مطالعه دو مؤلفه مذکور میتواند شاخصی برای ارزیابی قدرت مذکور باشد. مقایسه دوران پس از انقلاب با قبل از آن در بخش مقایسه الگوها آورده خواهد شد اما نمیتوان تردید کرد که جمهوری اسلامی در مقابل هجمه رسانهای، اقتصادی، نظامی و فرهنگی غرب بر بسیج اجتماعی ملت تکیه کرده است. بحرانهای سیاسی – اجتماعی و جنگ توسط تودههای مردم مرتفع گردیده است. جنگ هشت ساله با عراق با ارتش کلاسیک و فروپاشیده صدر انقلاب امکانپذیر نبود. مشارکت سیاسی در ۳۲ انتخابات سراسری علیرغم جنگ، محاصره اقتصادی، کمبودها، تورم، بیکاری در طول ۳۴ سال گذشته همیشه بین ۵۰ تا ۸۵ درصد بوده است. راهبرد غرب برای فروپاشی از درون که در قالب جنبشهای اجتماعی جدید و شخصیتپردازی انجام میشود با حضور میدانی ملت ناکام مانده است. حوادث سال ۱۳۷۸ و ۱۳۸۸، اعلام جنگ مسلحانه سازمان مجاهدین خلق در سال ۱۳۶۰ و ترور هزاران نفر از مسئولین و مردم عادی با حضور ملی مردم در صحنه به شکست انجامیده است. قدرت بسیجگری در جمهوری اسلامی را باید متأثر از ایدئولوژی اسلام، روحانیت شیعه، تاریخ عاشورا و تحقیر ملی ایرانیان در ۱۵۰ سال گذشته دانست.
در حوزه سلبی نیز نظام جمهوری اسلامی قدرت کنترل بسیج اجتماعی را دارد. به طور مثال پس از خطبه نماز جمعه ۲۹/۳/۸۸ آیتاله خامنهای و اطمینان به مردم مبنی بر عدم تقلب در انتخابات، هرگز مردمی که در اعتراض به نتایج انتخاب در روز ۲۵/۳/۸۸ به خیابانها آمده بودند در آن سطح و کمیت برنگشتند.
دوام ۲۳۰ ساله حکومت صفویه در ایران و قدرت یکپارچهسازی ایران نشان میتواند که قدرت بسیجگری اسلام و خصوصاً تفکر شیعی میتواند نجاتبخش در بحرانها و تأمینکننده منافع ملی باشد. این در حالی است که تاکنون از ابزار جهاد توسط رهبران انقلاب اسلامی استفاده نشده است که اگر این بود، مانور اجتماعی مردم در صحنههای مختلف بیشتر نمایان میشد. ایجاد فاصله بین مردم و حاکمیت یکی از مهمترین راهبردهای غرب در دو دهه اخیر بوده است اما واکنش جمهوری اسلامی نسبت به آن بر بسیج اجتماعی استوار بوده است و تا حدود زیادی موفق عمل کرده است.
۱۱ـ۲ـ۷ـ توسعه (کارآمدی)
نظام جمهوری اسلامی به عنوان یک نظام نوپا و برآمده از اندیشه دینی اصرار بر بومی گزینی در مدل، ساختارها و برنامههای اداره جامعه دارد. به صورت طبیعی میتوان توسعه کشور را روی دیگرسکه کارآمدی معرفی کرد. کارآمدی «اصل رضایت» ملت را به ارمغان میآورد و نتیجه آن حفظ قدرت بسیجگری و عدم شکاف بین مردم و حاکمیت خواهد شد. مهمترین بخش توسعه پس از انقلاب اسلامی «نظام سازی» است. ایران تنها کشور جهان است که ساختارهای سیاسی خود را از درون منابع دینی برگزیده و هرجا از تمدن و رهیافتهای غرب استفاده کرد، برای بومیسازی آن تلاش نموده است (مانند مجلس و بومیسازی آن با شورای نگهبان) نظامسازی در ایران مبتنی بر این مهندسی است که بتوان بین اصول و مبانی دینی و جمهوریت پیوند برقرار نمود و هر دو را در عرصه عمومی و سیاسی کشور مشاهده نمود. ابداع مجلس خبرگان رهبری به صورتی که مردم بتوانند در انتخاب رهبر دینی نقش داشته باشد از مهمترین دستاوردهای انقلاب اسلامی در نظامسازی است که هم نقش مردم لحاظ میشود و هم صفات و خصایص رهبری در انتخاب آن محفوظ می ماند.
ایجاد شورای نگهبان و مجمع تشخیص مصلحت و بسیاری از نهادهای اجتماعی (مانند بسیج، کمیته امداد، جهاد سازندگی و…). در راستای کارآمدی و پیودن راههای میانبر در عرصه توسعه و کارآمدی بوده است.
در صدر مشروطه، علت عقبماندگی ایران به اسلام ارجاع میشد. این در حالی است که گفتمان علمدوستی و علمخواهی و گسترش علوم و فنون از آرمانها و اهداف جمهوری اسلامی است و در بسیاری از عرصهها علیرغم جنگ و محاصره اقتصادی موفق بوده است. اکنون ایران سومین کشور جهان از نظر رشد شبکه برق، پانزدهمین از لحاظ ظرفیت نیروگاهی، چهارمین کشور دارنده توربین، سومین کشور سدساز، جز سه کشور برتر در زمینه پیوند مغز استخوان، اولین کشور پیوندهای مصنوعی، دوازدهمین کشور در تولید دارو با منشأ بیوتکنولوژی، جز ده کشور اول جهان در زمینه چرخه بومی تولید هستهای، دارای برترین تجهیزات بومی دفاعی در خاورمیانه، هفتمین کشور سازنده ناوشکن، تولید نخستین زیر دریایی در خاورمیانه، سازنده پهپاد در منطقه، پیوند سلولهای بنیادی و… را در پرونده خود دارد. گسترش آموزش عالی، بهداشت و درمان، راه، جاده و… و دهها مورد دیگر حکایت از مسیر رو به رشد توسعه در ایران است، توزیع عادلانه نسبی امکانات کشور (الفتپور، ۱۳۹۱، صص۷۳ و ۹۱). توجه به طبقات آسیبپذیر همیشه مدنظر نظام سیاسی بوده است. البته در این مسیر همیشه دو مشکل اساسی وجود داشته است؛ اول توطئهها و موانعی که قدرتهای جهانی در راه انتقال تکنولوژی به داخل کشور ایجاد میکنند و نبود تجربه در غیاب مستشاران خارجی. اما حضور مردم در صحنههای سیاسی – اجتماعی همچون راهپیماییها و انتخابات را میتوان شاخصی برای اعتماد مردم به تلاشهای حاکمیت برای بهبود اوضاع ارزیابی نمود. باور به تولید قدرت بومی از مؤلفههای انگیزشی – روانی است که میتواند هم در توسعه و هم در ارتقا غرور ملی مؤثر باشد.
۱۲ـ۲ـ۷ـ قدرت گفتمانسازی
وجود گفتمان مسلط لازمه استمرار یک اندیشه در عرصه سیاسی و اجتماعی است. گفتمان اسلام سیاسی این قابلیت و اعتبار را تاکنون در ایران داشته است و گفتمانهای رقیب نتوانستهاند موجب از جاکندگی آن شوند. غیریتسازی اقناگردر گفتمان اسلام سیاسی محور اصلی در دوام آن بوده است. برخلاف گفتمان پهلویسم که غیریت را اسلام تعریف میکرد و مرزهای هویتی خود را به باستان و تجدد ارجاع میداد، گفتمان اسلام سیاسی امتگرایی و ملتگرایی را همسو و قابل جمعبندی میداند. تولید مفاهیم جدید به استقرار و تثبیت گفتمان انقلاب اسلامی کمک نمود چرا که استفاده از مفاهیم تولیدی و رسا و قابل فهم یکی از شاخصهای گفتمانسازی بوده است. جمهوری اسلامی «استکبار» را به جای«امپریالیسم» و «شیطان بزرگ» را به جای «امریکا»مفهوم سازی نمود و مفاهیم قرآنی را نیز در غیریتسازی برجسته نمود. برای ملتسازی با خرده گفتمانهای قومی – محلی درگیر نشد و ابرگفتمان خود را اسلام قرار داد. تلاش برای معرفی گفتمان رقیب با شاخصهایی همچون سرمایهداری، ولنگاری فرهنگی، سلطهطلبی، قتل و تجاوز بینالمللی، گفتمان جمهوری اسلامی را به گفتمانی ظلمستیز و مقاوم تبدیل کرده است و رفت برگشت بین گفتمان عزتطلبی عاشورا در سال ۶۱ هجری و اکنون ،این همانندسازی را در اذهان عمومی تثبیت نمود که «انقلاب ما جلوهای از انقلاب عاشورا است» گفتمان حسینی – یزیدی در برخورد با پهلوی دوم و صدام حسین از دیگر مفاهیمی است که موجب تثبیت گفتمان انقلاب اسلامی شد. گفتمان انقلاب اسلامی مدعی معنابخشی به عناصر گفتمانی جهانی همچون آزادی، حقوق بشر، دموکراسی، خلع سلاح هستهای، صلح، تروریسم و عدالت است و تلاش می کند تفسیر گفتمان لیبرالیسم از مفاهیم جهانی را دروغین و ریاکارانه معرفی نماید. این تلاش تا حدودی در جهان اسلام مؤثر واقع شده است.
۸ـ چالشهای این الگو
اگرچه این الگو را میتوان الگوی برتر برای ایران معرفی کرد (فرضیه آخر) اما مسیر آن هموار نیز نخواهد بود چرا که بعد از پدیدار شدن جلوههای جهانی شدن و تغییر در اولویتهای اساسی جهان، مفهوم امنیت و تهدیدات نیز دچار تحول مفهومی شد. گفتمان جهانشمول همچون، دموکراسی، حقوقبشر، محیط زیست، صلح، خلع سلاح هستهای، فقرزدایی، از جمله اولویتهای جدید هستند که عرصه را بر تهدیدات سخت و خشن تنگ مینماید. لذا ماهیت تهدیدات نظامی اگرچه به قوت خود باقی است، اما حوزه تهدیدات منافع حیاتی و مهم در قالب تهدیدات نرم و در مجاری عرفی و هنجاری بینالمللی انجام میشود. ایران نیز ضمن توجه به گسترش توان بازدارنده نظامی (که تاکنون موفق بوده است) توانسته است در میدان تهدیدات نرم نیز از وحدت ملی و منافع حیاتی و مهم خود دفاع نماید. شاید در میدان تهدیدات سخت، مبارزه برای ایران دشوار باشد چرا که برتری تکنولوژی نظامی غربی و اشراف اطلاعاتی و تکنولوژی اطلاعاتی آن و همچنین تجربه جنگهای دریایی و فرامرزی آنان میتواند نگران کنندهتر از میدان تهدیدات نرم باشد. انقلاب اسلامی ایران از بدو تشکیل و قبل از مصطلح نشدن مفهوم جنگ نرم نیز بر قدرت نرم تکیه داشته است و از قبل از پیروزی انقلاب اسلامی تاکنون تجویز مبارزه سخت در گفتمان رهبران انقلاب اسلامی نبوده است. طبیعتاً طراحی میدان منازعه جنگ نرم، ایجاد فاصله بین مردم و حاکمیت در ایران است. به تعبیر دیگر قالب تهدیدات نرم از هر نوعی که باشد، غایت آن فروپاشی نظام جمهوری اسلامی از درون است که میتواند از معبرهایی همچون القاء ناکارآمدی، شبهه به مشروعیت و نهایتاً ایجاد فاصله بین مردم و حاکمیت و تغییر گفتمان تعاملی بین مردم و حاکمیت بینجامد. به نظر میرسد هویت همبسته ملی ـ دینی ایرانیان میتواند پیوند ملت و حاکمیت را در مبارزه با تهدیدات نرم رهنمون شود.
معمولاً تهدیدات نرم از جنس فرهنگ و مبتنی بر راهبرد تاثیر گزاری بر الگوهای رفتاری و تغییر ذائقههاست. طبق نظرات جوزفنای اساس قدرت نرم بر ارزشها نهاده شده است، بر فرهنگ و نحوه رفتار با کشورها در سطح بینالمللی و در واقع ایجاد حس مشروعیت برای اهداف بینالمللی یک کشور، به صورتی که اگر سیاست خارجی یک کشور بتواند باعث ترویج ارزشهای مطلوب و بهرهگیری از عنصر فرهنگ شود، قدرت نرم قابل توجهی در سطح بینالمللی ایجاد کرده است. بر این اساس اگر بخواهیم میان فرهنگ و سیاست خارجی ارتباطی را مشاهده کنیم، کافی است الگوهای رفتاری و تعهدات سیاسی را در یک پروسه زمانی نسبتاً بلندمدت مورد توجه قرار دهیم (قوام، ۱۳۸۴، ص۲۹۱)
۱ـ۸ـ تهدیدات این الگو از دیدگاه رهبران انقلاب اسلامی
عمده تهدیدات نرم دشمن توسط امام با عناوینی مانند صدمه به اسلام، صدمه به امت، صدمه به ملت، صدمه به اولویت جمهوری اسلامی ایران و صدمه به کشور، مفهومسازی میشود که عبارتند از:
۱ـ کاهش مشارکت سیاسی:
شرکت در انتخابات یک تکلیف با هدف حفظ اسلام است (صحیفه امام، ج۱۸، ص۲۸۶) کاهش مشارکت ممکن است نتیجه آن سست شدن پایههای جمهوری باشد (همان، ج۱۵، ص۲۶۱) از سوی دیگر مشارکت روحانیون در سیاست(صحیفه امام، ج۱۵، ص۲۰۹) در کنار لزوم مشارکت غیرروحانیون در سیاست یک ضرورت است (صحیفه امام، ج۱۸، ص۳۶۸)
۲ـ ترس و خودباختگی در برابر قدرتها:
غلبه ترس بر ملت با ابزار تبلیغات (صحیفه امام، ج۱۳، ص۳۰۱) و همچنین ترس در میان مقامات بالای کشور (صحیفه امام، ج۱۶، ص۲۵) وابستگی یک ملت به بیگانگان (صحیفه امام، ج۱۲، ص۲۵) موجب تضعیف کشور میشود بنابراین از دیدگاه امام تبلیغات ابزار جنگ نرم است که میتواند با ایجاد رعب در مسئولین، وابستگی ملت را به ارمغان بیاورد.
۳ـ ناامیدی، یأس و بیتفاوتی مردم:
بیتفاوتی مردم در برابر آسیبهای کشور (صحیفه امام، ج۱۳، ص۱۶۰) و غفلتکردن از مسائل سیاسی ـ اجتماعی باعث تسلط مجدد اجانب بر کلیه شئون کشور خواهد بود راه مقابله با این معضل ایجاد امید در ملت است (صحیفه امام، ج۱۳، ص۵۳۷) محور مقابله با تهدید در نگاه امام ملت است و بیتفاوتی مردم را معادل نفوذ اجانب میداند و امید را مؤلفه پیونددهنده رشد و انسجام کشور معرفی می کند.
۴ـ اختلافات و تبلیغ آن:
اختلافات درون ملت و نخبگان و حاکمیت یکی از محورهای کارگر شدن اهداف جنگ نرم است، که نقطه مقابل آن وحدت ملی است. اختلاف میان علماء نتیجه آن اختلاف میان ملت است (صحیفه امام، ج۱۸، ص۴۷۸) لذا پیوند بین علما میتواند وحدت ملی را به ارمغان آورد و این خود نشان دهنده درهمتنیدگی نهاد دین و ملت است. اختلاف میان شیعه و سنی (صحیفه امام، ج۱۷، ص۴۹۹) اختلاف سران کشور (صحیفه امام، ج۱۸، ص۳۸) اختلاف و دشمنی میان قومیتها (صحیفه امام، ج۱۳، ص۴۴۳) گسست بین دولت و روحانیت (صحیفه امام، ج۱۵، ص۳۵۷) و دامن زدن به اختلافات از طریق تبلیغ و بزرگنمایی، منشأ تمام بدبختیهای مسلمانان است. (صحیفه امام، ص۲۹۳) امام خمینی میداند که دولت منهای اسلام به معنای توفیق ناسیونالیسمی است که سالها در ایران تبلیغ شده است که ضمن تقابل با دین نتوانست مردم را در راستای حفظ و گسترش منافع ملی بسیج نماید لذا هنگام همسویی ملی و اسلام، بر اولویت اسلام تأکید دارد. «مسئله اسلامی بودن اصلی است یعنی نمیتوانیم اول ملی باشیم و بعد اسلامی، در حالیکه اسلام تنها راه نجات است.» (صحیفه امام، ج۱۷، ص۲۰۳).
۵ـ وابستگی:
امام وابستگی را در حوزه فکری، فرهنگی و اقتصادی برجستهتر از ابعاد دیگر میداند و این وابستگی را تهدید برای منافع حیاتی کشور قلمداد میکند به تعبیر دیگر این وابستگیها اصل استقلال را دچار خدشه میکند. وابستگی دانشگاهها به بیگانگان خصوصاً غربیها (صحیفه امام، ج۱۵، ص۴۴۶) آخوندهای وابسته (صحیفه امام، ج۱۸، ص۵۳) روشنفکران وابسته (صحیفه امام، ج۱۹، ص۱۲۲) وابستگی اقتصادی به بیگانگان (صحیفه امام، ج۱۳، ص۳۱۳) به ترتیب با تعابیری مانند خطرش از بمب خوشهای بالاتر است (دانشگاه) از ساواکی برای اسلام و جمهوری اسلامی ایران خطرناکتر است (آخوند وابسته) صدمه بیبدیل ایران، اسارت ملت (وابستگی اقتصادی) معرفی گشتهاند.
تهدیدات این الگو در دیدگاه آیتاله خامنهای
آیتاله خامنهای نیز تهدیداتی که منافع حیاتی و ملی را در حوزه تهدیدات نرم شامل میشود را در چند محور بیان می کند که عبارتند از:
۱ـ اسلام زدایی از حاکمیت: تهدید علیه بودن انقلاب از جمله تهدیدات دائمی است که با بهره گرفتن از شیوههای مختلف مانند استحاله کردن، و یا حذف فیزیکی عمل میشود.
۲ـ تضعیف ایمان و معنویت مردم: تخریب ایمان و باورهای کارساز مردم هدف دشمنان است و از آنجایی که مردم مؤمن و فداکار عامل پیروزی اسلام و ملت ایران است، دشمنان میخواهند این عامل را از بین ببرند (حدیث ولایت، ج۷، ص۹) از بین رفتن روح ایمان و تمسک به اسلام در ملت ایران در حقیقت باعث سست شدن پایههای استقلال ملت میگردد. (حدیث ولایت، ج۶، ص۵۴) بنابراین پایه استقلال را ملت و حضور ملت میداند اما عامل بسیجگر این ملت به ایمانی الهی نسبت داده میشود نه عناصر ناسیونالیسم
۳ـ ناامید کردن ملت: بیشترین تلاش جبهه سیاسی ابتکار ناامیدسازی ملت ایران است (همان، ص۱۵۵) از سوی دیگر بیاعتماد کردن و مأیوسکردن مردم از خودشان نیز از اهداف آنان است. این کار را از طریق کوچکسازی دستاوردهای ملت، نادیده انگاری پیشرفتهای ملت به انجام میرسانند (حدیث ولایت ، ج۳، ص۱۵).
۴ـ جداکردن ملت از گذشته خود: جداییافکنی میان گذشته هر نسل، دستاوردهای و افتخارات آن و بیریشه کردن سنتها و جداسازی ملت ایران از دستاوردهای گذشته انقلاب و دوران مشعشع امام خمینی (ره) از تهدیدات جدی دشمنان است (حدیث ولایت ،ج۳، ص۲۸۵)
۵ـ تهاجم فرهنگی: تهاجم به این روش مرزهای وسیعی دارد. این نوع تهاجم متوجه اسلام میباشد. لذا تمام ابعاد فرهنگی، اجتماعی، اسلام و آموزههای اسلامی که میان تودههای مردم نفوذ دارد را در بر میگیرد. (همان، ص۴۰) علاوه بر آن بر جنبههای فکری، اخلاقی و ایمانی مردم نیز تهاجم شکل گرفته است. (همان، ج۷، ص۲۸۸)
۶ـ تهاجم روانی: توطئهکردن از طریق دروغ پراکنی و شایعهسازی به امید ترساندن ملت و کور کردن آنان (همان، ص۲۸۲) ایجاد اختلاف در میان مردم، مردم با دولت و میان آحاد ملت و قشرهای مختلف مردم و از این مسیر تخریب وحدت ملی اتحاد عمومی ملت (راهبردهای ولایت: ج۴، ص۷) تشویش افکار عمومی یعنی ایجاد تشنج و جنجال در فضای سیاسی با هدف نشاندادن ناامنی (همان، ج۳، ص۲۸) بزرگنمایی مشکلات و ضعفهای کشور و تیره و تار نشان دادن کشور (حدیث ولایت، ج۳، ص۳۱۲) ممزوج کردن حق و باطل و به دنبال آن ایجاد انحراف اذهان عمومی (روزنامه جمهوری اسلامی، ۱۲/۷/۱۳۷۹) از جمله آماج تهدیدات روانی دشمنان علیه جمهوری اسلامی ایران است.
۷ـ بیاعتمادی به نظام و مسئولین: وجود فاصله میان مردم و مسئولین، دلچرکین بودن مردم از مسئولین، از دست رفتن اعتماد به کارگزاران کشور از جمله تهدیدات کشور میباشد. (راهبردهای ولایت، ج۸، ص۱۹۶) از سخنان رهبران انقلاب اسلامی چنین بر میآید که هدف اصلی تهدیدات بیرونی حذف پشتوانه مردمی، ملت از حاکمیت اسلامی است. بنابراین میدانند که راه مقابله با تهدیدات مذکور از مسیر بسیج اجتماعی در راستای حفظ منافع ملی میگذرد و در این رهگذر راه موفقیت را همسوئی بین اسلام و ملت میدانند و رمز پیروزی و استقامت را در این نقطه جستجو میکنند. مقایسه مقابله با تهدیدات سخت و نرم سالهای پس از انقلاب اسلامی با بقیه تاریخ معاصر ایران نشان میدهد که این الگو بهترین و کارآمدترین الگو در راستای حفظ ابعاد مختلف منافع ملی است. از آنجا که حفظ اعتماد ملت تنها پشتوانه حاکمیت سیاسی در مقابله با تهدیدات است و ایدئولوژی بسیجگر ملت به اسلام ارجاع داده میشود توجه به راهبردها و اهداف مرجع ذیل جهت حفظ این یگانگی و استمرار ایستادگی ملی لازم است. «کارآمدی» و «رضایت نسبی» میتواند «اعتماد ملی» و «وحدت ملی» را به ارمغان آورد و حضور مردم را در صحنههای تهدید نرم دو چندان نماید که در جدول آمده است. این جدول میدهد که تهدیداتی که وحدت ملی و منافع ملی را در این الگو نشانه رفته است چیست و راه مقابله با آن چگونه است.
چالشها و راهبرد مقابله تهدیدات نرم از طریق بسیج ملی[۴]
ردیف | هدف مرجع | راهبرد |
۱ | کارآمدی دولت اسلامی | حل مسئله پایههای نیازهای اولویتی مردم در حوزه خدماترسانی |
۲ | افکار عمومی | ارتقاء اعتماد عمومی نسبت به رسانههای ملی از طریق پیشگامی، فراگیری وصراحت در اطلاعرسانی |
۳ | انسجام اجتماعی | بازتولید گفتمان ملی در لایههای نسلی کشور در جهت تحکیم انسجام اجتماعی |