۲-۲-۲-۴. حرف جر «عن» :
۲-۲-۲-۴-الف. «عن» در مبادی العربیه :
«عن» در معانی ذیل استعمال میشود:
۱. مجاوزت، یعنی : عبور کردن و گذشتن، مانند : «خرجت عن تخومهم – از نشان وحد فاصل زمین آنها گذشتم».
۲. وهمچنین لفظ مزبور «عن» اسم و به معنای «بعد» استعمال میشود، مانند: «عما قلیل ترحلون– بعد از مدت کوتاهی کوچ میکنید».
۳. و نیز لفظ مزبور «عن» اسم و به معنای «جانب» آورده میشود و در این حالت بعد از آن لفظ «من» قرار میگیرد و این لفظ «عن» محلا توسط «من» مجرور میشود، مانند : «و یقیم الخراف من عن یمینه و الجداء من عن شماله»، که در این مثال «عن» به معنی «جانب» آمده است.
۲-۲-۲-۴-ب. «عن» در الکامل فی شرح العوامل :
دیگر از حروف جاره «عن» و در چند معنی استعمال میشود :
- مجاوزت مانند : رمیت السهم عن القوس «پرتاب کردم نیزه را از کمان».
- همچنین «عن» برای بدل آورده شده است مانند : و اتقوا یوما لا تجزی نفس عن نفس شیئا. «تقوی پیشه کنید و بر حذر باشید از آن روز که در پیش است و کسی را در آن روز اختیاری نیست که عهده دار امر دیگری گردد».
- و همچنین عن به معنای بعد استعمال شده است مانند : لترکبن طبقا عن طبق. «هر آینه شما سوار میشوید طبقی را که واقع است بعد از طبقی، یعنی حالتی بعد از حالتی».
- بعضی از مواقع «عن» اسم واقع میشود که در این صورت قبل از آن «من» جاره قرار میگیرد مانند : جلست من عن یمینک «نشستم از طرف راست تو».
۲-۲-۲-۵. حرف جر «علی» :
۲-۲-۲-۵-الف. «علی» در مبادی العربیه :
«علی» در چند معنی استعمال میشود:
۱. استعلا «علو و بالا بودن»، مانند : «صعد على الشجره – بر بالای درخت صعود کرد».
۲. ظرفیت، یعنی لفظ مزبور به معنای «فی» آورده میشود، مانند : «جئته على حین غفله – در زمان عدم اطلاع و آگاهی وی نزدش آمدم»، به تقدیر: «جئته فی حین غفله».
۳. استدراک : «منصرف شدن و برگشتن از کلام گذشته و توجه نمودن به کلام بعد»، مانند : «لم یزرنا، على أننا نحبه – او به دیدن ما نیامد اما ما به او علاقه مندیم».
۴. همچنین «علی» اسم و به معنای «فوق» میآید و در این حالت حرف جر «من» بر آن وارد میشود و «علی» بر حالت بنای خود باقی میماند، مانند : «أقامه من على جناح الهیکل– بر پای داشت آن را از بالای صورت و تنه».
۲-۲-۲-۵-ب. «على» در الکامل فی شرح العوامل :
یکی از حروف جاره على و در چند معنی استعمال میشود :
- استعلا و آن یا حسی است یعنی چیزی است که مورد مشاهده قرار میگیرد مانند : زید على السطح «زید بالای سطح است».
- و یا اینکه استعلای حکمی است و استعلای حکمی آنست که دیده نمیشود مانند : علی هدین
- «على» به معنای «فی» هم استعمال میگردیده است مانند : دخلا لمدینه على حین غفله من أهلها «داخل در شهر شد در حالی که غفلت داشت از اهل آن شهر».
- کلمۀ «علی» اسم نیز واقع میشود که در این صورت تنها با حرف جاره «من» استعمال میگردد مانند : رکبت من علیه «سوار شدم از فوق او».
- و گاهی از مواقع کلمۀ «علی» فعل واقع میشود مانند : إن فرعون علی فی الأرض «بدرستی که فرعون در روی زمین علو کرد».
۲-۲-۲-۶. حرف جر «فی» :
۲-۲-۲-۶-الف. «فی» در مبادی العربیه :
«فی» در معانی ذیل استعمال میشود:
۱. ظرفیت و آن یا به نحو حقیقی است، مانند : «الخمرفی الزق – شراب در خیک است»
و یا اینکه ظرفیت به طور مجازی است، مانند : «نظرت فی الأمر – در آن کار اندیشه و نظر کردم».
۲. مصاحبت «همراهی»، مانند: «جاء فی موکبه – او با کالسکهاش آمد».
۳. و نیز لفظ مزبور «فی» برای مقایسه میآید، مانند: «ما ترونه فی الثروات إلا زهیده– مال اندوزی ننمودهام نسبت به مالهای فراوان مگر مالی بسیار اندک و غیر قابل توجه».
و یا مانند : «ما علمنا فی بحره إلا قطره – علم ما نسبت به دریای دانش او بسان یک قطره است».
سببیت، مانند : «حبس فی سرقه – به خاطر سرقت، زندانی شد».
۲-۲-۲-۶-ب. «فی» در الکامل فی شرح العوامل :
یکی از حروف جاره (فی) و در چند معنی استعمال می شود :
ظرفیت : ظرفیت بر دو قسمت است :
الف) حقیقی : «ظرف حقیقی آن است که احاطه زمانی یا مکانی بمظروف داشته باشد» مانند : الماء فی الکوز «آب در کوزه است».
ب) مجازی : «ظرف مجازی آن است که احاطه زمانی یا مکانی بمظروف نداشته باشد» مانند : النجاه فی الصدق کما أن الهلاک فی الکذب «نجات در راستگوئی است همچنان که هلاکت در دروغ گفتن است».
«فی» گاهی از مواقع به معنای «علی» است مانند : و لأصلبنکم فی جذوع النخل « هر آینه شما را بر تنه های درخت خرما آویوان می کنم».
و همچنین «فی» به معنای «لام» هم آمده است مانند : إن امرأه دخلت النار فی هره حبستها «بدرستی که آن زن داخل در آتش شد به علت گربهای را که محبوسش کرده بود».
و همچنین کلمۀ «فی» فعل هم استعمال شده مانند : فی بعهدک «به عهد خود پای بند باش».
۲-۲-۲-۷. حرف جر «لام» :
۲-۲-۲-۷-الف. «لام» در مبادی العربیه :
«لام» در معانی ذیل استفاده می شود:
ملکیت، مانند : «الدار لک – خانه، ملک توست».
شبه ملکیت «اختصاص»، مانند : «السرج للفرس – زین به اسب اختصاص دارد».
تعلیل «علت»، مانند : «ولیناک لتعدل – تو را ولی و پیشوا قرار دادیم برای اینکه عدالت را پیشه خود سازی»
مطالب پایان نامه ها درباره : مقایسۀحروف اضافه در زبان فارسی و زبان عربی (ملهم ...