مدیریت استرس یا مدیریت تنش انتونوفسکی هفت مرحله دارد .سازگاری معمول با زندگی ،آگاهی از آسیب پذیری نسبت به عوامل ایترس زا،شناخت آنها ،آگاهی از تنش و پیامدهای منفی ،خنثی و یا حتی مفید آنها ،مدیریت تنش ،و مدیریت استرس.این مراحل به طور خلاصه در زیر آمده است .
سازگاری معمول با زندگی در سطح مفهومی نیومن و همکاران (۱۹۸۹)سلامت روان را ،ظرفیت کنار آمدن با استرس های ناخواسته یا موقعیت های فوق العاده پراسترس ،و به عنوان تعادل بین فرد و محیط تعریف می کنند.بنابراین سلامت و استرس هردو کیفیت های کنشی لازم و فعال برای کنارآمدن مناسب با زندگی است(نیومن و همکاران،۱۹۸۹).
۱-آگاهی از آسیب پذیری نسبت به عوامل استرس .این آگاهی با توجه به سن،مرحله زندگی ،عوامل بیولوژیکی ،سیک زندگی ،و باورها فرق می کند(پاتل،۲۰۰۰).
۲-شناخت منابع استرس:خانگی ،شغلی،اجتماعی،سیاسی و یا اقتصادی.
۳-آگاهی از تنش و پیامدهای منفی ،خنثی یا حتی مفیدآن .واژه “استرس مفید[۹۴]“توسیف کننده واکنش های موافق یا مفید نسبت به استرس است ،که فشار مثبت یا استرس بهینه هم گفته می شود،و نشان دهنده نیاز بشر به تحریک حسی است .با وجود این شوچ[۹۵](۱۹۸۹)به این مقوله به عنوان “یک وضعیت نامتمایز بدون هیچگونه مفهومی” انتقاد می کند و ترجیح می دهد که استرس را یک رابطه جدلی بین رشد ،سلامت ،عملکرد ،شخصیت و بیماری در نظر بگیردوآن را به کار ببرد.
۴-مدیریت تنش:این موضوعی است که در اکثر متون ،به عنوان روش های مطرح استرس عنوان می شود. مانند تمرین های تنفسی،آرمیدگی جسمانی ،رشد کهارت های ترتباطی ،تغذیه ،شیوه زندگی سالم ،آمادگی جسمانی و غیره (پاتل،۲۰۰۰).
۵- استرس چیزی است که پس از مدیریت تنش باقی می ماند.استرس به شکل های مختلف توصیف و یا مقیاس های مختلف اندازه گیری می شود،به خصوص با مقیاس درجه بندی سازگاری اجتماعی هولمز و راهه[۹۶].
۶- مدیریت استرس شامل درک عمیق تر چگونگی تاثیر استرس بر فرد و حل استرس است.
این مراحل طرح کلی از رشد سلامت روان فرد ارائه می دهد:که شامل آگاهی از الگوهای فردی سازگاری و آسیب پذیری در مقابل عوامل استرس؛شناسایی موارد خاص و معین استرس زا؛آگاهی از تنش و چگونگی نگهداری آن در ذهم هیجان و جسم؛توسعه روش های مدیریت تنش درجه اول ؛آگاهی از استرس و عوامل سترس زا ؛و توسعه روش های مدیریت استرس درجه دوم است(تودور،۲۰۰۰،به نقل از نیری،۱۳۸۵)
به طور سنتی استرس را مشکل فردی می دانند،هفت مرحله آنتونوفسکی تا حدودی با این موضوع از طریق تمایز بین عوامل استرس روانی /اجتماعی (محرک)،و مدیریت تنش فردی(پاسخ)مقابله می کند.با این وجود ،ماهیت اجتماعی عوامل استرس زا را نمی توان ناچیز شمرد.به طور مشخص ماهیت اجتماعی ناراحتی[۹۷] است که حدود و ثغور طبقه تعیین کننده ها و عوامل موثر گنجانده شده در واژه استرس روانی /اجتماعی را تعیین می کند،و به دنبال آن کانون توجه راهبردها و فعالیت های ارتقائیی از فرد به محیط جابجا می شود(کاپلان[۹۸]،۱۹۸۳).
۲-۳-۵-۳-خود پنداره و هویت
پیش نیاز ارتقاءسلامت افراد و پیش نیاز عزت نفس مفهومی از خود است .اگر چه به کارگیری این مفهوم فراسوی فرد کار را پیچیده تر می کند،با این وجود این موضوع از دیدگاه های متفاوتی ،بویژه فلسفه و جامعه شناسی مورد توجه است ."خود[۹۹]“به اشکال گوناگون به عنوان ساختاری فطری ،یک ساختار یا عامل فزاینده دیده می شود .عامل رفتاری “من[۱۰۰]“،رفتاری هوشیار،مفهومی واحد ،اجتماعی ،تعاملی و حتی ساخت فرضی دیده می شود.تفکیک اساسی بین جنبه های فیزیکی ،و غیرفیزیکی عملکرد انسان غیرممکن است ،مگر آنکه ما خط ارسطو و سپس دکارت[۱۰۱]را دنبال کنیم .هویت من به طور آشکاری ،در تجربه بدن من وجود دارد(گلاور[۱۰۲]،۱۹۸۹).
در زمینه رشد خود ،سنت روان پویایی بر رشد و تحول روانی جنسی (فروید،۱۹۷۷/۱۹۰۵)،گذار رشدی[۱۰۳](م.کلاین[۱۰۴]،۱۹۷۷/۱۹۳۲)و مراحل روانی اجتماعی رشد اریکسون[۱۰۵](روانی اجتماعی به عنوان فرایندی که فرد و فرهنگ گروهی او مورد توجه است)،متمرکز است.سنت های دیگری از جمله فلسفه آموزشی و تحولی (مونته سوری[۱۰۶]،۱۹۶۶/۱۹۳۶)،نظریه رشد شناختی (پیاژه[۱۰۷]۱۹۶۴،کلبرگ[۱۰۸]۱۹۸۱،۱۹۷۶)و رشد معنوی[۱۰۹](الکساندر[۱۱۰]و همکاران،۱۹۹۰)وجود دارد.اگر چه نظریه ا تغییر می کنند، ولی در توصف آنها زمینه مشترکی است که می گوید :خودپنداره و هویت از طریق فرایند مشاهده و تامل شکل می گیرد،از این طریق فرد در حال رشد،خود را کشف می کند،مس شناسد و ارزیابی می کند.بنابراین خودآگاهی قسمت اصلی این جزء از سلامت روان و فرایند آن است.هرچند برخی دو واژه “خود"و"ارگانیسم را به صورت مترادف به کار می برند،ولی در اینجا خود به شکل محدودتر ،و به معنای آگاهی از بودن و عمل کردن[۱۱۱]به کار می رود.فردی که از سلامت روان برخوردار است باید بتواند به گونه ای هوشیار از نیازها ،توانائی ها،محدودیت ها ،مسئولیت ها ،حقوق ،اعمال و اهداف خود با حداقل تحریف آگاه باشد(چیو[۱۱۲]،۱۹۹۲).
۲-۳-۵-۴-عزت نفس
در صورت وجود خودپنداره است که ارزیابی از خود (عزت نفس)امکان پذیر می شود.بعضی ارتباط این دو را رشدی می دانند،و عده ای دیگر آن را فرایندی تعاملی می بینند.با توجه به نظر آنتوفسکی درباره سلامت روان ،به عنوان حسی یکپارچه می توان گفت :تنها پس از ارزیابی از خود پنداره است که یکپارچگی خود[۱۱۳]پذیرش محدودیت ها ،درک کنش متقابل خود و جامعه پدید می آید.عزت نفس به صورت پاسخی روان شناختی ،کنشی شخصیتی و نگرشی مفهوم سازی شده است.پرایس[۱۱۴](۲۰۰۱)درباره عزت نفس و چگونگی برجسته کردن صفت مثبت از وضعیت زیستی ،تکاملی چنین دیدگاهی را پیشنهاد می کند؛ارتقاء سلامت روان به انرژی دهی کافی پیام های تقویت کننده برای حفظ عزت نفس و اجتناب از تخلیه انرژی اضافی ،مربوط به پیام های تحقیرکننده نیاز دارد.کارل راجرز[۱۱۵]در مفهوم کانون ارزیابی[۱۱۶]خود توضیح می دهد، پاسخ روان شناختی ما بر اساس قضاوت و انتظارات دیگران و شرایط ارزشی محیط بیرونی است یا براساس ارزیابی خود فرد از احساسات اعمال ،افکار و باورهای درونی است.با وجود این اگر به خاطر علت های خانوادگی ،موقعیتی ،محیطی یا اجتماعی ارزشها را به شکل تحریف شده به گونه ای درون فکنی کنیم که با ساختار خود ما متناقض باشد،ممکن است که ما خوب ،یا بد انطباق پیدا کنیم .به همین جهت چنین بازنمائی هائی تحریف شده یا درون فکنانه کنش شخصیتی ما می شود.این امر ممکن است در نگرش فرد نسبت به خودش بخصوص در نادیده گرفتن خود ،تحقیر خود و گفتگوی منفی با خود و دیگران ظاهر شود(مک دونالد[۱۱۷]،۱۹۹۴).
گاهی لازم است مهارت های عزت نفس و ارتقای خود ارزیابی[۱۱۸]مثبت از انتهای (قابل مشاهده)آن فرایند آغاز شود.در مواجهه با نگرش منفی گاهی بهتر است کار از نقطه ای آغلز شود که فرد از نظر هیجانی و اجتماعی در آن قرار دارد.ئسپس به جای آنکه پیش برویم و ببینیم فرد کجا است و چه می خواهد باشد به کارکرد فرد و شیوه ای که برای پاسخ دادن یاد گرفته است ،توجه کنیم .بنابراین مهارت های عزت نفس شامل توانائی گوش دادن به خود ،خود ارزیابی(منبع درونی کانون ارزیابی)،و ارزش گذاری و بها دادنبه خودمان است .در توصیف نقش و مهارت درمانگر،فلمینگ[۱۱۹](۱۹۸۵)به هفت سطح از گوش دادن اشاره می کند. که حداقل شش مورد آن می تواند به گونه ای مفید درباره گوش دادن به خود به کار بسته شود.۱-گوش دادن منفعلانه ،ترکیبی از مدی تیشن و گوش دادن؛۲-گوش دادن به محتوای آنچه می گوئیم؛۳-گوش دادن به آنچه بدیهی و ساده است؛۴-گوش دادن به پیام از نظر حالت و کیفیت صدایمان(واکنش هیجانی گوش دادن)۵-در نظر گرفتن امکان ایجاد تغییر(مهربان بودن با خود)؛و گوش دادن به منظور درک منطق درونی گفته های خود .عزت نفس از نظر فردی و با توجه به پژوهش ها زمینه دیگری از رشد است.در جریان درمان به سوی کانون درونی “خودارزیابی"در فرایند ارزیابی ،تغییری صورت می گیرد،اگرچه ایچاس[۱۲۰](۱۹۱)کانون کنترل درونی را عاملی میانجی گر در نابرابری های سلامتی می داند(تودور،۲۰۰۱،به نقل از نیری،۱۳۸۵).
با این وجود عقل سلیم حکم می کند بگوئیم ،جایگزین کردن پیام های تائید کننده خود به جای ارزیابی های منفی قدیمی ،شیوه ای جدید برای ارتقاء سلامت روان خود ما است.
۲-۳-۵-۵-رشد خود
اصطلاح رشد خود شامل چندین زیرمجموعه است ،ولی در متون مربوط به رشد خود مضامین مشترکی وجود دارد .خودآگاهی[۱۲۱] و کاهش استرس از طریق فعالت های خاص به هم ارتباط دارند.تاکید بر ارزیابی توانایی های موجود ،تشخیص مشکل یا چیزی که مردم مایل به آن هستند و قائده بندی هدف ها و برنامه های ارجائی گاهی با اجزائی از مدیریت زمان ،موضوع انگیزش ؛شناسایی موانع رشد خود ،و چگونگی غلبه بر این موانع و حفظ خود،پیوند دارد.
بعضی افراد به چنین رشدی به عنوان خودشکوفایی[۱۲۲]،کشف و احیای ویزگی های ذاتی خود نگاه می کنن.با توجه به نکاتی که قبلا درباره سازگاری گفته شد،عوامل استرس زا،ملاحظات رشدی و پاسخ های روانشناختی را به ابعاد سلامت روان ارتباط می دهند؛رشد خود و عملکرد بهینه ممکن است به صورت چند بعدی دیده شود .مفهوم سواد هیجانی (اشتاینر[۱۲۳]،۱۹۴۸)تنها نشانگر بعدی عاطفی است(اگر چه بردانش رفتاری و شناختی نیز دلالت دارد).او در ابتدا سواد هیجانی را برای توصیف دانش هیجان ها به کار برد :برای کسب سواد هیجانی ما باید هم احساسات خود و هم علل ایجاد آن را بدانیم.او ابتدا نیاز به “محیط های اجتماعی مشارکتی"را به محیط ایده آل برای ارتقاء و رشد سواد هیجانی مطرح کرد سپس گام هائی در جهت کسب سواد هیجانی به شکل زیر ارائه داد.
-کسب اجازه :برای وارسی احساسات
-نکته ها را قبول کردن[۱۲۴](اشتاینر،۱۹۷۴)یا شناخت فرد
-تصحیح دریافت های احساسی/کنشی :که سرزنش کننده نباشد،مانند"وقتی تو عمل می کنی"،من احساس می کنم(هیجان)(به جای اینکه تو باعث ایجاد احساس در من هستی…)
-درک اینگونه گفته های احساسی/کنشی که از طریق شناخت آنها و از راه شباهت و همانندی آنها.
-وارسی کردن و دریافت “تخیلات بدبینانه"مانند"من فکر می کنم شما از من عصبانی هستید"شهود ما وسیله قدرتمند درک واقعیت است.برای اینکه ادراکات شهودی ابتدائی ما شکل بدبینی (پارانوئیدی)پیدا نکند نیازمند وارسی شهود ابتدایی خود هستیم.رویتس[۱۲۵](۲۰۰۲)در توصیف سلامت روان و ارتقاء آن می گوید،برای حفظ سلامت روان به سح بالایی از یک مداخله هیجانی پرانرژی نیازمندیم.اگر چه اشتاینربا استفاده از واژه"سوادهیجانی"بر بعد عاطفی کارخود تاکید نمود،بر جنبه های رفتاری و شناختی ،یعنی الفبای روان درمانی توجه داشت که دیگران هم در توسعه آن کوشیده اند.نمونه های دیگر مربوط به جنبه هائی است که می توانیم آن را سواد شناختی بنامیم :بحث افضل نیا(۱۹۹۳)درباره سواد شناختی در گفتگوی مربوط به اهمیت “ادبیات” یا “مجموعه قوانین “تلویزیونی و تاثیر آن بر مهارت های خواندن و شنیدن کودکان از آن جمله اند.کلمان[۱۲۶](۱۹۸۹)روان زیست شناسی است که درباره کارهیجانی جسمانی [۱۲۷]خود و آموزش جسمانی با تاکید بر بدن فرد و وضعیت قرار گرفتن بدن اینگونه توضیح می دهد:آنچه را که فرد به وجود می آورد یا شکال می دهد در تمام عمر همراه او خواهد بود؛اگر کسی فقط زندگی کند و در هیچ فعالیتی شرکت نکند نسبت به وجود خود منفعل خواهد ماند ولی اگر تلاش کند چیزی را به خاطر خودش شکل دهد آن شکل ارگانیسم بدن و زندگی او خواهد شد(کلمان،۱۹۸۹).هولدن[۱۲۸](۱۹۹۳)پیشنهاد می کند خنده[۱۲۹] بر بسیاری از سطوح یا ابعاد تاثیر می کند.جرات ورزی (بیانگری[۱۳۰])ممکن است جنبه ای از سلامت روان به حساب آید ،و بر برخی ابعاد یکپارچه و عزت نفس تاثیراتی داشته باشد.
پینتر[۱۳۱](۱۹۹۴)از کارآموزی جرات ورزی در زمینه سلامت جنسی ،زمینه دیگری از رشد ،به خصوص برای زنان استفاده کرده است .این آموزش شامل شکل های زیادی از جمله :احترام به فردیت و هویت او ،حقوق ،تعدادی فن است.آموزش جرات ورزی (نظری و عملی )بین جسارت داشتن و پرخاشگر بودن تفاوت قائل است .در جرات ورزی ،فرد بیشتر به بیان حقوق معینی می پردازد.مثلا می خواهد با او مثل فردی دارای هوش و توانایی و برابر با دیگران رفتار کنند و احساسات ،نظرات و ارزش های خود را بیان کند،نیازها و اولویت های خود را بگوید آنچه را می خواهد درخواست کند ،بتواند آری و نه بگوید وضعیت خود را تغییر دهد و …. .این آموزش همچنین می گوید که همه از این حقوق برخوردار هستند آموزش جرات ورزی ،جسارت را نه تنها از طریق کلام بلکه از طریق تماس چشمی ،صدا ،وضعیت بدن گسترش می دهد .جرات ورزی موضوعی جدید در سلامت روان است (تودور،۲۰۰۰؛به نقل از نیری ،۱۳۸۵).
۲-۳-۵-۶-استقلال
اریک برن[۱۳۲]پدد آورنده مکتب تحلیل تبادلی ،سلامت روان و سالم بودن را با استقلال پیوند می دهد و معتقد است سلامت به معنای کسب آن چیزی است که ،از طریق رهایی یا بهبود سه توانایی آگاهی ،خودانگیختگی و صمیمیت آشکار می شود(برن،۱۹۶۸) ،استقلال از مفاهیمی است که هم در فضاهای شخصی و هم سیاسی توسعه یافته است.استقلال به صورت سنتی این گونه تعریف می شود:وقتی تصمیمات و اعمال فرد متعلق به خودش است.دورکین[۱۳۳]در سال ۱۹۸۸ استقلال را این گونه توصیف می کند :توانائی های اشخاص در انعکاس جدی اولویت ها ،نیازها ،آرزوهای درجه اول و ظرفیت پذیرش و سعی در تغییر آنها ،در پرتو اولویت ها و ارزش های بالاتر.با تقویت چنین توانایی اشخاص ماهیت خود را معنا می کنند ،به زندگی خود معنا و وحدت می بخشند و به خاطر نوع شخصی که هستند احساس مسئولیت می کنند(دورکین،۱۹۸۸).
بنابراین استقلال شامل توانایی های ،آگاه بودن ،معنا بخشیدن ،تعریف تامل کردن[۱۳۴] ،بازتابی بودن ،یکپارچه کردن زندگی ،پذیرش مسئولیت از طریق توانائی راستین در پاسخگویی ،خود انگیختگی و صمیمی بودن است.استقلال و توانایی ما در بیان ظرفیت های ما ،به نوبه خود ،مبتنی بر آزاد بودن از فشارها و تحریف های روانی اجتماعی و آزادی بیان خود است(ارسکین و زالکمن[۱۳۵]،۱۹۷۹)یک “نظام راکتی"را به عنوان خودتقویتی فرد ،نظام تحریف کننده شده احساسات ،افکار و اعمال ،توصیف و تعریف می کنند ،که از طریق نقش زندگی مبتنی بر تصمیم آنها حفظ می شود.نظام راکتی نه تنها وسیله ای برای تحلیل ،بلکه ابزاری برای تغییر است. در این نظام هرگونه مداخله درمانی که سیستم را مختل می سازد ،گامی موثر در جهت تغییر فردی و مستقل شدن خواهد بود.نظام استقلال همتای مثبت نظام راکتی است .البته استقلال واقعی تلفیقی از هر دو نظام است(تودور،۲۰۰۰؛به نقل از نیری،۱۳۸۵)
ارتباطی که برن بین آزادی و صمیمیت ،با خود و دیگران برقرار می کند ،به استقلال ،معنای ضمنی از خویشاوندی و ارتباط متقابل می دهد(و آن را از خود-وسواسی[۱۳۶] و خودجستجوگری[۱۳۷]جدا می کند).
مشکلات روانی از آغاز پیدایش آدمی همواره وجود داشته و پایگاه سازشی اغلب افراد در برابر مشکلات است وکمبودهای زندگی کم و بیش از درون متزلزل می شود .فقدان بهداشت روانی یا سلامت روان خطری است که کمتر کسی از آن مصون می ماند .زمانی فرا می رسد که انسان بنا به ظرفیت سازش پذیری خود،انعطاف و تعادل خویش را از دست می دهد(شریفی ،۱۳۷۶؛به نقل از حقیقت پناه ،۱۳۸۳) .
۲-۳-۶-راهبردهای تامین بهداشت روان از دیدگاه اسلام به شرح ذیل است :
۱-تحکیم مبانی خانواده و ارتقاءفرهنگ آن
یکی از راه های تامین سلامت روانی برای انسان ها ،تامین محیطی گرم و عاطفی برای ارضای نیازهای روانی و ارگانیک است .خانواده هسته ای از دیدگاه اسلام مناسب ترین مجموعه ای است که می تواند چنین محیطی را فراهم کند.از دیدگاه اسلام خانواده گرامی ترین نهادی است که خداوند بر آن صحه گذاشته است و در واقع خانواده به عنوان طبیعی ترین محل برای ارضای نیازهای مختلف روانی باید مورد توجه قرارگیرد.
۲-بهسازی محیط
یکی از راه های تامین سلامت روانی ،بهسازی محیط اجتماعی در جهت وصول به چنین هدفی می باشد .اگر اجتماع محل عرضه انواع محرک های نفسانی باشد و روابط اجتماعی بر این اساس استوار گردد،مدارهای سازمان روانی انسان ها عمدتا در جهت ارضاء هواهای نفسانی فعالیت می کند .مسلما نتیجه این امر اختلال در فرایند روانی و افزایش ناهنجاری و بیماری خواهد بود.توجه به سایر ابعاد اجتماعی نیز از لحاظ سالم سازی محیط اجتماعی از اهمیت بسزایی برخوردار است(به نقل از حقیقت پناه،۱۳۸۳).
۳-بهبود شیوه های تعلیم و تربیت
یکی از راه های تامین بهداشت روانی ،اشاعه و گسترش دیدگاه های اسلامی درباره تعلیم و تربیت در بین افراد جامعه است .تعلیم و تربیت اسلامی با تاکید بر شناخت خود و ارائه برنامه های لازم در جهت حیات معقول ،گامی موثر در جهت تامین سلامت روانی بر می دارد(به نقل از حقیقت پناه،۱۳۸۳).
علاوه بر آنچه ذکرشد نقش اثربخش و تحول آفرین قرآن کریم و کتاب های مذهبی تا بدانجاست که می تواند مایه اصلاح تقوا و بهداشت روان گردد.هدف عمده ادیان الهی راهنمایی وهدایت بشر و کمک به چگونه زیستن او در برابر انحراف از مسیر رشد است(گارزپور،برخوردار و نجفی ،۱۳۸۰).
اسلام وجود آدمی را متشکل از دو بعد روانی و جسمانی می داند و سلامت هر یک را در گرو سلامت دیگری می داند.در واقع سلامت روان به مفهوم تعادل و انسجام فرگیر در همه ابعاد جسمانی و روانی انسان است که اندیشیدن ،تعقل ،آگاهی ،هدف داری ،انصاف ،عدالت ،امانت داری ،حقیقت جویی و تسلیم در برابر آن ،رشد مستمر و آرامش از جمله علائم آن می باشند.اما بیماری روانی به معنای خارج شدن از حد اعتدال است که نادانی ،عصیان ،دنیاطلبی ،ظلم و تعدی،ضعف اراده ،سستی ،ترس ،خودپسندی و حسد جزء نشانه های آن هستند .قرآن کریم جهالت را اساس بیماری های روان معرفی می کند و درمان را نیز بر کسب آگاهی و دانش به ویژه علوم توحیدی استوار می داند(عمادی،۱۳۷۶،به نقل از حقیقت پناه،۱۳۸۳).
در میان کتب آسمانی که در طول تاریخ نازل شده است ،قرآن به نحوی مطلوب و بی نظیر موفق شده که تغییراتی موثر در شخصیت انسان ایجاد کند و از مسلمانان شخصیت های آرام و مطمئن بسازد.نخستین گام برای ایجاد تغییر در شخصیت «ایمان به توحید»است. زیرا نیروی معنوی در انسان ایجاد می کند و قلبش را از محبت خدا و رسول لبریز می کند .گام دوم «تقوا»است ،که از عوامل اصلی رشد و توازن شخصیت است و انسان را وادار می سازد که نفس خود را رشد دهد و به عالی ترین مراحل کمال انسانی برساند.همچنین قرآن به منظور پرورش شخصیت افراد و ایجاد تغییر در رفتار آنان روش کار و ممارست عملی در زمینه افکار و عادات جدید رفتاری که نفوس آن ها را تحکیم می بخشد ،به کار گرفته و بدین ترتیب عبادات مختلفی مانند روزه ،حج و زکات را واجب گردانیده است .این امور یک شخصیت بهنجار و متکامل را از سایرین متکایز می کند و حصول چنین خصوصیتی مبنای صحیح سلامت روان فرد را تشکیل می دهد و او را از ابتلا به بیماری های روانی باز می دارد(به نقل از حقیقت پناه،۱۳۸۳).
اسلام وجود آدمی را متشکل از دو بعد روانی و جسمانی می داند و سلامت هر یک را در گرو سلامت دیگری می داند.در واقع سلامت روان به مفهوم تعادل و انسجام فرگیر در همه ابعاد جسمانی و روانی انسان است که اندیشیدن ،تعقل ،آگاهی ،هدف داری ،انصاف ،عدالت ،امانت داری ،حقیقت جویی و تسلیم در برابر آن ،رشد مستمر و آرامش از جمله علائم آن می باشند.اما بیماری روانی به معنای خارج شدن از حد اعتدال است که نادانی ،عصیان ،دنیاطلبی ،ظلم و تعدی،ضعف اراده ،سستی ،ترس ،خودپسندی و حسد جزء نشانه های آن هستند .قرآن کریم جهالت را اساس بیماری های روان معرفی می کند و درمان را نیز بر کسب آگاهی و دانش به ویژه علوم توحیدی استوار می داند(عمادی،۱۳۷۶،به نقل از حقیقت پناه،۱۳۸۳).
در میان کتب آسمانی که در طول تاریخ نازل شده است ،قرآن به نحوی مطلوب و بی نظیر موفق شده که تغییراتی موثر در شخصیت انسان ایجاد کند و از مسلمانان شخصیت های آرام و مطمئن بسازد.نخستین گام برای ایجاد تغییر در شخصیت «ایمان به توحید»است. زیرا نیروی معنوی در انسان ایجاد می کند و قلبش را از محبت خدا و رسول لبریز می کند .گام دوم «تقوا» است ،که از عوامل اصلی رشد و توازن شخصیت است و انسان را وادار می سازد که نفس خود را رشد دهد و به عالی ترین مراحل کمال انسانی برساند.همچنین قرآن به منظور پرورش شخصیت افراد و ایجاد تغییر در رفتار آنان روش کار و ممارست عملی در زمینه افکار و عادات جدید رفتاری که نفوس آن ها را تحکیم می بخشد ،به کار گرفته و بدین ترتیب عبادات مختلفی مانند روزه ،حج و زکات را واجب گردانیده است .این امور یک شخصیت بهنجار و متکامل را از سایرین متکایز می کند و حصول چنین خصوصیتی مبنای صحیح سلامت روان فرد را تشکیل می دهد و او را از ابتلا به بیماری های روانی باز می دارد(به نقل از حقیقت پناه،۱۳۸۳).
هر شخصی با تعادل روانی رضایت بخش ،تعارض های خود را با دنیای برون و درون حل و صل می کند و در مقابل ناکامی ها اجتناب ناپذیز زندگی مقاومت خواهد داشت(فقیهی،۱۳۸۴).
هارتمن(۱۹۴۸)تعادل روانی را که با این ترکیب تعریف می نماید که من ،بتواند تطابق بین نهاد و ابر من ایجاد نماید و خواست های آنها را نفی یا ترد ننماید او قبلا انعطاف پذیری من را به عنوان عاملی در سلامت فکر مطرح ساخته بود.(حسن زاده چایجانی۱۳۷۶).
مسعود زاده و همکاران(۱۳۸۱)طی پژوهشی با عنوان بررسی وضعیت سلامت روانی دانش آموزان دبیرستان شهر ساری در سال۸۲-۸۱ که روی ۱۰۶۸آزمودنی اجراشد ،نتیجه گرفتند که براساسGHQ-28،۱/۳۹درصد از دانش آموزان و بر مبنای آزمون SCL-95،۸/۵۸درصد از آنان مشکوک به اختلال روانی بوده اند.براساس نتایج این پژوهش بین سلامت روانی و سن، محل سکونت خانواده ،وضعیت مسکن ،شغل پدر ومادر، تحصیلات پدر، معدل سال قبل و معدل ترم گذشته و تعداد افراد خانواده رابطه معنی داری وجود داشته است.
نتایج پژوهش استوارد و جو (۱۹۹۸م) نشان میدهد که روحیه مذهبی بهطور چشمگیری با سلامت روان و سازگاری در ارتباط است و افرادی که خود را بیش از همه مذهبی میدانند از دیگران سازگارترند .
در سالهای اخیر تحقیقات بیشماری در مورد ارتباط مذهب و سلامت روان انجام شده است.این تحقیقات به طور کلی نشان داده اند که یک ارتباط مثبت بین مذهب و سلامت روان وجود دارد (الیسون[۱۳۸]،۱۹۹۴).سلامت عمومی را می توان ازروی جهت گیری مذهبی پیش بینی کرد(حسین خانزاده،دانشگاه هرمزگان،۱۳۹۱)
کاترین و پاتریس (۲۰۰۰) در بررسی فشارهای زندگی و سلامت روان نشان دادند فشارهای زندگی به تنهایی نمی تواند وضعیت سلامت روانی و کیفیت زندگی افراد را تبیین کند و لازم است متغیرهایی مانند مهارتهای مقابله ای، شبکه های حمایت اجتماعی و جنبه های شناختی ( مانند سبک های تفکر) را نیز در نظر گرفت .
یکی از محورهای ارزیابی سلامت جوامع مختلف ،بهداشت روانی آن جامعه است.سلامت روانی ،نقش مهمی در تضمین پویایی و کارآمدی هر جامعه ایفا می کند و از آن جایی که دانشجویان از اقشار برگزیده جامعه و از سازندگان فردای هر کشور می باشند بنابراین سلامت روانی آنان از اهمیت ویژه ای در یادگیری و افزایش آگاهی علمی برخوردار است(دادخواه ۱۳۸۵). از ضروریات اساسی زندگی دانشجویی که توجه به آن در رشد و توسعه جامعه اثر مستقیمی دارد و پرداختن به آن شرط اساسی در بهره وری بهینه از نیروهای کارآمد و تحصیل کرده می باشبهداشت روانی دانشجویان است.دوران دانشجویی به دلایلی از جمله میل به تفریحات متعدد اجتماعی در مقابل تمایل به درس خواندن ،احتیاج به پیشرفت در دروس در برابر احساس بی کفایتی ،ترس از ابراز شخصیت در برابر میل به خودنمایی ،میل به ازدواج در برابر موانع ،ارتباط با جنس مخالف ،تنفر از دیگران در برابر ناتوانی در بروز احساسات خود و مشکلات اقتصادی که مانع رسیدن به هدف ها ی هنریاست ؛دوره خاصی از زندگی تلقی می شود(ادهم ،سالم صافی،امیری ،دادخواه ،علی محمدی،مظفری،ستاری و رادیشان،۱۳۸۷).
۴-۴-۱- رتبه بندی موانع صادرات مرتبط با شرایط عوامل تولید ۱۰۴
۴-۴-۲- رتبه بندی موانع صادرات مرتبط با شرایط تقاضای داخلی ۱۰۵
۴-۴-۳- رتبه بندی در عوامل ساختار، استراتژی و رقابت ۱۰۶
۴-۲-۴- رتبه بندی موانع در بعد صنایع مرتبط و پشتیبان ۱۰۸
۴-۴-۵- رتبه بندی موانع در بعد اقدامات دولت ۱۰۹
۴-۴-۶- رتبه بندی موانع در بعد رویداد شانسی ۱۱۰
فصل ۵: نتیجه گیری و پیشنهادات ۱۱۲
۵٫نتیجه گیری و پیشنهادات ۱۱۳
۵-۱- مقدمه ۱۱۳
۵-۲- نتایج پژوهش ۱۱۳
۵-۳- نتایج آزمون فرضیه ها ۱۱۵
۵-۳-۱- فرضیه تأثیر عوامل تولید بر صادرات ۱۱۵
۵-۳-۲- فرضیه تأثیر استراتژی، ساختار و رقابت بر صادرات ۱۱۵
۵-۳-۴- فرضیه تأثیر صنایع مرتبط و پشتیبان بر صادرات ۱۱۶
۵-۳-۵- فرضیه تأثیر اقدامات دولت بر صادرات ۱۱۶
۵-۳-۶- فرضیه تأثیر رویدادهای شانسی بر صادرات ۱۱۷
۵-۲- بحث و نتیجه گیری ۱۱۷
۵-۴- پیشنهادهای تحقیق ۱۱۸
۵-۴- محدودیتهای تحقیق ۱۲۳
ضمیمه(پرسشنامه) ۱۲۴
فهرست منابع ۱۲۷
فهرست جدول ها
جدول۲‑۱-اجزای مدل الماس ملی پورتر ۳۹
جدول۲‑۲- عوامل مؤثر بر توسعه صادرات ۴۴
جدول ۲‑۳- ابعاد و مؤلفه های موانع صادرات ۵۳
جدول ۳‑۱- نوع شناسی تحقیق ۵۷
جدول ۳‑۲- شاخص تصادفی ۶۷
جدول ۳‑۳- مقایسات زوجی معیارهای تصمیم ۶۸
جدول ۳‑۴- مقایسات زوجی براساس شدت تأثیر ۶۸
جدول ۳‑۵- مقایسات زوجی براساس جامعیت تأثیر ۶۸
جدول ۳‑۶- مقایسات براساس قابلیت کنترل ۶۹
جدول ۳‑۷- مقایسات زوجی براساس تلاش لازم برای حذف ۶۹
جدول ۳‑۸- ارزش گذاری شاخصها نسبت به هم ۷۰
جدول ۴‑۱- توزیع پاسخگویان براساس میزان تحصیلات ۷۵
جدول ۴‑۲- توزیع پاسخگویان بر اساس سابقه کار ۷۵
جدول ۴‑۳- توزیع پاسخگویان براساس سمت سازمانی ۷۶
جدول ۴‑۴- توزیع پاسخگویان براساس حوزه اصلی فعالیت ۷۶
جدول ۴‑۵- خصوصیات جمعیت شناختی نمونه AHP 77
جدول ۴‑۶- ابعاد و مؤلفه های موانع صادرات ۷۸
جدول ۴‑۷- نتایج آزمون مقایسه میانگین برای شناسایی موانع در بعد عوامل تولید ۸۱
جدول ۴‑۸- نتیجه آزمون مقایسه میانگین برای شناسایی موانع در بعد استراتژی، ساختار و رقابت ۸۲
جدول ۴‑۹- نتیجه آزمون رگرسیون برای موانع مربوط به تقاضای داخلی و صنایه پشتیبان ۸۳
جدول ۴‑۱۰- نتیجه آزمون مقایسه میانگین برای شناسایی موانع در بعد نقش دولت و رویداد شانسی ۸۴
جدول ۴‑۱۱- موانع مهم و اصلی در هر کدام از ابعاد مدل ۸۵
جدول ۵‑۱- جمعبندی نتایج رتبه بندی موانع ۱۰۲
فهرست شکل ها
شکل۲‑۱- فرایند صادرات ۲۰
شکل۲‑۲- فرایند مبادله کالا ۲۲
شکل۲‑۳- مدل بالدوف ۲۷
۳-۴ روش جمع آوری اطلاعات ۶۹
۳-۵ ابزار اندازه گیری پژوهش ۷۰
۳-۶ روش کار …………………………………………………………………………………………………………….۷۸
۳-۷ روش تجزیه و تحلیل اطلاعات ………………………………………………………………………………۷۸
فصل چهارم(تجزیه و تحلیل داده ها) ۷۹
۴-۱ مقدمه ۸۰
۴-۲ اطلاعات جمعیت شناختی ۸۰
۴-۳ یافته های توصیفی ۸۶
۴-۴ یافته های مربوط به فرضیه ها ۸۸
فصل پنجم(بحث و نتیجه گیری) ۹۵
۵-۱ مقدمه ۹۶
۵-۲ نتایج پژوهش: بررسی فرضیه ها ۹۷
۵-۳ بحث و نتیجه گیری کلی ۱۱۰
۵-۴ محدودیت ها و مشکلات پژوهش ۱۱۱
۵-۵ پیشنهادهای پژوهش ۱۱۱
۵-۶ مروری بر مطالب ۱۱۲
فهرست منابع ۱۱۴
منابع فارسی ۱۱۴
منابع لاتین ۱۱۹
ضمائم……………………………………………………………………………………………………………………….۱۲۲
فهرست جداول
عنوان صفحه
جدول۴-۱ :فراوانی و درصد فراوانی آزمودنی ها به تفکیک سن…………………………………….. .۸۰
جدول ۴-۲: فراوانی و درصد فراوانی آزمودنی ها به تفکیک جنسیت………………………………..۸۲
جدول ۴-۳: فراوانی و درصد فراوانی آزمودنی ها به تفکیک سطح تحصیلات…………………….۸۴
جدول ۴-۴: میانگین و انحراف معیار متغیرهای پژوهش ۸۶
جدول ۴-۵: نتایج همبستگی متغیرهای عزت نفس و تعصب ۸۸
جدول ۴-۶: اثر و ارتباط متغیرهای عزت نفس و تعصب ۸۹
جدول ۴-۷: ضرایب رگرسیونی متغیرهای عزت نفس با تعصب ۸۹
جدول ۴-۸: نتایج همبستگی متغیرهای خلاقیت و تعصب ۹۰
جدول ۴-۹: اثر و ارتباط متغیرهای خلاقیت و تعصب ۹۰
جدول ۴-۱۰: ضرایب رگرسیونی متغیرهای خلاقیت و تعصب ۹۱
جدول۴-۱۱: نتایج همبستگی متغیرهای خلاقیت وعزت نفس ۹۱
جدول ۴-۱۲ : اثر و رابطه متغیرهای خلاقیت و عزت نفس ۹۲
جدول۴-۱۳:ضرایب رگرسیونی متغیرهای خلاقیت و عزت نفس ۹۲
جدول ۴-۱۴: نتایج تحلیل رگرسیون چند متغیری و واریانس متغیرهای پژوهش ……………….۹۳
جدول۴-۱۵: ضرایب رگرسیونی متغیرهای پژوهش………………………………………………………..۹۳
فهرست نمودارها
عنوان صفحه
نمودار ۴-۱: فراوانی آزمودنی ها به تفکیک سن…………………………………………………………………..۸۱
نمودار ۴-۲: درصد فراوانی آزمودنی ها به تفکیک سن………………………………………………………….۸۲
نمودار ۴-۳: فراوانی آزمودنی ها به تفکیک جنسیت ……………………………………………………………۸۳
نمودار ۴-۴: درصد فراوانی آزمودنی ها به تفکیک جنسیت……………………………………………………۸۴
نمودار۴-۵: فراوانی آزمودنی ها به تفکیک سطح تحصیلات …………………………………………………۸۵
نمودار۴-۶: درصد فراوانی آزمودنی ها به تفکیک سطح تحصیلات…………………………………………۸۶
نمودار۴-۷: مقایسه میانگین متغیرهای پژوهش…………………………………………………………………….۸۷
چکیده :
پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه عزت نفس وخلاقیت با تعصب در دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد بندرجاسک انجام گرفته است. روش پژوهش همبستگی است. روش نمونه گیری این پژوهش نمونه گیری خوشه ای است. حجم نمونه این پژوهش ۲۹۰ نفراست که از بین دانشجویان با رشته های تحصیلی مختلف انتخاب شده اند. ابزاراندازه گیری این پژوهش پرسشنامه عزت نفس کوپر اسمیت(۵۸سؤالی)، پرسشنامه خلاقیت عابدی(۱۳۶۲)، و پرسشنامه محقق ساخته تعصب بود. برای بررسی فرضیه های پژوهش از آزمون MANOVA، آزمون t تک گروهی وهمبستگی پیرسون استفاده شد. نتایج به دست آمده نشان داد که بین عزت نفس وتعصب رابطه معنادار وجود دارد. بین خلاقیت وتعصب رابطه معنادار وجود دارد اما همبستگی میان دو متغیر منفی است. بین عزت نفس وخلاقیت نیز رابطه معنادار وجود دارد. خلاقیت و عزت نفس پیش بینی کننده تعصب در دانشجویان می باشند.
طبیعت محور
Ozguner-Burgess-mazotti-Jim-Bryant
نقش طبیعت و فضای سبز در سطح شهر
کالبدی- بصری
Daniel&Vinig&Amir Gidalizon
ویژگیهای بصری شامل عناصر انسان ساخت منابع زیستی و فیزیکی
ماخذ:کریمی مشاور به نقل ازGao & Asami,2007;Arriaza & et al,2004
همانطور که در جدول (۱) مشاهده میشود، منظر شهری دارای جنبه های متفاوتی از جمله وضعیت کالبدی ، معنایی و بصری شهر، فضای سبز، میراث با ارزش شهری و… است. که در ادامه به تشریح این رویکردها پرداخته شده است:
۲-۲-۳-۱-۱ - رویکرد ادراکی:
رهیافت اجتماعی و ادراکی از مهم ترین رهیافتهای طراحی شهری است که عمدتا جنبههای اجتماعی مردم، فضاها و فعالیتها و نحوه ادراک آنها از فضاهای شهری و حس تعلق به مکان را مدنظر قرار می دهد. لینچ ۱۹۶۰ در کتاب «سیمای شهر» جنبههای ادراکی در طراحی فضاها را از مهمترین عوامل درکارکرد اجتماعی برشمرد، که تاثیرات بسیاری بر پارادایمهای طراحی شهری داشته است. لینچ دو هدف عمده را دنبال میکرد: نخست آنکه تصویر ذهنی تک تک افراد را در ارزیابی مشخصه های فضایی مکان مورد تأکید قرار می داد، و دوم آنکه او میان تصویری که مردم از شهر در ذهن خود ترسیم میکردند، با تصویر واقعی شهر (با همه عناصر معمارانه و کالبدی اش) تمایز قائل شد و اصل را بر ادراک عمومی افراد قرار داد: نبایستی تنها به شهر و عناصر سازنده آن توجه داشت بلکه بیشتر باید معطوف به ادراک ذهنی شهروندان از شهر بود.
در اوایل دهه ۷۰ میلادی گِل (Gehl ) فعالیتهایی را که در فضاهای شهری صورت میگرفت به سه دسته عمده تقسیم کرد : فعالیتهای ضروری (خرید،کار و جز آن)، اختیاری (پیاده روی و مانند آن) و اجتماعی (معاشرت و نظایر آن) که مکان به عنوان عامل مشترک در این فعالیت ها، نیازهای متفاوتی را در محیط کالبدی ایجاد میکند. به عقیده وی ، فعالیتهای اختیاری در صورتی انجام میگیرد که مکان و شرایط آب و هوایی تشویق کننده باشد. بدین معنی که اغلب این فعالیتها چون در دستۀ فعالیتهای تفریحی قرار میگیرند، برنامهریزی کالبدی فضاهای شهری میبایست شرایط مناسب برای انجام این فعالیتها فراهم کند. بنابراین کیفیت مکان نقش تعیینکننده دارد. رهیافت اجتماعی در طراحی شهری گل به خوبی کیفیت مکان را نیز تشریح میکند وی فعالیت های اجتماعی را بر خلاف فعالیتهای اختیاری مستلزم حضور مردم به عنوان عاملان اصلی شکلگیری این نوع فعالیت میداند. این فعالیتها نظیر معاشرت و ملاقاتهای حضوری خود به خودی شکل میگیرند و میتوانند در مکان های خصوصی و عمومی ایجاد شوند. با این حال طراحی شهری به ویژه در عرصه عمومی در چگونگی نوع کارکردها و مدت زمان این فعالیتها نقش اصلی و تعیین کننده دارد، بلکه در عین حال باعث تلفیق فعالیتهای اختیاری و اجتماعی در کنار یکدیگر میشود: پیامدهای رهیافت اجتماعی بسیار گستردهتر از آن است که بتوان به همه زوایا و ابعاد آن پرداخت. یکی از مهمترین پیامدهای آن را می توان ظهور مفهوم عرصه عمومی در طراحی شهری دانست. به این مفهوم کمتر از زاویه ساختمانها و ارتفاع حجم و عناصر کالبدی و معمارانه نگریسته میشد، در مقابل، فضاهای شهری نظیر میدانها، خیابانها و محورهای پیاده مدنظر بود.( بنکدار و دیگران،۱۳۹۰)
۲-۲-۳-۱-۲- رویکرد کالبدی – تاریخی:
توجه به زمینه کالبدی، مستلزم دارا بودن دیدگاهی تاریخ گرایانه به شکل شهر و توجه به اهمیت گذشته در شکل دادن به حال و آینده است. اعتقاد به تداوم و اینکه گذشته برای شهرسازی کنونی درسهایی عینی دارد، در این گفته کریر بارز است: « تاریخ اجازه انقطاع نمیدهد، بنابراین هرآنچه در شهر انجام میشود باید به لحاظ شکلی، پاسخی به شرایط فضایی از قبل موجود باشد» .( گلدبرگر به نقل از تولایی۱۳۸۰:۳۹)
در روند توسعه کالبدی در بسیاری از شهرهای تاریخی ایران، به ساختار و شکل هسته تاریخی شهر توجه کافی نشده است و به دنبال آن مشکلاتی چون ناتوانی در انطباق با تغییرات کالبدی جدید، عدم برقراری پیوند مناسب با ساختار شبکه ای موجود و انزاوای فضایی، گریبانگیر هسته های تاریخی این شهرها شده است. در واقع عدم توجه به طراحی و برنامه ریزی شهری زمینه گرا و نادیده گرفتن ارزش های کالبدی و غیرکالبدی زمینه موجود و اجرای طرح های شتابزده، منجر به کمرنگ شدن این هستههای تاریخی در اذهان مردم شده است(صادقی و دیگران،۱۳۹۱).
۲-۲-۳-۱-۳- رویکرد طبیعت محور:
رشد شهرنشینی در دهه های اخیر موجب تغییرات بسیار در مناظر طبیعی میشود. این امر تاثیرات مشخصی بر روی سیستمهای بوم شناختی که عامل ایجاد گونههای متفاوت مناظر است میگذارد. هرچند رشد شهر همیشه به عنوان یک تهاجم علیه محیط زیست آن منطقه و اکوسیستم مجاور آن پنداشته میشود ولی میتوان با مطالعه مفاهیم گونههای زیستی و اکوسیستم های شهر این مشکل را حل کرد. برای افزایش گونههای زیستی اکوسیستمهای یک شهر انعکاس ادارک بخشهای مختلف اکوسیستم بوسیله جمعیت آن شهر اهمیت بسیار دارد. طبیعت شهر شامل عناصر زیست محیطی متفاوت است و خدمات آن در راستای بهبود اقلیم و شرایط جوی و خواص آب و عملکرد گونه های زیست محیطی است. در راستای حفاظت محیط زیست و منافع حاصل از آن برای انسانها، مطالعات و تحقیقات بسیاری انجام شده است. نیازهای طبیعتی که ارتباط مستقیمی با ویژگی های فیزیکی وضعیت طبیعت شهر دارد را میتوان به سه بحث تماس با طبیعت ، ترجیحات زیباشناختی وتفریح و سرگرمی تقسیم کرد. دلایل بسیاری برای اثبات اینکه تماس با طبیعت کیفیت زندگی را ارتقا میدهد وجود دارد مانند اینکه فرصتی برای رهایی از هیاهوی شهر نشینی در طبیعت فراهم می آید، محیط طبیعی در این بخش شامل مناطق بزرگ مانند کریدورهای طبیعی و پارکها و جنگلها میشود. چشمانداز زیبا و پاکیزگی و صداهای مطبوع نیز جز ترجیحات زیباشناختی و این بخش هم شامل باغها و پارکها میشود .در سومین بخش از این تقسیم بندی تفریح و سرگرمی وجود دارد. پارک شهری و بیشههای شهری و پیادهراههای سبز جز این بخش محسوب میشوند. (C.Priogo,J.H Breuste and J.Rojas,2008:2)
۲-۲-۳-۱-۴- رویکرد کالبدی – بصری:
رویکرد کالبدی_ بصری بیشتر در حوزه کیفیات بصری و زیبایی شناختی فضاها و ساختمانها تاکید دارد . این رهیافت سنتی در اوایل قرن بیستم میلادی مطرح شد و عمدتا برخوردی کالبدی و سطحی نگر به طراحی شهری داشت ، این نوع نگاه بر حوزه سیمای بصری غالبا محصول گرا تلقی میشد و بر جنبههای زیبایی شناسانه وظاهری فضاهای شهری توجه داشت و نه حوزههای اجتماعی و ادراکی و به علاوه فرایند هایی را نیز که منجر به تولید فضاهای شهری موفق میشد نادیده میگرفت. این رهیافت تحت تاثیر کارهایی چون برنامهریزی شهری بر پایه اصول هنری کامیلو سیته ، تفکرات لوکوربوزیه و برنامهریزی شهری در عمل، ریمون آنوین به وجود آمد. خارویس اشاره میکندکه کامیلو سیته هرچند میخواست با چیدمان خیابانها ، میدانها، یادمانها و ساختمانها و به طورکلی عناصر شهر ، نوعی سازماندهی با ویژگیهای زیبایی شناختی را بوجود آورد، تاکید وی بیشتر بر تجربه بصری از فضاهای شهری متمرکز میشد. پیامد این رهیافت، در از دست رفتن بافت و مقیاس شهری و فاصله گرفتن فضاهای شهری از انتظارات مردمی تا چند دهه باقی ماند. بسیاری از تغییرات کالبدی در سیمای ظاهری در سال های پس از جنگ در انگلستان را میتوان نمونه این پیامدها برشمرد که بر پایه سیاستگذاری ها در امر طراحی کالبدی و توجه بیش از اندازه بر سیمای بیرونی شکل گرفت. به عنوان مثال، در قانون برنامه ریزی شهری و روستایی مصوب۱۹۴۷ میلادی در انگلستان، تصریح شده بود که «تصویب و ابلاغ نهایی (برنامه) باید با در نظر گرفتن ملاحظات طراحی و سیمای بیرونی صورت پذیرد ( به نقل از کارمونا و پانتر ۶۹:۱۹۶۷) و یا میتوان از راهنمای عمل برای طراحی شهری و روستایی که وزرات مسکن و حکومت محلی منتشر ساخت نام برد، که تاکید بسیاری بر سیمای بیرونی بناها داشت و نیازهای استفاده کنندگان از فضا را نادیده گرفته بود. با انتشار سیمای شهری گوردون کالن(۱۹۶۱) رهیافت بصری به طور جدی تری مطرح گردید. کالن طراحی شهری را «هنر ارتباطات» تعریف کرد و تصور وی از طراحی شهری ایجاد ارتباطات میان عناصر محیط کالبدی نظیر درختان، مناظر، ساختمانها و ترافیک شهری بود.کالن مناظر را با هدف ساماندهی و نظم بخشیدن به الگوهای قابل مشاهده دسته بندی کرد. نکته مهم این بود که وی ادراک مردمی از سیمای شهری را نادیده میگرفت. رهیافت کالبدی و بصری بعد از کالن همچنان ادامه یافت. در سال ۱۹۶۳انجمن برنامه ریزان آمریکا تعریفی از طراحی شهری بدین صورت ارائه کرد: طراحی شهری اصولا به جنبه های زیبایی شناختی و عناصر ادراکی و قابل احساس از محیط شهری توجه دارد به عبارت دیگر طراحی شهری بیشتر به ادراک و دریافت آن دسته از جنبه های بصری از عناصر محیط شهری میپردازد که در وهله نخست سه بعدی اند .هر چند عناصر ادراکی در این تعریف به چشم میخورد اما اولویتهای طراحی شهری به جنبه های بصری برمیگردد.
طراحی شهری هنر طراحی سه بعدی از شهر در مقیاسی فراتر از یک بلوک ساختمان است. فرم سه بعدی از شهر در مقیاس برنامه محلی. طراحی شهری اصطلاح کلی یا عمومی پذیرفته شدهای برای فرایند شکل دادن و طراحی محیط کالبدی برای پاسخ به توسعه ، اصطلاحات و مرمت شهری است که در برگیرندۀ ساخت و سازهای جدید و یا حفاظت است که در مقیاس ساختمان ها ،مناظر، مناطق روستایی و شهر ها موضوعیت مییابد (بنکدار و دیگران،۱۳۹۰).
تلفیق رویکرد کالبدی _ بصری و اجتماعی _ادراکی:
تلفیق رهیافتهای سنتی کالبدی- بصری از یکسو و رهیافت اجتماعی – ادراکی از سوی دیگر، طراحی شهری را در مسیر جدیدی قرار داد. جنبههای زیباشناختی به همراه شرایط رفتاری استفادهکنندگان از فضا تاثیرات بسیاری بر تنوع فعالیتها به عنوان عوامل اصلی خلق مکان های موفق شهری گذاشتند و مکانها به عنوان فضاهای ویژه شهری و با هویتی متمایز مطرح شدند. رلف ۱۹۷۶مفهوم مکان را به صورت سه مشخصۀ شرایط کالبدی، معنایی و فعالیتها تعبیر میکرد. اپل یارد و جیکوبز به نقل از قرائی اهمیت مکانهای عمومی را در تناسب با نیازهای انسانی از مهمترین مولفههای کیفیت حیات شهری عنوان میکند. در اوایل دهه ۹۰ میلادی، گرایشهای مکان سازی در طراحی شهری و کارکردهای اجتماعی در کنار جنبه های ادراکی و زیبایی شناختی و توجه به عرصه عمومی (که فضای میان ساختمان ها و فعالیتهای انجام گرفته در این فضاها را مدنظر قرار می داد)، با شدت بیشتری دنبال شد: به بیان ساده، طراحی شهری چیدمان کل جامعه را رقم میزند، تا شهروندان لذت ببرند و فضا را از آن خود بدانند. طراحی شهری نیز به مانند معماری، بازتابی از ملاحظات کارکردی، اقتصادی، کارایی، زیبایی شناختی و کیفیات فرهنگی است.(lai، به نقل از بنکدار و قرایی) طراحی شهری دربرگیرنده ایجاد و بهبود فضاها و مکانهای شهری است تا بتواند استانداردهای کیفیت بصری و کارکردی را کسب کند، در واقع تلفیقی از تناسبات ساختمانها و عناصر انسان ساخت در فضای شهری، با حضور انسان و طبیعت است.(کولمن ۱۹۸۸:۱۰۶به نقل از بنکدار و قرایی). در جدول (۲) به مولفه های دو رویکرد کالبدی- بصری و اجماعی- ادراکی اشاره شده است.
جین جیکوبز
۱۹۶۱
کوین لینچ
۱۹۸۱
ایان بنتلی و همکاران
۱۹۸۵
آلن جیکوبز و دانلد اپل یارد۱۹۸۷
فرانسیس تیبالدز
۱۹۸۸
مولفه های کالبدی- بصری
تناسب [۱]بصری-
برای بهبود کیفیت زندگانی کودکان لازم است چند عقیده ای که درواقع هیچ پایه واساسی ندارند ازبین بروند یکی اینکه داشتن فرزند مهمترین، آسانترین وتنها راه ارضای حس زنانگی است . دیگراینکه نوزاد مثل یک دستگاه تلویزیون یا یخچال، خلاء زندگی خانواده را پرمی کند.این عقیده که داشتن فرزند ازدواج نا موفق را استحکام می بخشد. اینکه فرزند مثل سایرمایملک پدر و مادر است که می توانند ازحقوق انحصاری آن بهره مند شوند. درنهایت کودک تنها امانتی موقت در نزد آنهاست لازم است تأکید بر اهمیت حقوق پدر و مادر جای خود را به تأکید بیشتر بر وظایف پدرو مادر بدهد و نیز به جای آنکه کودک را به عنوان یکی ازاموال شخصی تلقی کنند .حقوق اورا برای برخوردارشدن ازمراقبتی محبت آمیزبه رسمیت بشناسند. (ترجمه ایجادی وشافعی مقدم، ۱۳۸۶: ۱۱۷)
۲-۱-۱۳- محبت مهمترین عامل سلامت روح فرزند:
محبت نیاز اساسی وطبیعی کودک وهرانسان دیگراست واساس رشد وسعادت اوبدان بستگی دارد یکی از عللی که آدمی از تنهایی گریزان ودرجمع سرخوش است این است که درتنهای محبت نیست و تمایلات آدمی در آن بر آورده و ارضاء نمی شود. محبت برای کودک یک نیازمهم است از آن بابت که رشد جسمی و روانی او در سایه آن است طفلی که محبت نبیند هرگز بزرگ نخواهد شد و رشد نخواهد کرد .
بررسیهای متعدد درباره کودک ثابت کرده است که محبت مهمترین عامل سلامت روح کودک و عدم آن موجب نابهنجاری روانی است .کمبود محبت مشکلاتی را پدید می آورد که نه تنها برای خود طفل زیان بخش است بلکه زمینه را برای آشفتگیهای اجتماعی فراهم می سازد هیچ چیز به اندازه محبت والدین طفل را آرام و مطمئن نمی سازد به همین نظر روانشناسان تربیتی آن را تنها نقطه امید و شادی و نشاط کودک ذکر کرده اند .محبت موجبی برای سازندگی در کودک است از طریق آن می توان بسیاری از نا بهنجاری های اخلاقی را در او اصلاح کرد وکودک را به جهت مورد نظر سوق داد . میزان سازندگی در کودک بستگی به میزان محبت اندیشی والدین دارد و وابسته به میزان اعتمادی است که طفل به مهر ومحبت والدین دارد . یک تعریف ساده یک دلجویی حتی سطحی گاهی مسیر زندگی آدمی را عوض میکند و پایه های فساد اخلاقی را در هم میشکند.محبت زمینه ای برای تشکیل اخلاق در ذهن کودک است طفل به هنگامی که در محیط محبت آمیز رشد میکند قادر میشود در بزرگی با مشکلات مواجه شود بدون اینکه اضطراب و تشویش داشته باشد و نیز فراموش نکنیم برای اینکه در آینده انسانی پر مهر و فردی دارای رفتار محبت آمیز باشیم ناچاریم در دوران کودکی به او محبت کنیم وراه محبت کردن را به او نشان دهیم (قائمی،۱۳۶۳: ۱۴۴)
انسان موجودی است با نیازهای متعدد که نمی توان او را ازنیازهایش جدا ساخت. برخی ازاین نیازها مربوط به جسم وتن وبعضی مرتبط با روح وروان اواست . بخشی ازاین نیازها درزمینه حیات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی اوست و بخش دیگردرزمینه مسائل فرهنگی، اخلاقی ومذهبی و… البته این نیازها به جهت رتبه واهمیت واولویت نیزقابل تقسیم هستند. اما آنچه مسلم است این نیازمندی وفقر لازمه وجودی انسان برای طی مراحل کمال درتقرب الی لله است که درمسیرتعلیم وتربیت دینی باید به صورت مناسب ومتناسب با مراحل رشد انسانی به آنها پاسخ داده شود. (نیک خو،۱۳۸۷: ۹۵).
از نظر اسلام تبادل محبت ومهرورزی باید ازدوران کودکی آغازوپایه ریزی بشود وبهترین وبرترین کسانی که باید آن را پایه گذاری می کنند پدرومادر، مخصوصاً مادراست به همین جهت تمام مربیان را امر به محبت به کودکان می نماید. پیامبراسلام (ص) (بارها در تاریخ زندگی ایشان گزارش شده است) که نسبت به کودکان ابرازعلاقه ومحبت می کردند دربازیها وتفریحات کودکانه آنان را کمک می کردند ودرحق کودکان دعا نموده وآن ها را برای خیروصلاح تشویق می کردند. شعرهایی منسوب به فاطمه زهرا(س) است که در حال بازی کردن فرزندانشان می خوانند. این اشعارهمچون زمزمه هایی آگاهی بخش و آکنده مهرومحبت گوش وهوش فرزندان را می نواخت به عنوان نمونه روایت کرده اند که فاطمه زهرا (س) خطاب به امام حسن (ع) چنین می خوانند :
اَشبِهِ اَباکَ یا حَسَنُ وَاخلَع عَنِ الحَّقِ الرسَن
واعبُد الهَا ذامَنَــن وَلا تُــوالِ ذَا الحَسَـن
حسن جانم همانند پدرت باش وحق را ازبند رها کن
خدای صاحب احسان ومنت را بندگی کن وازکینه ورزان پیروی مکن .
آری این کودک از اینکه دردامان گرم مادرآرمیده وازنگاهها ونوازشهای محبتآمیز او بهرهمند میشود احساس لذت میکند. مراقبت وحمایت نمودن، خواندن وزمزمه کردن ولبخند زدن مادر بر روی کودک نشانه های مهرورزی به فرزندش است که کودک آن را به خوبی دریافت میکند . به یقین محبت و مهربانی در خانواده پایه اساسی پرورش صحیح عواطف کودک است ودر پرتوآن میتوان احساسات کودک را به خوبی هدایت نمود واو را به راه صحیح ومسیرسعادت بخش سوق داد. بینش اسلامی حتی برای تحریک وتحریض جامعه انسانی به انجام کارهای نیک وشایسته وبازداشتن آنان از بدی ها وکژی ها به عنصر محبت ومهرورزی تکیه کرده وبا زبان احساس وعاطفه سخن گرفته است برای نمونه می توان به آیاتی اشاره کرد که خداوند دوستی خود را با گروه مورد نظراعلام داشته است.
به عنوان مثال:
«اِنَّ اللهَ یُحِبُّ التَوابین» ( بقره :۲۲۲)
همانا خداوند دوست دارد توبه کنندگان را
«واللهُ یُحبُّ المُحسِنین» : ( آل عمران :۱۴۸-۱۴۶)
خداوند دوست دارد نیکوکاران را
«وَاللهُ یُحبُّ الصابِرین» : ( آل عمران :۱۴۸-۱۴۶)
خداوند دوست دارد صابرین را
«اِنَّ اللهَ یُحبُّ المُقسِطین» (مائده :۴۲)
خداوند افراد عدالت پیشه را دوست دارد
«اِنَّ اللهَ یُحبُّ المُتَقین» ( توبه :۴)
خداوند پروا پیشگان را دوست دارد.
درمقابل برای بازداشتن ازکردارزشت وناروا نیزهمین روش واسلوب استفاده می کنند وناخرسندی خداوند را ازخطاکاران ومعصیت کاران به زبان احساس وعاطفه بیان می کنند وبه عنوان مثال :
« وَاللهُ لایُحبُّ الظالِمین » (آل عمران : ۵۷)
خداوند دوست ندارد ستمگران را .
« اِنَّهُ لایُحبُّ المُستَکبِرین » ( نحل : ۲۳)
خداوند سرکشان را دوست نمی دارد.
« وَاللهُ لایُحبُّ الفِساد» ( بقره : ۲۰۵)
خداوند کارهای فاسد را دوست ندارد.
« وَالله لایُحبُّ کُلَّ کَفارٍ اَثیم» (بقره : ۲۷۶)
خداوند ناسپاس گناهکاررا دوست نمی دارد.
« اِنَّ الله لایُحبُّ الخائِنین » ( انفال : ۵۸)
خداوند خائنان را دوست نمی دارد.
با توجه به آیات فوق معلوم می شود که محبت نیرومندترین قدرت تحرک بشردرتمام مظاهر گوناگون زندگی است . محبت اساس مطبوع ودلپذیری است که با وجود آن مشکلات آسان وسختی ها قابل تحمل می گردد.درمسیرتربیت عامل محبت ، قوی ترین عنصربرای پذیرش وتحمل وتفاهم است اگردرخانواده محبت متقابل حاکم شود وپدرومادربتوانند محیطی آکنده ازمهروعواطف به وجود آورند راه تفاهم وهمکاری برای فرزندان بازمی شود، مآلاً پرورش وتربیت درچنین محیط خانوادگی ، فرزندان را درمحیط بزرگ اجتماعی نیزبا مردم مهربان ورئوف می سازد. ( نیک خو،۱۳۸۷: ۹۹-۹۶)
۲-۱-۱۴- آثار محبت به کودکان :
۱- رفع وارضای نیاز طبیعی درکودک ، افزون براینکه او ،او را ازپیامدهای ارضاء نشدن آن مصون می دارد.دراو حالت اعتدال روانی وروحی پدید می آورد.
۲-کودکان برخوردار ازمحبت ، سلامت جسما نی دارند .کودکانی که با کمبود محبت روبروهستند به ناراحتی هایی مانند رنگ پریدگی ، ازدست دادن شادابی طبیعی تنفس نامنظم وحتی بیماریهای معده ای و روده ای منتهی به اسهال واستفراغ دچارمی شوند.
۳- اعتمادبه نفس ازدیگر آثار محبت به کودک وازعوامل موفقیت فرد درزندگی فردی واجتماعی است زیرا محبت به کودک احساس ارزشمند بودن را دروی برمی انگیزد.
۴- با محبت به کودک می توان علاقه اورابدست آورد. درنتیجه کودک به کسی که به او محبت می کند اعتماد و اطمینان می یابد وازاوحرف شنوی دارد وازاین راه ، زمینه تربیت های بعدی فراهم خواهد شد.
۵-با محبت به کودک می توان ازبسیاری ازانحرافها که او را تهدید می کند جلوگیری کرد زیرا کمبود محبت در بیشتر موارد از عوامل بسیـار قـوی گـرایـش کـودکـان و نـوجـوانـان به بـزهکاری است .
۶-اصولاً درطبیعت نقش کلیدی دارد ازمهمترین اموردرتربیت ایجاد ارتباط بین مربی ومتربی است وبهترین نوع رابطه ، رابطه ای است که براساس محبت باشد. زیرا چنین رابطه ای ، رابطه طبیعی است .
(حسینی ،۱۳۸۹: ۹۰)
والدین می توانند وباید بازو وپشتیبان وپشتوانه فرزندانشان درکارهای نیک باشند . این وظیفه درروایات مکرری با عبارتی ازاین قبیل « رَحِمَ اللهُ مَن اَعانَ وَلِدِهِ عَلی البِرِ» : بیان شده است آسان سازی کارهای شایسته و پرهیز ازسختگیری های نابجا وجلوگیری اززمینه های بروزعقوق ونافرمانی ازاین باب است . پیامبر(ص) می فرمایند: خداوند رحمت کند کسی را که فرزندش را در مسیرنیکی اش یاری رساند پرسیدند چگونه درنیکی یاریاش کند؟ فرمودند : کارهای آسان وشدنی را درآن ها بپذیرند وازکارهای سخت ودشواراو درگذرد. و با او به تندی وخشونت رفتارنکنند، چرا که میان فرزندان ووارد شدن به قلمروکفر، چیزی جزاین فاصله نیست که عاق شوند یا دچارقطع رحم گردند.
انس والفت داشتن با فرزندان ، صمیمیت ومحبت ودوستی با آنان به خوب شدن وخوبی کردن آنان کمک می کند ورابطه عاطفی سبب جذب خواسته های تربیتی می شود. ازرسول خدا(ص) چنین روایت شده است: «رَحِمَ اللهُ عَبداً اَعانَ وَلَدِهِ عَلی بِرِهِ بِالاِحسانِ اِلیَِه، وَالتَالُفُ لَهُ وَتَعلیمُهُ وَتَأدیبُهُ» : خداوند رحمت کند کسی را که به فرزندش کمک کند تا او نیکوکارشود و به وسیله نیکی کردن به او ، الفت داشتن وگرم گرفتن با آموزش وتربیت او اگرکسی فرزندانش را دوست بدارد ومحبت خود را ابرازکند ودرابرازمحبت هم مراعات ومساوات وعدالت کند ، هم موجب رضای الهی است وهم رشد دهنده معنوی فرزندان وتأمین نیازهای عاطفی آنان است .
این گونه نگاه محبت آمیز« عبادت » نیزبه شمارآمده است . بوسیدن فرزندان ازروی محبت نیزعبادت است و« حسنه » محسوب می شود ، پیامبراکرم (ص) می فرماید: « نَظَرَوالِدِ اِلی وَلَدِهِ حُبٌّ اِلی عِبادَهِ » ونیزازکلمات نورانی آن حضرت است که : « مَن قَبِلَ وَلَدِهِ کَتِبَ اللهُ لَهُ حَسَنَهٌ »
شاید نگاه محبت آمیزیا بوسیدن فرزند درابتدای نظرازمقوله های تربیت فرزند به شمارنیاید، ولی آیا مگر نه اینکه در تربیت، توجه به نیازها و تأ مین خواسته ها و رشد دادن به ابعاد روحی و فکری واخلاقی مهم است؟ و مگر نه اینکه بسیاری از کودکان از کمبود محبت « رنج » می برند و در سایه بی مهری والدین وسردی محیط خانه وروابط والدین با آنان گرفتار عقده می شوند وگاهی دست به خود کشی و فرار از خانه می زنند در تعالیم اسلام ، بر مسائل همچون دست کشیدن بر سر کودکان از روی محبت، نکوهش از نبوسیدن اولاد ، مساوات در محبت و بوسه، عدالت در توجه فرزندان بازی کردن با کودکان لزوم وفا به وعده ای که به آنان می دهیم . توجه به نظافت و تمیزی بچه ها و غیره تاکید شده است. اینها جلوه هایی از رهنمود های « تربیت مکتبی» است. خانواده مکتبی لزوماً باید شیوه تربیت فرزند را نیز از تعالیم مکتب فرا گیرد، تا فرزندانش آبرو بخش خانواده مکتب و مایه آسایش و آبروی خانواده و روشنایی کامل خانه شوند . فرزندان شیوه صحیح اخلاق وادب را درمعاشرت ازکجا باید بیاموزند ودرکدام مکتب؟ جزمکتب والدین؟