مولانا ضمن ستایش و پرستش و تحسین پروردگار به شمردن صفات بیمنتهای او میپردازد و عطار نیز اینگونه به نیایش و ستایش رب خود میپردازد:
تــعالی الله یــکی بــیمثل و مــــانـــنـد | کـه خــــوانندت خـــــــداوندان خـداوند | |
تــــویی اولـــی تـــــویی آخر تــــعالی | تـــویی بـــاطن تـــــویی ظــاهر تـــعالی[۲۲] |
انسان در حالت نیایش چنان مجذوب پروردگارش میشود که تمام حواس و احساساتش متوجه باریتعالی است و خود را مانند قطرهای در دریای عظمت خداوند میبیند و با زبان الکنش به ستایش مشغول میشود. «الکسیس کارل» میگوید: «نیایش واقعی حالتی عرفانی است که در آن وجود آدمی مجذوب خداوند میشود. نیایش در والاترین شکل خود همچون جهشی از شور و عشق در وادی شب تیره عقلانی است.»[۲۳] با این حالت عرفانی میتوان به تقرب خداوند رسید و به دریای عظمت او پیوست و در نگاه بسیاری از بزرگان نیایش تنها به زبان نیست، بلکه اعمال و رفتار ما نیز گاهی جلوه نیایش مییابد. به گفته «سن لویی دوگونزاک»: «انجام وظیفه همپایه نیایش است، بدون شک بهترین راه وصول به حق تمکین کامل از خواسته اوست.»[۲۴]
با تأمل در این تعاریف درمییابیم: نیایش حالتی است که انسان خود را در برابر معبود خویش میبیند و با تمام وجودش او را احساس میکند و به مدح و ستایش او زبان میگشاید و به وسیله نیایش، خود را از تنهایی و دورافتادگی نجات میدهد.
ادعیه شیعه نیز اغلب با مدح و ستایش پروردگار شروع میشود؛ برای مثال دعای کمیل ابتدا با ستایش باریتعالی آغاز میشود و حضرت امیر پس از مدح رحمت و قدرت حق از او خواستههایش را میخواهد: «اللهم انی اسئلک برحمتک التی وسعت کل شئ و بقوتک التی قهرت بها کل شئ و خضع لها کل شئ و ذل لها کل شئ: خدایا من از تو میخواهم به حق آن رحمتت که همه چیز را فرا گرفته و به آن نیرویت که همه چیز را به وسیله آن مقهور خویش کردی و همه چیز در برابر آن خاضع و همه در پیش آن خوار است.»[۲۵]
دعای عرفه نیز با ستایش خداوند شروع میشود: «الحمدالله الذی لیس لقضائه دافع و لا لعطائه مانع و لا کصنعه صنع صانع و هو الجواد الواسع فطر اجناس البدایع و اتقن بحکمته الصنایع لا تخفی علیه: سپاس خدایی را که سزاست که برای قضایش جلوگیری نباشد و از عطایش مانعی. و چون صنع او صنع صانعی و او جواد و واسع است و اجناس را پدید کرده و پدید شدهها را استوار کرده و به حکمتش، مصنوعات بر او را نهان نیست.» [۲۶]
با توجه به تعریف نیایش از دیدگاههای مختلف و نمونههایی که بیان کردیم، روشن شد نیایش بیشتر جنبه پرستش و ستایش و اظهار بندگی از ادعیه را در بر میگیرد و در آن درخواست و طلبی یافت نمیشود، پس فرد در نیایش به توصیف خالق خویش میپردازد.
۱-۵٫ تعریف مناجات
مناجات: راز گفتن با کسی، راز و نیاز، نجوی کردن.[۲۷]
گـــــــهی بــا مـــــی گــسارم انده خویش | گـــــهی بـــا جـــام بــــاشم در مـناجـات[۲۸] | |
یکــــــبار منــــاجـــات تو در وصل شنیدم | بــــــار دگــر امـــید منـــاجات تـــو دارم[۲۹] |
مناجات یعنی رازگویی با خالق و تا انسان با خالق خویش پیوندی صمیمانه برقرار نکند، نمیتواند با او به راز و نیاز و مناجات بپردازد و این احساس قرابت و نزدیکی است که انسان را بهسمت نجوا و درد دل با یار میکشاند. اما دکتر مهدی ملک ثابت تعریفی دیگری از مناجات میآورد: «مناجات مصدر عربی از باب مفاعله و ریشه آن کلمه (نجو- نجا) است و میگویند نجا فلاناً نجواً و نجوا: ساره یعنی رازی را با او در میان گذاشت.»[۳۰]
همچنین ایشان از زبان ابوهلال عسگری مناجات را اینگونه معنا میکند: «نجوا سخن پنهانی است که با دوستت در میان میگذاری و گویی آن سخن را چنان بالا میبری که غیر از او کسی بر آن دسترسی نیست و این بدان دلیل است که معنای اصلی کلمه، رفعت و بلندی است و از همین ریشه است نجوه به معنای سرزمین بلند.»[۳۱] میتوان گفت مناجاتکردن با کسی همان راز گفتن و خصوصی صحبت کردن است. عطار در مصیبتنامه از زبان دیوانهای که در حالت اضطرار بود، اینگونه با خدا مناجات میکند:
بـــــود دیـــــــوانـــــهای در اضـــــطـــــرار | در منـــــاجـــاتی شبـــی مــیگــ ـفت زار | |
که ای خـــــدا از تـــــو نــــخواهـم هیچ من |