(پ) (ت)
شکل ۲-۱۳ : چند مثال از الگوهای موجود در طبیعت
نحوه ارتباط میان عناصر یک سیستم، نکات جالبی را به دل خود دارد. برای عملکرد جمعی ،وجود داشتن یک سیال اطلاعاتی ضروری است. برای ایجاد اطلاعات بهتر از روی اطلاعات فعلی میبایست بخشهای مهم و مفید از میان اطلاعات موجود انتخاب و سپس تقویت شوند. این تقویت در سیستمهای طبیعی به طور معمول به صورت یک پسخورد مثبت میباشد. به دلیل خواص ناپایدار کننده پسخورد مثبت، الگوهای طبیعی دارای پسخورد منفی نیز میباشند تا به این وسیله از نظر پایداری دچار مشکل نشوند[۹۲].
۲-۱۷ تاریخچه الگوریتم بهینهسازی ازدحام ذرات
جیمز کندی، روانشناس اجتماعی و راسل ابرهارت، مهندس برق، صاحبان اصلی ایده الگوریتم بهینهسازی ازدحام ذرات میباشند. آنها در ابتدا قصد داشتند که با بهره گیری از مدلهای اجتماعی و روابط موجود اجتماعی، نوعی از هوش محاسباتی را به وجود بیاورند که به تواناییهای فردی ویژه نیازی نداشته باشد. اولین شبیهسازی آنها که در سال ۱۹۹۵ انجام گردید، آنها را به سمت شبیهسازی رفتار پرندگان برای یافتن دانه رهنمون کرد [۹۵-۹۶]. این کار تحت تاثیر هینرو گرناندر بود که در سال ۱۹۹۰ برای شبیهسازی رفتار پرندگان به صورت یک سیستم غیر خطی انجام گرفته بود. کار کندی و ابرهارت منجر به ایجاد الگوریتمی قوی برای بهینهسازی، به نام الگوریتم بهینهسازی انبوه ذرات یا pso شد[۹۳]،[۹۱]،[۹۷] .
در الگوریتم بهینهسازی انبوه ذرات تعدادی از موجودات وجود دارند که به آنها ذره گفته می شود و هر ذره مقدار تابع هدف را در موقعیتی از فضا که در آن قرار گرفته است، محاسبه می کند. سپس با بهره گرفتن از ترکیب اطلاعات، محل فعلیاش و بهترین محلی که در گذشته در آن بوده است و همچنین با بدست آوردن اطلاعات یک یا چند ذره از بهترین ذرات موجود در جمع، جهتی را برای حرکت انتخاب می کند. همه ذرات جهتی برای حرکت انتخاب می کنند و پس از انجام حرکت یک مرحله از الگوریتم به پایان میرسد. این مرحله چندین بار تکرار می شود تا آن که جواب مورد نظر به دست بیاید. در واقع انبوه ذرات که مقدار کمینهی یک تابع را جستجو می کنند همانند دستههایی از پرندگان عمل می کنند که به دنبال غذا میگردند[۹۳]،[۹۸]،[۹۵]،[۹۷] .
الگوریتم بهینهسازی ازدحام ذرات یک الگوریتم جستجوی اجتماعی است که از روی رفتار اجتماعی دستههای پرندگان مدل شده است. در ابتدا این الگوریتم به منظور کشف الگوهای حاکم بر پرواز همزمان پرندگان و تغییر ناگهانی مسیر آنها و تغییر شکل بهینه آنها به کار گرفته شد. در الگوریتم بهینهسازی انبوه ذرات، ذرات در فضای جستجو جاری میشوند. تغییر مکان ذرات در فضای جستجو تحت تاثیر تجربه و دانش خودشان و همسایگانشان است. بنابراین موقعیت دیگر توده ذرات روی چگونگی جستجوی یک ذره اثر می گذارد. نتیجه مدل سازی این رفتار اجتماعی فرایند جستجویی است که ذرات به سمت نواحی موفق میل می کنند. ذرات از یکدیگر میآموزند و بر مبنای بدست آمده به سمت بهترین همسایگان خود میروند. اساس کار الگوریتم بهینهسازی ازدحام ذرات بر این اصل استوار است که در هر لحظه هر ذره مکان خود را در فضای جستجو با توجه به بهترین مکانی که تاکنون در آن قرار گرفته است و بهترین مکانی که در کل همسایگیاش وجود دارد تنظیم می کند.
۲-۱۸ هوش جمعی
هوش جمعی خاصیتی است سیستماتیک که در این سیستم، عاملها به طور محلی با هم همکاری مینمایند و رفتار جمعی تمام عامل ها باعث یک همگرایی در نقطهای نزدیک به جواب بهینه سراسری میباشد. نقطهی قوت این الگوریتم عدم نیاز به یک کنترل سراسری میباشد. هر ذره (عامل) در این الگوریتمها ، خود مختاری نسبی دارند، که می تواند در سراسر فضای جواب حرکت کند و میبایست با سایر ذرات (عاملها) همکاری داشته باشد. دو الگوریتم مشهور هوش جمعی، بهینهسازی مورچگان و بهینه سازی انبوه ذرات میباشند. از هردو این الگوریتمها میتوان برای تعلیم شبکه های عصبی بهره برد.
هر ذره در الگوریتم ازدحام ذرات از سه بردار d بعدی تشکیل شده است که d بعد فضای جستجو میباشد. ذره iام این سه بردار عبارتند از: xi موقعیت فعلی ذره، vi سرعت حرکت ذره و xbest بهترین موقعیتی که ذره تا به حال تجربه کرده است. xi مجموعه ای از مختصات است که موقعیت فعلی ذره را نمایش میدهد. در هر مرحله ای که الگوریتم تکرار می شود، xi به عنوان یک جواب برای مساله محاسبه می شود. اگر این موقعیت بهتر از جوابهای پیشین باشد در xi,best ذخیره می شود. fi مقدار تابع هدف در xi و fi,best مقدار تابع هدف در xi,best است که هر دو از عناصر تشکیل دهنده هر ذره به حساب میآیند. ذخیره کردن مقدار fi,best برای انجام مقایسههای بعدی ضروری است. اما ذخیره کردن مقدار fi ضروری نمی باشد. درهر تکرار xiو vi جدیدی بدست میآیند و منظور از اجرای الگوریتم بهتر کردن xi,best و به احتمال xi است. الگوریتم بهینهسازی ازذحام ذرات چیزی فراتر از یک مجموعه ذرات است. هیچ کدام از ذرات قدرت حل هیچ مسالهای را ندارند. بلکه هنگامی میتوان به حل مساله امیدوار شد که آنها با همدیگر ارتباط و تعامل داشته باشند. در واقع برای انبوه ذرات حل مساله یک مفهوم اجتماعی است که که از رفتار تک تک ذرات و تعامل میان آنها به وجود میآیند. بهترین موقعیتی که به وسیله همه ذرات پیدا شده است به صورت xg,best نشان داده می شود که با مقایسه مقادیر fi,best به ازای همه ذرات و از میان xi,best انتخاب می شود.
مقدار تابع هدف در xg,best به صورت fg,best نشان داده می شود. اگر تعداد ذرات موجود در جمعیت n باشد،آنگاه میتوان روابط زیر را نوشت :
(۲-۱)
(۲-۲)
(۲-۳)
(۲-۴)
در مرحله ابتدایی الگوریتم، ذرات با موقعیتها و سرعتهای تصادفی ایجاد میشوند. در طی اجرای الگوریتم، موقعیت وسرعت ذره در هر مرحله i+1ام از الگوریتم، از روی اطلاعات مرحله قبلی ساخته میشوند. اگر zj مولفهی jام از بردار z باشد، آنگاه روابطی که سرعت و موقعیت ذرات را تغییر می دهند عبارتند از:
(۲-۵)
(۲-۶)
در این روابط،w ضریب اینرسی، r1 و r2 اعدادی تصادفی در بازه [۱,۰] با توزیع یکنواخت و همچنین c1 و c2 ضرایب یادگیری هستند. r1 و r2 باعث میشوند که نوعی گوناگونی در جوابها به وجود بیاید و به این نحو جستجوی تکاملی روی فضا می شود. c1 ضریب یادگیری مربوط به تجارب شخصی هر ذره است و در مقابل c2 ضریب یادگیری مربوط به تجارب کل جمع میباشد.از معادله (۲-۶) میتوان به این نتیجه رسید که هر ذره به هنگام حرکت، (الف) جهت حرکت قبلی خود، (ب) بهترین موقعیتی را که در آن قرار داشته است و (پ) بهترین موقعیتی را که به وسیله کل جمع تجربه شده است، درنظر میگیرد. در برخی موارد، رواب(۲-۵) و(۲-۶) به صورت زیر، برای همه ابعاد جمع بندی می شود:
(۲-۷)
(۲-۸)
که در آن R1 و R2 دو بردار هم اندازه با بعد فضای جستجو هستند، که مولفههایشان اعداد تصادفی مستقل با توزیع یکنواخت و در بازه ی [۱,۰] هستند. همچنین علامت ⨂ نشان دهنده عمل ضرب عضو به عضو برای ماتریسها است. به منظور محدود کردن میزان حرکت هر ذره، مقدار مولفههای سرعت ذرات در بازه ی [-vmax,vmax] در نظر گرفته می شود ومقادیر بزرگتر یا کوچکتر نیز به این بازه تصویر میشوند. البته فرض به این است که عرض فضای جستجو در تمام ابعاد ثابت و برابر با s باشد. در این صورت به طور معمول vmax=Ps در نظر گرفته می شود که P [0.1,1] است [۹۲] و [۹۹].
در جدول (۲-۱۴) مراحل الگوریتم بهینهسازی انبوه ذرات که در بالا توضیح داده شده آمده است.
شکل۲-۱۴: مراحل الگوریتم بهینهسازی انبوه ذرات
۲-۱۹ پارامترهای الگوریتم بهینهسازی ازدحام ذرات
ضریب اینرسی w بر روی همگرایی الگوریتم بهینهسازی انبوه ذرات تاثیر مستقیم دارد. در واقع میتوان برای برقراری موازنه بهتر میان جستجوی سراسری و جستجوی محلی مقدار w را تغییر داد. مقدر زیاد w باعث می شود که ذرات موجود در الگوریتم، به جستجوی مناطق جدیدتر روی بیاورند و یک جستجوی سراسری را انجام دهند. در مقابل یک مقدار کم برای w باعث می شود که ذرات در منطقه محدودی بمانند و در واقع یک جستجو محلی را انجام دهند. جستجوی محلی برای دقیق تر کردن جواب های فعلی مناسب است و جستجوی سراسری برای یافتن جوابهای بهتری که به احتمال درجاهای ناشناخته از فضای جستجو وجود دارند، به کار میرود[۹۹]،[۹۲] .
معادله (۲-۸) به صورت زیر قابل بازنویسی است:
(۲-۹)
که در آن fi[t] معنی یک نیروی خارجی است و به صورت زیر تعریف شده است:
(۲-۱۰)
تغییرات سرعت ذره یا شتابی که به ذره وارد می شود، به این صورت قابل محاسبه است:
(۲-۱۱)
در واقع ضرب ۱-w به عنوان یک ضریب اصطکاک عمل می کند و می توان w را به صورت ضریب سیالی محیطی که ذره در آن در حال حرکت است، در نظر گرفت. اگر معادله (۲-۱۰) را به صورت معادله فضای حالت یک سیستم گسسته فرض شود، مقادیر بزرگتر از یک برای w، باعث ناپایدار شدن سیستم ذرات می شود. از طرفی به ازای مقادیر کمتر برای w، سرعت همگرایی سامانه بیشتر خواهد شد [۹۷] .
یک مقدار مناسب برای w، باعث ایجاد تعادل بین جستجوهای محلی و سراسری می شود و در اغلب اوقات باعث کاهش تعداد تکرارهای لازم برای همگرایی به یک جواب مناسب می شود. در الگوریتم ابتدایی انبوه ذرات مقدار w ثابت در نظر گرفته می شود، اما نتایج عملی حاکی از آن هستند که بهتر است مقدار w در مرحله ابتدایی یک مقدار بزرگ در نظر گرفته شود تا یک جستجوی کامل و سراسری از فضای جستجو صورت گیرد. سپس در طی مراحل اجرای الگوریتم، مقدار w به تدریج کاهش داده می شود تا الگوریتم به مرز همگرایی نزدیک شود و جوابهای دقیق تری بدست آورد. با در نظر گرفتن w به صورت ضریب سیالی محیط، مقدار بیشتر برای w، به معنی راحتتر بودن حرکت در محیط است و محیط دارای گرانروی پایین تری است. با کمتر شدن مقدار w، حرکت ذرات در محیط سختتر می شود و به این ترتیب ذرات با گران روی بیشتری مواجه میشوند. در این حالت امکان همگرایی ذرات به سمت نقاط بهینه بیشتر می شود. به عنوان مثال در نظر گرفتن مقدار ۲/۱ برای w و کاهش دادن تدریجی آن تا مقدار صفر، شیوه خوبی برای بیشتر مسائل است. [۹۷] , [۹۹-۱۰۰] .
همچنین انتخاب w به صورت انتخاب یک عدد تصادفی با توزیع یکنواخت در بازه ی [۰.۵,۱] نتایج خوبی را به همراه داشته است[۱۰۱]. راه حل بهتر و البته پیچیدهتر، استفاده از روش های تطبیقی همانند کنترل فازی است [۱۰۲-۱۰۳] . در این روش ها ، با توجه به شرایط مساله مقدار پارامترها به صورت تطبیقی تعیین میشوند با وجود آن که در نسخههای اولیه الگوریتم بهینهسازی انبوه ذرات، عامل میراکننده همچون محدود کردن سرعت در بازه [-vmax,vmax] در نظر گرفته شده بود اما به ضرورت نیاز به چنین عاملی توجه نشده بود. اگر الگوریتم بدون در نظر گرفتن محدودیتهای سرعت اجرا شود، در عرض چندین تکرار، سرعت ذرات به شدت افزایش مییابد و به مقادیر غیر قابل قبول میرسد. کندی ضمن تحقیقات خود، در سال ۱۹۹۸ دریافت که برای ذرات تک بعدی که به صورت غیر تصادفی حرکت می کنند، اگر مقدار c1+c2 بین صفر و ۴ باشد مسیرهایی که ذرات طی می کنند قابل قبولتر میباشد. با تحلیلهایی که بر روی سیستم حرکت ذرات انجام شد راهبردی برای تعیین ضرایب یادگیری c1 و c2 ایجاد شده است که(الف) از ناپایدار شدن سیستم حرکتی ذرات جلوگیری می کند، (ب) همگرایی ذرات را تضمین می کند و (پ) نیازی به تعریف پارامتر vmax وجود ندارد. همچنین به واسطه ی تحلیلهای انجام شده، روشی برای تعیین مقادیر حدسی برای ضرایب یادگیری نیز ارائه شده است.
کلرک و کندی در تحقیقات شان به این نتیجه رسیدند که راههای زیادی برای تعیین مقادیر ضرایب یادگیری وجود دارد. یکی از ساده ترین روشها برای تعیین مقادیر مناسب برای ضرایب یادگیری به این ترتیب است[۹۷]،[۱۰۱]،[۱۰۴].
(۲-۱۲)
که در آن Φ۱ و Φ۲ اعدادی مثبت هستند و به نحوی انتخاب می شوند که Φ= Φ۱+ Φ۲ باشد .X نیز از رابطه زیر تعیین می شود:
(۲-۱۳)
کلرک مقادیر Φ۱= Φ۲=۲.۰۵ را پیشنهاد می کند. به این ترتیب مقادیر پارامترهای الگوریتم عبارتند از[۱۰۰]،[۹۶]،[۹۸] : W=0.7298 و= ۱.۴۹۶۲ c1 = c2
با بهره گرفتن از روابط فوق بدون نیاز به کمیت محدود کننده vmax همگرا میشوند. با این همه تحقیقات و آزمایشات ابرهات و شی به این نتیجه رسیده است که نتایج بهتر با در نظر گرفتن p=1 در رابطه vmax=ps به دست می آید [۹۹]،[۹۷]. یعنی حد بیشینه سرعت vmax، برابر با عرض فضای جستجو در نظر گرفته شود و این همان الگوریتم معیاری است که امروزه به نام الگوریتم بهینهسازی انبوه ذرات شناخته می شود. در این الگوریتم به طور معمول c1=2 = c2 در نظر گرفته می شود [۱۰۱-۱۰۲]،[۹۵].
الگوریتم بهینهسازی انبوه ذرات را می توان به شکل مجموعه ای از بردارها تصور کرد که در فضایی متشکل از تجارب خصوصی هر ذره و برخی از ذرات دیگر، نوسان می کند. در حالت کلی هر ذره با عدهای دیگر از ذرات دارای ارتباط است که به طور معمول این ارتباط دو طرفه میباشد و به نام رابطه همسایگی یل مجاورت شناخته می شود. مجموعه ذراتی که با یک ذره دارای ارتباط همسایگی هستند به نام مجموعه همسایگی شناخته می شود. برای ذره iام بهترین موقعیتی که به وسیله همسایگانش تجربه شده است، به صورت xi,best نمایش داده می شود. xi,nbest یکی دیگر از مواردی است که در تصمیم گیری هر ذره تاثیر دارد. البته با توجه کرد که مجموعه همسایههای یک ذره شامل خود آن ذره نیز می شود. یعنی یک ذره همسایه خودش نیز میباشد. کندی و ابرهارت[۱۳]، دو الگوی مختلف برای الگوریتم بهینهسازی انبوه ذرات پیشنهاد دادند.
۲-۲۰ الگوی بهینه محلی و بهینه سراسری
الگوی بهینه سراسری، چیزی است که تا کنون در این نوشتار به بررسی آن پرداخته شده است.[۹۲]،[۹۹]. اگر در رابطه (۲-۶) و (۲-۸) به جای xg,best از xi,nbest استفاده شود، به الگوی بهینه محلی رسیده می شود. در الگوی بهینه سراسری، یک ذره در جمع وجود دارد که به عنوان جاذب است و سایر ذرات را به سمت خود جذب می کند و به احتمال همه ذرات در محل بهترین ذره همگرا می شود. اما در الگوی بهینه محلی، چندین جاذب در جمع وجود دارند و هر ذره فقط به سمت بهترین همسایهی خود جذب می شود. اگر دامنه تعریف همسایگی به همه جمع توسعه یابد آنگاه الگوی بهینه محلی با الگوی بهینه سراسری معادل خواهد بود. برای مسائل ساده که جواب یگانهای دارند، الگوی بهینه سراسری همیشه توصیه میشوند. همچنین برای توابع پیچیده، الگوی بهینه محلی با تعریف همسایگی متغیر مناسب میباشد[۹۷]،[۱۰۵-۱۰۶]،[۹۹].
فصل سوم
ساختار شبکه
۳-۱ ساختار شبکه پیشنهادی
بلوک دیاگرام سیستم پیشنهادی در این پایان نامه در شکل(۳-۳) نشان داده شده است.شکل (۳-۱) در محیط نرمافزار مطلب کشیده شده است. سیستم از دو ناحیه مجزا از هم که با ti line به هم متصل شده اند تشکیل شده که در ناحیه اول واحد تولیدی فتوولتائیک و بادی را داریم و در ناحیه دوم واحدهای دیزل و بخار و هیدرو را داریم. ناحیه اول ناحیه تولید انرژی از انرژیهای تجدید پذیر میباشد و ناحیه دوم ناحیه تولید انرژی از سوختهای فسیلی میباشد.
شکل ۳-۱ : بلوک دیاگرام شبکه پیشنهادی
۳-۱-۱ مدل تولید واحد بخار
در این نوع نیروگاهها که عموما دارای ظرفیت تولید برق بالایی میباشند از سوخت مازوت و یا گاز طبیعی برای تولید بخار توسط بویلر جهت به حرکت در آوردن پرههای توربین و روتور ژنراتور استفاده شده و در نهایت موجب تولید برق میگردد. در این نیروگاهها از سیستم خنک کننده خشک و تر جهت خنک کردن آب حاصل از چگالش بخار خروجی از توربین بخار استفاده میگردد. نیروگاههای حرارتی به مقدار زیادی آب نیاز دارند در نتیجه در محلهایی که آب به فراوانی یافت میشوند ترجیحا از این نیروگاهها استفاده می شود. از قسمت های اصلی یک نیروگاه حرارتی میتوان به بویلر ، توربین، کندانسور، ژنراتور، ترانسفورماتورها و تغذیه داخلی نیروگاه، ترانس واحد، ترانس استارتینگ، تغذیه و …. اشاره کرد.
مدل استاندارد یک نیروگاه حرارتی به صورت شکل (۳-۲) میباشد[۴۶].
شکل ۳-۲: مدل دینامیکی یک نیروگاه حرارتی
۳-۱-۲ مدل تولید واحد هیدرو
این نیروگاه انرژی ذخیره شده آب در ارتفاع بالا را به انرژی الکتریکی تبدیل می کند(با بهره گرفتن از توربین آبی) در این نیروگاه تبدیلات مکانیکی انرژی پتانسیل به انرژی جنبشی و سپس به انرژی الکتریکی انجام می شود.
تمامی نیروگاههای آبی نیاز به سد دارند. سد مقادیر زیادی آب را در پشت خود ذخیره می کند. حوضچه سد معمولا آب پشت خود را برای پریود هفتهای نگه داری می کند و این پریود کوتاه در مقایسه با ماه و سال است.
راهنمای نگارش مقاله با موضوع کاهش انحراف فرکانس یک ریزشبکه متصل به شبکه اصلی ...