ایران
۱۳۸۷
هوشمند و همکاران(+)
کشش تولید نسبت به سرمایه ی انسانی از کشش تولید نسبت به سرمایه ی فیزیکی بخش دولتی و خصوصی بیشتر است.
۱۱
ایران
۱۳۸۸
متفکر آزاد و دیگران (+)
سرمایه ی انسانی در کوتاه مدت، اثر منفی و در بلند مدت، اثر مثبت بر تولید ناخالص داخلی دارد.
۱۲
سوئد
۲۰۰۹
مآخذ: یافته های تحقیق
Nelson and Ljunberg(+)
سرمایه ی انسانی، علت رشد اقتصادی می باشد.
دیویدسون و هونیگ[۶۰](۲۰۰۳) در مطالعه ای با عنوان “نقش سرمایه ی اجتماعی و سرمایه ی انسانی در پیدایش نوآوری” طی مطالعه ای نظری، نشان داده اند که سرمایه ی انسانی ورود به ایجاد نوآوری را پیش بینی می کند ولی در مرحله ی شروع به سمت موفقیت کامل، ضعیف می باشد. در این مطالعه، سرمایه ی انسانی آشکار (آموزشی که در مدرسه یا آموزشگاه ها می بینند) و ضمنی (تجربه) و سرمایه ی اجتماعی آوندی و پیوندی، مورد مطالعه قرارگرفته شده است. این محققین به این نتیجه رسیده اند که دانش آشکار و ضمنی در قالب سرمایه ی انسانی بر پیدایش نوآوری تأثیر می گذارد. همچنین کسانی که بهتر آموزش دیده هستند و دانش آشکارای بیشتری دارند، در نوآوری و راه انداختن کسب و کار بهتر عمل کنند.
علمی و جمشید نژاد(۱۳۸۶) طی مطالعه ای که عنوان آن “اثر آموزش بر رشد اقتصادی ایران در سال های ۱۳۸۲-۱۳۵۰” بوده است، اثر آموزش را بر رشد اقتصادی ایران بررسی کرده اند؛ آنها با بهره گرفتن از الگوی نظری لوکاس در چارچوب الگوی رشد درون زا به این نتیجه رسیده اند که طی دوره ی معرفی شده، آموزش بر رشد اقتصادی ایران تأثیر مثبت و معنادار داشته است. قابل ذکر است که این محققین از میانگین سال های آموزش نیروی کار شاغل به عنوان شاخص آموزش و سرمایه ی انسانی استفاده نموده اند. قابل ذکر است که در این مطالعه صرفاً به آموزش رسمی توجه شده است و آموزش غیر رسمی مدنظر قرار داده نشده است.
سکویرا[۶۱](۲۰۰۸) در مطالعه ای با عنوان “اثر سرمایه ی انسانی و سیاست گذاری تحقیق و توسعه[۶۲] بر یک الگوی رشد درون زا” از الگوی نظری و کالیبره کردن یا درجه بندی الگو (راه حل عددی)، به مقایسه اثر کمّی تحقیق، توسعه و سرمایه ی انسانی بر ثروت و رفاه پرداخته و به این نتیجه رسیده است که در وضعیت پایا[۶۳]، با وجود اثر مثبت تحقیق و توسعه بر رفاه و ثروت، سرمایه ی انسانی بیشترین نقش را در ایجاد رفاه، ثروت و درآمد ایفا می کند و برای دولت، اعطای یارانه به آموزش در مدرسه از اعطای یارانه به تحقیق و توسعه کاراتر و کم هزینه تر می باشد.
نلسون و الجونبرگ[۶۴](۲۰۰۹) در مطالعه ای با عنوان “سرمایه ی انسانی و رشد اقتصادی: سوئد ۲۰۰۰-۱۸۷۰"، با بهره گرفتن از داده های سری زمانی به بررسی رابطه علیت میان سرمایه ی انسانی و رشد اقتصادی پرداخته اند؛ برای این امر از متوسط تعداد سال های تحصیلی افراد به عنوان شاخصی از سرمایه ی انسانی استفاده کرده اند.
این محققین به جهت اینکه اثر سرمایه ی انسانی را بر بهره وری نیروی کار بررسی کنند، از متغیر تولید ناخالص داخلی سرانه ی جمعیت ۶۵-۱۵ ساله[۶۵]و آزمون علیت گرنجر تعدیل شده[۶۶] جهت بررسی علیت استفاده کرده اند و به این نتیجه رسیده اند که سرمایه ی انسانی علت رشد اقتصادی می باشد.
یاوری و سعادت (۱۳۸۱) در مطالعه ای با عنوان “سرمایه ی انسانی و رشد اقتصادی در ایران (تحلیل علّی)” با بهره گرفتن از داده های سری زمانی به بررسی رابطه علّی بین متغیرهای سرمایه ی انسانی و رشد اقتصادی ایران طی دوره ی (۱۳۸۰-۱۳۳۸) پرداخته اند و با بهره گرفتن از آزمون علیت هشیائو، به این نتیجه رسیده اند که رابطه علّی از طرف رشد اقتصادی با نفت به طرف سرمایه ی انسانی وجود دارد و همچنین یک رابطه دوطرفه بین سرمایه ی انسانی و رشد اقتصادی بدون نفت (تولید ناخالص داخلی بدون در نظر گرفتن نفت) برقرار است.
صالحی (۱۳۸۱) در مطالعه ای با عنوان “اثرات سرمایه ی انسانی بر رشد اقتصادی ایران” با ارائه یک الگوی اقتصاد سنجی و با بهره گرفتن از الگوی منکیو-رومر-ویل[۶۷] و متغیرهای سرمایه ی انسانی (نرخ ثبت نام در مدارس مقاطع مختلف، سال های تحصیل و مخارج آموزشی)، به این نتیجه رسیده است که با رگرس کردن متغیرهای سرمایه ی انسانی بر تولید (اثر آنها بر رشد اقتصادی) که ضرایب این متغیرها، مثبت و معنادار می باشد و اثرات آنها بر بخش های مختلف اقتصادی متفاوت می باشد.
نیلی و نفیسی (۱۳۸۲) در مطالعه ای با عنوان “رابطه سرمایه ی انسانی و رشد اقتصادی با تأکید بر نقش و توزیع تحصیلات نیروی کار مورد ایران، سال های ۱۳۷۹-۱۳۴۵” با بهره گرفتن از داده های سری زمانی به چگونگی تأثیر سرمایه ی انسانی بر رشد اقتصادی پرداخته اند. آنها با در نظر گرفتن توزیع آموزش و وارد کردن متغیرهای مربوط به میزان پراکندگی سال های تحصیل در بین شاغلان و ارتباط آن با رشد اقتصادی، نتیجه گرفته اند که قدرت توضیح دهندگی رابطه تخمین زده شده بصورت قابل ملاحظه ای افزایش یافته است و نتایج نشان داده است که میزان پراکندگی سال های تحصیل شاغلان اثر منفی بر رشد اقتصادی دارد.
همچنین تمرکز بر ارتقای سطح تحصیلی شاغلان در سطوح ابتدایی و راهنمایی به جای آموزش عالی، منجر به افزایش رشد اقتصادی می گردد.
صادقی و عمادزاده (۱۳۸۲) در مطالعه ای با عنوان “برآورد سهم سرمایه ی انسانی در رشد اقتصادی ایران طی سال های ۱۳۸۰-۱۳۴۵” با بهره گرفتن از داده های سری زمانی از طریق تابع تولید کاب-داگلاس، نقش سرمایه ی انسانی (نیروی متخصص) را در رشد اقتصادی نشان داده اند. روش تخمین آنها، حداقل مربعات معمولی (OLS)بوده است و این محققین کشش تولید را نسبت به سرمایه ی انسانی اندازه گیری کرده اند و به این نتیجه رسیده اند که عامل سرمایه ی انسانی همواره در تمام معادلات، عاملی با ثبات و معنادار بوده که ضریب آن مثبت است.
همچنین سرمایه گذاری در سرمایه ی انسانی از طریق آموزش، موجب توسعه ی توانایی ها، مهارت ها و تجربه افراد می شود که برای دستیابی به رشد و توسعه ی اقتصادی پایدار، از اهمیت خاصی برخوردار است.
تقوی و محمدی (۱۳۸۵) در مطالعه ای با عنوان “تأثیر سرمایه ی انسانی بر رشد اقتصادی در ایران” با بهره گرفتن از آمارهای مربوط به دوره ی ۱۳۸۱-۱۳۳۸ به بررسی تأثیر رشد شاخص های معرّف سرمایه ی انسانی بر رشد اقتصادی در ایران پرداخته اند و این نتیجه حاصل گردیده است که رشد سطح سواد در بزرگسالان و متوسط سال های تحصیل نیروی کار، تأثیر مثبت و معناداری بر رشد تولید ناخالص داخلی دارد.
متفکر آزاد وهمکاران (۱۳۸۸) در مطالعه ای با عنوان “تأثیر سرمایه ی انسانی بر تولید ناخالص داخلی ایران در چارچوب مدل جیمزریمو” بر مبنای الگوی ریاضی و اقتصاد سنجی، تابع تولیدی را تدوین کرده اند که از سه متغیر سرمایه، نیروی کار و آموزش تشکیل شده است و در قالب تابع کاب-داگلاس می باشد.
این محققین با بهره گرفتن از روش هم انباشتگی جوهانسون- جوسیلیوس (۱۹۸۸) به این نتیجه رسیده اند که سرمایه ی انسانی وقتی به صورت یک نهاده ی تولیدی در کنار سایر عوامل بررسی شود، در بلند مدت اثر مثبت و معنادار و در کوتاه مدت، اثر منفی و ناچیز بر تولید ناخالص داخلی دارد.
جمع بندی
در این مطالعات، با توجه به اینکه از شاخص های مختلفی برای متغیر سرمایه ی انسانی استفاده شده است، در نهایت به این نتیجه می رسیم که سرمایه ی انسانی با تمرکز بر ارتقای سطح تحصیلی افراد به عنوان عاملی با ثبات و معنادار که ضریب آن هم مثبت می باشد شناخته شده است؛ یعنی سرمایه ی انسانی باعث توسعه ی توانایی ها، مهارت و تجربه افراد می شود و همچنین سطح متوسط سال های تحصیلی شاغلان تأثیر مثبت و معناداری بر رشد و تولید ناخالص داخلی دارد.
۲-۶- اثر توسعه و رشد اقتصادی بر متغیرهای اجتماعی
مطالعات زیادی در زمینه ی منافع رشد و توسعه ی اقتصادی انجام شده است. اما مسئله ای که در اینجا مد نظر ما است تأثیرات رشد اقتصادی بر متغیرهای اجتماعی می باشد که این مسئله را می توان تا حدی در مطالعه ی بن آمی[۶۸](۲۰۰۶) با عنوان “چه کسی از رشد اقتصادی ترسیده است؟” یافت؛ او به صورت نظری این گونه بیان کرده که رشد اقتصادی می تواند به توزیع نابرابر درآمدها منجر شود و فقط تعداد کمتری از افراد را ثروتمند کند و همچنین بر روابط افراد هم مؤثر است؛ بعضی از اقتصاددانان پیشنهاد می کنند که رشد اقتصادی باید محدود شود.
بورگویگنون[۶۹](۲۰۰۴) در مطالعه ای با عنوان “اثر رشد اقتصادی بر ساختارهای اجتماعی” با یک تحلیل نظری بیان کرده است که ما با بازده ی کاهنده نسبت به مقیاس در منافع اجتماعی ناشی از رشد اقتصادی روبرو هستیم و رشد اقتصادی بر میزان اهمیت گروه های مختلف اجتماعی تأثیر می گذارد و مرتبه ی گروه های اجتماعی را تغییر می دهد؛ با افزایش رشد اقتصادی، گرایش زنان به سمت فعالیت های بازار بیشتر می شود، بنابراین نرخ مشارکت زنان افزایش پیدا می کند و نقش اجتماعی آنها هم تغییر پیدا خواهد کرد که به تبع آن، نقش آنها در نهاد خانواده هم تغییر پیدا خواهد کرد که این موضوع بر سطح سرمایه ی اجتماعی خانواده نیز مؤثر است.
رشد اقتصادی باعث انتقال کارگران کارخانه به سمت کارمند شدن در سمت های مدیریتی می شود که بر ساختار اجتماعی تأثیرات عمده ای خواهد گذاشت و به سمت نیروی کار ماهر و آموزش دیده می رویم و بر رفتار مدرسه رفتن تأثیر مثبت می گذارد و باعث افزایش تعداد سال های تحصیل می تواند باشد.
شکاف بین گروه های آموزش دیده و ماهر کاهش پیدا می کند. نرخ بازده ی آموزش در بلند مدت همگام با رشد اقتصادی کاهش پیدا می کند. همچنین نسبت زنان به مردان در کار افزایش پیدا می کند. علاوه بر این موارد، باید متذکر شویم که اثرات رشد اقتصادی در بازارهایی که از لحاظ درجه ی یکپارچگی[۷۰] اختلاف دارند، متفاوت می باشد.
با توجه به قانون واگنر[۷۱]، رشد، اثر مستقیم و غیر مستقیم بر بیمه های اجتماعی و ساختار خانواده دارد.
ساچاروپولس و پاترینوس[۷۲](۲۰۰۲) در مطالعه ای با عنوان “ بازده ی سرمایه ی گذاری درآموزش: یک به روز شده ی دیگر” با مقایسه ی بین کشوری دریافته اند که تفاوت درآمد ناشی از تفاوت در سطوح آموزش، در آینده کاهش پیدا می کند و نرخ بازده ی متوسط سال های تحصیل به مرور زمان با افزایش تولید ناخالص داخلی سرانه کاهش پیدا می کند و تقاضا برای نیروی کار ماهر با نرخ کاهشی افزایش پیدا می کند در حالی که عرضه ی آن با نرخ افزایشی افزایش پیدا می کند.
۲-۷- جمع بندی فصل
با بررسی نتایج مطالعات به این مسئله پی می بریم که در بیشتر مطالعات، سرمایه ی اجتماعی، تأثیر مثبت بر تشکیل سرمایه ی انسانی دارد و همچنین این رابطه به صورت عکس در مطالعات خارجی هم برقرار می باشد یعنی سرمایه ی انسانی در ایجاد سرمایه ی اجتماعی نیز اثر مثبت دارد و همچنین سرمایه ی اجتماعی و سرمایه ی انسانی بر رشد اقتصادی تأثیر مثبت می گذارند و رشد اقتصادی بر سطح سرمایه ی انسانی اثر مثبت دارد اما در مورد تأثیر رشد اقتصادی بر سطح سرمایه ی اجتماعی اتفاق نظری وجود ندارد.
مطالعاتی که در داخل انجام شده است، تأکید بیشتری بر نحوه ی تأثیر سرمایه اجتماعی بر متغیرهای اقتصادی دارند. با ملاحظه مطالعات پیشین، روند این گونه بوده است که همیشه سرمایه ی اجتماعی بر سرمایه ی انسانی اثر مثبت داشته است و سرمایه اجتماعی بر رشد و توسعه ی اقتصادی اثر مثبت می گذارد و سرمایه ی اجتماعی به عنوان یک عامل تعیین کننده در سرمایه ی انسانی شناخته شده است اما سؤالی که وجود دارد این است که آیا سرمایه ی انسانی می تواند در ایجاد سرمایه ی اجتماعی مؤثر باشد؟ به عبارتی دیگر رابطه علیت میان سرمایه ی انسانی و سرمایه ی اجتماعی چگونه است؟
با توجه به مطالعات داخل کشور، مطالعه ای منسجم که جهت عکس (تأثیر سرمایه ی انسانی بر سرمایه ی اجتماعی در کشور ایران) را بررسی کرده باشد، صورت نگرفته است و هدف ما در این پایان نامه بررسی این موضوع می باشد که سرمایه ی انسانی تعیین کننده ی سرمایه ی اجتماعی است یا سرمایه ی اجتماعی تعیین کننده ی سرمایه ی انسانی است. همچنین به بررسی رابطه علیت میان سه متغیر سرمایه ی اجتماعی، سرمایه ی انسانی و رشد اقتصادی ایران می پردازیم.
فصل سوم