فرایند برنامه ریزی استراتژیک و مدیریت پرتفوی، دانش های مرتبط با روندهای بازار، نیازهای مشتری و تکنولوژی را جمع آوری کرده و آنها را توسعه می دهد تا بهتر بتوان از آنها استفاده کرد. استراتژی های محصول برنامه های خانواده محصول، جریان و جهت تلاش های مرتبط با محصول جدید را هدایت می کنند. در شکل (۲-۴) بخش پایین خط چین –بخش فنی- فرصت های ویژه بازار و فعالیت های تعریف شده پروژه را مشخص می کند. این بخش با شناسایی و توسعه فرصت های جدید کسب و کار شروع می شود. نیازمندی های جدید مشتریان و تکنولوژی هایی که یک بخش خاص از مشتریان را تحت تأثیر قرار می دهند، به عنوان فرصت های ممکن مورد بررسی قرار می گیرند. بعد از بررسی فرصت های ممکن، با بهره گرفتن از مدیریت پرتفوی محصول تعدادی از طرح ها پذیرفته شده و تأمین بودجه می شوند. اگر طرحی دارای پتانسیل کم باشد یا با محدودیت منابع در دسترس مواجه باشد، کنار گذاشته می شودبا ترکیب بخش استراتژیک و فنی، می توان فرایند مذکور را به صورت ساخت یافته تر به صورت شکل (۲-۴) تبدیل کرد. در مرکز مدل ارائه شده، سیستمی پویا شامل شش فرایند وابسته به هم قرار دارد. این فرایندها برای حداکثر کردن بازده سهامداران، با شناسایی، سرمایه گذاری و مدیریت بهترین پرتفوی از پروژه های نوآوری، با هم کار می کنند. سه عنصر کلیدی: بازخورد، همراستایی استراتژیکی و نقطه مرکزی کنترل پرتفوی از فرایند فوق پشتیبانی می کنند .(سلیمی، نصیری،۱۳۸۶)
نتیجه:
هدف غایی از نوآوری محصول این نکته است که شرکت می تواند با معرفی یک محصول جدید که به آن اجازه افزایش تقاضا و افزایش قیمت فروش را می دهد ، یک مزیت رقابتی را حاصل نمایند. شرکت هایی که می خواهند همزمان با تغییرات ،خود را به شیوه اساسی دوباره تعریف کنند وجهت پیشتازی در آینده ،الگو های کسب و کاررا تعیین نمایند ،بایستی به تولید ایده های بنیادی اهتمام ویژه ای داشته باشند. شرط لازم آن ارتباط نزدیک با مصرف کنندگان (تقاضا) ،عرضه کنندگان و رقبا است.در نتیجه،بنگاه ها در انجام نوآوری همانند اجزای یک سیستم عمل می کنند و مهمترین ویژگی نوآوری از این زاویه طبیعت و ویژگی سیستمی آن است.
۲-۳) اثرات نوآوری محصول بر سازمان
نوآوری در سطح شرکت شامل خلق محصولات جدید (نوآوری محصولات ) بکارگیری فرایندهای تولیدی جدید (نوآوری فرایند ) می باشد . شرکت ها باید به این واقعیت آگاه باشند که این دو شکل نوآوری به یکدیگر وابسته بوده و یک تاخیر زمانی بین سیکل عمر محصول و فرایند وجود دارد. در مراحل اولیه سیکل عمر محصول ، سطح نوآوری نمونه بالاست . محصولات خود را بهبود می بخشند تا یک طرح غالب که به بهترین وجه نیازهای مصرف کنندگان بالقوه را برطرف می سازد را بوجود آورند. این مرحله بنام الگوی سیال نامیده می شود.وقتی که یک طرح غالب شکل می گیرد ، پس از آن به نوآوری فرایندی تاکید می شود تا امکان تولید انبوه را فراهم آورد . این مسئله بطور مشخصی نیاز به انتقال از تجهیزات عمومی به تخصصی دارد. این دوره که در آن سطح نوآوری محصول به طور فاحشی کاهش می یابد به نام “الگوی گذار” خوانده می شود . در نهایت ، محصول وارد الگوی ویژه دوره عمر خود می شود. این مرحله شامل نوآوریهای فرایند تدریجی است که فرایند تولید را اختصاصی تر کرده تا هزینه ها را کاهش و کیفیت را افزایش دهدجوککا [۷۷](۲۰۰۸).
تحقق اهداف سازمانی ،زمانی بهبود می یابد که کارکنان از دانش نوآورانه به نحوی موثر استفاده کنند ،بی شک در سازمان های منطبق با سیستم مدیریت دانش ،عملکرد های سازمانی تحت تاثیر مدیریت نوآورانه قرار دارند (مون و دیگران[۷۸]، ۱۹۹۸).توسعه یادگیری در اشکال مختلف آن (فردی ،تیمی ، سازمانی) به عنوان عاملی بسیار مهم در موفقیت اقتصادی سازمان ها بوده است هیور لی و هالت [۷۹](۱۹۹۸) . در دنیای در هم تنیده امروز با کسب وکارهای پیچیده و پویا ،انجام کارها ،نیازمند یادگیری است و سازمان هایی در آینده برتر خواهد بود که بدانند چگونه تعهد و ظرفیت کارکنان را در جهت شناسایی بهترخواسته هایشان به کار گیرند. سازمان هایی که متعهد به یادگیری است احتمالا با بدست آوردن توان تغییر فن آوری قادر به کسب قابلیت های نوآوری در محصولات و فرایند ها شده و توان توان نوآوری قادر به کسب قابلیت نوآوری در محصولات و فرایندها شده و توان نوآوری موجب بهبود عملکرد ان می شود . به عبارت دیگر نو آوری به عنوان یک نیریوی مهم در جهت توسعه شرکت ها و بهبود عملکردشان محسوب می شود ژو[۸۰] (۲۰۱۰) . نتایج نشان می دهد که شرکت ها ی بزرگتر نیاز کمتری به استفاده از منابع دانش در نوآوری مدیریت دارند. این خود اثبات کننده یک رابطه مثبت میان نوآوری مدیریت و عملکرد سازمان است ،این بدان معنی است که روش های مدیریتی جدید ، منجر به افزایش مزیت رقابتی یک سازمان می شود.(الوانی ،۱۳۸۳،ص۲۲۳) خلاقیت و نوآوری آن چنان بهم عجین شده اند که شاید به دست دادن تعریف مستقلی از هر کدام دشوار باشد اما برای روشن شدن ذهن می توان آنها را به گونه ای مجزا از هم تعریف نمود . خلاقیت پیدایی و تولید یک اندیشه و فکر نو است در حالیکه نوآوری عملی ساختن آن اندیشه و فکر است. به عبارت دیگر خلاقیت اشاره به قدرت اندیشه های نو دارد و نوآوری به معنای کاربردی ساختن آن افکار نو وتازه است (اعلایی و همکاران ،۲۰۱۲) .بیان می کنند نوآوری اشاره به معرفی مجموعه جدیدی از عوامل مهم تولید در این سیستم دارد. سرمایه گذاری در نوآوری شامل توانایی تشخیص ،سازماندهی و اجرای تحقیق و توسعه و نیز ایجاد فناوری های جدید در راستای پاسخگویی به نیازهای مشتری است. دانپورت بیان می کند نوآوری سازمانی را به عنوان سازش با یک تفکر یا رفتار جدید برای تطابق سازمانی تعریف کرد ،که شامل همه ابعاد و فعالیت های سازمانی ، مانند یک محصول جدید یا خدمات نوین ،یک فرایند تولید جدید و تکنولوژی آن ،یک ساختار تازه و یا سیستم اجرایی یک طرح یا یک برنامه جدید در سازمان می باشد( نلسون ودیگران [۸۱]،۲۰۱۲ ).
۲-۴ ) رابطه مدیریت دانش و نوآوری محصول
کارنیرو[۸۲] (۲۰۰۰) نوآوری شامل تلاش برای جستجوی و کشف ،آزمایشگری و توسعه تکنولوژی های جدید ، محصولات جدید و خدمات ، فرایند های تولید جدید و ساختار های سازمانی جدید می باشد . نتیجه این تلاش ها و کوشش ها به نظر، ماده ای خام از صنعت اطلاعاتی می باشد . مدیران جدید آگاه هستند که اطلاعات نتیجه تکامل تدریجی دانش بوده و شبکه ای قوی بین کوشش های ذهنی و نوآوری های تکنولوژیکی در حال توسعه می باشد. تلاش های نوآورانه نتیجه مستقیم سرمایه گذاری در دانش و کارگران دارای دانش می باشد.دانش برای سازمان به تنهایی منبع مهمی نیست. دانش برای دانش نیست بلکه برای عمل و بهبود عملکرد مهم است ،به این ترتیب در قلب مدیریت دانش باید نوآوری را جستجو کرد زیرا مزیت رقابتی پایدار در نوآوری پنهان است، نوآوری دانش در عمل با دانش فعال است و همانطور که از دانش زاده می شود، تمام ویژگی های آنرا داراست ، در عین حال نوآوری از رکود دانش و راکد بودن آن جلوگیری می کند همچنین حرکت دانش در مسیر را، برای سازمان و جامعه به ارمغان میاورد . به این ترتیب امروزه نوآوری برای حیات سازمان ها در فضای تکنولوژیکی غالب قرن۲۱ الزامی است آنها برای ادامه حیات خود باید به طور مستمر نوآور باشند. تحقق این هدف مجدداٌ استقرار مدیریت دانش را به عنوان قابلیت اصلی سازمان الزامی می کند( دهقان نجم ،۱۳۸۸ صص۵۰-۵۱) .
اولین گام در نوآوری محصول، تشکیل تیمی برای نوآوری محصول می باشد. تیم نوآوری محصول، در داخل واحد R&D تشکیل شده و وظیفه توسعه و نوآوری محصول جدید را برعهده خواهد داشت. عمده فعالیت بخش R&D در نوآوری محصول، به ایده سازی و تعیین راهبردهای محصول برمی گردد،تیم تشکیل شده، باید متشکل از افرادی با وظایف، دانش ها و توانایی های متنوعی باشد. بکارگیری تیم های چندوظیفه ای مستقیماً به اثربخشی کلی نوآوری محصول کمک می کند. همچنین تیم های منعطف با وظایف متقاطع، در توسعه فعالیتهای جدید موفق تر هستند چون دارای ترکیب دانشی جدید بوده و به سازمان ها قابلیت های جدیدی عرضه می کنند. این تیم ها توانایی حل مسأله را در هنگام بروز مشکل و موانع سر راه اجرا، افزایش می دهند. سازمان های با وظایف متقاطع و یکپارچه، پروژه های توسعه را زودتر و با تلاش کمتری نسبت به شرکت هایی که از لحاظ وظیفه ای مجزا هستند، انجام می دهند.(سلیمی و نصیری،۱۳۸۶).
نوناکا[۸۳] (۱۹۹۵) سازمانهایی که قادرند دانش سرمایه های اجتماعی خود را بر انگیخته یا بهبود دهند بیشتر آماده مواجه با تغییرات سریع امروزی و نوآوری کردن در قلمرویی که تصمیم دارند برای رقابت سرمایه گذاری کنند می باشند. مدیران باید بدانند که مهارتهای منابع انسانی باعث پیشنهادات خلاقانه ، طرحهای متفاوت و فعالیت های تحقیقاتی برای ساخت نوآوری می شود ،با توجه به مدیریت دانش یک کارگر دانشی خلاق می تواند با مشکلی که به راه حل جدیدی نیاز دارد، موقعیتی که خواستار رویکردهای نوآورانه است ، و روابطی که در محیط پیچیده بازار باید پوشش داده شود ، مواجه شود. توسعه دانش در زمینه نوآوری های تکنولوژی به خصوص در فرایند کسب وکار و محصولات نوآورانه منبع قدرتمندی برای رقابت می باشد.موفقیت یک محصول نوآورانه به طور آشکار با فعالیت های تحقیقاتی و تغییرات موقعیتی در ارتباط می باشد.
از سوی دیگراین دو عامل به توسعه دانش و تلاش های نوآورانه کارگران و کارکنان دانشی سازمان وابسته می باشد (کارنیرو، ۲۰۰۰) .
پاربی تیلور[۸۴] (۲۰۰۰) مدیریت دانش شامل کسب بصیرتها و تجربیات برای در دسترس ساختن و قابل استفاده ساختن آنها در هر زمان و هر مکانی که مورد نیاز هستند می باشد ، مدیریت دانش اجازه دسترسی آسان به تجربیات و دانش را فراهم می آورد . مدیریت دانش تصمیم گیری با کیفیت بالاتر را تایید کرده و اطمینان می دهد که ارزشها و مشارکت دارایی های ذهنی به اندازه کافی کارا بوده و باعث بهربرداری می شود ، اگر مدیریت دانش به صورت مثبت به وسیله نوآوری تحت تاثیر قرار گیرد ، سرمایه گذاری در توسعه دانش نو ممکن است شرکتها را به کسب و کار جدید در بازار سوق دهد، برای دستیابی به نتایج بهتر تلاش های نوآورانه باید با یک جهت گیری رقابتی ترکیب شود . این ترکیب به طور ضروری به سطح بالای دانش افراد و پایه تکنولوژی آنها وابسته است.
مدیریت دانش تنها بر نوآوری تمرکز نداشته و محیطی را ایجاد می کند که مساعد و مناسب برای رخ دادن نوآوری باشد (پلسیس،۲۰۰۷).
اعلایی و همکاران [۸۵](۲۰۱۲) مدیریت دانش بر نقش نوآوری سازمانی تکیه ندارد ، بلکه شامل یک محیط ایده ال در خلق نوآوری است ، این تاثیرات شامل موارد زیر است:
۱- ایجاد مزیت رقابتی پایدار : نقش اولیه مدیریت دانش در نواوری محیط های تجاری امروزی ، خلق مزیت رقابتی با بهره گرفتن از روش های مشارکتی کسب دانش است.
کاهش پیچیدگی فرایند نوآوری : نقش دوم مدیریت دانش تعدیل دهنده فرایند نوآوری است . بر این عقیده است که افزایش میزان دانش در سازمان ها ، منجر به افزایش پیچیدگی در طراحی و مدیریت محصولات جدید می گردد، اما این پیچیدگی بر پایه مدیریت دانش و واحد های دانش مدار سازمان براحتی قابل شناسایی است.
ادغام یا انسجام دانش ضمنی و تلویحی در سازمان : این ادغام باعث می شود که دانش و اطلاعات براحتی در دسترس قرار گیرد.
ایجاد دانش آشکار و صریح: نقش چهارم دانش در فرایند نوآوری درجه بندی دانش آشکار است، هرچند دانش آشکار همانند دانش ضمنی به آسانی در اختیار رقبا قرار می گیرد، با این همه دانش آشکار یکی از مهمترین مولفه های نوآوری است.
مشارکت در تسهیم اهداف: مشارکت به عنوان توانایی مصرف کنندگان ، عرضه کنندگان و کارکنان در ایجاد شرایط تسهیم دانش در محدوده های داخلی و بیرونی سازمان معرفی می شود. این امر زمینه را برای مشارکت در اهداف تجاری در میان کلیه اعضا میسر می سازد . لذا میتوان چنین استنباط کرد که مشارکت در سازمان به دو شکل داخلی و خارجی نمایان می شود ، این خود نقش مهمی را در انتقال دانش ضمنی و ایجاد و گردآوری مهارت ها ایفاء می کند.
انسجام و حفظ فرایند دانش :نقش ششم دانش در فرایند نوآوری ، فعالیت های مدیریتی مختلف در چرخه زندگی مدیریت دانش است که شامل مرحله ایجاد ،گردآوری ، تسهیم و کاربرد دانش است . مدیریت دانش نقش مهمی را در تضمین انسجام سازمان از طریق ساختار سازمانی ایفا می کند. نوآوری عامل مهمی برای حمایت از تلاش های نوآورانه بوده و در تعریفشخصیت افراد نیز مشارکت دارد. در واقع نوآوری را یک موسسه به بازار ارائه می دهد ممکن است به سبب خلاقیت کارگران دانشی آن باشد.
درواچ و مک ناگتون[۸۶] (۲۰۰۲) مدیریت دانش به عنوان یک مفهوم مهم اغلب به عنوان مقدمه ای برای نوآوری مطرح می گردد . مدیریت دانش موثر و کارا به عنوان یک فلسفه تجاری راهنما عمل می نماید و بر استراتژی های انتخابی مدیران در درون سازمان تاثیر می گذارد . مدیریت دانش موثر به عنوان یکی از متدهای و روش های بهبود نوآوری و عملکرد در سازمان معرفی گردیده است. به طور خاص ، انتشار دانش و پاسخگویی به دانش به عنوان دو بعدی که بیشترین تاثیر را بر ایجاد مزیت رقابتی مانند نواوری مطرح می گردند. مطالعات در زمینه فرایند کسب دانش رابطه مثبتی را بین کسب دانش بازار (دانش خارجی ) یا دانش کارکنان (دانش داخلی ) و نوآوری کشف نموده اند.
لین و دیگران[۸۷] (۲۰۰۰) ، دانش جدید کسب شده در تعامل با دانش پیشین موجود در سازمان ذخیره کلی دانش سازمان را دچار تغییر خواهد کرد. به سبب وجود رابطه بین دانش موجود در سطوح مختلف سازمان ، دانش تولید شده به عنوان مبنایی برای ایجاد امور و مدلهای ذهنی جدید مورد استفاده قرار می گیرد . بنابراین ، جریان دانشی که از بیرون سازمان وارد می شود فرصتی برای ترکیب مجدددانش موجود و خلق دانش جدید می باشد . بر اساس این دیدگاه، ایده های جدید پیرامون توسعه فرایندها ، محصولات ،وخدمات از طریق این دانش جدید پدیدار می شود . اگرچه ممکن است هر گونه دانش کسب شده ای رابطه ای مستقیم با مزیت هایی چون نوآوری نداشته باشد ، اما می توان در یک نقش حمایتی عمل نموده و عملکرد کلی سازمان را افزایش دهد.استخراج ذخیره سرمایه ذهنی کارکنان وتسهیم دانش درسازمان جزو وظایف اساسی مدیریت بوده و پیش مقدمه ای برای نوآوری می باشد . کسب دانش پیرامون بازار به عنوان یک پیش منبع برای توسعه نوآوری است که نیازمندهای مشتریان را به خوبی پاسخ گوید(علامه وزارع،۱۳۸۷ ).انتشاردانش و پاسخگویی به دانش دارای پتانسیل بالقوه برای خلق مزیت رقابتی برای شرکتها نوآور می باشد، و برای پاسخگویی وانتشار دانش شرکت به ترکیبی خاص از ساختار رسمی ، روابط غیر رسمی، مهارتها و تجربیات افراد خود وابسته می باشد ، بنابراین انتشار و پاسخدهی به رفتارهای دانشی برای هر سازمانی منحصر به فرد بوده و خاص خود هر سازمان می باشد و بنابراین تقلید آن مشکل است،به دلیل این ویژگی ها انتشار دانش و پاسخدهی به دانش رابطه ای مستقیم با نوآوری و عملکرد سازمان دارد.چگونگی جذب دانش خارجی و چگونگی ادغام آن با دانش موجود و خلاقیت و خلق تکنیک ها ، محصولات و سبک های مدیریتی جدید مسئله اساسی جدید شرکتها در پیگیری نوآوری سازمانی می باشد . با ایجاد یک سیستم مدیریت دانش ممتاز این امکان برای سازمان فراهم می آید تا به صورت موثر و کارا از منابع خود استفاده نمایند،در نتیجه می تواند تجربیات مدیریتی کسب و کار را تلفیق کرده و به اهداف خود برای نوآوری سازمانی دست یابند(چانگ ولی[۸۸]( ۲۰۰۸).
آتریک[۸۹] (۱۹۷۱) نشان داد که آشفته تر بودن بازار باعث خواهد شد شرکت ها برای بدست آوردن مزیت های رقابتی تکنیک های جدیدتری اتخاذ نمایند. هر زمان که رقابت شدیدتر می شود و میزان رقابت که سازمانها با آن مواجهه هستند افزایش یابد ، شرکت ها تمایل بیشتری برای انتخاب تکنیک های جدید و نوآورانه دارند.درجه رقابت در صنعت به صورت مثبت با نوآوری سازمانی در ارتباط می باشد. طی جستجوی موثر دانش ،شرکت ها توسعه خط تولید یا محصول جدیدرا می تواننددنبال کنند .سطح توانمندی خود را بالا می برند و طرح تحولات جدید را در فرایندهای تجاری جاری خود اجرا می کنند و این تحولات زمینه تولید یک محصول جدید را فراهم می آورد. بعد از ادغام سازی دانش ،شرکت ها دانش را بصورت سیستماتیک در واحد ها مختلف خود توزیع می کنند. با این توزیع دانش سطح هزینه کاهش می یابد شرکت ها از سطح بالاتر نوآوری برخوردار می گردد. به توانمندی های بازار و تکنولوژیکی نیز دسترسی می یابد ،توسعه توانمندی های اجرایی وکارکرد سازمانیR&D را توسعه می دهد ونیازمندی های مشتری بهتر شناخته می شود، که برای نوآوری محصول ضروری است .شرکت از طریق جستجوی موثر دانش فرصت های بهتری را بدست می آورند که مزیت نوآوری محصول را تحقق می بخشد(دانگ یانگ ،۲۰۱۱)
۲-۴) پیشینه تحقیق
۲-۲-۹-۱) مطالعات داخلی
مجلسی ارده جانی،(۱۳۸۱)،در پایان نامه خود تحت عنوان” بررسی و تبیین نقش تحقیقات بازاریابی در نوآوری محصولات غذایی(مطالعه موردی شرکت مهرام قزوین” با توجه به ذائقه و سلیقه مصرف کنندگان و همچنین تحولاتی که در شرایط رقابتی و تکنولوژیک پیش می آید ،یک شرکت نمی تواندو نباید منحصرا به کالاهای فعلی تولیدی خود متکی باشد . زیرا مشتریان خواهان کالاهای جدید ،پیشرفته تر و متنوع تر هستند .در این بررسی توانستیم ثابت نمائیم که شرکت مهرام درتولید محصولات غذائی جدید خود به نظرات وخواسته ها حرکت نموده است. همچنین ثابت نمودیم که تشخیص ترجیحات مشتریان از دیگر عوامل موثر در نوآوری محصولات غذایی در شرکت مهرام می باشد.
افلاکی پاشاکی ،(۱۳۹۱)،در پایان نامه خود تحت عنوان"بررسی تاثیر فرهنگ سازمانی بر استقرار مدیریت دانش (مطالعه موردی ادارات امور مالیاتی استانهای شمالی کشور)"نتایج نشان میدهد که فرهنگ سازمانی بر استقرار مدیریت دانش تاثیر گذار است .همه بُهدهای فرهنگ سازمانیبا هم بر مدیریت دانش تاثیر گذار بوده است بیشترین تاثیر متغیر ارتباطات و یادگیری برمدیریت دانش داشته است.
یوسفی و همکاران(۱۳۹۱) در پژوهشی با عنوان « بررسی میزان تأثیر مدیریت دانش بر نوآوری» که در شرکت های فناور مستقر در پارک علم و فناوری دانشگاه ارومیه به انجام رسیده است، چنین نتیجه گیری می کنند که بین مدیریت دانش و نوآوری( محصول، فرایند، تدریجی و بنیادی) رابطه مثبت و معناداری وجود دارد.
حاجی کریمی و حاجی پور در سال ۱۳۸۷ در تحقیقی تحت عنوان طراحی مدل اندازه گیری ظرفیت جذب دانش: مطالعه موردی صنایع دارویی کشور تالیف نموده اند. در این مقاله و در ارتباط با ظرفیت جذب دانش به روش های سنتی سنجش ظرفیت جذب که بیشتر بر شاخص های تحقیق و توسعه مانند نسبت هزینه صرف شده در تحقیق و توسعه بر فروش کل سطح سرمایه گذاری در تحقیق و توسعه و تداوم فعالیتهای تحقیق و توسعه تاکید دارد اشاره شده است. همچنین به ناکافی بودن این معیارها در اندازه گیری ظرفیت جذب بر قابلیت جمعی و چند سطحی بودن این متغیر تاکید شده و روشی جامع برای اندازه گیری این متغیر پیشنهاد شده است. این روش دارای چهار سطح سنجش پیمایش محیط، سنجش فعالیتهای R&D، سنجش جو ارتباطات و اندازه گیری دانش قبلی مرتبط با کسب و کار سازمان می باشد. نتایج این پژوهش نشان می دهد که می توان ظرفیت جذب دانش را از طریق عناصر پیمایش محیط، فعالیت های تحقیق و توسعه، جو ارتباطات و دانش قبلی مرتبط با کسب و کار سازمان بیان کرد.
قاسمی نژاد ، شاهمیری در سال۱۳۹۲ در تحقیقی دیگر تحت عنوان « ارائه چارچوبی مفهومی برای انتخاب ایده های محصول جدید و نوآورانه» که تالیف شده،فرایند ارزیابی ایده های بسیار وابسته به محیط تجاری ، شرایط توسعه محصول جدید و همچنین وابسته به عملکرد سازمان برای شایستگی ها و آنالیز جزئیات است . ارزیابی ایده های محصولات نوآورانه باید ابعاد داخلی و خارجی سازمان را تحت پوشش قرار دهد. تعیین مهمترین رقبای موثر بر روی ایده ها و راهبردهایی جهت کاهش تاثیر رقبا بر محصولات جدید ، تعیین توانمندی (نقاط قوت ) ومحدودیت های (نقاط ضعف ) محصول جدید ، ارزیابی فن آوری ،میزان آمادگی مشتریان و بازار ها برای پذیرش فناوری جدید و ارزیابی توانمندی های فعلی و بالقوه شبکه تامین از اهمیت زیادی برخوردار است . همچنین تدوین راهبردهای جامع و مناسب درامر ارزیابی ایده های محصولات نوآورانه بر حسب نیاز مشتریان در بازار های داخلی و خارجی از اقدامات موثر در این حوزه می باشد.
علامه وزارع (۱۳۸۷) در پژوهشی با عنوان « بررسی عوامل زیر ساختی مدیریت دانش در دولت اسلامی ایران» ضمن بررسی در ۲۱ وزارتخانه و سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور به این نتیجه رسید که در بیشتر موارد در بین وزارتخانه های مختلف و سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور به لحاظ فراهم آوردن عوامل زیر ساختی مدیریت دانش تفاوت معنا داری وجود دارد.
فدایی و همکاران (۱۳۹۰) در پژوهشی خود به عنوان «بررسی مفهوم نظام مدیریت دانش » که به روش تحلیل محتوا مفهوم مدیریت دانش را در ۳۹۰ مقاله استخراج شده از پایگاه اسکوپوس مورد بررسی قرار دادند ، پنج موضوع را به عنوان شاخص به ترتیب اولویت اعلام نمودند که عبارتند از:عوامل موفقیت نظام مدیریت دانش ، مزایای استفاده و به کارگیری آن ،اجزاء و عناصر نظام مدیریت دانش ،ابزار ها و فن آوری های نظام مدیریت دانش و رویکرد ها به نظام مدیریت دانش ، همچنین مشخص شد که به میزان بسیار زیادی میان مفهوم مدیریت دانش و نظام مدیریت دانش هم پوشانی وجود دارد.
میر فخرالدینی و همکاران (۱۳۸۹) در پژوهشی خود به عنوان «مدیریت دانش،نوآوری دانش و عملکرد نوآوری را تایید کردند ، نتایج تحقیق نشان دادند که «تسیم دانش بین کارکنان » و «توزیع به موقع اخبار » از مجموعه مدیریت دانش به تمامی عناصر نوآوری عملکرد مرتبط هستند و این نشان می دهد که این دو عنصر در دستیابی به عملکرد نوآوری با اهمیت دانش به تمامی عناصر نوآوری عملکرد مرتبط هستند و این نشان می دهد که این دو عنصر در دستیابی به عملکرد نوآوری با اهمیت تر از بقیه هستند. و به نقل از نتایج تحقیقات ژو ولی [۹۰](۲۰۰۹) و واکارو و همکاران [۹۱](۲۰۱۰) بیان می کنند که تسهیم و خلق دانش رابطه معنا داری با عملکرد نوآوری دارد.
هادیزاده مقدم همکاران (۱۳۸۹) درتحقیق خود با عنوان « ارائه الگوی توفیق مدیریت دانش » با طراحی ۶۳ پرسشنامه در بین ۱۳۰ شعبه بانک صادرات به این نتیجه رسیدند که عوامل توفیق مدیریت دانش به ترتیب ،جهت گیری های راهبردی مبتنی بر دانایی وتوسعه فرهنگ نوآوری ،گرایش به سوی توسعه ، انتقال و حمایت از دانش و توسعه شایستگی ها و مدیریت شایسته محور است ، همچنین در بانک صادرات ایران جهت گیری راهبردی مبتنی بر دانایی و توسعه فرهنگ نوآوری بیشترین تاثیر را بر توفیق مدیریت دانش دارد.
موسی خوانی و همکاران (۱۳۸۷) درتحقیق خود با عنوان « ارائه مدلی برای سنجش میزان آمادگی سازمانها در زمینه مدیریت دانش » در جامعه آماری مرکز آمار ایران به این نتیجه رسیدند که داشتن نوآوری در سازمانها ، نیاز به تفکر باز دارد ، بنگاههای کوچک به احتمال بیشتری با مشکل عدم یادگیری مواجه هستند ، چرا که تفکر باز بر حذف روش های تکراری ، مفرضات و اعتقادات گذشته و استفاده از فرایند هایی که عملیات گذشته را به چالش می کشند ، تاکید می کند و می تواند به عنوان محرک ارزشهای سازمان باشد .همچنین یافته های پژوهش مذکور نشان داده است که یادگیری محوری با خلاقیت سازمانی عجین بوده به ارائه دستور العمل هایی جهت خلق فرایند های کیفی و ایجاد جهشی سریع در سازمان بر پایه نوآوری می شود . شواهد حکایت از اهمیت تاکید بر فعالیت های نوآورانه در محیط کسب و کار نیز دارد.
گلچینپور (۱۳۸۶) در پژوهش خود با عنوان « دلایل شکست مدیریت دانش در سازمانها » ۴ نکته ضروری شامل برنامه ریزی واقع بینانه ، حمایت مدیران ارشد ، پادشهای مالی و غیر مالی و عدم اجبار در اجرای مدیریت دانش را مورد تاکید قرار داده و بیان می کند با توجه به مقاومت سازمانی در برابر تغییر، می بایستی مدیریت دانش به صورت انگیزشی پرورانده شود .
کاظمی نژاد و همکاران (۱۳۸۹) در پژوهش خود با عنوان ارزیابی وضعیت موجود مدیریت دانش بر اساس مدل ساختمان مدیریت دانش « وجود اعتماد برای موفقیت در ایجاد دانش را حیاتی و مهمترین عنصر بیان نمودند. این عنصر مخصوصا در توزیع دانش ، خود نمایی می کند .اگر جو اعتماد بر سازمان حاکم نباشد ،کارکنان دانش خود را در اختیار دیگران نخواهند گذاشت ، اعتماد باید مشهود باشد. اعضای سازمان باید بدانند که با توزیع دانش ،کسب اعتبار می کنند. اعتماد باید از بالا جریان یابد . اگر مدیران ارشد قابل اعتماد باشند ، حس اعتماد به سطوح پایین سازمان رخنه می کند و سراسر سازمان را در بر می گیرد.
خسروی پور،(۱۳۹۲)،«در تحقیق خود تحت عنوان نقش مدیریت دانش در بهبود و ارتقاء سازمان ترویج کشاورزی» ،مدیریت دانش یکی از رویکردهای مهم وارزشمند سازمانهاست که با استقرار چنین سیستمی نه تنها می توان از خروج و زایل شدن دارایی فکری سازمان جلوگیری کرد بلکه شاهد افزایش کیفیت سرمایه انسانی ، ارزش گذاری و انباشت دانش و در نهایت ترویج وگسترش آن در لایه های مختلف سازمان بود در سازمانهای کشاورزی فرهنگ و سیاست های سازمان باید از اجرای فرایند تسهیم دانش حمایت کنند ویک نفر از گروه مدیریت ارشد باید برای اجرای مدیریت دانش بکوشد . همچنین لازم است دانش درونی را قابل رویت کرده و آموزش های لازم را به کارکنان و مدیران داد تا تغییرات بنیادی در نحوه همکاری و تعاملات کارکنان و مدیران و اجرای درست کارها به عمل آید و با ایجاد ساختار سازمانی مناسب ، منعطف و غیر سلسله مراتبی و افزایش توان تسریع و تسهیل تصمیم گیری میتوان اجرای مدیریت دانش را در سازمان ترویج وبا موفقیت همراه ساخت که این خود می تواند باعث بهبود توان اجرایی این سازمان شود و سازمان را در راه رسیدن به اهداف عالی و برخورداری ازمنابع انسانی فرهیخته و دانش آفرین یاری دهد.
برومند در سال( ۱۳۸۸) در پژوهش خود با عنوان « اقدامات راهبردی مدیریت منابع انسانی و عملکرد نوآوری با تاکید بر نقش مدیریت دانش » نتیجه گرفت که اقدامات راهبردی مدیریت منابع انسانی به طور مثبتی با عملکرد نوآوری مرتبط است . هم چنین اقدامات راهبردی مدیریت منابع انسانی به طور مثبتی با ظرفیت مدیریت دانش رابطه دارد. اقدامات راهبردی منابع انسانی برای انگیزش کارکنان به منظور کسب ،تسهیم و کاربرد دانش در سازمان ها مفید و سود مند هستند اقدامات راهبردی مناسب مدیریت منابع انسانی می تواند توسعه محیط سازمانی کمک کننده به فعالیت های مدیریت دانش را حمایت و ارتقاء دهد . هم چنین ظرفیت مدیریت دانش در ابعاد کسب تسهیم و کاربرد ، کمک مثبت زیادی به عملکرد نوآوری سازمان می کند. ظرفیت مدیریت دانش بر رابطه بین اقدامات راهبردی مدیریت منابع انسانی و عملکرد نوآوری نیز تاثیر می گذارد.
پورمحمد،(۱۳۹۱)،در پایان نامه خود تحت عنوان «رابطه مدیریت دانش و نوآوری با عملکرد سازمانی شرکت های دولتی استان گیلان »، عملکرد سازمانها در عرصه کسب وکار شرکتی به شدت با استراتژیهای مدیریت دانش گره خورده و از این لحاظ مطالعه مفاهیم و رویکردهای دانش محور از اهم کارهایی است ،که مدیران باید به آن بپردازنداین مطالعه ۲۸۹ نفر از کارشناسان ۳۱ شرکت دولتی فعال در استان گیلان صورت گرفته ،نتایج نشان می دهد که بین استراتژی های ورودی و فرایند مدیریت دانش با عملکرد رابطه معنی داری وجود اما استراتژی های خروجی مدیریت دانش، رابطه معنی داری با عملکرد در جامعه آماری مورد مطالعه ندارد .
فیضی وهمکاران،(۱۳۹۰) در تحقیقی تحت عنوان ” تأثیر نیروهای رقابتی سازمان بر کاربرد دانش جهت بهبود عملکرد زنجیره تأمین در صنعت خودرو ” انجام گرفت و نشان داده شد نشان داده شد که مؤلفه هایی همچون قدرت چانه زنی تأمین کنندگان، تهدید ورود کالاهای جایگزین (در بعد نیروهای رقابتی صنع)، انعطاف پذیری و عدم تمرکزگرایی در وظایف(در بعد محرکهای نوآوری سازمان) و میزان ابتکارات تأمین کنندگان جهت کاهش هزینه ها (در بعد عملکرد مالی زنجیره تأمین) از مؤلفه های نامؤثر در زنجیره تأمین هستند. درحالیکه، تمامی مؤلفه های کاربرد دانش در زنجیره از عوامل موثر در عملکرد زنجیره تأمین تشخیص داده شده اند.
علامه وهمکاران،(۲۰۱۱) در تحقیقی تحت عنوان “رابطه بین فرهنگ سازمانی و مدیریت دانش(بررسی موردی:دانشگاه اصفهان) “،نتایج نشان می دهند که فرهنگ غالب در دانشگاه اصفهان, فرهنگ سلسله مراتبی و در میان جنبه های متفاوت مدیریت دانش, ذخیره سازی دانش از امتیازات بالایی برخوردار هستند. بعلاوه این تحقیق نشان می دهد که رابطه قابل توجهی بین فرهنگ سازمانی و ابعاد مدیریت دانش وجود دارد به این خاطر که فرهنگ گروهی و فرهنگ استدلالینسبت به دو نوع دیگر سازمان, زمینه های مدیریت دانش را دو چندان می سازد. بنابراین آماده سازی شرایط برای حرکت از فرهنگ سلسله مراتبی به سمت این دو نوع از فرهنگ می تواند در ظهور خلق, دستیابی, ساماندهی, ذخیره سازی, ابعاد و کاربرد دانش در اصفهان موثر باشد.
۲-۲-۹-۲) مطالعات خارجی :
پژوهش کور و مادن(۲۰۱۳)"این تحقیق رابطه مدیریت دانش با نوآوری های اداری و فنی را در سازمان های خدماتی کشور ترکیه که از فناوری بالایی” برخوردار هستنند، بررسی کرده است. نتاتیج این تحقیق نشان می دهد که فرایند مدیریت دانش ارتباط مثبت و معناداری با قابلیت نوآوری دارد که به نوبه ی خود نوآوری در سازمان ها را افزایش می دهد.
دانگ یانگ ۲۰۱۱ تحقیقی تحت عنوان ” بررسی رابطه مدیریت دانش و نوآوری محصول ” در چین انجام گرفت و نشان داده شد که بین مدیریت دانش و نوآوری محصول رابطه معنی داری وجود دارد. همچنین در این تحقیق نشان داده شد که بین مدیریت دانش ( تسهیم دانش داخلی اکتساب دانش خارجی و اکتشاف دانش ) ونوآوری محصول رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد.
رائد[۹۲] ،(۲۰۱۳) در مقاله خود تحت عنوان تاثیر مدیریت دانش ویادگیری سازمان در نوآوری سازمانی (مطالعه موردی شهرداری عمان بزرگ)، سازمانها از مدیریت دانش برای پیشی گرفتن از رقبا استفاده می کنندو یافته های تحقیق نشان می دهدکه در هر دوبُعد مدیریت دانش و یادگیری سازمانی بیان کننده این است که ۹۵% از تغییرات و تحولات تحت تاثیر نوآوری سازمانی است ومتغیرهای (عنوان شغلی ، سن، آموزش و نوع کار)هر بُعد آن در نوآوری سازمانها تاثیر مهمی می گذارد و نشان می دهد که مدیریت دانش و یادگیری سازمانی ارتباط مثبت و معنی داری با نوآوری سازمانی دارند .
پاتریس و لیزا[۹۳] ،(۲۰۱۳)،در تحقیقی تحت عنوان ” نوآوری در مقابل تقلید انتخاب بین آشفتگی تکنولوژیکی وشدت رقابت : مطالعه موردی از یک مورد تاریخی در کانادا” این تحقیق به بررسی دو مولفه از انتخاب های مدیریتی بین نوآوری محصول و تقلید محصول در مورد صنعت اجاق گاز چُدن در آغاز قرن بیستم می پردازد ،تجزیه تحلیل ها نشان دهنده این است که تمرکز به روی سه منبع اصلی از دادهای تبلیغاتی اجاق گاز در این ایالت وجود دارد: روزنامه ،تبلیغات ومجلات منتشر شده توسط ریخته گران و بازرگانان ،کاتالوگ ها منابع دسته دوم ارائه گردید، نتایج حاکی از این است که استراتژی تقلید محصول رشد را نشان می دهد و استراتژی های نوآوری محصول به دلیل آشفتگی تکنولوژیکی ،شدت رقابت را نشان می دهد نتایج در این تحقیق از نظر زمانی و از بین رفتن مرزها از روش تقلید محصول پیروی میکند و تاکید ویژه به تحقیقات بیشتری در چارچوب این موضوع دارد.
لی آن هو[۹۴]،(۲۰۱۱)،در تحقیقی تحت عنوان ” چه چیزی بر رفتار سازمانی اثر میگذارد؟پیوند مدیریت آموزشی و مدیریت دانش"یافتهها نشان میدهد که یادگیری مستقیم میتواند تنها به طور غیرمستقیم و از طریق یادگیری سازمانی و یا ظرفیت مدیریت دانش بر کارکرد های سازمانی تاثیر بگذارد، هرچند ظرفیت مدیریت دانش هم چنان تاثیرات مثبت حاشیه ای بر کارکرد های سازمانی دارد. این حاکی از آن است که تمام سیاستها یا فعالیتهای یادگیری مستقیم را باید برای تسهیل فعالیتهای یادگیری سازمانی و یا ظرفیت مدیریت دانش سازماندهی کرد در غیر اینصورت تنها از سیاستها یا فعالیتهای یادگیری مستقیم نمیتوان به تاثیرات مثبت بر کارکردسازمانی دست یافت. از اینرو به منظور تقویت کارکرد سازمانی یک شرکت، مدیران اجرایی باید بر ارتقا محیطی سالم برای یادگیری مستقیم و تنظیم سیاستهای موثر یادگیری سازمانی و یا ظرفیت مدیریت و تسهیل اجرای آنها تمرکز کنند.
زهینگ و همکاران[۹۵] در سال( ۲۰۱۰) ،در تحقیقی ، باعنوان « ارتباط فرهنگ ، ساختار ،استراتژی سازمانی و اثر بخشی سازمانی : نقش واسطه گری مدیریت دانش » نشان می دهد که هنگامی که مدیریت دانش با فرهنگ،ساختار و استراتژی سازمانی همتراز می باشد، می توان بر اثر بخشی سازمانی تاثیر گذارد.
سین الیاو چن [۹۶](۲۰۱۰) در تحقیقی تحت عنوان «سیستم مدیریت دانش ،یادگیری سازمانی و نوآوری سازمانی «در بین ۱۰۰۰ تولید کننده و ۱۰۰۰ شرکت مالی رده بالا انجام گرفت ،نتایج نشان داد که مدیریت دانش یک داده مهم در سازمانها و یادگیری دانش ،به عنوان یک واسطه ،تلقی می شود و از طریق یادگیری سازمانی مدیریت دانش تاثیر معنا داری بر نوآوری دارد.
مارووس نیکا و پرودان ایگور[۹۷] در سال(۲۰۰۹) ،در پژوهش خود که تحت عنوان ظرفیت جذب، تعیین کننده های آن و تاثیرش بر عملکرد نوآوری در آمریکا را تالیف نموده اند که هدف آن شناسایی ابعاد ظرفیت جذب دانش و عوامل موثر بر آن بوده است. نتایج این پژوهش که با بهره گرفتن از نرمافزار لیزرل و روش تحلیل مسیر انجام گرفته است، نشان میدهد که: بین ظرفیت جذب حاصل از تقاضای بازار و فشار محافل علمی تفاوت معناداری وجود دارد که این موضوع فرضیهی اول این پژوهش را حمایت میکند. همچنین نتایج نشان می دهد که بین آموزش کارکنان و بکارگیری نوآوری در سازمان رابطه معنی داری برقرار است.
چانگ جانگ و های چوانگ[۹۸] (۲۰۱۱) در تحقیق خود با عنوان «پیامد های فرایند های مدیریتی دانش و عملکرد:بررسی نقش های قابلیت ساختار زیر بنایی و استراتژی تجاری »بر اساس اطلاعات بدست آمده از ۱۳۵ شرکت ،وجود رابطه مثبت زیر بنایی و استراتژی تجاری با فرایند مدیریت دانش را تشخیص داده و رابطه میان مدیریت دانش و عملکرد شرکت را تایید نمودند.
شکل ۴-۱٫ الگوی فعالیت خودبخودی در شرایط کنترل، ۵ ، ۱۰ و ۱۳ دقیقه پس از مجاورت با غلظت ۱/۰ میلی مولار لینالول. پس از افزودن لینالول فرکانس افزایش و دامنه اسپایکها کاهش یافت. ۱۵ دقیقه پس از کاربرد لینالول با تزریق جریان منفی مستقیم و برگرداندن پتانسیل استراحت به حدود کنترل کاهش دامنه پتانسیلهای عمل هم تا حدی حذف گردید.
آستانه پتانسیل عمل پس از کاربرد لینالول افزایش یافت و این افزایش بین دو زمان ۵ و ۱۰ دقیقه و کنترل با ۰۵/۰ P< معنیدار بود. دامنه پتانسیل عمل در حضور لینالول کاهش یافت که این کاهش بین شرایط کنترل و زمانهای ۵ و ۱۰ دقیقه با P<0/01و بین دو زمان ۵ و ۱۰ دقیقه با ۰۵/۰ > P معنیدار بود(شکل ۴-۲ و نمودار ۴-۲) و ۱۵ دقیقه پس از کاربرد لینالول با تزریق جریان DC و برگرداندن پتانسیل استراحت غشاء به حدود کنترل دامنه پتانسیلهای عمل نیز به میزان ثبت شده در شرایط کنترل نزدیک گردید (شکل۴-۱).
نمودار ۴-۲٫ نمودار مقایسه آستانه (A) و دامنه (B) در پتانسیلهای عمل ثبت شده در حضور غلظت ۱/۰ میلی مولار لینالول (۸n=). 05/0 P<*و ۰۱/۰ P<**در مقایسه با کنترل.
شکل ۴-۲٫ مقایسه پتانسیل ثبت شده از یک نورون در سه زمان کنترل (a)، ۵ دقیقه (b) و ۱۰ دقیقه © پس از افزودن لینالول ۰٫۱ میلی مولار. بدنبال بکارگیری لینالول دامنه پتانسیل عمل و شیب فازهای بالارو و پائینرو آن کاهش و مدت زمان پتانسیل عمل افزایش یافت. برای سهولت در مقایسه دامنه پتانسیل عمل، تفاوت نسبی در پتانسیل استراحت در این شکل نشان داده نشده است.
سطح زیر منحنی در قله پتانسیل عمل در سه حالت کنترل، ۵ و ۱۰ دقیقه بطور معنیداری (۰۵/۰ P<) پس از کاربرد لینالول با ۰۵/۰ > P افزایش یافت. فاصله بین پتانسیلهای عمل در طی ۵ و ۱۰ دقیقه پس از کاربرد لینالول کاهش یافت و این کاهش ۵ و ۱۰ دقیقه پس از لینالول در مقایسه با کنترل با ۰۵/۰ P<معنیدار بود. طول مدت پتانسیل عمل پس از کاربرد لینالول نسبت به کنترل افزایش یافت،که این افزایش بین ۱۰ دقیقه و کنترل با ۰۵/۰ > Pمعنیدار بود (نمودار ۴-۳).
نمودار ۴-۳٫ مقایسه میانگین سطح زیر منحنی (A)، فاصله بین پتانسیلهای عمل (B) و طول مدت پتانسیل عمل © در شرایط کنترل و در ۵ و ۱۰ دقیقه پس از افزودن غلظت ۱/۰ میلی مولار لینالول به رینگر حلزونی نرمال (۸=n). 05/0 P<* در مقایسه با کنترل.
لینالول دامنه AHP را در زمانهای ۵ و ۱۰ دقیقه پس از کاربرد بطور معنیداری کاهش داد، بطوریکه این کاهش بین دو زمان ۵ و ۱۰ دقیقه در مقایسه با کنترل با ۰۱/۰ P< معنیدار بود. طول مدت AHP طی ۵ و ۱۰ دقیقه پس از کاربرد لینالول نسبت به حالت کنترل بطور معنیداری با P< 0/01 کاهش یافت (شکل ۴-۲ و نمودار ۴-۴).
نمودار ۴-۴٫ مقایسه میانگین دامنه AHP (A) و طول مدت AHP (B) بین سه حالت کنترل، ۵ و ۱۰ دقیقه پس از کاربرد لینالول ۱/۰ میلی مولار (۸=n). 01/0 P<** و ۰۰۱/۰***P< در مقایسه با کنترل.
شیب فاز دپلاریزاسیون پتانسیل عمل طی ۵ و ۱۰ دقیقه پس از افزودن لینالول کاهش نشان داد که این کاهش ۵ و ۱۰ دقیقه پس از افزودن لینالول در مقایسه با کنترل به ترتیب با ۰۵/۰ P< و ۰۱/۰ P< و ۱۰ دقیقه پس از افزودن لینالول در مقایسه با ۵ دقیقه با ۰۵/۰ P< معنیدار بود. شیب فاز رپلاریزاسیون نیز پس از کاربرد لینالول کاهش معنیداری را نشان داد، این کاهش ۵ و ۱۰ دقیقه پس از کاربرد لینالول در مقایسه با کنترل با ۰۱/۰ P< و در زمان ۱۰ دقیقه نسبت به ۵ دقیقه پس از افزودن لینالول با ۰۵/۰ P< معنیدار بود (شکل ۴-۲ و نمودار ۴-۵).
نمودار ۴-۵٫ مقایسه میانگین شیب فاز دپلاریزاسیون (A) و شیب فاز رپلاریزاسیون (B) بین سه حالت کنترل، ۵ و ۱۰ دقیقه پس از افزودن لینالول ۱/۰ میلی مولار (۸=n). 01/0 P<** و ۰۰۱/۰***P< در مقایسه با کنترل و ۰۵/۰ P<# در مقایسه با ۵ دقیقه پس از کاربرد لینالول.
مدت دوره مهاری بعد از فعالیت برانگیخته[۵۱](PSIP) پس از تزریق جریانهای دپلاریزان (nA2-1) با افزایش شدت تحریک در هر یک از شرایط کنترل و در حضور لینالول افزایش یافت. لینالول نیز طول دوره مهاری بعد از فعالیت برانگیخته به ازاء هر جریان تحریکی را افزایش داد که این افزایش معنیدار نبود (نمودار ۴-۶).
نمودار ۴-۶٫ مقایسه میانگین مدت دوره مهاری بعد از فعالیت برانگیخته پس از تزریق جریانهای دپلاریزان (nA2-1) در شرایط کنترل و در ۱۰ دقیقه پس از افزودن غلظت ۱/۰میلی مولار لینالول به رینگر حلزونی نرمال (۶=n).
فرکانس پتانسیلهای عمل برانگیخته در حین تزریق جریانهای دپلاریزان (nA2-1) پس از کاربرد لینالول افزایش یافت که این افزایش معنیدار نبود.
مقاومت ورودی سلول در طی تزریق جریانهای هیپرپلاریزان(nA3-1)، پس از افزودن لینالول نسبت به حالت کنترل اختلاف معنیداری نداشت (جدول ۴-۱).
۱۰min | control | Time |
۲/۳۹±۱۰/۶۲ | ۲/۷۷±۱۱/۲۴ | Input Resistance(MΩ) |
جدول ۴-۱٫ مقاومت ورودی سلول در شرایط کنترل و ۱۰ دقیقه پس از کاربرد لینالول ۱/۰ میلی مولار.
۴-۲-۲) ویژگیهای پتانسیل عمل خودبخودی در حضور لینالول ۲/۰ میلی مولار
افزودن لینالول ۲/۰ میلی مولار به محلول خارج سلولی موجب افزایش معنیدار آستانه پتانسیل عمل شد که ۲ دقیقه پس از افزودن لینالول نسبت به کنترل با ۰۱/۰ P< معنیدار بود. دامنه پتانسیل عمل طی ۲ دقیقه پس از کاربرد لینالول کاهش یافت که تفاوت معنیداری را نشان نداد (نمودار ۴-۷ و شکل ۴-۳).
نمودار ۴-۷٫ نمودار مقایسه آستانه (A) و دامنه (B) در پتانسیلهای عمل ثبت شده در حضور غلظت ۲/۰ میلی مولار لینالول (۶n=). 01/0 P<**در مقایسه با کنترل.
شکل ۴-۳٫ الگوی فعالیت خودبخودی در شرایط کنترل و ۳ دقیقه پس از مجاورت با غلظت ۲/۰ میلی مولار لینالول. لینالول طی ۳ دقیقه منجر به تغییر الگوی فعالیت خودبهخودی منظم نورون در حالت کنترل به الگوی burst شد. اثرات حاصل از غلظت ۲/۰ لینالول پس از شستشوی محفظه حاوی لینالول با رینگر حلزونی نرمال، تا حد زیادی برگشت پذیر بود.
شیب فاز دپلاریزاسیون پتانسیل عمل طی ۲ دقیقه پس از افزودن لینالول ۰٫۲ میلی مولار کم شد که این کاهش با ۰۱/۰ P< معنیدار بود. شیب فاز رپلاریزاسیون نیز ۲ دقیقه پس از کاربرد لینالول کاهش یافت ، که این کاهش با۰۵/۰ P< معنیدار بود (نمودار ۴-۹ و شکل ۴-۶).
نمودار ۴-۸٫ مقایسه میانگین شیب فاز دپلاریزاسیون (A) و شیب فاز رپلاریزاسیون (B) بین دو حالت کنترل و ۲ دقیقه پس از افزودن لینالول ۲/۰ میلی مولار (۸=n). 05/0 P<* و ۰۱/۰ P<** در مقایسه باکنترل.
شکل ۴-۴٫ مقایسه پتانسیل ثبت شده از یک نورون در دو زمان کنترل (a) و ۲ دقیقه (b) پس از افزودن لینالول ۲/۰ میلی مولار. بدنبال بکارگیری لینالول ۰٫۲ میلی مولار شیب فاز دپلاریزاسیون و شیب فاز رپلاریزاسیون پتانسیل عمل کاهش یافت.
مدت دوره مهاری بعد از فعالیت برانگیخته پس از تزریق جریانهای دپلاریزان (nA2-1) با افزایش شدت تحریک در هر یک از شرایط کنترل و در حضور لینالول افزایش یافت که این افزایش اختلاف معنیداری را نشان نداد (نمودار ۴-۱۰).
نمودار ۴-۹٫ مقایسه میانگین مدت دوره مهاری بعد از فعالیت برانگیخته پس از تزریق جریانهای دپلاریزان(nA2-1) در شرایط کنترل و در ۱۰ دقیقه پس از افزودن غلظت ۲/۰ میلی مولار لینالول به رینگر حلزونی نرمال (۶=n).
فرکانس شلیک پتانسیلهای عمل در حین تزریق جریانهای دپلاریزان (nA2-1) پس از کاربرد لینالول افزایش یافت که این افزایش معنیدار نبود.
مقاومت ورودی سلول در طی تزریق جریانهای هیپرپلاریزان (nA2-1)، پس از افزودن لینالول نسبت به حالت کنترل اختلاف معنیداری نداشت (جدول ۴-۲).
Time | Control | ۱۰min |
Input Resistance(MΩ) |
بر اساس کتاب مادیان هزار دادستان، تقاضای طلاق هر یک از زوجین در محکمه پذیرفته میشود، ولی دادگاه هیچ مردی را بدون رضایت پادشازن و هیچ زنی را بدون رضایت شوهرش طلاق نمیدهد. چنین امری تنها در مورد چگرزن ممکن است (فصل ۱:۷).
در دین زردشتی، مرد قبل از اینکه زن خود را طلاق دهد، باید رضایت وی را برای طلاق جلب کند. این مسئله تا حدی اهمیت دارد که اگر مردی زن خود را بدون رضایت وی طلاق دهد، گناهکار تلقی میشود. با این همه، هر چند رضایت زوجین، یکی از شرایط لازم برای طلاق به شمار میرود، اما شرط کافی برای طلاق نیست. بنابراین، حتی اگر زوجین برای جدا شدن از هم، رضایت داشته باشند، اما دادگاه علل و اسباب را برای طلاق گرفتن کافی نداند، حکم به جدایی زوجین نمیدهد (فصل ۲:۷).
در طلاقی که با رضایت زن صورت میگیرد، زن حق ندارد اموالی را که مرد در زمان ازدواج به او داده، نزد خود نگه دارد. در عوض، اگر طلاق بدون رضایت زن صورت گیرد، زن میتواند همه اموال یا قسمتی از آنها را نزد خود نگهدارد (فصل ۷: ۸-۹). پس از اینکه زن از شوهر خود طلاق گرفت، تا زمان ازدواج مجدد، تحت سرپرستی اولیای خود قرار میگیرد.[۶۷۹]
۳-۸- ظهور منجی
خرمدینان اعتقاد داشتند که در آینده یک منجی برای نجات آنان خواهد آمد و ایشان با ظهور وی اعتبار و نفوذ زیادی به دست خواهند آورد. آنان همچنین اعتقاد داشتند که گوهر، دختر ابومسلم، ۵۰۰ سال است که مخفی شده و منتظر بودند تا وی دوباره ظهور کند.[۶۸۰]
انتظار ظهور کسی که خواهد آمد و جهان را پر از عدل و داد میکند، در دین زردشتی نیز وجود دارد. زردشتیان نیز منتظر آمدن منجی هستند که زردشت پیشگویی کرده بود. در دین زردشتی، طول جهان ۱۲ هزار سال است و به چهار دوره سه هزار ساله تقسیم میشود. بر اساس متون پهلوی، اهورهمزدا در سه هزار سال اول، عالم روحانی و در سه هزار سال دوم عالم جسمانی را آفرید. در هزاره سوم اهریمن طغیان نمود و مخلوقات اهورهمزدا را تباه کرد و در هزاره چهارم زردشت ظهور کرد. طبق پیشگویی زردشت پایان جهان نزدیک است و سه موعود زردشتی که به ترتیبِ ظهور، هوشیدر،[۶۸۱] هوشیدرماه[۶۸۲] و سوشیانت[۶۸۳] نام دارند، خواهند آمد و مردمان را در نبرد با بدی رهبری خواهند کرد (مینوی خرد، ۱: ۹۵). نام این سه موعود در فروردینیشت به این شکل آمده است: اوخشیَت اِرِتَ،[۶۸۴] اوخشیت نِمَنگه[۶۸۵] و استوَت اِرِتَ.[۶۸۶] بر اساس متون زردشتی، این سه موعود از نطفه خود زردشت که در بستر یک دریاچه نگهداری میشود، زاده خواهند شد. به این شکل که در پایان جهان، دوشیزهای از خاندان زردشت، با شستشوی خود در آب این دریاچه، از این نطفه آبستن خواهد شد و در موعد معین پسری خواهد آورد که هوشیدر نام دارد. دوباره همین اتفاق تکرار میشود و دو موعود دیگر زاده میشوند.[۶۸۷]
بر اساس روایات منعکس شده در متون پهلوی، در زمان ظهور هوشیدر، خورشید به مدت ده شبانه روز بر بالای زمین میایستد. در زمان وی نه تنها دین زردشتی دوباره رواج مییابد، بلکه زمین آباد میشود و صلح و آشتی در جهان گسترش مییابد. در زمان ظهور هوشیدرماه نیز خورشید ۲۰ شبانه روز بر بالای زمین میایستد. او نیز دین زردشتی را دوباره رواج خواهد داد و در زمان او تمام خرفستران نابود میشوند و زمین آبادان خواهد شد. پس از وی در زمان ظهور سوشیانت، خورشید ۳۰ شبانه روز بر بالای زمین میایستد و مردگان زنده میشوند (صد در بندهش، در ۳۵؛ بندهش، ۱۸: ۲۱۸-۲۲۰).
با توضیحات مذکور، میتوان احتمال داد که خرمدینان اندیشه ظهور منجی را از زردشتیان گرفته باشند، اما صدیقی معتقد است که هر چند عقیده به ظهور منجی در دین زردشتی مطرح بوده، ولی چون در این دوره، شیعیان در ایران به نشر عقاید خود میپرداختند، احتمال دارد که خرمدینان اندیشه ظهور منجی را از شیعیان گرفته باشند.[۶۸۸]
۳-۹- اعتقاد به دو اصل روشنی و تاریکی
روایات برخی منابع از وجود اصل ثنویت در بین خرمدینان خبر میدهند.[۶۸۹] برخی منابع خرّمدینان را شاخهای از دین زردشتی میدانند که به ثنویّت نور و ظلمت اعتقاد دارند و از نظر آنان، تاریکی محو شدن نور است.[۶۹۰] در برخی دیگر از منابع نیز آمده است که خرّمدینان بر این باورند که خداوند نور است و ارواح از او به وجود میآیند.[۶۹۱] در منبعی دیگر نیز آمده خرمدینان از فرق مجوس هستند که خوبی و خیر را از نور و شر و بدی را از ظلمت میدانند، آنان همچنین بر این باورند که اصل عالم نور است که بخشی از این نور به تاریکی بدل گشته است.[۶۹۲] همانطور که میبینیم منابع اذعان داشتهاند که اندیشه ثنویت در خرمدینان متأثر از ثنویت زردشتی بوده است. در ادامه برای روشن شدن بحث ثنویت در دین زردشتی، به بررسی عقیده ثنویت در این دین میپردازیم.
در دین زردشتی ثنویت جایگاه بالایی دارد. بنا بر سرودههای گاهان (۶۰۰-۹۰۰ پ.م) پس از اهورهمزدا در جهان دو اصل اخلاقی اشه[۶۹۳] و دروغ[۶۹۴] وجود دارد که سپندمینو[۶۹۵] و انگرهمینو[۶۹۶] (اهریمن) نمایانگر آن دو میباشند. این دو، در اندیشه، گفتار، کردار، باور، خرد و روان مخالف هم هستند و در امور معنوی، اخلاقی، مادی و جسمانی در مقابل هم قرار دارند. به عبارت دیگر، یکی از این دو نیرو نیک و دیگری بد است (یسنا۳۰: ۳؛ یسنا ۴۵: ۲).
در دین زردشتی جهان صحنه نبرد بین این دو نیرو است و انسان در گزینش بین این دو نیرو آزاد است. او مختار است که از میان دو راه اشه و دروج یکی را برای خود برگزیند (یسنا ۳۰: ۲). در اوستا به زردشتیان توصیه شده که از میان اشه و دروج، اشه را انتخاب کنند. همچنین از آنان خواسته شده که از گروندگان به دروغ، دوری کنند و به کسانی بپیوندند که اشه را انتخاب نمودهاند. (یسنا ۳۱: ۱۸-۱۹). علاوه بر این، به زردشتیان مژده داده شده که روان کسانی که به اشه بپیوندند، در روشنی به سر خواهند برد و برعکس، روان کسانی که به دروغ بپیوندند در تاریکی، کورسویی و پشیمانی (یسنا ۳۱: ۲۰)؛ روان گروندگان به اشه در جاودانگی و کامروایی به سر خواهد برد و روان گروندگان به دروغ در رنج (یسنا ۴۵: ۷).
هر چند که منابع عقیده ثنویت خرمدینان را همان ثنویت زردشتی میدانند، ولی باید گفت که ثنویت مطرح شده در خرمدینان با ثنویت زردشتی اندکی تقاوت دارد. عقیده به اینکه نور، نور محض بوده و پارهای از آن به ظلمت بدل شده است، در تضاد با عقیده سنتی زردشتی قرار دارد؛ چرا که بر اساس این عقیده، شر اساساً از خیر ناشی شده است،[۶۹۷] این در حالی است که در دین زردشتی، دو اصل نور و ظلمت یا خیر و شر از اهورهمزدا صادر شدهاند و هیچکدام عامل به وجود آمدن دیگری نیستند. با توجه به آنچه در گاهان آمده است سپندمینو و اهریمن دو موجود همزاد هستند که هر دو از اهورهمزدا پدید آمدهاند. به گفته برخی ایران شناسان، اگر چه ظلمت یا شر از اهورهمزدا پدید آمده است، اما اهریمن ذاتاً یک نیروی بد نبوده، بلکه با انتخاب خود به بدی گراییده است.[۶۹۸] شایان ذکر است که یکی از فرقههای منسوب به دین زردشتی مسخیه نام دارد. آنان نیز معتقد بودند که بخشی از نور تبدیل به ظلمت شده است.[۶۹۹] به نظر میرسد که خرمدینان در این مورد متأثر از عقاید مسخیه بودهاند.
۳-۱۰- آزار نرساندن به حیوانات و گیاهان
خرّمدینان معتقد بودند هیچ موجودی را نباید آزار داد؛ نه حیوانات را و نه گیاهان را. اعتقاد آنان در این مورد تا حدی بود که از فرو کردن میخ به زمین خودداری میکردند و معتقد بودند که این عمل موجب آزار رسیدن به زمین میشود.[۷۰۰] باید اشاره داشت که اگر چه خرمدینان هنگام تبلیغ این اندیشه، خود را پارسیان نامیده بودند و منع آزار حیوانات در دین زردشتی از اهمیت زیادی برخوردار است، اما واقعیت این است که خرمدینان در این اندیشه، متأثر از مانویان بودهاند نه زردشتیان؛ چرا که مطالعه منابع مربوط به دین زردشتی نشان میدهد که در بین زردشتیان چنین چیزی وجود نداشته و به احتمال زیاد ریشه این عقیده را باید در دین مانوی جستجو کرد. در اینجا ضروری است برای فهم این مسئله، به بررسی این اندیشه، هم در دین زردشتی و هم در دین مانوی بپردازیم.
در دین زردشتی توصیه شده که باید با حیوانات مهربان بود و رفتار ملایمی با آنها داشت. زردشتیان در قبال حیوانات وظایفی دارند که باید به انجام آنها مبادرت ورزند. آنان موظفند به چهارپایان توجه کنند و در پرورش و نگهداری آنها کوشا باشند. در برخی از کتب زردشتی، قوانینی در مورد چگونگی رفتار با چهارپایان ذکر شده است. در بین این قوانین، آمده است که باید به اندازه کافی به چهارپایان آب و علوفه داد و آنان را سیر نگه داشت؛ چرا که آنها در صورت گرسنه بودن، صاحب خود را نفرین میکنند (صد در بندهش، در ۲۶). علاوه بر حفظ آنها از گرسنگی و تشنگی، باید از آنها پاسبانی نمود و آنها را از چنگال دزدان و گرگان در امان داشت. در کنار این کارها، زردشتیان موظفند امنیت آنها را در مقابل سرما، گرما و آفات تأمین کنند و از انجام دادن کارهای سنگین با بهره گرفتن از آنها خودداری ورزند (دینکرد پنجم، ۱۹: ۱۳-۱۴).
به زردشتیان هشدار داده شده که اگر به چهارپایان آزار برسانند و یا اینکه آنها را گرسنه و تشنه نگه دارند، بارهای سنگین خود را با آنها حمل کنند و در هنگام مریضی و ناتوانی اقدام به درمان آنها نکنند، به مکافات این اعمال، گاوان در دوزخ، آنان را در زیر پای خود انداخته و به پیکار با او برمیآیند. روان چنین فردی عذاب و شکنجههای رقتبار و سختی را متحمل میشود و امکان رهایی از این شکنجهها برایش میسر نیست (ارداویرافنامه، ۷۵: ۱-۴؛ ۳۰: ۱-۳؛ ۷۷: ۱-۴). علاوه بر این، خطاب به زردشتیان آمده است که اگر در مورد حیوانات گناهی از آنان سر بزند، هرگز به گرزمان راه نخواهند یافت.[۷۰۱]
در عوض، به آنان مژده داده شده که روان چوپانان و کسانی که از چهارپایان و گوسفندان حمایت کرده، آنها را پرورش داده و از گرگ، دزد، گرسنگی، تشنگی، سرما و گرما در امان دارند، نه تنها پس از مرگ مورد اذیت و آزار آنها قرار نمیگیرند، بلکه در روشنی به سر خواهند برد (ارداویرافنامه، ۱۵: ۱-۴).
علاوه بر این، زردشتیان باید از کشتن چهارپایان خودداری کنند (دینکرد پنجم، ۱۴:۱۳-۱۹)؛ چرا که اگر بیهوده چهارپایان را بکشند، به مکافات این عمل، متحمل عذاب خواهند شد (صد در بندهش، در۵۴). آنان همچنین نباید سگی را بکشند؛ چرا که روان کشنده سگ، با شیون به جهان دیگر خواهد رفت و در آن جهان، هیچ روانی به دیدار روان او نخواهد آمد و در برابر شبیخون دیوان، کسی به فریادش نخواهد رسید (وندیداد، ۱۳: ۸-۹).
همانطور که پیش از این بدان اشاره شد، در دین زردشتی اندیشه منع آزار حیوانات، فقط شامل چهارپایان و حیوانات مفید میشود و چنین ممنوعیتی در مورد سایر حیوانات وجود ندارد. این در حالی است که به عقیده خرمدینان به هیچ حیوانی نباید آزار رساند، چه مفید و چه مضر. بنابراین، به نظر میرسد، عقیده آنان متأثر از مانویت باشد. در ادامه برای درک بیشتر این شباهت به بررسی این عقیده در دین مانوی میپردازیم.
همانطور که پیش از این ذکر شد، در مانویت جهان به دو قلمرو کاملاً مجزای نور و ظلمت تقسیم شده است. روح از ماده جدا بود و رشک اهریمن و دیوان به جهان روشنایی، باعث شد که به جهان نور بتازند. در این جنگ که بین ایزدان نور با اهریمن و دیوان رخ داد، پارههایی از نور ایزدان به چنگ دیوان افتاد و اینگونه دوران آمیختگی نور و ظلمت آغاز شد. در جریان نجات نور، هنگامی که دوشیزه روشنی خود را برهنه به دیوان نشان داد، نور اسیر شده در بدن آنها، به دلیل انزال از بدنشان به زمین ریخت. در نتیجه، بخشی از این نطفهها، به دریا ریخت و غول دریایی بزرگی از آن به وجود آمد و بخشی دیگر به زمین ریخت و منشأ زندگی درختان و گیاهان شد. دیوان ماده در دوزخ نیز جنینهای خود را سقط کردند و با سقط این جنینها، نوری که در بدنشان بود به زمین ریخت و منشأ پیدایش حیوانات گردید.[۷۰۲]
پس حیوانات و گیاهان موجوداتی زمینیاند، اما ذراتی از نور در آنهاست. مانی معتقد بود که تقوا و فضیلت، در رها کردن نوری است که در ماده اسیر است. او میگفت نباید به هیچ وجه به این نور آزاری رساند. بنابراین، وی کشتن حیوانات و خوردن گوشت آنها را حرام دانست؛ زیرا ذراتی از نور در آنها وجود داشت. چیدن گیاهان و شکستن شاخه آنها نیز به دلیل آزار رسیدن به نور موجود در آنها گناه تلقی شد.[۷۰۳]
میدانیم مانی پیروان خود را به دو گروه برگزیدگان و نیوشاگان تقسیم کرده بود. از بین این دو گروه، برگزیدگان زندگی بسیار سختی داشتند. هر چند همه مانویان سبزیخوار بودند، ولی برگزیدگان از شراب، ازدواج و تملک هم باید پرهیز میکردند. بر اساس اصول دین مانوی، برگزیدگان میبایست زندگی سیاری داشته باشند و برای یک روز، غذا و برای یک سال، لباس داشته باشند. یک برگزیده موظف بود که به سه مهر دهان، دست و دل وفادار باشد.[۷۰۴] منظور از مهر دهان؛ دوری از دروغ، پیمانشکنی، سوگند، شراب و غذای ناپاک؛ منظور از مهر دل؛ خودداری از ازدواج خصوصاً تولید مثل و منظور از مهر دست، اجتناب از هر عملی بود که به موجودات جهان آزار میرساند؛ مانند کشاورزی که زخمزنی بر پیکر زمین بود یا میوهچینی که باعث آزار درخت میشد.[۷۰۵]
علاوه بر این محدودیتها، خوردن گوشت حیوانات و چیدن گیاهان نیز به دلیل آزار رسیدن به نور موجود در گیاهان و حیوانات، برای برگزیدگان ممنوع بود، آنان نباید حیاتی را از کسی یا چیزی سلب میکردند. بنابراین کاشتن، درو کردن و حتی شکستن نان، برای آنان حرام بود؛ چرا که با این کار به نور موجود در آن نان آزار میرساندند. بنابراین، چون خود آنان نمیتوانستند برای خود غذایی آماده کنند، نیوشاگان موظف بودند که غذای مورد نیاز آنان را فراهم کنند. نیوشاگان موظف بودند گیاهی را که برگزیدگان از چیدن آن محروم بودند، بچینند.[۷۰۶]
۳-۱۱- اعتقاد به تناسخ ارواح
در مورد اعتقاد خرمدینان به تناسخ ارواح[۷۰۷] و رستاخیز، روایات ضد و نقیضی ذکر شده است. بنا به روایتی، آنان رستاخیز را انکار میکردند[۷۰۸] و بنا به روایتی دیگر، بر این باور بودند که منظور از رستاخیز، حلول روح از یک بدن به بدن دیگر است؛ به این معنا که روح پس از مرگ از جسم قبلی خارج شده و به جسم دیگری وارد میشود. آنان معتقد بودند که جسم انسانها در قیامت تغییر میکند و روح انسانها بسته به بدیها، نیکیها، انکار یا اقراری که در مورد امامان داشته باشند، پس از مرگ یا در قالب انسان و یا در قالب جانورانی چون عقرب، مار، خوک و غیره ادامه حیات میدهند.[۷۰۹]
در حالی که بنا به این روایات، خرمدینان معتقد بودند روح انسانها بسته به اعمالشان در قالب انسان یا حیوان ادامه حیات میدهد، برخی دیگر از منابع آوردهاند که از نظر خرمدینان، روح همه انسانها اعم از نیکوکار و بدکار پس از مرگ، در قالب حیوانات حلول خواهد کرد. بر این اساس، اگر میزان گناهان شخص کم باشد، پس از مرگ روحش در قالب حیواناتی چون پرنده، اسب و حیواناتی از این دست داخل میشود و پس از مدتی که در آن ماند، وارد قالب یک انسان خواهد شد، اما اگر میزان اعمال بد او زیاد باشد، روحش در قالب حیواناتی چون سگ، الاغ و حیواناتی از این دست حلول میکند و پس از اینکه به اندازه گناهانش در آن قالب ماند، به پیکر یک انسان داخل میشود.[۷۱۰]
علاوه بر این، خرمدینان سالها پس از بابک، به رهبری افرادی به نام ابوالعلاء و یوسف اعتقاد داشتند و بر این باور بودند که هر کس این دو را خدا بداند، پس از مرگ در کالبد یک انسان به این جهان باز میگردد و در غیر این صورت در قالب چهارپایان و حیوانات وحشی در خواهد آمد.[۷۱۱]
مشابه عقیده خرمدینان در مورد تناسخ روح پس از مرگ، در مانویت نیز وجود دارد. شاید نتوان با صراحت و قاطعیت گفت که خرّمدینان در این اندیشه متأثّر از مانویّت بودهاند، اما میتوان حداقل اظهار داشت که در این مورد تشابهی هر چند کوچک بین این دو وجود دارد. در ادامه به بررسی اندیشه تناسخ ارواح در دین مانوی و بیان ربط و نسبت آن با تناسخ موجود در خرمدینان میپردازیم.
همانطور که پیش از این ذکر شد، مانی پیروانش را به دو گروه برگزیدگان و نیوشاگان تقسیم کرده بود و به هر کدام از آنان دستوراتی داده بود. با توجه به عقاید دین مانوی، هر کدام از نیوشاگان و برگزیدگان در صورتی که بر اساس دستوراتی که به آنان داده شده، عمل کنند از چرخه تناسخ یا حیات دوباره خارج میشوند و به بهشت روشن واصل میشوند. در غیر این صورت، دوباره به جهان باز میگردند تا تکلیف خود را به پایان برسانند.[۷۱۲]
بر اساس اعتقادات این دین، اگر چه برگزیدگان پس از مرگ امکان رفتن به بهشت نو را داشتند، اما چنین امکانی برای نیوشاگان وجود نداشت و آنان امیدوار بودند که پس از مرگ، از طریق تناسخ، در سلک برگزیدگان درآیند و اینگونه شایستگی رفتن به بهشت نو را به دست آورند. بر اساس اصول اخلاقی دین مانوی، برگزیدگان نباید حیوانی را بکشند و یا اینکه به درختی صدمه بزنند. اگر آنان مرتکب چنین اعمالی شوند، محکوم میشوند که دوباره به این جهان بازگردند. به عنوان مثال اگر گیاه کاشته شدهای را از بین ببرند، پس از مرگ و تولّد مجدّد به صورت دم ذرّت در خواهند آمد و اگر موشی را بکشند، در زندگی بعد به صورت یک موش در خواهند آمد.[۷۱۳]
علاوه بر این، بر اساس اصول دین مانوی، روان بلافاصله پس از مرگ نزد داور دادگر میرود و در محکمه داوری حاضر میشود تا سرنوشت او بر اساس اعمالش رقم بخورد. این ایزد اعمال او را مورد داوری قرار میدهد و پس داوری و اعلام نتیجه قضاوت، روان یا شایستگی ورود به بهشت نو را مییابد و وارد بهشت نو میشود یا دوزخی شناخته شده و به دوزخ رانده میشود و یا اینکه دوباره به این جهان بر خواهد گشت.[۷۱۴]
در این مورد، هنگامی که انسان درستکاری میمیرد، هرمزدبغ (انسان نخستین) ایزدی به نام داور دادگر را به صورت حکیمی راهنما به سوی او میفرستد. سه فرشته نیز همراه این داور هستند که با خود کوزه آب، جامه و تاجی از نور دارند. اهریمن، دیو آز و دیوان دیگر نیز بر این فرد ظاهر میشوند. همین که درستکار آنان را میبیند، ترس بر او مستولی میشود و از داور دادگر و سه فرشته همراه او طلب یاری میکند و از آنان میخواهد که وی را از دیوان و آزارهای آنها برهاند. این چهار تن به او نزدیک میشوند و او را از آزار و اذیت دیوان مصون میدارند. همین که چشم اهریمن به آنان میافتد پا به فرار میگذارد. داور دادگر و سه فرشته همراه او درستکار را با خود میبرند، جامه را به تنش میکنند، کوزه آب را به دستش میدهند و تاج نور را به سرش میگذارند. سپس از طریق ستون روشنی او را به سوی ماه، خورشید و بهشت نور میبرند. خورشید و ماه قوای بدن او را که آب، آتش و نسیم است به سوی خود جذب میکنند، سپس خود فرد به نور ایزدی تبدیل میشود و باقیمانده جسدش که ظلمت محض است به دوزخ انداخته میشود.[۷۱۵]
اما فردی که کیش مانی را پذیرفته و با درستکاران همراهی کرده و در عین حال گناهی از وی سرزده باشد، به هنگام مرگ در ترس و نگرانی به سر میبرد و هم ایزدان و هم دیوان نزد او حاضر میشوند. او طلب بخشش میکند و به اعمال نیک خود متوسل میشود و ایزدان نیز او را از دست دیوان نجات میدهند، اما این فرد به دلیل گناهی که از وی سر زده، در نهایت به دوزخ رانده میشود. انسان گناهکاری که شهوت و آز بر او غلبه کرده، در هنگام مرگ مورد شکنجه اهریمن و دیوان قرار میگیرد. چنین فردی باید دوباره با کالبدی دیگر به جهان پست مادی برگردد. او باید مدتی در این جهان بماند یا اینکه وارد دوزخ شود.[۷۱۶]
۳-۱۲- سرنوشت روان پس از مرگ
بر اساس آنچه مقدسی گفته است، خرّمدینان معتقد بودند که روان مردگان پس از مرگ از طریق ستارهها به ماه و از آنجا به مکان برتر انتقال مییابند.[۷۱۷] هر چند وی درین مورد اطلاعات جامعتری را در اختیار ما قرار نمیدهد، اما اشاره کرده که این اندیشه یک اندیشه مانوی است. در این جا لازم است برای روشن شدن سخن مقدسی، جریان نجات را در دین مانوی مورد بررسی قرار دهیم.
در مانویت پدربزرگی حاکم جهان روشنی و اهریمن حاکم جهان تاریکی یا دوزخ بود. با حمله اهریمن به جهان روشنایی، پدربزرگی انسان نخستین را برای مقابله به سوی وی فرستاد، اما انسان نخستین در طی این ماجرا مغلوب شد و بخشی از عناصر روشنیاش در جهان مادی گرفتار آمد و دیوان این نورها را بلعیدند. مهرایزد به دستور پدربزرگی برای نجات این انوار با دیوان وارد نبرد شد، وی پس از غلبه بر دیوها، از بدن دیوهایی که کشته بود هشت زمین، از پوست آنها ده آسمان و از استخوانهای آنها کوهها را ساخت.[۷۱۸]
وی سپس درصدد برآمد نورهای زندانی در بدن دیوها را نجات دهد. در نتیجه، از بخشی از نورهای بلعیده شده که هنوز چرکین و آلوده نشده بودند، خورشید و ماه را آفرید و از نورهایی که آلوده شده بودند، ستارهها را پدید آورد. نوبت به دستهای از نورها رسید که در برخورد با ماده به شدت آلوده شده بودند. برای نجات این دسته از نورها، پدربزرگی آفرینش سوم را فرا خواند که در طی آن خدایان نجاتبخش فراز آمدند: «نریسه ایزد» و «دوشیزه روشنی».[۷۱۹]
این دو خدا، خود را برهنه به رؤسای دیوان که در آسمان در بند بودند، نشان دادند. با دیدن آنها، دیوان نر دچار انزال شدند و با این انزال نوری که در بدنشان بود، به زمین ریخت. از طریق سومین خدا، «ستون روشنی» -که عبارت از راهی است که نورهای نجاتیافته از آن به آسمان میروند- روانهای پرهیزگار به ماه رفتند و این خود سبب بزرگ شدن ماه و رسیدن به حالت بدر بود. روانها سپس از ماه به خورشید رفتند - و ماه از نو هلال شد- و از خورشید به بهشت نو - که بام ایزد آن را ساخته بود- منتقل شدند. احتمالاً این نورها از طریق این صعود تطهیر میشدند.[۷۲۰] هر چند در این مورد شباهت اندیشه خرمدینان با مانویان بارز است، امّا خرّمدینان عقیده تناسخ خود را اسلامی میدانند و برای اثبات حلول روح از یک بدن به بدن دیگر، به آیات قرآن متمسک شدهاند.[۷۲۱]
۳-۱۳- اشتراک در مال و ناموس
برخی از عقاید خرّمدینان آشکارا عقاید مزدکیان را نشان میدهند و از همانندیهای بین این دو دین خبر میدهند. خرمدینان اموال و زنان خود را مشترک میدانستند و استفاده از این دو را برای همه جایز میشمردند.[۷۲۲] به علاوه، به روایت مقدسی، خرمدینان لذت بردن از زنان را به شرط رضایت از خودشان جایز میدانستند.[۷۲۳] در کنار این روایات که به عقیده اشتراک زنان در بین خرمدینان اشاره دارند، روایتی وجود دارد که نشان میدهد اعتقاد خرمدینان به این عقیده، نه تنها سالها پس از مرگ بابک، کمرنگ نشده است، بلکه اعتقاد به آن تقویت شده و شاخ و برگ بیشتری یافته است. بر اساس این روایت، بازماندگان خرمدینان که به رهبری فردی به نام بُدَیل به اسماعیلیه پیوستند، نه تنها زنان را برای همه حلال میدانستند، بلکه بر این باور بودند که به دلیل اشتراک زنان، نیازی به ازدواج و تعیین مهریه نیست. اعتقاد آنان در این مورد به حدی بود که زنان را همچون آب میدانستند که همه تشنگان میتوانند از آن آب بخورند و سیراب شوند.[۷۲۴]
چیزی شبیه به همین عقیده در بین مزدکیان نیز وجود داشت. در منابع آمده است که مزدک، زنان را همچون آب و آتش میدانست که محدود به افراد خاصی نیست، کسی نمیتواند آنان را فقط حق خودش بداند و در نتیجه، تمام انسانها میتوانند از آنان استفاده کنند.[۷۲۵] اعتقاد مزدک به اندیشه اشتراک زنان، در فصول پیش مورد بررسی قرار گرفت.
خرمدینان عقیده داشتند که اجتماعی که بر ظلم، اجحاف و عدم تساوی مالی مبتنی باشد، آفریده تاریکی یا اهریمن است و باید با چنین اجتماعی مبارزه نمود. آنان ریشه بیعدالتیها را مالکیت خصوصی زمین و عدم تساوی اجتماعی میدانستند و خواهان مالکیت عمومی زمین و تسلیم تمامی زمینهای کشاورزی به روستاییان بودند. آنان میکوشیدند روستاییان را از تابعیت سرمایهداران و پرداخت خراج نجات دهند و مساوات عمومی را در جامعه برقرار نمایند.[۷۲۶]
همانطور که میبینیم از نظر خرمدینان عدم تساوی مالی و اجتماعی در بین افراد جامعه بیعدالتی است و باید با این بیعدالتی مبارزه نمود. چنین عقیدهای در بین مزدکیان نیز وجود داشت. مزدک نیز خطاب به پیروانش میگفت باید کوشید تا بقایای شر را از روی زمین محو کنیم. از نظر وی پشتیبان و رواجدهنده این شرور، که همان عدم مساوات اجتماعی و مالی است، بیش از همه، دولت است و باید کوشید تا این عدم مساوات را از بین برد. از نظر وی، برای به وجود آوردن اجتماعی که بر پایه عدل استوار باشد، باید همه مردم به طور مساوی از مال و زن برخوردار باشند.[۷۲۷]
۳-۱۴- آزار نرساندن به مردم
خرمدینان بر این عقیده بودند که باید با مردم رفتاری پسندیده داشت و از آزار رساندن به آنان خودداری کرد. اعتقاد آنان در خوشرفتاری با مردم تا حدی بود که به عقاید و اندیشه های آنان، حتی اگر بر خلاف عقایدشان بود، احترام میگذاشتند و از تمسخر و استهزاء آنان اجتناب میکردند. از نظر آنان، تمام مذاهب و ادیان با وجود تفاوتها و اختلافاتی که با هم دارند، با یکدیگر برابرند و در همه آنها امید به نجات وجود دارد. با توجه به آنچه منابع گفتهاند، خرمدینان از خونریزی و کشتار مردم خودداری میکردند و فقط در مواقع خاصی جنگ را جایز نمیدانستند.[۷۲۸]
باید اشاره داشت که اگر چه خرمدینان در زمان بابک، این اصول اخلاقی را زیر پا گذاشتند و به کشتار مردم روی آوردند، اما از نظر محققان، این اعمال خشونتآمیز خرمدینان، نوعی دفاع از خود در برابر ظلم و ستم بوده و جزء همان مواقع خاص و ضروری به شمار میآمد و از آنجا که خرمدینان جنگ و خونریزی را در مواقع ضروری جایز میدانستند، این اعمال آنان مغایرتی با اصول اخلاقی ایشان نداشته است.[۷۲۹]
شبیه همین اصول اخلاقی در دین مزدک نیز وجود داشت. گفته های ابنندیم از رواج این اصول اخلاقی در بین مزدکیان حکایت دارد. با توجه به آنچه وی گفته است، مزدک به پیروان خود توصیه میکرد که نسبت به هم رفتار و کرداری نیک داشته باشند. طبق دستورات مزدک، پیروانش نه تنها از ظلم و ستم در حق یکدیگر منع شدهاند، بلکه موظفند از هر نوع آزاری نسبت به یکدیگر خودداری ورزند. علاوه بر این، مزدک نیز مانند خرمدینان هواداران خود را از قتل و کشتار دیگران منع میکرد.[۷۳۰]
۳-۱۵- محبت و مهماننوازی
از بررسی منابع روشن میشود که خرمدینان به محبت، مهربانی و مهماننوازی معروف بودهاند.[۷۳۱] این محبت و مهماننوازی در بین خرمدینان، قابل مقایسه است با مهماننوازی در بین مزدکیان؛ چرا که این اصول اخلاقی در بین مزدکیان نیز وجود داشت و از اصول مهم و اساسی آنان به شمار میرفت. مزدکیان برای مهمان خود اهمیت زیادی قائل بودند و به رفاه حال آنان توجه زیادی داشتند. در مورد اهمیت مهمان در نزد مزدکیان، احترامی که آنان در قبال مهمان از خود نشان میدادند و خدماتی که به آنان ارائه میکردند، در فصل راوندیه سخن گفته شد.
۳-۱۶- لذتجویی
در روایتی آمده است که از نظر خرمدینان لذتجویی بلامانع است و تنها شرط آن، آزار نرساندن به سایرین است.[۷۳۲] از مصادیق لذتجویی در بین خرمدینان میتوان به لذت بردن از زنان و نوشیدن شراب اشاره کرد.[۷۳۳] علاوه بر این موارد، خرّمدینان – اعم از زنان و مردان- سالی یکبار دور هم جمع میشدند و به جشن و پایکوبی میپرداختند. آنان در اثنای این جشن، سرود میخواندند و شراب میخوردند و در پایان آن، بدون هیچ محدودیتی، با یکدیگر رابطه جنسی برقرار میکردند.[۷۳۴]
(۲-۸)
(۲-۹)
روابط (۲-۸) و (۲-۹) معادلههای مربوط به جریانهای منبع تولید پراکنده و شبکه را نمایش می دهند. در روابط فوق مربوط به امپدانس معادل شبکه و مربوط به امپدانس فیدری است که منبع تولید پراکنده را به شبکه وصل نموده و امپدانس مربوط به منبع تولید پراکنده میباشد. با توجه به روابط فوق هرچه امپدانس منبع تولید پراکنده بزرگتر و هرچه فاصله محل خطا از منبع بیشتر باشد IDG کمتر خواهد بود. اگر جریان اتصال کوتاه از طرف شبکه اصلی، قبل و بعد از نصب منبع تولید پراکنده و باشد رابطه (۲-۱۰) نسبت این جریانها را نمایش میدهد.
(۲-۱۰)
با نصب منبع تولید پراکنده، جریان شبکه اصلی کاهش مییابد در حالی که جریان نقطه خطا افزایش یافته است. در نتیجه جریان عبوری از برخی تجهیزات حفاظتی افزایش و جریان برخی دیگر کاهش مییابد که می تواند منجر به ناهماهنگی حفاظتی گردد. برای رفع این مشکل روشهای مختلفی پیشنهاد شده است که یکی از آنها به کارگیری محدودساز جریان خطا میباشد. در صورت استفاده از FCL روابط (۲-۸) و (۲-۹) به صورت روابط (۲-۱۱) و (۲-۱۲) اصلاح میگردند.
(۲-۱۱)
(۲-۱۲)
اگر جریان اتصال کوتاه از طرف شبکه اصلی، قبل و بعد از نصب منبع تولید پراکندهی همراه با محدودساز جریان خطا و باشد رابطه (۲-۱۳) نسبت این جریانها را نمایش میدهد.
(۲-۱۳)
در روابط فوق امپدانس مربوط به محدود کننده جریان خطا است. بر طبق این روابط با افزایش ZFCL مقدار کاهش پیدا می کند و نسبت جریان اتصال کوتاه از طرف شبکه اصلی قبل و بعد از نصب منبع تقریباً باهم برابر شده و مشکل ناهماهنگی حفاظتی بهبود مییابد.
یک نکته قابل توجه در عملکرد FCL اینست که زمان لازم برای محدود کردن جریان توسط FCL و رسیدن به حالت دائمی کمتر از نیم سیکل (۱۰ میلی ثانیه) میباشد. در صورتیکه زمان مورد نیاز برای عملکرد یک رله اضافه جریان در حدود ۲۰۰ میلی ثانیه است. بنابراین در این پایان نامه به عملکرد FCL در حالت گذرا نیازی نمی باشد و تنها حالت دائمی آن قبل و بعد از وقوع خطا مورد بررسی قرار میگیرد.
فصل سوم
روشهای هماهنگ نمودن تجهیزات حفاظتی در حضور تولیدپراکنده
در سیستمهای توزیع معمولاً از فیوز و ریکلوزر و یا از رلههای اضافه جریان برای حفاظت استفاده می شود. همانطور که قبلاً گفته شد پس از ورود DG به سیستم توزیع، هماهنگی حفاظت از بین خواهد رفت. برای حفظ هماهنگی بین تجهیزات حفاظتی در حضور DG روشهای مختلفی معرفی شده اند. در این قسمت برخی از این روشها را بیان می شود.
هماهنگی فیوز-ریکلوزر در حضور تولیدپراکنده:
معمولاً هماهنگی فیوز-ریکلوزر، مبتنی بر حفظ فیوز میباشد[۳۳]. نویسندگان مقاله[۱۴] در رابطه با هماهنگی بین این دو تجهیز حفاظتی هنگامی که DG وارد سیستم می شود به طور مفصل بحث نموده اند. همچنین راه حلهای متفاوتی برای حفظ هماهنگی بین آنها معرفی شده اند. در ادامه تعدادی از این روشها بیان میشوند.
اصلاح منحنی سریع ریکلوزر:
این روش در[۳۴, ۳۵] برای حفظ هماهنگی فیوز-ریکلوزر به کار گرفته شده است. در[۳۴] منحنی سریع ریکلوزر بر مبنای نسبت جریان فیوز (IF) به جریان ریکلوزر (IR) در بدترین شرایط خطا اصلاح شده و با منحنی فیوز هماهنگ می شود. در[۳۵] اصلاح منحنی سریع ریکلوزر بر مبنای مینیمم مقدار برای هماهنگی فیوز-ریکلوزر مورد بحث قرار گرفته است. در هر دو مقاله برای رسیدن به هماهنگی، استفاده از ریکلوزر مبتنی بر میکروپروسسور توصیه شده است.
ناحیه بندی سیستم توزیع بوسیله بریکر:
در مقاله[۱] پیشنهاد شده است که سیستم توزیع به وسیله بریکر به نواحی مختلف تقسیم شود. برای اجرای این روش باید تمام بریکرها مجهز به سیستم سنکرونیزاسیون باشند. همچنین بریکرها توسط یک رلهی
مبتنی بر کامپیوتر[۳۰] کنترل میشوند و در صورت بروز خطا، بریکرهای ناحیهی خطادار شده را قطع نموده و آن ناحیه را از سیستم جدا می کند. به همین ترتیب DGهای ناحیهی خطادار شده نیز از مدار خارج میشوند. هزینه این روش بسیار بالا بوده و برای نفوذ پایین DG روش مناسبی نمی باشد.
قطع DGها پس از وقوع خطا:
این روش پیشنهاد می کند پس از وقوع خطا و قبل از آنکه ریکلوزر و یا فیوز عمل نمایند، همه DGها از سیستم توزیع جدا شوند[۳۶]. در این روش، طبیعت شعاعی سیستم حفظ شده و تجهیزات حفاظتی به درستی ناحیهی خطادار شده را از سیستم جدا مینمایند. یکی از عیوب این روش اینست که حتی برای خطاهای گذرا DGها از مدار خارج میشوند. قطع کردن همه DGها پس از وقوع هر خطا، سیستم را بسیار نامطمئن[۳۱] مینماید. همچنین برای اینکه دوباره DG بتواند به سیستم متصل شود نیاز به سنکرونیزاسیون میباشد.
محدود کردن ظرفیت DG:
در[۳۷-۳۹] روشی معرفی شده است که بر اساس آن، سطح نفوذ DG در سیستم توزیع محدود شده و ظرفیت آن به اندازهای انتخاب می شود که هماهنگی ریکلوزر-فیوز از بین نرود. مشکل این روش، محدود بودن ظرفیت DG میباشد. به این معنی که اگر نیاز به ظرفیت بیشتری برای نصب DG باشد دیگر این روش، کارا نخواهد بود.
دستهبندی ریکلوزر- فیوز بر اساس هماهنگی آنها:
یک تکنیک دستهبندی هماهنگی ریکلوزر- فیوز در[۴۰] معرفی شده است که در آن برای حفظ هماهنگی، بهترین محل برای نصب DG مشخص میگردد. همچنین در برخی موارد تنظیمات ریکلوزر تغییر داده می شود. در این روش، حالتهای ریکلوزر-فیوز از نظر هماهنگی در شرایط خطا به دو دسته تقسیم میشوند: حالتهایی که پس از وقوع خطا همچنان هماهنگی بین این دو تجهیز حفاظتی باقی مانده و حالتهایی که با وقوع خطا هماهنگی آنها از بین رفته است. با توجه به این دستهبندی و همچنین یافتن بهترین محل برای نصب DG و تغییر تنظیمات ریکلوزر، تعداد حالتهای وجود ناهماهنگی ریکلوزر-فیوز به کمترین مقدار ممکن میرسد.
هماهنگ نمودن رلهها در حضور تولیدپراکنده:
برای حفظ هماهنگی بین رلههای اضافه جریان پس از ورود DG به سیستم توزیع روشهای مختلفی پیشنهاد شده است. یکی از این روشها استفاده از FCL برای کم کردن اثر DG بر روی هماهنگی حفاظت سیستم میباشد که در سال ۲۰۰۱ معرفی گردید. همانطور که قبلاً گفته شد محدودکنندههای جریان خطا تجهیزاتی هستند که در حالت نرمال شبکه دارای امپدانس ناچیز و در شرایط خطا دارای امپدانس بالا میباشند. بنابراین با تنظیم مقدار امپدانس آنها میتوان جریان خطا را تا حد زیادی کاهش داد. FCLها میتوانند از نوع مقاومتی، القایی و یا امپدانسی باشند. پس از نصب FCL معمولاً نیاز به تغییر تنظیمات رلهها نیز میباشد. تکنیکهای اکتشافی[۳۲] از قبیل PSO[33] [۴۱] و الگوریتم ژنتیک (GA[34]) [42, 43] روشهایی هستند که برای بدست آوردن تنظیمات بهینه رلههای اضافه جریان استفاده شده اند. این روشها برای بهینهسازی یک تابع هدف بهکار میروند. با بهره گرفتن از این روشها پارامترهای رلهها طوری محاسبه میشوند که تمام قیود مربوط به آنها حفظ شده و همچنین هماهنگی بین رلهها نیز برقرار باشد.
روشهایی که در آنها از FCL برای حفظ هماهنگی رلههای اضافه جریان در حضور DG استفاده شده در زیر بیان شده است.
استفاده از FCL بصورت سری با DG:
بکارگیری FCL بصورت سری با DG در[۴۴] مطرح شده است. در این روش، دیگر نیازی به تغییر تنظیمات رلهها نمی باشد به این دلیل که جریان DGها در شرایط خطا آنقدر محدود شده است که بر روی عملکرد رلهها تأثیری نگذارد. شکل(۳-۱) نحوه اتصال FCL بصورت سری با DG را نشان میدهد.
شکل۳- ۱: اتصال سری FCL و DG
در این شکل، Tr[35] نماد ترانسفورماتور و PDS[36] نماد سیستم توزیع میباشد. حال فرض کنید DG در محلهای مختلف در سیستم توزیع ۳۰ باسهی IEEE که در شکل(۳-۲) نشان داده شده است نصب شده است.
شکل۳- ۲: سیستم توزیع ۳۰ باسه IEEE
باسهای کاندید برای نصب DG باسهای ۱۰، ۱۲، ۱۵، ۱۶، ۱۷، ۱۸، ۱۹، ۲۱، ۲۴، ۲۷و ۳۰ میباشند. اگر DG بدون FCL به سیستم توزیع متصل شود، هماهنگی تعدادی از رلهها از بین میرود. شکل(۳-۳) تعداد ناهماهنگیهای بوجود آمده بین رلهها را پس از نصب DG و اعمال خطای ۳ فاز در نزدیکی هر کدام از رلهها نشان میدهد. همانطور که در این شکل مشاهده میگردد این ناهماهنگیها یا به خاطر کمتر بودن CTI بین رلهها از مقدار تعیین شده بوده و یا رلهی پشتیبان قبل از رلهی اصلی عمل نموده است.
شکل۳- ۳: تعداد ناهماهنگیهای بوجود آمده بین رلهها
با بهره گرفتن از FCLهای مقاومتی یا القایی بصورت سری با DG میتوان به هماهنگی کامل بین رلهها دست یافت. این روش در [۴۴] پیادهسازی شده و نتایج آن نشان داده شده است. امپدانسهای مورد نیاز برای FCLهای مقاومتی و القایی برای محلهای مختلف نصب DG در شکل(۳-۴) آورده شده اند.
شکل۳- ۴: امپدانس FCL برای محلهای مختلف نصب DG
همانطور که در این شکل دیده می شود FCL مقاومتی، با امپدانس پریونیت کمتری نسبت به FCL القایی می تواند هماهنگی بین رلهها را حفظ نماید.
استفاده از FCL در محل اتصال شبکه قدرت به سیستم توزیع:
این روش در[۴۵] مطرح شده است. در این مقاله، رلهها طوری تنظیم میشوند که سیستم توزیع بتواند در حالت جزیرهای[۳۷] نیز با حفظ هماهنگی رلهها کار کند. این روش بر روی سیستم توزیع ۳۰ باسه IEEE مطابق شکل(۳-۵) اجرا شده است. در این مقاله یک خطای سهفاز در وسط هر کدام از خطوط برای بررسی عملکرد رلهها در نظر گرفته شده است.
شکل۳- ۵: استفاده از FCL در محل اتصال شبکه قدرت به سیستم توزیع
همچنین برای هماهنگ نمودن رلهها دو مسئله مطرح و حل شده است که عبارتند از:
مسئله تک ترکیبه: در این مسئله، سیستم توزیع فقط در مد متصل به شبکه[۳۸] بررسی میگردد. بنابراین فقط یک دسته از قیود رلهها که مربوط به این مد عملکردی میباشند مطرح شده و رعایت میشوند.
(حسینی، ۱۳۸۸: ۱۷)
که در آبان ۱۳۵۹ سروده شده، در راستای چنین رسالتی حرکت کرده است. ستایش او از رزمندگان اسلام گاه جلوهی باشکوهی مییابد. مثلاً در بیت دوم غزل آنجا که میگوید:
سینه سرخان مهاجر به شما رشک برند
که شفق واک گرفته است ز بال و پرتان
(همان: ۱۷)
در واقع با تشبیهی زیبا، رزمندگان را به پرندگان مانند کرده است که سرخی شفق، وامدار سرخی بال و پر آنهاست، غزل در ادامه بیانی بسیار صریح و شعاری مییابد که از ویژگیهای عمومی این دوره است. مثل این بیت:
ای همه حامی اسلام به هنگام نبرد
عرشیان بال گشایند فراز سرتان
(همان: ۱۷)
البته این شعرها در سالهای آینده نمیتواند همان هیجان و تأثیرپذیری ار ایجاد کنند که در زمان خاص خویش، چه زمان و موقعیت خاص آن، چنین موقعیتی را میطلبد و شعر جنگ، ناگزیر میبایست این دوره را طی میکرد و از این منزل میگذشت. در این از شعر دفاع، شاهد استفاده شاعران از واژههایی با بسامد بالا در تصویرسازی هستیم که قرار گرفتن کلماتی، چون: «گل»، «خون»، «شهید»، «شهادت»، «خونین» و … در ردیف و ترکیبات مختلف، سبب زیبایی شعر و همچنین پررنگتر شدن زمینه محتوایی شعر این دوره میشود.
«سرودههای آغاز جنگ فاقد ویژگیهای لازم شعری مانند زبان استوار، ایماژها و صورخیال زنده و تازه هستند. در حالی که در یک شعر خوب هیچ عنصری نباید عرصه را بر عناصر دیگر تنگ کند، عاطفه پایهپای تخیّل، آهنگ و زبان پایهپای هم و همه عناصر همدست و همراه در یک مجموعه همخوان باید به انتقال پیام شاعر کمک کنند. اینگونه سرودهها از انسجام و گاه ایجاز لازم برخوردار نبودند. شعر در مدار تکرار میچرخید و تنها پاسخی به تشنه کامی و عطش جامعه به این سرودهها بود. برخی از این سرودههای بینام ونشان در کنار پیامها و اطلاعیهها بر دیوارها نصب میشد و یا در تظاهراتها خوانده میشد و بعدها که اندکی فضا برای تنفس باز شد در روزنامهها و مجلات به چاپ رسید» (مکارنیا، ۱۳۸۳: ۲۰).
ویژگی دیگر شعر این دوره آوردن شاعران به قالبهای کوتاه و موجز رباعی و دوبیتی است، مانند رباعی زیر از مجموعهی «هم صدا با حلق اسماعیل» از دکتر سید حسن حسینی:
خصم آمدهای تفنگ مبهوتش کن
از راه رسیده چارهی فوتش کن