۴-۴-۳- شجاعت علی (ع) در نوجوانی
«یکی از القاب علی (ع) «قضم» است. هشام از امام صادق (ع) پرسید: چرا به علی (ع) این لقب را دادند؟ آن حضرت در پاسخ فرمود: «درآغاز بعثت، مشرکان به کودکان گفته بودند که به طرف پیامبر(ص) سنگ بیندازند و آن حضرت هر گاه از خانه بیرون می آمد، کودکان به طرف او سنگ و خاک می ریختند، پیامبر (ص) این جریان را به علی (ع) که در آن وقت نوجوانی بود گفت: علی (ع) عرض کرد؛ پدرومادرم به فدایت، هرگاه از خانه بیرون آمدی مرا نیز خبر کن که همراه توبیرون آیم. تا این که روز بعد پیامبر (ص) سنگ پرانی کردند، در این وقت علی (ع) به آنها حمله کرد و آنها را می گرفت و به صورت و بینی و گوش آنها می زد، کودکان با گریه نزد پدران خود می رفتند و گریه کنان می گفتند: «قضمنا علی قضمنا علی» «علی ما را کوبید،مارا زد» از این رو پس از این واقعه به آن حضرت قضم گفتند.» ( مجلسی، ۱۳۶۲: ج ۵۵، ۶۷)
۴-۴-۴- شجاعت بی همانند در بزرگ سالی
«شجاعت وقدرت بازو و قدرت روحی امام علی (ع) رابا هیچ کس و با هیچ قدرتی نمی توان مقایسه کرد. کسی که در کودکی و نوجوانی سر سرکشان و دلاوران را به خاک مالید، کسی که صخره سنگ بزرگی را که همه سپاهیان از کندن آن عاجز بودند، از جای کند تا آب روان را همه نوشند؛ کسی که تمام زخم های دشمن را از روبه رو تحمّل کرده و هرگز پشت به دشمن نکرده است، و کسی که پیامبر اکرم به او فرمود: اگر مردم شرق و غرب در برابر علی بایستند بر همۀ آنها غلبه می کند.» ( ابن ابی الحدید، ۱۴۰۴: ج ۷،۳۱۶ )
وخود فرمود: «سوگند به خدا اگر تمامی عرب رو در روی من قرار گیرند، فرار نمی کنم.»(نهجالبلاغه، ۱۳۸۷:خ۲۴ ) ودر بزرگ ورودی خیبر را که ده ها نفر آن را باز و بسته می کردند، با دست ید الهی خود از جای کند و بر روی خندقی قرار داد که سربازان اسلام ازآن عبور کنند و خود فرمود: «سوگند به خدا اگر دشمنان را در حالی ملاقات کنم که تمام روی زمین را پر کرده باشند، باکی ندارم و وحشتی نخواهم کرد.» ( مجلسی، ۱۳۶۲: ج ۵۵، ۱۴۹)
۴-۴-۵- نمونه هایی از شجاعت بی نظیرعلی (ع) درمنظومۀ علی نامه امیر المؤمنین (ع) در جنگ جمل حدود شصت سال از عمر شریفش گذشته بود و آن همه مشکلات و سختی ها ومحرومیّت های زندگی را پشت سر گذارده و محاسن شریف خود را در راه پیشرفت اسلام ودفاع از این آیین شریف و احکام مقدس قرآن کریم سپید کرده بود.
ولی در معرکۀ جنگ همانند دوران جوانی و میدان های بدر، احد، خیبر، چنین یکّه تاز میدان جنگ بود که اگر جلوگیری صاحب منصبان لشگر همچون مالک اشتر، عمار بن یاسر، عدی بن حاتم و دیگران نبود که آن حضرت را از رفتن به میدان باز می داشتند و خود عهده دار حمله های پیاپی می شدند، خود آن بزرگوار در تمام حمله ها شرکت می جست و نوبت به دیگران نمی داد.
واز شجاعان لشگربصره که در آن روز به دست امیرالمؤمنین (ع) به قتل رسیدند: عبداللّه یثربی و عبدالله بن خلف خزاعی که میزبان عایشه در بصره و رئیس مردم آن شهر و ثروتمند ترین آنها بود، و چون برای جنگ از لشگر بیرون آمد، مبارز طلبید و فریاد زد که جز علی کسی به جنگ من نیاید و رجزی خواند، امیرالمؤمنین (ع) به میدان آمده و بایک ضربت شمشیر کاسۀ سرش را از وسط به هوا پرت کرد.
سرایندۀ منظومۀ حماسی علی نامه در پایان مجلس سوم ازجنگ جمل ابیاتی در این باره منظوم کرده است:
بغرید حیدر همی چو تندر ز خشم برانگیخت اسب و سوی جنگ شد همی گفت حیدر که من آنکسم منم آنک از بیم شمشیر من بحق جهاندار، پروردگار بشمشیر بگشاذ آن یل بغل |
چو دو طاس کرد از خشم چشم جهان برمعادی او تنگ شد که با خلق عالم بتنها بسم مسلمان شذند این سگان برین که مالش دهمتان بدین ذوالفقار ببارید بر نا کثینان اجل ( ربیع، ۱۳۸۸: ۳۶ پ ) |
امام علی (ع) در جنگ ها در خط مقدّم شرکت می کرد و زره می پوشید و خود را به قلب سپاه دشمن می زد و چنان حملات شدیدی انجام می داد که دشمن چون روباه در مقابلش می گریختند. نوشته اند در جریان جنگ با شورشیان بصره چند بارشمشیر امام (ع) خم شد و برای اصلاح به خیمه بر گشت. کسی که این طور خط شکن جبهه هاست و خود را در تمام جنگ ها در قلب سپاه دشمن فرو می برد و طبیعی است که باید زخم های فراوانی بر تن داشته باشد.
امّا دو نکته دربارۀ جراحات بدن مولا علی (ع) وجود داشت:
الف ) همه زخم ها در قسمت جلوی بدن او وجود داشت
ب) زخم ها، فراوان و عمیق بود، این بدان جهت بود که امام به دشمنی پشت نمی کرد و همواره در حالت پیش روی و خط شکنی و دفاع بود. نوشته اند، زره امام تنها قسمت جلوی بدن را می پوشاند، زیرا نیازی نداشت تا پشت سر را حفظ کند.
در جنگ های جمل و صفین و نهروان،آن حضرت شخصاً شرکت داشت و پهلوانان نامدار را از میان بر داشت و با مردان زورمند آنان به جنگ پرداخت. در جنگ جمل هر دو لشگر رو به روی هم ایستادند و نیزه های آنها در قلب یکدیگر می نشست. هر سپاهی که آهنگ رفتن به سوی شتر عایشه را می کرد، کشته می شد. از صدای بر هم خوردن شمشیر ها صدایی همچون پتک به گوش می رسید. چون جنگ به اوج خود رسید، آن حضرت به تنهایی به طرف شتر، که با پارچه ای سبز پوشانده شده بود و مهاجرین و انصار گردش را گرفته و اطراف آن فرزندانش بودند، یورش برد. آن گاه برآنان تاخت و بر قلب لشگریان جمل زد و با آنان در کار نبرد شد، سپس باز گشت و شمشیرش راکه خم شده بود، با زانویش راست کرد. یاران و پسرانش گفتند: ما به تو کمک خواهیم کرد. امام علی هیچ پاسخی به آنان نداد و حتی نگاهی به ایشان نکرد و آن گاه دوباره چون شیری ژیان خروشید و برای بار دوم به خیل دشمن زد. مردان جنگی دشمن از ترس رویارویی با علی (ع) می گریختند و از چپ و راست او عقب می نشستند، تا آنکه زمین از خون گشتگان، رنگین شد، آن حضرت دوباره به میان یاران خود بازگشت و شمشرش را که خم شده بود،راست کرد و به پسرش محمد بن حنیفه فرمود: ای پسر حنیفه ! در میدان نبرد چنین باید جنگ کرد. کسانی که دراطراف آنان بودند، خطاب به امیر المؤمنین عرض کردند ! ای امیر المؤمنین ! چه کسی خواهد توانست کاری را که تو می کنی انجام دهد؟ سراینده با توجّه به نگاه حماسی خود به روایات دینی، صحنۀ شجاعت و رشادت حضرت علی را در خلال جنگ جمل بدین گونه ترسیم نموده است.
چو شد با حمیرا برابر علی دم صور گفتی برآمد مگر بنام یکی دادگر کردگار زبس خون که شد از سنان و حسام |