قوشچی معاصر دوانی و دشتکی بود، میتوان شهرت شرح قوشچی را از زمان خودش حدس زد.
از دیگر حواشی مشهور شرح قوشچی میتوان به حاشیه شمسالدین محمد خفری که نوعی محاکمه میان طبقات است، و حاشیه مقدس اردبیلی که از دیدگاه امامیه بر بخش الاهیات آن نوشته شده است، اشاره کرد.
۳-۱٫ فصل سوم:
روش شناسی قوشچی
در مبحث امامت
مواردی را که میتوان به عنوان روش شناسی قوشچی در باب امامت به آن اشاره نمود، عبارتند از:
۱-۳-۱٫ تبعیت از روش اشعری:
نخستین نکته ای که در باب روش شناسی قوشچی اهمیت دارد، این است که قوشچی امامت را از منظر یک اشعری مورد مطالعه و پژوهش قرار داده است، زیرا وی یک اشعری و از بزرگان اشاعره به شمار میآید. از همین رو است که با رویکردی فرع انگارانه و نه اصل اعتقادی به امامت مینگرد.
در همین رهگذر است که قوشچی در اکثر قریب به اتفاق اشکالاتی که بر شیعه امامیه وارد کرده است، راه تقلید از سایر بزرگان اشاعره پیموده است و میتوان ادعا نمود که اشکال جدیدی مطرح نکرده است. وی در بیان این اشکالات از فخر رازی (۶۰۶ق.) و عضد الدین ایجی(متوفی ۷۵۶ق.) صاحب مواقف و سعدالدین تفتازانی (متوفی ۷۹۲ق.) مؤلف شرح المقاصد فی علم الکلام و میر سید شریف جرجانی (متوفی ۸۱۶ق.) شارح مواقف تبعیت کرده است، حتی گاهی دیده میشود که عین عبارت آنها را بدون کوچک ترین تغییری آورده است. لذا نگارنده این تحقیق میکوشد که دست کم در پاورقی به این موارد اشاره نماید.
گاهی قوشچی از بیان برخی اشکالاتی که پیشینیان او بر ادله شیعه مطرح کرده بودند، اجتناب کرده است؛ مثلا در صحت حدیث منزلت خدشه ای نکرده است و حال آن که ایجی در مواقف[۱۰] آن را صحیح ندانسته است.
هم چنین به اشکالی که برخی مثل ایجی درباره حدیث غدیر مطرح کردهاند، نپرداخته است و به جوابی که خود در بیان استدلال شیعه آورده است، قانع شده است. اشکالی که برخی مطرح کردهاند این است که وزن مفعل به معنای افعل استفاده نمیشود در نتیجه مولی در این حدیث نمیتواند به معنای اولی در تصرف باشد[۱۱].خود قوشچی در پاسخ این اشکال میگوید که امامیه نمیگویند مولی وصف (مشتق) و به معنای اولی است، بلکه مولی را اسم (جامد) به معنای اولی میدانند.
هم چنین قوشچی[۱۲] به تبع تفتازانی[۱۳] به پاسخ اشکالی که برخی از اشاعره[۱۴] در ذیل حدیث منزلت مطرح کرده اند- که منزلت عام نیست به این دلیل که اخوت نسبی هارون نسبت به موسیA درباره حضرت علیA منتفی است، در نتیجه نمیتوان عام بودن منزلت را اثبات کرد- پاسخ داده است که اخوت به سبب واضح بودن خروجش، در حکم مستثنی است.
قوشچی در کتاب شرح تجرید در برخی موارد تنها به شرح اکتفا میکند، این مطلب را میتوان دلیل بر موافقت او با مصنف دانست.موارد مهمی که قوشچی از این روش متابعت کرده است به قرار زیر است:
۱٫شأن نزول آیه ولایت: امامیه شأن نزول آیه ولایت (مائده آیه ۵۵) را حضرت علیA میداند. قوشچی در برابر این باور شیعه، سکوت اختیار کرده است و حتی قوشچی در برابر اتفاقی که شیعه درباره شأن نزول این آیه مدعی است، سکوت خود را نمیشکند. این سکوت نشانگر همراهی او با این باور شیعه است.
-
- در ذیل آیه امامت (لاینال عهدی الظالمین) در برابر استدلال محقق طوسی که عهد را به معنای امامت گرفته است، سکوت اختیار کرده است. بر خلاف برخی دیگر از اهل سنت که میگویند عهد در این آیه به معنای نبوت است. بنابر این از این سکوت وی و عدم ایراد وی بر خواجه طوسی با وجوداین که بنای نقد خواجه را دارد، روشن میگردد که وی نیز مراد از عهد را در این آیه امام میداند و با برخی از هم مذهبان خود موافق نیست.
۲-۳-۱٫ خروج از منهج اشعری
قوشچی در مواردی از مذهب اشاعره فاصله گرفته است و نتوانسته است التزام عملی خود را به این مذهب حفظ کند.
جلب منافع و دفع مضار را که قوشچی، به عنوان یکی از ادله وجوب امامت مطرح ساخته است[۱۵] با توجه به این که این دلیل، یک دلیل عقلی است با مبنای اشاعره که قائل به حسن و قبح عقلی نیستند، سازگار نیست.از همین روست که محقق طوسی عین همین اشکال را بر فخر رازی نیز میگیرد، زیرا وی نیز مرتکب همین اشتباه شده است[۱۶].
۳-۳-۱٫ نقش پررنگ اجماع در روش شناسی قوشچی
قوشچی در موارد متعددی برای رد استدلال شیعه به اجماع تمسک میکند؛ از جمله آن میتوان به حدیث غدیر یا حدیث منزلت اشاره نمود. وی میگوید: این اخبار در مقابل اجماع قرار دارند.مراد قوشچی از اجماع، اجماع بر خلافت ابوبکر است.
قوشچی هنگامی که در برابر احادیثی قرار میگیرد که از سوی شیعه ادعای تواتر آنها شده است، ابتدا با خبر واحد خواندن و در مقابل اجماع قرار دادن آنها در تضعیف سند آنها میکوشد، سپس در دلالت این احادیث متمرکز میشود و تلاش میکند در دلالت آنها خدشه وارد نماید. نمونه بارز این کوششها را در حدیث غدیر و منزلت میتوان مشاهده نمود.
البته دست قوشچی در «نصوص جلیه» کوتاه است و در این نصوص تنها از تضعیف سند بهره میگیرد.
قوشچی در حالی به اجماع تمسک میکند که بسیاری از مشاهیر اهل سنت منکر انعقاد چنین اجماعی بر خلافت ابوبکر هستند.کافی است در این باره به سخن میر سید شریف جرجانی پرداخت تا بطلان حرف قوشچی معلوم گردد.
میر سید شریف جرجانی در انکار اجماع میگوید: «امامت ابوبکر با بیعت ثابت شده است و برای حصول امامت نیازی به اجماع تمام اهل حل و عقد نیست، زیرا دلیلی عقلی یا نقلی برای اشتراط اجماع در حصول امامت وجود ندارد، بلکه بیعت یک یا دو نفر از اهل حل و عقد برای امامت کفایت میکند.
وی در ادامه میافزاید: زیرا ما میدانیم صحابه با آن صلابت و استواری که در دین داشتند و شدتی که در مراعات امور شرعی نشان میدادند، برای انعقاد امامت به بیعت یک یا دو نفر اکتفا کردند، همان گونه که امامت ابوبکر با بیعت عمر حاصل شد یا امامت عثمان با بیعت عبد الرحمان بن عوف به وجود آمد و در عقد آن اجتماع تمام اهل حل و عقد در مدینه را شرط نکردند، چه برسد به اجماع امت از علماء و مجتهدین تمام شهرها»[۱۷].
۴-۳-۱٫ نقش تواتر در روش شناسی قوشچی
نخستین اقدام قوشچی در نقد احادیث متواتری که شیعه مطرح میکند، این است که در تواتر آنها خدشه وارد میسازد. میگوید احادیث غدیر و منزلت، هم چنین نصوص جلیه ای؛ مانند «سلّموا علی علیّ بامره المؤمنین» متواتر نیستند.
اهل سنت حدیث نماز ابوبکر را به خاطر روایت هشت نفر از صحابه متواتر میدانند[۱۸]. این در حالی است که حدیث غدیررا بیش از ۱۱۰ نفراز صحابه و بیش از ۸۰ نفر از تابعین نقل کردهاند. حدیث منزلت را هم بیش از بیست نفر از صحابه روایت کردهاند.
۵-۳-۱٫ نقش تعصّب در امامت پژوهی قوشچی
تعصب یکی از عواملی است که مانع درک حقایق و یا حداقل، مانع اظهار حقایق میگردد و انسان را به تغییر واقعیات وادار میسازد. قوشچی نتوانسته است خود را از این مانع بزرگ برهاند و در مواردی در دام آن افتاده است.
فاضل قوشچی با وجود مقام علمی اش، دست کم در بحث امامت فرد آزاد اندیشی نیست و میکوشد به هر نحوی شده از آراء و نظریههای اهل سنت در موضوع امامت دفاع نماید و لو با ادله و سخنانی که به قول علامه امینی سبب خنده یا گریه آدمی گردد.
قوشچی نقل میکند که عمر بر روی منبر گفت: «ای مردم! سه چیز در زمان رسول خدا۶ جایز بود و من شما را از آن سه نهی میکنم و آنها را تحریم میکنم و هر کس انجام دهد، مجازات خواهم کرد. آن سه عبارتند از متعه نساء، متعه حج و حی علی خیر العمل».
قوشچی پس از این نقل، میگوید: «عمر به خاطر این عمل و تحریم که بر خلاف سنت پیامبر بود سزاواز سرزنش و ملامت نیست، زیرا مخالفت مجتهد با دیگران در مسائل اجتهادی بدعت نیست»؟![۱۹]
علامه امینی (ره) بعد از نقل این دلیل قوشچی میگوید: «این گفتار قوشچی را بخوان و بخند یا گریه کن»[۲۰] سپس علامه در رد این دلیل قوشچی میگوید: اجتهاد در مقابل نص به هیچ وجه مقبول نیست، زیرا اجتهاد با این معنا است که کتاب یا سنت رسول خدا۶ (سخن یا فعل و یا تقریر پیامبر اکرم) دلیل حکمی قرار گیرد. از این رو ترک سخن رسول خدا۶ که اصل و زیر بنای اجتهاد است، سزاوار اجتهاد نامیدن نیست.
محقق اردبیلی که بر شرح قوشچی حاشیه ای نگاشته است، مکرراً قوشچی را به تعصب ورزی و تقلید کور کورانه از دیگران و غفلت متهم میکند و به او توصیه میکند که انسان در مسائل علمی و اعتقادی باید آزاد اندیش باشد و خود را گرفتار خرافات ننماید. مرحوم اردبیلی در جایی دیگر میافزاید: «قوشچی دین خود را به بازی گرفته است و از متاع زودگذر دنیوی پیروی میکند»[۲۱].
مورد دیگری که تعصب و بی انصافی قوشچی را اثبات میکند، این است که وی در ایراد بر حدیث غدیر میگوید: این حدیث را اشخاصی؛ چون بخاری و مسلم روایت نکرده اند[۲۲]، ولی با این وجود، حدیث منزلت را بخاری و مسلم و بسیاری دیگر از مشاهیر اهل سنت روایت کردهاند، مورد توجه قرار نمیدهد و آن را خبر واحد به شمار میآورد.
۶-۳-۱٫ حجیت صحابه
قوشچی در موارد متعددی به عملکرد صحابه؛ به ویژه در جریان سقیفه و انتخاب ابوبکر استناد میکند. وی معتقد است که اگر درباره تعیین حضرت علیA به عنوان خلیفه نصی از رسول خدا۶ وجود داشت، اصحاب با توجه به مقام و جایگاه معنوی که داشتند، بعید بود با آن مخالفت کنند و در سقیفه برای تعیین خلیفه جمع شوند. در حقیقت قوشچی همه صحابه را عادل میداند.
سؤال این است که چگونه قوشچی همه صحابه را عادل میداند با وجود این که احادیثی در ذم برخی از اصحاب در منابع معتبر اهل سنت؛ مثل صحیح بخاری از پیامبر اکرم۶ موجود است. در حدیثی نبی اکرم۶ میفرماید:
«آگاه باشید همانا در قیامت مردانی از امت مرا میآورند و آنان اصحاب شمال هستند من به خاطر حمایت از آنان میگویم: ای پروردگار من! اینها اصحاب من هستند. به من پاسخ داده میشود: همانا تو نمیدانی که اینان بعد از تو چه کار کردند. من میگویم همان گونه که عبد صالح خداوند گفت: «و کنت علیهم شهیدا ما دمت فیهم فلما توفیتنی کنت انت الرقیب علیهم و انت علی کل شیء شهید ان تعذبهم فانهم عبادک و ان تغفر لهم فانک انت العزیز الحکیم» به من گفته میشود: از آن روزی که تو از میان آنها رفتی اینان نیز به اعقاب خود و دوران جاهلی برگشتند»[۲۳] .
۴-۱٫ فصل چهارم:
امامت؛ بحثی کلامی
در این که جایگاه اصلی بحث امامت، علم کلام است یا علم فقه؛ میان شیعه و اهل سنت اختلاف است. به عبارت دیگر در این مسأله که آیا امامت از اصول دین است یا از فروع دین به حساب میآید، در میان شیعه و اهل سنت اختلاف نظر وجود دارد.