این امر، اهمیت و ضرورت هر نوع بررسیای در مورد چگونگی نقشآفرینی رسانه در فرهنگسازی با ابزار نمایش و ادراک گفتمان حاکم بر برنامههای نمایشی تلویزیون، به ویژه سریالهای تلویزیونی را مشخص و معین میسازد.
از سویی دیگر، از آن جهت که امروزه زنان به عنوان نیمی از پیکر جامعه نقش و کارکردی روزافزون یافتهاند، به گونهای که علاوه بر حفظ نقشهای همسری و مادری، در عرصهی اجتماع نیز جایگاه و پایگاهی روزافزون دارند و از جهت دیگر، با توجه به این که زنان، به واسطهی مجموعه نقشهای خود، با مجموعهای متفاوت از مسایل و آسیبها مواجهند، توجه به گونهی فرهنگسازی تلویزیون به عنوان عامترین رسانه در مورد آنها اهمیتی تام و تمام مییابد.
به یاد داشتهباشیم که قلمرو الگوها و اشکال کنش متقابل زنان و مردان چنان گسترهی وسیعی از زندگی اجتماعی و حیات روزمره را دربرمیگیرد که هر گونه تغییری در آن میتواند به عنوان یکی از شاخصهای تغییرات کلان در سطح لایههای زیرین اجتماعی محسوب شود؛ لایههای دیرپایی که تغییر در آنها میتواند نمایانگر تغییرات بنیادی در کل جامعه باشد.
تفکرات قالبی و کلیشههای جنسیتی گاهی از آنچنان بنیان استواری برخوردارند که جزو ذاتی گروه منتسب به آن صفت تلقی میشوند. شناخت این کلیشهها و بیرون کشیدن آنها از فرهنگ ایرانی در جای خود امری مهم است، زیرا به آنان که در انتقال فرهنگ و میراث گذشتگان به آیندگان نقش دارند و آنان که در جامعهپذیر کردن افراد جامعه نقش موثر ایفا میکنند، کمک می کند تا با درک اهمیت و ضرورت این موضوع، آن را از گردونهی بازتولید فرهنگی خارج نمایند و نیرویی شوند در راه تربیت نسلی با شناختی درست و بینشی روشن.
امروزه یکی از شاخصههای اساسی توسعه را درصد بالای مشارکت زنان در فعالیتهای گوناگون اجتماعی و فرهنگی میدانند. برای رسیدن به توسعهی فرهنگی، سازمانهای فرهنگی و به ویژه رسانههای صوتی و تصویری نقشی خاص و بهسزا مییابند. اما این تحول فرهنگی هنگامی به دست میآید که درکی دقیق از موقعیتها وجود داشته باشد. بنابراین، هر نوع پژوهش در این زمینه که بتواند شناختی جامعتر از فرهنگسازی تلویزیون در حوزهی زنان ارائه دهد، اهمیت و ضرورت مییابد.
پیشینه تحقیق: در باب پیشینه تحقیق اگرچه در گذشته در باب برنامه ها و سریال های تلویزیونی صدا و سیما کارهای زیاد و ارزشمندی انجام شده است اما تا کنون چنین تحقیقی با این موضوع انجام نشده است. به عنوان مثال اگر مواردی را در صدد مطرح کردن و بیان آن در باب کارهای نزدیک و شبیه به این موضوع تحقیق بیان کنیم می توان به تحقیق آقای علیرضا راد در باب تکامل شخصیت دختران و پسران جوان با تاثیر گیری از برنامه های صدا و سیما در دوران بزرگسالی را ذکر کرد و یا تحقیق خانم لادن فتوحی در موضوع کاهش منزلت اجتماعی زنان بر اساس تاثیرات برنامه های صدا و سیما بر ارکان تاثیر گذار جامعه را بیان کرد.
۱-۴ اهداف
در کنفرانس بینالمللی سیاستهای فرهنگی[۱] که در دهه ۷۰ در شهر ونیز توسط یونسکو برگزارشد، توسعهی فرهنگی[۲] به عنوان مفهومی جدید به ادبیات توسعهی جهان افزوده گشت. از این دوره به بعد، هر عملی در حوزهی توسعه، اعم از توسعهی اقتصادی و اجتماعی، بدون در نظر گرفتن فرهنگ، ناقص و نارسا محسوب میگردد (باهنر، ۱۳۸۵: ۱۱).
فرهنگ را میتوان عبارت دانست از:
۱) مجموعهای از قواعد جهت منظم کردن افراد انسانی در یک نظم اجتماعی
۲)نهادهای مشترک و معانی مشترک متصل به آنها
۳)مجموعه روشهای مشترک احساس و تفکر (یوسفیزاده، ۱۳۸۲: ۱۶۳)
رسانه به عنوان نهادی فرهنگساز، در تمامی موارد بالا، اعم از بسط قواعد زیست اجتماعی، طراحی نمادها و معانی آنها و القای روشهای احساس و اندیشه، نقش و کارکردی اساسی دارد.
در این میان، رسانههای تصویری، به ویژه تلویزیون به عنوان عامترین رسانهی تصویری، جایگاه خاص مییابند. از سویی دیگر، نگاهی به فیلمها و سریالهای تلویزیونی، نمایشگر تصویری پر فراز و نشیب از جنسیت و مناسبات جنسیتی است. مناسبات جنسیتی تنیده شده در فضای دراماتیک فیلمهای تلویزیون ایران، صورتهایی را سامان داده است که در بستر تحولات اجتماعی بار سنت و مدرنیته را به دوش میکشد. پاسخ به پرسش مدرنیته، جز از طریق فهم این لایهها و دستیابی به عمق حیات روزمرهی اجتماعی به کمک فرهنگ میسر نیست.
کاوش وضعیت بازنمایی روابط متقابل زنان و مردان در سریالهای تلویزیونی با فرض بازنمایی، بیانگر تحلیلی است که نشان از ارتباط تلویزیون با وضعیت اجتماعیاش دارد. این فرضیه بر آن است که رسانهها ارزشهای اجتماعی حاکم بر یک جامعه را منعکس میکنند (استریناتی، ۳۸۰: ۲۴۳).
بنابراین، این پژوهش به دنبال آن است که با شناخت نوع نگرش به زنان در رسانهی تلویزیون و در قالب سریالهای تلویزیونی، به فهم سیاستهای فرهنگی حاکم بر این رسانه در حوزهی بازنمایی و شکلدهی به مناسبات جنسیتی نایل آید و امیدوار است که نتایج این پژوهش، در اصلاح ساختار برنامههای تلویزیون، در جهت نقش و کارکرد واقعی زنان در حوزهی اجتماع، مفید واقع گردد.
به گونهای خاص، این پژوهش اهداف زیر را مدنظر دارد:
۱) تعیین حجم حضور زنان در سریالهای تلویزیونی
۲) شناخت گفتمان جنسیتی فردی، ساختاری و نمادین ارائه شده در سریالهای تلویزیونی
۳)شناخت مناسبات جنسیتی کلامی و غیرکلامی ارائه شده در سریال های تلویزیونی
۱-۵ پرسشهای اساسی پژوهش
پرسش اساسی این پژوهش عبارت است از:
« نرخ نگرش نسبت به زنان در سریالهای تلویزیونی چگونه است؟ »
بر این اساس، سوالات فرعی زیر مطرح میگردند:
۱) حجم حضور زنان در سریالهای تلویزیونی به چه میزان است؟
۲)گفتمان جنسیتی ارائه شده در سریالهای تلویزیونی در سطح فردی چگونه است؟
۳) گفتمان جنسیتی ارائه شده در سریالهای تلویزیونی در سطح ساختاری چگونه است؟
۴)گفتمان جنسیتی ارائه شده در سریالهای تلویزیونی در سطح نمادین چگونه است؟
۵)نرخ مناسبات جنسیتی کلامی و غیرکلامی در بین کنشگران زن و مرد در سریالهای تلویزیونی چگونه است؟
۱-۶ تعریف اجزای مساله
-
- گفتمان:
جزو یا قطعهی گسترشیافتهی متن است که واجد شکلی از سازمان درونی، یک پارچگی یا انسجام است. بافتی که پارهای گفتارهای خاص در بستر آن به وقوع میپیوندد، گفتمان را تعریف میکند. این بافتها یا زمینههای تولید متون، شاکلههای درونی متون خاص تولید شده را تعیین خواهند کرد (میلز، ۱۳۸۲: ۱۷).
-
- گفتمان جنسیتی:
گفتمان جنسیتی، آن گروه از بیانهای معطوف به سلطه است که واجد دو مشخصهی اصلیاند: یکم آن که خواست جنسی اصلیترین مضمون آنهاست و دوم آن که به یک گفتمان هژمونیک بدل شدهاند و به عنوان یک گفتمان عام و شایع، یک دوره از تاریخ اجتماعی ایران را، رقم زدهاند (کاشی، ۱۳۸۵: ۱۲).
-
- نگرش:
آمادگی ذهنی و عصبیای که با تجربه سازمان مییابد و بر کنشهای فرد در برابر تمامی اشیا و شرایط و اوضاعی که به آنها مربوط میشود، تاثیری هدایتبخش و پویا بر جای میگذارد (ساروخانی، ۱۳۸۰: ۴۸).
-
- مناسبات جنسیتی
روابطی است که بر محور جنسیت و تفاوتهای جنسیتی کنشگران شکل میگیرد. این روابط، به نوعی، شکلی از کنش متقابل میان دو جنس را نیز با خود دارد (رحمتی و سلطانی، ۱۳۸۳: ۱۵).