تحقیقات هاس ویک هو فدر (١٩٩٠) نشان دهنده همبستگی بسیار زیاد بین رهبری فرهمند وعملکرد ورضایت شغلی زیاد پیروان است. کسانی که برای رهبران فرهمند کار می کنند به گونه ای تحریک می شوند تا تلاش بسیارانجام دهند وچون به رهبر خود عشق میورزند،نسبت به کار خود ابراز رضایت فراوانی می کنند.درحقیقت رهبر فرهمند طی مراحل زیر به توانمندی پیروان خود می پردازد وتاثیری شگرف در آنها ایجاد می کند(شرمرهورن،هانت واوزیورن،٢٠٠۵).
الف) رهبر به روشی انتقادی موقعیت را ارزیابی می کند.کاستی های این موقعیت، اهداف آینده را شکل می دهند. قبل از پیشروی به سوی اهداف،رهبر منابع در دسترس وموانعی که در دستیابی به اهداف وجود دارند،بر آورده می نماید وهمچنین،نیازها ،توانایی ها،سطوح رضایتمندی کارکنان و پیروان را مشخص می کند.
ب) رهبر با بیانی شیوا و روشن اهداف را همراه با چشم انداز آینده آرمانی به تصویر می کشد.
پ)رهبر نشان می دهد که چگونه این هدف وچشم انداز قابل دستیابی است.او برخلاقیت وراههای نامعمول وبدیع تاکید می کندتا بتوان به آینده آرمانی دست یافت.
۳- رهبری معنوی: واژه معنویت در رهبری در دهه اخیر توجه زیادی را به خود جلب کرده است (گیبسون[۴۱]،۲۰۰۰). دانشمندان فراوانی درباره مفهوم معنویت در علم رهبری مطالعه کردهاند. موضوع معنویت در سازمان در حال تبدیل شدن به موضوع عمومی در تعهد سازمانی و هوش اخلاقی است (روبینس[۴۲]، ۲۰۰۳). در حالی که در سالهای اخیر در این زمینه تحقیقات فراوانی انجام و کنفرانسهای متعددی برگزار شده است، در کشور ما این موضوع در تعهد و هوش، از اولویت ویژهای برخوردار است. سازمانهای امروزی به کارکنان خود بسیار توجه دارند چرا که تجربه ثابت کرده است که هر چه نیاز مالی و به اصطلاح نیازهای بیرونی بیشتر ارضا شود نیازهای روانی و فیزیولوژیکی یا نیازهای درونی آنها بیشتر ارضا میشود. بنابراین رهبر باید بر پیروانش تأثیر بگذارد تا قدرت و توانایی آنان به منظور تحقیق اهداف سازمان افزایش یابد. اخیراً واژه (معنویت) در سازمان به خاطر تأثیر معنویت بر بهرهوری ، تعهد، توانمندی سازمان به آن پرداخته شده است. با پیشرفت علوم و فنون و نیز با پیشرفت جوامع، نظامهای آموزشی و فعالیتهای حاکم بر آن نیز تحت تأثیر قرار گرفت. در جوامع پیشرفته صنعتی، سرعت تحول نظامهای آموزشی به گونهای است که هر چند سال یک بار در ساختار نظام آموزشی دگرگونی کلی ایجاد میشود. دیگر نمیتوان با روشهای محدودهنگر جامعه و افراد را به سوی یک تحول پیچیده و پیشرفته سوق داد (شعبانی،۱۳۸۰). ایجاد تغییرات لازم در نظام آموزش عالی متناسب با تحولات فناوری در عرصه اطلاعات و ارتباطات و همزمان با افزایش سطح بهرهوری در حکم یکی از محورهای مهم تغییر در قرن بیست و یکم به ویژه در کشورهای پیشرفته صنعتی به شمار میرود. با مطالعه و بررسی تحقیقات انجام شده و همچنین تجربیات کشورهای توسعه یافته میتوان دریافت کرد رأس اهدافی که صاحب نظران برای تحول در نظامهای تعلیم و تربیت مطرح میکنند مدیر را نظم اتکای هر تغییر و تحولی میدانند (مهرمحمدی،۱۳۷۹). در اغلب سازمانها از تواناییهای کارکنان استفاده بهینه نمیشود و مدیران قادر نیستند ظرفیت بالقوه آنان را به کار گیرند. اندیشمندان مدیریت تحول و رهبری کارکنان را به عنوان یک راهبر اثر گذار بر عملکرد و بهسازی نیروی انسانی معرفی نمودهاند و معتقدند که تعهد و هوش اخلاقی منابع انسانی یکی از نگرشهای مهم جدید است که امروزه توسط سازمانها به کار گرفته میشود و در واقع پاسخ به نیاز حیاتی مدیریت معاصر در پاسخگویی به نیاز تغییر و تحول است (کنیلا[۴۳]،۱۳۸۳).
۲-۳-۵-تعریف معنویت
اغلب از عواطف و معنویت به عنوان جعبههای سیار یاد میشود موضوعاتی که مابه خوبی آنها را درک نمیکنیم. در واقع چنین اصطلاحاتی واضح نیستند و نمیتوان تعاریف مشخصی برای آنها ارائه نمود (فرشمن[۴۴]، ۱۹۹۹). با این اوصاف معنویت دارای ماهیتی شخصی است و همین امر موجب شده است که دیدگاه های چند گانهای در موردآن به وجود آید. بعضیها معنویت را برخاسته ازدرون انسانها میدانند و میگویند معنویت چیزی فراتر از قواعد مذهبی است و مربوط به جریان معنابخشی و خودیابی درونی است که بدون توجه به افراد در وجود آنها شکل میگیرد. (دیدگاه درونی بودن معنویت) اگرچه در این دیدگاه به طور قطع مذهب از قدرتی به میان می آید که ازدرون هر فرد سرچشمه میگیرد ولی در عین حال این دیدگاه شامل احساس مرتبط بودن فرد با کار خود و دیگران نیزمیشود(کریشنا و کومارونک[۴۵]، ۲۰۰۲). به گونهای که حتی طرفداران این دیدگاه معنویت را به صورت احساسی اصلی فرد در ارتباط درون خود دیگران و کل جهان نیز تعقیب کردهاند (کریشنا وکومارونک،۲۰۰۲). عقیده دارند که معنویت در محیط کار شامل سه جزء است:
۱- معنویت زندگی درونی ۲- کار با معنا ۳- اجتماع (کیل و شیرواستاوا [۴۶]،۲۰۰۳).
معنویت زندگی درونی
امروزه بسیاری از مردم میپرسند که انواع معنویت قادر است دگرگونیهای فردی و اجتماعی عمیقی را که این جهان سفت بدان نیازمند است پدید آورد در یک منبعشناسی با ماهیت پلورالسیتی معنویت سبز فایل در سه نوع زیر خلاصه شده است:
معنویت دینی: معنویتی است که مبتنی بر یک سنت خاص دینی است. آمال و مقصد نهایی معنویت و همچنین راههای رسیدن به آن بر مبنای سنت خاص دینی است و بر یک چارچوب و سیستم خاص اعتقادی استور است (رستگار، ۱۳۷۸).
معنویت غیر دینی: در برگیرنده معنویتهای انسانگرا، طبیعتگرا و زمین محور است عقاید آنان ممکن است بر مبنای انکار وجود خدا باشد. آموزههای آنان در برگیرنده عملگرایی محیطی و اجتماعی است (ضیایی،۱۳۷۸).
معنویت رازگونه: تجربه شخصی افرادی است که ممکن است به عنوان شیوهها یا فرقهای فرعی از یک دین مثل یهودیت، مسیحیت یا اسلام باشد و با شمول بیشتر معنویتهای شرقی شود. نویسندگان و محققان معنویت درسازمان، و در مقیاسها و الگوهای خود معنویت نوع اخیر را انکار میکنند (رستگار، ۱۳۸۷).
معنویت فرادینی: عنوانی است که ممکن است به بسیاری از مناقشات و چالشهای سبز فایل درباره معنویت پاسخ بدهد در واقع این معنویت حد وسط دو گرایش عمده است: از یک طرف این معنویت این مبتنی بر دین خاصی نیست از طرف دیگر برخی معنویتهای سبز فایل که به خود اجازه میدهد هر چیزی را معنوی بدانند رارد میکنند معنویت فرادینی اولاً دلبسته به سنت دینی خاصی نیست، ثانیاً تأکید بر تعامل با معنویتهای دیگر مکاتب و ادیان را نیز دارد (خائف الهی،۱۳۸۹).
تعاریف معنویت در سازمان: از تعداد مؤلفان یا محققانی که میخواهند در مورد آن بنویسند بیشتر است (ویسنیکی[۴۷]، ۲۰۰۱). تعریف معنویت از این جهت بسیار دشوار است که یک مفهوم شخصی و فردمدار است و هر کس میتواند به فراخورد ذهنیت خود تعریفی از آن ارائه دهد. بر همین اساس تعاریف معنویت بسیار گوناگون و متفاوتاند که به تعدادی از آنها در ادامه اشاره میشود (دنت[۴۸]، ۲۰۰۵).
۱- معنویت همان زیبایی است
۲- معنویت یک کشتی که روح را در خود جای داده است
۳- معنویت یعنی همه چیز
طی یک تحقیق که توسط استراک و همکاران در سال ۲۰۰۲ انجام شد بیش از نسبت رهبر تحولگرا مورد مصاحبه قرار گرفتندکه طی آن معنویت به عنوان خدا یا قدرت متعالی منبع همه ارزشها و معنیها- آگاهی درونی انسان و یا راهی برای تلفیق تمام جنبههای یک شخص دریک واحد کل تعریف شد. با یک نگاه کلی به تعریف معنویت می توان گفت که اکثر محققان معنویت را جستجویی برای معنی، اندیشه، ارتباط درونی، خلاقیت دانستهاند. از این تعاریف گوناگون میتوان به این نکته پی برد که معنویت یک مفهوم ذهنی و انتزاعی است (خائف الهی، ۱۳۸۹).
معنویت در محیط کار: پدیده عدم اطمینان محیطها در عصر کنونی سازمانها را بر آن داشته است تا پاسخهای بسیارگوناگون و متفاوت داشته باشند یکی از عملیترین شیوهها ترغیب کارکنان به این امر است که با تمام وجود خود را وقف کار کنند و از این طریق (خود) تمام عیار خویش رادر کار بیابند که پیامد آن کارکنانی خلاق و نوآور در پاسخگویی محیطهای متلاطم خواهد بود بروزخود تمام عیار در کار با ورود معنویت در سازمان میسر خواهد بود. امروزه به نظر میرسد، کارکنان در هر کجایی که فعالیت میکنند چیزی فراتر ازپاداشهای مادی در کار را جستجو میکنند. آنان در جستجوی کاری با معنا، امیدبخش و خواستار متعادل ساختن زندگیشان هستند سازمانها با کارکنان رشد یافته و بالندهای رو به رو هستند که در پی یافتن کاری با معنا و هدفدار و پرورش کارکنان ارضا کننده بامعنا و هدفدار است. در واقع معنویت در محیط کار یک روند در حال ظهور است که برای افراد مختلف معنای متفاوت دارد. برای بسیاری ازافراد به معنای ارتباط با خدا وند است برای بعضی از مدیران و کارآفرینان مذهبی، معنویت به معنای تصدیق خداوند و کتابهای مذهبی است(بیشوپ[۴۹]، ۲۰۰۶).
دین (مذهب و معنویت):معمولاً سفر معنوی افراد با جستجو در مورد کشف حقیقت خود و جستجو برای کشف معنا و هدف واقعی زندگی آغاز میشود البته این سفر معنوی لزوماً محدود و محسور به چارچوب مذهبی خاصی نیست در واقع فرایند تمرکز درونی برای آگاهی از وجود خود و معنای واقعی کار و زندگی است. در واقع میتوان گفت مذهب در ارتباط با پاسخها و معنویت در ارتباط با سؤالات است(بیشوپ، ۲۰۰۶).
تفاوت معنویت و مذهب:همانطور که قبلاً گفته شد بسیاری معنویت و مذهب را در سازمان با هم مترادف میدانند اما چنین نیست چرا که امروزه مذهب در سازمان از طریق یک دکترین رسمی و سازمانی به عنوان مذهب رسمی یا سازمانی که کارکنان باید بر طبق آن فعالیت کنند عمل میکند. اما معنویت را میتوان به عنوان تلاشی برای نزدیک شدن به خدا و احساس مرتبط بودن با جهان هستی و زندگی دانست این بدین معنی نیست که مذهب نمیتواند معنویت را در برگیرد بلکه بدین معنی که کارکنان و سازمانها به مذهب به عنوان مفهومی که باید از آن تبعیت کنند و در زندگی شخصی خود از معنویات آن استفاده کنند بنگرند(خائف الهی،۱۳۸۹). یکی از اصلی ترین اجزای محیطهای کاری معنوی رهبری معنوی است. سازمانها نیاز دارند که در مسیر تبدیل خود به سازمانهای بهرهور در کار خود را رواج دهند و به همین خاطر احتیاج به رهبری معنوی دارند. دلیل اصلی برای به کارگیری شاخصهای معنویت در موفقیت رهبری را میتوان چنین بیان کرد که رهبران در سازمانهای معنوی نسبت به رهبرانی که در سازمانهای عادی فعالیت میکنند هنگامی که موفقیت آنها در سازمانها اندازه گرفتهاند امتیاز بالاتری را از بیرون خود دریافت کردهاند (فرای، ۲۰۰۳). خلاصه اینکه هم از نظر اخلاقی و هم از نظر مذهبی رهبران باید به ارزشهای اصلی و پایهای پیروان خود برای انگیزش آنان و بالا بردن کارایی آنان توجه کنند.
ویژگیهای معنویت: پژوهشگران در تلاش برای شناخت گستردهتر معنویت ادبیات مربوط به معنویت را مطالعه کردند و از برخی اجزای تشکیل دهنده آن را دریافتند که شامل ویژگیهای اساسی زیر است:
۱- بعد معنوی یا فرامادی: که به خط متشخص فرد- خود فراتر یا بعد فرامادی تجربه میشود.
۲- معنا و هدف زندگی: به این معنا که (خلا وجودی) را میتوان با زندگی معنادار پر کرد.
۳- داشتن رسالت زندگی: فرد معنوی نوعی احساس وظیفه و تعهد دارد.
۴- تقدیس زندگی: زندگی مملو از تقدس است و فرد معنوی میتواند تجربههایی نظیر حیرت و اعجاب، تحسین و شگفتی را حتی در موقعیتهای غیرمذهبی نیز داشته باشد.
۵- اهمیت ندادن به ارزشهای مادی: رضایت نهایی را نه در مادیات بلکه در مسائل معنوی و روحی میتوان یافت.
۶- نوعدوستی: به معنی تحت تاثیر درد و رنج قرار گرفتن، احساس عدالت و اینکه همه ما بخشی از آفرینش هستیم.
۷- ایدهآلیسم یا آرمانگرایی: فرد جهان بهتری را در ذهن به تصویر میکشد و تمایل دارد که این آرمان را برآورده کند (رستگار، ۱۳۸۵، ص ۵۶).
۲-۳-۶-سازمانهای معنوی
براساس تحقیقات میترف و دنتون شیوه گوناگون معنوی یا دینی بودن سازمان معنوی شناخته شده است:
سازمان مبتنی بر دین: یا گرایش آن به دین و معنویت مثبت است یا گرایش آن منفی است.
رابینز[۵۰] (۲۰۰۳) نیز طی جمعبندی چندین مقاله سازمانهایی را معنوی میشمارد که واجد خصوصیات ذیل باشند:
درک عمیق از هدف ،تمرکز بر توسعه فردی ، وجود صداقت و توانمندسازی.
۲-۳-۷-رهبری معنوی
ماکس دی پر در کتاب خود با عنوان (رهبری به عنوان یک هنر) چنین بیان کرده است که اولین مسئولیت رهبر توصیب و تبیین واقعیت است و آخرین آن سپاس از پیروان است که درمیان این دو رهبر باید خدمتگزار باشد که ماکس دیپری این را تحت عنوان رهبری معنوی بیان میکند (شول و بیشوپ، ۲۰۰۶). در واقع نهضت رهبری معنوی شامل الگوهای خدمتگزاری رهبری- مشارکت دادن کارکنان و توانمندسازی آنان است و بر اساس فلسفه رهبری خدمتگزار بنا نهاده شده است. در واقع رهبران معنوی ایمان، اشتیاق و نتایج کارخودشان را بروز میدهند که جان وسلی از این همه چیز به عنوان ویژگی عمده و نماد رهبری معنوی یاد میکنند (بیشوپ، ۲۰۰۶).
در واقع رهبری معنوی با ویژگیهای منحصر به خود چشماندازی از آینده سازمان ایجاد و به گونهای در کارکنان نفوذ میکند که آنان به تحقق چشمانداز سازمان ایمان آورند و به آینده سازمان امیدوار باشند به این ترتیب انگیزه درونی کارکنان را برای تلاش بیشتر افزایش میدهد از طرف دیگر با رواج فرهنگ نوع دوستی موجب میشود که افراد توجه عمیقی به خود و زندگی گذشته خود داشته باشند. سازمانهای عصر حاضر هم اکنون در محیطی فعالیت میکنند که بسیار پیچیده و پویا برای رویارویی با تغییرات فزاینده محیط بیرونی و چالشهای محیطی سازمانهای معاصر باید محیط کاریای را به وجود آورند که به آنان در جذب نگهداری، ارتقا و انگیزش یک تیم از کارکنان ماهر و متخصص کمک کند (وایتینگوتن[۵۱]، ۲۰۰۶).
تئوری رهبری معنوی عبارت است از ارزشها، نگرشها و رفتارهای که برای انگیزش درونی خود و دیگران به گونهای است که سبب بقا معنویت و رفاه سعادت فردی از طریق معنا، هدفمندی وعضویت درخود و دیگران گردد میباشد (ماترلی و فرای[۵۲]، ۲۰۰۵). زندگی درونی و صدای درون به عنوان منبع و سرچشمه اصلی و بنیادی الهام و بینش و بصیرت میباشد که به طور مثبت و مستقیم بر روی رشد و توسعه ایمان، امید تاثیر دارد (فرای و ملان[۵۳]، ۲۰۰۸).
بیشن و بصیرت: در فرایند رهبری معنوی چیزی است که از بیشترین اهمیت برخوردار است بینش و بصیرت روشن از مقصدی میباشد که سازمان میخواهد در آیندهای نه چندان دور به آنجا برسد اصطلاح بینش و بصیرت تا دهه ۱۹۸۰ به ندرت در ادبیات مربوط به رهبری و مدیریت مورد استفاده قرار میگرفت. از آن زمان بود که رهبران سازمانی به واسطه رقابت شدید جهانی، کوتاه شدن چرخههای تولید و تکنولوژی و کهنه شدن سریع راهبردها به آینده سازمان توجه بیشتری مبذول داشتند
بینش به تصویری از آینده به همراه تفسیری روشن از چرایی تلاش افراد برای خلق چنین آیندهای اشاره دارد . بینش و بصیرت ۳ وظیفه مهم در ایجاد تغییر و تحول دارند:
۱- روشن نمودن جهت کلی تغییر.
۲- آسان سازی صدها و هزاران تصمیم جزئی و پیچیده.
۳- کمک به هماهنگی یکپارچگی فعالیتهای گوناگون افراد.
عشق به نوع دوستی:عشق به نوع دوستی واژهای است که اغلب با نیکوکاری مترادف است و از طریق ارزشیابی نظیر وفاداری، نیکوکاری، خیرخواهی و تشکر و قدردانی از خود و دیگران نمایان میگردد(دسی و رایان[۵۴]،۲۰۰۰). در رهبری معنوی عشق به نوع دوستی عبارت است از حس تمامیت هماهنگی و بهروزی و خوشبختی به واسطه توجه دلواپسی و قدردانی از خود و دیگران همه علم پزشکی و هم علم روانشناسی به تأثیر قدرتی که عشق میتواند در غلبه بر چهار گروه از عواطف مخرب داشته باشد پرداختهاند که عبارتند از:
۱- ترس: شکل دلهره، نگرانی، دلواپسی
۲- عصبانیت: شامل خصومت، ناخشنودی، حسادت، بخل و تنفر
۳- احساس شکست: شامل مواردی چون یاس، افسردگی و احساس گناه که به خودکشی منجر میگردد.
۴- غرور: شامل پیش داوری، خودخواهی، خودبینی و تکبر است.
ایمان و امید:اطمینان و یقین به فرهنگ لغت و بستر ایمان را بدین صورت تعریف کرده است در حقیقت ایمان چیزهایی که آروزیش داریم و اعتماد به چیزهایی که دیده نمیشود اعتقاد و باور راسخ به چیزی که برای اثباتش برهانی وجود ندارد و شواهد فیزیکی و مادی وجودش را ثابت نکرده است. امید نیز شوق به چیزی است که انتظار داریم تحقق یابد. ایمان به امید حقیقت میبخشد افراد دارای ایمان و امید از مقصودی که سمت آن در حال حرکت هستند و نحوه رسیدن به آن در حال حرکت هستند و نحوه رسیدن به آن بینشی روشن دارند (دسی و رایان[۵۵]، ۲۰۰۰).
شاخصهای معنویت برای کاربرد در شیوه رهبری:محققان مختلفی شاخصهای گوناگونی را برای معنویت در رهبری تعریف کردهاند. مثلاً فرای[۵۶] در سال ۲۰۰۳ دوستی، صداقت و امید را معرفی کرده است و یا ریو در سال ۲۰۰۵ صداقت، احترام به دیگران را مطرح کرده است و یا مارول خوب گوش کردن را مدنظر قرار داده.
در این تحقیق شاخصهایی که رهبر میتواند با به کار بستن آنها رهبری معنوی را تا حدودی در سازمان اجرا کند به شرح زیرند:
۱- اعتماد: به معنای اینکه رهبر در رابطه با پیروانش یا به عبارت دیگر در رابطههایی که با پیروانش برقرار میکند به آنها اعتماد کند.
شکل ۲ – ۶ : اثر ضخامت نمونه روی منحنی R [14].
۲ – ۱۰ فاکتور شدت تنش استاتیکی
هدف از تحلیل شدت تنش اندازهگیری نیروهای واقعی عملکننده بر نوک ترک میباشد. این پارامترتخمین میزند که آیا ترک رشد میکند یا در شرایط پایدار باقی میماند.توزیع تنش در ناحیه نوک ترک با فرض کاربردپذیر بودن تئوری الاستیک خطی قابل محاسبه میباشد. این فرض که ناحیه دارای رفتار غیرخطی در مقایسه با طول ترک و ابعاد جسم ترکخورده کوچک بوده و بنابراین قابل صرفنظر کردن میباشد، معتبر میباشد. در نتیجه میدان تنش در مجاورت نوک ترک بسته به طول ترک، تنش اعمال شده و یک ضریب هندسی که نمایانگر اندازه و شکل هندسی عضو دارای ترک است محاسبه میگردد.
ایروین چندین مسئله ترک در فضای دوبعدی را با فرض الاستیسیته خطی حل نمود و نشان داد که میدان تنش در نزدیکی ترک همیشه دارای یک حالت مشخص میباشد. او نشان داد که در نزدیکی نوک ترک مؤلفههای میدان تنش σij در نقطه ( r,θ ) به صورت زیر میباشد [۱۳].
(۲ – ۲۸ ) | + other terms |
که در رابطه فوق r و θ مختصات قطبی به مرکز نوک ترک و تابع fij(θ) شامل توابع مثلثاتی میباشد. مقدار ثابت K در نوک ترک (r→۰) فاکتور شدت تنش نامیده میشود و به عواملی مانند بار وارده، شکل جسم و طول ترک وابسته میباشد. فاکتور شدت تنش معمولاً به صورت زیر بیان می گردد [۱۴,۱۳]:
(۲ – ۲۹ ) |
که σ تنش، a طول ترک و Y یک تابع بدون بعد وابسته به هندسه میباشد.
فاکتور شدت تنش به عنوان یک پارامتر الاستیک خطی در مکانیک شکست به طور کامل شرایط نوک ترک را تعریف میکند. اگر این پارامتر معلوم باشد، تمامی مؤلفههای تنش، کرنش و تغییر مکان به عنوان تابعی از r و θ بدست میآیند. بنابراین فاکتور شدت تنش (K)، مقدار میدان تنش نوک ترک برای یک مد مخصوص در مواد الاستیک خطی و همگن میباشد.
۲ – ۱۱ فاکتور شدت تنش دینامیکی
تحت بارگذاری دینامیکی سرعت رشد ترک تاثیر زیادی روی فاکتور شدت تنش دینامیکی( SIF ) دارد. فاکتور شدت تنش دینامیکی مد I به صورت زیر بیان شود:
(۲ – ۳۰ )
سرعت رشد ترک ، طول رشد ترک و t زمان است. ، فاکتور شدت تنش دینامیکی مد I است، ، فاکتور شدت تنش استاتیکی مد I است. تابعی از سرعت رشد ترک است. تابع۰/۱= موقعی که و = ۰ موقعی که به سرعت بحرانی رشد ترک می رسد که معمولا به عنوان سرعت امواج رایلی[۳۲] در مواد سنگی است[۹].
فاکتور شدت تنش دینامیکی ممکن است توسط ضرب فاکتور شدت تنش استاتیکی در فرمول تقریبی برای مواد سنگی شکننده تخمین زده شود. یعنی :
( ۲ – ۳۱ )
موقعی که ترک کششی در معرض یک جفت نیرو در مرکزش است :
) ۲ – ۳۲ )
موقعی که ترک کششی تنها توسط میدان تنش یکنواخت دور بارگذاری می شود که سرعت موج رایلی است.
همینطور برای مد II شکست، فاکتور شدت تنش دینامیکی نوک ترک و فاکتور شدت تنش استاتیکی وابسته هستند به صورت:
( ۲ – ۳۳ )
فرمول تقریبی از) داده شده به صورت:
( ۲ - ۳۴ )
موقعی که ترک توسط تنها یک جفت از نیروهای متمرکز شده در مرکزش بارگذاری شده است[۹].
) ۲ – ۳۵ )
۲ – ۱۲ مدهای شکست
در حالت کلی، نوک یک ترک در حالت الاستیک خطی میتواند تحت تنش نرمال σ، تنش برشی τi درون صفحه و تنش برشی τ بیرون صفحه یا ترکیبی از هر کدام از آنها باشد. حالتهای بارگذاری بر روی نوک یک ترک منجر به تشکیل حالتهای مختلف تغییرشکل خواهد گردید. بنابراین یک ترک مسطح و هموار با ضخامت صفر دارای سه نوع مد اصلی برای تغییر شکل نوک ترک میباشد (بروک، ۱۹۸۴، سانفورد[۳۳]، ۲۰۰۳). شکل ۲-۷ سه مد اصلی شکست را نشان میدهد.
نوع بازشدگی یا کششی (I) که در آن سطوح ترک به طور مستقیم از هم جدا میشوند.
نوع لغزشی یا برش در صفحه (II) که در آن سطوح ترک در جهت عمود بر لبه جلویی ترک بر روی یکدیگر میلغزند.
نوع پارگی یا برشی خارج از صفحه (III) که در آن سطوح ترک به شکل موازی با لبه جلویی ترک نسبت به یکدیگر حرکت میکنند.
KI ، KII و KIII فاکتورهای شدت تنش هستند که مربوط به سه نوع پایه تغییر مکان سطح ترک میباشند. هرگونه ترکیبی از دو یا سه مود ذکر شده باعث شکل گیری بارگذاری ترکیبی خواهد گردد[۱۶,۱۵].
برهمگذاری این سه نوع شکست برای توصیف اکثر حالات عمومی و کلی تغییر سطح ترک، کافی است. بیان این نکته بجاست که، علیرغم این واقعیت که بسیاری از موارد عملی از نوع ترکیبی این سه نوع هستند، قسمت عمده کار مکانیک شکست به تحلیل نوع تکی خصوصاً نوع بازشدگی اختصاص یافته است. این موضوع تا اندازهای مربوط به سادگی کاربرد این نوع ترک و تا اندازهای نیز به شدت تأثیر آن بر روی اجسام میباشد. همچنین، این نکته قابل اشاره است که ترکهایی که با نوع تکی شروع میشود، میتوانند در طول عمر مفید خود تبدیل به نوع ترکیبی شوند. به علاوه، شکافهای واقعی عموماً شکل بیقاعده دارند و بنابراین در هر زمان ترکیبی از هر دو نوع میتواند وجود داشته باشد [۱۷,۱۵,۱].
شکل ۲-۷ : روشهای اصلی بارگذاری و جابجایی سطوح ترک [۱]
فاکتورهای شدت تنش مد I و II (KI و KII) برای میدان تنش منفرد در نوک ترک محاسبه میشوند و میتوان از آنها به عنوان معیار شکستگی استفاده نمود. یک ترک زمانی رشد میکند که KI یا KII برابر با مقدار آستانه گردد، که در این نقطه KI=KIC و KII=KIIC میباشد. KIC و KIIC چقرمگی مد I و II شکست مواد میباشند [۱۸,۱].
۲ – ۱۳ انشعاب ترک در مکانیک شکست
در بعضی موارد بار به سرعت اعمال می شود در برخی موارد این بارها ممکن است به عمد اعمال می شوند به عنوان مثال در انفجار، معدن کاری، خردایش در موارد دیگر این بارهای دینامیکی ممکن است از شرایط اتفاقی به وجود آیند. صرف نظر از منشا بارگذاری سریع، ضروری است تا مکانیسم و مکانیک شکست تحت شرایط بارگذاری دینامیکی بدانیم تا روش مناسبی برای ارزیابی حساسیت به شکست طراحی کنیم [ ۱۹]. مکانیک شکست دینامیکی[۳۴] رشته ای از مکانیک شکست است که در ارتباط با پدیده های شکستی است که نقش اینرسی مواد قابل توجه می شود. پدیده هایی که نرخ کرنش خواص مواد وابسته اثر قابل توجه ای دارد همچنین به طور معمول گنجانده شده است. اثرهای اینرسی می توانند یا از بارگذاری اعمال شده سریع روی جامد ترک خورده یا از انتشار سریع ترک به وجود آیند. برای تعیین اینکه آیا یک ترک به واسطه موج تنش بارگذاری پیشرفت خواهد کرد یا نه ، ضروری است که نیروی محرک گذرای عمل کننده روی ترک را تعیین کنیم. مقاومت اینرسی برای این حرکت می تواند همچنین نیروی محرک را تحت تاثیر قرار دهد و باید در یک توصیف کاملی از فرایند به حساب آید. همچنین ارتباطی بین جزئیات حرکت سریع ترک و میدان موج تنش انتشار یافته از یک ترک محرک وجود دارد که در زلزله شناسی و هم در بعضی روش های آزمایش مواد مهم است .[ ۲۰ ]
چند تعریف:
۱ – با شروع و ادامه رشد ترک، مقدار G افزایش می یابد افزایش انرژی G – R صرف افزایش سرعت پیشروی ترک می گردد. در نتیجه ترک با سرعت زیاد گسترش می یابد به این پدیده رشد دینامیکی ترک می گویند.
۲ – بار گذاری متناوب سیکلی را بار دینامیکی نامند. این بارگذاری باعث پدیده خستگی می گردد.
۳ – در اثر بارگذاری سیکلی و بروز پدیده خستگی در قطعات، بعد از اتمام مرحله پیدایش ترک، شاهد رشد تدریجی ترک می باشیم. یعنی درحالی که طول ترک بسیار کمتر از مقدار بحرانی آن است اما به واسطه بروز پدیده خستگی، ترک آرام آرام گسترش می یابد. به این پدیده رشد ترک زیر بحرانی می گویند.
۴ – استحکام شکست استاتیکی و دینامیکی و مبین استحکام شکست در بارگذاری استاتیکی و دینامیکی می باشد. در تعیین شرایط زیر باید رعایت گردد.
الف ) حالت کرنش صفحه ای خالص برقرار شود
ب ) نرخ کرنش کم و به صورت شبه استاتیک باشد
ج ) درجه حرارت آزمایش درجه حرارت محیط ( ۲۵ ) باشد.
خود مولوی در کتاب فیه ما فیه میگوید: «ما همچون کاسهایم بر سر آب،رفتن کاسه برسر آب به حکم کاسه نیست، به حکم آب است…..
لاشک همه کاسهها برسر آب قدرت ومشیت است.» ( مولوی،۱۳۷۲: ۱۴۳)
یا دربیت زیر:
مینخسبم با صنم با پیرهن | پرده بردار و برهنه گو که من |
(مولوی، ۱۳۸۷: ۱۰۱/۱۳۸)
دربیت فوق پیرهن با صورت کنایی و رمز به کار رفته است و در دیوان غزلیاتش از زبان خود او میخوانیم:
تا که کنار لطف تو جان مرا قبا بود | با تو برهنه خوشترم جامهی تن برون کنم |
(مولوی،۱۳۸۳:۱۱۴ )
۳-۲- قدیمیترین شارح مثنوی:
پس از مولانا وسلطان ولد که درشرح مثنوی، آثار و تقریراتی ازخویش به یادگار نهادهاند، قدیمیترین شرح دربارهی مثنوی«کتابی که نامش را بدست نیاوردهام از شخصی به نام احمد رومیاز مریدان سلطان ولد وفرزندش عارف چلبی است….این کتاب که در سال ۷۲۰ هجری تألیف شده است، مشتمل است بر هشتاد فصل بدین گونه که درآغاز هر فصل آیهای از قرآن کریم یا حدیثی از رسول اکرم عنوان میکند و به شرح آن میپردازد و سپس حکایتی مناسب مقام میآورد و برای اثبات و تقریر مطلب چند بیت از مثنوی نقل میکند و آنچه از آیات و احادیث در ابتدا میآورد برای شرح و تفسیر ابیاتی است که از مثنوی به عنوان شاهد به گفتار خود میپیوندد.» (فروزانفر،۱۳۸۲:۱۶-۱۵) « البته کتابی که فروزانفر نام آن را بدست نیاورده، کتاب دقائق الحقایق است که نام کتابی است که در سده ی هشتم به وسیله ی شیخ احمد رومی تألیف شده است. این کتاب – که مؤلف آن، خود را از کمترین بندگان مولانا جلال الدین بلخی و مرید وی می داند- کهن ترین شرح و تفسیر مانندی بر مثنوی و غزلیات شمس می باشد؛ که در سال۱۳۵۴ به چاپ رسیده است، نسخه ایی از این کتاب در کتابخانه ی مرکزی تبریز وجود دارد.» (آقاخانی، ۱۳۸۶: ۲۲۶)
و بنابر گفتهی زرین کوب این شرح«متضمن لطایف و اسرار بدیع و قابل ملاحظهای نیست.» (زرین کوب،۱۳۷۴،:۷۷۰)
چنان که شجری به نقل از فروزانفر میگوید:«شرح احمد رومی به شیوهی مرسوم تفاسیر نوشته نشده است و ابیات مثنوی به عنوان استشهادی برآیات و احادیث فصول هشتادگانهای است که در این کتاب آمده است، شرح خوارزمی هم میتواند به عنوان قدیمیترین شروح مثنوی مطرح باشد.» (شجری، به نقل از فروزانفر،۱۳۸۶:۱۲۰)
۳-۳- شروح مثنوی از آغاز:
«از آشنایی و علاقهی ایرانیان نسبت به آثار و اشعار مولانا در زمان حیات و پس از او تا حدود نیم قرن، مدرکی به دست نیامده است و این که افلاکی در مناقب العارفین از ملاقات سعدی و مولانا و بردن یک غزل از مولانا به ایران و تقدیم آن به ملک شمس الدین هندی پادشاه شیراز خبر داده است با حقایق و قراین تاریخی تطبیق نمیکند.» (شجری،۱۳۸۶:۳۰)
بنابر آنچه در کتب گوناگون آمده است قدیمیترین شرحها بر مثنوی را میتوان مربوط به قرن هشتم به بعد دانست.
۳-۳-۱- شرحهای قرن نهم:
«بیشترین علاقه را نسبت به مولانا و اشعار او درشعر و آثار بزرگان قرن نهم مانند قوام الدین سبحانی ۸۲۰م، شاه قاسم انوار، خواجه ابوالوفاخوارزمیم۸۳۵، کمال الدین(تاج الدین) حسین خوارزمی۸۴۰ م. میتوان مشاهده کرد.» (زرین کوب،۱۳۷۲:۷۶۸).
۳-۳-۲- شرحهای قرن دهم تا سیزدهم:
این دوران که اغلب از آن با دوران فترت شرح نویسی بر مثنوی در ایران نام میبرند«کوشش حاکمان سیاسی و دینی، درترویج اندیشههای شیعی وسختگیری و مخالفت آنها با متصوفین سنی مذهب بخصوص کسانی که از تصوف، ظاهری داشتند و آن را دامی بر سر عوام نهاده بودند، فعالیت بسیاری از گروهای متصوفه مانند چشتیه، نقشبذیه، قادریه و….را به خارج از مرزهای ایران، بخصوص هند وسند و نواحی دیگر شرقی کشاند. مثنوی و دیوان شمس در بین بزرگان و مریدان این گروهای مختلف تصوف، پس از قرآن، از بیشترین توجه و احترام برخوردار بوده است. مولوی محمد پارسا، رهبر سلسلهی نقشبندیه در شرق ایران، به دیوان شمس تفأل میزده است.(جامی،۱۳۳۷:۳۹۳) در این دوره دهها شرح ناقص وکامل برمثنوی، در دربار هند و سند وافغانستان به وجود آمده که دراین جا به اجمال چند شرح پر اهمیت را ذکر میکنم.
۱- لطائف المعنوی فی حقایق المثنوی. عبداللطیف عباسی گجراتی(قرن یازدهم).
۲ - مکاشفات رضوی: مولوی محمد رضا ملتانی لاهوری(قرن یازدهم).
۳- مخزن الاسرار: ولی محمد اکبر آبادی(قرن دوازدهم).
۴- فتوحات معنوی: عبد العلی محمد بن نظام الدین معروف به بحر العلوم( قرن دوازدهم).
۵- اسرارالغیوب: خواجه ایوب پارسا (قرن دوازدهم).
از میان این پنج شرح، «شرح ولی محمد اکبرآبادی که کوشیده است مثنوی را بر اساس دیدگاههای محیی الدین تفسیر کند تأثیر بیشتری بر شروح بعد از خود نهاده است.»(شجری،۱۳۸۶: ۳۴)
۳-۴- شرح حال شارحان:
۳-۴-۱- اسماعیل آنقروی
اسماعیل آنقروی (معروف به اسماعیل دده و شیخ شارح)، شارح مثنوی معنوی به زبان ترکی، در قرن دهم هجری، از مشایخ طریقت بیرامیه (شاخهای از فرقه ی خلوتیه) و شیخ و مرشد خانقاه (غلطه سرای) بود. شرح او به نام “فاتح الابیات"، کاملترین شرح بر مثنوی معنوی است. استاد فروزانفر این شرح را “فاضلانه و محققانه"میخواند. این کتاب در معرفی شاهکار حضرت مولانا در مراکز مثنوی پژوهی غرب، نقش به سزایی داشته است. نیکلسون، که ترجمه و تفسیر او معتبرترین منبع مولانا شناسی در دانشگاههای غرب است؛ شرح آنقروی را بهترین تفسیر شرقی مثنوی خوانده،( رک، خدابخشی، ۱۳۸۸: ۸) اساس تفسیر خویش را بر آن نهاده است. بخش اعظم شرح عربی “المنهج القوی لطلاب المثنوی” اثر شیخ یوسف بن احمد مولوی (که سبب آشناییاند یشمندان عرب زبان با مثنوی معنوی گردید) نیز مأخوذ از این شرح است. آنقروی در شرح اندیشههای مولانا، از آثاری مثل “کشاف زمخشری"، “اشعار ابن فارض"، “نهایه ابن اثیر"، “آراءِ سعدالدین فرغانی” و سخنان مشایخ عرفان از قبیل “جنید بغدادی” و “بایزید بسطامی” بهره جسته است. وی در شرح و تبیین اندیشههای مولانا، به تقلید از ظاهر متن مثنوی، از آیات قرآن، اخبار و احادیث وَ قوانین فقهی در قالب عرفان آمیخته با علم کلام اسلامی بهره جسته، اصول و معارف تصوف و عرفان را، با رمز و اشاره بیان کرده است. ارائه ی منابع و مآخذ به تناسب موضوعات مطروحه، شرح دیباچه ی هر دفتر، کشف برخی از سمبلها در امثال و حکایات، از دیگر ویژگیهای این شرح است.
آنقروی با وجودی که از مشایخ مولویه است؛ لیک مثنوی را، نـه بر مبنای اندیشههای مولوی؛ که بر اساس آراء و حکمت نظری ابن عربی شرح کرده است. از این رو منتقدانش او را بی خبر از اسلوب کار و فلسفه مولانا خواندهاند.(همان)
متن ترکی شرح، شامل ترجمه و تفسیر ابیات مثنوی است؛ گرچه در مورد برخی از ابیات، به ترجمه اکتفا شده، همچنین مآخذ آیات، احادیث، حکایات و امثال نیز ذکر نشده است. آنقروی تنها شارحی است که وجودِ جلد هفتمِ مجعولی را بر مثنوی، پذیرفته و خشم مولویان زمان خویش را برانگیخته، مثنوی شناسان ایرانی، در مورد انتساب جلد هفتم به مثنوی معتقدند؛ آن را یکی از مردمان آسیای صغیر که از مریدان و معتقدان مولانا بوده و به زبان فارسی آشنایی چندان نداشته؛ به قصد تقلید به هم پیوسته و از فرط ناهوشیاری . . . حتی یک بیت هم که متضمن فکری لطیف یا لفظی شریف باشد؛ نظم نداده است. “افلاکی” معتبرترین تذکره نویس درباره ی مولانا نیز، اشارهای به هفتمین دفتر مثنوی ندارد؛ روزی از حضرت مولینا پرسـیدند؛ مجلدات مثنوی را با همدیگر تفصیلی و ترجیحی هسـت؟ فرمود: ثانی را بر اول، فضیلت چنان اسـت که؛ آسـمان دوم بر اول وَ سـوم بر دوم وَ چهارم بر سـوم وَ شـشم بر پنجم؛ چنانچه تفصیل ملکوت بر عالم مُلک وَ تفصیل جبروت بر ملکوت.
ارائه فهرست منابع در موضوعات مختلف، شرح ابیات مشکل و بسط معانی ابیات غیر مشکل، شرح مثنوی بر اساس آراء واند یشههای ابن عربی (به خصوص با اسناد به فصوص الحکم و فتوحات مکیه)، بررسی و شرح جامع مقدمه ی دفتر دوم، بیان وجوه عرفانی یا ادبی برخی ابیات و استفاده از ضرب المثل، شعر یا عبارت (به فارسی، عربی یا ترکی) تأویل عرفانی برخی از قصص و تفسیر عارفانه ی آیات قرآنی مورد استناد مولانا از جمله ویژگیهای این شرح است. آنقروی علاوه بر این که نسخه ی تحریف شدهای را مرجع قرار داده؛ با سایر آثار مولانا آشنایی نداشته، یا با نگرش تحقیقی با آنها مواجه نشده است؛ چرا که هیچ اشارهای به تفسیر برخی از ابیات در “فیه ما فیه” و یا انتخاب برخی مضامین از “دیوان شمس” نکرده است. عدم نقد و حتی اشاره به مآخذ حکایات و امثال وَ نقش و تأثیر بزرگان پارسی گوی از قبیل سنایی و عطار، در ساختاراند یشهای مولانا وَ تفاسیر مورد استناد شارح وَ عدم شماره گذاری ابیات از دیگر کاستیهای این شرح به شمار میرود. (رک، خدابخشی، ۱۳۸۸)
۳-۴-۲- رینولد نیکلسون
رینولد آلن نیکلسون، از نامدارترین خاورشناسان قرن، در اوتِ سال ۱۸۶۸ میلادى در شهر کِیلِى[۱]، در ناحیه یورکشایر انگلستان، به دنیا آمد. در دوره کودکی از کتابخانه ی پدر بزرگش بهره فراوان برد و پس از طى تحصیلات مقدماتى در سال ۱۸۸۷به دانشکده ترینتى، در دانشگاه کمبریج راه یافت. در این دانشگاه به فراگرفتن زبان هاى کهن، یونانى و لاتین، مشغول شد و بر اثر استعداد فراوان و پشتکارِ مثال زدنیاش به دریافت جوایزى چند نائل آمد؛ به عنوان نمونه در ۲۴ سالگی جایزۀ اول دانشگاه کمبریج در رشته زبانهای هندی را از آنِ خود کرد. در کمبریج به آموختن زبان عربى همت گماشت، براى تکمیل معلومات عربى خود به لیدن و استراسبورگ سفر کرد و در آن دیار از دروس دخویه[۲] و نولدکه[۳]، دو تن از بزرگترین خاورشناسان عصر، بهره گرفت. در سال ۱۸۹۱، بر اثر آشنایی با ایرانشناس شهیر، ادوارد براون، به فراگرفتن زبان فارسى روى آورد. مصاحبت با ادوارد براون دریچههای معرفت و آشنایی با بزرگان شرق، به ویژه مولانا، را به روی او گشود. در سال ۱۹۰۱، در سی و سه سالگی، جانشین ادوارد براون در دانشگاه کمبریج شد، کرسی زبان فارسی را در اختیار گرفت و عضو رسمیآکادمیزبان فارسی شد. در سال ۱۹۳۳ در سن شصت و پنج سالگى دوران بازنشستگى را آغاز کرد و عنوان «استاد افتخارى دانشگاه» بدو داده شد. در سال ۱۹۴۰ به شهر چستر، در شمال غربى انگلستان، سفر کرد و چند سالى را در آنجا گذرانید و در اوت ۱۹۴۵ از دنیا رفت.
نیکلسون در سال ۱۹۰۳ میلادی با یکی از بستگانش، به نام سیسیلیا وارتی، ازدواج کرد. همسر او زنی ساده و خوش قلب بود و پیانو مینواخت. آنها در کنار یکدیگر زندگی آرامی را سپری کردند و هرگز صاحب فرزندی نشدند. خانم نیکلسون ده سال پس از درگذشت همسرش بدرود زندگی گفت.
نیکلسون هرگز از اروپا خارج نشد و طبعاً نتوانست کشورهای شرقی مانند ایران، ترکیه، هندوستان و کشورهای عربی را که عاشق فرهنگ و ادبیاتشان بود، از نزدیک ببیند. پشتکار او ستودنی بود و بیوقفه کار میکرد. او سالهای طولانی از عمر گرانمایۀ خود را صرف تحقیق و تفحّص در متون کهن عرفانِ اسلامیکرد. شخصیت انسانی وی در اثر ممارست با فرهنگ عرفانی شرق، بیشتر از پیش آرام و متواضع شد و همین امر باعث شد که وی بدون ادعا و بی دریافت کمک از دیگران در دریای فرهنگ اسلامیبه غوّاصی بپردازد. او درجات علمی معتبر و برجستهای مانند دکترای ادبیات، دکترای حقوق و عضویت فرهنگستان بریتانیا (F.B.A) را در کارنامه خود داشت، ولی هرگز این قبیل رتبههای علمی و اجتماعی باعث غرور و تکبر وی نشد. نیکلسون شعر هم میسرود و در سال ۱۹۱۱ میلادی مجموعهای به نام « دُن و درویش» را منتشر ساخت.
۳-۴-۲- ۱- آثار نیکلسون
در تحقیق حاضر نیز برای گردآوری و تدوین ادبیات مربوط به موضوع تحقیق و بررسی سوابق تحقیق، از روش کتابخانه ای استفاده شده است. بدین منظور، از کتب و مقالات موجود در کتابخانه ها و مقالات موجود در اینترنت و همچنین پایان نامه های فارسی انجام شده در زمینه موضوع تحقیق، استفاده شده است.
مصاحبه:
مصاحبه شیوه ای است که در آن فرد پژوهشگر با آزمودنی تماس مستقیم برقرار می کند و از این طریق، به ارزیابی عمیق ادراکها، نگرشها، علایق و تلقی های او می پردازد(خاکی،۱۳۹۰).
مصاحبه دارای مزایایی می باشد از جمله اینکه امکان توضیح و رفع ابهام برای آزمودنی وجود دارد. دیگر اینکه بیشتر مردم، تمایل دارند که به اظهار نظرهای شفاهی بپردازند. از معایب مصاحبه نیز می توان به وقت گیر و پرهزینه بودن آن، محدودیت در تعمیم نتایج، مشکل بودن تعبیر و تفسیر نتایج و نیاز به افراد ماهر اشاره کرد (خاکی، ۱۳۹۰).
در تحقیق حاضر به منظور شناخت عوامل و موانع اثرگذار بر صادرات در راستای کاربردی کردن مدل الماس ملی پورتر در رابطه با موضوع تحقیق، با کارشناسان، خبرگان و اساتید حوزه های صادرات و صنایع بهداشتی و شوینده مصاحبه شده است. لازم به ذکر است با توجه به مصاحبه های مختلف و مطالعات صورت گرفته، معیارهای شناخته شده در این زمینه تکمیل گردیده و سوألات پرسشنامه مطابق با آنها طراحی شده است. به این ترتیب نتایج مصاحبه های انجام شده به عنوان عوامل تاثیرگذار در قالب سوأل در پرسشنامه مطرح گردیده است.
پرسشنامه:
پرسشنامه یکی از متداول ترین ابزار گردآوری اطلاعات در پژوهش های پیمایشی است. هر پرسشنامه معمولاً عبارت از مجموعه ای از پرسش های هدف مدار است که با بهره گیری از مقیاس های گوناگون نظر، دیدگاه و بینش یک فرد پاسخگو را مورد سنجش قرار می دهد. یک پرسشنامه نباید همچون فهرستی از پرسش ها در نظر گرفته شود(خاکی، ۱۳۹۰).
پرسشنامه در بین جامعه آماری کارشناسان و متخصصین توزیع شده و نظر ایشان را نسبت به موانع موجود بر سر راه صادرات صنایع بهداشتی و شوینده و نیز میزان تأثیر و اولویت و اهمیت آنها جویا شده است. پرسشنامه یکی از ابزارهای رایج تحقیق و روشی مستقیم جهت کسب داده های تحقیق است. پرسشنامه مجموعه ای از سوألات است که پاسخ دهنده با ملاحظه آنها پاسخ لازم را ارائه می دهد. سئوالات ممکن است جواب را در میان انتخاب هایی که برای پاسخ دهنده فراهم می کنند، تعیین کرده باشند که این گونه از پرسشنامه ها، پرسشنامه بسته نام دارند و یا ممکن است پاسخ دهنده را در ارائه جواب آزاد بگذارند که این پرسشنامه ها پرسشنامه باز نام دارند(علوی، ۱۳۷۴).
در مجموع پاسخ های داده شده، تشکیل دهنده ی داده های مورد نیاز پژوهشگر است. در این پژوهش نیز، ابزار اندازه گیری پرسشنامه بسته است و سوألات پرسشنامه، بر اساس طیف ۵ درجه ای لیکرت طرح ریزی گردیده است. (طیف ۵ درجه ای لیکرت: درباره گزینه های مثبت، پژوهشگر، ارزش های عددی مقیاس را طوری تعیین می کند که بیشترین(بالا ترین) ارزش عددی(امتیاز) به موافق ترین افراد تعلق گیرد و درباره گزینه های منفی، بیشترین امتیاز، متعلق به مخالف ترین افراد و کمترین امتیاز متعلق به موافق ترین آنان شود(خاکی، ۱۳۹۰).
در راستای طراحی سوألات پرسشنامه، مطالعه و بررسی عوامل معرفی شده در مدل الماس ملی و تکمیل شده از طریق نتایج مصاحبه ها، به عنوان اصلی ترین راهکار در طراحی سوألات پرسشنامه در نظر گرفته شد. لازم به ذکر است که بخش های مذکور در یک مطالعه مقدماتی و پس از انجام مصاحبه اکتشافی و با مراجعه به اساتید راهنما و مشاور، اصلاح و پرسشنامه نهایی تحقیق بدست آمده است.
۳-۵- شرحی بر روش AHP
۳-۵-۱- فرایند تحلیل سلسله مراتبی (AHP)
در علم تصمیمگیری که در آن انتخاب یک راهکار از بین راهکارهای موجود و یا اولویتبندی راهکارها مطرح است، چند سالی است که روش های تصمیم گیری با شاخصهای چند گانه «MADM» جای خود را باز کردهاند. از این میان روش تحلیل سلسله مراتبی (AHP) بیش از سایر روشها در علم مدیریت مورد استفاده قرار گرفته است. فرایند تحلیل سلسله مراتبی یکی از معروفترین فنون تصمیم گیری چند منظوره است که اولین بار توسط توماس ال. ساعتی عراقی الاصل در دهه ۱۹۷۰ ابداع گردید. فرایند تحلیل سلسله مراتبی منعکس کننده رفتار طبیعی و تفکر انسانی است. این تکنیک، مسائل پیچیده را بر اساس آثار متقابل آنها مورد بررسی قرار میدهد و آنها را به شکلی ساده تبدیل کرده به حل آن میپردازد.
فرایند تحلیل سلسله مراتبی در هنگامی که عمل تصمیم گیری با چند گزینه رقیب و معیار تصمیم گیری روبروست میتواند استفاده گردد. معیارهای مطرح شده میتواند کمی و کیفی باشند. اساس این روش تصمیم گیری بر مقایسات زوجی نهفته است. تصمیم گیرنده با فرآهم آوردن درخت سلسله مراتبی تصمیم آغاز میکند. درخت سلسله مراتب تصمیم، عوامل مورد مقایسه و گزینههای رقیب مورد ارزیابی در تصمیم را نشان میدهد. سپس یک سری مقایسات زوجی انجام میگیرد. این مقایسات وزن هر یک از فاکتورها را در راستای گزینههای رقیب مورد ارزیابی در تصمیم را نشان میدهد. در نهایت منطق فرایند تحلیل سلسله مراتبی به گونهای ماتریسهای حاصل از مقایسات زوجی را با یکدیگر تلفیق میسازد که تصمیم بهینه حاصل آید.
۳-۵-۲- اصول فرایند تحلیل سلسله مراتبی
توماس ساعتی (بنیان گزار این روش) چهار اصل زیر را به عنوان اصول فرایند تحلیل سلسله مراتبی بیان نموده و کلیه محاسبات، قوانین و مقررات را بر این اصول بنا نهاده است. این اصول عبارتند از:
شرط معکوسی: اگر ترجیح عنصر A بر عصر B برابر n باشد، ترجیح عنصر B بر عنصر A برابر خواهد بود.
اصل همگنی: باید عنصرA با عنصر B همگن و قابل مقایسه باشد یعنی برتری عنصر A بر عنصر B نمیتواند بی نهایت یا صفر باشد.
وابستگی: هر عنصر سلسله مراتبی به عنصر سطح بالاتر خود میتواند وابسته باشد و به صورت خطی این وابستگی تا بالاترین سطح میتواند ادامه داشته باشد.
انتظارات[۶]: هرگاه تغییری در ساختمان سلسله مراتبی رخ دهد پروسه ارزیابی باید مجدداً انجام گیرد(قدسی پور،۱۳۸۱،ص۶).
۳-۵-۳- مدل فرایند تحلیل سلسله مراتبی
بکارگیری این روش مستلزم چهار قدم عمده زیر میباشد:
الف) مدل سازی
در این قدم، مسأله و هدف تصمیم گیری به صورت سلسله مراتبی از عناصر تصمیم که با هم در ارتباط میباشند، در آورده میشود. عناصر تصمیم شامل «شاخصهای تصمیم گیری» و «گزینههای تصمیم» میباشد. فرایند تحلیل سلسله مراتبی نیازمند شکستن یک مساله با چندین شاخص به سلسله مراتبی از سطوح است. سطح بالا بیانگر هدف اصلی فرایند تصمیم گیری است. سطح دوم، نشان دهنده شاخصهای عمده و اساسی (که ممکن است به شاخصهای فرعی و جزئی تر در سطح بعدی شکسته شود) میباشد. سطح آخر گزینههای تصمیم را ارائه میکند. در شکل زیر سلسله مراتب یک مساله تصمیم نشان داده شده است (مهرگان،۱۳۸۳،ص۱۷۰).
شکل ۳‑۱- مدل سلسله مراتب تصمیم
ب) قضاوت ترجیحی (مقایسات زوجی)
انجام مقایساتی بین گزینههای مختلف تصمیم، بر اساس هر شاخص و قضاوت در مورد اهمیت شاخص تصمیم با انجام مقایسات زوجی، بعد از طراحی سلسله مراتب مساله تصمیم، تصمیم گیرنده میبایست مجموعه ماتریسهایی که به طور عددی اهمیت یا ارجحیت نسبی شاخصها را نسبت به یکدیگر و هر گزینه تصمیم را با توجه به شاخصها نسبت به سایر گزینهها اندازهگیری می کند، ایجاد کند. این کار با انجام مقایسات دو به دو بین عناصر تصمیم (مقایسه زوجی) و از طریق تخصیص امتیازات عددی که نشان دهنده ارجحیت یا اهمیت بین دو عنصر تصمیم است، صورت میگیرد.
برای انجام این کار معمولا از مقایسه گزینهها با شاخصهایi ام نسبت به گزینهها یا شاخصهای j ام استفاده میشود.
ج) محاسبات وزنهای نسبی
تعیین وزن «عناصر تصمیم» نسبت به هم از طریق مجموعهای از محاسبات عددی .قدم بعدی در فرایند تحلیل سلسله مراتبی انجام محاسبات لازم برای تعیین اولویت هر یک از عناصر تصمیم با بهره گرفتن از اطلاعات ماتریسهای مقایسات زوجی است. خلاصه عملیات ریاضی در این مرحله به صورت زیر است.
مجموع اعداد هر ستون از ماتریس مقایسات زوجی را محاسبه کرده، سپس هر عنصر ستون را بر مجموع اعداد آن ستون تقسیم میکنیم. ماتریس جدیدی که بدین صورت بدست میآید، «ماتریس مقایسات نرمال شده» نامیده میشود.
میانگین اعداد هر سطر از ماتریس مقایسات نرمال شده را محاسبه میکنیم. این میانگین وزن نسبی عناصر تصمیم با سطرهای ماتریس را ارائه میکند.
د) ادغام وزنهای نسبی
به منظور رتبهبندی گزینههای تصمیم، در این مرحله بایستی وزن نسبی هرعنصر را در وزن عناصر بالاتر ضرب کرد تا وزن نهایی آن بدست آید. با انجام این مرحله برای هر گزینه، مقدار وزن نهایی بدست میآید.
۳-۵-۴- سازگاری در قضاوتها
تقریباً تمامی محاسبات مربوط به فرایند تحلیل سلسله مراتبی بر اساس قضاوت اولیه تصمیم گیرنده که در قالب ماتریس مقایسات زوجی ظاهر میشود، صورت میپذیرد و هر گونه خطا و ناسازگاری در مقایسه و تعیین اهمیت بین گزینهها و شاخصها نتیجه نهایی به دست آمده از محاسبات را مخدوش میسازد. نرخ ناسازگاری[۷] که در ادامه با نحوه محاسبه آن آشنا خواهیم شد، وسیلهای است که سازگاری را مشخص ساخته و نشان میدهد که تا چه حد میتوان به اولویتهای حاصل از مقایسات اعتماد کرد. برای مثال اگر گزینه A نسبت به B مهمتر (ارزش ترجیحی ۵) و B نسبتا مهمتر (ارزش ترجیحی ۳) باشد، آنگاه باید انتظار داشت A نسبت به C خیلی مهمتر (ارزش ترجیحی ۷ یا بیشتر) ارزیابی گردد یا اگر ارزش ترجیحی A نسبت به B، ۲ و B نسبت به C، ۳ باشد آنگاه ارزش A نسبت به C باید ارزش ترجیحی ۴ را ارائه کند. شاید مقایسه دو گزینه امری ساده باشد، اما وقتیکه تعداد مقایسات افزایش یابد اطمینان از سازگاری مقایسات به راحتی میسر نبوده و باید با به کارگیری نرخ سازگاری به این اعتماد دست یافت. تجربه نشان داده است که اگر نرخ ناسازگاری کمتر از ۱۰/۰ باشد سازگاری مقایسات قابل قبول بوده و در غیر اینصورت مقایسهها باید تجدید نظر شود. قدمهای زیر برای محاسبه نرخ ناسازگاری به کار گرفته میشود:
گام ۱٫ محاسبه بردار مجموع وزنی: ماتریس مقایسات زوجی را در بردار ستونی «وزن نسبی» ضرب کنید بردار جدیدی را که به این طریق بدست میآورید، بردار مجموع وزنی[۸] بنامید.
گام ۲٫ محاسبه بردار سازگاری: عناصر بردار مجموع وزنی را بر بردار اولویت نسبی تقسیم کنید. بردار حاصل بردار سازگاری[۹] نامیده میشود.
گام ۳٫ بدست آوردن max، میانگین عناصر برداری سازگاری max را به دست میدهد.
گام ۴٫ محاسبه شاخص سازگاری: شاخص سازگاری بصورت زیر تعریف میشود:
n عبارتست از تعداد گزینههای موجود در مساله
گام ۵٫ محاسبه نسبت سازگاری: نسبت سازگاری از تقسیم شاخص سازگاری برشاخص تصادفی[۱۰] بدست میآید.
نسبت سازگاری ۱/۰ یا کمتر سازگاری در مقایسات را بیان میکند(مهرگان،۱۳۸۳،ص۱۷۳-۱۷۰)
شاخص تصادفی از جدول زیر استخراج میشود.
جدول ۳‑۲- شاخص تصادفی (مهرگان،۱۳۸۳،ص۱۷۳)
۱۰ |
از مفاد قانونی نیز به وضوح استفاده میشود که قانونگذار مادر بودن را شرط اصلی حضانت طفل در سالهای اولیه میداند و هرگاه این عنوان به هر دلیلی ساقط شود بالتبع حق حضانت نیز از بین میرود.
صورت دوم: هرگاه پدر در مدتی که حضانت طفل به او سپرده شده است تغییر جنسیت دهد در مورد این صورت دو دیدگاه ارائه شده است.
دیدگاه اول: حق حضانت پدر به واسطه تغییر جنسیت به زن ساقط میشود.
در توجیه این دیدگاه این طور بیان شده است که:
همانطور که قبلاً هم بیان کردیم، عنوان هم در این صورت تغییر کرده است و هیچ دلیلی نیز برای تدوام اهلیت در زن فعلی وجود ندارد و جای استصحاب هم نیست زیرا موضوع عوض شده است. بنابراین بیتردید حضانت پدر بعد از تغییر جنسیت ساقط میگردد و در صورت وجود مادر حضانت طفل به او سپرده میشود.
در قانون مدنی با توجه به مصلحت طفل، امکان سلب حضانت از کسی که اصولاً باید دارای اولویت باشد وجود دارد (ماده ۱۱۷۳ ق.م).
هرگاه در اثر عدم مواظبت یا انحلال اخلاقی پدر یا مادری که طفل تحت حضانت اوست صحت جسمانی یا تربیت اخلاقی طفل در معرض خطر باشد. محکمه میتواند بر تقاضای اقربای طفل یا به تقاضای قیم او یا به تقاضای رئیس حوزه قضایی هر تصحیحی را که برای حضانت طفل مقتضی بداند اتخاذ کند[۶۸].
با دقت در این ماده نیز این معنا استنباط میشود که تغییر جنسیت پدر به زن علاوه بر اینکه عنوان پدر بودن را منتفی میکند از جهاتی هم میتواند روند سرپرستی طفل را به مخاطره بیاندازد. مثلاً هرگاه پدری که به جنسیت زن درآمده با مردی ازدواج کند مسلماً در این شرایط، مادر مطلقه طفل از صلاحیت بیشتری نسبت به پدر سابق برخوردار است و واگذاری طفل به او از دید عقلا و تربیتی بهتر و نیکوتر خواهد بود[۶۹].
بند پنجم: تغییر جنسیت و اذن و رضایت هر یک از زوجین در تغییر جنسیت طرف مقابل
یکی از مسائلی که میتواند در رابطه با تغییر جنسیت زوجین مورد سؤال قرار گیرد این است که آیا هر یک از زوجین در صورتی که تصمیم بر تغییر جنسیت گرفتند نیازمند کسب رضایت طرف مقابل میباشند یا اینکه هر یک از آنها هرگاه بخواهند میتوانند بدون کسب اجازه و رضایت دیگری اقدام به تغییر جنسیت خود نمایند؟
در جواب این سؤال، برای هر یک از زوجین دو حالت متصور است:
۱- انجام عمل تغییر جنسیت نباید وجود شرایط خاصی که در مباحث پیشین گردید بر او واجب و ضروری باشد.
۲- عدم انجام تغییر جنسیت، ضرر چندانی بر فرد متقاضی وارد نکند و زیستن در جنسیت فعلی او را به مشکل و رنج و عذاب نیاندازد.
در مورد صورت اول باید گفت بیشک در این صورت هیچ نیازی به جلب رضایت شوهر همسر نیست و حکم وجوب ثانویه بر ادله احکام اولیه که رعایت حقوقی همسر باشد حاکم است پس یکی زوجین که دارای چنین شرایطی باشد میتواند حتی باوجود مخالفت طرف مقابل اقدام به تغییر جنسیت نماید. اما در صورت دوم به نظر میرسد در این گونه موارد برای جلوگیری از ورود ضرر به طرف مقابل و رعایت حقوق او کسب رضایت شوهر یا زن واجب باشد و در صورتی که هر یک از زوجین بدون کسب رضایت طرف مقابل اقدام به تغییر جنسیت نماید مرتکب فعل حرام خواهد شد.
چگونگی استدلال به وقوع فعل حرام در صورت عدم کسب رضایت طرف دیگر در تغییر جنسیت را در مورد هر یک از طرفین (زوجین) را بدین صورت بیان میکنیم.
اقدام زوجه در انجام تغییر جنسیت بدون کسب رضایت زوج حرام است زیرا عمل زوجه مزاحم حق شوهر میباشد. بنابراین این عمل زن خروج از اطاعت شوهر و دخول در عنوان نشوز است و نشوز زوجه بنابر ادله که مهمترین آن قرآن میباشد حرام است.
در قرآن کریم در سوره نساء آیه ۳۴ آمده است که:
مردان را بر زنان تسلط و حق نگهبانی است به واسطه آن برتری که خدا برای بعضی بر بعضی مقرر داشته و هم به واسطه آنکه مردان از اموال خود نفقه دهند، پس زنان شایسته، مطیع شوهران هستند در غیبت آنان نیز (حافظ حقوق آنها) میباشند از آنرو که فراهم (حقوق زنان را) حفظ فرموده است. و زنانی که از نافرمانی آنان (در حقوق همسری) بیمناک هستید باید نخست آنان را موعظه کنید و (اگر مطیع نشدند) در بستر از آنان دوری گزینید و (اگر باز مطیع نشدند) آنها را به زدن تنبیه کنید، چنان چه اطاعت کردند دیگر راهی برای آنان بجوئید که همانا خداوند بزرگ عظیمالشأن است[۷۰].
با توجه به آنچه در آیه شریفه آمده و احادیثی که در این رابطه وجود دارد هرگاه زن به هر شکلی غیر از مواقعی که مانع شرعی وجود دارد خود را از شوهر منع کند، مرتکب نشوز، که امری حرام است شده و منع کردن اعم از این است که با توانایی تمکین از آن سرباز زند یا اینکه مانعی را به هر نحو ایجاد کند، مثلاً با اقدام به تغییر جنسیت بدون اذن شوهر مانع از تمتعات وی گردد.
قانون مدنی ایران نیز در ماده ۱۱۰۸ مقرر داشته است: هرگاه زن بدون مانع مشروع از ادای وظایف زوجیت امتناع نماید، مستحق نفقه نخواهد بود[۷۱].
ماده ی مزبور بیانگر حکم نشوز در فقه است. بنابراین مادهی فوق در غیر مواردی است که مانع شرعی از قبیل حیض و نفاس و روزه واجب یا هرگونه عمل واجبی که وقت آن مضیق باشد وجود نداشته باشد زن حق ندارد از ادای وظایف زوجیت خودداری کند. با این بیان هرگاه زن با شروع به تغییر جنسیت مانع از تمتعات شوهر گردد ناشزه محسوب میشود و شوهر میتوند با مراجعه به دادگاه او را ملزم به تمکین نماید در غیر این صورت یعنی هرگاه زوجه قبل از اقدام به تغییر جنسیت از شوهر کسب اذن نماید عمل او هم جنبه شرعی خواهد داشت و هم مشمول مادهی فوق نمیگردد.
بند ششم: تغییر جنسیت و مسأله ارث
در مسأله ارث کسانی که با تغییر جنسیت در ارث بردن آنها از مورث سؤال پیش میآید میتوان آنها را به سه گروه تقسیم کرد.
الف) ارث والدینی که تغییر جنسیت میدهند از فرزندان
ب) ارث فرزندانی که تغییر جنسیت میدهند از والدین
ج) ارث اقارب طبقه دوم و سوم
الف) آنچه در این بخش مورد بحث قرار میگیرد این است که، هرگاه پدر و مادری اقدام به تغییر جنسیت نمایند، آیا در صورت فوت فرزندانشان، باز هم از او ارث میبرند و ارثبری پابرجاست یا نه؟ در پاسخ دو نظریه مطرح است:
نظر اول: هرگاه والدین تغییر جنسیت دهند و بعد از آن فرزند ایشان فوت کند که از او ارث نمیبرند و رابطه توارثی بین آنها کاملاً قطع میگردد دلیل ایشان این است که فهم مذکور در ارث برای پدر و مادر است و بر افراد فعلی نمیتوان عنوان پدر و مادر اطلاق کرد زیرا زن فعلی که پدر سابق است فعلاً نه پدر است و نه مادر و همچنین است در تغییر جنسیت دادن که مرد فعلی است که سابقاً مادر بوده و فعلاً نه مادر است و نه پدر.
نظریه دوم: هرگاه پس از تغییر جنسیت والدین، فرزندانشان متوفی گردد والدین از وی ارث میبرند.
امام خمینی در تحریرالوسیله این نظریه را پذیرفتهاند.
و در آخر مسألهی هفتم راجع به ارث بردن والدین از فرزندانشان میفرمایند:
پدر و مادری که تغییر جنسیت دادهاند آیا ارث میبرند یا نه در آن تردید است و شبه ارث است و ظاهر آن است که اختلاف آنها در ارث به لحاظ حال انعقاد نطفه است، پس برای پدر در حال انعقاد نطفه دو ثلث و برای مادر یک ثلث است و احوط مصالحه میباشد[۷۲].
و نیز آقای خرازی یکی از فقهای معاصر در این رابطه میفرمایند: در نزدیک بودن به میت (فرزند) رابطه بین این زن و مرد مشترک است لکن صدق عنوان پدر و مادر مشترک نیست و مقتضای این که پدر صاحب نطفه و مادر، وضع کننده حمل است، این است که ارث بین دو به اندازه یک سوم با یکدیگر اختلاف داشته باشد، بنابراین این دو که اختلاف آنها در ارث به لحاظ منعقد شدن نطفه است، صحیح میباشد. و اعتبار ارث بردن فعلی همان زمان انعقاد نطفه میباشد[۷۳].
ب) ارث فرزندی که تغیر جنسیت میدهد از والدنش
هرگاه پسر یا دختر با اقدام به تغییر جنسیت به جنس مخالف در آیند و پس از تحقق تغییر جنسیت والدین آنها بمیرند. بحث است که پسر و دختر طبق عناوین فعلیشان ارث میبرند یا طبق عناوین سابق؟
در پاسخ به این سؤال باید گفت که بنابر نظر همهی فقهایی که به این مسئله پرداختهاند، ملاک ارث بردن در این موارد، جنسیت فعلی فرزندان است. [۷۴]
بنابراین هرگاه پسری قبل از فوت والدینش به جنس مخالف درآید همانطور که در تغییر جنسیت عناوین تغییر مییابند، عنوان دختر بر او صدق میکند و از اینرو طبق قواعد مسلم ارث، پسر فعلی دو برابر دختر فعلی ارث میبرد و مؤید محکم این قول آیه ذیل میباشد:[۷۵]
«خداوند درباره فرزندانتان به شما سفارش میکند که سهم پسر به اندازه دو برابر سهم دختر است.»
ج) ارث اقارب طبق دوم و سوم
اگر افرادی نظیر خواهر، برادر، عمو، عمه و دایی و خاله و دیگر اقارب مذکور در طبقات دوم و سوم قبل از فوت مورث تغییر جنسیت دهند باز بنا به فرموده فقها از جمله امام خمینی (ره) جنسیت فعلی آنها ملاک تعلق سهمالارث آنان میباشد[۷۶].
گفتار سوم: تغییر جنسیت و تعهدات سابق
فصل لزوم قرارها و قاعدهی لزوم به آیه افو بالعقود اشاره کرده است.
برای آیات و روایات و روایاتی که در بحث اصالت الزوم و قاعدهی شروط مورد استناد فقهای عظام قرار گرفته است به وضوع در مییابیم: الفاظ به کار رفته در این مستندات جملگی عام بوده و به هیچ وجه نظر به جنسیت خاصی نمیباشد.
به عنوان مثال آیه شریفه (اوفو بالعقود) که یکی از مستندات قوی قاعدهی اصاله الزوم میباشد وفای به عقد را بطور عام لازم دانسته است. بدون اینکه انصرافی به جنبه رجولیت یا انوثیت طرفین عقد داشته باشد. [۷۷]
حدیث شریف المؤمنون (المسلمون) عند شروطهم نیز یکی از مستندات اصلی قاعده شروط میباشد و با مفاد خود مؤمنان را مکلف به وفای به قراردادها و شروطشان میکند، بصورت مطلق بیان شده است و جنسیت خاصی را مورد خطاب قرار نداده است.
با توجه به مطلب فوق درمییابیم که نوع جنسیت متعاملین با متعاقدین تأثیری در عمل به مفاد قرارداد و انجام تعهدات ناشی از آنها ندارد پس هدف تغییر جنسیت نمیتواند دلیل سقوط تعهدات از جانب متعهد باشد بلکه وی در هر صورت ملزم به انجام تعهدات. قانون مدنی نیز در تنظیم مواد قانونی هیچ اشارهای به جنسیت افراد نکرده است و متعهد را در هر حال ملزم به اجرای تعهد دانسته و فرقی میان زن و مرد قرارد نداده است.
به عنوان مثال ماده ۲۱۹ ق. م مقرر میدارد: عقودی که بر طبق قانون واقع شده باشد بین متعاملین و قائم مقام آنها لازمالاتباع است مگر اینکه به رضای طرفین یا اقاله یا علت قانون فسخ شود در عقودی که قید مباشرت انجام عمل توسط جنس خاص موردنظر یکی از طرفین قرارداد یا هر دوی آنها باشد در صورت تغییر جنسیت عامل، میتوان قائل به انحلال عقد و سقوط تعهدات ناشی از آن شد مثلاً هرگاه در عقد اجاره قید مباشرت جنسیت خاص شده باشد در صورتی که اجیر در مدت اجاره تغییر جنسیت دهد و از آنجایی که تغییر او سبب مفقود شدن یکی از قیود اصلی عقد گردیده و این قید هم در انعقاد عقد خصوصیت داشته است میتوان قائل به انحلال عقد مذکور شد چنانچه فقهای امامیه نیز این نظریه را پذیرفتهاند.
مثال این مورد اجیری است که بواسطه انجام عمل مورد نظر میبایست به صورت مستقیم به موانع خاص همسر یا دختران مستأجر از دیدن آنها بر عید محارم و زنان جایز نیست نگاه کند. مثلاً زن آرایشگر که برای آرایش کردن اجیر شده و بعد در حین مدت به مرد تغییر جنسیت میدهد بیشک در چنین مواردی عقد منحل میشود و تعهدات ناشی از آن به محض تحقق ساقط میگردد.
در فصل گذشته در مورد افراد خنثی و حکم تغییر جنسیت آنها اجمالاً توضیحاتی داده شد، یکی از مهمترین مباحثی که در رابطه با مسأله تغییر جنسیت، خصوصاً در مورد افراد که از نظر روحی دچار اختلال هستند، با توجه به خلأ قانونی و فقدان نص در قرآن کریم و روایات مطرح است این است که آیا اساساً انجام عملهای تغییر جنسیت از جهت شرعی جایز است؟ سوال دیگر اینکه آیا طبق مبانی و موازین حقوق موضوعه، تغییر جنسیت از دیدگاه قانونی مجاز است یا خیر؟
مبحث دوم: تغییر جنسیت
فقهان شیعه تعاریف گوناگونی در مورد تغییر جنسیت داشتهاند، ولی میتوان در تعریف تغییر جنسیت گفت: «تغییر جنسیت عبارت است از تبدیل یا تغییر جنسیت یک فرد از مذکر به مؤنث، یا از مؤنث به مذکر، یا از خنثی به مذکر یا از خنثی به مؤنث، یا از مذکر به خنثی و یا از مؤنث به خنثی»
گفتار اول: جواز یا عدم جواز تغییر جنسیت از دیدگاه فقه
علمای اهل سنت از جمله معروفترین آنها یوسف قرضاوی تغییر جنسیت را جایز نمیدانند و عمدهترین دلایل آنها این است که تغییر جنسیت را تغییر د رآفرینش و خلقت انسان تلقی میکنند و به اصل عدم جواز تغییر در خلقالله که تقریباً مورد توافق ادیان و مذاهب اسلامی است تمسک میکنند. مذمت تشبه به جنس مخالف که در روایات آمده است، دومین دلیل است مخالفان تغییر جنسیت به آن استدلال میکنند. همچنین اهل سنت تغییر جنسیت را اخلال در تعداد مذکرها و مونثها و اخلال در نظم الهی و آفرینش خدا میدانند و به این دلایل تغییر جنسیت را رد میکنند[۷۸].