سعید بن جبیر از عالمان و بزرگان علم قرائت است که قرائت را از ابنعباس اخذ کرده است. همچنین وی قرائت صحابه را جمعآوری کرده است؛ اسماعیل بن عبدالملک میگوید: سعید بن جبیر در ماه مبارک رمضان یک شب به قرائت عبدالله بن مسعود و شبی دیگر به قرائت زید بن ثابت و شب بعد به قرائت دیگری میخواند.[۵۹۶]
برخی قراءات مختص اوست. ما تعجبیه تنها در دو آیه وارد شده است: عبس/ ۱۷؛ بقره/ ۱۷۵؛ اما سعید بن جبیر « ما» در آیه انفطار/ ۶( ما اغرک)، را « ما» تعجبیه قرائت کرده است.[۵۹۷]
وی سوره بقره/ آیه ۱۸۴ را به صورت «و علی الذین یطوّقونه» قرائت کرده است. این موارد نشان میدهد، سعید بن جبیر در تفسیر خود به مسئله قرائت توجه داشته است.
۱-۲-اسباب النزول
سعید بن جبیر از مراجعی است که مفسران و علاقهمندان به قرآن کریم برای اطلاع از سبب نزول آیات به وی مراجعه میکردند.
بیشتر سبب نزولها را وی از ابنعباس آموخته است اما در برخی موارد هم سبب نزولی را که ذکر مینماید متفاوت با سبب نزولی است که استادش ابنعباس نقل مینماید به عنوان نمونه ابنعباس سبب نزول آیه ۸۲/ سوره مائده را اینگونه بیان می کند کسانی که به رسول خدا (ص) ایمان آورده بودند در اوایل بعثت در تنگنا و فشار قرار داشتند. پیامبر برای حفظ این دسته کوچک و تهیه پایگاهی برای مسلمانان در بیرون حجاز به آنان دستور مهاجرت داد و حبشه را برای این مقصود انتخاب نمود و گفت آنجا زمامدار صالحی است که از ستم و ستمگری جلوگیری می کند شما آنجا بروید تا خدا فرصت مناسبی در اختیار ما بگذارد. وقتی این گروه وارد حبشه شدند مورد اکرام قرار گرفتند. نجاشی از جعفر پرسید: آیا چیزی از آیاتی که بر پیامبر شما نازل شده است حفظ داری؟ جعفر گفت: آری. سپس شروع به خواندن سوره مریم کرد. آیات اثر عجیبی گذاشت تا آنجا که قطرههای اشک شوق از دیدگان دانشمندان مسیحی سرازیر گشت این بود که این آیات نازل شد.
در کتاب الدرالمنثور، عبد بن حمید و ابن منذر و ابن ابی حاتم و ابوشیخ و ابن مردویه از سعید بن جبیر نقل می کنند که در تفسیر همین آیه گفته است: مراد از این کشیشان و راهبان تنها فرستادگان نجاشی هستند که آنان را از حبشه به سوی رسول الله(ص) گسیل داشت، تا آن جناب را از اسلام آوردنش آگهی دهند، و آنان هفتاد نفر از رجال علمی کشورش بودند که در بین تمام علمای حبشه هم از جهت سن و هم از جهت شهرت از سایرین برتری داشتند و بنا بر نقل دیگر نجاشی از برگزیدگان اصحاب خود سی نفر را به حضور رسول الله(ص) گسیل داشت، وقتی فرستادگان نجاشی به مدینه آمده حضور رسول الله(ص) راه یافتند، حضرت برای آنها سوره یاسین را تلاوت کرد، به محضی که گوشهایشان به صوت دلنشین آن جناب و به کلام دلنشین خدا آشنا شد به و به حقانیت آن پی بردند، خدای تعالی در حقشان این آیه را نازل کرد.
سعید بن جبیر سبب نزول آیه ۳۶/ انفال را ابوسفیان میداند و میگوید این آیهها درباره ابوسفیان نازل شده است. وی در جنگ احد، غیر از عرب، دو هزار نفر از حبشیها را برای جنگ با مسلمین استخدام کرده بود.[۵۹۸]
۱-۳-بیان شأن نزول آیات
از سعید بن جبیر نقل شده است که آیه «إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا ینْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ لِیصُدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ …»[۵۹۹] درباره ابو سفیان بن حرب در روز احد نازل شده است که دو هزار حبشی را علیه پیامبر صلّی اللّه علیه و آله برای قتال با اسلام اجیر کرد[۶۰۰].
۱-۴-توجه به سیاق آیات
اصطلاح سیاق از اصول مهم تفسیر قرآن کریم است که از آن به عنوان اسلوب سخن، طرز جملهبندی عبارات، و نظم خاص کلام و یا روند کلی سخن یاد می شود و حجیت دلالت سیاق و اصل قرینه بودن آن یکی از اصول عقلایی محاوره است که در همه زبانها به آن توجه می شود. مفسران قرآن کریم نیز ضمن توجه به جایگاه سیاق در تفسیر آیات، به تأثیر چشمگیر آن در تعیین معنای واژه ها و فهم مفاد آیات تصریح کرده اند.
زرکشی میگوید: دلالت سیاق موجب روشن شدن مجمل و حصول یقین به عدم وجود احتمال خلاف و تخصیص عام و تقیید مطلق و تنوع دلالت میگردد؛ و آن از بزرگترین قراینی است که بر مراد متکلم دلالت می کند و هر کس به این قرینه مهم بیاعتنا باشد، دچار خطا شده و در مناظرات و گفتگوهای خود نیز به خطا خواهد رفت.[۶۰۱] سعید بن جبیر به مسأله سیاق آیات توجه داشته و در تفسیر سوره مریم/آیه۲۴، میگوید ضمیر فاعلی در فناداها به عیسی(ع) برمیگردد؛ زیرا در آیه بعد میفرماید: فاشارات علیه، سوره مریم/آیه۲۹ در اینجا سعید با توجه به سیاق و اتصال و انتظام آیات، مرجع ضمیر فاعلی در فناداها را حضرت عیسی (ع) ذکر می کند.[۶۰۲]
۱-۵-لغت
سعید بن جبیر گاهی با بهره گرفتن از معنای لغوی کلمه به بیان و تفسیر آیه می پردازد. در تفسیر آیه ۱۲۵ سوره بقره در شرح معنا طائفین و عاکفین میگوید: طائفین کسانی هستند که از آفاق به منظور اداء مراسم حج آمدهاند و مراد از عاکفین اشخاصی است که در مکّه اقامت دارند[۶۰۳] در حالی که استاد وی ابن عباس در تفسیر این دو واژه میگوید: منظور از عاکفین نمازگزاران و مراد از طائفین طواف کنندگان است.[۶۰۴]
اندکی تأمل در تفسیر سعید بن جبیر و ابن عباس در شرح واژه طائفین و عاکفین روشن می کند که تفسیر سعید بن جبیر مطابق با معنای لغوی این دو واژه است؛ اما تفسیر ابن عباس بیشتر بیان مصداق آیه است. در تفسیر سوره بقره/آیه۲۶۰، نیز به لغت توجه داشته و میگوید: فَصُرهُنَّ الیک یعنی پس پاره پاره کن. در بیان معنای نسک در سوره انعام/آیه۶۲، میگوید منظور از نسک قربانی حج و عمره است. چنانکه علامه هم میگوید: کلمه« نسک» به معنای مطلق عبادت است، و لیکن بیشتر در ذبح و یا قربانیای که به منظور تقرب به درگاه خدای سبحان ذبح می شود استعمال شده است.[۶۰۵] با توجه به این سخن علامه در تفسیر المیزان روشن می شود که سعید بن جبیر علاوه بر درنظرگرفتن اصل معنای لغوی، به موارد استعمال واژه هم توجه داشته است.
برخی از مطالب تفسیری وی نشان میدهد که سعید بن جبیر به لغات دیگر قبایل هم آشنا بوده است. به عنوان مثال در تفسیر جبت و طاغوت در آیه ۵۱/نساء، میگوید: این کلمه در لغت اهل حبشه به معنی سحر(یا ساحر) است. ممکن است این کلمه در زبان عرب و اهل حبشه به یک معنی بوده باشد. یا اینکه عرب، کلمه را از حبشیان گرفته باشد.[۶۰۶]
۱-۶-بیان مصداق
گاهی سعید بن جبیر در تفسیر آیات علاوه بر معنای لغوی، مصادیق آیه را بیان می کند. بسیاری از روایات تفسیری سعید بن جبیر که به دست ما رسیده است، تفسیر نیست بلکه بیان مصداق آیه است. در تفسیر آیه ۵۱/نساء میگوید: جبت، ساحر و طاغوت، کاهن است.
در تفسیر آیه ۲۰۱/اعراف میگوید: یکی از مصادیق آیه را در جبت و طاغوت بیان کرده و میگوید: او مردی است که دچار خشم می شود و همین که متذکر شد، خشمش فرو مینشیند.
و در تفسیر آیه ۳۹/توبه، تنها به ذکر مصداق بسنده کرده و میگوید: منظور از آنها مردم فارس هستند.[۶۰۷]
در تفسیر «فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَ انْحَرْ»[۶۰۸] از ایشان نقل شده است: نماز واجب صبح را به جماعت برای پروردگار به جا آور و در منا شتر قربانی کن.[۶۰۹]
۱-۷-توجه به روایات ائمه اطهار
سعید بن جبیر از اصحاب امام علی بن حسین(ع) است که در تفسیر خود برخی نکات و مطالب را از روایات ایشان گرفته است به عنوان مثال در تفسیرآیه ۱۹۶/بقره نظر ابن عباس را روایت نمیکند بلکه تفسیر سعید بن جبیر هماهنگ با نظر و رأی امام سجاد(ع) است.
ابن عباس در تفسیر آیه بالا میگوید: این قسمت از آیات برای بیان حکم لزوم و وجوب حج و عمره پس از بیان حکم وجوب جهاد آمده است و میفرماید که اعمال حج و حدود و خصوصیات حج و عمره را انجام داده آنها را به پایان رسانید ولی مطابق نقلی از امیرالمؤمنین و علی بن حسین (ع) کلمه« اتمّوا» به معنای به پایان رسانید نیست بلکه به معنای « اقیموا» به پا دارید است.
سعید بن جبیر نیز با الهام از روایت امام علی(ع) و امام سجاد(ع) میگوید حج و عمره را تا آخر آنچه دارند به پا دارید.
۱-۸-توجه به علوم قرآن چون ناسخ و منسوخ
سعید بن جبیر به علوم قرآن نیز توجه داشته و در تفسیر خود آیات محکم و متشابه و ناسخ و منسوخ را مد نظر داشته است. وی در تفسیر آیه ۸/ نساء میگوید: این آیه منسوخ نیست. به آیات محکم و متشابه توجه داشته است. هر چند نامی از محکم و متشابه نبرده است؛ اما در برخی موارد میگوید علم آن را ما نداریم. به عنوان نمونه در تفسیر حروف مقطعه در سوره بقره میگوید: این حروف، مفردات پراکنده از اسم اعظم حقاند که اگر کسی بتواند آنها را درست با هم ترکیب کند، اسم اعظم را خواهد فهمید مثلا از ترکیب رحمن «ن» و «حم» و « الرحمن» بدست می آید و همچنین حروف دیگر که تشکیل اسمهای دیگری را میدهد؛ ولی ما این توانایی را نداریم.[۶۱۰]
۱-۹-بیان مفردات قرآن
در ذیل «اهدِنَا الصِّراط المُستَقِیمَ» از وی نقل شده است که صراط مستقیم، یعنی راه بهشت؛ [۶۱۱] بنابراین میتوان گفت: سعید بن جبیر از بزرگان تابعین و اولین کسی است که به گفته طبرسی کتاب تفسیر قرآن را نگاشت.
تفسیر وی یک تفسیر ساده و بسیط از آیات است که میتوان آن را تفسیری روایی-اجتهادی دانست. اکثر آراء و نظرات سعید بن جبیر در تفسیر آیات، همانهایی است که از استاد خود ابنعباس آموخته است؛ بنابراین در اکثر موارد نظرات تفسیری وی مطابق با آراء ابنعباس است؛ در بسیاری از موارد هم آراء تفسیراش با روایات ائمه(ع)به ویژه امام علی و امام سجاد علیهما سلام یکی است.
میتوان گفت سعید بن جبیر در تفسیر آیات به مسأله قراءات، علوم قرآن چون ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه، لغت، روایات ائمه اطهار، اسباب النزول و بیان مصادیق توجه داشته است.
۲-روشهای تفسیر مجاهد
کتاب تفسیر مجاهد، تفسیری به هم ناپیوسته و به ترتیب سورهها- از سوره بقره تا سوره ناس وجود دارد[۶۱۲]. این تفسیر در دو جلد (حدود هشتصد صفحه) است؛ اما همه آیات قرآن تفسیر نشده. حاجی خلیفه در کشف الظنون کتابی به نام تفسیر مجاهد را نام میبرد که سندهایی دارد؛ از جمله آنها طریق ابن ابی نجیح و ابن جریح است[۶۱۳].
تفسیر وی دارای ویژگیهای ذیل است:
۱) آزاداندیشی در ارائه آرا و دیدگاه های عقلی؛[۶۱۴] ۲) توجه به تشبیه و تمثیل؛[۶۱۵] ۳) توجه به نکات عرفانی؛ ۴) ذکر فضایل امیرالمؤمنین علیه السلام (اگرچه بسیاری از اهل سنت نیز فضایل علی علیه السلام را نقل کردهاند).
مجاهد ضمن اینکه از شاگردان برجسته ابن عباس به شمار میرفت؛ در تفسیر قرآن کریم نیز آزاد اندیش بود و تفسیر را گسترش داد.[۶۱۶] مهمترین ویژگیهای تفسیری مجاهد عبارتند از:
۲-۱- گستردگی اجتهاد و استنباط
هر چند که مجاهد از نزدیکترین اشخاص به ابن عباس به شمار میرود، امّا کمتر از دیگران حدیث از او نقل کرده است. علت اصلی کمی نقل به قدرت اجتهاد و استنباط شخصیت مجاهد برمیگردد، مجاهد به اندازهای در تفسیر قرآن کریم اجتهادش را به کار گرفت که بعضی از اندیشمندان علوم قرآنی او را از اولین کسانی به حساب آوردهاند که تفسیر عقلی قرآن کریم را پایه گذاری نمودند.[۶۱۷]
پسرش عبد الوهاب میگوید: «شخصی به پدرم گفت: آیا تو هستی که قرآن را تفسیر به رأی میکنی؟ پدرم گریست و به او گفت: بله من هستم که تفسیر را از چند ده نفر از اصحاب پیامبر آموختم.[۶۱۸]
اجتهاد مجاهد را در برخی از موارد میتوان از مخالفت با دیدگاه استادش ابن عباس به دست آورد. جریر بن حکم از قول سعید بن جبیر نقل کرده که ابن عباس درباره آیه «وَ مَنْ یقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ»[۶۱۹]، گفته است شخص وقتی که اسلام و شریعت اسلامی را شناخت و بعد از آن مؤمنی را از روی عمد کشت، جزای او جهنم است و توبهاش نیز پذیرفتنی نیست. حکم میگوید این را به مجاهد گفتم، او پاسخ داد که: «إلّا من ندم»[۶۲۰]یعنی غیر از کسی که پشیمان شود.
او در تفسیر آیه «ثُمَّ اجْعَلْ عَلی کُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءاً».[۶۲۱]گفته است: «ثمّ جعلهنّ أجزاءا علی کلّ جبل، ثمّ ادعهنّ یأتینک سعیا، کذلک یحیی اللّه الموتی، هو مثل ضربه اللّه لإبراهیم»[۶۲۲]یعنی: هر یک از آن اعضا را بر سر کوهی قرار بده، و سپس آنها را فرا بخوان، که با شتاب به سوی تو خواهند آمد و اینگونه است که خداوند مردگان را زنده میکند؛ و این مثلی است که خداوند برای ابراهیم زده است.
۲-۲-دقت در تفاوت بین واژههای متشابه
مجاهد از جمله مفسرینی به شمار میرود که نهایت دقت را در برگزیدن واژه ها برای تبیین مفاهیم قرآنی به کار گرفته است. آنچه به این اقدام مجاهد ارزش ویژهای میبخشد، بیان تفاوت در بین واژههای متشابه است که ما برای روشن شدن مطلب به نمونههایی از آن اشاره میکنیم:
او در تفسیر آیه «وَ ظَلَّلْنا عَلَیکُمُ الْغَمامَ»[۶۲۳] میگوید: «لیس بالسّحاب، هو الغمام الّذی یأتی اللّه فیه یوم القیامه لم یکن إلّا لهم.»[۶۲۴]یعنی: منظور ابر نیست، بلکه آن غمامی است که خداوند متعال در روز قیامت فقط برای آنان میآورد.
در تفسیر آیه «وَ لکِنْ کُونُوا رَبَّانِیینَ»[۶۲۵] گفته است: «الربّانیون الفقهاء العلماء و هم فوق الأحبار.»[۶۲۶]یعنی: ربانیون، فقهای دانشمندی هستند که شأنیت آنها بالاتر از احبار است. در تفسیر آیه «فَلا أُقْسِمُ بِالشَّفَقِ»[۶۲۷] عوام بن حوشب گفته است: «به مجاهد گفتم: «الشّفق» او در پاسخ گفت: نگو شفق چرا که شفق از خورشید است، بلکه بگو «حمره الافق» یعنی سرخی غروب.»[۶۲۸]
در تفسیر آیه «وَ الْأَرْضِ ذاتِ الصَّدْعِ»[۶۲۹] گفت: «الصدع: مثل المأزم غیر الاودیه و غیر الجرف.»[۶۳۰]یعنی: مانند تنگهایست که بین دو کوه واقع شده است و با دره و شکاف کوه تفاوت دارد.[۶۳۱]
۲-۳- تفسیر بعضی از واژه ها بر خلاف معنای مشهور آن
مجاهد در تفسیر قرآن و واژههای قرآنی همیشه از معانی نزدیک به الفاظ و مشهور آن استفاده نکرده است بلکه در برخی از اوقات معنایی که برای واژه ها به کار گرفته، به حدی دور از ذهن است که مخالف با ظاهر واژه قرآنی به نظر میرسد؛ مثلا در تفسیر آیه «وَ الْوَزْنُ یوْمَئِذٍ الْحَقُ»[۶۳۲]گفت است: «الوزن: القضاء»[۶۳۳]یعنی: وزن همان قضاء است. و در تفسیر آیه «فَلا أُقْسِمُ بِمَواقِعِ النُّجُومِ»[۶۳۴] میگوید: «هو محکم القرآن.»[۶۳۵].
در تفسیر آیه «وَ النَّجْمِ إِذا هَوی»[۶۳۶] نجم را به نجوم تفسیر کرده[۶۳۷] و در روایتی دیگر گفته است:
طرح های پژوهشی دانشگاه ها درباره بررسی تأثیرگذاری های موالی بر تفسیر قرآن کریم- فایل ۱۶