بارتو، فردیناند و جودی[۱۱] (۲۰۰۰) در تحقیق خود برای ارزیابی کیفیت حسابرسی از شش موسسهی بزرگ حسابرسی استفاده کردند، آنان فرض کردند حسابرسی توسط این شش موسسهی بزرگ، دارای حداکثر کیفیت است و شرکتهای صاحبکاری که موسسههایی غیر از شش موسسهی بزرگ آنها را حسابرسی می کنند، سعی در ارائه اقلام تعهدی اختیاری بیشتری برای ایجاد تغییر در سود دارند. نتایج تحقیق آنان نشان داد، شرکتهای صاحبکار موسسههای غیر از شش موسسهی بزرگ، اقلام تعهدی اختیاری را بهطور متوسط معادل ۱٫۵ تا ۲٫۱ درصد از کل دارایی ها، بیش از شرکتهای صاحبکار شش موسسهی بزرگ گزارش می کنند. کارامانیس و لینوکس[۱۲] (۲۰۰۶) نیز نتیجه گرفتند بین حسابرسی موسسههای بزرگ و کیفیت حسابرسی رابطه مثبت وجود دارد. برخی معتقدند چرخش اجباری حسابرس کیفیت حسابرسی را افزایش میدهد. نتیجه تحقیق ابراهیم (۲۰۰۱) رابطه بین چرخش اجباری حسابرس و کیفیت حسابرسی را تأیید نمیکند.
۲-۱۳ تأثیر کیفیت حسابرسی بر ریسک سرمایهگذاری
ریسک را میتوان نتیجه نبود اطلاعات کامل تلقی کرد بهطوریکه در صورت نبود اطمینان کامل از موفقیت، ریسک وجود دارد. شفافیت بیشتر برای اقتصاد موضوعی ضروری است، زیرا باعث بهبود تخصیص منابع می شود و بهطور مستقیم با کار آیی و رشد اقتصادی سروکار دارد. نقصان اطلاعات شفاف در بازار موجب افزایش هزینه معاملات و شکست بازار خواهد شد. به همین دلیل، در بسیاری از شکستهای اخیر بازار سرمایه، نبود شفافیت بهعنوانیکی از عوامل تأثیرگذار قلمداد شده است (ساموئل دیپازا و روبرت اکلس[۱۳]، ۲۰۰۲). شفافیت باعث کاهش عدم اطمینان بازار در خصوص تصمیمهای آینده قانونگذاران میشود. درنتیجه، قابلیت پیش بینی سیاستهای پولی و کار آیی بازارهای مالی افزایش مییابد. نبود اطلاعات شفاف در بازارهای مالی عامل تعیینکنندهای در ورود حجم عظیمی از سرمایهگذاریهای خارجی و خروج سریع آنها در صورت بروز بحران به شمار میرود. نبود شفافیت در تصمیم گیری و عدم ارائه منظم اطلاعات مربوط برای پاسخگویی به انتظارات منطقی، بنگاههای خصوصی را مجبور می کند تا با بررسی بیشتر انتظارات خود، قابلیت تغییرپذیری ارزش دارایی ها و سرمایهگذاریها را افزایش داده درنتیجه ریسک بالاتری را برای سرمایهگذاریهای خود متصور شوند (خالقی مقدم و خالق، ۱۳۸۸).
با افزایش منابع در اختیار مدیریت، میزان افراد ذینفع در ارتباط با شرکت افزایش مییابد که پیامد چنین شرایطی بروز تضاد منافع است. درنتیجهی تضاد منافع، افراد ذینفع برای همسو ساختن منافع سایرین با خود یا به حداقل رساندن آثار ناشی از تضاد منافع باید متحمل هزینه های نمایندگی[۱۴] شوند (جنسن و مکلینک[۱۵]، ۱۹۷۶). مدیر که در کانون این تضاد منافع قرار دارد، با ارائه اطلاعات مالی شرکت سعی میکند تا هزینه های نمایندگی را کاهش دهد. اما، به دلیل وجود اختیارات مدیریت و نیاز به نظارت بر عملکرد مدیر، قضاوت کارشناسانه حسابرس مستقل مطرح می شود (گل و همکاران، ۱۹۹۸). بنابراین، اگر حسابرسی باکیفیت بیشتر انجام شود، سبب کاهش تضاد منافع و افزایش شفافیت محیط تصمیمگیری می شود در این حالت ریسک سرمایهگذاری نیز کاهش مییابد. اما، اگر کیفیت حسابرسی کاهش یابد، سبب کاهش کیفیت گزارشگری مالی و همچنین افزایش هزینه نمایندگی ناشی از تضاد منافع مدیر و سرمایهگذار میشود. بهبیاندیگر، این امکان وجود دارد که مدیریت با بهره گرفتن از ضعف کنترل، دست به مدیریت سود زده و از منافع سهامداران به نفع خود استفاده کند و ارزش شرکت را کاهش دهد. درنتیجه، سبب افزایش ریسک سرمایهگذاری شود.
تحقیقات پیشین نشانمیدهد که کاهش کیفیت حسابرسی سبب کاهش شفافیت اطلاعاتی و کاهش کیفیت گزارشگری مالی سالانه می شود (دان و میو[۱۶]، ۲۰۰۴). کیفیت گزارشگری مالی ضعیف سبب افزایش عدم تقارن اطلاعاتی میان فعالان بازار می شود. زمانی که عدم تقارن اطلاعاتی در رابطه با سهام یک شرکت افزایش یابد، ارزش ذاتی آن باارزشی که سرمایهگذاران در بازار برای سهام موردنظر قائل میشوند، متفاوت خواهد بود درنتیجه، ارزش واقعی سهام شرکتها باارزش مورد انتظار سهامداران تفاوت خواهد داشت. طبق همین استدلال، هامیلتون[۱۷](۱۹۷۸) معتقد است که عدم تقارن اطلاعاتی رابطه مثبت معناداری با ریسک کل دارد.
بهطورکلی، در ارتباط با تأثیر کیفیت حسابرسی بر ریسک سرمایهگذاری استدلال می شود، که افزایش کیفیت حسابرسی سبب افزایش شفافیت و کیفیت افشای اطلاعات در سطح محیط اطلاعاتی شرکت میشود. افزایش شفافیت اطلاعاتی سبب کاهش عدم قطعیت در ارتباط با سهام شرکت و درنتیجه سبب کاهش نوسانهای بازده سهام می شود و درنهایت منجر به کاهش ریسک سرمایهگذاری می شود (پاستور و رونسی[۱۸]، ۲۰۰۳). از سوی دیگر، نقش نظارتی حسابرس مستقل و افزایش کیفیت حسابرسی سبب افزایش کیفیت حاکمیت شرکتی می شود که درنهایت افزایش کیفیت سود و کیفیت گزارشگری مالی را به دنبال دارد. افزایش کیفیت سود و کیفیت گزارشگری مالی سبب شفافیت بیشتر محیط اطلاعاتی و کاهش عدم تقارن اطلاعاتی در ارتباط با سهام شرکت در بازار می شود (تااو، ۲۰۱۲). کاهش اختلاف قیمت پیشنهادی خریدوفروش سهام (کاهش عدم تقارن اطلاعاتی) سبب می شود تا فعالان بازار از ارزش واقعی دارایی مورد معامله آگاه شوند (کاهش انتخاب نامطلوب) این موضوع منجر به افزایش نقد شوندگی سهام شرکت میشود، درنتیجه ریسک سرمایهگذاری در ارتباط با عدم نقد شوندگی سهام شرکت را کاهش میدهد (پاستور و استام باگ[۱۹]، ۲۰۰۳).
۲-۱۴ مفهوم شفافیت سود
کیفیت صورتهای مالی افشاشده توسط شرکتها برای استفاده کنندگان این اطلاعات از اهمیت درخور توجهی برخوردار است. این اطلاعات مالی کمک میکند تا سهامداران عملکرد گذشته شرکت، توانایی، ضعفها، نقدینگی، توانایی پرداخت دیون و اثربخشی مدیریت را ارزیابی کنند (چنگ و همکاران[۲۰]، ۲۰۱۰) همچنین، صورتهای مالی به سهامداران در ارزیابی جریانهای نقدی مؤثر بر تعیین ارزش ذاتی سهام کمک میکند. تردیدی نیست که هیچکس بهاندازه خود شرکتها از وضعیت مالیشان آگاهی کامل ندارد وعدم تقارن اطلاعاتی بین مدیران و مالکان همواره وجود دارد. این ناهمسانی در دانستههای طرفین و احتمال وجود استفاده از این اطلاعات برای کسب منافع شخصی باعث ایجاد پدیده گزینش نادرست و خطر اخلاقی میشود (قائمی و وطنپرست، ۱۳۸۴). امروزه بیش از هر زمان دیگری بازارهای سرمایه گسترشیافته و کسب قدرت اقتصادی ساختاریافته در فراسوی مرزهای جغرافیایی، بازارهای سرمایه را جولانگاه خود قرار میدهد. ناگزیر بازار سرمایه بیشازپیش مستعد بروز تبانی، تقلب و فساد است که متولیان مختلف اقتصادی در این بازار مرتکب میشوند. فساد و تقلب به اشکال گوناگون در بازار سرمایه رخ میدهد، اما آنچه بیشتر اهمیت دارد و آثار مخرب عینی و ذهنی ماندگاری بر بازار سرمایه در پی خواهد داشت، فساد مرتبط با گزارشگری مالی است. گزارشگری متقلبانه آن چیزی است که باعث ورشکستگی شرکتهای انرون وورلدکام در آستانه ورود به قرن۲۱ میلادی بود و موجب وارد آمدن شوک شدید به بازارهای سرمایه آمریکا شد. متولیان بازارهای سرمایه دنیا، امروز بر این موضوع اتفاقنظر دارند که شفافیت از مهمترین راههای پیشگیری از این امر است (کلزیک[۲۱]، ۲۰۰۴).
۲-۱۵ مفهوم کیفیت سود
در امور اقتصادی استفاده کنندگان برای تصمیمگیری و انجام تحلیلهای خود به اطلاعات دقیق و قابل اتکایی نیازمندند و طبیعتاً فقدان اطلاعات مناسب و مربوط، موجب اخلال در تصمیمگیری آنان میشود.
ارقام و گزارشهای مالی، بخش مهمی از دادهها و اطلاعات موردنیاز این فرایند محسوب میشوند. درنتیجه تحقیقات تجربی متعددی، این تصور که سود مهمترین منبع اطلاعاتی تلقی شده، تصمیمگیرندگان به سود بیشتر از هر معیار دیگری اتکا میکنند، به اثبات رسیده است (ثقفی و سدیدی، ۱۳۸۶)ولی باید به این نکته توجه شود که سود بهعنوان مهمترین منبع اطلاعاتی، امکان دارد منعکسکننده عملکرد واقعی شرکتها و مدیریت آنان نباشد، زیرابه دلیل قابلیت انعطاف ذاتی استانداردهای حسابداری، تفسیر و بهکارگیری روشهای حسابداری در بسیاری از موارد تابع قضاوت و اعمالنظر مدیران میشود (خوشطینت و اسماعیلی، ۱۳۸۵)به همین علت، علاوه بر کمیت سود، باید به کیفیت آن نیز توجه شود.
بنگاههای اقتصادی در طول دوره عمر عملیاتی خود دچار فراز و نشیبهایی میشوند و همواره برخی از آنها به دلیل عملکرد قوی خود بهعنوان واحدهای موفق و برخی نیز به علت عملکرد ضعیفشان بهعنوان واحدهای ناموفق شناخته میشوند. شرکتهای یکه به علت استمرار در ضعف عملکردی خود دچار وخامت مالی میشوند، طبیعتاً به هر طریق ممکن سعی میکنند که از این وضعیت خارجشده، اوضاع مالی خود را سامان دهند و در صورت عدم توفیق در این امر، ورشکستگی عاقبتی است که در انتظار آنان است (الاترو همکاران[۲۲]، ۲۰۰۸)یکی از راههایی که مدیران شرکتهای درمانده مالی ممکن است برای مخفی کردن عملکرد ضعیف خود(بهقصدکسب فرصت و به تأخیر انداختن ورشکستگی)از آنان استفاده کنند، دستکاری افزایشی سود حسابداری است(رسنر[۲۳]، ۲۰۰۳). که در صورت انجام به کاهش قابلیت اتکای سودهای شرکتهای مذکور می انجامد و کیفیت سود پایین میآید (دستگیر و همکاران، ۱۳۹۱).
۲-۱۶ روشهای ارزیابی کیفیت سود
بهطورکلی چهار روش برای ارزیابی کیفیت سود به شرح زیر مطرح است :
۱) روش مبتنی بر مربوط بودن باارزش سهام: در این روش ارتباط بین مقادیر مختلف سود و قیمت سهام (بازار) به کمک رگرسیون اندازه گیری می شود. هر چه میزان ضریب همبستگی تعدیلشده بیشتر باشد، سود متغیر مرتبطتری باارزش است ( بارس و همکاران[۲۴]، ۲۰۰۱).
۲) روش مبتنی بر محتوای اطلاعاتی: در این روش ارتباط بین تغییرات قیمت یا بازده سهام، با سطوح یا تغییرات غیرمنتظرهی مقادیر مختلف سود به کمک رگرسیون اندازه گیری می شود. هر چه میزان ضریب همبستگی تعدیلشده به یک نزدیکتر باشد، نشاندهنده بار اطلاعاتی بیشتری است. (سجادی و محمدی، ۱۳۸۸).
۳) روش مبتنی بر توانایی پیشبینی: در این روش مهم آن است که مقادیر گذشته سود بتواند مقادیر آینده را پیشبینی کند. هر چه میزان قدر مطلق میانگین خطای پیشبینی کمتر باشد، آن مقدار توانایی پیش بینی بیشتری دارد (سجادی و محمدی، ۱۳۸۸).
۴) روش مبتنی بر سود اقتصادی: در این روش بیشتر معیارهای مبتنی بر پیش بینی هزینه سرمایه مدنظر قرار میگیرد. استنباط این است که این ارقام کیفیت بالاتری نسبت به سود حسابداری دارند. معیار ارزشافزوده اقتصادی ازجمله معیارهایی است که بر این روش اتکا دارد (کارنل و لاندسمن[۲۵]، ۲۰۰۳).
۲-۱۷ مدیریت سود
هیلی و هلن (۱۹۹۹) مدیریت سود هنگامی رخ میدهد که مدیران از قضاوتهای شخصی خود در گزارشگری مالی استفاده کنند و ساختار معاملات را جهت تغییر گزارشگری مالی دستکاری مینمایند. این هدف یا بهقصد گمراه نمودن برخی از صاحبان سود در خصوص عملکرد اقتصادی شرکت یا تأثیر بر نتایج قراردادهایی است که انعقاد آنها منوط به دستیابی به سود شخصی هست، صورت میگیرد.
تحلیلگران مالی انتظار دارند که شرکتها بهپیش بینیهای انجامگرفته برسند و مغایرتی نداشته باشند، این مهم برای شرکتهای یکه قابل اتکاءتر هستند، بیشتر صادق است. تحلیلگران مالی و سرمایهگذاران از انحراف میان مقادیر پیشبینیشده و واقعی بسیار ناخشنود خواهند شد (کولینگ وود[۲۶]، ۲۰۰۱).
از این مغایرتها در خصوص با مدیریت سود، بیشتر استفاده میشود. در مغایرت منفی، صاحبان سود، مدیریت سود را تقلب میدانند درحالیکه در مغایرت مثبت، مدیریت سود را اقدامی بدون مشکل و طبق صلاحدید مدیریت قلمداد مینمایند (فریدسون و آلوارز، ۲۰۰۲) برخلاف اینکه، اکثر افراد هموارسازی را سوءاستفاده از. انعطافپذیری در گزارشگری میدانند، به نظر ما، مدیران باخرد که هدفشان افزایش ارزش شرکتهایشان هست، در چارچوب الزامات قانونی و حسابداری اقدام به بیشتر کردن ارزش شرکت تحت نظر خود، استفاده مینمایند (کیرشنهایتر و ملومند[۲۷]، ۲۰۰۲). در مقابل، اگر دادههای آورده شده در صورتهای مالی به زیان صاحبان سود تغییر کند، تقلب مدیریت در جهت مقاصد فردیاش محسوب میگردد.
هانت، مویر و شلوین[۲۸](۱۹۹۷) بررسی کردهاند که آیا صلاحدید مدیریت که در مدیریت سود اعمال میشود بر ارزش شرکت اثری دارد یا خیر. یافتههای پژوهشهای آنها نشان داده که نشان دادن رقم پایینتر برای سود حاصل از اقلام معوق، باعث افزایش ارزش بازار سرمایه میشود. آشکار است هنگامیکه نظرات شخصی مدیریت باعث کاهش سود میشود، یکپارچگی دادههای ارائهشده در صورتهای مالی تحت تأثیر قرار خواهد گرفت.
بازی با ارقام مالی(نامی که گاهی اوقات برای مدیریت سود به کار میرود) میتواند تأثیر کاملاً منفی در هنگام کشف شدن باقی گذارد. با بهره گرفتن از حسابداری مدیریت سود، مدیریت میتواند تصورات سایرین نسبت به. عملکرد شرکتش را تغییر دهد. ارزیابی قدرت سودآوری شرکت ممکن است بهاشتباه تعبیر شود و باعث تعیین نامناسب قیمت اوراق بدهی و سرمایه شود. هنگامیکه اشتباهاتی کشف میشود، شرکت دیگر اطمینان بازار را به دست نخواهد آورد و این باعث کاهش شدید قیمت اوراق بدهی و سرمایهاش خواهد شد (مافورد و کومیسکی[۲۹]، ۲۰۰۲).
۲-۱۸ عوامل مؤثر بر مدیریت سود
اندازه شرکت
هر چه اندازه شرکت بزرگتر باشد، مدیران این شرکتها انگیزه بیشتری برای مدیریت سود خواهند داشت. زیرا، با بزرگتر شدن شرکتها، مسئولیت پاسخگویی مدیران در مقابل ذینفعان بیشتر، افزایش مییابد (سجادی و همکاران، ۱۳۸۸) شرکتهای بزرگتر در مقایسه با شرکتهای کوچکتر، از مدیریت سود بیشتری استفاده می کنند (بیتی و همکاران[۳۰]، ۲۰۰۲).
هر چه اندازه شرکت بزرگتر شود، احتمال دستیابی ساختگی به شاخص از قبل تعیینشده سود افزایش مییابد (فرانکل و همکاران[۳۱]، ۲۰۰۲).
ساختار مالکیت
مدیران شرکتهایی که مالکان متعدد دارند و از سهامداران عمده برخوردار نیستند، انگیزه بیشتری برای مدیریت سود دارند. زیرا، هزینه پردازش اطلاعات برای سهامداران جزء توجیه اقتصادی ندارد. درنتیجه، آنان مجبورند به اطلاعات سود و زیان گزارششده توسط مدیریت شرکتها اتکا کنند (سجادی و همکاران ، ۱۳۸۸).
سرمایهگذاران شرکتهای دارای مالکان متعدد و فاقد سهامداران عمده بهجای پردازش دقیق اطلاعات موردنیاز خود، بر معیارهای کمهزینهای مانند شاخصهای مبتنی بر سود اتکا می کنند. هر چه تعداد سهامداران جزء یک شرکت بیشتر باشند، احتمال اتکا بر شاخصهای سادهی سود افزایش مییابد. درنتیجه، در این حالت اتکا بر شاخصهای سود باعث افزایش احتمال مدیریت سود میشود. در شرکتهای دارای سهامداران متعدد و متنوع در مقایسه با شرکتهای دارای سهامداران عمده، احتمال انجام مدیریت سود بیشتر است. (برگستاهلرو دیچو[۳۲]، ۱۹۹۷).
در شرکتهای سهامی خاص که مالکیت آنها متعلق به چند نفر است، احتمال انجام مدیریت سود در مقایسه با شرکتهای سهامی عام، بیشتر است (بیتی و همکاران، ۲۰۰۲). گروهی از فعالان بازار سرمایه بهویژه سهامداران جزء شرکتهای سهامی که دارای تحلیل گران مالی کافی نیستند، بر شاخصهای سادهی سود اتکای بیشتری می کنند (سجادی و همکاران، ۱۳۸۸).
شرکتهایی که تعداد اعضای هیأت مدیرهی آنها زیاد است و این اعضا نیز عمدتاً موظف هستند، در مقایسه با دیگر شرکتها، از مدیریت سود، بیشتر استفاده می کنند. احتمال انجام مدیریت سود در شرکتهایی که مدیر مالک آن نیز هست، کمتر از شرکتهای دیگر است (دچو و همکاران[۳۳]، ۱۹۹۶).
بین ساختار مالکیت و مدیریت سود رابطه وجود دارد. ساختار مالکیت نیز در شرکتهای مختلف متفاوت است. در آمریکا بخش اعظم سهام شرکتها، متعلق به مؤسسات مالی و شرکتهای سرمایهگذاری است. شرکتهای سرمایهگذاری و سرمایهگذاران جز دارای افق سرمایهگذاری کوتاهمدت هستند. اما، شرکتهای هلدینگ دارای افق سرمایهگذاری بلندمدت هستند. اگر سهامداران دارای افق سرمایهگذاری کوتاهمدت، سهامداران عمدهی یک شرکت را تشکیل دهند، احتمال انجام مدیریت سود در این شرکتها زیاد است (داروق و همکاران[۳۴]، ۱۹۹۸).
شرکتهایی که عمدهی سهام آنها متعلق به سرمایهگذاران نهادی است، با احتمال بیشتری از مدیریت سود برای دستیابی به شاخص از پیش تعیینشده (سود) استفاده می کنند (ماتسوموتو[۳۵]، ۲۰۰۲).
احتمال انجام مدیریت سود در شرکتهایی که مالکیت بهطور عمده متعلق به سرمایهگذاران نهادی است، در مقایسه با دیگر شرکتها، بیشتر است. زیرا، رفتار سرمایهگذاران نهادی متغیر و موقتی است و هدفشان حفظ و نگهداری سهام برای یک دوره کوتاهمدت است (بوشی[۳۶]، ۱۹۹۸).
تغییر در عملکرد شرکت
عملکرد شرکت را میتوان با بهره گرفتن از شاخصهای متعددی مانند تغییر در میزان فروش، تولید، جریان نقدی، نسبت بازدهی حقوق صاحبان سهام و نسبت بازدهی داراییها اندازهگیری کرد. تفاوت بین سود واقعی و شاخص از قبل تعیینشده (سود پیشبینیشده) با افزایش عملکرد شرکت، افزایش مییابد. آنان به این نتیجه رسیدند که میزان عملکرد بر مدیریت سود مؤثر است (آبارتل و لیهاوی[۳۷]، ۱۹۹۹).
پیشبینی رشد سودهای آیندهی شرکت
غالباً پیشبینی می شود شرکتهایی که از رشد مداوم سود طی چند سال متوالی برخوردار هستند، در آینده نیز به این روند ادامه دهند سهام شرکتهایی که از رشد مداوم سود طی چند سالی متوالی برخوردار هستند، به مبلغی بیش از سهام شرکتهایی که دارای چنین رشدی نیستند، ارزشگذاری میشوند. هنگامیکه این رشد متوقف می شود، ارزش سهام شرکتهای مزبور بهشدت سقوط می کند. این موضوع انگیزه زیادی برای انجام مدیریت سود ایجاد می کند. در این حالت، هدف مدیریت سود جلوگیری از کاهش سود و ارزش سهام اینگونه شرکتهاست (بارث و همکاران[۳۸]، ۱۹۹۹).
واکنش منفی بازار سرمایه به عدم دستیابی به شاخص از پیش تعیینشده سود شرکتهایی که از رشد مداوم برخوردار بودهاند، در مقایسه با شرکتهای فاقد چنین رشدی، شدیدتر و نامتقارنتر است. یعنی شرکتهای دارای رشد مداوم سود، درنتیجهی عدم دستیابی به شاخص از پیش تعیینشده سود، کاهش شدیدتر قیمت سهام را تجربه خواهند کرد. بنابراین، مدیران اینگونه شرکتها انگیزه بیشتری برای انجام مدیریت سود خواهند داشت (اسکینر و اسلوان[۳۹]، ۲۰۰۲).
۲-۱۹-مدیریت سود واقعی و مدیریت سود مبتنی بر اقلام تعهدی
مدیران برای دستیابی به اهداف مربوط به مدیریت سود دو راه کلی پیش رودارند؛ یا اقلام تعهدی اختیاری را دستکاری میکنند و یا اینکه در تصمیمهای عملیاتی واحد تجاری تغییراتی ایجاد میکنند. بهعبارتدیگر، مدیران شرکتها میتوانند از طریق دستکاری اقلام تعهدی و همچنین دستکاری فعالیتهای واقعی(مدیریت سود واقعی)، سود را مدیریت کنند(تات و مالمندیر[۴۰]، ۲۰۰۵). در مدیریت سود واقعی، مدیریت با اتخاذ برخی تصمیمهای عملیاتی و بهعبارتدیگر دستکاری فعالیتهای واقعی به مدیریت واقعی سود روی آورده و به سود موردنظر خویش دست مییابد. پژوهشهایی نظیر هیلی و والن، فادنبرگ و تیرول، دیچو و اسکینر و رویچودری به روشهایی نظیر تسریع (شتاب) فروش از طریق اعطای تخفیفات، تغییر جدول ارسال کالا، کاهش هزینههای اختیاری نظیر مخارج تحقیق و توسعه و تولید بیشازاندازه بهعنوان روشهای مدیریت سود واقعی اشاره میکنند. برای مثال، تولید بیشازاندازه یکی از روشهای مدیریت سود واقعی است. با تولید بیشازاندازه میتوان هزینه سربار ثابت را بر تعداد واحد بیشتری سرشکن کرد. درنتیجه با کاهش هزینه ثابت هر واحد، هزینه تولید هر واحد کاهش و حاشیه سود هر واحد افزایش مییابد. ازآنجاییکه تولیدات فروش نرفته به موجودی کالا افزوده میشود، تولید بیشازاندازه بهطور مؤثری، هزینه سربار بیشتری به موجودی کالا و هزینه سربار کمتری به بهای تمامشده کالای فروش رفته دوره جاری تخصیص میدهد و شرکت حاشیه سود بهتری را گزارش میکند. باوجوداین، شرکت هزینههای تولید و نگهداری اقلام بیشازحد تولیدشده را متحمل میشود که این هزینهها از طریق فروش دوره جاری قابل بازیافت نیست. درنتیجه جریانهای نقد عملیاتی کمتر از سطح عادی(جریانهای نقد عملیاتی غیرعادی) میشود. از طرفی سود افزایشیافته در دوره جاری بعید است که پایدار باقی بماند. بنابراین، اگر تقاضا برای محصولات شرکت نسبتاً ثابت باشد، جریانهای نقدی دوره آتی احتمالاً کاهش مییابد(رویچودری[۴۱]، ۲۰۰۶)
کاهش هزینههای اختیاری یکی دیگر از روشهای مدیریت سود واقعی است. هزینههای اختیاری نظیر مخارج تحقیق و توسعه، تبلیغات و تعمیر و نگهداری معمولاً در دورهای گزارش میشوند که تحمل شدهاند. ازاینرو، مدیران شرکتها میتوانند از طریق کاهش هزینههای اختیاری، هزینههای گزارششده را کاهش و سود را افزایش دهند. این روش زمانی محتملتر است که چنین هزینههایی فوراً ایجاد درآمد نکند. اگر مدیران هزینههای اختیاری را برای برآورده کردن اهداف سود، کاهش دهند باید بهطور غیرمعمول هزینههای اختیاری پایینی گزارش کنند. هزینههای اختیاری اغلب شامل مخارج سرمایهای نیز هستند. اگر چنین مخارجی نقدی باشند، کاهش این هزینهها وجه نقد کمتری از شرکت خارج میکند که این امر تأثیر مثبت بر جریانهای نقد عملیاتی دارد(رویچودری،۲۰۰۶)
از طرفی، مدیران شرکتها ممکن است از انتشار بیشازحد اطلاعات ترس داشته باشند؛ چراکه ممکن است رقبای آنها از آن اطلاعات بهرهبرداری کنند. این موارد ازجمله اقداماتی است که ممکن است مدیران برای نشان دادن وضعیتی مطلوب از شرکت انجام دهند(قربانی و همکاران،۱۳۹۰)
مدیریت سود مبتنی بر اقلام تعهدی استفاده از اختیارات مجاز حسابداری و گزارشگری بهمنظور دستیابی به اهداف مهم است.
مدیریت سود مبتنی بر اقلام تعهدی، از طریق تغییر برآوردها یا روشهای حسابداری با بهره گرفتن از انعطافپذیری اصول پذیرفتهشده حسابداری انجام میگیرد.برای مثال تغییر درروش استهلاک، برآوردهایی همچون عمر مفید داراییها، ذخیره برای مطالبات مشکوک الوصول و سایر اقلام تعهدی پایان سال، مواردی هستند که بدون تغییر معامله زیربنایی، منجر به مدیریت سود گزارششده در یکجهت مشخص خواهند شد (چن، ۲۰۰۹)
نتایج پژوهش گراهام و همکاران بیانگر تمایل زیاد مدیران به مدیریت سود از طریق فعالیتهای واقعی نسبت به دستکاری اقلام تعهدی است. زیرا اولاً، مدیریت سود مبتنی بر اقلام تعهدی بیشتر موردتوجه حسابرسان و قانونگذاران قرار دارد. ولی مدیریت سود واقعی اغلب شبیه تصمیمهای عادی واحد تجاری است و تشخیص آن مشکلتر است. دوماً، دستکاری اقلام تعهدی دربردارنده ریسک است. زیرا ممکن است مقدار سودی که برای دستکاری موردنیاز است فراتر از اقلام تعهدی اختیاری موجود باشد. درنتیجه، اگر از اقلام تعهدی اختیاری در پایان سال استفاده شود، ممکن است اهداف مرتبط با سود برآورده نشود. این ملاحظات، مدیریت سود مبتنی بر اقلام تعهدی را با محدودیت مواجه میسازد. در عوض، دستکاری فعالیتهای واقعی کمتردرمعرض این محدودیتها قرارمیگیرد.
۲-۲۰-ارتباط مدیریت سود مبتنی بر اقلام تعهدی و مدیریت سود واقعی باکیفیت حسابرسی
یکی از اقلام صورتهای مالی که بهعنوان معیار ارزیابی عملکرد و توانایی سودآوری واحد انتفاعی موردتوجه قرار میگیرد گزارشگری سود است. اما محاسبه سود خالص یک واحد انتفاعی متأثر از روشها و برآوردهای حسابداری است. اختیار عمل مدیران در استفاده از اصول تحقق و تطابق، برآورد و پیشبینی و همچنین اعمال روشهایی نظیر تغییر روش ارزیابی موجودی کالا، استهلاک سرقفلی، هزینه جاری یا سرمایهای تلقی کردن هزینههای تحقیق و توسعه و تعیین هزینه مطالبات مشکوک الوصول ازجمله مواردی هستند که مدیران میتوانند از طریق اعمال آنها، سود را تغییر دهند بهعبارتدیگر مدیر واحد انتفاعی، سود را دستکاری میکند تا به اهداف خود برسد و مدیریت سود(مدیریت سود مبتنی بر اقلام تعهدی و مدیریت سود واقعی) انجام دهد. از سوی دیگر هدف حسابرسان اعتباربخشی به صورتهای مالی و حفظ منافع سهامداران میباشد و هر چه حسابرسی باکیفیت و دقت بالاتری انجام شود میتواند جلوی مدیریت سود مبتنی بر اقلام تعهدی و مدیریت سود واقعی را بگیرد و از حقوق سهامداران دفاع کند.
۲-۲۱-مدیریت سود واقعی و کیفیت سود
بسیاری از شرکتها زمانی که اقدام به مدیریت سود واقعی میکنند به دنبال پنهان کردن وضعیت نامطلوب خود هستند بهعبارتدیگر زمانی که شرکتها با بحران مالی مواجه میشوند برای اینکه سود خود را مطلوب نشان دهند اقدام به دستکاری و مدیریت سود میکنند و به این دلیل ارزش سود شرکت بهعنوانیکی از مهمترین اهداف گزارشگری عملکرد و تعیین ارزش شرکت که در حقیقت مهمترین اهداف گزارشگری میباشد موردتردید واقعشده و کیفیت سود پایین میآید
دانلود فایل های پایان نامه با موضوع رابطه بین کیفیت حسابرسی و مدیریت سود مبتنی بر ...