گفتم چهارتا غذای گرم و یک پرس نور! دانستم که مولانا نور میخورد. (همان: ۱۸)
با کمک شمس و با مساعدت مجلس شورا و شورای شهر، روح قطار را باز میگردانیم به عقب. (همان: ۸۷)
اتاقک کوچک شبیه زاغه با تخت های وا رفته. (همان: ۲۰)
۳-۱-۲-۲-۲-تشخیص (جان بخشی)
از ویژگیهای ادبی دیگر قزوه در آثار منثورش استفاده از آرایه ادبی تشخیص و جانبخشی است. شفیعی کدکنی در تعریف تشخیص آوردهاست:
بخشیدن صفات انسان و به ویژه احساس انسانی به چیزهای انتزاعی، اصطلاحات عام و موضوعات غیر انسان یا چیزهای زندهی دیگر. (شفیعی، ۱۳۷۵: ۱۵۰)
که به چند مورد از این صنعت ادبی اشاره میکنیم.
بیشتر این هیاهو مال این دل آتش گرفتهاست که دارد این وقت غروب، نینامه میسراید. (همان: ۱۱)
چرا ماشینها ایستادهاند. شاید تعظیم می کنند به جلال الدین. (همان: ۱۲)
اگر خدا خواست و ماندیم در حافظه تاریخ فدائیان سرتاریخ حج اول بنده جرّ و بحث نکنند (قزوه، پ، ۱۳۸۸: ۱۶)
چه زود دوست شدم با مدینه. با هوایش “خاکش"و خیابانهایش. (همان: ۲۸)
درشمال مدینه و در قسمت شرقی آن کوهی قهوهای رنگ و نهچندان بزرگ قدکشیده به نام احد، که میان همه کوههای عالم یگانه است و بوسه بر گامهای بزرگانی چون رسول الله و علی ابن ابی طالب و حمزه سیدالشهدا زدهاست. (همان: ۴۶)
۳-۱-۲-۲-۳-حسآمیزی
از دیگر ویژگیهای ادبی قزوه استفاده از صنعت ادبی حسآمیزی است.
شفیعی کدکنی در کتاب صورخیال در شعر فارسی در تعریف این آرایه ادبی آورده است « یکی از وجوه برجستهی ادای معانی از رهگذر صورخیال، کاری است که نیروی تخیل در جهت توسعه لغات و تعبیرات مربوط به یک حس انجام میدهد، یا تعبیرات و لغات مربوط به یک حس را به حس دیگری انتقال میدهد» (شفیعی، ۱۳۷۵: ۲۷۱)
با این تعریف به چند مورد از این صنعت ادبی استفاده شده در آثار منثور قزوه اشاره میکنیم.
من فکر میکنم که تمام آن ستونها و شاخه های خرما"تمام آن خشتهای ساده مسجد” که دستهای پیامبر آن ها را نوازش کرده بود” روزی گریه کردند چون آستن حنانه"و من هنوز صدای آنها را از زیر خاکها میشنوم. از محله بنیهاشم دیروز گذشتم و از در جبرییل امروز وارد مسجد قدیمی رسول الله شدم که ناگهان سنگهای مرمر و درهای کندهکاری شده و منبرهای سلطان پسند” مرا از آن همه خاطرات آفتابی جدا کرد. (همان: ۴۰)
قزوه در بخشی از این کتاب آوردهاست:
گفتهاند یک هفته در مدینه میمانیم. یک هفته فرصت کمی نیست و می شود بارها رفت کنار بقیع و حرم رسوالله. گرچه مزهاش به این است که دستت را برسانی به ضریح. (همان: ۴۰)
۳-۱-۲-۲-۴-کنایه
از دیگر ویژگی ادبی آثار منثور قزوه، کاربرد صنعت ادبی کنایه است.
کنایه عبارت است از بهکار بردن یک عبارت در دو معنی قریب و بعید (ذکر قریب و اراده کردن بعید) است. در عبارت(دهن بین) مفهوم قریب عبارت است به دهان دیگران نگاه کردن برای گوش کردن به حرف آنها است. در معنی بعید عبارت است از زودباوری، یعنی هرچه دیگران میگویند باور می کند. (هادی، ۱۳۷۱: ۱۳۷)
بیشتر کنایههایی که قزوه در میان متن آوردهاست، کنایههای عامیانه و کوچه و بازار است و این موضوع از مردمی بودن شاعر حکایت دارد که به چند نمونه اشاره میکنیم.
پرویز بیگی گفت: قالیچههای تبریز حرف ندارد… (قزوه، ت، ۱۳۸۸: ۸۶)
حملهدار سابقمان کارد به او میزدی خونش درنمیآمد. (قزوه، پ، ۱۳۸۸: ۲۱)
جوجه مرغهای سوخته شده وگربههایی که میآمدند از بین پاهای حاجیها رد میشدند و مگسها که بازارشان گرم بود. (همان: ۲۰)
گداها هم عجب کاروبارشان گرفته است. (همان: ۳۷)
آدم باید مغز خر خورده باشد تا حرف اینهارا باور نکند. (همان: ۳۹) و همه میگویند خدا راضی نیست و پیامبر راضی نیست و باز همان آش و همان کاسه و انگار کاسهای زیر نیم کاسه هست. (همان: ۱۱۳) و حسابی دماغشان سوخت. (همان: ۱۱۷) میانه فهد و برادرش سلطان عبدالله ولیعهد” هم شکر آب است. (همان: ۱۱۹)
۳-۱-۲-۳-ویژگی فکری
از دیگر مواردی که در سبکشناسی یک اثر ادبی مورد توجهاست بررسی ویژگی های فکری یک اثر ادبی هست. قزوه در اثر ادبی سفرنامهی قونیه در قطار، با سفر خیالی با قطار به همراه مولانا و دیگر شاعران و نویسندگان همسفر میشوند و در هر ایستگاه به موضوعی میپردازند و در قالب نوعی طنز و انتقاد، ماجراهایی را مطرح می کند و نظر شاعران بزرگ و شاعران هم عصر خود را از دیدگاه خود، البته با شناختی که از روحیه و اخلاق آنان دارد بیان می کند.
این مسافرت تخیلی چهل ایستگاه دارد که برای هر کدام عنوانهایی را انتخاب کردهاست. مثلا در ایستگاه هفدهم با عنوان «ای برادرقصه چون پیمانه است» قزوه آوردهاست: داریم به ایستگاه شارحان مثنوی میرسیم! انقروی، فروزانفر، استعلامی، محمد تقی جعفری، سروش، خرمشاهی و دیگران هرکدام یک ایستگاه داشتند و خودشان هم ایستادهبودند در کنار ایستگاه. بعد من پرسیدم: شرح محمدتقی جعفری بهتر است یا فروزانفر، که شمس شرح جعفری را بیشتر پسندید. (قزوه، ت، ۱۳۸۸: ۱۰۳)
همچنین قزوه در این اثر ادبی گریزی هم به هشت سال دفاع مقدس زدهاست. وی به خاطر حضور خودش در جبهه و جنگ تحمیلی و دفاع مقدس، از رشادتهای رزمندگان و جانبازان سخن به میان آوردهاست:
در تک شلمچه من هم بودم. چندتا از بچههای زخمی را خودم بردم عقب. آخرش شیمیایی زدند. سینهام هنوز هم می سوزد… (همان: ۳۷)
مولانا میگوید، مشتاق شنیدن است. عبدالملکیان سینه صاف می کند و میخواند: “تمام چهارده سالگی اش را در کفن پیچیده ام… “(تشییع شهید چهارده ساله ای است در روستای دوآبه!). (همان: ۲۹)
علیرضا قزوه در نوشتن سفرنامهی پرستو در قاف، با دیدن اماکن مقدس،گریزی به تاریخ میزند و از اوضاع و احوال اولیای الهی در زمان حیات مبارکشان سخن به میان می آورد. این سفرنامه علاوه بر اینکه یک روایت عینی از سرزمین وحی است نوعی آگاهی بخشی از اوضاع و احوال حاجیان در مکه و مدینه هست و از تاریخ و احادیث و روایاتی که راجع به این سرزمین آمده، سخن به میان میآوررد.
کنار قبر امسلمه بودم که بیاختیار یاد کربلا افتادم. امسلمه هماره مدافع اهلبیت بود و عایشه… (همان: ۳۲)
قبا در جنوب غربی شهر، اولین مسجدی بوده که پیامبر و اصحاب، آن را در مدینه بنا کردند. پیامبر فرمودهبود که جبرئیل در ساختن این مسجد به من کمک کرد. قبا همان جاییاست که مردم مدینه هر روز به شوق دیدار پیامبر به آنجا میآمدند. (همان: ۶۲)
قزوه از آدمهای دور و برش هم انتقاد میکرد که آنطور که شایسته بندگی خدا باشد، بندگیاش را نکردهاند:
رحیم میگفت یک زن آفریقایی آمدهبود هر هفت تا سنگ را پرت کرد توی سر جمعیت و رفت. و من فکر میکردم اگر حلاج و شبلی و عین القضات و بایزید و این جور آدمها هم میآمدند و اوضاع روزگار ما را میدیدند همین کار را میکردند. (همان: ۱۱۵)
همچنین قزوه در این سفرنامه اعمال حج را مهم میدانست ولی بیشتر به دل توجه داشت تا به ظاهر.
گفتهاند حق نداریم به آینه نگاه کنیم. یک دانه از موی سر یا ریشمان را بکنیم باید قربانی دهیم. خلاصه باید دست از پا خطا نکنیم” اما اینها همه ظاهری است. اصل کار، دل است که باید حرام را ترک کند و ما همه دردمان این است و اصلا حج برای این است که بیاییم دل را مداوا کنیم. (همان: ۷۵)
از دیگر مبانی فکری قزوه انتقاد و اعتراض به سران و خادمالحرمین هست که با اماکن مقدس کارهایی را می کنند که باب میل آمریکا و دشمنان دین است نه صلاح دین و اسلام.
در قسمت شمالی و شرقی و غربی تا دلت بخواهد در ساختهاند و نام خیلی از همین سلاطین و خلفا و امرا را گذاشتهاند بالای درها. باب عبدالمجید و عبدالعزیز و سعودی و فردا لابد یا سلطان عبدالله"برادر فهد"یا پسر فهد"بستگی به این دارد که آمریکا از کدام یک بیشتر خوشش بیاید و باید منتظر توسعهها بمانیم. (همان: ۴۶)
همچنین قزوه از دنیاطلبی و زرق و برق دنیایی خادمالحرمین پرده برمیدارد و از مظلومت بقیع مینویسد:
بر کوهی، قصری بزرگ و ییلاقی ساختهاند باشکوه و زرق و برق دنیایی که متعلق به خادمالحرمین و بقیع و بارگاه حضرت حمزه را نیز وهابیون خراب کرده اند به همان دلیل که کاخ ییلاقی خادمالحرمین باید آباد بماند و یک دو جین از کاخها در همین حجاز قد کشیدهاست و یک دو جینش در فرنگستان. (همان: ۴۷)
قزوه از دشمنی و کینه توزی شرطهها و عمال با دوست داران اهل بیت (ع)میگوید و تظاهر به دینداری آنان را به سخره میگیرد:
یک ماشین امر به معروف! آمد با بلند گوی قوی دارد مخ همه را میخورد و چرت میگوید و از خود دلشاد است! دارد بلند بلند میگوید که اینجا احد است و حرف هایی مثل ” آنچه در جوی میرود آب است ” تا روضه را خراب کند و همه اعصابشان خرد شده و تک و توکی مثل من که عربی شکسته بستهای میفهمند هم داغ کرده اند و خلاصه روضه خراب می شود و امر به معروف کامل! (همان: ۴۹)
۳-۲-بخش دوم: سبک شناسی آثار منظوم علیرضا قزوه
در سبکشناسی آثار منظوم قزوه نیز به خاطر تعداد زیاد کتابها و آثار منظوم، به چند کتاب و مجموعه شعری ایشان که بیشتر بار ادبی داشته اند و مورد قبول و استقبال خوانندگان زیادی قرار گرفتهاست توجه شدهاست. این آثار عبارتند از: گزیدهی اشعار سورهی انگور، از نخلستان تا خیابان، عشق علیهالسلام، با کاروان نیزه و پشت هر سنگ خداست.