معرفی خواهد شد و افق مهدویت در این حوزه مورد تاکید است.
مطالبات آرمانی مذکور در شرایطی بیان می شود که ما به این مسئله اذعان داریم که با وجود اینکه انقلاب اسلامی ایران پدیده ای ذاتا فرهنگی ـ سیاسی بوده، به نظر می رسد پس از تشکیل جمهوری اسلامی ایران تداوم بعد فرهنگی آن برای تحقق جامعه آرمانی شیعی تا حد زیادی مغفول واقع شده و یا در مسیر صحیح و کارشناسی شده هدایت نشده است. این در حالی است که طی این سال ها بر بعد سیاسی انقلاب بیشتر پای فشرده شده است. در همین راستا باید متذکر شد بازتاب عملکرد دستگاه های فرهنگی در طول ۳۰ سال گذشته بیانگر آن است که وضعیت مناسبات فردی ـ اجتماعی جامعه کنونی ما فاصله ای چشمگیر با جامعه مطلوب و ایده آل شیعی دارد و از سوی دیگر هجمه های نرم فرهنگی و رویارویی نامتناسب و نامتقارن نهادهای فرهنگی داخلی با این هجمه ها همواره بر این فاصله چشمگیر می افزاید و این رویارویی خطیر این اصل را بر ما مسلم می کند که بهینه سازی اوضاع کنونی نیازمند تبیین ساختارهای فرهنگی کار آمد است که این ساختار باید با افق مهدویت و آرمان شهر اسلامی قابل انطباق باشد.
با این وصف نگارنده معتقد است تحصیل توفیق در بعد سیاسی ارتباطی تنگاتنگ با کسب موفقیت های روز افزون در حوزه فرهنگ و نهادینه سازی بنیادهای فرهنگ دینی در بستر جامعه دارد. چه، یکی از کارویژه های اساسی و مهم حکومت اسلامی بسط فرهنگ و اندیشه اسلامی در جامعه است. به همین منظور وجود نگاه راهبردی به این دو حوزه از سوی حاکمیت اسلامی عصر غیبت ضرورتی انکارناپذیر است و در حاکمیت سیاسی شیعی تمام جهت گیری ها باید با توجه به آرمان مهدویت صورت پذیرد. بنابر این پیشینه تحقیق حاضر، ناظر بر تمام پژوهش های حوزه مهدویت است که در این میان غیر از شیعیان بسیاری از بزرگان و علمای اهل سنت نیز در این باب آثاری بر جای گذاشته اند و طی سال های اخیر این پژوهش ها وجه پویاتری به خود گرفته است. برگزاری همایش های بین المللی مهدویت طی سالیان اخیر شاهد بر این مدعا است که طی آن پژوهش هایی در باب «زمینه سازی ظهور»، «وظایف دولت زمینه ساز»، «مهدویت و رسانه» و … مورد بررسی قرار گرفته اند و در سال های آتی نیز این محورها پیگیری خواهند شد. بر این اساس، فضای گفتمانی برای طرح موضوع این رساله تا حدود زیادی فراهم بوده و بلکه پرداختن به آن را می توان امری ضروری تلقی کرد چراکه به نظر می رسد نوع نگاه حاکمیت شیعی به حوزه فرهنگ و سیاست باید ملهم از آرمان مهدویت باشد و این مسئله را می توان یکی از نیازهای تئوریک کشور دانست.
بر این مبنا رساله حاضر کوشش می کند این کارویژه را در چارچوب سیاست های جمهوری اسلامی ایران مورد بررسی قرار دهد؛ امید که بتواند برای متولیان سیاستگذاری در این عرصه مفید واقع شود.
در این مجال با توجه به توضیحات ارائه شده در بالا و همچنین برای روشن تر شدن فضای گفتمانی پژوهش حاضر، در زیر به طرح سوال اصلی و سوالات پیرامونی و بیان فرضیه اصلی و فرضیات پیرامونی می پردازیم.
این پژوهش در صدد پاسخگویی به این سوال اصلی است که رویکرد سیاسی مطلوب به حاکمیت، جامعه و فرهنگ در جهت گذار از وضع موجود (جامعه و حکومت فعلی) به وضع مطلوب (جامعه و حکومت مهدوی) چه اقتضائاتی در طراحی راهبرد فرهنگی سیاسی مطلوب دارد؟
و به تبع آن سوالاتی از قبیل:
۱) فرهنگ اسلامی در تدوین راهبرد فرهنگی ـ سیاسی جمهوری اسلامی ایران چه جایگاهی دارد؟
۲) حاکمیت اسلامی در عصر غیبت از چه جایگاهی برخوردار است؟
۳) اهداف و کارویژه های حکومت اسلامی در عصرغیبت چیست؟
۴) حاکمیت سیاسی جهت نهادینه کردن فرهنگ اسلامی در جامعه از چه ابزارهایی می تواند استفاده کند؟
در طرح اولیه تحقیق برای سوالات مذکور پاسخ های ابتدایی در قالب فرضیه های تحقیق بیان شد به این ترتیب که در پاسخ به سوال اصلی، این فرضیه اصلی ایراد شد که ایجاد جامعه مهدوی (آرمان شهر اسلامی) مستلزم تحقق نظام سیاسی ـ اجتماعی متکامل شیعی است که در شکل ایده آل این نظام، میان امام معصوم علیه السلام به عنوان ولی علی الاطلاق و مامومین به مثابه امت اسلامی، سنخیت و همگونی بنیادی وجود دارد. بر این اساس بدیهی است که در عصر غیبت این مهم (ایجاد سنخیت و همگونی بنیادی میان امام و ماموم) می تواند از مجرای اراده حاکمیت اسلامی محقق شود تا از این راه بستر های لازم برای پذیرش ولایت کلیه الهیه ـ که در وجود مقدس حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف متجلی است ـ از جانب مردم فراهم شود. از این رو توجه به گفتمان مهدویت در تدوین راهبرد فرهنگی ـ سیاسی جمهوری اسلامی ایران با رویکردهای ذکر شده اهمیتی مضاعف می یابد.
همچنین در طرح تحقیق پاسخ هایی برای سوالات فرعی در نظر گرفته شد که در اینجا با رعایت ترتیب و توالی آن ها تحت عنوان فرضیه های فرعی تحقیق مورد اشاره قرار می گیرد:
۱) فرهنگ اسلامی از یک سو به مثابه منشا و خاستگاه راهبرد فرهنگی ـ سیاسی جمهوری اسلامی ایران است و از سوی دیگر اجرای راهبرد فرهنگی ـ سیاسی، نهادینه شدن فرهنگ اسلامی در جامعه را در پی خواهد داشت.
۲) حاکمیت اسلامی در عصر غیبت به مثابه نهاد هماهنگ کننده وضع موجود (جامعه فعلی) با وضع مطلوب (جامعه مهدوی) محسوب می شود که در این راستا باید تمام ظرفیت های مادی و معنوی خود را برای تحقق جامعه آرمانی شیعه بسیج کند.
۳) توجه به مقوله تربیت دینی آحاد ملت و نهادینه کردن فرهنگ اسلامی در جامعه، از کارویژه های اصلی حکومت اسلامی در عصر غیبت است.
۴) از میان نهادهای فرهنگی موجود در کشور، نهاد تعلیمی ـ تربیتی (نظام آموزش و پرورش) ابزاری مناسب، سریع و زود بازده جهت برقراری ارتباط پایدار و فراگیر میان حکومت و بدنه جامعه است که از طریق ایجاد اصلاحات ساختاری در آن و طراحی نظام تعلیمی ـ تربیتی نوین می توان تا حدود زیادی فرهنگ اسلامی را در جامعه نهادینه کرد.
همچنانکه ملاحظه می شود ایده اولیه این رساله با هدف حرکت در جهت ایجاد یک نظام سیاسی ـ اجتماعی متعالی شیعی در مقام طرح و تبیین قرار گرفته و از این حیث رساله وجه کاربردی دارد اما از سوی دیگر باید توجه داشت که ترسیم وجه متعالی نظام سیاسی ـ اجتماعی شیعی نیازمند باریک بینی و مداقه در باب مسایل نظری و اعتقادی است. در این میان با عنایت به رویکرد اصلی رساله، توجه به مبانی انسان شناسی اسلامی و نیز مبانی اندیشه های ولایی تشیع و طرح مسایل نظری پیرامون گفتمان مهدویت از اهمیت ویژه ای برخوردار است که از این منظر رساله وجه نظری دارد.
بنابراین پژوهش حاضر در ۵ بخش اصلی تدوین شده است که عبارتند از:
الف) کلیات
در این بخش مطابق عرف کارهای تحقیقی ـ پژوهشی به تعریف و تبیین مفاهیم به کار رفته در عنوان رساله پرداخته شده است که در سایه آن نمایه و صورت بندی گفتمانی رساله تا حدودی روشن شده است.
ب) بنیادهای معرفتی انسان شناسانه در اسلام
در این بخش مبانی انسان شناختی در اسلام و قرآن تشریح و عوامل تاثیر گذار در سیر تکاملی انسان که منجر به ایجاد سنخیت و همگونی میان امام و ماموم ـ در نظام ولایی شیعه ـ می شود تبیین خواهد شد.
ج) بنیادهای معرفتی ولایت در اندیشه تشیع و ارتباط آن با مقوله مهدویت
در این بخش راه های نهادی شدن مقوله ولایت پذیری در جامعه تشیع بررسی، و تحلیلی از علل رقم خوردن غیبت و عدم بهره مندی جامعه انسانی از ولایت بالغه الهیه ارائه می شود.
د) اقتضائات رهیافت سیاسی در راهبرد مهدویت
در این بخش تحلیلی از ماهیت حکومت اسلامی در عصر غیبت ارائه می شود و ذیل آن اساسی ترین اهداف و خط سیر حکومت اسلامی در این برهه از زمان تبیین گردیده و همچنین نوع ارتباط میان حاکمیت و ملت برای نهادینه شدن فرهنگ اسلامی در جامعه با توجه به افق مهدویت تشریح خواهد شد.
ه) بررسی نهادهای موثر در راهبرد نهادینه کردن فرهنگ اسلامی در جامعه
این بخش بیشتر جنبه آسیب شناسی فرهنگ و نهادهای فرهنگی را داشته و در نهایت راهبرد مورد نظر و امکانات و ظرفیت های مورد نیاز برای نهادینه کردن فرهنگ اسلامی در جامعه با توجه به افق مهدویت پیشنهاد می شود.
با توجه به اقتضائات موجود، این رساله در روش توصیفی ـ تحلیلی تهیه شده است که بخش اعظم یافته های آن، با از راه جستار کتابخانهای گردآوری شده است و در مواردی نیز از سلسله مباحث اخلاق و معارف اسلامی آیت الله حاج شیخ مجتبی تهرانی (حفظه الله) که در قالب الواح فشرده با عنوان حدیث پارسایی طبع شده است استفاده شده. همچنین در بخش هایی از این رساله به برخی برنامه های شبکه علمی (چهار) سیمای جمهوری اسلامی ایران که با رویکرد حکمی ـ فلسفی (سلسله مباحث دکتر غلام حسین ابراهیمی دینانی و دکتر اسماعیل منصوری لاریجانی در برنامه معرفت؛ ذیل عنوان کلی حکمت الهی) و آکادمیک (برنامه گفتگوهای فرهنگی) تهیه و پخش شده است استناد گردیده.
در باب قلمرو تحقیق نیز باید متذکر شد قلمرو مکانی آن مرتبط با نظام فرهنگی ـ سیاسی جمهوری اسلامی ایران بوده و در این مقیاس کاربرد داخلی دارد. همچنین در این تحقیق مقوله ولایت پذیری جامعه مسلمانان در گذشته آسیب شناسی شده و بر مبنای آن راهکارهای اصلاح در زمان حال و تحصیل نتیجه در آینده مورد توجه قرار خواهد گرفت. لکن نقطه عطف قلمرو زمانی تحقیق زمان حال است. رساله پیش رو به لحاظ قلمرو موضوعی نیز ناظر بر جامعه شیعی به طور خاص و جامعه اسلامی به طور عام بوده و در آن رابطه متقابل میان حاکمیت و مردم تحلیل می شود.
چنانچه از توضیحات فوق بر می آید این رساله رویکردی آینده پژوهانه در حوزه فرهنگ و سیاست دارد و در آن چالش ها و تهدیدهای پیش رو پیش بینی شده و بر مبنای آن می بایست تصمیمات کارساز و راهگشا در زمان حال اتخاذ شود. در این رویکرد آینده پژوهانه ثقل مباحث در حوزه عملیاتی و اجرا متوجه نظام تعلیمی ـ تربیتی به عنوان رکن فرهنگی قابل توجه است. به این منظور ضمن تبیین ساختار نوین و موثر برای نظام تعلیمی تربیتی، وجه مفید و کارآمد فرایند نهادینه کردن فرهنگ اسلامی در جامعه با محوریت نظام های فرهنگی ـ آموزشی متمرکز به عنوان پیشنهاد مطرح می شود.
بدیهی است با توضیحات فوق این تحقیق می تواند برای تمامی نهادهای تاثیرگذار در حوزه سیاست گذاری فرهنگی کاربرد داشته باشد.
در پایان وظیفه خود می دانم از تمامی کسانی که به هر نحو در تدوین این رساله موثر بوده اند، خصوصا اساتید ارجمند خود، عالی جنابان دکتر جلال درخشه و دکتر محمدهادی همایون کمال قدردانی را داشته باشم و از پیشگاه خداوند متعال آرزوی توفیقات روزافزون برای ایشان مسئلت می کنم.
فصل دوم: راهبرد فرهنگی ـ سیاسی؛ چیستی و چرایی
گفتار نخست: چیستی راهبرد فرهنگی ـ سیاسی
۱) تعریف راهبرد
تفکر راهبردی به مفهوم عام آن موضوع جدیدی نیست. راهبرد عدم مهاجرت روستائیان به شهرها از طریق پرداخت « وام » به کشاورزان نیازمند به «گاو و تخم»(خواجه نظام الملک، ۱۳۶۴: ۲۴) راهبرد برقراری انتظام در امور از طریق زدودن چند شغلگی افراد در جامعه(خواجه نظام الملک،۱۳۶۴: ۱۹۲) و یا راهبرد کاهش بی عدالتی اجتماعی از طریق ارتباط مستمر حاکمان با مردم(خواجه نظام الملک: ۱۳۶۴: ۱۲) و دهها مثال دیگر هنوز هم پس از گذشت قرنها واجد تازگی و طراوت فکری بسیاری است. توجه نماییم که عدم تحقق یک طرح نظری لزوما به معنای تهی بودن محتوای آن نمی باشد.
در راهبردشناسی نوین اصطلاح Strategy مشتق از واژه یونانی Strategos (اصطلاح در امور نظامی) به معنای هنر فرماندهی و تدبیر جنگی است. این کلمه در سال ۱۶۸۸ میلادی وارد فرهنگ لغات زبان انگلیسی شد. فرهنگ لغات نظامی جیمز (۱۸۱۰ میلادی)(کرینر، ۱۳۸۱: ۱۲۳ – ۱۲۴) فضای مفهومی این اصطلاح را از اصطلاح راهکار (تاکتیک) جدا نموده است. راهکار به معنای سنجش و محاسبه چگونگی رویارویی فوری با دشمن است. در حالی که راهبرد به دور از چشم دشمن اتفاق می افتد.
۱ـ۱) معرف های اصلی راهبرد
راهبرد در اکثر موارد به معنای سنجیدن وضع خود و حریف و اتخاذ نقشه ای برای مواجهه با او در مناسب ترین زمان ممکن می باشد. گستره وسیع کاربرد این اصطلاح در کنار تداخل شئون مختلف حیات انسانی (مانند حوزه های سیاست، اجتماع، اقتصاد و فرهنگ) ارائه تعریفی واحد از آن را دشوار ساخته است. با این حال می توان به سه معرف اصلی در فضای مفهومی راهبرد اشاره نمود که عبارتند از:
۱) ترسیم اهداف. (مایکل، ۱۳۸۴، ۳۷)
۲) شناخت امکانات. ( فرد، ۱۳۷۹: ۷۸)
۳) ارائه بهترین شیوه اجرا. (کرینر،۱۳۸۱: ۱۳۴)
راهبردشناس بر اساس تعریف خود از وضعیت مطلوب (فرصت) و نامطلوب (تهدید) دست به بسیج هدفمند امکانات به جهت خلق بهترین شرایط می زند. در اینجا ضرورت ایجاد هماهنگی میان عامل آگاهی با عامل توانایی کاملا مشهود است. چنانکه بنابر نظر ابن أبی حجه (زنده به سال ۶۱۵ قمری / ۱۲۱۸ میلادی) « حکومت در اداره ی امور خویش نیازمند تدبیر است و تدبیر محصول علم و قدرت کسانی است که درصدد عملی ساختن آن هستند.» (العربی الخطابی، ج۱: ۲۷۸)
با توجه به آنچه بیان گردید، فضای مفهومی اصطلاح راهبرد در ذیل مواردی چون: برنامه توسعه پنجساله کشور، راهبرد هسته ای جمهوری اسلامی ایران، سند چشم انداز بیست ساله جمهوری اسلامی ایران و نظایر آن کم و بیش مبتنی بر تعریف فوق الذکر است.
علیرغم اینکه تعاریف استراتژی در مفاهیم مدیریتی متنوع است، عناصر کلیدی آن ثابت باقی مانده است: اول شناسایی تواناییها و ضعفهای خود و رقیب (دشمن) و دوم کسب مزیت رقابتی پایدار (وجه تمایز و برتری). بدیهی است پیدایش علوم و فنون مختلف در پی رفع یکی از نیازهای بشری بوده است به عنوان مثال علم اقتصاد به علت کمبود منابع پدید آمد و به چگونگی توزیع و تخصیص منابع محدود برای نیازهای نامحدود بشر میپردازد. علم استراتژیک نیز ابتدا در فضای رقابتی نظامی بروز پیدا کرد و با انقلاب صنعتی و رشد فضای رقابتی و سازمانهای بینالمللی و چند ملیتی این علم به حوزه علوم مدیریتی و صنعتی نیز وارد شد. بنابراین طرح مباحث راهبردی در محیط انحصاری، بسته و عدم رقابت بیمعنا و عبث میباشد.
راهبرد در مباحث مدیریتی در حوزه های مختلف اقتصادی، سیاسی، و اجتماعی کاربرد بسیار متداولی دارد و به عنوان یکی از عناصر مهم مرتبط با مدیریت مطرح بوده و اساس تصمیم گیریهای مدیریتی محسوب می شود، به طوری که نمی توان آن را جدای از مدیریت پنداشت، چه بسا مدیریت موفق اغلب حاصل تدوین راهبردهای مناسب است.موضوع راهبردی به لحاظ گستردگی و کاربرد آن در حوزه های مختلف علمی، مورد توجه و استقبال اندیشمندان قرار گرفته است.
۲ـ۱) اهمیت و ضرورت تدوین راهبرد
۴- اتکا بر مفروضات : افراد معمولاٌ هنگام حل مسائل،مرزها و محدودیت های خاصی را قطعی فرض می کند و همچنین مانع از بروز خلاقیت در آنها می گردد(حسینی، ١٣٧۶).
۵- تفکر منفی : این حالت ممکن است نسبت به خود و دیگران به صورت احساس ناتوانی،کم ارزشی،بدبینی،عیب جویی و نا امیدی ظهور یابد که مانع جدی برای تفکر خلاق است.خودسانسوری و بی توجهی به ایده ها و افکاری که می تواند سازنده و موثر باشد.نمونه هایی آشکار از منفی گرایی است در بسیاری از مواقع،ایده های تازه ای که می تواند تبدیل به طرح خلاق و مفیدی شود به سبب برخوردهای منفی برای همیشه نابود می گردد.در این مواقع،فرد به خود نهیب می زند که این افکار بچگانه است،احمقانه و مسخره به نظر می رسد،عملی نیست،اصلاٌ به من چه مربوط است و… همچنین این عبارات ممکن است از طرف دیگران بیان شود که در هر دو حالت امکان بروز هرگونه خلاقیت را از بین می برد (حسینی، ١٣٧۶).
٢- موانع عاطفی
١- ترس از شکست و اشتباه : ترس از شکست باعث می شود انسان فقط به دنبال اموری برود که احتمال موفقیت در آن ها زیادتر باشد،لذا از هر کاری که مستلزم خطرپذیری و ریسک باشد،دوری می کند.در حالی که خلاقیت مستلزمخطرپذیری بالاست. این ویژگی هرچند به عنوان یک مانع فردی و عاطفی قلمداد می شود،اما به سبب نوع برخوردهایی که از ابتدا با افراد شده است،به مرور شکل می گیرد.زیرا معمولاٌ به موفقیت ها پاداش داده می شود و شکست ها باعث سرخوردگی می گردد.از طفولیت به کودکان آموخته می شود که اشتباه نکنند.در حالی که شکست،ضرورت دستیابی افکار و ایده های نو و خلاق است (حسینی،١٣٧۶ ).
٢- عدم اعتماد به نفس : بسیاری از مواقع افراد توانایی ها و استعداد های شگرفی دارند اما عدم اعتماد به خود مانع بروز قوای خلاقشان می گردد.ممکن است آنها افکار و ایده های زیادی داشته باشند اما با تردید به آنها می نگرند و احساس می کنند نظریات آنها ارزش زیادی ندارد.حتی جرات نمی کنند که آنها را به زبان بیاورند.باور نداشتن به خویش کم کم منجر به سرکوب و زایل شدن توانایی های فرد می گردد و قدرت آزاد اندیشی و تعمق را از او می گیرد.بسیاری از مواقع،عدم رشد خلاقیت،نتیجه موانع عاطفی مانند کمرویی و زودرنجی و اولویت قائل شدن به نظر دیگران به دلیل عدم اعتماد به نفس است (حسینی،١٣٧۶ ).
٣- موانع اجتماعی
١- مطابقت : منظور از مطابقت،همرنگ جماعت شدن است.مطابقت به علت نگرانی از متفاوت بودن از دیگران و تنها ماندن رخ می دهد و بدین ترتیب امکان ابتکار و ارائه روش های تازه محقق نمی گردد (حسینی،١٣٧۶ ).
٢- تایید طلبی و ترس از عدم استقبال اجتماعی : افرادی که نیازمند تایید دیگران هستند و از نقد و عدم پذیرش اجتماعی می ترسند،نمی توانند از خود خلاقیتی نشان دهند.افراد خلاق معمولاٌ به کار و ابتکار خویش بیش از استقبال دیگران بها می دهند و آن را قربانی انتظارات دیگران نمی کنند (حسینی،١٣٧۶ ).
-
- سنت ها : هرچند نمی توان اهمیت سنت ها را نادیده گرفت، اما وجود بعضی از سنت ها و روش های سنتی مانع ورود اندیشه های تازه می گردد،لذا تاکید و پایبندی بیش از حد به آنها موجب کاهش خلاقیت ها می گردد (حسینی،١٣٧۶ ).
٢-٢ – نوآوری:
١- ٢- ٢- تعریف نوآوری :
گنجی (١٣٨١)،نوآوری را چنین تعریف می کند: ” فراهم آوردن چیزی است که در مقایسه با ساخت های ذهنی،حاصل از عادات متفاوت باشد” (سام خانیان، ١٣٨۴).
پیتر دراکر،نوآوری را همانند هر فعالیت عینی در کنار نبوغ و استعداد نیازمند دانش،توجه و سخت کوشی همه دست اندر کاران می داند.او معتقد است آنچه در میان کارآفرینان مشترک یافت،گونه خاص شخصیت نبود بلکه تعهد سیستماتیک به نوآوری بوده است(دراکر،٢٠٠١،مترجم:رضایی نژاد،١٣٨١).
پیتر دراکر (٢٠٠٢) در جایی دیگر نوآوری را چنین تعریف می کند:” تغییری که بعد جدیدی از کارایی(عملکرد) را خلق می کند” (هلسبین[۳۴]، ٢٠٠٢).تاشمن[۳۵] نوآوری را بستر پیروزی در کسب و کار دانسته تا مدیران در پی شناسایی ساز و کار چرخه فناوری و جویبار نوآوری بتواند به کمک انجام دگرگونی های ناپیوسته در سازمان به امتیاز های ناشی از آنها برسند(تاشمن و اوریلی سوم[۳۶]، ٢٠٠٠،مترجم،رضایی نژاد، ١٣٨٣).لینک[۳۷] می گوید:”تعریف ما از نوآوری این است :بهره برداری موفقیت آمیز از ایده ای تازه” (لینک،٢٠٠٢ ).دراکر: نوآوری ابزار مشخص کارآفرینی است و عملی که در آن منابع خدادادی، یک توانایی تازه در خلق و به وجود آوردن ثروت اهدا می کند (دراکر، ٢٠٠٢). آرتور[۳۸] :نوآوری با ریسک پیچیده ای سروکار دارد.اگر شما پروژه ای را بدون شالوده ای از حمایت کافی قبول کنید،نمی دانید در چه مدت زمان و یا چه مقدار هزینه آن بدست می آید،چقدر تقاضای سریع بازار خواهد بود و یا شاید پروژه شما در اصل برای نوآوران دیگر خیلی ابتدایی باشد (آرتور،٢٠٠٣ ).
با توجه به مباحث گفته شده بطور کلی نوآوری را می توان به دو صورت زیر تعریف کرد:
١ـ نوآوری به معنای خلاقیت عینیت یافته: براساس این تعریف،خلاقیت را تولید ایده و نوآوری را تحقق بخشیدن به آن ایده می دانند.در این حالت منظور از خلاقیت،خلاقیت ذهنی و منظور از نوآوری،خلاقیت عینی می باشد.
٢ـ نوآوری به معنی فرآورده خلاق: فرآورده خلاق می تواند نرم افزاری مانند نوع خدمت یا سخت افزاری مانند نوع کالا باشد.براساس این تعریف منظور از نوآوری، فرآورده یا محصول خلاق است که در یک سازمان تولید می شود (گلستان هاشمی،١٣٨۴ ).
٢- ٢- ٢- نقش و اهمیت خلاقیت و نوآوری :
نقش و اهمیت خلاقیت و نوآوری را از سه جنبه کلی،فردی و سازمانی مورد بررسی قرار می دهند:
الف) نقش و اهمیت خلاقیت و نوآوری از جنبه کلی و عمومی :
١- خلاقیت و نوآوری یکی از اساسی ترین و بنیادی ترین ویژگی های خاص انسان و مظهر خلیفه الهی انسان در کره زمین است.
٢- مجموعه تمدن انسان محصول خلاقیت ها و نوآوری های انسان است.
٣- ادامه حیات انسان بدون خلاقیت و نوآوری امکان پذیر نیست.
۴- خلاقیت و نوآوری یکی از اصلی ترین اهداف تعلیم و تربیت است.
۵ـ خلاقیت و نوآوری عامل بهبود مستمر کیفیت زندگی و افزایش رفاه و آسودگی و رفع مشکلات و موانع است.
۶ـ خلاقیت و نوآوری موجبات رشد و توسعه اقتصادی،علمی و صنعتی را فراهم می سازد.
٧- همه سازمانها ،کارخانه ها و همه تولیدات و محصولات وخدمات حاصل خلاقیت ونوآوری است.
٨- جوامع پیشرفته تر دارای خلاقیت ها و نوآوری های بیشتری هستند.
ب) نقش و اهمیت خلاقیت و نوآوری از جنبه فردی:
خلاقیت و نوآوری عامل رشد و شکوفایی استعدادها و سوق دهنده به سوی خودشکوفایی،خلاقیت و نوآوری عامل موفقیت های فردی،شغلی و اجتماعی.
ج) نقش و اهمیت خلاقیت و نوآوری از جنبه سازمانی:
١- خلاقیت و نوآوری عامل پیدایش سازمان.
٢ـ خلاقیت و نوآوری عامل تولیدات و خدمات.
٣ـ خلاقیت و نوآوری عامل افزایش کیفیت تولیدات و خدمات و موفقیت در رقابت.
۴ـ خلاقیت و نوآوری عامل افزایش کمیت،تنوع تولیدات و خدمات.
۵ـ خلاقیت و نوآوری عامل کاهش هزینه ها،ضایعات و اتلاف منابع.
۶ـ خلاقیت و نوآوری عامل افزایش انگیزش کاری کارکنان سازمان.
٧ـ خلاقیت و نوآوری عامل ارتقاء سطح بهداشت روانی و رضایت شغلی کارکنان سازمان.
٨ـ خلاقیت و نوآوری عامل کاهش بروکراسی اداری (کاهش پشت میز نشینی و مشوق عمل گرایی).
٩ـ خلاقیت و نوآوری عامل موفقیت مجموعه مدیریت و کارکنان سازمان.
١٠ـ خلاقیت و نوآوری عامل بالندگی سازمان (حقایق، ١٣٨٠).
٣-٢-٢- انواع نوآوری :
نوآوری را به طریق گوناگون تقسیم می کنند،اما بهتر است که انواع نوآوری را از دیدگاه سازمان و با توجه به منابع مالی مورد نظر،مهارتهای مورد نظر،سطح ریسک،سرعت نوآوری برای ورود به بازارو…بررسی می کنیم.زیرا این دیدگاه کاربردی و عملی است.بنابراین با توجه به شاخص هایی که برخی از آنها ذکر شد به توضیح انواع نوآوری می پردازیم:
* نوآوری بنیادی :این نوآوری منجر به خلق بازارهای جدید می شود.جایگزینی لوله های خلاء با ترانزیستور یک مورد از این نوع است.ویژگی نوآوری های بنیادی،توسعه انواع مواد جدید سرامیک فیبرهای مصنوعی و کریستال است،پذیرش کند.محصول جدید از طرف مصرف کنندگان،هزینه بالا و مخاطره آمیز بودن این قبیل نوآوری ها از جمله ویژگی های آن است.نوآوری هایی از این قبیل برای شرکت بوجود آوردنده آن حق ثبت به وجود می آورد و به شرکت یک برتری تکنولوژیکی نسبت به رقبا می دهد و در دراز مدت منجر به حاکمیت آنها در بازار می شود.برای بدست آوردن چنین وضعیتی در بازار،شرکت باید سرمایه گذاری سنگین و مستمر بر روی مهارتهای کارکنان انجام دهد (عالی، ١٣٧٩).
* نوآوری مبتنی بر توسعه عملکرد (محصول ) : وقتی نوآوری در محصول به وجود می آید شرکت ها تلاش می کنند که کاربرد این محصول جدید را افزایش دهند.ویژگی هایی مانند قدرت،دوام و انعطاف پذیری در توسعه کاربرد محصول موثر است.یک نمونه از انواع توسعه کاربرد و عملکرد محصول باتری های لیتومی[۳۹] بزرگ (کداک) است. لیتوم به نسبت باتری های قلیایی دارای مزیت قدرت و وزن است اما مشکل اندازه دارد،که شرکت ها نتوانسته بودند این مشکل را یرطرف سازند و مهندسان شرکت کداک نتوانستند به این محدودیت نائل شوند (عالی،١٣٧٩ ).
(شهابی، ۱۳۶۹ : ۷۳)
نظامی می گوید :
فــــــرستاد تــا لشگر از هر دیار روانه شود بـــــــــر در شهریار
ز مصر و ز افرنــجه و روم و روس شد آراسته لشگری چون عروس
چـــــو انبوه شد لــشگر بیکران عدد خــــواست از نام نامآوران
خبر داد عارض که سیصد هـزار برآمــــــد دلیران مفــرد سوار
(نظامی گنجوی، ۱۳۸۸ :۸۹)
چند جنگ عظیم واقع شد و آخر شکست بر لشکر دارا افتاد و دارا منهزم وبه آذربایجان گریخت. اسکندر لشکر از عقب بیاورد. و چون لشکر و رعایا از جور دارا به تنگ آمده بودند او را زیاده امدادی نمی نمودند و دست اسکندر قوی شد و دارا از آذربایجان به فارس آمد و اسکندر از عقب او در رسید. دارا لشکر عراق و فارس را جمع نموده و دوباره جنگ آغازشد .
اسکندر در جنگ با دارا مانند جنگ او با زنگبار از در خدعه بر می آید. وزیران دارا به نام ماهیار و جانوسیار که به قول نظامی از دارا کینه در دل داشتند ،شبانه با اسکندر تبانی کرده و به قتل دارا با او بیعت کردند.« و روز دیگر در حربگاه در پای علم چون لشکر به محاربه مشغول شدند، وزیران خنجری بر پهلوی دارا زدند و او را به قتل آوردند.»
(بویس ، ۱۳۷۵ : ۲۸۶)
بخواهـــیم فـــــردا بـر او تاختن ز بیـداد او ملــک پرداختن
یک امشب به کوشش نگهدار جای که فردا مخالف درآید ز پای
چو فــــردا علم برکــشد در مصاف خورد شربت تیـــغ پهلو شکاف
ولیکن بــــه شرطی که بر دسترنج به ما بر گشاده کنی قفل گــنج
ز ما هـــــــر یکی را تـــوانگر کنی به زر کار ما هر دو چون زر کنی
سکندر بـــدان خـواسته عهد بـست بــه پیمان درخـواسته داد دست
(نظامی گنجوی ، ۱۳۸۸ :۱۰۱)
« دارا سرنگون از روی زین بر زمین افتاد و در خون خود غلطید . قاتلان به نزد اسکندر آمدند و صورت واقعه بازنمودند. اسکندر متوجّه قلب دارا شد و چون دارا را بدان حال بدید بفرمود تا قاتلان را بگرفتند و خود از مرکب پیاده شد و بر بالین دارا آمد و بنشست و سر او را از خاک برداشت و بر ران خود نهاد. »
(طرسوسی، ۱۳۵۶ : ۴۲۱ )
سر خسته را بر سر ران نهاد شب تیره بر روز رخشان نهاد
(نظامی گنجوی ، ۱۳۸۸ :۱۰۳)
اسکندر با او به مهربانی رفتار کرد و گفت اگر دارا سر می افراخت و زنده می شد اسکندر بنده ی او می شد و چاکری پیشه می ساخت .
« دارا هم با او به لطف و مدارا سخن می گفت از او چند حاجت خواست و وصیّت کرد اسکندر نیز از او هر چه گفت پذیرفت و پذیرنده برخاست گوینده گفت .»
(زرّین کوب ، ۱۳۸۶ : ۱۸۱ )
پس از آن دارا به اسکندر گفت مرا دختری است صاحب جمال که او را روشنک نام است. باید او را در حباله ی خود آوری و عزیز داری تا چون فرزندی آید پادشاهی بدو رسد و دولت از این خاندان بیرون نرود. خویشان و متعلّقان مرا از پایه نیندازی.آیین مرا در سلطنت نگاه داری. قاتلان مرا به قتل آوری. بر دنیا و عمر و سلطنت اعتمادی ننمایی و از من عبرت گیری.این را گفت و درگذشت.
داستان حملهی اسکندر به ایران و چگونگی رخدادهای آن که در اسکندر نامهی نظامی یکی از بلند ترین ژانرهای داستان را به وجود آورده در کتاب آیین اسکندری حسب معمول تنها در یک بیت به آن اشاره شده است :
وزآن پس به نیروی دست قوی ز دارا ستد مسند خــــــسروی
(عبدی بیگ شیرازی ، ۱۹۷۷م: ۳۷)
۵-۱۴. کینه توزی اسکندر نسبت به زرتشتیان
کینه توزی اسکندر نسبت به زردشتیان و سرکوب و کشتار آنان از نکاتی است که در حملهی او به ایران عجیب به نظر می رسد . او که فقط داعیهی جهانگیری داشت و در حمله به سرزمین های مختلف زیاد کاری به کار توده ی مردم و ادیان نداشت کمر کینه به نابودی زرتشتیان در ایران می بندد .
عبدی بیگ شیرازی در آیین اسکندری نخستین اقدام اسکندر را بعد از سقوط دارا ، کشتار زرتشتیان عنوان می کند و می گوید :
ازآن پس به زردشتیان برد دست نه آتش بماند و نه آتش پرست
(عبدی بیگ ، ۱۹۷۷ م:۳۷)
نظامی داستان بر خورد و سرکوب زرتشتیان ایران و ویران ساختن آتشکدههای ایرانیان را به نحو بارزی گزارش می دهد. حسب ظاهر بهانهای که او برای این اقدام خود دارد نوعی جهاد دینی برای گسترش اندیشههای هلنیستی است . امّا در عمل قصد او تصاحب موقوفات وغارت اماکن دینی ایرانیان بوده است :
سکندر بفرمــــــــود که ایرانیان گشایند از آتش پرسـتی مــیان
همان دین دیرینه را نـــــو کنند گرایش سوی دیـن خسرو کنند
مغان را به آتش سپارنــــد رخت بــرآتشکده کار گیرنــد سخت
چنان بود رسم اندرآن روزگــــار کــــه باشد در آتشگه آمـوزگار
کند گنج هایی در او پــای بـست نباشد کـسی را بدان گنج دست
توانگر که میراث خواری نداشــت بر آتشکده مال خود را گـذاشت
بدان رسم کـــــآفاق را رنـج بود هــر آتشکده خانه ی گـنج بود
ســـکندر چو کرد آن بناها خراب روان کرد گنجی چو دریـای آب
بــر آتشگــــهی کو گذر داشتی بنا کندی آن گنج بــــرداشتی
(نظامی گنجوی، ۱۳۸۸: ۱۳۰)
علاوه بر آن اسکندر برای توجیه این غارتگری خود و آرایش این دزدی در برابر نظّارگیان تاریخ به آن رنگ ولعاب دینی می دهد و اقدام به براندازی فرهنگ ایرانیان باستان و بر انداختن رسم و آیین های مردم ایران می نماید :
دگر عادت آن بود کآتش پرســت همه سالــه با نوعروسان نشست
بــــه نوروز جمشید و جشن سده کــــــه نو گشتی آیین آتشکده
ز هـــر سو عروسان نادیده شـوی ز خانه برون تاختندی بــه کوی
رخ آراسته دست ها در نــــــگار به شادی دویدندی از هـــر کنار
مغانه مـــــــی لعل بــــرداشته به بـــــــاد مغان گردن افراشته
ز برزین دهقان و افسون زنـــــد بـــــرآورده دودی به چــرخ بلند
همه کـــارشان شوخی و دلـبری گـــه افـسانه گویی گه افسونگری
فرو هشته گیسو شکن در شــکن یکی پایکوب و یـــکی دستزن
(همان:۱۳۱)
« اسکندر ضمن دشمنی با دین ایرانیان کمر به نابودی فرهنگ این سرزمین نیز می بندد. اما دیری نمی گذرد که او خود مغلوب و مقهور این فرهنگ می شود و عملاً در میدان نبرد فرهنگی شاه جویای نام مغلوب فرهنگ و هنر این سرزمین می شود.»
(بویس ، ۱۳۷۵ : ۵۱۱)
سرســال کـــــز گنبد تیـــز رو شعار جــــهان را شدی روز نــو
یکی روزشان بودی از کــوه و کاخ به کام دل خویش میـدان فـراخ
۷۶٫۵
۷۶٫۵
۱۰۰٫۰
Total
۵۱
۱۰۰٫۰
۱۰۰٫۰
۴-۳-۱-۲ اطلاعات تخصصی پرسشنامه جامعه محلی
جامعه محلی در پاسخ به سوال “احداث اکوکمپ در روستای افراچال تا چه اندازه می تواند در پایداری معیشت جامعه محلی موثر باشد ؟"، ۴۱٫۲ درصد خیلی زیاد، ۴۹ درصد زیاد و ۹٫۸ درصد متوسط جواب دادند. در پاسخ به سوال “برای احداث اکوکمپ مشورت با مردم و جامعه محلی چه اندازه در موفقیت این طرح موثر می باشد ؟"، ۴۹ درصد جوابشان را خیلی زیاد، ۳۱٫۴ درصد زیاد و ۱۹٫۶ درصد متوسط اظهار کردند. همچنین در پاسخ به سوال “یک بازدید برنامه ریزی شده و مبتنی بر اصول بوم گردی تا چه اندازه می تواند در شادابی گردشگران ورودی به روستای افراچال موثر باشد ؟"، اظهار داشتند که ۲۹٫۴ درصد خیلی زیاد، ۵۸٫۸ درصد زیاد و ۱۱٫۸ درصد متوسط جواب آنها است.آنها در پاسخ به سوال “تا چه اندازه از جغرافیای منطقه آگاهی دارید ؟"، ۱۹٫۶ درصد خیلی زیاد، ۶۰٫۸ درصد زیاد و ۱۹٫۶ درصد متوسط از جغرافیای منطقه خویش آگاهی داشتند.همچنین در پاسخ به سوال “تا چه اندازه از مزایای احداث اکوکمپ آگاهی دارید ؟"، ۲۹٫۴ درصد خیلی زیاد، ۴۱٫۲ درصد زیاد و ۲۹٫۴ درصد متوسط جواب دادند. جامعه محلی در پاسخ به سوال “تا چه اندازه از اصول احداث اکوکمپ آگاهی دارید ؟"، ۱۹٫۶ درصد خیلی زیاد، ۵۱ درصد زیاد و ۲۹٫۴ درصد متوسط اظهار کردند. آنها در پاسخ به سوال “در حال حاضر میزان تبلیغات برای جذب اکوتوریست به روستای افراچال را تا چه اندازه رضایت بخش می دانید ؟” اظهار داشتند که ۲۹٫۴ درصد خیلی زیاد، ۲۹٫۴ درصد زیاد و ۴۱٫۲ درصد متوسط جواب دادند. در عین حال جامعه محلی در پاسخ به سوال “قابلیتهای روستای افراچال برای احداث اکوکمپ را تا چه میزان ارزیابی می کنید ؟"، ۲۱٫۶ درصد خیلی زیاد، ۵۹٫۶ درصد زیاد و ۲۱٫۶ درصد متوسط جواب آنها است. در پاسخ به سوال “قابلیتهای روستای افراچال برای انتخاب به عنوان روستای هدف و جذب اکوتوریست در طی برنامه ۵ سال آینده در صورت احداث اکوکمپ تا چه اندازه ارزیابی می کنید ؟"، ۲۱٫۶ درصد خیلی زیاد، ۵۸٫۹ درصد زیاد و ۱۹٫۶ درصد متوسط جواب دادند. همچنین در پاسخ به سوال “میزان مشارکت جامعه محلی برای احداث اکوکمپ در روستای افراچال را تا چه اندازه ارزیابی می کنید ؟"، ۲۳٫۵ درصد خیلی زیاد، ۴۳٫۲ درصد زیاد و ۳۳٫۳ درصد متوسط جواب آنها است. در پاسخ به سوال “میزان مشارکت مسئولین محلی برای احداث اکوکمپ در روستای افراچال را تا چه اندازه ارزیابی می کنید ؟"، ۷٫۸ درصد خیلی زیاد، ۲۵٫۵ درصد زیاد، ۴۱٫۲ درصد متوسط، ۱۱٫۸ درصد کم و ۱۳٫۷ درصد خیلی کم جواب داده اند. در پاسخ به سوال “میزان مشارکت گردشگران برای استقبال از احداث و اقامت در اکوکمپ در روستای افراچال را تا چه اندازه ارزیابی می کنید ؟"، اظهار داشتند که ۱۳٫۷ درصد خیلی زیاد، ۳۷٫۳ درصد زیاد، ۳۷٫۳ درصد متوسط، ۷٫۸ درصد کم و ۳٫۹ درصد خیلی کم جواب داده اند. در پاسه به سوال “میزان مشارکت مسئولین بالاتر در احداث اکوکمپ در روستای افراچال را تا چه اندازه ارزیابی می کنید ؟"، ۲ درصد خیلی زیاد، ۹٫۸ درصد زیاد، ۴۵٫۱ درصد متوسط، ۱۷٫۶ درصد کم و ۲۵٫۵ درصد خیلی کم جواب آنها است. در پاسخ به سوال “در صورت احداث اکوکمپ در روستای افراچال میزان موفقیت این طرح را تا چه اندازه ارزیابی می کنید ؟"،۱۷٫۶ درصد خیلی زیاد، ۳۹٫۲ درصد زیاد، ۳۱٫۴ درصد متوسط، ۹٫۸ درصد کم و ۲ درصد خیلی کم پاسخ آنها است. همچنین در پاسخ به سوال “در چه فصلی بیشترین گردشگران به این روستا مسافرت می کنند ؟"، اظهار کردند که حدود ۶۸٫۶ درصد گردشگران در فصل بهار، ۲۱٫۶ درصد گردشگران در فصل تابستان و فقط ۹٫۸ درصد در فصل پائیز به این روستا مسافرت می کنند. در پاسخ به سوال “هزینه اقامت در اکوکمپ روستای افراچال برای هر شب را تا چه اندازه قیمتگذاری می دانید ؟"، ۳٫۹ درصد ۲۰۰۰۰ تومان، ۷٫۸ درصد ۳۰۰۰۰ تومان، ۱۳٫۷ درصد ۴۰۰۰۰ تومان، ۵۴٫۹ درصد ۵۰۰۰۰ تومان، ۱۵٫۷ درصد ۶۰۰۰۰ تومان و ۳٫۹ درصد ۷۰۰۰۰ تومان را هزینه مناسب هر شب اقامت در اکوکمپ می دانستند. در پاسخ به سوال “میزان درآمد شما به صورت ماهانه چه مقدار می باشد ؟"، ۹٫۸ درصد کمتر از یک میلیون تومان، ۵۰٫۹ درصد بین یک میلیون تا یک میلیون و پانصد هزار تومان، ۲۵٫۵ درصد بین یک میلیون و پانصد هزار تا دو میلیون تومان و ۱۳٫۷ درصد بیش از دو میلیون تومان در ماه درآمد داشتند. در پاسخ به سوال “چند نفر از اعضای خانواده شما به طور مستقیم و غیرمستقیم اشتغال مرتبط با گردشگری روستای افراچال دارند ؟"، ۹٫۸ درصد کسی از اعضای خانواده آنها در ارتباط مستقیم و غیرمستقیم با گردشگری در روستای افراچال اشتغال نداشتند، حدود ۱۵٫۷ درصد یک نفر از اعضای خانواده آنها، ۴۳٫۱ درصد ۲ نفر از اعضای خانواده آنها، ۲۳٫۵ درصد ۳ نفر از اعضای خانواده آنها، ۳٫۹ درصد ۴ نفر از اعضای خانواده آنها و ۳٫۹ درصد ۵ نفر و بیشتر از اعضای خانواده آنها به نوعی به صورت مستقیم و غیرمستقیم در ارتباط با گردشگری در روستای افراچال اشتغال داشتند. و در آخر در پاسخ به سوال “چه میزان درآمد برای هر خانوار در صورت احداث اکوکمپ پیش بینی می کنید ؟"، حدود ۳٫۹ درصد کمتر از یک میلیون تومان، ۲۹٫۴ درصد بین یک میلیون تا یک میلیون و پانصد هزار تومان، ۲۷٫۴ درصد بین یک میلیون و پانصد هزار تومان تا دو میلیون تومان، ۱۳٫۷ درصد بین دو میلیون تومان تا دو میلیون و پانصد هزار تومان و ۲۵٫۵ درصد بیش از دو میلیون و پانصد هزار تومان در ماه برای هر خانوار در صورت احداث اکوکمپ پیش بینی کرده اند.
نمودار ۴- ۱: توزیع فصلی مسافرت گردشگران به روستای افراچال، ماخذ : محاسبات محقق
نمودار ۴- ۲: میزان درآمد پیش بینی شده برای هر خانوار در صورت احداث اکوکمپ در روستای افراچال، ماخذ: محاسبات محقق
نمودار ۴- ۳: رادار میزان ارزیابی جامعه محلی در مشارکت مسئولین محلی برای احداث اکوکمپ در روستای افراچال، ماخذ: محاسبات محقق
۴-۳-۲ پرسش نامه گردشگران
این پرسش نامه بین گردشگران روستای افراچال و بر اساس فرمول کوکران بین ۵۳ نفر به روش تصادفی ساده انتخاب و توزیع شده است. پاسخهای گردشگران به تفکیک اطلاعات عمومی و اطلاعات سفر به طور مفصل آورده شده است.
۴-۳-۲-۱ اطلاعات عمومی پرسشنامه گردشگران :
توزیع جنسی:
جدول ۴- ۱۲: توزیع جنسی پرسشنامه گردشگران، ماخذ : محاسبات محقق
جنسیت
Frequency
Percent
Valid Percent
Cumulative Percent
Valid
مرد
۳۸
۷۱٫۷
۷۱٫۷
۷۱٫۷
زن
۱۵
۲۸٫۳
۲۸٫۳
۱۰۰٫۰
……………………………………………………………………………………………………… ۸۲
جدول شماره ۱۷-۴ : ضرایب رگرسیونی عوامل پیش بینی کننده خود مراقبتی کل براساس مدل لوجستیک
رگرسیونی به روش LR ……………………………………………………………………………………………………………………………………………… 84
فهرست شکل ها
عنوان صفحه
شکل شماره ۱-۲ : الگوریتم روش های تشخیص نارسایی قلبی …………………………………………………………………………… ۱۹
شکل شماره ۲-۲ : چهارچوب پنداشتی اورم …………………………………………………………………………………………………….. ۲۶
شکل شماره ۳-۲ : مدل مفهومی عوامل احتمالی موثر بر خودمراقبتی در افراد مبتلا به نارسایی
مزمن قلبی …………………………………………………………………………………………………………………………………………………………… ۳۰
فصل اول
بیان مسئله :
ابتلا به بیماریهای مزمن بزرگترین مشکل سیستمهای مراقبت بهداشتی می باشد (۱). یکی از شایع ترین بیماری های مزمن، بیماری های قلبی-عروقی می باشند (۲). بیماریهای قلبی- عروقی شایعترین علت مرگ در بیشتر کشورهای جهان از جمله ایران می باشند. از طرف دیگر این بیماری ها مهم ترین عامل از کارافتادگی محسوب شده، که هر ساله ۵ میلیون نفر را تحت تاثیر قرار می دهند و باعث مرگ ۲۸۵ هزار نفر می گردند (۳). بر اساس گزارش انجمن قلب امریکا در سال ۲۰۲۰ میلادی از هر سه آمریکایی یک نفر یا بیشتر به یکی از اشکال بیماری های قلبی و عروقی مبتلا می شوند و در اروپا از هر چهار میلیون مرگ در سال، دو میلیون مربوط به بیماری های قلبی وعروقی می باشد (۴).
نارسایی قلبی[۱] یکی از شایعترین اختلالات قلبی- عروقی بوده و به عنوان یک اختلال مزمن، پیشرونده و ناتوان کننده مطرح می باشد (۵)، که شیوع و بروز آن با افزایش سن بالا می رود (۵-۱۰). در طی ۳-۲ دهه گذشته شیوع نارسایی قلبی سه برابر شده (۶, ۱۱) و هم اکنون میلیونها نفر از مردم جهان از آن رنج می برند (۱۱). شیوع کلی نارسایی قلبی در جمعیت بزرگسال کشورهای توسعه یافته ۲ درصد است (۷, ۸)؛ طبق برآوردهای انجام شده در آمریکا، حدود یک درصد جمعیت بالای پنجاه سال و ده درصد جمعیت سالمندان بالای هشتاد سال، به بیماری نارسایی قلبی مبتلا هستند (۵, ۱۰, ۱۲). همچنین ۲-۱ درصد بودجه مراقبت سلامتی این کشورها صرف بیماران مبتلا به نارسایی قلبی می شود (۸). فقط در ایالات متحده بیش از یک میلیون مورد جدید هر ساله تشخیص داده می شود که مشابه شیوع آن در اروپا می باشد، به طوریکه در سال ۲۰۰۹ در ایالات متحده بار مالی ناشی از آن در هزینه های مستقیم و غیرمستقیم بیش از ۳۷ میلیارد دلار برآورد شده است (۶). این بیماری یک چالش مهم در سلامت جهانی است که با افزایش هزینه های مراقبت سلامتی و مرگ و میر قابل توجه در ارتباط است (۱۳). مطالعات جمعیتی نشان داده اند که ۴۰-۳۰ درصد از بیماران طی سال اول بعد از تشخیص و ۷۰-۶۰ درصد از آنان ظرف ۵ سال اول ابتلا به بیماری فوت می کنند که عمدتا بدلیل تشدید نارسایی قلبی می باشد (۷).
در ایران بررسی ها نشان داده که درصد بیماری های قلب و عروق از ۷/۵ درصد در سال ۱۳۷۴ به ۸/۱۷ درصد در سال ۱۳۸۵ رسیده که این افزایش قابل توجه بوده و از طرفی در مقایسه با سایر بیماری ها، بیماری قلب و عروق بالاترین میزان مرگ ومیر را داشته است (۱۴). طبق آماری که مرکز مدیریت بیماری ها در سال ۱۳۸۰ منتشر کرده است، در ایران تعداد مبتلایان به نارسایی قلبی در ۱۸ استان کشور ۳۳۳۷ در ۱۰۰۰۰۰ نفرجمعیت گزارش شده است (۲, ۵)؛ همچنین طبق آمارهای موجود هر ساله بیماری های قلبی سبب فوت حدود ۱۵۰ هزار نفر در ایران می شود، اما در مورد تعداد دقیق مبتلایان به نارسایی قلبی آماری وجود ندارد (۱۵).
آمار کسب شده از بیمارستان دکتر حشمت رشت در سال ۱۳۷۸ نشان می دهد که ۶۰۹ بیمار از ۵۷۶۲ بیمار بستری شده را بیماران مبتلا به نارسایی قلب تشکیل داده اند (حدود ۱۰%) (۱۶)؛ براساس آمار منتشر نشده از بیمارستان دکتر حشمت رشت، در سال ۱۳۸۹ نشان می دهد که از ۹۵۵۵ بیمار بستری شده، ۶۳۴ بیمار نارسایی قلبی داشتند و در سال ۱۳۹۰، از ۴۱۵ موارد فوتی، ۵۰ مورد (حدود ۱۲%) مربوط به نارسایی قلبی بوده است .
براساس تحقیقات انجام یافته در کشور آمریکا ۵۰-۴۰ درصد از بیماران نارسایی قلبی پس از ترخیص از بیمارستان مجدداً با همان مشکل بستری و هزینه سنگینی بر سیستم درمانی اعمال می کنند (۱۴). این بیماری در سالمندان بالای ۶۵ سال اولین (۵, ۶, ۹, ۱۷)، و پرهزینه ترین دلیل بستری های مکرر (شیوع بستری مجدد در میان این بیماران حدود ۴۰%) و بعد از فشار خون، دومین علت ویزیت های مکرر پزشکان است (۵, ۱۷). همچنین این بیماری اولین علت بستری مجدد بیماران در عرض ۶۰ روز است،۲۷ درصد از بیماران در مدت ۶۰ روز جهت عود بیماری مجددا بستری می شوند و نزدیک به نیمی از بستری های مجدد در مدت ۶ ماه می باشد (۱۱). تخمین زده شده که ۵۰-۲۵ درصد از بیماران مرخص شده با نارسایی قلبی در مدت یک دوره ۶-۳ ماهه دوباره بستری خواهند شد (۳, ۱۰). همچنین تحقیقات نشان داده که ۵۰ درصد از این بستری شدنها به طور بالقوه از طریق تبعیت از رفتارهای خودمراقبتی[۲] قابل جلوگیری هستند (۱۸, ۱۹).
تبعیت از رفتارهای خودمراقبتی در مبتلایان به بیماری های مزمن از اهمیت بسزایی برخوردار است و بیماران می توانند با کسب مهارت های خودمراقبتی، برآسایش، توانایی های عملکردی و فرایندهای بیماری خود تاثیرگذار باشند (۴, ۲۰, ۲۱)؛ از طرفی کیفیت زندگی نیز در بیماران مبتلا به نارسایی قلبی پایین است؛ رضایی به نقل از کودیاث بیان می کند که مشارکت بیماران در درمان و ایفای رفتارهای مناسب مراقبت از خود در هنگام بیماری از عوامل موثر در بهبود کیفیت زندگی در این بیماران می باشد. همچنین وی به نقل از استرومبرگ بیان می کند که یکی از بخش های مهم برنامه های کنترل نارسایی قلبی، آموزش و کمک به بیماران جهت سازگاری با شرایط مزمن بیماری و انجام مراقبت از خود می باشد. ارتقاء رفتار مراقبت از خود به بیماران کمک می کند تا کنترل بیشتری بر روی زندگی روزانه خود داشته باشند و بتوانند از عهده عملکرد اجتماعی خود برآیند و بدین وسیله کیفیت زندگی خود را ارتقا دهند (۵).
تحقیقات اخیر نشان داده اند که ارتقاء کیفیت درمان از طریق مشارکت بیمار در امر درمان و مراقبت از خود می تواند مرگ و میر ناشی از بیماری های قلبی را کاهش دهد. توجه به این موضوع به این دلیل اهمیت دارد که عدم آگاهی بیمار از نحوه مراقبت از خود، درخصوص رعایت رژیم های درمانی، سبب پیامدهای منفی بر سلامت بیماران و بستری شدن مکرر در بیمارستان می شود. فعالیت های خودمراقبتی می تواند فرد را به سمت حفظ سلامتی و خوب بودن سوق دهد، سازگاری فرد را بیشتر کند و میزان ناتوانی و ازکارافتادگی بیماران و هزینه های درمانی را کاهش دهد. رفتارهای خودمراقبتی، علایم شدید بیماری را کاهش می دهد و پیامد بالینی آن را بهبود می بخشند و همچنین میزان بستری مجدد بیماران را کاهش می دهد (۲۰).
همزمان با افزایش تعداد افراد مبتلا به بیماری های مزمن، سیستم های ارائه دهنده خدمات بهداشتی– درمانی، در دراز مدت دچار مشکلات عدیده ای در زمینه ارائه خدمات مراقبتی به این افراد شده اند . به عبارت دیگر می توان گفت، بیماری مزمن نیازمند مراقبت مزمن نیز است . در این راستا، بسیاری معتقدند به منظور سازماندهی این بیماران و تسهیل کارها، باید مراقبت ها توسط خود افراد انجام گیرد (۲۰).
مراقبت از خود، بوسیله اورم[۳] به عنوان یک تئوری پرستاری ارائه شده است (۲۲) که به عنوان یک فرایند تصمیم گیری طبیعی، جهت حفظ سلامتی و کنترل بیماری زمانی که رخ می دهد، تعریف می شود (۲۳, ۲۴).
منظوراز خود مراقبتی مجموعه ای از فعالیت هایی است که انسان ها به طور فردی برای وجود خود آن را تشخیص و انجام می دهند تا به این وسیله حیات و تندرستی خود را حفظ کنند و به طور دائم احساس خوب بودن[۴] داشته باشند (۲۲).
تحقیقات نشان داده که علیرغم دادن آموزش های مناسب، بویژه تبعیت از رفتارهای حفظ خود مراقبتی حتی پس از بستری شدن به علت نارسایی قلبی ضعیف است؛ نتایج تحقیق کامرون[۵] و همکاران نشان می دهد که فقط ۵۲ درصد از نمونه ها دارای حفظ خود مراقبتی مطلوب، ۱۲ درصد مدیریت و ۳۶ درصد اطمینان از خود مراقبتی مطلوب می باشند؛ آشکار است که این موارد سطوح پایین خود مراقبتی را در بیماران مبتلا به نارسایی مزمن قلبی نشان می دهد (۱۸). براساس نتایج تحقیق شجاعی و همکاران فقط ۲۶ درصد از واحدها، خود مراقبتی را به خوبی ایفا کرده بودند (۲۱). همچنین نتایج تحقیق محمد حسنی و همکاران نشان داده که خود مراقبتی بیماران مبتلا به بیماری عروق کرونر در حد متوسط بوده، تقویت آن در افراد مبتلا به بیماری قلبی می تواند نقش بسیار موثری بر کنترل بیماری، پیشگیری از عوارض احتمالی، کاهش هزینه های بستری و درمان و بهبود کیفیت زندگی افراد داشته باشد (۲۰).
تصور بر این است که با تعیین عوامل پیش بینی کننده خودمراقبتی تا حد زیادی می توان این مشکلات را تعدیل نمود (۳)، اما مطالعات اندکی به بررسی و تعیین این عوامل پرداخته اند (۲۵). پیش بینی کننده های محتمل خود مراقبتی در مبتلایان به نارسایی قلبی در مطالعات انجام شده، ویژگیهای فردی و مرتبط با بیماری/سلامتی بیمار، وضعیت روانی، عملکرد شناختی و بیماریهای همراه در نظر گرفته شده اند (۱۸)، در حالیکه در مطالعه ای دیگر، حمایت اجتماعی، شدت علایم، بیماری های همراه، درآمد ماهانه، جنس و سن در نظر گرفته شده اند (۳)، همچنین در مطالعات بسیاری فقط به بررسی یک عامل (به طور مثال افسردگی) به عنوان عامل پیش بینی کننده و مرتبط با خود مراقبتی پرداخته شده است (۲۶).
با توجه به اینکه اختلال شناختی غالباً در بیماران مبتلا به نارسایی قلبی مشاهده می گردد، تصور بر این است که این عامل با خودمراقبتی ضعیف در این بیماران در ارتباط باشد (۱۸). علاوه بر آن تحقیقات نشان داده که ۵۰-۳۰ درصد از افراد مبتلا به نارسایی قلبی دارای اختلال شناختی می باشند، که ممکن است این افراد را در انجام مراقبت از خود با مشکل روبرو سازد زیرا خودمراقبتی مناسب نیاز به این دارد که بیماران بتوانند درباره وضعیت خود تصمیم گیرند اما نقص شناختی با ایجاد اختلال در درک و تفسیر علائم اولیه، یادگیری و پاسخگویی، در تصمیم گیری روزانه چالش ایجاد می کند (۲۳).
عامل مهم دیگری که تصور می شود با خودمراقبتی ضعیف در بیماران مبتلا به نارسایی قلبی در ارتباط باشد وجود علائم افسردگی می باشد (۱۸). علائم افسردگی نیز یک مشکل فیزیولوژیک شایع در بیماران مبتلا به نارسایی قلبی است که تقریبا ۳/۲ تا ۴/۳ از این بیماران درجه ای از علائم افسردگی را دارند. علائم افسردگی یک پیش بینی کننده ی مرگ و میر افزایش یافته در بیماران مبتلا به نارسایی قلبی می باشد. در میان بیماران مبتلا به نارسایی قلبی، بیماران با علائم افسردگی ۳-۲ برابر بیشتر از بیماران بدون علائم افسردگی در خطر مرگ و بستری مجدد هستند (۲۷).
با توجه به موارد ذکر شده عملکرد شناختی و علائم افسرگی ۲ عامل مهم و مرتبط با خودمراقبتی در بیماران مبتلا به نارسایی قلبی می باشند (۲۳, ۲۷) که در این مطالعه نیز علاوه بر عوامل فردی و مرتبط با بیماری/سلامتی توجه بیشتری را به خود اختصاص می دهند .
اگر متخصصان بتوانند پیش بینی کنند که کدام بیماران به کمک بیشتری جهت یادگیری نیاز خواهند داشت و کدام بیماران به احتمال بیشتری در مراقبت از خود مهارت می یابند، می توان از منابع محدود موجود برای آموزش بهتر به بیمار استفاده نمود. برنامه های آموزشی عمومی را می توان برای بیماران دارای ویژگیهای پیشگویی کننده خودمراقبتی موفقیت آمیز در نارسایی قلبی بکار برد، و برنامه های انفرادی را می توان برای بیمارانی که نیاز به تشویق بیشتر جهت کسب مهارت در مراقبت از خود نارسایی قلبی دارند، بکار برد (۳).
باتوجه به افزایش روزافزون شمار مبتلایان به نارسایی قلبی، طولانی بودن بیماری، بستری شدن های مکرر در بیمارستان، مشکلات اجتماعی-عاطفی تحمیل شده بوسیله بیماری به بیمار و خانواده اش، بار مالی هنگفتی که این بیماری و عوارض آن بر اقتصاد ایران تحمیل می کند و با توجه به اینکه، با وجود تمرکز بسیار بر آموزش به بیمار و مطالعات بسیار در این باب هنوز مشکل در مراقبت از خود وجود دارد، همچنین به دلیل اینکه اطلاعات اندکی از وضعیت خود مراقبتی بیماران مبتلا به نارسایی قلبی و عوامل پیش بینی کننده آن در سطح استان گیلان وجود دارد، و با توجه به اینکه هیچگونه تحقیقی در شهر رشت در رابطه با عوامل پیش بینی کننده خود مراقبتی بیماران مبتلا به نارسایی قلبی انجام نشده است و هنوز هیچ اجماعی وجود ندارد که چه عواملی واقعاً پیش بینی کننده خود مراقبتی در این بیماران هستند (۳, ۲۸)؛ لذا بدین منظور مطالعه ای با هدف تعیین خود مراقبتی در بیماران مبتلا به نارسایی قلبی، شناسایی پیش بینی کننده های مرتبط با خود مراقبتی بیماران مبتلا به نارسایی قلبی، تعیین ارتباط بین پیش بینی کننده های خود مراقبتی و همچنین عوامل مرتبط فردی و بالینی با میزان خود مراقبتی این بیماران به منظور ارزیابی ابعاد مختلف درگیر در این بیماران و ایجاد برنامه های آموزشی و برنامه ریزی برای ارتقای سطح رفتارهای خود مراقبتی مهم به نظر می رسد .
پرستاران با توجه به نقش گسترده ای که در مراقبت از بیماران به عهده دارند، می توانند بیشترین تاثیرگذاری را بر سطح خود مراقبتی افراد مبتلا به نارسایی قلبی داشته باشند (۲۰, ۲۱)؛ از آنجا که نقش پرستار، تشویق بیمار و ایجاد انگیزه در وی برای دستیابی به سطح بالاتر سلامتی است، لازم است که آنها خود مراقبتی بیماران و عوامل پیش بینی کننده آن را مورد بررسی قرار دهند (۱۶). پرستاران در مواجه شدن با بیماران مبتلا به نارسایی قلبی، می توانند میزان خود مراقبتی آنان را سنجیده و کمبودها را تشخیص دهند تا از اطلاعات بدست آمده برای انتخاب روش های درمانی-مراقبتی استفاده نمایند (۱۰, ۲۰). در ضمن اطلاعات کسب شده می تواند به عنوان زیربنای برنامه ریزی های مراقبتی در آینده جهت بیماران مبتلا به نارسایی قلبی مورد استفاده قرار گیرد (۵, ۱۰).
اهداف پژوهش (هدف کلی و اهداف ویژه)
هدف کلی :
تعیین عوامل پیش بینی کننده خود مراقبتی در بیماران مبتلا به نارسایی قلبی مراجعه کننده به مرکز آموزشی–درمانی دکتر حشمت رشت در سال ۹۲-۱۳۹۱ .
اهداف ویژه :
۱) تعیین وضعیت خود مراقبتی در بیماران مبتلا به نارسایی قلبی.
۱-۱: تعیین وضعیت حفظ خود مراقبتی در بیماران مبتلا به نارسایی قلبی.
۲-۱: تعیین وضعیت مدیریت خود مراقبتی در بیماران مبتلا به نارسایی قلبی.
۳-۱: تعیین میزان اعتماد به خود در زمینه خود مراقبتی در بیماران مبتلا به نارسایی قلبی.
۲) تعیین وضعیت عملکرد شناختی در بیماران مبتلا به نارسایی قلبی.
۳) تعیین ارتباط وضعیت عملکرد شناختی با خود مراقبتی (به تفکیک حیطه ها) در بیماران مبتلا به نارسایی قلبی.
۴) تعیین میزان افسردگی در بیماران مبتلا به نارسایی قلبی.
۵) تعیین ارتباط میزان افسردگی با خود مراقبتی (به تفکیک حیطه ها) در بیماران مبتلا به نارسایی قلبی.
۶) تعیین ارتباط عوامل فردی-اجتماعی با خود مراقبتی (به تفکیک حیطه ها) در بیماران مبتلا به نارسایی قلبی.
۷) تعیین ارتباط عوامل مرتبط با بیماری/سلامتی با خود مراقبتی (به تفکیک حیطه ها) در بیماران مبتلا به نارسایی قلبی.
۸) تعیین عوامل پیش بینی کننده خود مراقبتی (به تفکیک حیطه ها) با کنترل عوامل فردی اجتماعی و مرتبط با بیماری در بیماران مبتلا به نارسایی قلبی.
سوالات پژوهش یا فرضیه ها
سوالات پژوهش :
۱) میزان خود مراقبتی در بیماران مبتلا به نارسایی قلبی چقدر است؟
۱-۱: وضعیت حفظ خود مراقبتی در بیماران مبتلا به نارسایی قلبی چگونه است؟
۲-۱: وضعیت مدیریت مراقبت از خود در بیماران مبتلا به نارسایی قلبی چگونه است؟