یکی از الگوهای تعیین شیوه های مختلف مدیریت و رهبری ، توجه همزمان به تولید و افراد است .
این دیدگاه توسط رابرت بلیک و جین موتن بیان شده است . این نویسندگان در تحقیقات خود به سه جنبه مهم سازمان یعنی تولید، افراد، سلسله مراتب توجه نموده و عقیده دارند و قتی شخصی به عنوان مدیر منصوب میشود بایستی هم به تولید و هم به کارکنان توجه داشته باشد.
برای نمایش میزان اهمیت این دو عامل در نزد مدیران جدول ۹*۹ تحت عنوان شبکه مدیریت توسط این نویسندگان طراحی شده است . با ترکیب متفاوتی از میزان توجه به تولید و میزان توجه به کارکنان شیوه های گوناگونی از مدیریت و رهبری بوجود می آید. در میان این شیوه های متعدد ، پنج شاخص وجود دارد که ذیلاً توصیف میشود:
سبک مدیریت بی خاصیت
در این روش مدیران حداقل توجه را به تولید و حداقل توجه را به کارکنان مبذول میدارند. به این ترتیب حداقل کوشش برای انجام کار به منظور حفظ عضویت در سازمان به عمل میآید. در این سبک مدیر وظایف کارکنان را معلوم و به آنان ابلاغ میکند. ولی بر چگونگی اجرای وظایف نظارتی ندارد.
سبک مدیریت وظیفه مدار
در این سبک مدیران حداقل توجه را به کارکنان و حداکثر توجه را به تولید معطوف میدارند. کارایی درعملیات موقعی حاصل میشود که شرایط کار به نحوی ترتیب یابد که عناصر انسانی حداقل دخالت را در آن داشته باشند. این مدیران یا توجهی به افراد ندارند یا توجه به آنها بسیار کم است و در هر حال روابط انسانی مستحکمی در سازمان برقرار نمیباشد.
سبک مدیریت باشگاهی
در این شیوه، مدیران حداقل توجه را به تولید وحداکثر توجه را به کارکنان مبذول میدارند. توجه اندیشمندانه به نیاز افراد در خصوص برقراری روابط رضایت بخش، آنچنان محیطی بوجود میآورد که در آن شیوه کار دلپذیر و دوستانه رواج مییابد بدون آن که کسی نگران عدم تحقق اهداف سازمانی باشد.
سبک مدیریت میانه رو
در این سبک امکان بازدهی کافی از طریق ایجاد توازن بین الزامات انجام کار و حفظ روحیه افراد دریک سطح رضایتبخش میسر میشود. هدف در سطحی بالا تعیین نمی شود و طرز تلقی مدیریت نسبت به کارکنان مشابه سبک استبدادی – خیر خواهانه است.
در این سبک توجه برابری هم به تولید و هم به کارکنان می شود و بازدهی کافی از طریق ایجاد توازن بین روحیه خوب در افراد و انجام کار امکان پذیر است.
سبک مدیریت گروهی
در این سبک حداکثر توجه به تولید و حداکثر توجه به افراد معطوف میشود. در واقع تیمی به وجود میآید که قادر است نیازهای مؤسسه را به تولید با نیازهای کارکنان منطبق کند. انجام کار بر اساس تعهدات عمومی افرادنسبت به هدفهای سازمانی صورت میگیرد و منجر به روابط مبتنی بر احترام واعتماد متقابل میشود. این سبک عملاً یک سبک ایده آل به حساب میآید.
۲-۶-۵) تئوری Y و X مگ گریگور
منعکس کننده دو باور افراطی و تفریطی مدیران درباره کار کارکنان است. Yو X بر طبق نظر مک گریگور ،تئوری یک دیدگاه نسبتاً منفی درباره کارکنان است و تقریباً با دیدگاه مدیریت علمی همخوانی دارد. Xتئوری دیدگاه مثبت مدیران را درباره کارکنان منعکس میکند و با مفروضات مکتب ، روابط انسانی تطابق دارد. Y تئوری عبارتند از: Xمفروضات تئوری
۱- افراد کار را دوست ندارند و تلاش میکنند تا از کار فرار کنند.
۲- افراد از کار تنفر داشته و مدیران با کنترل، هدایت، اجبار و تهدید کارکنان سعی میکنند آنها را درجهت رسیدن به اهداف مجبور کنند.
۳- افراد ترجیح میدهند هدایت شوند، از مسئولیت پذیری گریزانند، خواهان امنیت هستند و دارای جاه طلبی کمی میباشند.
عبارتند از: ،Y مفروضات تئوری
۱- افراد از کار متنفر نیستند. کار یک بخش طبیعی زندگی آنهاست.
۲- افراد به طور ذاتی برای دستیابی به اهدافی که برای دستیابی به آنها متعهد شده اند، برانگیخته میشوند.
۳- درجه تعهد افراد به اهداف بستگی به میزان پاداشهای پرداختی به آنها در هنگام رسیدن به هدف دارد.
۴- افراد هم در جستجوی مسئولیت هستند و هم آن را در شرایط مطلوب میپذیرند.
۲-۵-۳) تئوری های اقتضائی
از آنجا که تئوریهای خصوصیات فردی رهبری در اغلب موارد مصداق پیدا نمیکند و به علت آنکه تئوریهای رفتار رهبری نیز فاقد انعطاف لازم بودند، نظریه پردازان به تئوریهایی روی آورده اند که آنها را اقتضایی نام نهادهاند.
۲-۵-۳-۱) مدل سه بعدی ردین
شبکه مدیریت بلیک و موتن شیوه مدیریت را بدون نشان دادن ارتباط مستقیم آن با اثربخشی تعیین میکنند. ویلیام جی . ردین بعد سوم اثربخشی را به این مدل افزوده است. علاوه بر آن وی تأثیر موقعیت را در شیوه مدیریتی مناسب نشان میدهد. در شکل ارائه شده شبکه وسط معرف چهارشیوه اساسی رهبری است. این چهار شیوه در اصل همان هایی است که نخستین بار در مطالعات دانشگاه ایالتی اوهایو به دست آمد. و بلیک و موتن نیز در شبکه خود از آن استفاده کردند. ردین با بیان این که هر یک از چهار شیوه مذکور میتواند حسب موقعیت اثر بخش یا بیاثر باشد، از بلیک وموتن فاصله میگیرد. در شبکه بالا چهار شیوه رهبری اثربخش مطرح شده است (این شیوه ها نیازهای بازده مدیر را با توجه به شرایط تأمین می کند) در صورتی که شیوه های رهبری شبکه سمت چپ کمترین اثربخشی را دارد.
شیوه های اثربخش
۱- مجری: در این شیوه هم وظایف و هم روابط مورد توجه شدید قرار میگیرد.
۲- پیشرفت دهنده: در این شیوه حداکثر توجه به روابط و حداقل توجه به وظایف معطوف میشود.
۳- مستبد خیر خواه: در این شیوه حداکثر توجه به وظایف و حداقل توجه به روابط معطوف می شود.
۴- بوروکرات: در این شیوه هم وظایف و هم روابط از حداقل توجه برخوردار میشود.
شیوه های بی اثر
۱- سازشکار: در این شیوه هم وظایف و هم روابط مورد توجه ویژه قرار دارد. در صورتی که به مقتضای موقعیت فقط یکی از این ابعاد مستحق چنین التفاتی است.
۲- مبلغ: در این شیوه انسان ها و روابط از حداکثر توجه برخوردارند ولی به وظایف چندان توجهی نمیشود و رفتارهای مسبوق به آن نامربوط است.
شکل ۲-۱ : مدل سه بعدی ردین از اثر بخشی رهبری: ( علاقهبند، ۱۳۷۲، ص۸۴)
۳- مستبد: در این شیوه وظایف از حداکثر و روابط از حداقل التفات برخوردار میشود و در نتیجه رفتارها نامربوط است.
۴- فراری از کار: در این شیوه وظایف و روابط از کمترین توجه برخوردار میشود و در نتیجه رفتار ها نامربوط است.
۲-۵-۳-۲) تئوری مسیر – هدف
تئوری مسیر - هدف یکی دیگر از تئوری های اقتضائی است که در آن کوشش شده تا سبک اثر بخش رهبری در موقعیتهای مختلف شناسائی شود. سبکهای رهبری در این تئوری به چهار نوع تقسیم شده اند:
۱- رهبری آمرانه: رفتار رهبر آمرانه است. مشارکت وجود ندارد و رهبر تعیین کننده همه امور است.
۲- رهبری حمایتی: رفتار رهبر دوستانه است، برای پیروان حرمت قائل است و در حمایت آنان کوشاست.
۳- رهبری مشارکتی: تصمیمات با مشارکت کارکنان انجام میگیرد.
۴- رهبری توفیق گرا: رهبر هدفهای سازمان را برای زیر دستان مشخص کرده و به آنان اعتماد می دهد تا به هدفهای مذکور نائل گردند.
تئوری مسیر – هدف در رهبری، بر اساس مدل انگیزشی انتظار و احتمال بنا شده و بر این نظر استواراست که رفتار رهبر زمانی برای پیروان قابل قبول است که منبع رضایت و انگیزه برای آنان باشد. از این رو رهبر می بایست با توجه به خصوصیات پیروان خود و عوامل محیطی مانند اختیارات رسمی، نوع وظایف، و گروه های کاری بکوشد سبکی را در پیش گیرد که بتواند انگیزه لازم را در مرئوسان به وجود آورده و آنان را در تحقق اهداف مورد نظر یاری دهد.