آزادی عمل، سازماندهی ابزار، تفویض اختیار و بهبود مهارت
(Bucle R & Chrisrioancenk, 1995)
رابطه بین توانمند سازی روانشناختی و بهرهوری منابع انسانی
هرگاه از کیفیت و بهرهوری سخن به میان می آید، برنامه های توانافزایی در زمره اجزای جدانشدنی و بدون تردید موضوع قرار میگیرند. ارتباط توانمندسازی و بهرهوری سازمانی را میتوان یک ارتباط دو سویه تلقی کرد. بدین ترتیب که تحلیل مسئولیت ها، تعیین وظایف و اختیارات و بهبود سطح دانش تخصصی کارکنان برای انجام مسئولیتهای تعریف شده، نهتنها به ارتقای توان کاری سازمان و نهایتا بهبود بهرهوری خواهد انجامید، بلکه کارکنان را از یک مدل ذهنی انعطافپذیر و پویا که همواره پذیرای ایده ها و راهحلهای جدید خواهند بود برخوردار می کند. ازطرف دیگر برنامه های تواناسازی موجب تغییر در مسئولیت مدیریت و کارکنان نیز می شود. زمانی که توانایی کارکنان بیشتر میشود، سبک مدیریت از نظارت نزدیک به سمت نظارت هدایتی و تفویضی تغییر می یابد. این تغییر سبک، باعث تغییر در مسئولیت پذیری کارکنان نیز می شود، چرا که کارکنان با آزادی عملی که در انجام کارها به دست میآورند، خلاق و خودمدیر نیز میشوند و این همان حلقه گم شدهای است که در ایجاد بهرهوری سازمانی میبایست موردتوجه قرار گیرد(هداوند و صادقیان، 1386).
امروزه در هر سازمان براى توانمندكردن نيروى انسانى روشهاى مختلفى به كار برده مىشود. تواناسازى كاركنان تكنيکی براى افزايش بهرهورى از طريق بالابردن تعهد كاركنان نسبت به سازمان و بالعكس مورد استفاده قرار گرفته است. اين شيوه، روش ارزشمندى است كه بين كنترل كامل مديريت و آزادى عمل كاركنان توازن برقرار مىكند، چنانچه مديريت، كنترل اعمال كند، علاوه بر اين كه حس ابداع و ابتكار و نوآورى از كاركنان سلب مىشود، حجم كار مدير افزايش يافته و كاركنان را متكى به غير بار مىآورد. آزادى كامل نيز ممكن است به لجام گسيختگى منجر شده و موجب دوبارهكارى و تداخل وظايف گردد. حاصل هر دو كار، آن است كه از منابع سازمانى در جهت تحقق اهداف سازمانى استفاده به عمل نمىآيد. تواناسازى كاركنان بين دو عنصر مذكور تعادل برقرار كرده و اهداف فردى و سازمانى را همسو مىسازد و در راستاى هم افزايى نيروها و استعدادها، كاركنان باور مىكنند كه رشد و پيشرفت سازمانشان منافع آنها را نيز در بردارد. سازمانهاى سنتى با تأكيد بر فعاليت جسمى كاركنان مايلند تا كارها در چارچوبى كاملاً تعريف شده انجام شود و افراد وظايف خود را سريع، تميز و بدون پرسش به اتمام رسانند. از سوى ديگر، محيطهاى كارى امروزى نياز به كاركنانى دارند تا تصميمهاى بايسته را اتخاذ نموده و براى مشكلهاى موجود راهحلهاى خلاق ارائه دهند، در اين موقعيت، افراد سازمان بايد مبتكر باشند و نسبت به نتايج حاصله احساس تعهد و مسئوليت نمايند(شريف زاده و محمدىمقدم، 1388).
مطالعات انجام شده برروي مهارتهاي رهبري و مديريتي حاكي از اين است كه فعاليتهاي مرتبط با توانمندسازي كاركنان، جزء اصلي فعاليتهای اثربخش مديريتي و سازماني است. توانمندسازي در سازمانها به عنوان ابزاري است كه موجب تسهيل در ايجاد رفتار انگيزشي و رفتاري كه موجب افزايش بهرهوري ميگردد، شناخته شده است (یانگ و چوی، 2009). توانمندسازي اقدام درجهت تقويت باورهاي فردي در رابطه با اثربخشي است به عبارت دیگر فرايند تغيير باورهاي دروني افراد يا خودكارآمدي آنها كه منجر به افزايش انگيزه و بهرهوري ميشود(فلوس[94]، 2004). در جهان امروز توانمندي، قدرت اقتصادي و رفاه هر کشور در گرو استفاده بهینه از امکانات، منابع و سرمایه انسانی آن کشور است. لذا بهرهوري و کارآیی، ارزشمندترین جایگاه را نزد مدیران پیدا کرده است و همه براي حفظ سازمان خود در جست و جوي کارآیی بیشتر هستند. دستاوردهاي جدید علم مدیریت، رسیدن به کارآیی بالا در سازمان را مرهون توسعه سرمایه انسانی میداند. ارتقاي بهرهوري، یکی از عوامل مؤثر بر بهبود سازمانها است که در این راستا، عوامل متعددي نقش آفرینی مینماید(نظری، طاهری و مرادی، 1392).
توجهي كه اين روزها مديران نسبت به مسائل انساني و پيشرفت در سايه بهرهوري نيروي انساني ابراز ميدارند، همگي نشانگر يك حركت بزرگ در راستاي استقرار فرهنگ صحيح بهرهوري سازمان است. براين اساس، سازمانها، به ويژه سازمانهاي كشورهاي جهان سوم كه نيازمند جهشي عمده در افزايش بهرهوري و كارآمدي ميباشند، بايستي زمينه را به گونهاي فراهم سازند كه كاركنان و مديرانشان با طيب خاطر تمامي تجربيات، تواناييها و ظرفيتهاي خود را در جهت اعتلاي اهداف سازماني بهكار گيرند(مايلافشار، رجب زاده و معمارپور، 1391).
بخش دوم: بررسی مبانی تجربی پژوهش
پژوهشهای داخلی و خارجی
پژوهشهای داخلی:
نصیریپور، پاشا و محمدزاده(1392)، در تحقیقی با عنوان رابطه توانمندسازی روانشناختی با میزان بهرهوری منابع انسانی معاونت اداری-مالی بیمارستان هاشمینژاد تهران به این نتایج دست یافتند که هر چهار بعد توانمندسازی روانشناختی با بهرهوری منابع انسانی رابطه معنادار دارد و با بهره گیری از شاخص ها و مولفههای موثر توانمندسازی روانشناختی کارکنان میتوان در جهت بهرهوری منابع انسانی تاثیر بسزایی را لحاظ نمود.
صالحنیا(1391)، در پژوهشی با عنوان «بررسی اثر توانمندسازی روانشناختی کارکنان بر بهرهوری آنان» نمونه ای به تعداد135 نفر از کارکنان دانشگاه علوم پزشکی اصفهان را مورد تحقیق قرار دارد و به این نتایج دست یافت که توانمندسازی روانشناختی در بین کارکنان در سطح پایینی میباشد. همچنین رابطه بین توانمندسازی روانشناختی و بهرهوری منابع انسانی بر اساس سنجش معادلات ساختاری حاکی از برازش بالای مدل و وجود ارتباط قوی بین متغیرهای مورد بررسی میباشد. و در پایان روشهای مختلف ایجاد و تقویت توانمندسازی روانشناختی را در راستای بهبود بهرهوری منابع انسانی و نهایتا افزایش بهرهوری سازمانی پیشنهاد می کند.
تقوی(1391)، در پایاننامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «تاثیر توانمندسازی بر بهرهوری منابع انسانی در بانک پاسارگاد » تلاش کرد تا تاثیر مهمترین عوامل توانمندسازی بر بهرهوری منابع انسانی را مورد بررسی قرار دهد. وی در پایان پژوهش خود به این نتایج دست یافت که: توانمندسازی باعث افزایش بهرهوری منابع انسانی در بانک پاسارگاد می شود؛ احساس شایستگی و معناداری باعث افزایش بهرهوری منابع انسانی در بانک پاسارگاد می شود؛ احساس تاثیر و انتخاب باعث افزایش بهرهوری منابع انسانی در بانک پاسارگاد نمی شود.
حاتمی و دستار (1391)، در تحقیقی با عنوان تبیین نقش یادگیری در بهرهوری منابع انسانی از طریق توانمندسازی، به این نتیجه دست یافتند که توانمندسازی در مجموع می تواند به افزایش رابطه بین یادگیری و بهرهوری منابع انسانی منجر شود.
لایقی(1390)، در پایان نامه خود به شناسایی رابطه توانمندسازي کارکنان و بهرهوري آنها پرداخت. جامعه آماري شامل کلیه پرسنل حوزه ستاد وزارت مسکن و شهرسازي به تعداد 320 نفرانتخاب شده است. نتایج تحقیق نشان میدهد که رابطه معناداري بین دو متغیر توانمندسازي و بهرهوري وجود داشته و این رابطه مستقیم است. لذا مسئولین و مدیران جهت دستیابی به اهداف سازمان باید به توانمندسازي توجه داشته باشند.
همچنین گرجی(1389)، طی تحقیقی به ارزیابی تاثير توانمندسازي بر عملكرد كاركنان پرداخت. جامعه وی را كليه كاركنان مخابرات استان گلستان تشکیل میداد. در فرضيه اصلي ادعا شده بود كه توانمندسازي موجب بهبود عملكرد كاركنان گرديده است. پيرامون آزمون فرضيه اصلي پژوهش، با توجه به نتايج حاصل از آزمون رگرسيون ساده، رابطه ميان دو متغير توانمندسازي و بهبود عملكرد در سطح معني داري 000/0 و با اطمینان99/0 تایید گردید.
بیگینیا، سرداری و نجارینژاد(1389)، در تحقیقی با عنوان تاثیر توانمندسازی روانشناختی کارکنان بر عوامل تقویت کننده بهرهوری منابع انسانی در شرکت ملی حفاری ایران کارگاه شماره یک خوزستان به این نتیجه رسیدند که بین توانمندسازی روانشناختی و بهرهوری منابع انسانی و مشارکت سازمانی همبستگی قوی ولی بین توانمندسازی روانشناختی و خلاقیت همبستگی ضعیفی وجود دارد.
والهي زاده(1389)، به بررسي سطح توانمندي كاركنان و رابطه آن با بهرهوري نيروي انساني كاركنان دانشگاه پرداخت كه نتايج تحقيق حاكي از اين است كه سطح توانمندي كاركنان از بعد تحصيلات، تجربه كاري، مهارت فني، شايستگي، خودمختاري، مؤثربودن، اعتماد، خودآگاهي، خودانگيزشي و ارتباطات مؤثر بالاتر از سطح متوسط و خود كنترلي كمتر از سطح متوسط است. همچنین بين توانمندي روانشناختي و بهرهوري كاركنان رابطه مستقيم معني دار وجود دارد.
در مطالعه ای که توسط شریفزاده و محمدیمقدم(1388)، باعنوان« ارتباط توانمندسازى كاركنان با بهرهورى نيروى انسانى كاركنان فرماندهى انتظامى استان لرستان» که نمونه ای به اندازه206نفر مرد و 26 نفر زن شاغل در فرماندهى انتظامى استان لرستان بوده است به روش نمونه گیری طبقهای تصادفی ساده انتخاب شد که رابطه توانمندسازی و بهرهوری منابع انسانی تایید شد. و یافتههایشان نشان داد که عوامل آموزش، انگيزش، فرهنگ و مشاركت در بهره ورى نيروى انسانى فرماندهى انتظامى لرستان تأثير به سزايى دارند.
ملاحسینی و ارسلان(1388)، در پژوهشی با عنوان بررسی رابطه توانمندسازي کارکنان و اثربخشی سازمانی در ادارات و سازمانهاي دولتی شهرستان رفسنجان، به این نتیجه دست یافتند که بین توانمندسازی روانشناختی و ابعاد آن با اثربخشی سازمانی که یکی از مولفههای اصلی بهرهوری میباشد رابطه مثبت و معنا دارد وجود دارد.
شیخی(1387)، پژوهشی را به منظور بررسی رابطه بین تونمندسازی کارکنان و انگیزه انجام وظایف کاری آنان در شرکت نیروی برق مرکزی تهران انجام داد. یافته ها نشان داد که بین توانمندسازی منابع انسانی و انگیزه انجام وظایف رابطه معناداری وجود دارد به عبارت دیگر هرچه کارکنان توانمندتر باشند انگیزه بیشتری برای فعالیت کردن دارند افرادی که کارشان را معنا دار احساس می کنند و بر این باورند که میتوانند در تحقق اهداف سازمان اثر گذار باشند از انگیزه بالاتری برای انجام وظایف برخوردارند.
شکوهنده(1387)، در پژوهشی به منظور«تعیین تاثیر آموزش توانمندسازی روانشناختی بر سازگاری و سرزندگی کارکنان دانشگاه اصفهان» که با بهره گرفتن از طرح نیمه آزمایشی(پیشآزمون-پسآزمون با گروه کنترل و با نمونه پژوهشی 50نفر و روش نمونه گیری در دسترس به این نتایج دست یافت که آموزش توانمندسازی روانشناختی بر سازگاری کاری(p<0.01) و سرزندگی موثر است.
ميرآقايي(1386)، به بررسي سطح توانمندي كاركنان و رابطه آن با عوامل سازماني پرداخته كه يافتههاي تحقيق نشان ميدهد كه سطح توانمندي كاركنان از بعد شايستگي، مؤثر بودن و خودمختاري در حد مطلوبي ميباشد ولي از بعد اعتماد در حد مطلوبي نمي باشد. همچنين در مورد رابطه فاكتورهاي سازماني با سطح توانمندي كاركنان، يافتههاي تحقيق نشان ميدهد كه بين ميزان توانمندي و فاكتورهاي داشتن اهداف روشن، نظام ارزيابي عملكرد، نظام پاداشدهي، آموزش و دسترسي كاركنان به منابع رابطه معنادار و مستقيم و با فاكتور ساختار سازماني رابطه معنادار و معكوس وجود دارد.
محمدی(1380) در پایان نامه کارشناسی ارشد خود ضمن تشریح رویکردها، ابعاد، و عوامل موثر، راه های مختلف توانمندسازی را بررسی مینماید. وی غنیسازی شغل، تفویض اختیار، پاداش مبتنی بر عملکرد، مدیریت مشارکتی، سیستم پیشنهادها، تشکیل تیمهای کاری و مشارکت در هدفگذاری را به عنوان راه های اصلی توانمندسازی مورد ارزیابی قرار میدهد که در این میان نتایج تحقیق از تایید تمامی موارد فوق بجز تیمسازی حکایت دارند و در انتها با بهره گیری از نتایج به دست آمده الگویی جهت توانمندسازی کارکنان پیشنهاد شده است.
پژوهشهای خارجی
جوزه و مامپیلی[95](2014)، در پژوهشی با عنوان « توانمندسازی روانشناختی به عنوان یک پیش بینی کننده تعهد کارکنان: گواهی تجربی» مطالعه ای بر روی داده های اولیه جمعآوری شده از 101 کارگر شاغل در سه سازمان خدمات در مرکز کرالا و با بهره گرفتن از تکنیکهای آماری همبستگی و تحلیل رگرسیون چندگانه نشان داد که تمام ابعاد توانمندسازی روانشناختی، به غیر از خود مختاری(انتخاب) پیشبین تعهد شغلی هستند. یافتههای این مطالعه، همراه با محدودیتها و پیشنهادات برای تحقیقات آینده مورد بحث قرار گرفته شده بود.
کامینگز و وورلی[96] (2014)، درپژوهشی به این نتیجه رسیدند که اگر کارمندان کار خود را معنادار و موثر(اشاره به دو بعد معناداری و تاثیر توانمندسازی روانشناختی) بدانند بهرهوری شغلی بهتری را بهدست میآورند آنها تاکید دارند اگر به کارمندان توجه شود و این توجه توسط کارمندان نیز برداشت شود بهرهوری افزایش مییابد آنها به مطالعات هاثورن استناد کردند که با وجود توجه به کارکنان، بهرهوری آنها افزایش یافت.
کازلاوسکایت روتا [97] و همکاران(2011)، در مقالهای با عنوان« توانمندسازي سازمانی و روانشناختی در ارتباط با مدیریتمنابعانسانی عملکرد که در هتلهاي کشور لیتوانی انجام شد به این نتایج اشاره کردند که توانمندسازی سازمانی تأثیر معنیداری بر رضایت شغلی، تعهد عاطفی و توانمندسازی روانشناختی دارد. بنابراین نتیجه گرفتند که توانمندسازی سازمانی و اقدامات منابع انسانی مربوطه، یک ابزار قابل توجه در افزایش نگرش مثبت کارمند نسبت به کار است.
گیل[98] و همکاران (2011)، تاثیر توانمندسازي و رهبري تحولآفرین بر تمایل به تركخدمت در میان کارکنان خدماتی در هند را مورد بررسی قرار دادند. نتایج تحقیق آنها نمایانگر آن بود که توانمندسازي و رهبري تحولآفرین تا اندازه قابل ملاحظهاي، تمایل به ترك خدمت کارکنان را کاهش می دهند. با این حال، آنها بیان نمودند که در این زمینه لازم است متغیرهاي دیگري مانند درجهاي که مدیران پیامدهاي توانمندسازي را درك مینمایند، درجهاي که مدیران تمایل کارکنان خود را به توانمند شدن درك مینمایند، مورد مطالعه قرار گیرد.
کو[99] و همکارانش(2010)، در یک مطالعه عملی با عنوان «توانمندسازی کارکنان درمحیط کار با تکنولوژي پیشرفته» در تایوان، دادههاي 40 شرکت وابسته به علوم فنی را با بهره گرفتن از تکنیک مدلسازي معادلات ساختاري تجزیه و تحلیل نمودند. نتایج نشان میدهد که طراحی مجدد و توانمندسازي، تاثیر مثبت و مستقیم روي بهرهوري کارکنان دارد. همچنین کار طراحی مجدد از طریق توانمندسازي کارکنان، بهرهوري آنها را توسعه میدهد. تکنیک مدلسازي معادلات ساختاري اطلاعات مفیدي را براي مدیران مهیا می کند تا از طریق اعمال سیاستهاي مناسب توانمندسازي کارکنان، تعهد کارکنان را به سمت فعالیتهایشان و سازمان بهبود بخشند. هم چنین این تحقیق نشان میدهد که چگونه طراحی مجدد تاثیر غیر مستقیم ولی مثبت روي تعهد کارکنان دارد و تاکید بر تاثیر با واسطه توانمندسازي کارکنان روي تعهد آنان دارد.
گیپس و همکارانش[100] (2009)، در پژوهش خود به این نتایج دست یافتند که مدیران باید با کارکنان ارتباط برقرار کنند کارکنانی که به ارزش کار خود در سازمان واقف باشند با نیرویی مضاعف برای سازمان کار خواهند کرد و این به معنی افزایش اثربخش سازمان خواهد بود. آنها همچنین پیشنهاد می کنند کارکنان را با مشارکت بیشتر در برنامه ها و پروژه ها، توانمند کنید و الویتهایی را که در کارهها وجود دارد توضیح دهید که این کار باعث بهبود عملکرد و اثربخشی سازمان و به تبع آن بهبود بهرهوری می شود.
یانگ و چوی[101](2009)، طی تحقیقی دریافتند که توانمندسازی باعث انگیزش درونی افراد و با بهرهوری منابع انسانی رابطه دارد.
چانگ و لیو[102](2008) در پژوهشی با عنوان «بررسی توانمندسازی کارکنان، رفتار نوآورانه و بهره وری شغلی پرستاران بهداشت عمومی» به این نتایج دست یافتند که دو بعد معناداری و شایستگی و رفتارهای نوآورانه، بهرهوری منابع انسانی را پیش بینی می کند.
بریدینگ[103](2008)، طی تحقیقات خود به این نتیجه دست یافت که احساس خوداثربخش(یکی از ابعاد توانمندسازی روانشناختی) با بهرهوری منابع انسانی رابطه دارد در واقع فردی که احساس خوداثربخشی دارد توانایی دارد کارها را به نحوی توانمندانه، ماهرانه، موثرتر و کاراتر به انجام برساند. و در پایان توانمندکردن کارکنان را برای بهبود عملکرد پیشنهاد می کند.
متیو[104](2008)، در پژوهشی که به بررسی، نقد و ارزیابی تیمهای اثربخش(1997-2007) می پردازد، به نقل از سیبرت[105] و همکارانش(2004) بیان می کند که بین توانمندسازی و بهبود عملکرد رابطه وجود دارد در واقع توانمندسازی در بعد تیمی یا سازمانی از طریق تاثیرگذاری بر توانمندسازی در بعد فردی به اثربخشی و بهبود عملکرد کارکنان میانجامد.
ارجلی[106] و همکاران (2007)، پژوهشی را به منظور بررسی رابطه بین توانمندسازی روانشناختی و اعتماد در بین مدیران میانی با نمونه220نفری از مدیران بانکهای آنکارا انجام دادند که با بهره گرفتن از آزمونهای همبستگی و رگرسیون چند متغیره رابطه معناداری بین ابعاد توانمندسازی روانشناختی و اعتماد بر مبنای شناخت به تایید رسید و از بین ابعاد توانمندسازی روانشناختی مولفههای معناداری و شایستگی قدرت پیش بینی بهتری را داشتند.
آلیو و همکاران(2004)در خصوص نقش واسطهای توانمندسازی بین رهبری و تعهد سازمانی کارکنان در یک نمونه 540 نفری پرستاران یک بیمارستان دولتی در اندونزي پژوهشی را اجرا کردند آنان در این پژوهش نقش مثبت واسطهاي توانمندسازي روانشناختی در نظریۀ رهبري و ارتقاي تعهد سازمانی در افراد را مورد تایید قرار دادند و بیان کردند که رهبری با نقش واسطهای توانمندسازی روانشناختی با تعهد و به تبع آن بهرهوری رابطه مثبتی دارد.
لانگ بین [107](2000)، در پژوهشی که با بهره گرفتن از یک نمونه از مهندسان حرفهای شاغل در بخشهای دولتی و خصوصی انجام شد به این نتایج دست یافت که انتقال قدرت و تفویض اختیار به تنهایی بهرهوری نیروی کار را افزایش نمیدهد بلکه این خود کارکنان هستند که باید بپذیرند که شغلشان اهمیت دارد و به صورت مستقل به بهرهوری در کارشان برسند.
ساختار مدلهای توانمندسازی روانشناختی توماس و ولتهوس(1990)، اسپریتزر(1995)، کانتر(1977)، رایلی، بنتلی و لین[108](2003)، آولیو و همکارانش[109](2004)، رابطه بین توانمندسازی روانشناختی و بهرهوری منابع انسانی را مورد تایید قرار دادهاند.
همچنین نتایج حاصل از رگرسیون نشان داد که این تحقیق نیز مانند تحقیق توماس و ولتهوس(1990)، افزایش احساس معناداری و حق انتخاب(خودتصمیمگیری) در کارکنان می تواند منجر به افزایش رضایت شغلی و به تبع آن بهرهوری منابع انسانی شود و مشابه تحقیق کانتر، جابرگ و اولسون(1993) و توماس و لتهوس(1990) افزایش احساس معنیداری منجر به مشارکت و تعهد افرد در شغل و سازمان می شود و تحقیق وتن و کمرون[110] احساس داشتن حق انتخاب با سطوح بالای مشارکت سازمانی ارتباط دارد. با توجه به نتایج حاصل پژوهش و دیگر مطالعات میتوان تاثیرگذاری توانمندسازی روانشناختی کارکنان بر افزایش بهرهوری آنان را مورد تایید قرار داد. این نتیجه با نتایج حاصل از پژوهش داتا و همکاران(2005)، نیز همخوانی دارد. این پژوهشگران بیان میدارند که برای جلب توجه بیشتر منابع انسانی و توانمندساختن آنها از طریق ایجاد برنامه های توسعه منابع انسانی، بایستی مدیریت را قانع نمود که بهرهوری منابع انسانی سهم بسزایی در ایجاد ارزش برای سازمانها ایفا می کند. زیرا مسلم است که برنامه های توانمندسازی منابع انسانی تاثیر مستقیم بر بهرهوری آنها دارد(داتا، گوتری و رایت[111]، 2005).
مدل مفهومی تحقیق:
فصل سوم روش پژوهش