جاه طلبی های محمد رضا برای تبدیل شدن به ژاندارم منطقه این امکان را برای آمریکا فراهم کرد تا بهتر بتواند این سیاست را به اجرا دربیاورد. محمد رضا شاه متاثر از کمک های نظامی آمریکا و خرید تسلیحات فراوان و مدرن از این کشور ایران را به زرادخانه عظیمی تبدیل کرده بود که در تمام سراسر خاورمیانه قدرت برتر را داشت. برای مثال در بهمن سال ۱۳۵۰ ه ش ( فوریه ۱۹۷۲ م ) بزرگترین معامله تسلیحاتی بین ایران و آمریکا صورت گرفت. روابط ایران آمریکا فقط در بعد نظامی خلاصه نمیشد و به روابط اقتصادی و روابط سیاسی تسری پیدا کرد.
۳-۹-۳.به قدرت رسیدن احمد حسن البکر در عراق و آغاز دور جدیدی از مناقشات با ایران
پس از به مسند رسیدن احمد حسن البکر در عراق، دولت ایران سریعا دولت جدید عراق را به رسمیت شناخت و آمادگی خود را برای رفع اختلاف از طریق مذاکرات را اعلام کرد. در طرف مقابل حسن البکر نیز در یک مصاحبه مطبوعاتی از ایران به عنوان دوست و همسایه یاد کرد و خوشبینی خود را از گسترش روابط دوستانه وهمزیستی متقابل اعلام داشت. هیئتی از عراق متشکل از نخست وزیر و وزیر خارجه به ایران آمد و با امیر عباس هویدا[۱۵۹] به مذاکره پرداخت و آمادگی خود را برای حل و فصل اختلافات گذشته اعلام کرد. دولت ایران برای پیگیری موضوع در بهمن ماه همان سال هیئتی به سرپرستی عباس خلعتبری معاون وزیر امور خارجه را راهی عراق کرد اما ادعای عراق در خصوص تملک بر تمام رودخانه اروند رود مذاکرات را با شکست مواجه کرد، به طوری که این هیئت دیپلماتیک چند روز پیش از موعد عراق را ترک کردند. دو ماه بعد وزارت خارجه عراق رسما اعلام کرد که شط العرب جز خاک عراق است و از دولت ایران تقاضا کرد که کشتی هایی که پرچم ایران را برافراشتند دستور داده شود که پرچم خود را پایین بیاورند در غیر این صورت دولت عراق مجبور خواهد شد با توسل به زور از حضور کشتی های ایرانی در شط العرب ممانعت به عمل بیاورد. واکنش دولت ایران هم به این موضع غیر دوستانه و اقدام غیر اصولی محکم، سریع و قاطع بود. دولت ایران اعلام داشت که در سراسر شط العرب هیچ اصلی جز اصل شناخته شده حقوق بین الملل یعنی اصل تالوگ را قبول ندارد و هرگونه تجاوز به کشتی هایی که پرچم ایران را نصب کرده با مقاومت و عکس العمل شدید ایران روبرو خواهد شد. “بحران وقتی به اوج رسید که ایران کوشید عراقی ها را در مخالفت با آمد و شد کشتی ها در اروند رو به معرض نمایش بگذارد. در دوم و پنج اردیبهشت ۱۳۴۸ / ۱۹۶۹ م. کشتی های باری ایرانی ابن سینا و آریافر، تحت حفاظت واحدهای نیروی دریایی و جت های جنگنده ی نیروی هوایی وارد اروند رود شدند و بدون هیچ حادثه ای به خرمشهر رسیدند. در این هنگام عراق به شورای امنیت شکایت کرد و ایران را متهم ساخت که در اروند رود مبادرت به اعمال زور و تهدید کرده است."(اردستانی،۱۳۸۸: ۵۷)
بدین ترتیب روابط حسنه ایران و عراق در دوره جدید حکومت در عراق چند ماه بیشتر به انجام نمایید، روابط دولت عراق و ایران به منتهی درجه رسید و دوران جنگ سرد به مراتب سخت تری از حکومت عبدالکریم قاسم میان این دو کشور آغاز شد. اما طبق زمان بندی اعلام شده از طرف دولت انگلستان، نیروهای آن کشور میبایست تا آخر سال ۱۳۵۰ هش / ۱۹۷۱ م خلیج فارس را ترک میکردند و ایران بود که باید خلا قدرت را در منطقه پر میکرد. در صحبت های محمد رضا شاه نیز این موضوع و تمایل ایران برای ژاندارمی منطقه کاملا احساس میشد. یک روز قبل از خروج کامل نیروهای انگلیسی در منطقه یعنی در روز نهم آذر ۱۳۵۰ ه ش / سی ام نوامبر ۱۹۷۱ م. دولت ایران، جزایر تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی را به تصرف خود در آورد و قبول کرد که مردم بحرین که فقط یک ششم جمعیت آن را ایرانی ها تشکیل میدادند استقلال پیدا کند و خود برای سرنوشت خود تصمیم بگیرد. دولت انگلستان قبل از خروج با شیوخ عرب، به ویژه شیوخ شارجه و راس الخیمه ملاقات کرده و سعی کرده بود آنان را به تصرف جزایر سه گانه از طرف ایران راضی کند و حتی شیخ شارجه قراردادی با دولت ایران نیز امضاء کرد. این اقدام ایران به بحرانی تر شدن فضا کمک بسیاری کرد به طوری که دولت عراق بلافاصله پی نوشت ها و منابع اعتراض آمیزی به کاردار سفارت ایران در بغداد که عهده دار امور سفارت نیز بود تقدیم کرد و اعلام داشت که سه جزیره متعلق به اعراب است و نیروهای ایرانی باید آن را فورا ترک کنند و همچنین ده روز به کاردار دولت ایران و یک روز به کارمندان آن مهلت داد که خاک عراق را ترک کنند و در دهم آذر ۱۳۵۰ هش / اول دسامبر ۱۹۷۱ م روابط دیپلماتیک خود را با ایران و همچنین انگلستان که عراق او را متهم به فراهم آوردن شرایط برای اشغال جزایر سه گانه توسط ایران میساخت قطع کرد. شورای امنیت، در روز ۹ دسامبر ۱۹۷۱ م جلسه ای به منظور رسیدگی به این پرونده تشکیل داد.در این جلسه نمایندگان کویت، امارات متحده عربی، الجزایر، یمن جنوبی، لیبی و عراق با یکدیگر بر علیه دولت ایران متحد شدند. ناتوانی شورای امنیت برای رسیدگی به این پرونده و همچنین با توجه به رقابتی که میان ایران و عراق در منطقه خلیج فارس شکل گرفته بود و با ورود شوروی وارد فازی جدیدی از بحران جهانی شده بود، باعث شد تا روابط ایران و عراق به شدت به سردی بیانجامد. این سردی روابط منجر به درگیری های شدید مرزی میان دو کشور شد. تنها در آذر ماه سال ۱۳۵۰ ه ش ۲۲ مورد درگیری میان نیروهای دو کشور گزارش شده است و در فروردین سال ۱۳۵۱ ه ش / آوریل ۱۹۷۲ م برخوردها شدیدتر شد. همچنین در اردیبهشت ماه همان سال ۱۲ برخورد میان دو کشور گزارش شده است. همچنین دولت عراق در فروردین همان سال تواسنت پیمان ۱۵ ساله ای را با شوروی به امضا برساند که موجب آن مقرر شد در بروز موقعیتی که دال بر مخاطره صلح هر یک از طرفین و تجاوز به صلح باشد، متعهدین معظم، بدون درنگ برای هماهنگی مواضعشان تماس حاصل خواهند کرد تا خطر موجود را برطرف و صلح را برقرار کنند. متعاقب این پیمان حضور شوروی در خلیج فارس در چارچوب پیمان با عراق ایجاد شد و شوروی سیلی از وسایل و تجهیزات نظامی و مهمات را به عراق سرایز کرد. کاملا مشهود بود که منطقه خلیج فارس به رقابت غیر مستقیم آمریکا و شوروی تبدیل شده است. همچنین دولت عراق از هیچ عملی فروگذاری نکرد و ۶۰ هزار ایرانی که در بین آنها چند روحانی بلند مرتبه از جمله آیت الله حاج مصطفی مشکوه بود را اخراج و اموال آنان را ضبط و مصادره کرد. این دومین بار در پنجاه سال گذشته بود که ایرانی ها از عراق اخراج میشدند. در شش ماه نخست سال ۱۳۵۲ ه ش / ۱۹۷۳ م از تعداد برخوردهای میان ایران و عراق کاسته شد اما شدت آنها افزایش یافته بود. در مهر ماه همان سال دولت عراق از دولت ایران تقاضا کرد که روابط دو کشور به حالت عادی بازگردد و ایران نیز استقبال کرد. در همین میان چهارمین جنگ اعراب و اسراییل شکل گرفته بود اما مرزهای ایران و عراق کاملا آرام بود اما پس از اعلان آتش بس در خاورمیانه و بازگشت نیروهای عراقی به مرزها بار دیگر زد و خورد میان دو کشورآغاز شد. برخوردها افزایش یافت و طرفین یکدیگر را متهم به تجاوز به خاک کشور خود میکردند. در سه ماهه پایانی سال ۱۳۵۲ ه ش / ۱۹۷۳ م شدیدترین و خون بارترین درگیری ها شکل گرفت. در روز ۲۱ بهمن همان سال زد و خوردهایی میان دو کشور روی داد که در چند سال گذشته بی سابقه بود به طوری که بعد از اعلام تعداد کشته ها و مجروحین مطبوعات ایران از آن روز به عنوان یکشنبه خونین یاد کردند. دولت عراق برای آنکه بتواند استدلال متجاوز بودن ایران به خاک عراق را اثبات کند اعلام داشت که درگیری با تیراندازی نیروهای ایرانی به سمت شهر بصره آغاز شده و جت های ایرانی وارد حریم فضای هوایی عراق شده اند. ایران هم در مقابل اعلام کرد عراقی قصد تصرف تپه ۳۴۳ را داشتند و برای ادعای خود به ۲۹ جنازه سربازان عراقی که در ایران جامانده بود اشاره کرد. در پی بالا گرفتن اختلافات در این سال دولت عراق به شورای امنیت سازمان ملل متحد شکایت کرد و از آنان خواست جلسه فوری تشکیل بدهند. عراق استدلال های خود را برای متجاوز بودن ایران ارائه داد و در مقابل دولت ایران از دبیر کل سازمان ملل درخواست کرد که نماینده خود را برای بازدید از مناطق درگیری به ایران اعزام کند. شورای امنیت پس از دو جلسه متوالی و پس از استماع نظرات نمایندگان دو کشور تصمیم گرفت نماینده ای به منطقه بفرستد. هیئت اعزامی در اسفند ماه وارد منطقه شد و پس از بررسی اوضاع گزارشی تهیه و طرفین درگیری را به آرامش و خویشتن داری دعوت کرد. شورای امنیت در بررسی گزارش در تاریخ ۷ خرداد ۱۳۵۳ ه ش مبادرت به تنظیم قرارداد ۳۴۸ نمود. طبق این قطعنامه ایران و عراق میبایست بر سر موضوعات عنوان شده به توافق میرسیدند:
۱.رعایت اکید قرارداد آتش بس ۱۷ اسفند ۱۳۵۱ / ۷ مارس ۱۹۷۴
-
- عقب نشینی سریع و هم زمان نیروهای دو کشور از نواحی مرزی
-
- اجتناب از به کار بستن هر نوع اعمال خصمانه علیه یکدیگر
-
- از سر گرفتن مذاکرات دو جانبه بدون هیچ گونه قید و شرط به منظور حل مسائل
اما این قطعنامه نیز برای روابط ایران و عراق افاقه نکرد و درگیری های شدید در مرداد ماه سال ۱۳۵۳ ه ش صورت گرفت به طوری که جنگنده های بمب افکن نیز این بار وارد درگیری شدند. در یکی از موارد در شهریور ماه جنگنده عراقی در داخل حریم هوایی ایران نفوذ کرد و بمب های خود را بر سر مردم روستایی در حوالی پیرانشهر ریخت و ۱۵ نفررا کشت. اما پس از مدتی قطعنامه ۳۴۸ به عنوان راه حل اختتام درگیری مرزی میان دو کشور صادر شد.هم چنین در راستای اجرای این قطعنامه عباس خلعتبری و سعدون الحمادی ، مذاکرات خود را در ۲۶ دی ۱۳۵۳ ه ش / ۱۶ ژانویه ۱۹۷۵ در استانبول آغاز کردند اما این گفتگوها تا ۳۰ دی ماه بیشتر به طول نیانجامید زیرا ایران خواستار انعقاد قرار داد جدید در مورد اروند رود براساس خط تالوگ بود و عراق نیز همچنان بر قرداد ۱۳۱۶ و اینکه اروند رود جزو خاک عراق است پافشاری میکرد.
۳-۹-۴.قرارداد [۱۶۰]۱۹۷۵
از ۳ تا ۱۵ اسفند ماه سال ۱۳۵۳ ه ش اجلاس اوپک در کشور الجزایر ( الجزیره) برگزار شد. در حاشیه این اجلاس در تاریخ ۱۵ اسفند ه ش/ ۶ مارس ۱۹۷۵ م با تلاش ها و میانجیگری هواری بومدین[۱۶۱] رییس جمهور الجزایر ملاقاتی مابین محمدرضا پهلوی پادشاه ایران و صدام حسین معاون رییس جمهور عراق شکل گرفت. در پایان این دیدار موافقت نامه ای بین محمدرضا شاه و صدام حسین به امضاء رسید و بیانیه ای اعلام شد که ۴ ماده داشت و بعدا به عنوان مبنا برای معاهد ۱۹۷۵ به حساب آمد. این چهار ماده عبارت بودند از :
-
- مرزهای خشکی دو کشور بر مبنای صورت جلسات مذاکرات ۱۹۱۲ تهران و پروتکل ۱۹۱۳ استانبول تعیین شود.
-
- مرزهای آبی دو کشور بر مبنای خط تالوگ، یعنی خط القعر رودخانه ها تعیین گردد.
-
- روابط دو کشور بر مبنای حسن همجواری و عدم دخالت در امور یکدیگر و عدم حمایت از مخالفان هم و جلوگیری از تردد غیرقانونی در مرزها برقرار شود.
-
- سه بند فوق اجزای یک راه حل کلی بوده و از هم تفکیک ناپذیرند.
ماده چهارم از آن نظر واجد اهمیت است که عنوان میدارد سه ماده بالا عناصر تفیک ناپذیر و جدایی ناپذیرند و هرگونه خدشه به یکی از اجزای متشکله آن، مغایر با روح توافق الجزیره خواهد بود.
در راستای اجرای مفاد این توافقنامه، وزیران امور خارجه ایران و عراق با حضور وزیر امور خارجه الجزایر در تاریخ ۲۴ اسفند ۱۳۵۳ / ۱۵ مارس ۱۹۷۵ در تهران اجتماع کردند اصول مورد توافق را در یک پروتکل گنجاندند که به پروتکل تهران معروف شد. سه کمیته تخصصی نیز برای رسیدگی به سه موضوع اصلی یعنی
الف) علامت گذاری مرز خاکی
ب) تعیین حدود مرز آبی بر اساس خط تالوگ
ج) برقراری امنیت در مرزهای ایران و عراق
تشکیل شد. در تاریخ ۶ فروردین ماه ۱۳۵۴ ه ش نخست وزیر ایران به دعوت صدام حسین به عراق سفر کرد و پس از پایان مذاکرات بیانیه قرائت شد که در آن بر پایبندی به قرارداد ۱۹۷۵ و رعایت حسن هم جواری میان دو کشور تاکید شده بود. صدام حسین معاون رییس جمهور عراق و عضور شورای فرماندهی انقلاب این کشور نیز در ماه بعد به دعوت نخست وزیر به ایران سفر کرد و ملاقات دیگری با شاه ایران داشت.(علایی،۱۳۹۱: ۱۱۲)
سه اجلاس دیگر در سطح وزیران امور خارجه به ترتیب در عراق، الجزایر و عراق تشکیل شد و نتیجه آن این بود که در آخرین اجلاس در تاریخ ۲۲ و ۲۳ خرداد ۱۳۵۷ ه ش عهدنامه مرزی و حسن هم جواری امضاء شد. این عهدنامه دارای یک مقدمه، هشت ماده، یک الحاقیه و سه پروتکل همراه با ضمایم بود. عهدنامه مزبور ویژگی هایی به شرح زیر داشت:
“الف) جامع بودن
ب) غیر قابل تغییر بودن معاهده
ج) پیش بینی چگونگی حل اختلافات” (همان،۱۳۹۱: ۱۱۷)
یک سال بعد یعنی در اردیبهشت ۱۳۵۵ ه ش نخستین دسته از زائران ایرانی برای زیارت عتبات عالیات وارد بغداد شدند. این سفر به دلیل اختلاف های ایران و عراق در سال های گذشته انجام نمیشد. در سال بعد نیز توافق نامه هوایی امضاء شد و قرار شد که هواپیماهای دو کشور در پایتخت های مزبور اجازه فرود را داشته باشند. در طی این مدت تا سقوط محمد رضاشاه از قدرت حدود ۴۲ توافقنامه، عهدنامه، اعلامیه مطبوعاتی و صورت جلسه مابین دو کشور به امضاء رسید که نشان از اهتمام اولیای دو دولت برای کاهش اختلافات و توسعه همکاری های همه جانبه بوده است. این دوره از روابط ایران و عراق را میتوان درخشان ترین و طلایی ترین دوره روابط ایران و عراق نامید. اما نکته ای که باید در پایان گفت آن است که دکتر حسین شهید زاده سفیر سابق ایران در بغداد اعتقاد دارد به دلیل امضا شدن عهدنامه در بغداد باید نام آن را عهدنامه بغداد گذاشت و نه موافقت نامه یا توافقنامه الجزایر. همچنین این پیمان شرایط عهدنامه را دارای میباشد و نه موافقت نامه.
۳-۹-۵.علل به توافق رسیدن ایران عراق در الجزایر
سلسله اتفاقاتی باعث شد که دو طرف ایرانی و عراقی پس از سال ها دردرگیری و اختلاف پای میز مذاکره بنشینند و اختلافات خود را حل کنند. پس از اینکه صدام توافقنامه الجزایر را امضاء کرد، رژیم بعثی عراق در شهرهای خود جشن گرفت و تظاهرات بزرگی به راه انداخت. آن ها عهدنامه ۱۹۷۵ را یک پیروزی و دستاورد بزرگ برای خود قلمداد میکردند و آن را درخشان ترین دستاور حزب بعث میخواندند. علی ای حال میتوان چند علت برای نتیجه رسیدن ایران و عراق ذکر کرد:
-
- مشکلات داخلی دو کشور
-
- توان نظامی ایران و کاهش ضعف نظامی عراق. ایران در سال ۱۳۵۷ حدودا ۶ برابر عراق تسلیحات نظامی در اختیار داشت.
-
- تمایل ایران برای ارتباط با کشورهای عربی
-
- ترس ایران از حضور شوروی در خلیج فارس
-
- توصیه اکیدا آمریکا به ایران مبنی بر خودداری از جنگ با عراق
-
- تمایل عراق به خروج از انزوا در جهان عرب
-
- تمایل دو کشور به تحکیم وحدت سازمان کشورهای صادرکننده نفت ( اوپک)
-
- مهمترین علت از نظر محققان و نویسندگان ایرانی و خارجی جنگ دراز مدت عراق با کردها عنوان میشود.
۳-۹-۶.سیاست ایران در قبال کردستان عراق[۱۶۲] در دهه ۱۹۷۰ میلادی
کردها به عنوان چهارمین گروه قومی در خاورمیانه، توجهات زیادی را به خود جلب کردند. پس از فروپاشی عثمانی در جنگ جهانی اول کشور های متعددی پدید آمدند و طبق بخش سوم پیمان سور بنا شد تا کشور مستقلی متشکل از جمعیت کردستان عراق، سوریه و ترکیه پدید بیاید با تحولات شکل گرفته در آینده خاورمیانه و همچنین سیاست های استعماری قدرت های بزرگ هیچ وقت این امر محقق نشد و کردها صرفا به موصل محدود شدند. البته تا سال ۱۹۵۸ میلادی که عبدالکریم قاسم به حکومت رسید کردها عملا خود مختار بودند اما با اعلام رژیم جمهوری در عراق، تلاش بغداد برای کنترل کردها جدی تر شد و با اینکه حقوق آنها در قانون اساسی محترم شمرده شده بود اما در عمل اوضاع تفاوت چندانی با گذشته نداشت. جنگ کردها و اعراب در سه برهه زمانی شدت گرفت. در سال های ۱۹۱۵- ۱۹۲۵، ۱۹۶۵ – ۱۹۷۵ و ۱۹۸۰ – ۱۹۹۱ میلادی که مرحله دوم به دلیل اثرگذاری خود در توافقنامه الجزایر میان ایران و عراق در این پژوهش دارای اهمیت بیشتری است. کنترل عراق مسئله ای بود که میتوانست عواید زیادی را نصیب ایران و اسراییل بکند. در همین راستا طرح کمک به کردهای شمالی عراق از طریق ایران میتوانست عراق را زمین گیر کند کما اینکه همین امر هم عملا اتفاق افتاد. شاه با حمایت آمریکا، اهرم فشار جدیدی را با تامین پول و تسلیحات مورد نیاز گروه های کرد ضد رژیم بعثی عراق، علیه این کشور سازماندهی کرد و به این وسیله کردها از گروهی کوچک به تهدیدی بزرگ برای رژیم عراق شدند و اسراییل هم از این بابت راضی بود. اسراییل از سال ۱۹۴۸ با اعراب درگیر بود و رژیم عراق نه تنها قرارداد متارکه با اسراییل را امضاء نکرده بود بلکه حدود ۵۰ هزار سرباز به جبهه های نبرد اردن و سوریه با اسراییل روانه کرد. به موجب قراردادی که میان عراق و سوریه و مصر به پیشنهاد عراق انجام شد، توافق بر سر رویارویی با اسراییل به تصویب رسید.در آغاز سال ۱۹۷۳ م عراق سیل عظیمی از نیروهایش را به سوریه گسیل کرد. کمک های اسراییل به کردهای عراق در صحبت های ملامصطفی بارزانی رهبر کردها و محمود عثمان یکی از نزدیکان او کاملا مشهود است. آنها اعتراف میکنند که کمک های ایران، آمریکا و اسراییل بسیار خوب و موثر بود. به هر حال درگیری نظامی کردها با عراق باعث شد توان نظامی، اقتصادی و لجستیکی عراق ضعیف بشود و در برخی گزارشها چنان عنوان شده است که این جنگ برای عراق حدود ۴ میلیارد دلار هزینه در برداشته است. همچنین وضعیت عراق در جنگ با اکراد به جایی رسیده بود که سه توپ جنگی دیگر برایشان باقی نمانده بود. صدام پدید آمدن این وضعیت را در دیدار با دکتر ابراهیم یزدی[۱۶۳] عنوان میکند و میگوید سه نفر بیشتر از این موضوع مطلع نبودند. پیداش چنین وضعی همراه با پایان رسیدن جنگ اعراب و اسراییل زمینه ساز دستیابی به توافقاتی را فراهم آورد. حکومت عراق با امضاء توافقنامه الجزایر موفقیت بزرگی در از بین بردن نیروهای بارزانی به دست آورد زیرا ایران از کمک به اکراد دست کشید و ضمن قطع روابط خود با آنها میتوانست هر وقت که صدام مایل باشد آنها را در اختیار دولت عراق قرار بدهد. رژیم عراق توانست حاکمیت خود را بر کردستان تعمیم بخشد و جنبش کردهای شمالی عراق ظرف چند روز متلاشی شد و حدود ۱۷۰ هزار کرد به ایران پناه آوردند و در اردوگاه هایی که ایران دایر کرده بود مستقر شدند.(درودیان،۱۳۹۱:۱۶۴)
۳-۹-۷.ظهور انقلاب اسلامی در ایران
تحولات سال های ۱۳۵۶ – ۱۳۵۷ ه ش از آن جهت دارای اهمیت فراوان است که ایران با نظام سلطنتی چند هزار ساله دچار بحران داخلی شد و در نهایت جمهوری اسلامی ایران پدید آمد. انقلاب اسلامی چه در تئوری و چه در عمل دنیا را دچار تغییر و تحول و حیرت کرد. در مقام تئوری نسل چهارم نظریات انقلاب پس از انقلاب اسلامی پدید آمد. محققان و فیلسوفانی که تا آن روز سه نسل تئوری را برای سایر انقلاب های جهان پیش بینی کرده بودند، با ظهور انقلاب اسلامی از بازشناسی آن در قالب سه تئوری دیگر باز ماندند و نتیجتا نسل چهارمی از تئوری های انقلاب پدید آمد. برای مثال میشل فوکو[۱۶۴] در یکی از مقالات خود با نام ایرانی ها چه رویایی در سر دارند این پرسش را مطرح میکند که آیا ایرانی ها به دنبال نوعی معنویت سیاسی هستند؟ بعدها خود اذعان میکند به آنکه انقلاب اسلامی در ایران نوعی انقلاب معنویت گرایانه است.(همدانی،۱۳۹۲: ۳۵)
دولت آمریکا توانست قرارداد کمپ دیوید[۱۶۵] را با حضور دو کشور مصر و اسراییل امضا کند و از طرفی به وسیله محمدرضا پهلوی توانسته بود عراق را مهار کند. بدین ترتیب عراق توانسته بود بحرانی که امکان داشت در خلیج فارس دامن گیرش بشود را حل کند. آنها به این نتیجه رسیده بودند که این حجم گسترده صادرات سلاح به ایران باید تقلیل یابد زیرا احتمال میدادند ایران مقاصد دیگری داشته باشد. از طرفی دیگر این حجم از سلاح آموزش نیر میخواست و مشکلات فراوانی را پدید آورده بود. برای مثال در زمان تحویل هواپیماهای اف [۱۶۶]۱۴ خود آمریکایی ها نیز هنوز در کاربرد آن مشکل داشتند. با آغاز ریاست جمهوری کارتر در آمریکا و به قدرت رسیدن دموکرات ها در این کشور و تاکید آنها بر رعایت مسائل حقوق بشر در ایران و همچنین سازماندهی مذاکرات کمپ دیوید باعث شد تا ایران از موقعیت خوبی در روابط خارجی برخوردار نباشد. آمریکایی ها از حرکت سریع انقلابی در داخل ایران غافل ماندند و شاه نیز احساس میکرد میتواند به وسیله نظم پلیسی و با اتکا به ارتش آن را مهار کند. حتی حضور ژنرال هایزر[۱۶۷] دیگرچاره ساز محمد رضا شاه نشد. در زمستان سال ۱۳۵۷ تحولات اصلی کلید خورد. بختیار آخرین نخست وزیر نظام شاهنشاهی شد و دست به اقداماتی زد که بتواند مخالفان را راضی کند. برای مثال او چند قرارداد تسلیحاتی به ارزش ۷ میلیارد دلار را لغو، فروش نفت به آفریقای جنوبی و اسراییل متوقف و چند تن از وزرا را دستگیر و زندانی کرد و اعلام کرد که آیت الله خمینی گاندی ایران میتواند به کشور بازگردد. شاه در ۲۶ دی ماه از کشور خارج شد و آیت الله خمینی همچنان استوار بر عقاید اسلامی خود بود. سر انجام آیت الله خمینی در ۱۲ بهمن ماه در میان استقبال نزدیک به سه میلیون نفر به کشور بازگشت تا شخصا فرماندهی انقلاب را در دست بگیرد. حال تقریبا نظام پهلوی سرنگون شده بود و کشور در اثر شانزده ماه درگیری خیابانی، شش ماه راهپیمایی توده ای و پنج ماه اعتصاب فلج کننده ویران شده بود.(آبراهامیان،۱۳۹۱: ۶۴۸) دولت عراق که مایل به رفتن شاه نبود و به دلیل ماهیت اسلامی و مذهبی انقلاب مردمی ایران ترس داشت به در خواست شاه چند ماه قبل از وقوع انقلاب آیت الله خمینی را از نجف بیرون کرد و به رسانه ها دستور داده بود که از هجمه خود نسبت به ایران کم کنند. شایان ذکر است که حسن البکر و دولت عراق ابتدا در سال های اولیه حضور آیت الله خمینی در عراق مجوز تاسیس یک شبکه رادیویی محدود را نیز داد بودند اما با اوج گیری نهضت اسلامی در سال ۱۳۵۶ عراق رفتارش نسبت به آیت الله خمینی و نهضت اسلامی کاملا تغییر کرد. همچنین صدام در شورای عالی انقلاب اظهار نگرانی کرده بود از اینکه روحانیون بتوانند در ایران حکومتی مستقل تشکیل بدهند و دولت آینده ایران به عراق حمله کند.
از طرفی در کنفراس کشورهای عربی در گوادالوپ[۱۶۸]، واقعیت جدید برای محمدرضا پهلوی یعنی حذف او از صحنه سیاسی ایران آشکار شد و آمریکا نیز پذیرفت که عمر حکومت وی تمام شده است.
سر انجام انقلاب مردم ایران در روز ۲۲ بهمن سال ۱۳۵۷ ه ش به پیروزی رسید و ایران وارد مرحله ای جدید از تحولات شد. شورای انقلاب که از مدت ها قبل از انقلاب از یاران نزدیک آیت الله خمینی تشکیل شده بود، مهندس بازرگان را به عنوان نخست وزیر پیشنهاد داد و با موافقت آیت الله خمینی ایشان در روز ۲۳ بهمن ۱۳۵۷ در پیام رادیویی – تلویزیونی[۱۶۹] خود را نخست وزیر ایران اعلام کرد.(درودیان،۱۳۹۱: ۲۰۸)
۳-۱۰.روابط ایران و عراق در دولت جمهوری اسلامی ایران
در طول زمانی که ایران دچار بحران داخلی در نظام شاهنشاهی شده بود، عراق توانسته بود با فروش نفت فراوان ثروت زیادی کسب کند و با توجه به پیمان پانزده ساله خود با عراق و همچنین چرخش ناگهانی به سمت غرب و امضاء پیمان هایی با فرانسه، قدرت نظامی خود را بسیار افزایش دهد. وقوع انقلاب اسلامی در ایران باعث افزایش نگرانی ها کشور های همسایه به ویژه عراق که دارای بیشترین جمعیت مسلمانان شیعه بعد از ایران بود شده بود. فرانسوا میتران[۱۷۰] رهبر موقت حزب ناسیونالیست فرانسه، که بعدها رئیس جمهور این کشور شد، تنها دو روز پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران درباره تاثیرات آن اظهار داشت: در کشورهای همسایه نیز، انقلاب هایی از نوع انقلاب ایران، روی خواهد داد. شیعیان زیادی در عراق، آسیای مرکزی و جمهوری های شوروی زندگی میکنند و انقلاب ایران رژیم های منطقه را زیر رو رو خواهد کرد.