در مطالعه ی حاضر، رویه های اضطراب و تکانشوری از عامل نوروتیسم؛ بازبودن به احساسات از عامل باز بودن به تجارب؛ رویه های نظم و خویشتن داری از عامل باوجدان بودن به عنوان متغیرهای پیش بین و زیرگونه های چهارگانهی علائم وسواسی- جبری شامل(علائم زیرگونهی افکار وسواسی، علائم زیرگونهی تقارن/نظم، علائم زیرگونهی آلودگی، علائم زیرگونهی احتکار) به عنوان متغیر ملاک بررسی شده اند.
۷-۱ تعاریف مفهومی و عملیاتی متغیرها
در این قسمت به تعاریف مفهومی و عملیاتی متغیرهای پیش بین و ملاک پرداخته شده است:
اضطراب[۶۲]
تعریف مفهومی: این صفت شخصیتی ترس یا فوبیای خاصی را اندازه نمی گیرد، اما معمولاً افراد دارای نمرات بالا، ترسهای اختصاصی و نیز اضطراب فراگیر دارند. افراد مضطرب معمولاً افرادی نگران، ترسیده، مستعد نگرانی، عصبی، پرتنش، و وحشت زده می باشند. افراد با نمرات پایین افرادی راحت و آرام هستند. این افراد معمولاً در مواردی که امور مطابق میل آنها پیش نمی رود، ستیزه جویی نمی کنند (کوستا و مک کری، a1992، به نقل از حق شناس، ۱۳۸۵).
تعریف عملیاتی: نمره ای است که فرد در رویه اضطراب(N1) پرسشنامه ی شخصیتیNEO-PI-R کسب می کند.
تکانشوری[۶۳]
تعریف مفهومی: تکانشوری یعنی ناتوانی در کنترل کشش ها و هوس ها. افراد با نمرات بالا در این رویه دارای میل و خواهش بسیار قوی هستند (مثلاً برای غذا، سیگار و مالکیت) به گونه ای که نمی توانند در برابر این امیال مقاومت نمایند هرچند می دانند که پس از رفع میل، از کردار خود پشیمان خواهند شد. افراد دارای نمره های پایین معمولاً براحتی می توانند در برابر چنین هوسهایی مقاومت کنند، چون ظرفیت بالایی برای تحمل دارند. لازم بذکر است که در NEO PI-R تکانشوری را نباید به حالتهای خودجوشی، خطرپذیری، و یا اتخاذ تصمیم های سریع نسبت داد (کوستا و مک کری، a1992، به نقل از حق شناس، ۱۳۸۵).
تعریف عملیاتی: نمره ای است که فرد در رویه تکانشوری (N5) پرسشنامه ی شخصیتیNEO-PI-R کسب می کند.
بازبودن به احساسات[۶۴]
تعریف مفهومی : انعطاف پذیری در احساسات به درک ضمنی احساسات و هیجانهای درونی خود فرد مربوط است. باز یودن به عواطف و احساسات یعنی اینکه فرد دارای قدرت خوبی برای درک عواطف و هیجانهای شخصی بوده و دیدگاه مثبتی به هیجانها[۶۵] به عنوان یکی از ابعاد مهم زندگی شخصی دارد. افراد دارای نمرات بالا نسبت به دیگران دارای تجربه های عمیق تر و حالتهای هیجانی متمایز و تفکیک شده هستند. افراد دارای نمره های پایین عواطفی یکنواخت (سطحی) داشته و بر این باورند که حالتهای عاطفی و احساسی در زندگی اهمیت چندانی ندارند (کوستا و مک کری، a1992، به نقل از حق شناس، ۱۳۸۵).
تعریف عملیاتی :نمره ای است که فرد در رویه احساسات (O3) پرسشنامه شخصیتی NEO-PI-R کسب می کند.
نظم
تعریف مفهومی : افراد دارای نمره ی بالا در صفت شخصیتی نظم، افرادی تمیز، منظم و دارای سازماندهی مناسب رفتاری هستند. این افراد وسایل را در جای مناسب خود قرار می دهند. افراد دارای نمره های پایین نمی توانند منظم باشند و خود را افرادی فاقد برنامه ی مشخص کوتاه مدت یا طولانی مدت می دانند. در انتهای بالای طیف نمرات مربوط به این صفت شخصیتی، افرادی با اختلال وسواس قرار می گیرند (کوستا و مک کری، a1992، به نقل از حق شناس، ۱۳۸۵).
تعریف عملیاتی :نمره ای است که فرد در رویه نظم (C2) پرسشنامه ی شخصیتی NEO-PI-R کسب می کند.
خویشتن داری
تعریف مفهومی : یعنی اینکه فرد بتواند یک کار را آغاز کند و با وجود سختیها و مشکلات آن را به پایان برساند. افراد دارای نمرات بالا کسانی هستند که می توانند خود را وادار سازند تا کاری را به سر انجام برسانند. افراد دارای نمره های پایین در اغار کارها تعلل کرده و اصطلاحاً امروز و فردا می کنند (کوستا و مک کری، a1992، به نقل از حق شناس، ۱۳۸۵).
تعریف عملیاتی :نمره ای است که فرد در رویه خویشتن داری (C5) پرسشنامه ی شخصیتی NEO-PI-R کسب می کند.
افکار وسواسی/ مزاحم
تعریف مفهومی: افکار مزاحم بدون وجود اعمال وسواسی یکی دیگر از زیرگونه های شایع می باشد. این افکار وسواسی معمولاً افکار تکراری نوعی عمل جنسی یا پرخاشگرانه است که بیمار آنها را قابل سرزنش می داند.
تعریف عملیاتی: نمره ای است که فرد در زیرگونه افکار وسواسی سیاههی [۶۶]OCI-R کسب می کند.
آلودگی
تعریف مفهومی : شایعترین زیرگونه ی وسواس آلودگی است که یا با شستشو دنبال می شود و یا با اجتناب جبری از شی فرضاً آلوده همراه است. شی ترساننده معمولاً چیزی است که اجتناب از آن ممکن نیست (فراست ، ۱۹۹۶ ؛ به نقل از محمودعلیلو، ۱۳۸۲).
تعریف عملیاتی: نمره ای است که فرد در زیرگونه ی آلودگی سیاهه ی OCI-R کسب می کند.
نظم/ تقارن
تعریف مفهومی : ویژگی شایع بالینی علائم نظم، فکر وسواسی در مورد نظم اشیا و رویدادهاست. هرگونه انحراف از نظم و تقارن ذهنی مطلوب فرد باعث اضطراب و نگرانی در فرد میشود (راسموسن و ایزن[۶۷]، ۱۹۹۸). این افراد به دو گروه تقسیم میشوند: افرادی که دارای کندی وسواسی اولیه هستند و افرادی که دارای تفکر جادویی اولیه هستند. گروه اول نیاز به زمان غیر معمول برای تکمیل فعالیتهای ساده ی خود دارند. گروه دوم، برای رعایت تقارن و دقت کلماتی سحرآمیز را به زبان میآورند تا از مصیبت و بلای ذهنی پیشگیری کنند (راکمان و هاجسون[۶۸] ، ۱۹۸۰).
تعریف عملیاتی: نمره ای است که فرد در زیرگونه ی نظم/تقارن سیاهه ی OCI-R کسب می کند.
احتکار
تعریف مفهومی: به جمع آوری حجم وسیعی از اشیای بی استفاده یا بی ارزش اطلاق می گردد. ترس اصلی اشخاص مبتلا به وسواس احتکار این است که ممکن است چیزی را که دور میاندازند در آینده مورد نیازشان باشد. یکی از مشکلات اصلی آنها این است که نمی توانند تصمیم بگیرند چه چیزی را دور بیاندازند و چه چیزی را نگهداری نمایند (فراست[۶۹]، ۱۹۹۶ ؛ به نقل از محمودعلیلو، ۱۳۸۲).
تعریف عملیاتی: نمرهای است که فرد در سوالات مربوط به زیرگونهی احتکار سیاههی OCI-R کسب می کند.
فصل دوم
ادبیات پژوهش
۱-۲ مقدمه
پیوند بین شخصیت و سلامت روانی باوری است که از زمان یونان باستان مطرح بوده است. مشهورترین نمونه از اولین نظریه ها در این باره نظریه مزاجهای چهارگانه بقراط و جالینوس می باشد (کلارک و واتسون، ۱۹۹۹؛ ماهر و ماهر[۷۰]، ۱۹۹۴). این نظریه چهار نوع شخصیت را توصیف می کند ( دموی مزاج[۷۱]، بلغمی مزاج[۷۲]، صفراوی مزاج[۷۳]، سوداوی مزاج[۷۴]) و ادعا می کند که اینها تعیین کننده آسیب پذیری در برابر بیماریهای جسمانی و روانی هستند. روانشناسی این علم سنتی مربوط به زمان های گذشته را بسط داده است. برای مثال، نظریه رشد روانی - جنسی[۷۵] فروید (۱۹۵۳/۱۹۰۵) اختلالات روانی را به تیپهای شخصیتی پیوند زد که براساس مشاهدات بالینی خود بنا کرده بود. از طرف دیگر، پاولف[۷۶] (۱۹۲۷؛ به نقل از کوتو و همکاران، ۲۰۱۰) و پیروانش، به طرفداری از نظریه مزاجهای چهارگانه که به جای مزاجها به پاسخ های عصبی تغییر شکل داده بود، به این روند ادامه دادند. علاقه به این موضوع تا به امروز ادامه داشته است (کلارک، ۲۰۰۵؛ کروگر و تاکت[۷۷]، ۲۰۰۶؛ واتسون و کلارک، ۱۹۹۴). در واقع، وعده و انتظار مطالعه ارتباطات شخصیت – آسیب روانی این است که توانایی پیش بینی ما را بهبود بخشد و با مشخص کردن مکانیزمهای مشترک، به ما در شفاف سازی سبب شناسی بیماریهای روانی کمک کند
۲-۲ اختلال وسواسی – جبری
رفتارها و علائمی که در حال حاضر تحت عنوان اختلال وسواسی – جبری شناخته می شوند، برای قرن های متمادی در بسیاری از فرهنگ ها به رسمیت شناخته شده بود (پیتمن[۷۸]، ۱۹۹۳). در طول سالها توصیف سندرم وسواسی – جبری دچار تغییراتی شده است ولی مولفه های اصلی آن نسبتاً ثابت مانده است. مدت زیادی است که تجارب وسواسی – جبری تحت عنوان افکار مزاحمی که تولید رنج روانی می نمایند و همینطور رفتارهای تکراری که به شکلی اجباری انجام می گیرند و متمرکز بر کاهش استرس اند، به رسمیت شناخته شده است. تعریف تشخیصی کنونی اختلال وسواسی – جبری هر دوی این تظاهرات را در بر دارد اگرچه یک فرد تنها با دارا بودن یکی از این تظاهرات نیز می تواند تشخیص این اختلال را بگیرد.
۱-۲-۲ ویژگیهای بالینی
بر اساس [۷۹]DSM-IV-TR(انجمن روانشناسی آمریکا[۸۰]، ۱۹۹۴)، اختلال وسواسی- جبری با وجود وسواسها و اجبارهای تکرار شونده ای تعریف شده است که بسیار وقت گیر و زمان برند و درفعالیتهای روزمره از جمله در فعالیتهای روزمره ی شغلی یا تحصیلی، فعالیتهای اجتماعی معمول و روابط تداخل قابل ملاحظه ای (بیشتر از یک ساعت در روز) ایجاد می نمایند. وسواسها باورها، افکار، تکانه ها و یا تصاویر سمجی هستند که به عنوان مزاحم و خود ناهمخوان تجربه می شوند و پریشانی و اضطراب زیادی ایجاد می کنند. اجبارها نیز رفتارهای تکرارشونده و یا اعمال ذهنی هستند که با هدف ممانعت و یا کاهش اضطراب و پریشانی انجام می گیرند.
تعریف DSM-IV از اختلال وسواسی – جبری مشابه تعاریف قبلی است، ولی دارای چند ایده مهم است که در مدل های قبلی این اختلال وجود ندارد. دیدگاه DSM-III[81] نیز در DSM-IV-TR حفظ شده که بر رابطه تابعی بین افکار و اعمال وسواسی تاکید می کند، بدین معنی که اعمال وسواسی به منظور ممانعت از صدمه و آسیب و یا کاهش رنج روانی ناشی از افکار وسواسی انجام می شوند (فوآ و تیلمنز[۸۲]، ۱۹۸۰؛ به نقل از کلارک، ۲۰۰۴۰).
حمایتهای تجربی بسیاری برای این دیدگاه وجود دارد. برای مثال، در مطالعات مرتبط با وسواس در DSM-IV، ۹۰% از مشارکت کنندگان گزارش نمودند که هدف رفتارهای وسواسیشان جلوگیری از آسیب و یا کاهش رنج روانی ناشی از افکار وسواسی می باشد (فوآ و همکاران، ۱۹۹۵؛ به نقل از کلارک، ۲۰۰۴). اطلاعات به دست آمده از مطالعه میدانی نیز نشان داد که تقریبا همگی ( یعنی حدود ۹۸ درصد) افراد مبتلا به اختلال وسواسی - جبری هم افکار وسواسی و هم آیینها و تشریفات اجباری (شامل تشریفات ذهنی و رفتاری) را از خود نشان می دهند. بیش از ۹۰ درصد مبتلایان نیزآیین های رفتاری آشکاری را گزارش نمودند (فوآ و همکاران، ۱۹۹۵؛ به نقل از کلارک، ۲۰۰۴).
این عقیده توسط DSM-IV مطرح شده که اجبار ها می توانند هم در رفتارهای اجباری آشکار (مثل شستشو) و هم در اعمال ذهنی (مثل تکرار ذهنی ذکرهای مذهبی) خود را آشکار سازند و هدف هردوی اینها در جهت کاهش پریشانی ناشی از افکاروسواسی، جلوگیری از آسیب ادراک شده، و یا بازگرداندن امنیت می باشد. بنابراین تمایزی که در گذشته بین افکار وسواسی به عنوان اعمالی ذهنی و اجبارها به عنوان رفتارهای وسواسی مطرح بوده در حال حاضر دیگر معتبر نمی باشد بدین معنی که: همگی وسواسهای فکری شامل رویدادهای ذهنی اند، ولی وسواسهای عملی ممکن است به شکل های رفتاری یا ذهنی بروز نمایند.
مفهوم اولیه از اختلال وسواسی – جبری مستلزم این امر بود که مبتلایان به غیر منطقی بودن و یا بیش از حد بودن وسواسهایشان اذعان داشته باشند. ولی، این مفهوم امروزه تغییراتی پیدا کرده و روشن شده که تمامی مبتلایان به این اختلال نسبت به ماهیت غیر منطقی[۸۳] وسواسهایشان بینش[۸۴] ندارند. در واقع، تنها اقلیتی از افراد مبتلا به این اختلال ادعا می کنند که افکار وسواسی و آیینهای وسواسی آنها کاملا منطقی می باشد. بنابراین در نظر گرفتن طیفی از “بینش” یا “نیرومندی باور” در مبتلایان به این اختلال نسبت به دیدگاه قبلی که بیان می داشت که تمامی مبتلایان به غیر منطقی بودن وسواسهایشان آگاهند، تصویر بالینی دقیقتری از مبتلایان به اختلال وسواسی- جبری ارائه می دهد (کوزاک[۸۵] و فوآ، ۱۹۹۴). امروزه افرادی که افکار یا اعمال وسواسی دارند ولی به غیر منطقی بودن آنها واقف نیستند تشخیص اختلال وسواسی جبری “با بینش ضعیف” را دریافت می کنند. لازم به ذکر است که مشاهدات بالینی نشان دادهاند که بینش مبتلایان به اختلال وسواسی– جبری در طول زمان و در موقعیتهای مختلف دچار نوساناتی می شود. بنابراین، این بیماران ممکن است زمانی که به عنوان بخشی از فرایند ارزیابی به نشانه هایشان می پردازند به غیرمنطقی بودن نشانه ها واقف باشند ولی در مواجهه با موقعیتهای ترساننده احتمالا بینش خود را از دست خواهند داد. عوامل دیگری همچون خلق، حضور سایرین، و استرس نیز می تواند بینش این بیماران را تحت تاثیر خود قرار بدهد. اهمیت پی بردن به بینش بیماران نسبت به نشانه هایشان توسط این یافته ها برجسته می شود که” مبتلایان به اختلال وسواسی – جبری با بینش ضعیف” نسبت به مواجهه و ممانعت از تشریفات وسواسی که به نوعی درمان خط اول برای این بیماران محسوب می شود کمتر پاسخگو هستند (فوآ، آبراموویتز[۸۶]، فرانکلین[۸۷] و کزاک، ۱۹۹۹؛ به نقل از کلارک، ۲۰۰۴).
۲-۲-۲ همه گیر شناسی
اختلال وسواسی – جبری قبلا اختلال نسبتاً نادری محسوب می شد، ولی در حال حاضر تخمین زده می شود که حدود ۵/۲ درصد از جمعیت بزرگسال در مقطعی از زندگی خود مبتلا به اختلال وسواسی – جبری می گردند (راسموسن و ایزن، ۱۹۹۲؛ ساسون[۸۸] و همکاران، ۱۹۹۷). میزان بروز در طی یک دوره ی ۱۲ ماهه ۷/۰% تخمین زده شده است (اندروز، هندرسون و هال[۸۹]، ۲۰۰۱). و دامنه ی بروز کنونی OCD از ۵/۰% تا ۶/۱% در نوسان می باشد (اندروز و همکاران، ۲۰۰۱؛ راسموسن و ایزن، ۱۹۹۲). مطالعات اخیر همه گیر شناسی این اختلالدر پهنه ی زندگی در جمعیت کودکان و بزرگسالان نرخ بروز مشابهی را گزارش نموده اند و تقریبا بیش از نیمی از بزرگسالان مبتلا به اختلال وسواسی – جبری از بین جمعیت زنان می باشند (راسموسن، ۱۹۸۶) ولی در بین جمعیت کودکان این نسبت متفاوت بوده و نسبت جمعیت پسران به دختران ۲ به ۱ می باشد (هانا[۹۰]، ۱۹۹۵).
۳-۲-۲ سیر و پیش آگهی
علایم بیش از نصف بیماران دچار اختلال وسواسی_جبری به طور ناگهانی شروع می شود (کاپلان و سادوک، ۱۳۸۷). اغلب در پی رویداد تنش زا مثل بارداری، زایمان، کشمکش های خانوادگی، یا مشکلات شغلی بروز می کند. در بیماران مبتلا به وسواس فکری – عملی غالبا افسردگی مشخص و آشکاری دیده می شود. اختلال OCD معمولاً با اختلالات اضطرابی دیگر به ویژه پانیک و فوبیها و اختلالات مختلف شخصیتی (دیویسون[۹۱]، ۲۰۰۴). سازگاری خوب بیمار از نظر شغلی و اجتماعی، وجود واقعه ای تسریع کننده و دوره ای بوده علایم، دال بر پیش آگهی خوب اختلال است (کاپلان و سادوک، ۱۳۸۷).
۳-۲ توصیف وسواس فکری
ویژگی بالینی اختلال وسواسی - جبری می تواند به شکل وسواسهایی باشد که بصورت افکار ناراحت کننده، تصاویر ذهنی یا تکانه ها رخ می دهند (کلارک، ۲۰۰۴). با وجود اختلاف نتایج در یافته ها، بیش از نیمی از افراد مبتلا به این اختلال وسواسهای چندگانه ای دارند (راسموسن و ایزن، ۱۹۹۲). اغلب افراد افکار وسواسی را گزارش می کنند و تصاویر ذهنی وسواس گونه و تکانه ای کمتر گزارش شده اند (اختر[۹۲]، ۱۹۷۵؛ به نقل از کلارک ، ۲۰۰۴).