااست.» (کلارک،۱۳۷۸: ۱۰)
مولف«ادبیات داستان»» در تعریف زاویه دید نوشته است:
«زاویه دید، یا نظرگاه، دیدگاه، یا کانون روایت، نمایش دهنده شیوه ای است که نویسنده به کمک آن مصالح و مواد داستانی خود را به خواننده ارائه می کند و در واقع، رابطه نویسنده را با داستان نشان می دهد.» (میرصادقی،۱۳۷۶: ۲۴۳)
ایرانی معتقد است: «دیدگاه مهمترین عنصر وحدت بخش و سازنده داستان است. زیرا نسبت نویسنده را با جهان داستانش معین می کند و به او امکان می دهد مصالح تکه تکه داستانش را شکل دهد و وحدت ببخشد. دیگر اینکه درک و فهم خواننده را از داستان هدایت می کند. به همین دلیل زاویه دید مبنای اصلی نقد داستان و سنجش نظام ارزشهای اخلاقی است.» (ایرانی،۱۳۸۰: ۴۷۲)
با توجه به آنچه در بالا گفته شد، زاویه دید، حاوی چند معنی مخصوص است:
-
- زاویه دید جسمانی یا مادی:«این زاویه با وضعیت زمانی و مکانی سر و کار دارد که به اتکای آن نویسنده به مواد و مصالحش می پردازد.»(میرصادقی،۱۳۷۶: ۳۸۵)«یعنی اینکه نویسنده از کدام موضع مکانی و زمانی به جهان داستانش می نگرد و آن را روایت می کند.» (ایرانی،۱۳۸۰: ۳۷۲)
-
- زاویه دید ذهنی: «این زاویه با احساس و شیوه پرداخت نویسنده نسبت به موضوع سر و کار دارد.» (میرصادقی،۱۳۷۶: ۳۸۵)
-
- زاویه دید شخصی: «این زاویه می رساند که نویسنده از دیدگاه چه شخصیتی داستان را روایت می کند.» (همان: ۳۸۵)
زاویه دید شخصی به دو دسته تقسیم می شود: